در سیاست، همچون عشق، ازدواجهای دوم نشان دهندهی غلبهی امید بر تجربه است.
مجاهدین خلق، سازمان تروریستی ایرانی که امریکاییها را به قتل رسانده، بار دیگر در تلاش است تا گذشتهی خود را پاک کرده و دولتهای غربی را متقاعد نماید که میتواند آلترناتیو مناسبی برای رژیم تهران باشد.
رژیم ایران روند برخورد با غرب را شروع کرده و بر ادامهی فعالیتهای هستهای اصرار میورزد. برخی اروپاییها اعتقاد دارند که محمود احمدینژاد رییسجمهور ایران این کشور را در مسیر خطرناکی قرار داده، و آنان حتی در اقدامی بیسابقه اجازه دادهاند که دولت اسراییل بهخاطر تحریک نسلکشی از وی در سازمان ملل شکایت کند.
اما از اذعان به مشکل تا پیشنهاد به ازدواج با آنان که با صورت زیبا و دامن به تن کرده پیش آمدهاند، جهشی ناخوشآیند است که باید از آن اجتناب نمود.
سازمان دهندگان مجاهدین خلق اخیراً در یک سالن بزرگ در حومهی پاریس یک نمایش پر زرق و برق چندرسانهای برگزار کردند که در خور تبلیغات رایش سوم بود.
خود مجاهدین خلق ادعا کرد که 50000 نفر در گردهمآیی 30 ژوئن شرکت نمودند، ولی حتی هوادارانشان میدانستند که این عدد اغراق شده و آن را 20000 نفر (استناد به دانیل پایپز) اعلام کردند.
"دانیل پایپز" که معمولاً آدم معقولی است و در این مراسم شرکت کرده بود، نپرسیده است که چه تعداد از کسانی که به گردهمآیی آمدند از عناصر مجاهدین خلق پول گرفته بودند؟ کاری متداول که من دو سال پیش در جریان پوشش یک گردهمآیی بسیار کوچکتر در نیویورک افشا کردم.
مجاهدین خلق همیشه توانستهاند جمعیتی را برای دوربینهای تلویزیونی و مفسران زودباور غربی اجاره کنند.
اما چیزی که در آن موفق نبودهاند متقاعد کردن مردم ایران به ترک ایدیولوژی مارکسیستی-اسلامی است. چیزی که باعث شد آنان در سال 1979 به نیروهای آیةالله خمینی بپیوندند و در دستگیری افسران ارشد ارتش ایران برای اعدام توسط کمیتههای اسلامی کمک نمایند.
پایپز متذکر شد که هدف از این "مراسم فریبنده" در خارج از پاریس "تماشاچیان بیرون از سالن، بهخصوص در ایران" و یادآوری این نکته به آنان بود که "هنوز آلترناتیوی برای استبداد کنونی در کشور وجود دارد".
تنها مشکل این است که مجاهدین خلق نمایندهی یک "آلترناتیو" برای رژیم اسلامی نیست، بلکه شکل دیگری از استبداد میباشد.
پس از آنکه این گروه مبارزه با آیةالله خمینی را در سال 1981 به وی باخت به عراق گریخت، و صدام حسین با آغوش باز از آنان استقبال نمود.
صدام به مجاهدین خلق اجازه داد تا اردوگاههای آموزشی در نزدیکی مرز ایران تأسیس کنند، و از واحدهای مجاهدین خلق برای سرکوب کردها در شمال عراق استفاده نمود (اگر همهی آن اسمهای اجارهای ِ بهاصطلاح رهبران طوایف عراق که آگهیهای تمام صفحه در روزنامههای امریکایی برای درخواست حمایت امریکا از مجاهدین خلق را امضا میکنند قبول دارید، از جلال طالبانی رییسجمهور عراق بپرسید نظرش دربارهی این گروه چیست؟)
در آوریل سال 1988 "مسعود رجوی" رهبر مجاهدین خلق و "همسر" سیاسی او "مریم" آزادی قریبالوقوع ایران را اعلام نموده و نیروهای مجاهد مستقر در عراق را به داخل ایران فرستادند.
این عملیات آزادیبخش! بهسرعت به فاجعه تبدیل شد. اگر چه هیچ پاسدار یا حتی نیروهای معمولی ارتش ایران در آن منطقه نبودند، ایرانیان چنان از مجاهدین خلق تنفر داشتند که پیرمردها و جوانان با چهارشاخ و بیل مهاجمان را به قتل رساندند.
هزاران نفر در طول چند روز قتل عام شدند و "ارتش آزادیبخش رجوی" هرگز احیا نشد (این امر مانع از ادعای پیروزی بزرگ توسط این اربابان ِ تبلیغات ِ نازیمسلک نشد، و حتی پس از آن در تانکهای ایرانی "غنیمت گرفته شده" که صدام حسین به آنان امانت داده بود، رژه رفتند).
هنگام انقلاب کردن، انتخاب متحدان بسیار حساس است. این گروه آشکارا به قتل امریکاییها میبالد و آرزوی رسیدن به قدرت دیکتاتوری در ایران را دارد. در سابقهی آنان هیچ تردیدی نیست.
برای رهبران تهران چیزی بهتر از این نیست که کشورهای غربی آشکارا از مجاهدین خلق حمایت کنند. از آنجا که این گروه در داخل ایران مورد انزجار است، چنین حمایتی میتواند سپر بلای رژیم شود. برخلاف توهمات برخی مبنی بر اینکه میتوانیم از مجاهدین خلق استفاده کنیم، بهقدرت رساندن یک گروه تروریستی بهعنوان تجسم اپوزیسیون دموکراتیک، باعث جذب حمایت برای رژیم ایران خواهد شد.
برای افراد و دولتهای غربی که میخواهند تأثیری بر تحولات داخل ایران داشته باشند، شیوههای بسیاری وجود دارد. این اقدامات از تشدید تحریمهای اقتصادی و مالی علیه رژیم تهران -که وزارت خزانهداری ایالات متحده پیشگام آن است- تا کاهش سرمایهگذاری در شرکتهایی که به حمایت از صنعت نفت و گاز ایران ادامه میدهند را شامل میشوند.
خط مشیهایی که مردم ایران را در آرزوهایشان برای رسیدن به آزادی تشویق میکنند بیشتر به سودمان خواهند بود تا نمایش چهرههای فرقهای پوسیدهای که شکل جدیدی از استبداد را وعده میدهند. دانیل پایپز باید از همه بهتر به این نکته واقف باشد.