میر باقر صداقی، سایت وطنم، سوئیس، پنجم نوامبر 2018:… در این ماه گذشته شاهد بودیم که, تک تک هم شده اعضای با سابقه در فرقه رجوی از این فرقه جدا میشوند از این جمله نفرات میتوان به جدائی حسن حیرانی , حسن شهبازی , غلامعلی میرزایی , عظیم میش مست , موسی دارمرودی , علی هاجری و زینب حسین نژاد نام برد .متوسط عضویت این افراد در فرقه رجوی 30 سال …
False Flag Op In Albania Would Drive A Wedge Between The EU And Iran
بندهای دام برده داری نوین فرقه رجوی هر روز با ریزش نیرو بیشتر شل میشود
انجمن وطنم 4 نوامبر 2018سوئیس
در این ماه گذشته شاهد بودیم که, تک تک هم شده اعضای با سابقه در فرقه رجوی از این فرقه جدا میشوند از این جمله نفرات میتوان به جدائی حسن حیرانی , حسن شهبازی , غلامعلی میرزایی , عظیم میش مست , موسی دارمرودی , علی هاجری و زینب حسین نژاد نام برد .متوسط عضویت این افراد در فرقه رجوی 30 سال است
در تحلیل و ریشه یابی علل تن دادن این نفرات و کادرهای در تشکیلات فرقه رجوی به برده داری نوین مسعود رجوی تنها میتوان از توهم مبارزه و انقلابیگری نام برد که ما اعضا به آن دچار بودیم نام بر د . یادم هست در شروع و همگانی شدن انقلاب ایدئولوژیک در سال 68 تنها بند اسارتی که ما کادرها در فرقه رجوی بر گردن داشتیم انقلابیگری و مبارزه بود وحاضر بودیم برای اینکه اسم انقلابیگری روی ما بماند هر بهائی را بپردازیم متاسفانه مسعود رجوی با اشراف به این موضوع و با مهندسی و دوز و کلک توانست این بند اسارت را با سوء استفاده از عنصر فدا و صداقت بر گردن ما کادرها قطوتر کرده و برده داری نوین خود را در داخل مناسبات تئوریزی و جامعه عمل بپوشاند .
اما زمان گذشت و زمان نشان داد رجوی آن اسطوره و قهرمانی که ما فکرش را میکردیم نیست این فرقه تنها چیزی که به آن پایبند نیست اصول انقلابیگری و مبارزه است ,اصل مستقل ماندن در این فرقه معنی ندارد, این فرقه دل به بیگانه و اجنبی دوخته است در آخرین خبر رسیده از دوستان جدا شده مسئول اول سازمان در مقابل سوال یکی از خانمهای فرقه رجوی که در متینگی پرسیده بود یعنی اگر ما در صحنه , لحظات جیم ( نمونه های مربوط به موارد جنسی ) خود را نگوییم رژیم سرنگون نخواهد شد ؟ آیا میتوانید رابطه این موضوع با سرنگونی را توضیح دهید ؟
اما جواب خانم زهرا مریخی , مسئول فرقه رجوی این بود . اگر به تعهد 22 بهمن نرسیم ( منظور وعده سرنگونی نظام جمهوری اسلامی در 22 بهمن 1397 از جانب جان بولتون و مسعود رجوی است که تعهد اجرایی آز از اعضا گرفته شده است ) باید به خودمان شک کنیم نه به خط سازمان , باید به انقلاب ایدئولوژی خودمان شک کنیم , باید به عدم پایبندی به غسل ( بیان آشکار موارد جنسی )در صحنه شک کنیم .
از موضوع و متن سوال این خانم عضو میتوان فهمید وضعیت تشکیلاتی فرقه رجوی در کشور آلبانی به مرحله انفجار رسیده است تمام دوستان جدا شده میگویند در این فرقه دیگر مسئولین توان کنترل را از دست داده اند هرج و مرج و انارشیست کم کم جای خود را در مقابل مشت آهنین فرقه رجوی باز میکند کادرها چون سالیان وعده پوچ و توخالی و مفت از مسئولین این فرقه شنیده اند حاضر نیستند به راحتی در مقابل خواسته های نا حق و نا مشروع فرماندهان سر فرود بیاورند از اینرو اینبار موج ریزش کادرها از متوسط 30 سال سابقه شروع شده است . این زنگ خطر بزرگی برای فرقه رجوی است این وضعیت بخوبی درمحفلها یعنی بیان نارضایتی با یکدیگر بدور از کنترل تشکیلاتی و نشستها و متینگهای عملیات جاری به مرحله اوج خود رسیده است دیگر فرماندهان قدیمی خط جاسوسی و خبر چینی را بازی نمیکنند آنها با نیروهای تحت مسئول خود رابطه نزدیگتری بقرار میکنند و بجای جاسوسی آنها با آنها هم محفل و هم درد میشوند و مشوقی برای جدا شدن هر چند که بعضا غل و زنجیرهای ترس از جدا شدن و نامیدی از ادامه زندگی در گفته های آنها هست .
بخاطر این مریم رجوی خوب فهمیده که دیگر نمیتواند با وعده های سر خرمن نیروها را مجاب برای ماندن بکند لذا دست به دامن بیگانه شده و با آوردن جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا , در نشست پاریس اعلام میکند که رژیم ایران نباید چهلمین سال تاسیس خود را جشن بگیرد وبعد هم مسعود رجوی با خوش رقصی در مقابل جان بولتون در پیامی وعده میدهد که رژیم تا 22 بهمن سال جاری سرنگون خواهد شد . سه ماه تا 22 بهمن 97 وقت مانده است باید دید فرقه رجوی و جان بولتون به وعده خود عمل خواهند کرد و رژیم سرنگون خواهد شد یا باز مثل همیشه مورد تمسخر قرار خواهند گرفت .
آنچه که مسلم است و نباید فراموش کرد فرقه رجوی در مقابل تحریمهای آمریکا باید پاسخگو باشد , این فرقه مشوق تحریم آمریکا علیه مردم ایران است این فرقه با عوض کردن جای مظلوم و ظالم سعی در سفید کرده چهر کثیف تحریم کننده و انداختن گناه سر ایران است و اگر مردم ایران دچار کرسنگی و بدبختی بر اثر تحریمها هستند این فرقه باید جواب بدهد چرا با سرویسهای جاسوسی همسو شده و با افشای اسنادی که از سرویسهای جاسوسی اجنبی گرفته است هیزم روی آتش فتنه آنها ریخته است و باید مردم ایران از تحریم کننده و آتشبیار و حامیان آن متنفر باشند نه تحریم شونده و مظلوم .
میر باقر صداقی 4 نوامبر 2018 سوئیس
***
Mossad To Use Mercenary MEK For Fatal False Flag Op In Albania
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=33918
قصه قدیمی و تکراری فرقه رجوی برای پوشاندن گندهای تشکیلاتی و ایدئولوژیک
میر باقر صداقی، سایت وطنم، سوئیس، بیست و نهم اکتبر ۲۰۱۸:… در ابتدا از ته دل به دوستانم تبریک میگویم که از فرقه رجوی جدا شده اند , بچه های لشکر ۴۰ سابق موسی دامرودی , غلامعلی میرزایی و عظیم میش مست دست مریزاد به تک تک شما. وقتی در سایت ایران افشاگر تاخت و تاز فرقه رجوی علیه دوستانم آقای غلامعلی میرزایی و عظیم میش مست را دیدم از خودم سئوال …
انتشار اسناد افتخار آمیز دو جداشده و محکومیت تهیدات مزدور مریم رجوی علیه نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی
قصه قدیمی و تکراری فرقه رجوی برای پوشاندن گندهای تشکیلاتی و ایدئولوژیک به اقتباس از هر که از ما نیست بر ماست.
میر باقر صداقی انجمن وطن ۲۸ اکتبر ۲۰۱۸ سوئیس
در ابتدا از ته دل به دوستانم تبریک میگویم که از فرقه رجوی جدا شده اند , بچه های
لشکر ۴۰ سابق موسی دامرودی , غلامعلی میرزایی و عظیم میش مست دست مریزاد
به تک تک شما.
وقتی در سایت ایران افشاگر تاخت و تاز فرقه رجوی علیه دوستانم آقای غلامعلی میرزایی و عظیم میش مست را دیدم از خودم سئوال کردم واقعا فرقه رجوی در تشکیلات و ایدئولوژیک چنان توهم زده است که نقص ها و ضعفهای خود را نمی بیند یعنی واقعا آنها فکر میکنند در جامعه ایده آل و جامعه بی طبقه توحیدی زندگی میکنند و هیچ کس حق جدا شدن و انتقاد از آنها را ندارد.
بیش از هزارا جدا شده و منتقد واقعا وزارتی و سپاهی هستند وقتی, از ستم تشیلاتی این فرقه سخن میگویند ,چرا حرف مشترک همه جدا شده ها یکی است .
اما حرف جدا شده ها آنهم خلاصه شده “
( ما در فرقه رجوی برده بودیم حق تماس خانوادگی نداشتیم, حق نوشتن نامه را نداشتیم, حق ایمیل نداشتیم ,حق ملاقات خانوادگی را نداشتیم , حق ازدواج نداشتیم, حق استفاده از وسایل ارتباط جمعی را نداشتیم , حق داشتن تلفن همراه را نداشتیم , حق داشتن اینترنت را نداشتیم حق گشتن آزاد در خیابان را نداشتیم حق رفتن به شهر را نداشتیم حتی برای رفتن به مقرهای دیگر هم باید اجازه و ویزای تردد میگرفتیم , حق آزادی نداشتیم ما اعضا در سازمان مثل یک مرغ در قفس بودیم , به زندان خود عادت کرده بودیم و ازهمه آزادیها محروم بودیم. )
یادم هست بعد از سرنگونی دیکتاتوری سابق عراق صدام حسین و آمدن آمریکائیها به عراق خانواده ها خوشحال ازاینکه دولت عراق بر مرزها و کشور کنترل ندارد به امید دیدار فرزندان و عزیزانشان جلوی درب اشرف آمدند و از جمله این خانوادها خانواده غلامعلی میزایی و عظیم میش مست بود فرقه رجوی با مکث یک هفته ای نهایتا مجبور شد که درب را به روی این اولین سری خانوادها باز کند اما در این یک هفته تمامی مقرها نشستهای توجیهی داشتند از جمله مقر ما به فرماندهی مهناز شهنازی و رقیه عباسی . در این نشستها رقیه عباسی و مهناز شهنازی با مرز سرخ کردن ملاقات خانوادگی و شستشویی مغزی که معمولا با فشارروحی جمعی جمع در نشستهای جمعی یعنی عملیات جاری روی فرد اعمال میشد همین غلامعلی و عظیم میش مست و قاسم و…… را مجبور کردند که به همسران و فرزندانشان و پدر و مادران خود بگویند که آنها وزارتی هستند و رژیم آنها را فرستاده است و آنها نمیخواهند مجددا آنها را ببینند . آنموقع مخصوصا ملاقات همسران مرز سرخ بود و خانم عظیم میش مست بخاطر اینکه بتوانند بعد از بیست سال شوهرش را ببیند به نفرات فرقه رجوی گفته بود عظیم برادر من است و من برای دیدار برادرم آمده ام و بعد از این دیدار بدلیل جبر و فشارهای نشستهای عملیات جاری عظیم مجبور شد بگوید خانم مذبور خواهرش نیست بلکه خانمش بود که برای دیدار و ملاقات آمده است .بعد از اعتراف عظیم سر ملاقاتش با همسرش رقیه عباسی و مهناز شهنازی این را چماق کرده بودند که دیدید رژیم میخواهد با زن و خانه و خانواده شما را از مبارزه بیاندازد . آنروزها روزهای عجیب و خیلی مسخره بود. خانوادها بعد از یک دهه یا دو دهه برای ملاقات فرزندان و عزیزانشان آمده بودند ولی سازمام نمیگذاشت این خانوادها با عزیزانشان کمی خلوت کنند و درد ودل سالیان دوری را با هم نجوا کنند . همه تلاش فرقه رجوی این بود که یک نفر جاسوس وسط این خانوادها بفرستد تا نگذارد آنها در تنهایی با هم حرف بزنند راستی چرا فرقه رجوی از خانواده می ترسید . چه توهم و چه حبابی دور ما را در فرقه رجوی پوشانده بود که فرقه رجوی از ترکیدن این حباب میترسید . بعد از خروجم از سازمان من هم شدم اول عصا کش وزارت اطلاعات و هم اکنون رده تشکیلاتی مرا فرقه رجوی به استخدامی سپاه و وزارت اطلاعات بالا برده است هنوز هم خودم در شوک هستم اگر من استخدامی هستم چرا بخاطر یک لقمه نان در این سوئیس مجبورم کار ساختمانی بکنم . بهتر بود در خانه میماندم و از حقوق دریافتی بهره میبردم .نسبت دادن جدا شده ها و منتقدین به وزارت اطلاعات و سپاه توسط فرقه رجوی , قصه قدیمی و تکراری رجوی برای پوشاندن گندهای تشکیلاتی و ا یدئولوژیک به اقتباس از هر که از ما نیست بر ماست است . فرقه رجوی برخلاف بزرگ نمائی از کوچکترین حرکتهای خانواده ها در بیم و حراس است چنانچه مراجعه من به صلیب سرخ و یو ان اچ سی آر در سوئیس به مزاق این فرقه خوش نیامد و مجبور شد به من مارک سپاهی بزند و هفته پیش شاهد آزادی دختر آقای حسین نژاد بودیم مگر این فرقه بارها خانم زینب حسین نژاد را مجبور نکرده بود علیه پدر و خواهرش حرف بزند ولی چی شد آخر دیدیم حق به حقدار رسید و مژده باد به آقای قربانعلی حسین نژاد بخاطر آزادی دخترش زینب .
من خوب میدانم وقتی برادرم در برنامه پرونده فرقه رجوی علیه من حرف میزند چقدر در تشکیلات مورد آزار و اذیت قرار گرفته است , میرواقف را مجبور کردند که آن دروغها را در برنامه پرونده علیه من بگوید اگر فرقه رجوی از تماس خانوادها ترسی ندارد , برادرم میتوانست در این برنامه شماره تلفن یا آدرس ایمیل اعلان کند تا مادر بیچاره من بعد از سی سال با او تماس بگیرد .
اما متاسفانه باز فرقه رجوی میخواهد با تکرار قصه تکراری قدیمی و نسبت دادن منتقدین به وزارت اطلاعات و سپاه برده گان در آلبانی را بیشتر به بند و بردگی بکشد و زمان بخرد برادرم میر واقف الان ۶۰ سال دارد من نمیتوانم به او برنامه زندگیش را دیکته کنم اما من میتوانم از او خواهش کنم با مادر تماس بگیرد این چیز پیچیده ای نیست . چرا فرقه رجوی میخواهد همه را در دور باطل بچرخاند و به کوچکترین خواسته های خانوادها تن ندهد ؟
میر باقر صداقی انجمن وطنم ۲۸ اکتبر ۲۰۱۸ سوئیس
***
حسن شهباز: از پیوستگی تا جدایی از مجاهدین خلق در آلبانی
The fortified headquarters of Iranian Mojahedin Khalq (MEK, MKO, NCRI, …) in Albania
A Tiny Group on a Compound in Albania are Being Groomed to Destabilize Iran
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=33819
نامه سر گشاده به رئیس کمسیون مهاجرت امور داخلی اتحادیه اروپا آقای دیمیتریس آوراموپولوس
میرباقر صداقی، سایت وطنم، سوئیس، بیستم اکتبر ۲۰۱۸:… «دیمیتریس آوراموپولوس» که اخیرا در نشست وزرای کشورهای اتحادیه اروپا و بالکان غربی در تیرانا حضور داشت ، این احتمال را داد که اگر تعداد مهاجرین غیر قانونی به بیش از ۵۰ درصد افزایش یاید، صدور روادید مجددا بر اتباع کشورهای بالکان غربی باز می گردد. وی با تاکید بر اینکه روند مهاجرین غیر قانونی در تمامی کشورهای بالکان …
The shadowy cult Trump advisors tout as an alternative to the Iranian government
نامه سر گشاده به رئیس کمسیون مهاجرت امور داخلی اتحادیه اروپا آقای دیمیتریس آوراموپولوس
با سلامهای صمیمانه به آقای دیمیتریس آوراموپولوس اینجانب میر باقر صداقی یک قربانی از فرقه رجوی اخیرا در یکی از سایتهای خبری خواندم که شما نظر بر برقراری مجدد روادید اروپا بر بالکان غربی دارید ذیلا متن کامل خبری را برای یاد آوری میاورم و در ادامه این متن خبری , برای یادآوری تهدید های که تردد های غیر قانونی اعضای فرقه رجوی از آلبانی به سوی کشورهای اروپای غربی و بعکس را دارند را متذکر میشوم.
متن خبر:
برقراری مجدد روادید اروپا بر بالکان غربی
رئیس کمسیون مجاجرت اروپا در امور مهاجرت، امور داخلی و شهروندی از احتمال برقراری مجدد روادید بر کشورهای بالکان غربی در صورت افزایش مهاجرین خبر داد.
به گزارش پایگاه تحلیلی – خبری ایران بالکان (ایربا) به نقل از ایرنا، «دیمیتریس آوراموپولوس» که اخیرا در نشست وزرای کشورهای اتحادیه اروپا و بالکان غربی در تیرانا حضور داشت ، این احتمال را داد که اگر تعداد مهاجرین غیر قانونی به بیش از ۵۰ درصد افزایش یاید، صدور روادید مجددا بر اتباع کشورهای بالکان غربی باز می گردد.
وی با تاکید بر اینکه روند مهاجرین غیر قانونی در تمامی کشورهای بالکان غربی دنبال می شود، گفت که خطری از جانب مهاجرین غیر قانونی اروپا را تهدید می کند که باید کاهش یابد.
«آوراموپولوس» با اشاره به اینکه مکانیزم بازگشت روادید بر کشورهای بالکان غربی هنوز عملی نشده است، افزود : اگر مهاجرین که به طور غیرقانونی وارد اروپا شده اند حاضر به بازگشت به کشور مبدا نشوند، امکان برقراری مجدد روادید بر کشورهای بالکان غربی وجود دارد.
بنا بر اظهارات کمیسر اروپا، بازگشت به رژیم روادید برای کشورهای بالکان غربی در سفر به کشورهای عضو اتحادیه اروپا در صورتی است که وجود فعالیت های تروریستی تهدیدی برای اروپا باشد.
وی در نشست وزرای کشور اتحادیه اروپا و بالکان غربی در تیرانا یک سری توافق نامه هایی را در باره همکاری قوی بین اتحادیه اروپا و شرکا از منطقه بالکان غربی در کنترل مرزها، مبارزه با تروریسم و سازمان های جنایی سازمان یافته امضا کرد.
بنا بر آمارهای غیررسمی در حال حاضر تعداد مهاجرین غیر قانونی در صربستان حدود ۴ هزار نفر ؛ در بوسنی و هرزگوین بین ۳ تا ۴ هزار و در آلبانی حدود ۲ تا ۳ هزار نفر و در کرواسی بین یک تا دو هزار نفر اعلام شده است. درصد اندکی از مهاجرین خواهان پناهنده شدن به کشورهای بالکان غربی هستند و بیشتر آنان قصد مهاجرت به کشورهای شمالی اتحادیه اروپا را دارند .
آقای رئیس همانطور که میدانید تعدادی از نیروهای خاص فرقه تروریسیتی فرقه رجوی که از عراق به آلبانی آمده اند در مقاطع زمانی مختلف اقدام به فرار از آلبانی نموده و به کشورهای اروپای غربی آمده اند بعضا نیز تعدادی از این افراد به صورت غیر قانونی به آلبانی رفته اند تا فرمانهای تشکیلاتی را به اعضای گرفتارو رده پائین این فرقه ابلاغ نمایند لذا نظر به تصمیمات منعقده در تیرانا که در متن خبر فوق آمده شما میبایست اقدام عاجل نمائید تا از سوء استفاده اعضای تروریستی این فرقه از آزادیهای اتحادیه اروپا جلوگیری کنید تا آنها نتوانند آزادانه از آلبانی فرار کنند و از طریق خاک یونان خود را به کشورهای اروپای غربی برسانند آقای رئیس شما خیلی خوب میدانید بعد از دستگیری مریم رجوی در ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ بر اساس یک دستور تشکیالتی فرقه رجوی شماری از اعضای این فرقه در اروپا را وادار به خودسوزی نمود هدف سازمان و فرقه رجوی از این اقدام تحت فشار گذاشتن فرانسه و ناگزیر کردن دولت فرانسه برای آزادی خانم مریم رجوی بوده است در پی این اقدام سازمان یافته تشکیلاتی در سراسر اروپا دهها تن از اعضای فرقه رجوی در مقابل چشمان بهت زده و شهروندان اقدام به خودسوزی نمودند و حاصل این شانتاژ روانی به تائید خود فرقه دو قربانی به نامهای ندا حسنی و صدیقه مجاوری بوده است این فرقه در تمامیت مخل آسایش و امنیت است , باید به یاد آورد برخلاف قوانین پناهنده گی این فرقه حاضر نشد اعضایش بصورت فردی پناهندگی دریافت کنند , این فرقه بصورت گروهی به آلبانی منتقل شده است , این فرقه بعافعل پتانسیل و توان آشوب را در هر مقطع و زمان را دارد . آقای رئیس امیدوارم با توجه به تصمیمات منعقد شده از تردد این افراد خطر ناک از خاک تیرانا به کشورهای اروپائی جلوگیری کنید .
با تشکر فراوان میر باقر صداقی ۱۷ اکتبر ۲۰۱۸
سوئیس
***
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=33706
نامه زهرا اشرفخانی ( التفات ) به پسرش میر واقف صداقی در آلبانی
زهرا اشرفخانی، سایت وطنم، هفتم سپتامبر ۲۰۱۸:… پسرم واقف سلام دوستت داریم و چشم براه ایم , بعد از سی سال دوری بلاخره برادر کوچکت , باقر فیلمی از تو برامون پیدا کرد و فرستاد تا ببینم من هنوز هم در شوک هستم بدلیل اینکه خودم توان نوشتن این نامه را ندارم از برادرات خواستم کمکم کنند تا این نامه را برات بنویسم . تقریبا یکسال پیش یک غریبه به اسم تو به من زنگ زد و …
مستند شبکه انگلیسی درباره منافقین؛ از هویت جعلی در فضای مجازی تا واگویی تفکرات جنسی
نامه زهرا اشرفخانی ( التفات ) به پسرش میر واقف صداقی در آلبانی
انجمن وطنم سوئیس ۶ اکتبر ۲۰۱۸
پسرم واقف سلام دوستت داریم و چشم براه ایم , بعد از سی سال دوری بلاخره برادر کوچکت , باقر * فیلمی از تو برامون پیدا کرد و فرستاد تا ببینم من هنوز هم در شوک هستم بدلیل اینکه خودم توان نوشتن این نامه را ندارم از برادرات خواستم کمکم کنند تا این نامه را برات بنویسم .
تقریبا یکسال پیش یک غریبه به اسم تو به من زنگ زد و گفت که من واقف هستم صدای این نفراصلا شبیه به صدای تو نبود من باور نکردم به او گفتم پدرت , عموهات , دائیهایت و خاله همه و همه فوت کردند. ولی از او هیچ احساسی ندیدم نه گریه ای و نه چیز دیگر , او هیچ احساسی نسبت به من داشت خیلی کوتاه و مختصر با من صحبت کرد و تلفن را قطع کرد شماره تلفن او بسته بود و من نتوانستم شماره او را بردارم اما از آنروز استرس و نارحتیهای من صد چندان شده هر روز جلوی تلفن میشینم و گریه میکنم تا شاید یکباره دیگر آن غریبه زنگ بزند و خبری از تو بشنوم اما افسوس تا به امروز خبری نشد که نشد .
پسرم دوستت دارم آخر من هم یک مادرم تمام امیدهام بعد از سی سال یکی یکی دارند از بین میروند , لعنت خدا بر رجوی , رجوی در این ۳۰ سال چی یادتان داده یادتان داده که به برادرکوچت بگوئی نا برادری , پسرم تو را چی شده آیا در اثر فشارها مجبور شدی اینطوری حرف بزنی چرا ۳۰ سال تلفن و نامه نداشتی چرا بما عکس نفرستادی چرا ازدواج نکردی .من که همیشه خوشبختی تو را آرزو داشتم همیشه دوست داشتم نوه هام را بغل بگیرم چرا خودت را بدام انداختی گناه من , یک مادر پیر چیست پسرم الان ۶۰ سال داری چه بلائی سرت آوردند که اینهمه دروغ گفتی , پاپات که آرزوی دیدن تو را بگور برد میخواهی من هم همینطور بشوم .
طاقت من دیگر تمام شده نفرین و لعنت من بر رجوی وآل رجوی یک روزی بلاخره آه من مادرپیر گریبان رجوی را خواهد گرفت , این من بودم که از باقر خواسته بودم دنبال تو بگردد و از باقر خواستم اگر من فوت کردم تو را تنها نگذارد , چی چی بهت گفتند و چه فشاری رویت بوده که اینطوری به برادرت پریدی این انصاف نیست نه من نه هیچکدام از برادارات و خواهرت از تو دلگیر نیستیم . واقف من اینطور نبود چه بلائی سرش آوردند .
پسرم همیشه دوستت داریم و همیشه چشم براهت خواهم نشست تنها آرزو و امید من دیدن توست .
فدای پسرم واقف خدا را شکر که فیلم تو را دیدم همین که زنده هستی صدهزار بار جای شکر دارد . خدا نگهدارتو هر جا که هستی مواظب خودت باش هر چه نیاز داری بگو تو تنها نیستی ما همیشه با تو خواهیم بود . از اینجا هزاران بار میبوسم ات .
زهرا اشرفخانی ایران شهرک اندیشه ۱۲ مهر ۹۷
لینک به سایت فرقه رجوی برای دیدن برنامه پرونده :”
http://efshayaranshitan.blogspot.com/2017/05/blog-post_95.html
***
Albanian media Shqiptarja.com publishes Somayeh Mohammadi’s story – Why can’t she speak for herself?
Canadian family asks Top Channel’s “Fiks Fare for help: “MEK mujahedeens took our daughter”
Albania: MEK rebrands by assassinating unwanted members
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=33673
جوابی به یاوه های فرقه رجوی علیه من
میر باقر صداقی، سایت وطنم، اول اکتبر ۲۰۱۸:… فرقه رجوی در این برنامه برادر من میرواقف را مجبور کرده اند که به دروغ علیه من موضع گرفته بگوید که ما یعنی اعضای فرقه رجوی با دنیای آزاد در ارتباط هستند و امکان تلفن و اینترنت و غیره را دارند اما در این برنامه هم برادر من شماره تلفن و آدرس ایمیل خود را بیان نکرد تا مادر بیچاره ما بعد از سی سال با او تماس بگیرد …
The shadowy cult Trump advisors tout as an alternative to the Iranian government
جوابی به یاوه های فرقه رجوی علیه من
میر باقر صداقی سایت وطنم ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۸
مدتیست بدلیل گرفتاریهای خانوادگی مخصوصا مشغول در کار ساختمانی که معمولا تمام وقتم را از پنج صبح تا شش عصر پر میکند . کمتر به سایتها سر میزدم چند روز پیش در پایان هفته بصورت اتفاقی وارد سایتهای فرقه رجوی شدم , در آنجا در برنامه پرونده شاهد مطالب و ویدئوی علیه خودم شدم . گویا من مامور و استخدامی سپاه و وزارت اطلاعت هستم و فرقه رجوی کشف کرده که من در اثر درماندگی به بازیهای لو رفته وزارت اطلاعت پناه برده ام . مراجعات من به صلیب سرخ و کمیساریای عالی پناهندگی در ژنو جنبه خانوادگی ندارد و من بی دلیل از فرقه رجوی پیش صلیب سرخ و کمیساریای عالی پناهندگی شکایت برده ام و این گناه فرقه رجوی نیست که برادر من میرواقف صداقی ۳۰ سال است که با پدر و مادرش تماس ندارد و پدر بدون اینکه صداقی فرزندش میر واقف را بشنود قید حیات کرد و دق مرگ شد.
لینک به سایت فرقه رجوی برای دیدن برنامه پرونده :”
http://efshayaranshitan.blogspot.com/2017/05/blog-post_95.html
فرقه رجوی در این برنامه برادر من میرواقف را مجبور کرده اند که به دروغ علیه من موضع گرفته بگوید که ما یعنی اعضای فرقه رجوی با دنیای آزاد در ارتباط هستند و امکان تلفن و اینترنت و غیره را دارند اما در این برنامه هم برادر من شماره تلفن و آدرس ایمیل خود را بیان نکرد تا مادر بیچاره ما بعد از سی سال با او تماس بگیرد و از بی خبری و اضطراب رها شود , بله من بدرستی از صلیب سرخ و کمیساریای عالی پناهندگی شکایت و تقاضا کرده ام تا شماره تلفن و آدرس عمومی در اختیار ما خانواده ها قرار دهد تا ما با نظارت آنها با عزیزانمان که در این فرقه به گروگان گرفته شده اند تماس بگیریم وقتی در تماسی صلیب سرخ و کمیساریای عالی پناهنده گی نظارت دارد طبق قانون آنها به هیچ کس اجازه پی گیری اهداف سیاسی را نمیدهند باید از فرقه رجوی پرسید چرا اینقدر از تماس اعضا با خانوادها نگران هستند و بی شک فرقه رجوی از این قانون کمیساریا و صلیب سرخ اطلاع دارند که وقتی صلیب سرخ یا کمیساریها تماسی را هماهنگ میکند امکان پی گیری اهداف سیاسی را از همه سلب میکنند .
باید علی الرغم ادعای فرقه رجوی در این ویدئو اذعان کنم که مبارزه در این فرقه اصلا هم سخت نیست وقتی در یک محیط بسته هستی که نه اجازه گوش کردن به اخبار را داری نه اینترنت داری نه تلفن داری و مدام در نشستهای عملیات جاری شستشوی مغزی می شویی و وقتهای عمرت با کارگریهای جمعی و اجباری بی مورد پر میشود کدام مبارزه من از فرقه رجوی می پرسم آن دو چند هزار نفری را که در آلبانی به گروگان گرفته ای در این چند سال چه راندمان مبارزاتی داشتند حتی راندامان تبلیغاتی هم نداشتند حتی بدرد کمک مالی و جذب نیرو هم نیمخورند عمرشان در چاه باطل فرقه رجوی تباه شده و میشود شما اسم این را میگذارید مبارزه شما تنها دم جنباندن به اجنیب و وطن فروشی است .
میر باقر صداقی ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۸ سوئیس
(پایان)
***
False Flag Op In Albania Would Drive A Wedge Between The EU And Iran
Albania: MEK rebrands by assassinating unwanted members
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=27183
گزارش ملاقات میر باقر صداقی با مقامات صلیب سرخ شهر برن
میر باقر صداقی، ایران ستارگان، سوئیس، بیست و هفتم اکتبر ۲۰۱۶:… نهایتا هفته گذشته صلیب سرخ به من زمان ملاقات داد تا گزارش آخرین تلاشهایشان را بصورت حضوری با من در جریان بگذارند امروز ساعت ده صبح در دفتر صلیب سرخ شهر برن با مقامات زیربط در جریان نتیجه چندین ماه تلاش آنها قرار گرفتم . نا گفته نماند علت علاقه کمک صلیب سرخ به من این بود که در این ۳۵ سال گذشته ارتباط …
میر باقر صداقی: یاد آوری کتاب قانون مجاهدین , قوانین مناسبات مجاهدین
گزارش ملاقات میر باقر صداقی با مقامات صلیب سرخ شهر برن
مدتیست با نامه و تلفن پی گیر موضوع تماس خانوادگی با برادرم میر واقف در کمپ تیرانا با صلیب سرخ شهر برن بودم نهایتا هفته گذشته صلیب سرخ به من زمان ملاقات داد تا گزارش آخرین تلاشهایشان را بصورت حضوری با من در جریان بگذارند امروز ساعت ده صبح در دفتر صلیب سرخ شهر برن با مقامات زیربط در جریان نتیجه چندین ماه تلاش آنها قرار گرفتم .
نا گفته نماند علت علاقه کمک صلیب سرخ به من این بود که در این ۳۵ سال گذشته ارتباط خانواده گی اعضای مجاهدین بطور سیستماتیک با دنیای بیرون قطع است اعضای مجاهدین بنوعی گروگان و زندانی فرقه رجوی در کمپها بحساب میایند و حتی در بسیاری موارد اعضای مجاهدین حکم افراد گم شده را دارند .
خانم مسنول ……. به من گفتند در این سال گذشته بیش از بیست خانواده ایرانی ساکن سوئیس برای پیدا کردن فرزندانشان به ما مراجعه کردند و ازما خواستند که نامه هایشان را بدست فرزندانشان در کمپ تیرانا برسانیم اما محصول تلاش ما با صلیب سرخ تیرانا این نامه است که توسط صلیب سرخ تیرانا به ما فرستاده شده است .
گروه مجاهدین یک فرقه بسیار سکت و بسته است امکان تماس نفرات را با ما نمیدهد طبق قانون ما حق داریم نامه های خانواده ها را مستقیما به دست فرزندانشان برسانیم اما در این مدتی که مجاهدین در تیرانا مستقر شده اند حتی با یک نفر از آنها هم تماس نداشتیم تنها کاری که در رابطه با نامه های خانواده گی کردیم این بود که نامه ها را به دست مسنولین کمپ دادیم اما میدانیم آنها موفق به تحویل دادن نامه ها نشده اند اعضای مجاهدین حتی در آلبانی اجازه و حق داشتن تلفن , اینترنت و تلویزیون را ندارند . با دنیای بیرون قطع هستند و در این رابطه کاری از دست ما برنمیآید. و نمیتوانیم کاری بکنیم .حتی گفتند نفری مادرش در حال فوت بود هر چه ما سعی کردیم تا ارتباطی بین این مادر و فرزند برقرار کنیم رهبران مجاهدین اجازه تماس ندادند ونهایتا این مادر فوت کردند ما یعنی صلیب سرخ از این مسئله در شوک هستیم و واقعا نمیدانیم چه میتوان کرد .
برای خانم مسئول …… صلیب سرخ شهر برن باور کردن این موضوعات سخت بود از آنجائیکه ایشان میدانست من عضو جدا شده مجاهدین هستم از تجربه من با مجاهدین پرسید .
من در جواب گفتم واقعیت این است که رهبران مجاهدین انسان نیستند و ازانسانیت بوئی نبرده ان, از پانزده سال کمپ اشرف گفتم, گفتم که در آن پانزده سال اجازه تماس با خانواده را نداشتم اجازه نوشتن نامه را نداشتم پدرم بعد از بیست و پنج سال بیخبری از وضعیت برادرم میر واقف فوت کرد در مدتی که در کمپ اشرف بودم نمیدانستم اینترنت چیست ,نمیدانستم موبایل چیست نمیدانستم دیویدی چیست اولین بار اینها را در کمپ تیف آمریکائیها دست سربازان آمریکائی دیدم از شکنجه های روحی و روانی که در کمپ اشرف چشیده بودم گفتم و از نشستهای عملیات جاری و شستشوی مغزی گفتم و چگونه آدمها بخاطر فشارها و شکنجه های روحی روانی خودشان را در مناسبات مجاهدین به آتش میکشید از مرگ فرمان گفتم و هزاران جنایتی که رهبران مجاهدین به اسم مبارزه انجام داده اند .
من به ایشان توضیح دادم که ما در جوانی بخاطر تجربه کم اجتماعی بدام مجاهدین افتادیم در ابتدا باور کرده بودیم که بخاطر آزادی مردم به عراق رفتیم اما زود فهمیدیم خودمان گرفتار و زندانی فرقه رجوی هستیم تمامی شعارهای آزادی مجاهدین دروغ بود و هست رهبران مجاهدین جنایتکار هستند و بخاطر این همه جنایت باید در دادگاه محاکمه شوند.و در نهایت آرزو کردم تا همه گروگانها مجاهدین از دست این فرقه نجات پیدا کنند و به زنده گی عادی برگردنند .
میر باقر صداقی بیست وشش اکتبر دوهزارو شانزده
***
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=27094
تاثیرات انقلاب خواهر مریم و اشتباه گرفتن استراتژی با سبزی خشک برای آبگوشت بزباش آقای پرویز خزایی
میر باقر صداقی، ایران ستارگان، سوئیس، چهاردهم اکتبر ۲۰۱۶:… من نوعی بعنوان عضو قدیمی که نزدیک به بیست سال در عراق بودم هر چه فکر کردم هیچ پیروزی ادعای آقای پرویز خزایی را ندیدم و هر چه فکر میکنم فقط یاد مثل آخ چشم ام میافتم و با خود میگویم وای مُردیم از این همه پیروزی. اولین پیروزی این بود که بعد از اینهمه قمپز ارتش آزادیبخش توسط ارتش آمریکا خلع سلاح شدیم بعد با همکاری خودمان , آمریکائیها تمامی مهمات و تانکهایمان را منهدم …
نامه میر باقر صداقی به برادرش میر واقف صداقی در تیرانا کمپ مجاهدین
تاثیرات انقلاب خواهر مریم و اشتباه گرفتن استراتژی با سبزی خشک برای آبگوشت بزباش آقای پرویز خزایی
میر باقر صداقی انجمن ایران ستارگان سیزده اکتبر دوهزاروشانزده
چند روز پیش در سایت آفتابکاران مقاله آیا استراتژی یک نوع سبزی خشک برای آبگوشت بزباش است آقای پرویز خزایی را خواندم یاد حکایت شماره سوم سعدی در گلستان , باب اول در سیرت پادشاهان افتادم و به گذشته من و ما در سازمان افسوس خوردم که افسار سرنوشت را به دست چه کسانی سپرده بودیم .
ملک زاده ای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر و دیگر برادران بلند و خوب روی باری پدر به کراهت و استحقار درو نظر میکرد پسر به فراست استبصار به جای آورد و گفت ای پدر کوتاه خردمند به که نادان بلند نه هر چه به قامت مهتر به قیمت بهتر
الشاهُ نظیفهٌ و الفیلُ جیفهٌ.
اقلُّ جبالِ الارضِ طورٌ و اِنّهُ
لاَعظَمُ عندَ اللهِ قدراً وَ منزلا
آن شنیدی که لاغری دانا
گفت باری به ابلهی فربه
اسب تازی و گر ضعیف بود
همچنان از طویله خر به
پدر بخندید و ارکان دولت پسندیدند و برادران به جان برنجیدند.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
هر پیسه گمان مبر نهالی
باشد که پلنگ خفته باشد
شنیدم که ملک را در آن قرب دشمنی صعب روی نمود چون لشکر از هر دو طرف روی در هم آوردند اول کسی که به میدان در آمد این پسر بود گفت ………………………………………
در این مقاله آقای پرویز خزایی میگویند این روزها هرکسی که گیج ویچ شده، برای توجیه این سردرگمی آمیخته به سس تند حسادت و کور چشمی دیدن بزرگترین پیروزی این مرحله از کارزارهای مقاومت – مرتب از استراتژی داد سخن میدهد. بله استراتژی استراتژی! بالاخره چی شد این استراتژی؟ (با سرفه ای کشدار) بله بله! استراتژی شکست خورد. بعد یک سری زرد چوبه برای مزه بهتربر این ادعا: امضا کنشگرقندعلی، مصاحبه با بحرالعلوم شبدر قلی، تحلیل فلان العلوم با چاشنی بهمان جامعه شناس الدوله که دیگر حسابی فضا گیری و قانع سازی شود. این داستان مرا یاد سید جزایری، آخوند شهر ما خرم آباد، می اندارد که سه واژه فرنگی پیدا کرده بود که با صدای بلند و رسا و گیرا در هر منبری بیان میکرد: ” اتم ها، کروموزون ها!” و ” بله، گوستاولوبون فیلسوف معروف…” که ما بچه شیطان های لرستان اسم او را گذاشته بودیم ” سید کروموزون” یا ” آخوند گوستاولوبون”.
باری این ”سید استراتژیئون”، هیچکدامشان نه تعریفی میدهد که استراتژی یعنی چی و نه اینکه اصلا با مردم ایران هم هدف هستند که خواهان سرنگونی رژیم آخوندی باشند، فقط فکر میکنند استراتژی آبگوشت بزباش است که هنوز پخته و حاضر نشده، که اینان لپ تاپ را برای تناول آن، از روی زانوی خشک شده بر سر میز کیچن های تنهایی، در ترنم “خمیازه های موذی و کشدار”-،ساعتی کنار بگذارند.
من نوعی بعنوان عضو قدیمی که نزدیک به بیست سال در عراق بودم هر چه فکر کردم هیچ پیروزی ادعای آقای پرویز خزایی را ندیدم و هر چه فکر میکنم فقط یاد مثل آخ چشم ام میافتم و با خود میگویم وای مُردیم از این همه پیروزی. اولین پیروزی این بود که بعد از اینهمه قمپز ارتش آزادیبخش توسط ارتش آمریکا خلع سلاح شدیم بعد با همکاری خودمان , آمریکائیها تمامی مهمات و تانکهایمان را منهدم کردند و در آستانه تعریف و استاتوی مجاهدین توسط ارتش آمریکا در سی ژوئن با اینکه شعار حرکت موازی با پنتاگون و درخواست سلاح از پنتاگون را داشتیم یکدفعه نزدیک به هزار نفر از مناسبات جدا شدند رفتند زندان تیف مدینه فاضله خواهر مریم در اشرف آنقدر بی نظیر بود که جدا شده گان زندان تیف آمریکائیها را به آن ترجیح میدادند .در ادامه بیش از هفتصد نفر از جدا شده گان در زندان تیف حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را به مدینه فاضله خواهر مریم ترجیح دادند و با خواست خود , با کمک و تحت نظر صلیب سرخ به ایران رفتند . ارتش آمریکائیها و پنتاگون به حرکت موازی مجاهدین با پنتاگون وقعی نگذاشتند و بعد از تخلیه اطلاعات مجاهدین , مجاهدین مثل دستمال یکبار مصرف شدند . خواهر مریم که مثل موش فرار کرده بودند با دستگیریشان در فرانسه لو رفت که جربزه نداشت و ندارد برادر مسعود هم معما ی سه مجهولی شده , زنده یا مرده بودنش با خداست .هر چه هم شعار دادیم اگر اشرف بایستد جهان پشتش خواهد ایستاد جواب نداد که نداد بله هدف سرنگونی بود و استراتژی جنگ آزادیبخش نوین با ارتش آزادی آقای پرویزخزایی گیرم امروز همه جای ایران و جهان سرای اشرف است ( شعار مفت ) این چه سودی برای سرنگونی دارد سوال من از شما این است آیا با استراتژی جنگ آزادیبخش و ارتش آزادیبخش سرنگونی محقق شده است یا نه ؟ و اگر ارتش آزدایبخش سرنگون نکرده و خلع سلاح شده و الان نیروهای این ارتش به آلبانی منتقل شده اند اینها نشان از شکست استراتژی نیست . پس انصاف و صداقت در گفتاردر کجای گفته های شماست.
آقای پرویز خزایی یا باید باور کرد شما تحت تاثیر نشستهای عملیات جاری شستشوی مغزی شدید یا اینکه سبیلتان توسط مجاهدین خوب چرب میشود .
پرویز جان بجای داستان سرائی و سمبل سازی مفت از اشرف و مقاومت نامشروع و غیر قانونی برا ی حفظ اشرف یک جو صداقت کنید و بگوئید حفظ اشرف به هر قیمت نه مقاومت بود و نه سرنگونی از آن بیرون میآید. حداقل اینطوری با وجدان خود منصف خواهید بود شما بخوبی واقف هستید در این سی سال بخصوص در چهارده سال گذشته مجاهدین عقبه و حمایت مردمی خود را از دست داده اند کار به جائی رسیده است که خانواده های اعضای مجاهدین هم به سازمان و رهبری آن لعن ونفرین میفرستند .
آقای پرویز خزایی شما در ادامه مقاله در جائی نوشتید برنامه کاملا تجهیز شده ساخت بمب اتمی، برای جلوگیری از سرنگون اش حکم آ ب حیات داشت و دارد. این پروژه مخوف را ما،وتنها ما،می باید کشف و افشا و متوقف میکردیم و در حد توانمان تلاش میکردیم اجازه ندهیم کشورهای غربی با مماشات از آن بگذرند و …. که کردیم. اینهم یک مانع بزرگ دیگر برسر راه استراتژی پایدار و عوض نشده ما . آقای پرویز خزائی باز شما در اینجا میخواهید واقعیت را وارونه نمائی کنید واقعیت این است که برنامه اتمی ایران را سرویسهای امنیتی کشورهای بزرگ به دست مجاهدین داده بودند تا افشا کنند مجاهدین کدام ماهواره جاسوسی را داشتند که با آن از مراکز اتمی عکس و فیلم تهیه کرده اند و اگر مدعی هستید شما اینها را در گوگل مپ پیدا کرده اید لطفا به ما هم آدرس اینترنتی بدهید تا ما هم کشف و افشا کنیم . خیلی ممنون خواهیم شد . آقا پرویز دیدید اگر هم در تاریخ علافانی باشند شما وسران فرقه مجاهدین سر دسته آنها هستید آقا پرویز شما باز کاسه داغتر از آش شدید و مدعی هستید، استراتژی هر چند هم که خوب و واقعگرایانه باشد، تنها در صورتی موفق میشود که بر روی دوش کسانی حمل شود که حاضر به پرداخت قیمت آن باشند اگر قرار بود مجاهدین و اشرفیها فکر منافع خودشان و خانه و خانواده و زن و بچه شان بودند و با همه این چیزها وداع نمیکردند، قادر نبودند، کاروان مبارزه را تا به اینجا به پیش ببرند و صد بار تاکنون در مقابل این فشارها و نا ملائمات وارفته بودند و ۷ کفن پوسانده بودند، همانطور که بسیاری از سازمانها و گروههای سیاسی به چنین سرنوشتی دچار شدند. این را میگویند نیروی پیشتاز و صف شکن در تاریخ جهان این گفتار شما مرا یاد حرف منوچهر هزارخانی در قرارگاه انزلی شهر جلولا انداخت آنجا که پسر آقای منوچهر پیش آقای امیر آرام گفت بابا بابا من میخواهم بیایم ارتش آزدایبخش آقای منوچهر برگشتند و به پسرشان گفتند بابا اینجا جای ما نیست اینهائی که میبینی تخته کم دارند راستی آقا پرویز اگر به این گفته هایت باور داری چرا انقلاب ایدئولوژیک نمیکنی زنت را طلاق نمیدهی بچه هایت را به یتیمی نمی فرستی چرا پیش مجاهدین به آلبانی نمیروی نسخه پیچیدن برای دیگران خوبیت ندارد. بعد از ۳۶ سال مفت خوری که اسمت را مبارز غیر مذهبی گذاشتی و در کنار مجاهدین بودی و مدعی هستی انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین را درک و فهم میکنی اوج بی انصافی و خیانت است که در انقلاب ایدئولوژیک شیرجه نزنی مگر سرنگونی نمیخواهی تو هم قیمت مبارزه را بده .
آقا پرویز جان ببخشید من انتقاد میکنم آخه خواهر مریم در نشستهای عملیات جاری به من و ما یاد داده با تند ترین زبان انتقاد کنیم بدلیل محدودیت های سایت من از بی ادبی معذورم انشاالله وقتی پیش مجاهدین در آلبانی رفتی و مجاهد تمام عیار شدی آنوقت از نشستهای دیگ فیض خواهی برد حرفهاب بی ادب هم خواهی شنید
میر باقر صداقی انجمن ایران ستارگان سوئیس
***
طناب دار ولینعمت سابق رجوی به حراج گذاشته شد – صلاح لیبرتی نشینان دریافت سلاح نیست!
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=26871
روز چهلم اخراج کامل مجاهدان لیبرتی شد اما هنوز مرحوم همیشه بیدار پیام نداد که نداد
میر باقر صداقی، ایران ستارگان، بیست و یکم سپتامبر ۲۰۱۶:… اما این وسط یک چیز گم و ناپیدا است بنا به سنت همیشگی سازمان و مجاهدین در هر سر فصل جدید میبایست رهبر مقاومت پیام میداد و خط خطوط جدید را ترسیم میکرد اما هرچه من صبر کردم خبری از پیام برادر مسعود نبود که نبود روز اول گفتم شاید این روز اول است تا روز سوم صبرکردم خبری نشد گفتم شاید روز هفتم اما روز هفتم هم شد اما از پیام برادر مسعود خبری نشد تا روز چهلم …
رزومه مجاهدین برای استخدام دائم
روز چهلم اخراج کامل مجاهدان لیبرتی شد اما هنوز مرحوم همیشه بیدار پیام نداد که نداد
روز نهم سپتامبردوهزاروشانزده در رادیو فردا خواندم سه دهه حضور رسمی اعضای سازمان مجاهدین خلق در عراق پایان یافت
آخرین گروه از اعضای سازمان مجاهدین خلق مستقر در کمپ «لیبرتی» به کشور آلبانی منتقل شدند که با این انتقال، حضور رسمی مجاهدین خلق در عراق پس از سه دهه پایان یافت.
به گزارش خبرگزاری رویترز، بیش از ۲۸۰ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق روز جمعه ۱۹ شهریور از کمپ «لیبرتی» نزدیک فرودگاه بینالمللی بغداد راهی آلبانی شدند.
به گزارش وب سایت انگلیسی سازمان مجاهدین خلق ایران ، شاهین قبادی سخنگوی این سازمان نیز اعلام کرده است که کار انتقال ساکنان لیبرتی به پایان رسید و تمامی ساکنان این کمپ به آلبانی منتقل شدهاند……..
بلافاصله خانم مریم رجوی روز بیست شهریور (دهم سپتامبر دوهزارو شانزده ) جشن گرفتند و انتقال موفقیت آمیز مجاهدان لیبرتی را به خلقهای جهان اشرف نشانهای سراسر جهان تبریک گفتند ودر ادامه سخنرانی, خانم مریم رجوی در جائی گفتند حالا دوران تازه یی آغاز شده است که سرلوحه اش پیشرفت همه جانبه برای سرنگونی ولایت فقیه است و…….
اما این وسط یک چیز گم و ناپیدا است بنا به سنت همیشگی سازمان و مجاهدین در هر سر فصل جدید میبایست رهبر مقاومت پیام میداد و خط خطوط جدید را ترسیم میکرد اما هرچه من صبر کردم خبری از پیام برادر مسعود نبود که نبود روز اول گفتم شاید این روز اول است تا روز سوم صبرکردم خبری نشد گفتم شاید روز هفتم اما روز هفتم هم شد اما از پیام برادر مسعود خبری نشد تا روز چهلم نشستم و صبر کردم اما روز چهلم هم خبری نیست وحال با یاس و نامیدی منتظر سالگردش نشسته ام اما فکر و خیال ول کن نیست با خودم میگویم نکند ترکی الفیصل راست گفته برادرمسعود ما رهبر عقیدتی ما مرحوم شده وسازمان از ما مخفی میکند یعنی واقعا برادر مسعود رهبر عقیدتی ما لیاقت یک تشییع جنازه عادی را هم نداشت یا اینکه سازمان از لعن و نفرین خانوادها و مردم میترسد و یادی از زیارت روز عاشورا بله خدا لعنت کند رهبری که به اعتماد نیروهایش خیانت کند خدا لعنت کند رهبری را که از نیروهایش گوشت دم توپ ساخت خدا لعنت کند خاندان مسعود و مریم رجوی را که عمر ما را در بیابانهای عراق تلف کرده و تمام هستی ما را به تاراج و استعمار داد خدا لعنت کند رهبری را که خانوادها را از هم پاشید خدا لعنت کند رهبری که اجازه ملاقات خانوادگی را نمیدهد و هزاران لعنت ……..
قسمتهای از زیارت عاشورا
وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ و َاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها
و خدا لعنت کند مردمى را که کنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور کردند شما را از آن مرتبه هائى که خداوند آن رتبه ها را به شما داده بود
و َلَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ
و خدا لعنت کند مردمى که شما را کشتند و خدا لعنت کند آنانکه تهیه اسباب کردند براى کشندگان شما تا آنها توانستند با شما بجنگند
وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّهَ قاطِبَهً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَهَ
و خدا لعنت کند خاندان زیاد و خاندان مروان را و خدا لعنت کند بنى امیه را همگى و خدا لعنت کند فرزند مرجانه (ابن زیاد) را
وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ
خدا لعنت کند عمر بن سعد را و خدا لعنت کند شمر را و خدا لعنت کند مردمى را که اسبها را زین کردند و دهنه زدند و به راه افتادند براى پیکار با تو.
بله روزی مسعود رجوی میخواست از خودش بت بسازد در شروع انقلاب ایدئولوژیک با اعلان مریم رجوی بعنوان مسئول اول سازمان سوال طرح میکرد که او کجاست و اون بالا بالا, عرش کثیفی را نشان میداد که او بعنوان رهبر عقیدتی بر آن تکیه زده بود مسعود خودش را با امام زمان قیاس میکرد میگفت ما یعنی مجاهدان اشرف آبش را می نوشیم و نانش را میخوریم اما عنایت نداریم که او کیست و از صلح حدیبیه یاد میکرد از رگ غیرت علی( ع ) بخاطر نوشته نشدن نام محمد بعنوان رسول الله در قرارداد مسعود میگفت اگر ما تک تک مجاهدان روزی هزار بار بخاطر او تکه تکه شویم بر ما ملامتی نیست.
حال با تکمیل شدن اخراج کامل از عراق و شکست استراتژیک جنگ آزادیبخش نوین مسعود با چه روئی میخواهد پاسخگوی این همه شکست باشد .
میر باقر صداقی انجمن ایران ستارگان
***
افشای دروغ بزرگ باندرجوی در باره لایحه دفاعی کنگره آمریکا
تابلوی ورود ممنوع پارلمان انگلیس مقابل منافقین
Iraqi Parliament take action to aid families of Liberty residents Iraq
رهبری مجاهدین و اعضا- دشمنانش (خیانت همیشه در اوج اعتماد اتفاق می افتد؛)
Council of Foreign Relations, 2014: Mujahadeen-e-Khalq (MEK). Backgrounders
***
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=26623
خاطره ای از سرنگونی صدام حسین و خلع سلاح مجاهدین خلق ایران
میر باقر صداقی، ایران ستارگان، اول سپتامبر ۲۰۱۶:… همان شب را تمامی نفرات محور پنجم گرسنه و تشنه روی تپه گذراندیم صبح فردای همان روز یک تانک فرماندهی نیروهای آمریکائی وسط تپه ها در بغل تانکها و توپها و نفربرهای مجاهدین لحظه ای توقف میکرد و با جی پی اس مختصصات آنها را ثبت میکرد و به دقت تمامی سلاحهای توسط آمریکائیها سرشماری شد تا اینکه حوالی ساعت ۱۰با …
حنیف حیدر نژاد: نگاهی به فروغ جاویدان، ۲۵ سال بعد- قسمت نهم و پایانی
خاطره ای از سرنگونی صدام حسین و خلع سلاح مجاهدین خلق ایران
دو روز مانده به حمله نیروهای آمریکا به عراق برای سرنگونی دیکتاتور عراق صدام حسین مسعود و مریم رجوی در سالن اجتماعات اشرف برای ما نشست توجیهی گذاشتند تا خط کار را دردوران جنگ آمریکا با عراق را ترسیم کنند در این نشست توجیهی که تا ساعت ۱۲ شب طول کشید مسعود رجوی گفت تا روزیکه ارتش آمریکا به ما حمله نکرده ما بطور مسلح وبا ادوات جنگی آماده در کنار مرزهای میهن منتظر خواهیم ماند اما با اولین حمله هوائی یا موشکی به قرارگاهای مجاهدین به سمت خاک میهن حرکت خواهیم کرد رجوی در این گردهمائی به صراحت گفت که خط کار بعد را نمیداند شاید خاک آزاد کردیم و استراتژی جنگ آزادیبخش نوین را با آزاد کردن خاک ادامه دادیم مسعود در ادامه با آب وتاب گفت اگر آمریکائیها گفتند کجا خواهیم گفت یوری خاک میهن این آخرین پز انقلابی مسعود رجوی بود همان شب بعد از اتمام گردهمائی مسعود و مریم رجوی همه نفرات به سرعت به مقرهای خود برگشتیم تانکها و توپها و نفربرها استارت خوردند تا برای تعیین سرنوشت نهائی در کنار مرزهای خاک میهن باشیم .آنجا در کنار مرز خیلی ها دوست داشتیم پرونده مجاهدین خوب بسته شود همه ما میدانستیم توان سرنگونی رژیم ایران را نداریم ولی تنها دلمان را به یک چیز خوش کرده بودیم همه میگفتیم هرچه بود دیگر تمام شد تمامی ذلتها و خاری که در نشستهای عملیات جاری و انتقادی میکشیدیم دیگر تمام خواهد شد میرویم تا همه سربدار دفتر مجاهدین را خوب ببندیم اما تمامی لحظه های انقلابی ما سرابی بیش نبود تناقض از همان استقرار اول آشکار بود برخلاف تصورات ما برای آماده گی نبرد سرنوشت , سیستم ارتش آزادیبخش روی استقرار و لمیده گی هر چه بیشتر تمایل داشت همه ما متناقض بودیم و همین تناقضها باعث شد که نیروها احساس سرخوردگی کنند و نفر متناقض بدلیل فشارهای روحی و روانی مناسبات سازمان سعید نوروزی را در روز روشن پشت آیفا به گلوله ببندد و بکشد در حالیکه اگر او میدانست سعید برای خلاصی از فرقه رجوی چه راه خطیر و پر نشیبی را گذرانده هیچوقت سعید را هدف قرار نمیداد .
همه رزمندگان با اینکه میدانستیم جز شکست و مرگ چیزی انتظار ما را نمیکشد ولی بخاطر خلق حاضر بودیم ایستاده و سرخ فام مرگ را در آغوش بکشیم اما سازمان برخلاف ما بجای آماده سازی عملیاتی چه از نوع تدارکاتی و چه از نوع رزمی و شناسائی مثل اشرف ما را دنبال نخود سیاه میفرستد از جمله برای جمع آوری گلوله های تانک تی ۶۲ که در دپوی مقر سپاه دوم در فیلق توسط ارتش عراق مخفی شده بود ارتش آزدایبخش این نوع تانک را نداشت هر چه هم بعد ثبت شد تانکهای دزدیده شده از سپاه دوم عراق ( فیلق ۲) بود یا سازمان ما را برای خرید اتوبوسهای شرکت واحد بغداد که اهالی دزدیده بودند وبرای فروش پیش ما میامدند میفرستاد تا به قیمت صد دلار آنها را بخریم یا لودر و بولدوزر دزدی شده از اهالی را میخریدیم در این دوره استقرار در کنار مرز تمامی محورهای عملیاتی و نیروهای مجاهدین بسیج خرید و جمع آوری اموال دزدی شده دولت عراق شده بودیم در این دوره مقر ما به فرماندهی مهناز شهنازی صد روی صد تمامی اموال دزدی شده توسط اهالی منطقه را خرید و تمامی انرژیش را روی این گذاشت تنها چیزیکه در این وسط فراموش شده بود جنگ آزدایبخش بود تا اینکه ما در این ترددات و کنتاکت با اهالی منطقه از اهالی شنیدیم که دولت عراق ( صدام حسین ) یک هفته است که سرنگون شده است حال خربیار و باقالی بار کن سازمان سرنگونی دولت صدام حسین را انکار میکرد تا اینکه دید دیگر دروغ فایده ندارد و مجبور شد بطور رسمی سرنگونی صدام حسین را اعلان کند البته در این وسط ما از بمباران نیروهای امریکا هم بی بهر نبودیم یک شب محور ما زیر بمباران مهیب نیروی هوائی آمریکا قرار گرفت بسیاری از تانکها و خودروهای مهمات ما مورد اصابت قرار گرفتند و منهدم شدن یک محور عملیاتی دیگرنیز هنگام بازگشت به اشرف نرسیده به فرودگاه نظامی واقع در شمال اشرف مورد تهاجم هوائی نیروهای آمریکائی قرار گرفته بودند تمامی تانکها و نفر برها این محور منهدم شده بود خلاصه بعد از این تهاجم هوائی ارتش آزادیبخش زمین گیر شده بود نمیدانست به اشرف برگردد یا اینکه به جمع آوری اموال دزدی شده بپردازد در این گیروداد یکدفعه دیدیم گشتهای اسکورت مجاهدین بطور مسلح نیروهای آمریکائی را اسکورت میکنند در نشست توجیهی خلع سلاح که برای محور پنجم توسط رقیه عباسی گذاشت شد وقتی یکی از بچه ها در جمع به رقیه گفت وقتی دیدم خودروهای اسکورت ما آمریکائیها را اسکورت میکنند احساس شرم کردم رقیه برگشت گفت گو خوردی شرم کردی مگر تعصب ارتش را نداری اینها صاحبخانه جدید ما هستند برای گرد آوری سلاح آمده اند و ما با آنها قرارداد امضا کردیم و من نفر قرارداد با آنها هستم .حالا همه نیروها باید در یک نقطه بلند در دید نیروهای آمریکائی باید جمع شوید و هر موقع من گفتم همه سلاحها و تانکها را میبریم مقر سپاه دوم عراق ( فیلق ۲ ) در امام ویس و آنجا میگذارید بعد از رفتن رقیه عباسی صحنه گردان نشست مهناز شهنازی بود همه بچه ها گیج بودند هضم این همه دروغ را نداشتند هر چه مهناز شهنازی میخواست نظر جمع را بداند کسی جواب نمیداد اما از بد حادثه همیشه یکنفر پیدا میشد که سکوت را بشکند اینبار سید صابر سید ….با گریه و زاری داد زد بی ناموسها چرا خفه خون گرفته اید خلاصه کلام بعد از این همه گند کاری مسعود و مریم رجوی ما بدهکار بودیم که چرا از گرد آوری سلاح واو شده ایم چون برادر از سلاح گذشته صاحب سلاح را چسبیده است پس ما هم باید شکر گزار رهبری باشیم از همان بعد از ظهر سازمان همه نفرات محور پنج را بالای یک تپه جمع کرد دورتا دور ما را تانکهای آمریکائی آمدند و محاصر کردند همه توپهای تانکها روی تپه ای که ما مستقر بودیم نشانه روی کردند منصور مداح کم عقل ترین فرمانده مقر سی وپنج از محور پنجم میگفت بچه ها آمریکائیها آمدند از ما محافظت کنند و وقتی ما سوال کردیم این چه محافظی است که لوله های توپش را روی ما نشانه روی کرده است خفه خون گرفت .
همان شب را تمامی نفرات محور پنجم گرسنه و تشنه روی تپه گذراندیم صبح فردای همان روز یک تانک فرماندهی نیروهای آمریکائی وسط تپه ها در بغل تانکها و توپها و نفربرهای مجاهدین لحظه ای توقف میکرد و با جی پی اس مختصصات آنها را ثبت میکرد و به دقت تمامی سلاحهای توسط آمریکائیها سرشماری شد تا اینکه حوالی ساعت ۱۰با کنترل نیروهای آمریکائی مواد غذایی و آب بدست ما رسید حوالی ظهر باز سرو کله رقیه عباسی پیدا شد به دستور رقیه همه تانکها و نفربرها وتوپها از سنگرها بیرون آمدند و بخط شدند اما اینبار هلی کوپترهای آمریکائی بالای سرما بودند و با اسکورت این هلی کوپترهای تمامی تجهیزات محور پنجم به فیلق ۲ منتقل شد و بعد تمامی تانکها و ادوات جنگی ارتش آزادیبخش توسط تیم مهندسی نیروهای آمریکا تا آخرین فشنگ به کمک خود مجاهدین در شمال اشرف منفجر شدند .
اگر آنروز مجاهدین با ورود به خاک میهن مرگ سرخ فام را میپذیرفتند هم به دنیا نشان میدادند که جنگی بجز رژیم نداشتند و ندارند وزائیده جنگ ایران و عراق نیستند هم پیش مردم ایران و خدا عاقبت بخیر میشدند . اما متاسفانه مسعود رجوی بخاطر ترس از مرگ حیات خفیف و خائنانه پذیرفت .مسعود هم سلاح و هم صاحب سلاح را باخت و حال بخاطر این کج روی دوران اضمحلال و فروپاشی مجاهدین مرحله پایان خود را سپری میکند تشکیلات مجاهدین با تکمیل شدن فاز اخراج از عراق در معرض فروپاشی کامل و لعن ونفرین ابدی هستند .
میر باقر صداقی سوئیس
***
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=26521
از زیارت مخفی مسعود رجوی از مکه تا دعوت علنی از مریم رجوی برای زیارت چه چیز فرقه کرده است
میر باقر صداقی، ایران ستارگان، بیست و پنجم اوت ۲۰۱۶:… حمایت مستقیم آل سعود از فرقه رجوی و این میهمانیهای آشکار و نهان نشان از شکست استراتژیک آل سعود در عراق , سوریه و یمن است آزادسازی فلوجه و آمادگی نیروهای عراقی برای آزاد سازی موصل یکی ازاین شکستها است که نشان میدهد استراتژی حمایت از داعش در عراق به خط پایان خود رسیده است به مترادف آزاد سازی فلوجه محاصر شهر حلب توسط ارتش سوریه تکمیل شد …
Is Saudi Arabia Pivoting Toward Iranian Radicals?
از «ضارب دختران» تا «اعدام ضدبشری یک زندانی»! نگاهی به مواضع متناقض مریم رجوی
از زیارت مخفی مسعود رجوی از مکه تا دعوت علنی از مریم رجوی برای زیارت چه چیز فرقه کرده است
سالهای پیش در یکی از نشستهای رهبری در قراگاه باقرزاده برادرمسعود رجوی رهبر عقیدتی فرقه فیلمی از زیارت خود از مکه را برای ما اعضا در قرارگاه باقرزاده پخش کرد که نشان میداد مسعود رجوی بصورت مخفی برای زیارت مکه رفته است در انتها بعد از پخش ویدئوی زیارت , مسعود از ما خواست این موضوع در نهانخانه بماند تا زمان علنی شدن آن فرا برسد از دید مسعود مصلحت نبود رابطه آل سعود با فرقه رجوی عیان و آشکار شود تا اینکه بعد ازچندی آقای سعید شاهسوندی یک عضو جدا شده و منتقد در بی بی سی فارسی برای اولین با ر تایید کرد در سال ۱۳۶۶ زمانی که مسعود رجوی پادو زیر چتر صدام حسین بود آنهم درست زمانیکه آقای ترکی الفیصل رئیس استخبارات عربستان سعودی بوده است مسعود رجوی به همراه عباس داوری و سید المحدثین و چند محافظ با اجازه دولت عراق تحت عنوان زیارت مکه به عربستان رفته اند.
در آن برنامه بی بی سی فارسی به نقل از نجاح محمد علی روزنامه نگار و تحلیلگر مسائل خاورمیانه به انتقاد از این اقدام شاهزاده سعودی از رابطه غیر علنی سعودیها با فرقه رجوی پرده برداشت و گفت در سال ۲۰۱۳ در زمان بندر سلطان , رئیس سازمان اطلاعات عربستان سعودی در نزدیکی مرز اردن با سوریه عربستان یک اتاق عملیات به وجود آورد بود که برخی از مجاهدین در آنجا کمکهای لجستیگی ,اطلاعاتی و مترجمی میکرده اند همه این اطلاعات و مدارک گویای مزدوری و وابستگی این فرقه به بیگانه است وبخوبی نشان میدهد این فرقه از همان ابتدا شکاف زی بوده است و در مبارزه هیچ اصالتی از خود نداشته است برای این فرقه و رهبریش هدف وسیله را توجیه میکرده و میکند از اینرو از اساس این فرقه بوی از استقلال و انقلابیگری نبرده است و برای رسیدن به قدرت حاضر است سرتک تک مردم ایران را ببرد زیر پایش گذاشته خود را بالا بکشد.
مگر آرزوی عربستان در مورد مردم ایران چیست مگر هدف آل سعود در حمایت و سرمایه گذاری روی وهابیت چیست تجربه عراق و سوریه و یمن بخوبی نشان میدهد وهابیت و ارتجاع از نوع آل سعودی نقشه های شوم وویرانگری را برای مردم ایران تدارک دیده اند و متاسفانه فرقه رجوی برای به قدرت رسیدند در نقشه های شوم آل سعود ی هم کاسه و هم پیمان شده است بی دلیل نیست فرقه رجوی از داعش یعنی عشایر انقلابی سنی عراق حمایت علنی می کرده و میکند و سایتها و شبکه های خبر پراکنی این فرقه در خدمت آل سعود کاسه داغتر از آش برای مردم سوریه , عراق و یمن شده است .
راستی چرا گروها ,احزاب و جریانات سیاسی غیر وابسته به مجاهدین و فرقه رجوی در اخبار خود طرف هیچ جناحی را در عراق ,سوریه و یمن را نمیگیرند یا باید باور کرد که آنها سیاسی نیستند یا اینکه طرفداری این فرقه از جناحهای مختلف در سوریه , عراق ویمن مزید بر مزدوری و وابستگی این فرقه به بیگانه و بیگانه پرستی است و اگر روزی ایجاب میکرد مجاهدین ارتباط خود با عراق و گرفتن کمک مالی از عراق را کتمان کنند اما زمان مجبور کرد تا این فرقه در جنگ ایران و عراق دوشادوش سربازان عراقی به مصاف مردم ایران بروند و نقش ستون پنجم عراق را در جنگ با ایران پر کنند و اگر در سال ۱۳۶۶ ایجاب میکرد مسعود رجوی زیارت و عربستان رفتن خود را مخفی کند امروز زمان ایجاب کرده است که این فرقه بصورت علنی از سیاستهای وهابیگری و ارتجاعی عربستان بصورت علنی حمایت کند تا جائیکه خانم مریم رجوی بصورت رسمی از ترکی الفیصل برای حضور در گردهمائی این فرقه در پاریس دعوت میکند گویا داستان داستان لیلی و مجنون است هنوزدو ماه از برگشت ترکی الفیصل به عربستان نگذشته در خبرها میشنویم که به دعوت ملک سلمان پادشاه عربستان سعودی مریم رجوی رئیس جمهور مادام العمر شورای ملی نا مقاومت برای انجام مناسک حج به عربستان دعوت شده است .
حمایت مستقیم آل سعود از فرقه رجوی و این میهمانیهای آشکار و نهان نشان از شکست استراتژیک آل سعود در عراق , سوریه و یمن است آزادسازی فلوجه و آمادگی نیروهای عراقی برای آزاد سازی موصل یکی ازاین شکستها است که نشان میدهد استراتژی حمایت از داعش در عراق به خط پایان خود رسیده است به مترادف آزاد سازی فلوجه محاصر شهر حلب توسط ارتش سوریه تکمیل شد واین نشان از شکست دیگر استراتژی عربستان است اما شکست سوم عربستان امروز در خبرها میشنویم ارتش ترکیه در چارچوب ائتلاف عملیات گسترده زمینی و هوایی علیه مراکز داعش در شهر مرزی جرابلس سوریه ساز مخالف سیاستهای عربستان را میزند .
عربستان در مقابل ناکامیهای و شکستهای پیش آمده به دنبال باز کردن جبهه جدید تقابل با ایران مجبور شده است ازمهره نیم سوز مجاهدین علیه ایران استفاده کند اما آل سعود عنایت ندارد که مجاهدین در عراق نیم سوز شده اند این فرقه بخاطر عدم مشروعیت مردمی و اجتماعی هیچ جایگاهی را در میان مردم ایران ندارد نفسهای فرقه رجوی با تکمیل اخراج نیروها از عراق به آلبانی به شمارش افتاده است فرقه رجوی با بحران موجودیت و اضمحلال دست و پنجه نرم میکنند حمایتهای آشکار و پنهان آل سعود و زیارت آشکار و پنهان رجویها از عربستان تنها به تمام سوز شدن این فرقه منتهی خواهد شد . و هیچ نفعی به حال این فرقه و آل سعود نخواهد داشت .
میر باقر صداقی سوئیس
***
سوال اساسی. عاقبت مجاهدین چه خواهد شد؟
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=26084
فروغ جاویدان (مرصاد) و عشوههای «مریم» برای «مسعود» در شب نقشه مرگ منافقین
خبرگزاری فارس، بیست و چهارم ژوئیه ۲۰۱۶:… رجوی: دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیدهایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم میشود. (هورای جمعیت). البته این دفعه احتیاج به ماکت و کالک منطقهای نداشتیم چون این بار قرار است به تهران برویم. (دست زدن حضار شعار «امروز مهران، فردا تهران …
پرونده «مرگ یک سازمان»-۱/ در جلسه توجیهی فروغ جاویدان چه گذشت؟
عشوههای «مریم» برای «مسعود» در شبی که نقشه مرگ منافقین را کشیدند
رجوی به یکی از نیروهایش میگوید: وقتی تهران را گرفتی، در خیابان طالقانی به ساختمان بنیاد علوی میروی. در طبقه پنجم آنجا اتاقی است. آن اتاق را برای من نگهدار تا وقتی به تهران آمدم در آنجا مستقر شوم.
خبرگزاری فارس: عشوههای «مریم» برای «مسعود» در شبی که نقشه مرگ منافقین را کشیدند
گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس- پرونده ویژه: مرگ یک سازمان: «سازمان مجاهدین خلق» قدیمیترین و خشن ترین اپوزسیون جمهوری اسلامی؛ حدود سه دهه علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت کرده است.
داستان تأسیس، فعالیت، ترورها و تغییر ایدئولوژی این سازمان در دوران رژیم پهلوی سرگذشت افرادی است که با اندیشه التقاطی دور هم جمع شدند و به تدریج به دامن مارکسیسم فرو افتادند.
اعضای سازمان بعد از پیروزی انقلاب نه مانند مجاهدین اولیه اسلامگرا بودند و نه مثل مجاهدین بعدی مارکسیست. آنها ابتدا به سمت بنیصدر غلتیدند و پس از عزل او، مبارزه مسلحانه را علیه نظام آغاز کردند.
بنیصدر و رجوی پس از فرار به پاریس «شورای مقاومت» را تشکیل دادند، رجوی در پاریس با طارق عزیز دیدار کرد که اعتراض اعضای شورا را در پی داشت. به تدریج سایر اعضای شورا نیز از مجاهدین جدا شدند و «فرقه رجویه» تاسیس شد. این فرقه خود را در اختیار دولت عراق قرار داد و در سطوح مختلف اطلاعاتی و نظامی با رژیم بعث همکاری کرد به طوری که «ارتش خصوصی صدام» لقب گرفت.
اما اوج وطن فروشی این خائنین به آب و خاک ایران در پایان طولانیترین جنگ متعارف کلاسیک قرن بیستم رقم خورد. زمانی که شش روز پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران، نیروهای عراقی توافقات این قطعنامه را زیر پا گذاشته و مجدداً به جنوب و حوالی خرمشهر حمله کردند تا راه نفوذ برای ارتش منافقین باز شود و سازمان مجاهدین عملیاتی با نام «فروغ جاویدان» که در ایران به «مرصاد» شناخته میشود را آغاز کند.
گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس در بیست و هشتمین سالگرد این عملیات و با توجه به فعالیتهای اخیر این فرقه علیه جمهوری اسلامی در پروندهای با عنوان «روایتی از مرگ یک سازمان» به بازخوانی این عملیات و قرائت سلوک جدید این فرقه خواهد پرداخت.
از «فروغ جاویدان» تا «مرصاد»
«عراق به سطحی از آگاهی رسیده است که اگر روزی حس کند نابودی دشمن در سرزمینش خدمت به صلح است به آن دست خواهد زد… اگر ایران به هیچیک از این مسائلی که من اشاره کردم توجه نکند مردم خودشان آنها را مجبور خواهند کرد که به صلح تن در دهند و این چیزی است که به آن ایمان راسخ دارم. قهرمانیهای مجاهدین خلق در مهران مؤید این سخن میباشد. بالاخره روزی خواهد رسید که برای جنگیدن کسی به کمک آنها نخواهد آمد و بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همینطور پیوستن مردم ایران را به صفوف آنها خواهند دید.»
بولتن خبرگزاری جمهوری اسلامی ۱۳۶۷/۴/۸
این بخشی از سخنان صدام حسین، رئیسجمهور وقت عراق و حامی تمامعیار سازمان مجاهدین خلق در هشتم تیرماه ۱۳۶۷ یعنی ۱۹ روز پیش از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران بود.
پیش از پذیرش قطعنامه، منافقان در تحلیل درونگروهی خود، امکان موافقت ایران با قطعنامه را غیرممکن دانسته و بهصراحت اعلام میکردند: تنها در صورتی جمهوری اسلامی قطعنامه را خواهد پذیرفت که به لحاظ سیاسی، نظامی و اقتصادی به بنبست کامل برسد. به عقیده آنان، این اقدام بهمنزله فروپاشی نظام بود.
تحلیل مسعود رجوی در مورد نتیجه جنگ این بود که ایران به دلیل بسته بودن تمامی راههای بازگشت به صلح با عراق، ناچار به ادامه جنگ خواهد بود. هرقدر هم جنگ به طول بینجامد، از یکطرف توان نظامی و اقتصادی ایران بیشتر تحلیل میرود و از طرف دیگر بازگشت به سمت آتشبس و صلح غیرممکنتر میشود و این جنگ تا شکست ایران ادامه خواهد یافت.
با اعلام خبر پذیرش قطعنامه از سوی ایران، نقشهها و طرحهای قبلی سازمان با بنبست مواجه شد. در آن شرایط، سازمان در کنار امیدواری به داشتن پشتوانه خرده عملیات مرزی، حمایت نمایندگان کنگره و سنای آمریکا را نیز یدک میکشید.
در ۳۰ خرداد ۶۷، ۱۳۸ نماینده کنگره و ۱۴ سناتور آمریکایی طی نامهای به «جرج شولتز» وزیر خارجه وقت آمریکا، از وی خواسته بودند که به جنبشهای مقاومت داخلی در ایران توجه کند و در همین راستا حمایت از سازمان ـمستقر در عراقـ را اکیداً توصیه کرده بودند.
«مروین دایملی» نماینده کنگره آمریکا در روز دوشنبه ۶ تیرماه ۶۷ در تظاهرات سازمان در واشنگتن شرکت کرده و طی سخنانی که از یکی از شبکههای تلویزیونی آمریکا هم پخش شد اظهار داشت: «نباید دست از تلاش کشید، مطمئن باشید که با کمی صبر و تلاش بیشتر بهزودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت.»
کتاب سازمان مجاهدین خلق ج سوم ص ۳۰۵
سازمان، نوار ویدئویی سخنرانی مزبور را برای کلیه کادرهای سازمان پخش کرد.
جمهوری اسلامی ایران در ۲۷ تیر ۶۷ قطعنامه ۵۹۸ را بر خلاف تحلیلهای سران منافقین پذیرفت و اولین واکنش سازمان در مورد پذیرش قطعنامه، برگزاری نشست عمومی اعضا با مسعود رجوی بود که شرح این نشست چنین است:
عصر روز جمعه ۶۷/۴/۳۱، حدود ساعت ۶ بعدازظهر به قسمتهای مختلف مستقر در قرارگاه اشرف و اردوگاههای دیگر ابلاغ شد که همه برای سخنرانی رجوی رأس ساعت ۸ در سالن عمومی حضور داشته باشند…
ساعت در حدود ۱۱/۳۰ شب بود که مسعود و مریم وارد سالن شدند… رجوی شروع به سخنرانی کرد. حدود نیم ساعت از شروع صحبتش گذشته بود که ناگهان گفت:
کارهای بزرگ در پیش داریم. مگر ما نگفته بودیم که «اول مهران، بعداً تهران»؟ (دست زدن حضار همراه با شعار «امروز مهران، فردا تهران)
در همین زمان دو نفر نقشه بزرگی را آوردند و در سمت چپ او، در کنار نقشه دیگری که قبلاً وجود داشت، نصب کردند و رفتند. پس از ساکت شدن جمعیت، رجوی به جلوی نقشه رفت و جلسه بدینگونه ادامه یافت:
رجوی: دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیدهایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم میشود. (هورای جمعیت)
البته این دفعه احتیاج به ماکت و کالک منطقهای نداشتیم چون این بار قرار است به تهران برویم. (دست زدن حضار شعار «امروز مهران، فردا تهران») البته نام آن را با عنایت به نام پیامبر اسلام «فروغ جاویدان» نام گذاردهایم. (صلوات حضار) و عملیات را به اسم امام حسین(ع) آغاز خواهیم کرد.
چون این بار احتیاج به ماکت نداشتیم گفتیم چه ضرورتی دارد؟ خود نقشه ایران را بیاورند! (با چوبدستی از سمت چپ نقشه قصر شیرین، باختران و تهران را نشان میدهد)
همانند شهاب باید به تهران برویم. از لحظهها ـحتی کوچکترین لحظههاـ باید استفاده کرده، نباید هیچ لحظهای را از دست بدهیم، زیرا در این عملیات لحظهها تعیینکننده و سرنوشتسازند.
این عملیات باید در عرض ۲ یا ۳ روز انجام شود چون فقط اگر عملیات با این سرعت انجام شود رژیم فرصت بسیج نیرو پیدا نخواهد کرد؛ چون اصلاً به فکرش هم نمیرسد که ما بتوانیم در عرض این مدت به تهران برسیم و احتمالاً نمیتواند هیچ عکسالعمل مؤثری انجام بدهد.
البته در عملیات چلچراغ از شما خواستم که سرعتتان در آن حد باشد. پس از جریان عملیات چلچراغ با فرماندهان نشستیم و به جمعبندی و بررسی پرداختیم که عملیات بعدی چه باشد؟ پس از بحث و بررسیهای زیاد دیدیم در عملیات قبلی که مهران بوده است و از مشکلترین عملیات مرزی بود، بعد از گرفتن ستاد لشکر میتوانستیم جلوتر برویم و هیچ نیرویی هم بر سر راهمان نبود.
با توجه به اینکه همیشه در عملیات بهصورت تصاعدی عمل کردهاید، یعنی وسعت هر عملیاتتان از قبلی بیشتر بوده است ـ آفتاب از پیرانشهر وسیعتر و مهران از آفتابـ حالا باید این عملیات هم نسبت به چلچراغ تفاوت کیفی داشته باشد.
بنابراین فکر کردیم که در عملیات بعدی ـهرچه که باید باشدـ حداقل این است که باید یک مرکز استان را بگیریم. در این صورت مگر ما دیوانهایم که پس از گرفتن مرکز استان آن را ول کنیم و برگردیم؟! خوب، یا همانجا میمانیم، یا به طرف تهران حرکت میکنیم. ولی باز در مقایسه با کار قبلی دیدیم استان خیلی کم و کوچک است.
(با لحن طنزآلود:) آخر شما دیگر بچه نیستید که بروید یک شهر را بگیرید! اگر بخواهید وسیعتر از عملیات قبلی عمل کنید، هیچ راهی غیر از فتح تهران ندارید (دست زدن حضار و ابراز احساسات).
البته یکسری میگفتند برویم اهواز را بگیریم و یکسری میگفتند برویم کرمانشاه را بگیریم. ما نشستیم و فکر کردیم و دیدیم باید از طریق کرمانشاه برویم زیرا اولاً تا حدودی وضع و شرایط مسیری که انتخاب کردهایم نسبت به قبل مناسبتر و بهتر است، چون عراق تا قصر شیرین و سرپل ذهاب پیش رفته است و این بار نیاز به خطشکنی نداریم و بهراحتی میتوانیم تا کرمانشاه برویم.
ثانیاً نزدیکترین نقطه مرزی برای رسیدن به تهران، کرمانشاه است. از آن به بعد بر اساس تقسیمات انجامشده ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید. البته روی لشکر ۸۴ و ۸۸ شناسایی انجام دادهایم اگر موقعیت سیاسی مثل قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از طرف ایران پیش نمیآمد شاید فقط در همانجا (کرمانشاه) عمل میکردیم، ولی حالا ایران خیلی ضعیف شده است و ما یکراست میرویم و تهران را میگیریم.
باید بدانید که ما از قبل تصمیم انجام این عملیات بزرگ را داشتیم و میخواستیم آن را دیرتر انجام دهیم، اما پذیرش قطعنامه کار ما را تسریع کرد؛ یعنی بهدلیل شرایط سیاسی جدید مجبوریم یکی، دو ماه آن را زودتر انجام دهیم.
تصمیمی که ما گرفتیم تصمیم بسیار حساس و مشکلی بود و ما چارهای جز عمل نداریم و اگر الآن اقدام نکنیم فرصت از دست خواهد رفت، زیرا بعد از اینکه بین ایران و عراق صلح شود ما در اینجا قفل میشویم و دیگر نمیتوانیم کاری انجام بدهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل میشویم. پس بایستی آخرین تلاش خودمان را هم بکنیم و یکبار دیگر کل سازمان را به صحنه بفرستیم و مطمئن هستیم که پیروزیم و از هماکنون من این پیروزی را به شما و خلق قهرمان ایران تبریک میگویم.
اگر ما به تحلیلهایی که در مورد رژیم داشتهایم معتقد هستیم، زمان مناسبی برای ما به وجود آمده است.
ما در تحلیل از جنگ گفتیم که رژیم در منتهای ضعف، حاضر به توقف جنگ میشود و دلیل قبول قطعنامه از طرف آنها هم همین است.
ما نباید این فرصت تاریخی را از دست بدهیم. باید حمله کنیم و کارش را یکسره کنیم. رژیم دیگر نیروی جنگی لازم را ندارد و نمیتواند نیروی جبهه را تأمین کند؛ مثلاً عراق در همین چند عملیاتی که کرده است بهراحتی توانسته مناطقی را پس بگیرد و هرچه خواسته جلو رفته است. «فاو» را گرفته و جزایر مجنون و چند نقطه دیگر را با چند ساعت جنگ بازپس گرفته است.
ملت دیگر از جنگ خسته شدهاند و همه مخالف جنگ هستند و کسی به جبهه نمیآید. کسانی که در جبهه هستند افرادی هستند که آنها را بهزور از شهرها و روستاها دستگیر کردهاند و به جبهه فرستادهاند و میلی به جنگیدن ندارند. تمام لشگرها و نیروهای رژیم در حملات عراق ضربه کاری خورده و پراکنده هستند و یارای مقابله با ما را ندارند. پس هم از لحاظ نظامی تعادل خود را از دست داده است و هم از لحاظ سیاسی در انزوای بینالمللی قرار دارد.
البته در عملیات چلچراغ یک نفر به کمک شما آمد و آن حضرت علی(ع) بود که به شما کمک کرد و اینبار هم حضرت محمد(ص) و امام حسین(ع) به کمک شما میآیند و شما باید به اندازه چندین نفر کار کنید و کار یکی یا دو ماه را در ۳ روز کردهاید.
از حالا باید همگی آماده باشید که هر وقت گفتیم «حرکت میکنیم» آماده باشید. شاید سازمان ۲۵ سال پیش به وجود آمد تا در چنین روزی به چنین کاری دست بزند.
ما از طرف قصر شیرین میرویم. در آنجا لشکر ۸۱ با عراق درگیر است، لشکر ۵۸ و لشکر ۸۸ در سومار درگیر هستند، لشکر ۶۴ در پیرانشهر است و تنها امکان دارد لشکر ۲۸ در راه به استقبال ما بیاید. (در اینجا رجوی فردی را از میان جمعیت صدا میزند و میپرسد:) اگر لشکر سنندج بیاید چهکار میکنی؟
(آن مرد جواب داد): نمیآید.
رجوی: نگو نمیآید؛ بگو اگر آمد داغانش میکنیم. (بلند میشود و روی نقشه به دنبال شهرها میگردد) کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حدّ توان و اِشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند.
بهطور مثال بغداد تا مرز ایران ۱۸۰کیلومتر فاصله دارد و در طول ۸ سال جنگ، ایران ادعای گرفتن آن را نکرده است و همینطور عراق هم ادعای گرفتن تهران را نکرده است، اما ما میخواهیم برویم تهران را بگیریم.
(با طنز:) خوب، چه میشه کرد دیگه! بعضی وقتها اینطور پیش میاد دیگه! (دوباره به نقشه اشاره میکند) ما بهترتیب به قصر شیرین، سرپل ذهاب، اسلامآباد و بعد کرمانشاه میرویم. بعد از آن همدان، قزوین، تاکستان، کرج و بالاخره تهران. (کف زدن حضار)
ابتدا از محور قصر شیرین که در دست عراق است وارد میشویم و تا سرپل ذهاب میرویم؛ البته از طریق جاده آسفالته. بعد کِرِند و اسلامآباد را توسط یک لشکر که فرمانده آن «احمد واقف» است.
پس از فتح اسلامآباد، یک تیپ در کرند و ۲ تیپ در اسلامآباد مستقر میشوند، که در ضمن راه ورودی شهر را نیز تحت کنترل میگیرند. اسم عملیات این محور را به نام «حنیف» نامگذاری کردهایم.
بعد از اسلامآباد به سمت کرمانشاه حرکت میکنیم، که اسم این عملیات «سعید محسن» است و دو لشکر به مسئولیت «صالح» در کرمانشاه عمل میکنند. صالح، آمادهای؟
صالح: بله.
رجوی: مسئولانهمه آمادهاند؟
صالح: بله.
رجوی: شما قرار شد به کجا بروید؟
صالح: کرمانشاه. تقسیمبندی هم شده است که تیپها باید در کدام نقاط متمرکز شوند. تیپ… به سراغ صداوسیما میرود، تیپ… به سراغ زندان دیزلآباد میرود و زندانیان را آزاد میکند و آنهایی را که میخواهند مسلح میکن، و تیپ… سپاه بعثت و قرارگاه نجف را میگیرد و به همین ترتیب جعفر راه ورودی کرمانشاه، تیپ افسانه پادگان نزدیک آن و تیپ جلیل دروازه خروجی کرمانشاه را بهاضافه هوانیروز دارند. البته مردم را میفرستیم که زندانیان دیزلآباد را آزاد کنند.
رجوی: اول شهر را بگیرید، بعد زندان را؛ چون تصرف شهر مهمتر است. ما در کرمانشاه اعلام جمهوری دموکراتیک اسلامی میکنیم. این تیپها در کرمانشاه مستقر میشوند و ۲ تیپ به سنندج و بقیه به سمت همدان حرکت میکنند. نام عملیات محور همدان را به نام «بدیعزادگان» گذاشتهایم. محمد قائمشهر، آمادهای؟
محمود: بله.
رجوی: میدانی باید به کجا بروید و چه هدفهایی را در شهر در دست بگیرید؟
محمود: بله، همدان.
رجوی: بعد از آنکه به همدان رسیدید و مستقر شدید یکی از تیپهای زیرنظر خودت را برای کمک به تهران بده. وقتی همدان و صداوسیمای آن را گرفتید صدای مجاهد را پخش کنید و به مردم اعلام کنید که ما داریم میآییم.
محمود: باشد.
رجوی: رادار همدان باید منهدم شود تا هواپیماها نتوانند درست کار کنند. از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور میدهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد.
نادر، از لحاظ پوشش هوایی چطوری؟
نادر: در دست ماست و میتوانیم کنترل کنیم.
رجوی: اگر هواپیمایی بخواهد از نوژه بلند شود چهکار میکنید؟
نادر: میزنیم. اگر چیزی بخواهد پرواز کند کلاً فرودگاه را میزنیم.
رجوی: کاملاً مطمئن هستید؟
نادر: بله، میتوانیم.
رجوی: علاوه بر آن ضد هوایی و موشک سام ۷ هم که داریم.
نادر: بله، داریم.
رجوی: فتحالله! تو میروی قزوین و تاکستان را میگیری. یکی از هدفها علاوه بر مراکز سپاه، لشکر ۱۶ قزوین است.
پس از خلع سلاح تمام نیروهای نظامی و انتظامی در آنجا مستقر میشوی و وقتی مستقر شدی یکی از تیپهای خود را به کمک تهران بفرست چون در آنجا نیاز هست.
پس از آن ۲ تیپ راهی تاکستان شده و در آنجا مستقر میشود و پشت سر آن منوچهر با یک لشکر راهی کرج میشود و آنجا را تصرف میکند. البته نام عملیات محورهای قزوین و تاکستان را به نام «سردار» نام گذاردهایم.
پس از آن ۴ لشکر و ۲ تیپ تحت نام کلی «سیمرغ» و تحت فرماندهی محمود عطایی راهی تهران میشوند که مهدی ابریشمچی هم معاون او در این عملیات است. (محمود عطایی و مهدی ابریشمچی دست یکدیگر را میفشارند)
ضمناً اگر یادتان باشد در انقلاب ایدئولوژیک گفت که یک سیمرغ بود که به کوه قاف رسید و آن روز هم گفتم که سیمرغ «مریم» بود. علت اینکه این اسم «سیمرغ» را انتخاب کردم حرف همان روز است. (کف زدن حضار)
مریم (با اطوار): چرا این اسم را گذاشتی؟
رجوی: میبخشید که بدون مشورت جنابعالی این اسم را گذاشتم.
در آنجا تیپ لیلا فرودگاه مهرآباد، تیپ… سلطنتآباد، تیپ فرهاد صداوسیما، تیپ فرشید زندان اوین، تیپ… مراکز سپاه، تیپ… نخستوزیری، تیپ… مجلس شورا، تیپ… ستاد ارتش و تیپ کاظم در جماران عمل میکند. (هورا و کف زدن حضار)
هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستونها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشینها بهصورت ستون حرکت میکنند.
البته این عملیات را دو عامل درجهیک تهدید میکند؛ یکی اینکه از طرف رژیم خمینی از طریق هواپیما مورد حمله و بمباران قرار بگیریم چون روی جاده همه به یک ستون حرکت میکنیم.
ثانیاً چون صف ماشینها خیلی طولانی است، اگر ماشینهایی خراب شوند و یا از دور خارج شوند، نباید بهخاطر آنها همه ستون متوقف شوند و بایستی آن را بهسرعت از دور خارج کرد و از ماشین زاپاس استفاده کرد و یا کلاً آن را از دور خارج کرد و معطل آن نشد.
در ضمن هیچ ماشینی حق سبقت گرفتن از جلویی را ندارد و همینطور حق عقب افتادن را هم ندارد. هرجا که رسیدید سر راه، جادهها را باز کنید.
تیپهای مأمور در شهر، مأمور تأمین جادههای آن شهر میباشند و هر تیپ با رسیدن به آن شهر وارد آن شده و بقیه ستون بلافاصله به حرکت خود ادامه میدهند. ضمناً اگر اسیر شدید راجعبه خط سیر عملیات که از کدام جاده و از کدام شهرهاست، چیزی نگویید و بگویید که عملیات قرار بود تا همینجا باشد.
(رو به محمود قائمشهر:) محمود، خوب فهمیدی که باید به کجا بروی؟ یکدفعه به قائمشهر نروی! تو اول به همدان برو، کار و مسئولیت خودت را انجام بده، بعداً که به تهران آمدی مازندران را به تو میدهم.
(رو به قاسم:) حیف که مردم اصفهان بیبخارند و الا یک تیپ را هم به تو میدادم که به اصفهان بروی.
(محمود عطایی فرمانده محور تهران را صدا میکند و او پای میکروفون میآید. از او پرسید:) وضعیت چطور است؟
عطایی: خوب است. با نیروی هوایی و هوانیروز عراق هماهنگ شده است. ماشینها آماده است. مهمات بارگیری شده و تیپها تا حدودی توجیه شدهاند و تا رسیدن به شهرها بهداری هم آمادگی لازم را دارد و هیچگونه نگرانی وجود ندارد. در لابهلای ستون تعمیرکار سیار و فیلمبردار سیار هم در حال حرکت هستند.
رجوی: در این عملیات مردم به حمایت از ما برمیخیزند. کسانی که حاضرند با ما بیایند را از پادگانها و مراکز سپاه مسلح کنید و هرچه خواستند تا تهران بیایند آنها را با خودتان ببرید.
در این عملیات نیروهای زیادی به ما کمک خواهند کرد. از طرفی درب زندانها که باز شود، آنها هم با ما هستند و با ما خواهند آمد.
نیروهای زندان بالقوه با ما هستند. البته هرجا رفتید اگر مردم آنجا تسلیم شدند که کاری با آنها ندارید و اگر جنگیدند با آنها بجنگید و هرجا رسیدید از مردم کمک بگیرید و کارها را به خود مردم بدهید و از این نترسید که مردم اسلحهدار میشوند و چه خواهد شد.
محمود! وقتی که تهران را گرفتی، در خیابان طالقانی به ساختمان بنیاد علوی میروی. در طبقه پنجم آنجا اتاقی است که روزی اتاق من و اشرف و موسی بوده است. سلام من را به ساکنین آنجا میرسانی و اگر مردم آنجا بودند جای دیگری را به آنها بده چون ما را بعد از انقلاب بهزور از آنجا بیرون کردند. آن اتاق را برای من نگه دار تا وقتی که به تهران آمدم در آنجا مستقر شوم.
(رو به فرید:) خب، فرید، شما چهکار میکنید؟ در اولین روزی که نیروها به مقصد رسیدند شما باید ۲۴ ساعته برنامه داشته باشید و مسئله را بهگوش همه ملت ایران برسانید. کاروبارتان جفتوجور هست؟ برنامهتان تنظیم شده است؟
فرید: ما ۲۴ ساعته برنامه خواهیم داشت.
رجوی: برای ثبت در تاریخ میخواهم هر کس با این طرح موافق است دست بلند کند. (همه دستها را بلند کردند. رجوی تکتک به همه نگاه کرد. رو به فیلمبردارها و انتظامات:) شما چرا دستتان را بلند نمیکنید؟ (آنها هم دستشان را بلند کردند. رو به حضار:) آیا ما دیوانه نیستیم که میخواهیم چنین کاری بکنیم؟ آیا به نظر شما چنین کاری شدنی است و آیا احمقانه نیست؟ اگر کسی مخالفتی دارد بیاید و صحبت کند و کسی هم حق ندارد با او مخالفت کند.
رجوی نشست و یک سیگار روشن کرد. در همین حین زنی از میان جمعیت بلند شد و دست خود را بلند کرد همه حضار با تعجب به او نگاه میکردند.
رجوی: پشت میکروفون بیا و حرفهای خودت را بگو.
زن: من مخالف نیستم، اما اینکه میگویید مردم با ما هستند، فکر نمیکنم چنین باشد. من و شوهرم چند شب قبل از خارج آمدهایم و خود من ۴ ماه است که از ایران آمدهام. مردمی که من دیدهام با آنچه شما میگویید تفاوت دارند. فکر نمیکنم آنها به ما کمک کنند. هیچگونه جو سیاسی نظیر آنچه شما به آن اشاره میکنید در ایران به وجود نیامده است، چون خیلیها در ایران هستند که حتی رادیو مجاهد را گوش نمیدهند و از مجاهدین هم بهکلی بیخبرند. شما چطور انتظار دارید با اختناق شدیدی که وجود دارد چنین کسانی در تهران بلند شوند و از ما حمایت کنند؟
رجوی: درست میگویی و درست صحبت کردی، ولی من الآن تو را قانع میکنم. این نظر تو به ۴ ماه پیش برمیگردد و الآن ایران فرق کرده است. از آن گذشته تا ما شهری را آزاد نکنیم مردم با ما نخواهند شد.
ما روی نیروی خودمان حساب میکنیم. مردم در وهله اول نخواهند آمد و حتی ممکن است از ما بترسند و همانطور که گفتی بروند و درهایشان را ببندند؛ ولی وقتی که رفتیم و در کرمانشاه مستقر شدیم و مردم دیدند که تعادل قوا به سمت ما میچرخد، یکقدم بیرون میگذارند و ما در شهر میگردیم و اعلام میکنیم که هستیم و آنوقت مردم جرأت میکنند درها را باز کنند و بعد جلو آمده از ما حمایت میکنند و ما هم کارها را به دست مردم میدهیم، ولی در ابتدا آنچه تو گفتی درست است. در آن موقع که شما در ایران بودید چقدر از مردم مخالف خمینی بودند؟
زن: ۹۰ درصد.
رجوی: این ۹۰ درصد اگر بفهمند که مجاهدین به شهرستان آمدهاند حتماً از آنها حمایت میکنند و مردم وقتی که دیدند سپاه و کمیته دیگر نیست، حتماً نمیترسند و وقتی که اسلحه گرفتند خودشان همهکاره میشوند و شما فقط آنها را راهنمایی میکنید.
البته اگر در این عملیات شکست بخوریم، تأثیرش آنقدر هست که باعث برپایی قیام توسط مردم شود، چون رژیم وضعیتی ندارد که تا عید دوام بیاورد. ولی ما در وضعیتی مثل ۳۰ خرداد قرار داریم و باید به این کار تن بدهیم.
البته برای من تصمیمگیری در این مورد مشکل بود چون بهترین نیروها و نفراتی را که در سالهای زندان با هم بودیم به داخل صحنه میفرستیم.
ما در این عملیات میخواهیم تمام سازمان و تمام ارتش آزادیبخش را به میدان ببریم. این خودش ریسک بالایی دارد، چون جنگ دو وجه دارد؛ یا شکست یا پیروزی. درصورتیکه شکست باشد موجودیت سازمان به خطر میافتد.
یک نفر از ته سالن: خون اشرف میجوشد، مسعود میخروشد.
رجوی: ما در قدیم ۳ یا ۴ نفر را در ایران داشتیم که آن عملیات را میکردند که سپاه و کمیتهها هیچکاری نمیتوانستند بکنند. این ساسان کجاست؟ (رو به ساسان:) شما در سال ۶۰ در عملیات تهران چهکار میکردید؟
ساسان: بالطبع با این نیرویی که داریم میرویم و حتماً برایمان موفقیتآمیز خواهد بود، زیرا در سال ۶۰ و ۶۱ در تهران فقط ۸ تا ۱۰ تیم نظامی در سراسر تهران داشتیم که نیروهای کمیته و پاسداران از دست ما در امان نبودند.
مثلاً یک تیم ۳ نفره ما اینطرف میدان مصدق میایستاد، یک تیم آنطرف و سراسر مسیر را بهراحتی میبستند و نیروهای پاسدار و کمیته هم کاری نمیتوانستند بکنند و از ما میخوردند.
مریم (رو به زن): شما خیالتان راحت باشد. همهچیز آماده است و طرحها دقیق میباشد. شما ناراحت نباشید. ما نباید مردم را زیاد هم دستکم بگیریم؛ چراکه در میان خود ما هم عده زیادی از اسرا وجود دارند که به ما پیوستهاند و این نشاندهنده حمایت زیادی است که در شهرها از ما خواهد شد. اسرا دستشان را بلند کنند! (حدود ۵۰۰-۴۰۰ نفر دست بلند میکنند).
ما در ۳۰ خرداد از روی استیصال و ضعف با رژیم برخورد کردیم، ولی امروز از موضع قدرت با او برخورد خواهیم کرد.
البته دلیل اینکه ما میخواهیم اینقدر زود دست به این عملیات بزنیم این است که رژیم در حال حاضر هم دچار بحران نیرویی شده و هم روحیه نیروهایش به دلیل شکستهای پیاپی ضعیف شده است. برای همین هم میخواهد صلح صوری کند تا وقت پیدا کند و بسیج نیرو کند. به همین دلیل ما باید تا دیر نشده از این فرصت استفاده کنیم و این عملیات را انجام دهیم، ولی قبلاً بین هر عملیات یکی، دو ماه برای کارهای مقدماتی، ازجمله شناسایی و آماده کردن خودروها و دیگر وسایل و مانور وقت لازم داشتیم، که در حال حاضر موفق شدیم همه کارها را در عرض همین مدت کوتاه بعد از عملیات چلچراغ انجام دهیم که کار بسیار شاقی بود ولی با روحیه بالای افراد ما و عنصر مجاهد بودن که در همه بوده است این کار در این مدت کوتاه عملی شد و خیلیها در این مدت کوتاه، آموزشهای پیچیدهای نظیر کار با تانک را هم یاد گرفتند و آماده عملیات شدند.
عدهای هم راجعبه وضعیت بچههای کوچک سؤال کردند که ما بچهها را بعد از آنکه تهران فتح شد سوار اتوبوس میکنیم و به تهران میآوریم.
رجوی: از هر کس میپرسم بلند شود و جواب بدهد.
طاهره! چهکار کردی؟ کارها روبهراه است؟ دیگر فشنگ کم نمیآورید؟ کنسرو و آبمیوه به اندازه کافی داریم؟
طاهره: نه، این دفعه خیلی زیاد داریم و تقسیمات وسایل هم انجام شده است. مهمات به اندازه کافی و حتی بیشتر از آنچه موردنیاز است برداشتهاند.
هزار تفنگ اضافی رسیده است و تانکها و خودروها هم اکثراً رسیده و بقیه هم تا فردا ظهر میرسد. کنسرو هم به تعداد کافی تهیه شده که حتی ممکن است زیاد هم بیاید.
رجوی: محمد! وضعیت به لحاظ امکانات چطور است؟ کموکسری ندارید؟ همه خودروهای موردنیاز رسیده است؟
محمود: بله، فقط مقدار کمی مانده، که تا فردا ظهر تمام میشود.
رجوی: فاطمه! وضعیت درمانی به لحاظ دارو و پزشک و آمبولانس همه آماده هستند یا نه؟
فاطمه: بله، آماده است.
رجوی: قرار بود برای حمل مجروحان هلیکوپتر بگیرید و داشته باشید، گرفتهاید؟
فاطمه: مسئله آنهم تا فردا حل خواهد شد.
رجوی: دکتر حمید را هم ببرید. کاظم هم آمده است. مسئله درمانی اینجا مسئولیتش با کاظم باشد که در این زمینه چیزی کم نیاورید.
ما در این راه عاشوراگونه میرویم اما این بار با زمانی که در ۳۰ خرداد ۶۰ شروع کردیم فرق میکند، چون در آنموقع چشمانداز پیروزی نداشتیم و عاشوراگونه شروع کردیم، ولی این بار چشمانداز پیروزی داریم که خیلی ملموس است. البته همه افراد باید بدانند که میخواهند چهکار کنند. ما کاری میخواهیم بکنیم که همه دنیا تعجب کنند و یکدفعه بفهمند که ما در تهران هستیم و خمینی دیگر وجود ندارد.
مریم: درست است که ما به خاطر وظیفهای که داریم عاشوراگونه وارد میشویم، ولی در اینکه ما حتماً پیروز میشویم هیچ شکی نداریم. الآن جبههها خالی شده و وقتی که از جبهه آنطرفتر برویم کسی نیست که جلوی ما را بگیرد و ما آنقدر میخواهیم با سرعت پیش برویم که هر کس که مجروح شد باید خودش مسئلهاش را حل کند که باعث کندی ستون نشود.
رجوی: اگر کس دیگری حرفی دارد باید بگذارد در میدان آزادی تهران بگوید و جمعبندی عملیات هم در همانجا خواهد شد.
طی چند روزی که ما در اردوگاه قدم زدهایم شاهد بودهایم که بچهها چقدر کار کردهاند. دیدم جیپی را نفربر کردهاند و تویوتایی را زرهی کردهاند، که اینها همه نشاندهنده آمادگی ماست
(با خنده:) روی جیپهای رزمی آرم ایران را زدهاند که ما خیلی خوشحال هستیم که کشورمان سازنده شده است.
(رو به یکی از فرماندهان:) کمرشکنها را خالی کردهایم؟ تانکهای ۶ چرخ آمادهاند؟
فرمانده: بله.
رجوی: تانکهای ۶ چرخ سرعتشان زیاد است و هر سه تا از آنها که وارد یک شهر شود همان رژهاش جو وحشت را حاکم میکند. ما برای همین از این تانکها استفاده میکنیم.
مریم: در پایان مطلبی بود که میخواستم بگویم و آن اینکه از فرماندهان تیپها میخواهم که بعد از نشست ساعتی به شما فرصت بدهند تا بچهها همدیگر را ببینند و از هم خداحافظی کنند.
در اینجا نشست تمام شد و همه دست زدند و شعار دادند و نهایتاً سرودی پخش شد و افراد شروع به بیرون رفتن از سالن کردند. ساعت ۲/۳۰ بود که سخنرانی پایان پذیرفت و افراد تا ۳/۳۰ بعد از نیمهشب از یکدیگر خداحافظی میکردند و آماده میشدند تا اندکی بعد در کمینگاه «مرصاد» در تنگه چهارزبر، قربانی حماقت مسعود و مریم شوند…
انتهای پیام/
***
«فروغ جاویدان»، یک نمونه کامل برای شناخت ویژگیهای رهبری مجاهدین خلق (فرقه رجوی)

از ذهن مسموم رجوی و توهم اعضا تا دستاورد بزرگ در عملیات مرصاد

