میر باقر صداقی، سایت وطنم، سوئیس، شانزدهم دسامبر 2018:… مسعود رجوی واقعا کیست؟ راستی میشود به مسعود رجوی اعتماد کرد, خواهی نخواهی شهید و شهدا مرز سرخهای ذهنی بسیاری را برای انسان ترسیم میکند این مرز سرخ ها همان دیوارهای قطور ضعف برای انتخاب غلط ما بود . البته کم تجربگی اجتماعی بر ضریب تصاعدی این ضعف کمک کرد و نگذاشت من و ما ذهنمان را روی …
میر باقر صداقی: بیائید هم بر مرده ها وهم بر زنده های فرقه رجوی گریه کنیم .
ما همه در فرقه رجوی به یک عنصر بی اراده و برده تبدیل شده بودیم
میر باقر صداقی انجمن وطنم 15 دسامبر 2108

میر باقر صداقی
در خاطرات بسیاری از دوستانم در تشکیلات مجاهدین یک وجه مشترکی بود وقتی از هر کدام از ما میپرسیدی چرا به مجاهدین پیوستی هر کدام از خاطره شهید یا شهیدانی یاد میکردیم چیزیکه در همه صحبتها ما اعضا گم بود, مسعود رجوی واقعا کیست؟ راستی میشود به مسعود رجوی اعتماد کرد, خواهی نخواهی شهید و شهدا مرز سرخهای ذهنی بسیاری را برای انسان ترسیم میکند این مرز سرخ ها همان دیوارهای قطور ضعف برای انتخاب غلط ما بود . البته کم تجربگی اجتماعی بر ضریب تصاعدی این ضعف کمک کرد و نگذاشت من و ما ذهنمان را روی رجوی باز کنیم و از خود بپرسیم مسعود رجوی کیست و در کجای مبارزه قرار دارد.
آیا از خبر چین ساواک و برادر یک ساواکی فدا و صداقت را میتوان تصور کرد؟ گرچه خونهای ریخته شده همان گوهران بی بدلیلی بودند و هستند اما هیچوقت هیچکس نگفت حیف به این خونها که به اسم رجوی ریخته شد . متاسفانه رجوی از خون این گوهران بی بدلیل پله اعتماد ساخت و متاسفانه ما نمیدانستیم جلب اعتماد از طریق خونهای ریخته شده اصلیترین قدم مسعود رجوی برای فریب و شستشوی مغزی ما اعضا برای بی اراده کردن ما و به بردگی کشیدن ما اعضا بود .
مثل یک جوک ساده ما مجاهدین رفته بودیم برای فدا و صداقت بی پایان, ما مجاهد خلق بودیم ما باید یک گرم مجاهدی را داشتیم. ما آنچه در پشت سر پنهان کرده بودیم (خانه و خانواده) را باید میدادیم , و ما مجاهدین باید صلیب های خود را بردوش گرفته و به هرچه زندگی هست تف میکردیم و ما تف کردیم. در واقع بر هر چه زندگی بود تف کردیم گویند صدیقین در بهشت همردیف پیامران هستند پس ما مجاهدین باید بین المر خود یعنی خواستگاه تمامی عواطفمان را پیش کش مسعود رجوی میکردیم و کردیم تا مثل حبیب الله (عشق خدا) محمد مصطفی عاشق خدا باشیم ,اما برعکس عشقمان ما مجاهدین مسعود رجوی شد. باید بین ما و او هیچ فاصله ای و حائلی نباشد وما اعضا باید با دادن گناهایمان و دیدن گناهانمان در آینه مریم جزو صدیقین و وارد درگه مسعود رجوی میشدیم . و ما وارد این درگه شدیم .
بله شهید و شهیدان همراه با نام مجاهد خلق و فدا وصداقت همان ساختارهای بودند که رجوی جلب اعتمادش را بر روی آن بنا نهاد و با آن ساختارها ما اعضا را متقاعد کرد تا به درخواستهای نامعقول تن دهیم در حالیکه هر کدام از ما اعضا زندانی تشکیلات فرقه رجوی بودیم نقش زندانبان تشکیلات را هم بازی میکردم هر روز در نشستهای عملیات جاری و تفتیش عقاید خود ودیگران را مجبور میکردم مته روی خشخاش گذاشته تا خط خطوط مسعود رجوی را ساری و جاری کنیم.
ما برای رجوی غیر ممکن ها را ممکن کردیم مثلا جلوی چشممان سازمان نوح مجدّم را سر به نیست کرد همه در تناقض سعی کردیم وجود نوح را فراموش کنیم روزی فرمان و خودّام جلوی چشم ما خودسوزی کردند و مردند ما سعی کردیم خودسوزی آنها را به ضعف مبارزاتی آنها ربط دهیم وقتی هم امیر یونس جرات کرد و در گزارش روزانه خواند ما موشهای آزمایشگاهی سازمان هستیم همه او را به سخره گرفتیم که عقلش کار نمیکند در حالیکه عاقلترین ما بود .
مسعود رجوی بصورت زیرکانه میگفت جائی که قرآن ناطق یعنی من هستم چه نیازی به کتاب خواندن شما هست و تیز تر از او خواهر نسرین( مهوش سپهری هند جگر خوار) تشکیلات میگفت ما نیاز به دانشجو و لیسانس و دیپلمه نداریم ما نیاز به کسی داریم که اما و اگر نمیکنه ما به کسی نیاز داریم که خط پیش میبر بدون سئوال و جواب اما از حق نگذریم مسعود بیش از همه کتاب میخواند این در داستانها و تجربیات که از میتینگهای انتقادی انقلاب چین و ویتنام و گروهای کمونیستی قرآن و غیره تعریف میکرد پیدا بود حتی مسعود رجوی توسط روحانی جلال گنجه ای روایت و حدیث هم جعل میکرد و میگفت در زمان پیامبر, پیامبر برای خواص متینگ انتقادی میگذاشت آنها بخاطر اینکه فشار انتقادات را تحمل کنند در گرمای سوزان عربستان آنهم در زمان ظهر سنگ به شکم میبستند تا از درد این سنگهای داغ بسته شده به شکم درد انتقاد را فراموش کنند بله رجوی در این سالیان بصورت خیلی زیرکانه و روانشناختی و با برنامه ریزی دقیق وبا سیاست , متاسفانه اراده تمامی نفرات فرقه را در دست گرفت و آنها را بی اراده به مردگان متحرک و برده تبدیل کرد بردگانی که به بردگی خود میبالند .
میر باقر صداقی انجمن وطنم 15 دسامبر 2018
***
The shadowy cult Trump advisors tout as an alternative to the Iranian government
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/وقایع-فرانسه-نشان-داد-چقدر-فرقه-رجوی-وط/
وقایع فرانسه نشان داد چقدر فرقه رجوی وطن فروش است
میرباقر صداقی، سایت وطنم، سوئیس، نهم دسامبر ۲۰۱۸:… با یک نگاه به سایتهای وابسته به فرقه رجوی ضد ایران و غیر ایرانی بودن فرقه رجوی هویدا میشود. گویا رئیس جمهور این فرقه آقای ترامپ است و این فرقه و مخصوصا مریم و مسعود رجوی شهروند آمریکا هستند و آنها دنبال منافع ملی آمریکا . در سایت آفتابکاران سیاست دنبال شده فرقه رجوی این است که دنیا را علیه ایران …
انسانها را به انتخابشان میشناسند نه به حماقتشان
درسی تاریخی : وقایع اخیر فرانسه نشان داد چقدر فرقه رجوی وطن فروش است
انجمن وطنم ۹ دسامبر ۲۰۱۸ سوئیس
وقتی اخبار اپوزسیون ایران مخصوصا فرقه رجوی در مورد ایران را میخوانید یا نگاه میکنید بصورت حیرت انگیز همه چیز در مورد ایران سیاه و تاریک است و هر آنچه به غرب و اروپا برمیگردد گل وبلبل من حدودا یازده سال است که در سوئیس زندگی میکنم و از وضعیت مالی و معیشتی مردم اینجا بخوبی آگاه هستم اما ترسیم اینکه ما در اینجا با مشکلات مالی واقتصادی روبرو هستیم برای مردم ایران کار ساده ای نیست چون اپوزسیون خائن همیشه با اخبار دروغ به شستشوی ذهنی مردم ایران پرداخته اند و غرب و اروپا را جامعه ای بدون مشکل نشان داده اند .
البته همه جوامع نکات مثبت و ضعف دارند اما اینکه باید همیشه اخبار منفی درمورد ایران در اخبار اپوزسیون ایرانی باشد برای ما عادی شده است گوئی مردم ایران دوست دارند اخبار منفی و ضد ایران بشنوند و فرق خیانت و وطن پرستی مخدوش شده اپوزسیون ایران امروز علنا وطن فروشی را تشویق و ترغیب میکنند باید از مردم فرانسه یاد گرفت با تمام مشکلات اقتصادی و غیره از آمریکا نمیخواهند بیاید دولت فرانسه را سرنگون کند و برای تحریک بیگانگان سایتهای هسته ای را در همکاری با سرویسهای جاسوسی اجنبی لو نمیدهند . اما اخبار کوتاهی در مورد وقایع اخیر فرانسه :
اعتراضها سراسر فرانسه را فرا گرفت , اعتراض جنبش ضد سرمایه داری و مخالفان سیاستهای اقتصادی دولت فرانسه در دومین شنبه سیاه , تا پاسی از شب در پایتخت و برخی شهرهای فرانسه ادامه داشت
این تظاهرات در حالی برگزار شد که وجود یکصد هزار پلیس و ژاندارم با تجهیزات زرهی، خیابانهای فرانسه به ویژه پایتخت را به پادگان تبدیل کرده بود.
همچون روزهای قبل اعتراض ها با حمله پلیس به خشونت کشیده شد.
معترضان به نظام سرمایه داری در پاریس شعار “مکرون استعفا استعفا” سر می دادند.
در شهرهای دیگر هم مخالفان اعتراض خود را به گوش الیزه نشینان رساندند. بنابر اعلام وزارت کشور فرانسه ۱۵۰۰ نفر زخمی و بازداشت شده که از این تعداد حدود هزار نفر روانه زندان شده اند. چند خبرنگار هم بر اثر اصابت گلوله های پلاستیکی زخمی شدند.
وزیر کشور فرانسه گفت: نیروهای امنیتی همچنان در پاریس و دیگر مناطق فرانسه حضور خواهند داشت. رئیس جمهور فرانسه از عملکرد پلیس ضدشورش و ژاندارم ها دفاع کرد.
قرار است احزاب مخالف دولت در مجلس فردا مکرون را استیضاح کنند. نخست وزیر فرانسه پس از نشست با مقامات امنیتی بر ادامه گفتگو میان دولت و معترضان تاکید کرد. مخالفت ها با سیاستهای دولت مکرون از ۲۶ آبان آغاز شد.
با گسترش مخالفت ها دولت وادار شد از موضع خود درخصوص افزایش مالیات بر سوخت عقب نشینی کند. اعتراض ها تاکنون پنج کشته برجا گذاشته است.
با گسترش اعتراضات پلیس راههای منتهی به ساختمان پارلمان و دفتر نخستوزیری را مسدود کرد.
اما تنها با یک نگاه به سایتهای وابسته به فرقه رجوی ضد ایران و غیر ایرانی بودن فرقه رجوی هویدا میشود گویا رئیس جمهور این فرقه آقای ترامپ است و این فرقه و مخصوصا مریم و مسعود رجوی شهروند آمریکا هستند و آنها دنبال منافع ملی آمریکا . در سایت آفتابکاران سیاست دنبال شده فرقه رجوی این است که دنیا را علیه ایران بسیج کند و با تشویق دنیا به جنگ با ایران خواستار نابودی ایران هست, اما سر تیتر خبرهای سایت آفتابکاران فرقه رجوی برای قضاوت مردم :
_ نشریه اینترنتی واشنگتن فری بیکن در گزارشی نوشت: دولت ترامپ فاش کرد ایران در ساخت چند تونل زیرزمینی به داخل اسرائیل که شبه نظامیان حزب الله و دیگر نیروهای تروریستی از آن ها برای حملاتی استفاده می کنند، نقش داشته است. مقام های دولتی آمریکا نگران این هستند که تهران در صدد فراهم کردن مقدمات یک جنگ منطقه ای عظیم باشد.
_ پرزیدنت ترامپ , اجازه نمیدهیم ایران به بمب اتمی دست پیدا کند
_بحرانی جید در جلسه آخر دادگاه شکایت آمریکا یی ها علیه رژیم ایران
_بریتانیا و فرانسه خواستار برگزاری جلسه شورای امنین در باره مشوشکهای ایران شدن
_وزارت خزانهداری آمریکا دو ایرانی دیگر را تحریم کرد
_پومپئو: ایران یک موشک بالیستیک با قابلیت حمل سلاح هستهای آزمایش کرده است
_واکنش مایک پمپئو به اظهارات حسن روحانی : مردم ایران مدت زیادی است که از این حکومت …
***
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/یکی-دو-روز-زودتر-از-غلامرضا-شکری-به-قرار/
من یکروز یا دو روز زودتر به اشرف رسیده بودم
میر باقر صداقی، سایت وطنم، سوئیس، بیست و پنجم نوامبر ۲۰۱۸:… وقتی سرگذشت آقای غلامرضا شکری را خواندم از خوشحالی صدها بار به او و خانواده اش تبریک گفتم و از همین جا باز به او و خانواده اش تبریک میگویم , من و غلامرضا در پذیرش ارتش رجوی با هم یکجا بودیم و سالها با هم دوست بودیم , من در سال ۶۸ شاید یکروز یا دو روز زوتر از او به اشرف رسیده بودم و در لشکر ۴۹ که بعدا …
Behind Struan Stevenson’s book “Self Sacrifice”
من یکروز یا دو روز زودتر به اشرف رسیده بودم
انجمن وطنم ۲۵ نوامبر ۲۰۱۸
میر باقر صداقی
وقتی در سایت انجمن نجات مرکز سایت کرمانشاه مقاله سر گذشت غم انگیز یک جدا شده ( آقای غلامرضا شکری را خواندم ) از خوشحالی صدها بار به او و خانواده اش تبریک گفتم و از همین جا باز به او و خانواده اش تبریک میگویم , من و غلامرضا در پذیرش ارتش رجوی با هم یکجا بودیم و سالها با هم دوست بودیم , من در سال ۶۸ شاید یکروز یا دو روز زوتر از او به اشرف رسیده بودم و در لشکر ۴۹ که بعدا شد مقر و پناهگاه مسعود رجوی با هم در پذیرش بودیم در سال ۷۳ یا ۷۴ در محور ۸ وقتی او به مدت سه ماه ناپدید شد و بعد یک دفعه برگشت , او به حدی لاغر و ضعیف شده بود که برایم قابل درک نبود که در این مدِّت سه ماه بر او چه گذشته که او چنین رنجور و ضعیف شده است , در سئوالی که از او داشتم او گفت برای ماموریت داخله رفته است و شدّت آموزشها ماموریتهای داخله به قدری شدید بود که لاغر شده است . تا اینکه سالها گذشت هر چند که خود شکنجه روحی و روانی را در فرقه رجوی تجربه میکردم ولی من در زندان تیف از زبان حمزه ط.. و علی بو…. شنیدم که به بهانه ماموریت داخله از یگان جدا شده و زیر شکنجه قرار گرفته اند و غلامرضا شکری و ایوب , بهمن و ….. به بهانه عملیات داخله از یگانها جدا شده و زیر شکنجه جسمی رفته اند و از زبان این بچه ها در زندان تیف فهمیدم که در سازمان شکنجه جسمی هم بوده و خیلی از دوستانم در قرارگاه اشرف که سالیان سال در تناقض در مناسبات و تشکیلات بسر میبردند علت تناقض شان چه بوده است .
وقتی در مقاله سر گذشت غم انگیز یک جدا شده از زبان غلامرضا شکری را خواندم باز خود را مکلف به حمایت ازقربانیان فرقه رجوی یافتم و برای خود وظیفه میدانم برای حرمت به شرف انسانی از قربانیان فرقه رجوی حمایت و پشتیبانی کنم . اما غلامرضا شرکری در این مقاله :
شکری اضافه می کند . آنها به من قول دادند اگرچند ماه را درسازمان سپری کنم برایم ویزای اروپا خواهند گرفت ومن باور کردم. به محض اینکه پایش به کمپ رسید مدارکش را ازاو گرفتند وگفتند برمی گردانیم که دیگر هیچ مدرکی به دست شکری نرسید.او می گوید: “هربار هم که گفتم فقط می گفتند گم شده ونمی دانیم چه شده” …
شکری به اجبار در آنجا ماند وناخواسته به جمع آزادیخواهان مخالف رژیم ایران درآمد . شکری می گوید :
“آنها مرتب به ما دروغ می گفتند تا ما را آرام کنند “. او می افزاید “ما مرتب تحت نظر بودیم ومی بایست وفاداری خود را به سران سازمان ثابت می کردیم . مارا مجبورکردند ارتباطمان را با خانواده خود قطع کنیم ”
او مرتب سئوال می کرد چه زمانی می تواند برود . این اشتباه بود . اواسط سالهای دهه نود چنانکه گزارش های سازمان نظارت برحقوق بشر نشان می دهند سازمان شروع به شکنجه سیستماتیک اعضایی کرده بود که قصد ترک آنها را داشتند – به اینگونه اعمال برچسب “نظارت امنیتی ” می زدند .
شکری می گوید چشمانش را بستند واو را به یک زندان مخفی بردند. ” آنها به من دشنام می دادند ومرا جاسوس رژیم آخوندی خطاب می کردند آنقدر به ساق های پاهایم زدند که خون آلود شد . دستانم را محکم با دستبند بستند که یک هفته دست بند دستم بود که آنچنان محکم بود که دستم هیچ حسی نداشت وقتی دستم را بازکردند آتش سیگار را روی آن گذاشتم که دیدم دستم هیچ حسی ندارد ومرا مجبور کردند یک هفته تمام راست بایستم . او هنگام حرف زدن از شدت خشم به خود می لرزد. “هربار که از شدت خستگی به زمین می افتادم آنقدر مرا کتک می زدند تا دوباره ازجایم برخیزم ” او اضافه می کند بعد ازیک هفته ساق های پاهایش از فرط ایستادن سیاه شده بودند بطوریکه خون دیگر به سرش نمی رسید او ازحال رفت –با این حال زنده ماند . پاچه های شلوارجینش را بالا زد ساق های پایش پر ازجای زخم های قرمز تیره بود .
او را درمجموع ۴۵روز شکنجه کرده بودند . درنهایت مسعود رجوی رهبر سازمان اعضای شکنجه شده را نزد خود خوانده آنها را تهدید می کند که چنانچه درباره این موضوع حرفی بزنند یا دوباره سعی کنند سازمان را ترک کنند آنها را به مقامات عراقی تحویل خواهند داد واین برای ایشان به معنی شکنجه های بیشتر یا مرگ بود . .
و اینجا بهتر است برای هم دردی بیشتر با قربانیان فرقه رجوی مقاله ای که قبلا نوشته بودم را برای مرور جنایتهای فرقه رجوی مجدا بیاورم :
اسلام دموکراتیک مجاهدین, کچل حسن یا حسن کچل مصداق بارز ارتجاع
میر باقر صداقی، ایران ستارگان ، چهاردهم دسامبر ۲۰۱۵:…
اسلام دموکراتیک مجاهدین , کچل حسن یا حسن کچل مصداق بارز ارتجاع
مدتهاست فرقه رجوی مخصوصا خانم مریم رجوی با علم کردن اسلام دموکراتیک با سیاست و دودوزه بازی میخواهد چهره مرتجع و بنیاد گرایانه فرقه اش را در پشت کلمات روشنفکری پنهان کند گوئی مریم رجوی ادراک جدیدی از اسلام دارند که علمای اهل تسنن و شیعه از درک آن عاجز بودند و اکنون این نابغه قرن , قلمبه از دهان آسمان به زمین افتاده اند
میخواهند تمامی پرده و زنگارهای دین را کنار زده و چهره دموکراتیک اسلام را به دنیا معرفی کند .
باز داستان ساده و تکرای اسلام خوب و اسلام بد یا بعبارت دیگر داستان موش و گربه که در دنیای سیاست باعث کسب و کار و نهایتا جنگ ویرانی میشود . مگر مسعود نمی گقت جنگ ما با رژیم جنگ ایدئولوژیک است مسعود رجوی تا به امروز با این مفاهیم تمامی کشتارها و جنگ و خونریزیهای را توجیه کرده است .
۱٫ اسلام انقلابی مجاهدین : اسلام مجاهدین چپ مارکسیست اعتقاد به جنگ مسلحانه و تروریست و اعتقاد به اعدام انقلابی و پاسدار کشی های سالهای ۶۰
۲٫ شعارهای ضد آمپریالیستی : ترور مستشاران آمریکائی در ایران و مشارکت در گروگان گیری سفارت آمریکا
۳٫ تقدیس رهبر عقیدتی و انتقاد ناپذیری و حذف مخالفان تهدید منتقدین به مرگ و اعدام انقلابی و مجازات
۴٫ نماز و روزه اجباری و حجاب اجباری در مناسبات
۵٫ انقلاب ایدئولوژیک مساوی با طلاقهای اجباری از بین بردن خانه و خانواده , یتیم کردن بچه های اعضای به گروگان گرفته شده در عراق
۶٫ تفتیش عقاید در نشستهای عملیات جاری و حوض و شستشوی مغزی اعضا
۷٫ رهبر عقیدتی : مسعود رجوی مساوی با امام زمان .
۸٫ سوء استفاده جنسی از زنان و رقص رهائی زنان ( رقص لخت زنان ) در مقابل مسعود رجوی
هر یک از مفاهیم فوق نشانی از غیر دموکراتیک بودن فرقه رجوی است و اساسا نمیتوان کلمه دموکراتیک را به اسلام
چسباند هر چند که در ترکیب این دو کلمه زیبائی خیره کننده ای نهفته است .
در دنیائی که ملاک سنت و قرآن است خواه ناخواه در تضاد منافع در تعریف و تحلیل از قرآن و سنت اختلاف نظرهای بسیاری خواهد بود و این اختلاف نظرها راه به نا کجا آباد میبرد مگر نیروهای داعش به زنان اسیر ایزدی بصورت دسته جمعی تجاوز نمیکنند مگر آنها را بعد از تجاوز بصورت برده نمیفروشند نیروهای داعش اینکارها را مغایر با تعالیم اسلام نمیدانند خب مسعود رجوی نیز بخاطر اینکه وفاوداری نیروهای زن به خودش را به اثبات برساند آنها را در حریم خود قرارداده است مریم رجوی این زنان و دختران را با دست خودش به خوابگاه مسعود رجوی میفرستد تا آنها مراتب وفاداری خودشان را با تقدیم حریم خصوصیشان به اثبات برسانند و با رقص رهائی به اوج نزدیکی به رهبر عقیدتی برسند .
حتی مسعود رجوی در نشستهای عمومی نیروها نیز به صورت عریان میگفت بعد از انقلاب ایدئولوژیک و طلاقهای اجباری زنان مجاهدین در حریم من یعنی رهبری عقیدتی هستند و باز یادم هست در یکی از نشستهای عمومی مسعود رجوی در توجیه تعداد زوجات پیامبر میگفت نقطه رهبری کننده به علت اوج پاکی مستحق ترین نقطقه برای تکیه زنان , بیوه شهیدان است و از اینرو مسعود رجوی برای خود روا میدانست اول زن اولین شخص نزدیک به خودش یعنی مریم زن مهدی ابریشمچی را در تملک خود قراردهد و بعد همه زنان و دختران گروگانهای گرفتار در عراق را در اختیار و تملک خود بگیرد و با آنها همخواب شود .
البته هیچوقت رجوی به خواستهای خود در مناسبات به صورت دموکراتیک نمیتوانست دست یابد از اینرو برای پیش برد اهداف شوم خود با راه اندازی شکنجه و زندانی کردن اعضا به بهانه رفع ابهام به مرور زمان با شیادی تمام توانسته است با کمک استخبارات عراق اهداف خودش را پیش ببرد اگر یادمان نرفته باشد در سال ۱۳۷۳ رجوی بیش از ۷۰۰ نفر از اعضا را قرارگاه اشرف زندانی و زیر شکنجه برد تا به زور از آنها سند و برگه بگیرد که نفوذی وزارت اطلاعات هستند و برای ماموریت خرابکاری و ترور مسعود رجوی از ایران توسط وزار اطلاعات فرستاده شده اند و طبیعی بود که بسیاری از این نیروها بدلیل شکنجه های وحشتناک تاب نیاورده و به خواسته های مسعود رجوی تن داده اند و تا به امروز برده و مطیع رجوی بمانند . متاسفانه در این سال تعدادی نیز در زیر شکنجه ها جان خود را از دست داده اند . اما آنها با این استقامت به رجوی نه گفتن از جمله قربانعلی ترابی زیر شکنجه مسعود رجوی کشته شد ولی حاضر نشد به خواسته رجوی تن دهد در این رابطه در سایتها به اندازه کافی سند و مدرک قابل استناد است .
در سال ۱۳۷۳ شیوه های شکنجه اسلام دموکراتیک مجاهدین به صورتهای زیر بوده است :
۱ . ضرب شتم بوسیله شلاق بدون اینکه حتی یک کلمه بگویند برای چه میزنند
۲ . زدن لگ به ساق پا با پوتین بطوریکه از ساق پا بخاطر ضربات پی در پی خون جاری میشد
۳ . ضرب شتم با مشت و لگد
۴ . حبس انفرادی
۵ . گرسنگی دادن بیش از حد
۶ . شکنجه کردن اعضای خانواده در مقابل همدیگر
۷ . گنجاندن بیش از حد نفرات در یک اطاق بخاطر اینکه فضای کافی برای استراحت نداشته باشند و بیخوابی داد از این طریق
۸ . استفاده از استخبارات عراق برای ترساند ( اداره امنیت داخلی عراق )
۹ . انتقال نفرات به زندان ابوغریب برای دیدن شرایط بد آنجا و برگرداندن این نفرات از زندان ابوغریب تا بواسطه مشاهدات این نفرات در دل بقیه رعب و و حشت لازم ایجاد شود تا آنها متقاعد به امضائ برگه ها نفوذی شوند
۱۰ . نشان دادن برگه های پزشک قانونی امضا شده به نفرات که این برگه مخصوص شماست اگر خواسته ما را انجام ندهید شما را کشته و هر چه که بخواهیم در آن خواهیم نوشت تا کسی نتواند بعدا پیگیر مرگ شما شما شود .
۱۱ . بلاتکلیفی
با این اوصاف مریم رجوی از کدام اسلام دموکراتیک دم میزند . در این سالیان به تجربه دیدم بجای اینکه اسلام را به اسلام خوب و بد تقسیم کنیم باید بگذاریم آدمها با هر عقیده ای محترم باشند و بجای این همه تقسیم بندیها باید باور و ایمان به حق حیات داشته باشیم باید به همه آدمها حق حیات داد فارغ از هر اعتقادی بله روزی در نشستهای حوض ۷۴ مسعود رجوی همه سنیهای و مسحیان تشکیلات را مجبور میکرد که شیعه شوند و امروز داعشیها معتقدند شیعیان کافرند یا باید سنی شوند یا خون آنها مباح و حلال است .بله نباید با کلمات مردم را فریب داد چیزی به نام اسلام دموکراتیک وجود ندارد دینا دنیای تعادل قواست و رجوی هزار بار از داعشیها بدتر است .و اگر روزی دستش به قدرت برسد هزار بار از داعشیها وحشیتر و خونریزتر است .
میر باقر صداقی ,سوئیس
***
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/فرقه-رجوی-تف-سر-بالا-باعث-شرم-ساری-من-و-م/
فرقه رجوی تف سر بالا باعث شرم ساری من و ما
میر باقر صداقی، سایت وطنم، سوئیس، بیستم نوامبر ۲۰۱۸:… تنها با گذر کوتاه در سایتهای فرقه رجوی بوضوح میتوان فهمید فرقه رجوی بیش از اینکه ایرانی باشد آمریکایی است چون در سایتهای وابسته به فرقه رجوی در همه جا خواستگاهها و منافع ملی آمریکا بر منافع ملی ایران ارجحتر است . بعنوانی یک ایرانی اگر ناخواسته در اخبار و سایتها به این گزارش نیوزویک …
اوضاع و احوال اخیر حامیان فرقه رجوی
فرقه رجوی تف سر بالا باعث شرم ساری من و ما
سایت وطنم ۱۸نوامبر ۲۰۱۸ سوئیس
تنها با گذر کوتاه در سایتهای فرقه رجوی بوضوح میتوان فهمید فرقه رجوی بیش از اینکه ایرانی باشد آمریکایی است چون در سایتهای وابسته به فرقه رجوی در همه جا خواستگاهها و منافع ملی آمریکا بر منافع ملی ایران ارجحتر است . بعنوانی یک ایرانی اگر ناخواسته در اخبار و سایتها به این گزارش نیوزویک برخورد کنم تنها بعنوان یک خواننده توجه میکنم اندیشه دشمن ایران و مردم ایران در مورد مردم و وطنم چیست , اما متاسفانه نه تنها فرقه رجوی اینگونه اخبار ومقالات را دنبال میکند بلکه مبلغ اندیشه دشمنان مردم ایران هم میشود واین خبرها را عینا در سایتهای خود پخش میکند راستی انگیزه پخش این خبر در سایت آفتابکاران فرقه رجوی جزء خوش رقصی در مقابل بیگانه معنی دیگری هم دارد ,سر تیتر مقاله نیوز ویک اینگونه است:
ایران به دنبال ساخت داعش جدید است آمریکا به عربستان توجه کند در ادامه نشریه نیوزویک به ایالات متحده هشدار میدهد که ایران میتواند یک نیروی مخرب شبیه به داعش ایجاد کند و عربستان سعودی شریکی ایده آل برای مهار این قدرت انقلابی شیعه در خاورمیانه است و حال اینکه چه کسی نمیداند اکر ایران جلوی داعش را درعراق و سوریه نگرفته بود دولت داعش الان در تهران کنگر خورده لنگر انداخته بود و باید از داریت ایران واقعا تقدیر کرد که با کمترین هزینه با ایجاد لشکر فاطمیون و غیره جلوی پیشروی داعش را در منطقه گرفت و نگذاشت داعش به خاک ایران نفوذ کند .
یا در مقاله دیگری در سایت آفتابکاران با تیتر دوران آماده باش سرنگونی” سید شهاب اشرافی آمده است : واقعیت امروز ایران این است که مردم این رژیم دزد و جنایتکار را نمیخواهند و این خواسته خود را به کرات به گوش تمام جهان و رژیم آخوندی رسانده اند و خواهان پایین کشیدن و نابودی این رژیم هستند، و در این راه بهای فراوانی داده اند. مردم با تمام وجود دلبسته به نیرویی هستند که این خواست و آرزوی آنها را محقق کند چرا دنیا چشم و گوش خود را نسبت به واقعیات در ایران بسته ؟یک رژیم فاسد وتروریست که ملت ایران را سالها به گروگان گرفته، فرزندانشان را زندانی و اعدام میکند، ثمره ای جز فقر و بدبختی نداشته، نمی تواند نماینده مردم دربند و مظلوم ایران باشد. اروپا،روسیه، چین و کشورهای دیگر نیز به خوبی این مطلب را میدانند ولی دلیلی که چرا باز هم با این رژیم مردم ستیز مماشات میکنند،
به تجربه ما دیدیم که همیشه مردم بدلیل وجود خائنین به وطن همچون فرقه رجوی بعضا در چالشهای هم گیر میکنند اما این دلیل نمیشود بدلیل وجود مشلات اقتصادی واقعی در ایران مردم ما حاضر باشند هر ذلت ملی را پذیرفته , به بیگانه پناه برده , برای سیر شدن شکم خود حاضر باشند مستعمره این وآن شوند و به خاری بیافتند . در تمامی نوشته های آقای سید شهاب اشرافی چیزی به معنی غرور ملی یافت نمیشود و ملت ما باید دست به دامان بیگانه شده و سرنوشت خود را با بیگانه تقصیم کنند آیا این رسم انقلابی وانقلابیگری است بیائید حال به اخبار بی بی سی فارسی از فرانسه نگاه کنیم این خبر مربوط به دیروز است و در کل خبر و در اپوزسیون فرانسه بر خلاف فرقه رجوی هیچ کس نگفته بیائید برای حل مشکلات معیشتی و اقتصادی به بیگانه التماس کنیم اما متن خبر از بی بی سی فارسی ۱۷ نوامبر ۲۰۱۸ :
حداقل یک کشته و ۲۰۰ زخمی در اعتراضات سراسری فرانسه
اعتراضات سراسری به سیاست های اقتصادی دولت و افزایش بهای سوخت در فرانسه یک کشته و بیش از ۲۰۰ زخمی برجای گذاشته است مقامات می گویند حال شش نفر از زخمی ها از جمله یک مامور پلیس وخیم است. وزارت کشور فرانسه اعلام کرده است که حدود ۲۸۰ هزار نفر در تجمعات روز شنبه (۱۷ نوامبر) شرکت داشتند. این وزارتخانه همچنین از دستگیری ۱۱۷ نفر خبر داد .
به گزارش خبرگزاری فرانسه، بهای سوخت دیزل (گازوئیل) در ظرف یک سال اخیر در این کشور ۲۳ درصد افزایش یافته است؛ این در حالیست که دولت در نظر دارد بهای گازوئیل و بنزین را از اول ژانویه سال ۲۰۱۹ میلادی یک بار دیگر افزایش بدهد
امانوئل مکرون درباره اعتراضات روز شنبه اظهار نظری نکرده است
آقای مکرون پیشتر پذیرفته بود که هنوز نتوانسته است مردم فرانسه را با رهبران آنها “آشتی بدهد”. او در عین حال مخالفان سیاسی خود را متهم کرد که از این حرکت اعتراضی استفاده می کنند تا مانع از اجرای برنامه اصلاحاتش بشوند
من و ما از اینکه روزی عضو این فرقه بودیم شرمسار هستیم .
میر باقر صداقی ۱۸ نوامبر ۲۰۱۸ سوئیس
(پایان)
***
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/چقدر-میتوان-پیام-دوران-آماده-باش-و-سرنگ/
چقدر میتوان پیام دوران آماده باش و سرنگونی مسعود رجوی را جدّی گرفت
میر باقر صداقی، سایت وطنم، سوئیس، سیزدهم نوامبر ۲۰۱۸:… پیام اخیر مسعود رجوی مرا ناخوداگاه به ۳۵ سال پیش برد ,آنروزها جوان بودم وعشق مبارزه تمام وجودم را گرفته بود آنروزها وقتی به اخبار فرقه رجوی گوش میکردم همیشه فکر میکردم عنقریب هست که فرقه رجوی با ارتش آزادیبخش ملی رژیم را سرنگون کند و من از قافله عقب بمانم تا اینکه خودم در بهار سال ۶۸ به …
Grand Controversy as MEK can’t prove leader Massoud Rajavi is dead or alive
چقدر میتوان پیام دوران آماده باش و سرنگونی مسعود رجوی را جدّی گرفت .
انجمن وطنم ۱۱ نوامبر ۲۰۱۸ سوئیس .
پیام اخیر مسعود رجوی مرا ناخوداگاه به ۳۵ سال پیش برد ,آنروزها جوان بودم وعشق مبارزه تمام وجودم را گرفته بود آنروزها وقتی به اخبار فرقه رجوی گوش میکردم همیشه فکر میکردم عنقریب هست که فرقه رجوی با ارتش آزادیبخش ملی رژیم را سرنگون کند و من از قافله عقب بمانم تا اینکه خودم در بهار سال ۶۸ به ارتش فرقه رجوی پیوستم تجربه تلخی که ای کاش هیچوقت پیش نمیآمد .
از همان سال ۶۸ تقریبا هر سال ما در فرقه رجوی سر فصلهای مختلفی داشتیم و مسعود رجوی مدام پیام آماده باش و سرنگونی میداد اما متاسفانه همه آنها سرابی بیش نبود و تمامی آن آماده باشها دور باطلی بود که ما اعضای گرفتار و به گروگان گرفته شده در اشرف دور سر خودمان میچرخیدیم . اینقدر این آماده باشها تعدادش زیاد هست که آدم میماند از کدام یک اسم ببرد .
مثلا انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری و تحلیلهای مسعود رجوی که رژیم سه سره شد و به دور دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی نخواهد رسید و پیام آماده باش برای سرنگونی رژیم . دوران اول ریاست جمهوری آقای خاتمی تمام شده و به دور دوم رسید اما از سرنگونی خبر نشد که نشد تا اینکه دوران دوم ریاست جمهور آقای خاتمی رو به پایان بود که یک دفعه مسعود رجوی متوجه شد علت سرنگون نشدن رژیم جیم است که میدهد شیطان رجیم , طعمه و بریده مزدور و ما بیچارگان گرفتار و به گروگان گرفته شده ۴ ما تمام در قرارگاه باقرزاده باید فاکتهای جیم و جنسی خود را میخواندیم و آنها را باید ربط میدادیم به عدم مبارزه و اینکه چگونه باعث شدیم رژیم در دوران خاتمی سرنگون نشود و ما در مناسبات پاسدار بودیم و نقش طعمه بازی میکردیم البته آش آنقدر بود که درجمعبندی این سلسله نشستها مسعود رجوی به صراحت گفت انقلاب ایدئولوژیک درست هست چون من هستم چون من هستم پس انقلاب دورن سازمانی درست هست مسعود رجوی از این خوشحال بود که بعد از آتش بس جنگ بین ایران و عراق ارتش آزادیبخش که زائیده جنگ بود هنوز هست او هنوز حیات خیف و خائنانه خود را داشت و به آن می بالید .
برای من نوعی پیام آماده باش مسعود رجوی هیچ ارزشی ندارد تنها تاسف من این است که با این قمپز آماده باش سرنگونی. مسعود رجوی تلاش میکند تا از ریزش نیرو جلوگیری کند ماه گذشته ما شاهد ریزش نیرو در میانگین رده تشکیلاتی ۳۰ سال به بالا بودیم و این نویدی خوبی برای اضمحلال و فروپاشی کامل این فرقه بود.
اینجا باید به فرقه رجوی وشخص مسعود رجوی بگویم تحریم وگرسنگی دادن و شکنجه تدریجی مردم ایران با الفاظی مانند گسستن بندهای مماشات و استمالت که آخوندهای ضد بشر را سه دهه در ناز و نعمت فرو برده بود هیچ معنای ندارد جزء سوق دادن مردم ایران به سوی ذلت ملی . مسعود رجوی تو همانی هستی که با همکاری با سرویسهای جاسوسی اجنبی با سیاه نمائی و بزرگ نمائی مراکز اتمی ایران مشوق تحریمهای اجنبی بر علیه مردم ایران بودی وهستی تو ضد خلق به تمام معنا هستی خدا ازتو و تقصیرهایت نگذرد میدانم خسر الدنیا و آخرت هستی . در سلسله نشستهای حوض سال ۷۴ ادعا داشتی که میخواهی مستقل بمانی ما باید از زن وزندگی دست بکشیم تا تو مجبور نباشی وطن فروش و مزدور اجنبی باشی یعنی تو دل در گرو ناوگان جنگی بیگانه نباشی اما زمان گذشت و نشان داد تو هیچی نیستی حتی آن پشکلی که تو به اف آ ها نسبت میدادی .دنیا عوض شده قدیمها آدمها میخواستند وطن پرست باشند و ملاک و لحاظ همه و همه در اپوزسیون وطن پرستی آدمها بود اما متاسفانه امروز در بین اپوزسیون وطن فروشی مد و مرسوم شده است و به آن هم افتخار میکنند.
رجوی من نمیدانم زنده هستی یا مرده اما برای من زنده تو مثل یک مرده هست, تو سالهاست در دل ما مردم مرده ای .
میر باقر صداقی
(پایان)
***
Mossad To Use Mercenary MEK For Fatal False Flag Op In Albania
Terrorists, cultists – or champions of Iranian democracy? The wild wild story of the MEK
Secret MEK troll factory in Albania uses modern slaves (aka Mojahedin Khalq, MKO, NCRI ,Rajavi cult)
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/بندهای-دام-برده-داری-نوین-فرقه-رجوی-هر/
بندهای دام برده داری نوین فرقه رجوی هر روز با ریزش نیرو بیشتر شل میشود
میر باقر صداقی، سایت وطنم، سوئیس، پنجم نوامبر ۲۰۱۸:… در این ماه گذشته شاهد بودیم که, تک تک هم شده اعضای با سابقه در فرقه رجوی از این فرقه جدا میشوند از این جمله نفرات میتوان به جدائی حسن حیرانی , حسن شهبازی , غلامعلی میرزایی , عظیم میش مست , موسی دارمرودی , علی هاجری و زینب حسین نژاد نام برد .متوسط عضویت این افراد در فرقه رجوی ۳۰ سال …
False Flag Op In Albania Would Drive A Wedge Between The EU And Iran
بندهای دام برده داری نوین فرقه رجوی هر روز با ریزش نیرو بیشتر شل میشود
انجمن وطنم ۴ نوامبر ۲۰۱۸سوئیس
در این ماه گذشته شاهد بودیم که, تک تک هم شده اعضای با سابقه در فرقه رجوی از این فرقه جدا میشوند از این جمله نفرات میتوان به جدائی حسن حیرانی , حسن شهبازی , غلامعلی میرزایی , عظیم میش مست , موسی دارمرودی , علی هاجری و زینب حسین نژاد نام برد .متوسط عضویت این افراد در فرقه رجوی ۳۰ سال است
در تحلیل و ریشه یابی علل تن دادن این نفرات و کادرهای در تشکیلات فرقه رجوی به برده داری نوین مسعود رجوی تنها میتوان از توهم مبارزه و انقلابیگری نام برد که ما اعضا به آن دچار بودیم نام بر د . یادم هست در شروع و همگانی شدن انقلاب ایدئولوژیک در سال ۶۸ تنها بند اسارتی که ما کادرها در فرقه رجوی بر گردن داشتیم انقلابیگری و مبارزه بود وحاضر بودیم برای اینکه اسم انقلابیگری روی ما بماند هر بهائی را بپردازیم متاسفانه مسعود رجوی با اشراف به این موضوع و با مهندسی و دوز و کلک توانست این بند اسارت را با سوء استفاده از عنصر فدا و صداقت بر گردن ما کادرها قطوتر کرده و برده داری نوین خود را در داخل مناسبات تئوریزی و جامعه عمل بپوشاند .
اما زمان گذشت و زمان نشان داد رجوی آن اسطوره و قهرمانی که ما فکرش را میکردیم نیست این فرقه تنها چیزی که به آن پایبند نیست اصول انقلابیگری و مبارزه است ,اصل مستقل ماندن در این فرقه معنی ندارد, این فرقه دل به بیگانه و اجنبی دوخته است در آخرین خبر رسیده از دوستان جدا شده مسئول اول سازمان در مقابل سوال یکی از خانمهای فرقه رجوی که در متینگی پرسیده بود یعنی اگر ما در صحنه , لحظات جیم ( نمونه های مربوط به موارد جنسی ) خود را نگوییم رژیم سرنگون نخواهد شد ؟ آیا میتوانید رابطه این موضوع با سرنگونی را توضیح دهید ؟
اما جواب خانم زهرا مریخی , مسئول فرقه رجوی این بود . اگر به تعهد ۲۲ بهمن نرسیم ( منظور وعده سرنگونی نظام جمهوری اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ از جانب جان بولتون و مسعود رجوی است که تعهد اجرایی آز از اعضا گرفته شده است ) باید به خودمان شک کنیم نه به خط سازمان , باید به انقلاب ایدئولوژی خودمان شک کنیم , باید به عدم پایبندی به غسل ( بیان آشکار موارد جنسی )در صحنه شک کنیم .
از موضوع و متن سوال این خانم عضو میتوان فهمید وضعیت تشکیلاتی فرقه رجوی در کشور آلبانی به مرحله انفجار رسیده است تمام دوستان جدا شده میگویند در این فرقه دیگر مسئولین توان کنترل را از دست داده اند هرج و مرج و انارشیست کم کم جای خود را در مقابل مشت آهنین فرقه رجوی باز میکند کادرها چون سالیان وعده پوچ و توخالی و مفت از مسئولین این فرقه شنیده اند حاضر نیستند به راحتی در مقابل خواسته های نا حق و نا مشروع فرماندهان سر فرود بیاورند از اینرو اینبار موج ریزش کادرها از متوسط ۳۰ سال سابقه شروع شده است . این زنگ خطر بزرگی برای فرقه رجوی است این وضعیت بخوبی درمحفلها یعنی بیان نارضایتی با یکدیگر بدور از کنترل تشکیلاتی و نشستها و متینگهای عملیات جاری به مرحله اوج خود رسیده است دیگر فرماندهان قدیمی خط جاسوسی و خبر چینی را بازی نمیکنند آنها با نیروهای تحت مسئول خود رابطه نزدیگتری بقرار میکنند و بجای جاسوسی آنها با آنها هم محفل و هم درد میشوند و مشوقی برای جدا شدن هر چند که بعضا غل و زنجیرهای ترس از جدا شدن و نامیدی از ادامه زندگی در گفته های آنها هست .
بخاطر این مریم رجوی خوب فهمیده که دیگر نمیتواند با وعده های سر خرمن نیروها را مجاب برای ماندن بکند لذا دست به دامن بیگانه شده و با آوردن جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا , در نشست پاریس اعلام میکند که رژیم ایران نباید چهلمین سال تاسیس خود را جشن بگیرد وبعد هم مسعود رجوی با خوش رقصی در مقابل جان بولتون در پیامی وعده میدهد که رژیم تا ۲۲ بهمن سال جاری سرنگون خواهد شد . سه ماه تا ۲۲ بهمن ۹۷ وقت مانده است باید دید فرقه رجوی و جان بولتون به وعده خود عمل خواهند کرد و رژیم سرنگون خواهد شد یا باز مثل همیشه مورد تمسخر قرار خواهند گرفت .
آنچه که مسلم است و نباید فراموش کرد فرقه رجوی در مقابل تحریمهای آمریکا باید پاسخگو باشد , این فرقه مشوق تحریم آمریکا علیه مردم ایران است این فرقه با عوض کردن جای مظلوم و ظالم سعی در سفید کرده چهر کثیف تحریم کننده و انداختن گناه سر ایران است و اگر مردم ایران دچار کرسنگی و بدبختی بر اثر تحریمها هستند این فرقه باید جواب بدهد چرا با سرویسهای جاسوسی همسو شده و با افشای اسنادی که از سرویسهای جاسوسی اجنبی گرفته است هیزم روی آتش فتنه آنها ریخته است و باید مردم ایران از تحریم کننده و آتشبیار و حامیان آن متنفر باشند نه تحریم شونده و مظلوم .
میر باقر صداقی ۴ نوامبر ۲۰۱۸ سوئیس
***
Mossad To Use Mercenary MEK For Fatal False Flag Op In Albania
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=33918
قصه قدیمی و تکراری فرقه رجوی برای پوشاندن گندهای تشکیلاتی و ایدئولوژیک
میر باقر صداقی، سایت وطنم، سوئیس، بیست و نهم اکتبر ۲۰۱۸:… در ابتدا از ته دل به دوستانم تبریک میگویم که از فرقه رجوی جدا شده اند , بچه های لشکر ۴۰ سابق موسی دامرودی , غلامعلی میرزایی و عظیم میش مست دست مریزاد به تک تک شما. وقتی در سایت ایران افشاگر تاخت و تاز فرقه رجوی علیه دوستانم آقای غلامعلی میرزایی و عظیم میش مست را دیدم از خودم سئوال …
انتشار اسناد افتخار آمیز دو جداشده و محکومیت تهیدات مزدور مریم رجوی علیه نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی
قصه قدیمی و تکراری فرقه رجوی برای پوشاندن گندهای تشکیلاتی و ایدئولوژیک به اقتباس از هر که از ما نیست بر ماست.
میر باقر صداقی انجمن وطن ۲۸ اکتبر ۲۰۱۸ سوئیس
در ابتدا از ته دل به دوستانم تبریک میگویم که از فرقه رجوی جدا شده اند , بچه های
لشکر ۴۰ سابق موسی دامرودی , غلامعلی میرزایی و عظیم میش مست دست مریزاد
به تک تک شما.
وقتی در سایت ایران افشاگر تاخت و تاز فرقه رجوی علیه دوستانم آقای غلامعلی میرزایی و عظیم میش مست را دیدم از خودم سئوال کردم واقعا فرقه رجوی در تشکیلات و ایدئولوژیک چنان توهم زده است که نقص ها و ضعفهای خود را نمی بیند یعنی واقعا آنها فکر میکنند در جامعه ایده آل و جامعه بی طبقه توحیدی زندگی میکنند و هیچ کس حق جدا شدن و انتقاد از آنها را ندارد.
بیش از هزارا جدا شده و منتقد واقعا وزارتی و سپاهی هستند وقتی, از ستم تشیلاتی این فرقه سخن میگویند ,چرا حرف مشترک همه جدا شده ها یکی است .
اما حرف جدا شده ها آنهم خلاصه شده “
( ما در فرقه رجوی برده بودیم حق تماس خانوادگی نداشتیم, حق نوشتن نامه را نداشتیم, حق ایمیل نداشتیم ,حق ملاقات خانوادگی را نداشتیم , حق ازدواج نداشتیم, حق استفاده از وسایل ارتباط جمعی را نداشتیم , حق داشتن تلفن همراه را نداشتیم , حق داشتن اینترنت را نداشتیم حق گشتن آزاد در خیابان را نداشتیم حق رفتن به شهر را نداشتیم حتی برای رفتن به مقرهای دیگر هم باید اجازه و ویزای تردد میگرفتیم , حق آزادی نداشتیم ما اعضا در سازمان مثل یک مرغ در قفس بودیم , به زندان خود عادت کرده بودیم و ازهمه آزادیها محروم بودیم. )
یادم هست بعد از سرنگونی دیکتاتوری سابق عراق صدام حسین و آمدن آمریکائیها به عراق خانواده ها خوشحال ازاینکه دولت عراق بر مرزها و کشور کنترل ندارد به امید دیدار فرزندان و عزیزانشان جلوی درب اشرف آمدند و از جمله این خانوادها خانواده غلامعلی میزایی و عظیم میش مست بود فرقه رجوی با مکث یک هفته ای نهایتا مجبور شد که درب را به روی این اولین سری خانوادها باز کند اما در این یک هفته تمامی مقرها نشستهای توجیهی داشتند از جمله مقر ما به فرماندهی مهناز شهنازی و رقیه عباسی . در این نشستها رقیه عباسی و مهناز شهنازی با مرز سرخ کردن ملاقات خانوادگی و شستشویی مغزی که معمولا با فشارروحی جمعی جمع در نشستهای جمعی یعنی عملیات جاری روی فرد اعمال میشد همین غلامعلی و عظیم میش مست و قاسم و…… را مجبور کردند که به همسران و فرزندانشان و پدر و مادران خود بگویند که آنها وزارتی هستند و رژیم آنها را فرستاده است و آنها نمیخواهند مجددا آنها را ببینند . آنموقع مخصوصا ملاقات همسران مرز سرخ بود و خانم عظیم میش مست بخاطر اینکه بتوانند بعد از بیست سال شوهرش را ببیند به نفرات فرقه رجوی گفته بود عظیم برادر من است و من برای دیدار برادرم آمده ام و بعد از این دیدار بدلیل جبر و فشارهای نشستهای عملیات جاری عظیم مجبور شد بگوید خانم مذبور خواهرش نیست بلکه خانمش بود که برای دیدار و ملاقات آمده است .بعد از اعتراف عظیم سر ملاقاتش با همسرش رقیه عباسی و مهناز شهنازی این را چماق کرده بودند که دیدید رژیم میخواهد با زن و خانه و خانواده شما را از مبارزه بیاندازد . آنروزها روزهای عجیب و خیلی مسخره بود. خانوادها بعد از یک دهه یا دو دهه برای ملاقات فرزندان و عزیزانشان آمده بودند ولی سازمام نمیگذاشت این خانوادها با عزیزانشان کمی خلوت کنند و درد ودل سالیان دوری را با هم نجوا کنند . همه تلاش فرقه رجوی این بود که یک نفر جاسوس وسط این خانوادها بفرستد تا نگذارد آنها در تنهایی با هم حرف بزنند راستی چرا فرقه رجوی از خانواده می ترسید . چه توهم و چه حبابی دور ما را در فرقه رجوی پوشانده بود که فرقه رجوی از ترکیدن این حباب میترسید . بعد از خروجم از سازمان من هم شدم اول عصا کش وزارت اطلاعات و هم اکنون رده تشکیلاتی مرا فرقه رجوی به استخدامی سپاه و وزارت اطلاعات بالا برده است هنوز هم خودم در شوک هستم اگر من استخدامی هستم چرا بخاطر یک لقمه نان در این سوئیس مجبورم کار ساختمانی بکنم . بهتر بود در خانه میماندم و از حقوق دریافتی بهره میبردم .نسبت دادن جدا شده ها و منتقدین به وزارت اطلاعات و سپاه توسط فرقه رجوی , قصه قدیمی و تکراری رجوی برای پوشاندن گندهای تشکیلاتی و ا یدئولوژیک به اقتباس از هر که از ما نیست بر ماست است . فرقه رجوی برخلاف بزرگ نمائی از کوچکترین حرکتهای خانواده ها در بیم و حراس است چنانچه مراجعه من به صلیب سرخ و یو ان اچ سی آر در سوئیس به مزاق این فرقه خوش نیامد و مجبور شد به من مارک سپاهی بزند و هفته پیش شاهد آزادی دختر آقای حسین نژاد بودیم مگر این فرقه بارها خانم زینب حسین نژاد را مجبور نکرده بود علیه پدر و خواهرش حرف بزند ولی چی شد آخر دیدیم حق به حقدار رسید و مژده باد به آقای قربانعلی حسین نژاد بخاطر آزادی دخترش زینب .
من خوب میدانم وقتی برادرم در برنامه پرونده فرقه رجوی علیه من حرف میزند چقدر در تشکیلات مورد آزار و اذیت قرار گرفته است , میرواقف را مجبور کردند که آن دروغها را در برنامه پرونده علیه من بگوید اگر فرقه رجوی از تماس خانوادها ترسی ندارد , برادرم میتوانست در این برنامه شماره تلفن یا آدرس ایمیل اعلان کند تا مادر بیچاره من بعد از سی سال با او تماس بگیرد .
اما متاسفانه باز فرقه رجوی میخواهد با تکرار قصه تکراری قدیمی و نسبت دادن منتقدین به وزارت اطلاعات و سپاه برده گان در آلبانی را بیشتر به بند و بردگی بکشد و زمان بخرد برادرم میر واقف الان ۶۰ سال دارد من نمیتوانم به او برنامه زندگیش را دیکته کنم اما من میتوانم از او خواهش کنم با مادر تماس بگیرد این چیز پیچیده ای نیست . چرا فرقه رجوی میخواهد همه را در دور باطل بچرخاند و به کوچکترین خواسته های خانوادها تن ندهد ؟
میر باقر صداقی انجمن وطنم ۲۸ اکتبر ۲۰۱۸ سوئیس
***
حسن شهباز: از پیوستگی تا جدایی از مجاهدین خلق در آلبانی
The fortified headquarters of Iranian Mojahedin Khalq (MEK, MKO, NCRI, …) in Albania
A Tiny Group on a Compound in Albania are Being Groomed to Destabilize Iran
مستند شبکه انگلیسی درباره منافقین؛ از هویت جعلی در فضای مجازی تا واگویی تفکرات جنسی
Albanian media Shqiptarja.com publishes Somayeh Mohammadi’s story – Why can’t she speak for herself?
Canadian family asks Top Channel’s “Fiks Fare for help: “MEK mujahedeens took our daughter”
Albania: MEK rebrands by assassinating unwanted members
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=26084
فروغ جاویدان (مرصاد) و عشوههای «مریم» برای «مسعود» در شب نقشه مرگ منافقین
خبرگزاری فارس، بیست و چهارم ژوئیه ۲۰۱۶:… رجوی: دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیدهایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم میشود. (هورای جمعیت). البته این دفعه احتیاج به ماکت و کالک منطقهای نداشتیم چون این بار قرار است به تهران برویم. (دست زدن حضار شعار «امروز مهران، فردا تهران …
پرونده «مرگ یک سازمان»-۱/ در جلسه توجیهی فروغ جاویدان چه گذشت؟
عشوههای «مریم» برای «مسعود» در شبی که نقشه مرگ منافقین را کشیدند
رجوی به یکی از نیروهایش میگوید: وقتی تهران را گرفتی، در خیابان طالقانی به ساختمان بنیاد علوی میروی. در طبقه پنجم آنجا اتاقی است. آن اتاق را برای من نگهدار تا وقتی به تهران آمدم در آنجا مستقر شوم.
خبرگزاری فارس: عشوههای «مریم» برای «مسعود» در شبی که نقشه مرگ منافقین را کشیدند
گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس- پرونده ویژه: مرگ یک سازمان: «سازمان مجاهدین خلق» قدیمیترین و خشن ترین اپوزسیون جمهوری اسلامی؛ حدود سه دهه علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت کرده است.
داستان تأسیس، فعالیت، ترورها و تغییر ایدئولوژی این سازمان در دوران رژیم پهلوی سرگذشت افرادی است که با اندیشه التقاطی دور هم جمع شدند و به تدریج به دامن مارکسیسم فرو افتادند.
اعضای سازمان بعد از پیروزی انقلاب نه مانند مجاهدین اولیه اسلامگرا بودند و نه مثل مجاهدین بعدی مارکسیست. آنها ابتدا به سمت بنیصدر غلتیدند و پس از عزل او، مبارزه مسلحانه را علیه نظام آغاز کردند.
بنیصدر و رجوی پس از فرار به پاریس «شورای مقاومت» را تشکیل دادند، رجوی در پاریس با طارق عزیز دیدار کرد که اعتراض اعضای شورا را در پی داشت. به تدریج سایر اعضای شورا نیز از مجاهدین جدا شدند و «فرقه رجویه» تاسیس شد. این فرقه خود را در اختیار دولت عراق قرار داد و در سطوح مختلف اطلاعاتی و نظامی با رژیم بعث همکاری کرد به طوری که «ارتش خصوصی صدام» لقب گرفت.
اما اوج وطن فروشی این خائنین به آب و خاک ایران در پایان طولانیترین جنگ متعارف کلاسیک قرن بیستم رقم خورد. زمانی که شش روز پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران، نیروهای عراقی توافقات این قطعنامه را زیر پا گذاشته و مجدداً به جنوب و حوالی خرمشهر حمله کردند تا راه نفوذ برای ارتش منافقین باز شود و سازمان مجاهدین عملیاتی با نام «فروغ جاویدان» که در ایران به «مرصاد» شناخته میشود را آغاز کند.
گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس در بیست و هشتمین سالگرد این عملیات و با توجه به فعالیتهای اخیر این فرقه علیه جمهوری اسلامی در پروندهای با عنوان «روایتی از مرگ یک سازمان» به بازخوانی این عملیات و قرائت سلوک جدید این فرقه خواهد پرداخت.
از «فروغ جاویدان» تا «مرصاد»
«عراق به سطحی از آگاهی رسیده است که اگر روزی حس کند نابودی دشمن در سرزمینش خدمت به صلح است به آن دست خواهد زد… اگر ایران به هیچیک از این مسائلی که من اشاره کردم توجه نکند مردم خودشان آنها را مجبور خواهند کرد که به صلح تن در دهند و این چیزی است که به آن ایمان راسخ دارم. قهرمانیهای مجاهدین خلق در مهران مؤید این سخن میباشد. بالاخره روزی خواهد رسید که برای جنگیدن کسی به کمک آنها نخواهد آمد و بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همینطور پیوستن مردم ایران را به صفوف آنها خواهند دید.»
بولتن خبرگزاری جمهوری اسلامی ۱۳۶۷/۴/۸
این بخشی از سخنان صدام حسین، رئیسجمهور وقت عراق و حامی تمامعیار سازمان مجاهدین خلق در هشتم تیرماه ۱۳۶۷ یعنی ۱۹ روز پیش از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران بود.
پیش از پذیرش قطعنامه، منافقان در تحلیل درونگروهی خود، امکان موافقت ایران با قطعنامه را غیرممکن دانسته و بهصراحت اعلام میکردند: تنها در صورتی جمهوری اسلامی قطعنامه را خواهد پذیرفت که به لحاظ سیاسی، نظامی و اقتصادی به بنبست کامل برسد. به عقیده آنان، این اقدام بهمنزله فروپاشی نظام بود.
تحلیل مسعود رجوی در مورد نتیجه جنگ این بود که ایران به دلیل بسته بودن تمامی راههای بازگشت به صلح با عراق، ناچار به ادامه جنگ خواهد بود. هرقدر هم جنگ به طول بینجامد، از یکطرف توان نظامی و اقتصادی ایران بیشتر تحلیل میرود و از طرف دیگر بازگشت به سمت آتشبس و صلح غیرممکنتر میشود و این جنگ تا شکست ایران ادامه خواهد یافت.
با اعلام خبر پذیرش قطعنامه از سوی ایران، نقشهها و طرحهای قبلی سازمان با بنبست مواجه شد. در آن شرایط، سازمان در کنار امیدواری به داشتن پشتوانه خرده عملیات مرزی، حمایت نمایندگان کنگره و سنای آمریکا را نیز یدک میکشید.
در ۳۰ خرداد ۶۷، ۱۳۸ نماینده کنگره و ۱۴ سناتور آمریکایی طی نامهای به «جرج شولتز» وزیر خارجه وقت آمریکا، از وی خواسته بودند که به جنبشهای مقاومت داخلی در ایران توجه کند و در همین راستا حمایت از سازمان ـمستقر در عراقـ را اکیداً توصیه کرده بودند.
«مروین دایملی» نماینده کنگره آمریکا در روز دوشنبه ۶ تیرماه ۶۷ در تظاهرات سازمان در واشنگتن شرکت کرده و طی سخنانی که از یکی از شبکههای تلویزیونی آمریکا هم پخش شد اظهار داشت: «نباید دست از تلاش کشید، مطمئن باشید که با کمی صبر و تلاش بیشتر بهزودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت.»
کتاب سازمان مجاهدین خلق ج سوم ص ۳۰۵
سازمان، نوار ویدئویی سخنرانی مزبور را برای کلیه کادرهای سازمان پخش کرد.
جمهوری اسلامی ایران در ۲۷ تیر ۶۷ قطعنامه ۵۹۸ را بر خلاف تحلیلهای سران منافقین پذیرفت و اولین واکنش سازمان در مورد پذیرش قطعنامه، برگزاری نشست عمومی اعضا با مسعود رجوی بود که شرح این نشست چنین است:
عصر روز جمعه ۶۷/۴/۳۱، حدود ساعت ۶ بعدازظهر به قسمتهای مختلف مستقر در قرارگاه اشرف و اردوگاههای دیگر ابلاغ شد که همه برای سخنرانی رجوی رأس ساعت ۸ در سالن عمومی حضور داشته باشند…
ساعت در حدود ۱۱/۳۰ شب بود که مسعود و مریم وارد سالن شدند… رجوی شروع به سخنرانی کرد. حدود نیم ساعت از شروع صحبتش گذشته بود که ناگهان گفت:
کارهای بزرگ در پیش داریم. مگر ما نگفته بودیم که «اول مهران، بعداً تهران»؟ (دست زدن حضار همراه با شعار «امروز مهران، فردا تهران)
در همین زمان دو نفر نقشه بزرگی را آوردند و در سمت چپ او، در کنار نقشه دیگری که قبلاً وجود داشت، نصب کردند و رفتند. پس از ساکت شدن جمعیت، رجوی به جلوی نقشه رفت و جلسه بدینگونه ادامه یافت:
رجوی: دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیدهایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم میشود. (هورای جمعیت)
البته این دفعه احتیاج به ماکت و کالک منطقهای نداشتیم چون این بار قرار است به تهران برویم. (دست زدن حضار شعار «امروز مهران، فردا تهران») البته نام آن را با عنایت به نام پیامبر اسلام «فروغ جاویدان» نام گذاردهایم. (صلوات حضار) و عملیات را به اسم امام حسین(ع) آغاز خواهیم کرد.
چون این بار احتیاج به ماکت نداشتیم گفتیم چه ضرورتی دارد؟ خود نقشه ایران را بیاورند! (با چوبدستی از سمت چپ نقشه قصر شیرین، باختران و تهران را نشان میدهد)
همانند شهاب باید به تهران برویم. از لحظهها ـحتی کوچکترین لحظههاـ باید استفاده کرده، نباید هیچ لحظهای را از دست بدهیم، زیرا در این عملیات لحظهها تعیینکننده و سرنوشتسازند.
این عملیات باید در عرض ۲ یا ۳ روز انجام شود چون فقط اگر عملیات با این سرعت انجام شود رژیم فرصت بسیج نیرو پیدا نخواهد کرد؛ چون اصلاً به فکرش هم نمیرسد که ما بتوانیم در عرض این مدت به تهران برسیم و احتمالاً نمیتواند هیچ عکسالعمل مؤثری انجام بدهد.
البته در عملیات چلچراغ از شما خواستم که سرعتتان در آن حد باشد. پس از جریان عملیات چلچراغ با فرماندهان نشستیم و به جمعبندی و بررسی پرداختیم که عملیات بعدی چه باشد؟ پس از بحث و بررسیهای زیاد دیدیم در عملیات قبلی که مهران بوده است و از مشکلترین عملیات مرزی بود، بعد از گرفتن ستاد لشکر میتوانستیم جلوتر برویم و هیچ نیرویی هم بر سر راهمان نبود.
با توجه به اینکه همیشه در عملیات بهصورت تصاعدی عمل کردهاید، یعنی وسعت هر عملیاتتان از قبلی بیشتر بوده است ـ آفتاب از پیرانشهر وسیعتر و مهران از آفتابـ حالا باید این عملیات هم نسبت به چلچراغ تفاوت کیفی داشته باشد.
بنابراین فکر کردیم که در عملیات بعدی ـهرچه که باید باشدـ حداقل این است که باید یک مرکز استان را بگیریم. در این صورت مگر ما دیوانهایم که پس از گرفتن مرکز استان آن را ول کنیم و برگردیم؟! خوب، یا همانجا میمانیم، یا به طرف تهران حرکت میکنیم. ولی باز در مقایسه با کار قبلی دیدیم استان خیلی کم و کوچک است.
(با لحن طنزآلود:) آخر شما دیگر بچه نیستید که بروید یک شهر را بگیرید! اگر بخواهید وسیعتر از عملیات قبلی عمل کنید، هیچ راهی غیر از فتح تهران ندارید (دست زدن حضار و ابراز احساسات).
البته یکسری میگفتند برویم اهواز را بگیریم و یکسری میگفتند برویم کرمانشاه را بگیریم. ما نشستیم و فکر کردیم و دیدیم باید از طریق کرمانشاه برویم زیرا اولاً تا حدودی وضع و شرایط مسیری که انتخاب کردهایم نسبت به قبل مناسبتر و بهتر است، چون عراق تا قصر شیرین و سرپل ذهاب پیش رفته است و این بار نیاز به خطشکنی نداریم و بهراحتی میتوانیم تا کرمانشاه برویم.
ثانیاً نزدیکترین نقطه مرزی برای رسیدن به تهران، کرمانشاه است. از آن به بعد بر اساس تقسیمات انجامشده ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید. البته روی لشکر ۸۴ و ۸۸ شناسایی انجام دادهایم اگر موقعیت سیاسی مثل قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از طرف ایران پیش نمیآمد شاید فقط در همانجا (کرمانشاه) عمل میکردیم، ولی حالا ایران خیلی ضعیف شده است و ما یکراست میرویم و تهران را میگیریم.
باید بدانید که ما از قبل تصمیم انجام این عملیات بزرگ را داشتیم و میخواستیم آن را دیرتر انجام دهیم، اما پذیرش قطعنامه کار ما را تسریع کرد؛ یعنی بهدلیل شرایط سیاسی جدید مجبوریم یکی، دو ماه آن را زودتر انجام دهیم.
تصمیمی که ما گرفتیم تصمیم بسیار حساس و مشکلی بود و ما چارهای جز عمل نداریم و اگر الآن اقدام نکنیم فرصت از دست خواهد رفت، زیرا بعد از اینکه بین ایران و عراق صلح شود ما در اینجا قفل میشویم و دیگر نمیتوانیم کاری انجام بدهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل میشویم. پس بایستی آخرین تلاش خودمان را هم بکنیم و یکبار دیگر کل سازمان را به صحنه بفرستیم و مطمئن هستیم که پیروزیم و از هماکنون من این پیروزی را به شما و خلق قهرمان ایران تبریک میگویم.
اگر ما به تحلیلهایی که در مورد رژیم داشتهایم معتقد هستیم، زمان مناسبی برای ما به وجود آمده است.
ما در تحلیل از جنگ گفتیم که رژیم در منتهای ضعف، حاضر به توقف جنگ میشود و دلیل قبول قطعنامه از طرف آنها هم همین است.
ما نباید این فرصت تاریخی را از دست بدهیم. باید حمله کنیم و کارش را یکسره کنیم. رژیم دیگر نیروی جنگی لازم را ندارد و نمیتواند نیروی جبهه را تأمین کند؛ مثلاً عراق در همین چند عملیاتی که کرده است بهراحتی توانسته مناطقی را پس بگیرد و هرچه خواسته جلو رفته است. «فاو» را گرفته و جزایر مجنون و چند نقطه دیگر را با چند ساعت جنگ بازپس گرفته است.
ملت دیگر از جنگ خسته شدهاند و همه مخالف جنگ هستند و کسی به جبهه نمیآید. کسانی که در جبهه هستند افرادی هستند که آنها را بهزور از شهرها و روستاها دستگیر کردهاند و به جبهه فرستادهاند و میلی به جنگیدن ندارند. تمام لشگرها و نیروهای رژیم در حملات عراق ضربه کاری خورده و پراکنده هستند و یارای مقابله با ما را ندارند. پس هم از لحاظ نظامی تعادل خود را از دست داده است و هم از لحاظ سیاسی در انزوای بینالمللی قرار دارد.
البته در عملیات چلچراغ یک نفر به کمک شما آمد و آن حضرت علی(ع) بود که به شما کمک کرد و اینبار هم حضرت محمد(ص) و امام حسین(ع) به کمک شما میآیند و شما باید به اندازه چندین نفر کار کنید و کار یکی یا دو ماه را در ۳ روز کردهاید.
از حالا باید همگی آماده باشید که هر وقت گفتیم «حرکت میکنیم» آماده باشید. شاید سازمان ۲۵ سال پیش به وجود آمد تا در چنین روزی به چنین کاری دست بزند.
ما از طرف قصر شیرین میرویم. در آنجا لشکر ۸۱ با عراق درگیر است، لشکر ۵۸ و لشکر ۸۸ در سومار درگیر هستند، لشکر ۶۴ در پیرانشهر است و تنها امکان دارد لشکر ۲۸ در راه به استقبال ما بیاید. (در اینجا رجوی فردی را از میان جمعیت صدا میزند و میپرسد:) اگر لشکر سنندج بیاید چهکار میکنی؟
(آن مرد جواب داد): نمیآید.
رجوی: نگو نمیآید؛ بگو اگر آمد داغانش میکنیم. (بلند میشود و روی نقشه به دنبال شهرها میگردد) کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حدّ توان و اِشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند.
بهطور مثال بغداد تا مرز ایران ۱۸۰کیلومتر فاصله دارد و در طول ۸ سال جنگ، ایران ادعای گرفتن آن را نکرده است و همینطور عراق هم ادعای گرفتن تهران را نکرده است، اما ما میخواهیم برویم تهران را بگیریم.
(با طنز:) خوب، چه میشه کرد دیگه! بعضی وقتها اینطور پیش میاد دیگه! (دوباره به نقشه اشاره میکند) ما بهترتیب به قصر شیرین، سرپل ذهاب، اسلامآباد و بعد کرمانشاه میرویم. بعد از آن همدان، قزوین، تاکستان، کرج و بالاخره تهران. (کف زدن حضار)
ابتدا از محور قصر شیرین که در دست عراق است وارد میشویم و تا سرپل ذهاب میرویم؛ البته از طریق جاده آسفالته. بعد کِرِند و اسلامآباد را توسط یک لشکر که فرمانده آن «احمد واقف» است.
پس از فتح اسلامآباد، یک تیپ در کرند و ۲ تیپ در اسلامآباد مستقر میشوند، که در ضمن راه ورودی شهر را نیز تحت کنترل میگیرند. اسم عملیات این محور را به نام «حنیف» نامگذاری کردهایم.
بعد از اسلامآباد به سمت کرمانشاه حرکت میکنیم، که اسم این عملیات «سعید محسن» است و دو لشکر به مسئولیت «صالح» در کرمانشاه عمل میکنند. صالح، آمادهای؟
صالح: بله.
رجوی: مسئولانهمه آمادهاند؟
صالح: بله.
رجوی: شما قرار شد به کجا بروید؟
صالح: کرمانشاه. تقسیمبندی هم شده است که تیپها باید در کدام نقاط متمرکز شوند. تیپ… به سراغ صداوسیما میرود، تیپ… به سراغ زندان دیزلآباد میرود و زندانیان را آزاد میکند و آنهایی را که میخواهند مسلح میکن، و تیپ… سپاه بعثت و قرارگاه نجف را میگیرد و به همین ترتیب جعفر راه ورودی کرمانشاه، تیپ افسانه پادگان نزدیک آن و تیپ جلیل دروازه خروجی کرمانشاه را بهاضافه هوانیروز دارند. البته مردم را میفرستیم که زندانیان دیزلآباد را آزاد کنند.
رجوی: اول شهر را بگیرید، بعد زندان را؛ چون تصرف شهر مهمتر است. ما در کرمانشاه اعلام جمهوری دموکراتیک اسلامی میکنیم. این تیپها در کرمانشاه مستقر میشوند و ۲ تیپ به سنندج و بقیه به سمت همدان حرکت میکنند. نام عملیات محور همدان را به نام «بدیعزادگان» گذاشتهایم. محمد قائمشهر، آمادهای؟
محمود: بله.
رجوی: میدانی باید به کجا بروید و چه هدفهایی را در شهر در دست بگیرید؟
محمود: بله، همدان.
رجوی: بعد از آنکه به همدان رسیدید و مستقر شدید یکی از تیپهای زیرنظر خودت را برای کمک به تهران بده. وقتی همدان و صداوسیمای آن را گرفتید صدای مجاهد را پخش کنید و به مردم اعلام کنید که ما داریم میآییم.
محمود: باشد.
رجوی: رادار همدان باید منهدم شود تا هواپیماها نتوانند درست کار کنند. از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور میدهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد.
نادر، از لحاظ پوشش هوایی چطوری؟
نادر: در دست ماست و میتوانیم کنترل کنیم.
رجوی: اگر هواپیمایی بخواهد از نوژه بلند شود چهکار میکنید؟
نادر: میزنیم. اگر چیزی بخواهد پرواز کند کلاً فرودگاه را میزنیم.
رجوی: کاملاً مطمئن هستید؟
نادر: بله، میتوانیم.
رجوی: علاوه بر آن ضد هوایی و موشک سام ۷ هم که داریم.
نادر: بله، داریم.
رجوی: فتحالله! تو میروی قزوین و تاکستان را میگیری. یکی از هدفها علاوه بر مراکز سپاه، لشکر ۱۶ قزوین است.
پس از خلع سلاح تمام نیروهای نظامی و انتظامی در آنجا مستقر میشوی و وقتی مستقر شدی یکی از تیپهای خود را به کمک تهران بفرست چون در آنجا نیاز هست.
پس از آن ۲ تیپ راهی تاکستان شده و در آنجا مستقر میشود و پشت سر آن منوچهر با یک لشکر راهی کرج میشود و آنجا را تصرف میکند. البته نام عملیات محورهای قزوین و تاکستان را به نام «سردار» نام گذاردهایم.
پس از آن ۴ لشکر و ۲ تیپ تحت نام کلی «سیمرغ» و تحت فرماندهی محمود عطایی راهی تهران میشوند که مهدی ابریشمچی هم معاون او در این عملیات است. (محمود عطایی و مهدی ابریشمچی دست یکدیگر را میفشارند)
ضمناً اگر یادتان باشد در انقلاب ایدئولوژیک گفت که یک سیمرغ بود که به کوه قاف رسید و آن روز هم گفتم که سیمرغ «مریم» بود. علت اینکه این اسم «سیمرغ» را انتخاب کردم حرف همان روز است. (کف زدن حضار)
مریم (با اطوار): چرا این اسم را گذاشتی؟
رجوی: میبخشید که بدون مشورت جنابعالی این اسم را گذاشتم.
در آنجا تیپ لیلا فرودگاه مهرآباد، تیپ… سلطنتآباد، تیپ فرهاد صداوسیما، تیپ فرشید زندان اوین، تیپ… مراکز سپاه، تیپ… نخستوزیری، تیپ… مجلس شورا، تیپ… ستاد ارتش و تیپ کاظم در جماران عمل میکند. (هورا و کف زدن حضار)
هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستونها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشینها بهصورت ستون حرکت میکنند.
البته این عملیات را دو عامل درجهیک تهدید میکند؛ یکی اینکه از طرف رژیم خمینی از طریق هواپیما مورد حمله و بمباران قرار بگیریم چون روی جاده همه به یک ستون حرکت میکنیم.
ثانیاً چون صف ماشینها خیلی طولانی است، اگر ماشینهایی خراب شوند و یا از دور خارج شوند، نباید بهخاطر آنها همه ستون متوقف شوند و بایستی آن را بهسرعت از دور خارج کرد و از ماشین زاپاس استفاده کرد و یا کلاً آن را از دور خارج کرد و معطل آن نشد.
در ضمن هیچ ماشینی حق سبقت گرفتن از جلویی را ندارد و همینطور حق عقب افتادن را هم ندارد. هرجا که رسیدید سر راه، جادهها را باز کنید.
تیپهای مأمور در شهر، مأمور تأمین جادههای آن شهر میباشند و هر تیپ با رسیدن به آن شهر وارد آن شده و بقیه ستون بلافاصله به حرکت خود ادامه میدهند. ضمناً اگر اسیر شدید راجعبه خط سیر عملیات که از کدام جاده و از کدام شهرهاست، چیزی نگویید و بگویید که عملیات قرار بود تا همینجا باشد.
(رو به محمود قائمشهر:) محمود، خوب فهمیدی که باید به کجا بروی؟ یکدفعه به قائمشهر نروی! تو اول به همدان برو، کار و مسئولیت خودت را انجام بده، بعداً که به تهران آمدی مازندران را به تو میدهم.
(رو به قاسم:) حیف که مردم اصفهان بیبخارند و الا یک تیپ را هم به تو میدادم که به اصفهان بروی.
(محمود عطایی فرمانده محور تهران را صدا میکند و او پای میکروفون میآید. از او پرسید:) وضعیت چطور است؟
عطایی: خوب است. با نیروی هوایی و هوانیروز عراق هماهنگ شده است. ماشینها آماده است. مهمات بارگیری شده و تیپها تا حدودی توجیه شدهاند و تا رسیدن به شهرها بهداری هم آمادگی لازم را دارد و هیچگونه نگرانی وجود ندارد. در لابهلای ستون تعمیرکار سیار و فیلمبردار سیار هم در حال حرکت هستند.
رجوی: در این عملیات مردم به حمایت از ما برمیخیزند. کسانی که حاضرند با ما بیایند را از پادگانها و مراکز سپاه مسلح کنید و هرچه خواستند تا تهران بیایند آنها را با خودتان ببرید.
در این عملیات نیروهای زیادی به ما کمک خواهند کرد. از طرفی درب زندانها که باز شود، آنها هم با ما هستند و با ما خواهند آمد.
نیروهای زندان بالقوه با ما هستند. البته هرجا رفتید اگر مردم آنجا تسلیم شدند که کاری با آنها ندارید و اگر جنگیدند با آنها بجنگید و هرجا رسیدید از مردم کمک بگیرید و کارها را به خود مردم بدهید و از این نترسید که مردم اسلحهدار میشوند و چه خواهد شد.
محمود! وقتی که تهران را گرفتی، در خیابان طالقانی به ساختمان بنیاد علوی میروی. در طبقه پنجم آنجا اتاقی است که روزی اتاق من و اشرف و موسی بوده است. سلام من را به ساکنین آنجا میرسانی و اگر مردم آنجا بودند جای دیگری را به آنها بده چون ما را بعد از انقلاب بهزور از آنجا بیرون کردند. آن اتاق را برای من نگه دار تا وقتی که به تهران آمدم در آنجا مستقر شوم.
(رو به فرید:) خب، فرید، شما چهکار میکنید؟ در اولین روزی که نیروها به مقصد رسیدند شما باید ۲۴ ساعته برنامه داشته باشید و مسئله را بهگوش همه ملت ایران برسانید. کاروبارتان جفتوجور هست؟ برنامهتان تنظیم شده است؟
فرید: ما ۲۴ ساعته برنامه خواهیم داشت.
رجوی: برای ثبت در تاریخ میخواهم هر کس با این طرح موافق است دست بلند کند. (همه دستها را بلند کردند. رجوی تکتک به همه نگاه کرد. رو به فیلمبردارها و انتظامات:) شما چرا دستتان را بلند نمیکنید؟ (آنها هم دستشان را بلند کردند. رو به حضار:) آیا ما دیوانه نیستیم که میخواهیم چنین کاری بکنیم؟ آیا به نظر شما چنین کاری شدنی است و آیا احمقانه نیست؟ اگر کسی مخالفتی دارد بیاید و صحبت کند و کسی هم حق ندارد با او مخالفت کند.
رجوی نشست و یک سیگار روشن کرد. در همین حین زنی از میان جمعیت بلند شد و دست خود را بلند کرد همه حضار با تعجب به او نگاه میکردند.
رجوی: پشت میکروفون بیا و حرفهای خودت را بگو.
زن: من مخالف نیستم، اما اینکه میگویید مردم با ما هستند، فکر نمیکنم چنین باشد. من و شوهرم چند شب قبل از خارج آمدهایم و خود من ۴ ماه است که از ایران آمدهام. مردمی که من دیدهام با آنچه شما میگویید تفاوت دارند. فکر نمیکنم آنها به ما کمک کنند. هیچگونه جو سیاسی نظیر آنچه شما به آن اشاره میکنید در ایران به وجود نیامده است، چون خیلیها در ایران هستند که حتی رادیو مجاهد را گوش نمیدهند و از مجاهدین هم بهکلی بیخبرند. شما چطور انتظار دارید با اختناق شدیدی که وجود دارد چنین کسانی در تهران بلند شوند و از ما حمایت کنند؟
رجوی: درست میگویی و درست صحبت کردی، ولی من الآن تو را قانع میکنم. این نظر تو به ۴ ماه پیش برمیگردد و الآن ایران فرق کرده است. از آن گذشته تا ما شهری را آزاد نکنیم مردم با ما نخواهند شد.
ما روی نیروی خودمان حساب میکنیم. مردم در وهله اول نخواهند آمد و حتی ممکن است از ما بترسند و همانطور که گفتی بروند و درهایشان را ببندند؛ ولی وقتی که رفتیم و در کرمانشاه مستقر شدیم و مردم دیدند که تعادل قوا به سمت ما میچرخد، یکقدم بیرون میگذارند و ما در شهر میگردیم و اعلام میکنیم که هستیم و آنوقت مردم جرأت میکنند درها را باز کنند و بعد جلو آمده از ما حمایت میکنند و ما هم کارها را به دست مردم میدهیم، ولی در ابتدا آنچه تو گفتی درست است. در آن موقع که شما در ایران بودید چقدر از مردم مخالف خمینی بودند؟
زن: ۹۰ درصد.
رجوی: این ۹۰ درصد اگر بفهمند که مجاهدین به شهرستان آمدهاند حتماً از آنها حمایت میکنند و مردم وقتی که دیدند سپاه و کمیته دیگر نیست، حتماً نمیترسند و وقتی که اسلحه گرفتند خودشان همهکاره میشوند و شما فقط آنها را راهنمایی میکنید.
البته اگر در این عملیات شکست بخوریم، تأثیرش آنقدر هست که باعث برپایی قیام توسط مردم شود، چون رژیم وضعیتی ندارد که تا عید دوام بیاورد. ولی ما در وضعیتی مثل ۳۰ خرداد قرار داریم و باید به این کار تن بدهیم.
البته برای من تصمیمگیری در این مورد مشکل بود چون بهترین نیروها و نفراتی را که در سالهای زندان با هم بودیم به داخل صحنه میفرستیم.
ما در این عملیات میخواهیم تمام سازمان و تمام ارتش آزادیبخش را به میدان ببریم. این خودش ریسک بالایی دارد، چون جنگ دو وجه دارد؛ یا شکست یا پیروزی. درصورتیکه شکست باشد موجودیت سازمان به خطر میافتد.
یک نفر از ته سالن: خون اشرف میجوشد، مسعود میخروشد.
رجوی: ما در قدیم ۳ یا ۴ نفر را در ایران داشتیم که آن عملیات را میکردند که سپاه و کمیتهها هیچکاری نمیتوانستند بکنند. این ساسان کجاست؟ (رو به ساسان:) شما در سال ۶۰ در عملیات تهران چهکار میکردید؟
ساسان: بالطبع با این نیرویی که داریم میرویم و حتماً برایمان موفقیتآمیز خواهد بود، زیرا در سال ۶۰ و ۶۱ در تهران فقط ۸ تا ۱۰ تیم نظامی در سراسر تهران داشتیم که نیروهای کمیته و پاسداران از دست ما در امان نبودند.
مثلاً یک تیم ۳ نفره ما اینطرف میدان مصدق میایستاد، یک تیم آنطرف و سراسر مسیر را بهراحتی میبستند و نیروهای پاسدار و کمیته هم کاری نمیتوانستند بکنند و از ما میخوردند.
مریم (رو به زن): شما خیالتان راحت باشد. همهچیز آماده است و طرحها دقیق میباشد. شما ناراحت نباشید. ما نباید مردم را زیاد هم دستکم بگیریم؛ چراکه در میان خود ما هم عده زیادی از اسرا وجود دارند که به ما پیوستهاند و این نشاندهنده حمایت زیادی است که در شهرها از ما خواهد شد. اسرا دستشان را بلند کنند! (حدود ۵۰۰-۴۰۰ نفر دست بلند میکنند).
ما در ۳۰ خرداد از روی استیصال و ضعف با رژیم برخورد کردیم، ولی امروز از موضع قدرت با او برخورد خواهیم کرد.
البته دلیل اینکه ما میخواهیم اینقدر زود دست به این عملیات بزنیم این است که رژیم در حال حاضر هم دچار بحران نیرویی شده و هم روحیه نیروهایش به دلیل شکستهای پیاپی ضعیف شده است. برای همین هم میخواهد صلح صوری کند تا وقت پیدا کند و بسیج نیرو کند. به همین دلیل ما باید تا دیر نشده از این فرصت استفاده کنیم و این عملیات را انجام دهیم، ولی قبلاً بین هر عملیات یکی، دو ماه برای کارهای مقدماتی، ازجمله شناسایی و آماده کردن خودروها و دیگر وسایل و مانور وقت لازم داشتیم، که در حال حاضر موفق شدیم همه کارها را در عرض همین مدت کوتاه بعد از عملیات چلچراغ انجام دهیم که کار بسیار شاقی بود ولی با روحیه بالای افراد ما و عنصر مجاهد بودن که در همه بوده است این کار در این مدت کوتاه عملی شد و خیلیها در این مدت کوتاه، آموزشهای پیچیدهای نظیر کار با تانک را هم یاد گرفتند و آماده عملیات شدند.
عدهای هم راجعبه وضعیت بچههای کوچک سؤال کردند که ما بچهها را بعد از آنکه تهران فتح شد سوار اتوبوس میکنیم و به تهران میآوریم.
رجوی: از هر کس میپرسم بلند شود و جواب بدهد.
طاهره! چهکار کردی؟ کارها روبهراه است؟ دیگر فشنگ کم نمیآورید؟ کنسرو و آبمیوه به اندازه کافی داریم؟
طاهره: نه، این دفعه خیلی زیاد داریم و تقسیمات وسایل هم انجام شده است. مهمات به اندازه کافی و حتی بیشتر از آنچه موردنیاز است برداشتهاند.
هزار تفنگ اضافی رسیده است و تانکها و خودروها هم اکثراً رسیده و بقیه هم تا فردا ظهر میرسد. کنسرو هم به تعداد کافی تهیه شده که حتی ممکن است زیاد هم بیاید.
رجوی: محمد! وضعیت به لحاظ امکانات چطور است؟ کموکسری ندارید؟ همه خودروهای موردنیاز رسیده است؟
محمود: بله، فقط مقدار کمی مانده، که تا فردا ظهر تمام میشود.
رجوی: فاطمه! وضعیت درمانی به لحاظ دارو و پزشک و آمبولانس همه آماده هستند یا نه؟
فاطمه: بله، آماده است.
رجوی: قرار بود برای حمل مجروحان هلیکوپتر بگیرید و داشته باشید، گرفتهاید؟
فاطمه: مسئله آنهم تا فردا حل خواهد شد.
رجوی: دکتر حمید را هم ببرید. کاظم هم آمده است. مسئله درمانی اینجا مسئولیتش با کاظم باشد که در این زمینه چیزی کم نیاورید.
ما در این راه عاشوراگونه میرویم اما این بار با زمانی که در ۳۰ خرداد ۶۰ شروع کردیم فرق میکند، چون در آنموقع چشمانداز پیروزی نداشتیم و عاشوراگونه شروع کردیم، ولی این بار چشمانداز پیروزی داریم که خیلی ملموس است. البته همه افراد باید بدانند که میخواهند چهکار کنند. ما کاری میخواهیم بکنیم که همه دنیا تعجب کنند و یکدفعه بفهمند که ما در تهران هستیم و خمینی دیگر وجود ندارد.
مریم: درست است که ما به خاطر وظیفهای که داریم عاشوراگونه وارد میشویم، ولی در اینکه ما حتماً پیروز میشویم هیچ شکی نداریم. الآن جبههها خالی شده و وقتی که از جبهه آنطرفتر برویم کسی نیست که جلوی ما را بگیرد و ما آنقدر میخواهیم با سرعت پیش برویم که هر کس که مجروح شد باید خودش مسئلهاش را حل کند که باعث کندی ستون نشود.
رجوی: اگر کس دیگری حرفی دارد باید بگذارد در میدان آزادی تهران بگوید و جمعبندی عملیات هم در همانجا خواهد شد.
طی چند روزی که ما در اردوگاه قدم زدهایم شاهد بودهایم که بچهها چقدر کار کردهاند. دیدم جیپی را نفربر کردهاند و تویوتایی را زرهی کردهاند، که اینها همه نشاندهنده آمادگی ماست
(با خنده:) روی جیپهای رزمی آرم ایران را زدهاند که ما خیلی خوشحال هستیم که کشورمان سازنده شده است.
(رو به یکی از فرماندهان:) کمرشکنها را خالی کردهایم؟ تانکهای ۶ چرخ آمادهاند؟
فرمانده: بله.
رجوی: تانکهای ۶ چرخ سرعتشان زیاد است و هر سه تا از آنها که وارد یک شهر شود همان رژهاش جو وحشت را حاکم میکند. ما برای همین از این تانکها استفاده میکنیم.
مریم: در پایان مطلبی بود که میخواستم بگویم و آن اینکه از فرماندهان تیپها میخواهم که بعد از نشست ساعتی به شما فرصت بدهند تا بچهها همدیگر را ببینند و از هم خداحافظی کنند.
در اینجا نشست تمام شد و همه دست زدند و شعار دادند و نهایتاً سرودی پخش شد و افراد شروع به بیرون رفتن از سالن کردند. ساعت ۲/۳۰ بود که سخنرانی پایان پذیرفت و افراد تا ۳/۳۰ بعد از نیمهشب از یکدیگر خداحافظی میکردند و آماده میشدند تا اندکی بعد در کمینگاه «مرصاد» در تنگه چهارزبر، قربانی حماقت مسعود و مریم شوند…
انتهای پیام/
***
«فروغ جاویدان»، یک نمونه کامل برای شناخت ویژگیهای رهبری مجاهدین خلق (فرقه رجوی)

از ذهن مسموم رجوی و توهم اعضا تا دستاورد بزرگ در عملیات مرصاد

