شهروز تاج بخش، وبلاگ مجاهد، سی ام نوامبر 2017:… خبرهای رسیده از درون تشکیلات مجاهدین در آلبانی حاکی از آن است که مسٸولین مجاهدین تصمیم دارند که تمام اعضای خود را به مکانی دور افتاده منتقل کنند و برای توجیه این انتقال اجباری دلایل واهی امنیتی و اقتصادی آورده و در فضای سرکوب تشکیلاتی از خود اعضاء نیز به نوعی رضایت نامه گرفته اند تا در چشم ناظر بیرونی این …
Albania’s Modern Slavery Problem Alienates Europe
از انتقال اعضای مجاهدین به زندان جدید جلوگیری کنید
نامهی سرگشاده به کمیساریای عالی پناهندگان در آلبانی
مسٸولین محترم کمیساریای عالی پناهندگان
خبرهای رسیده از درون تشکیلات مجاهدین در آلبانی حاکی از آن است که مسٸولین مجاهدین تصمیم دارند که تمام اعضای خود را به مکانی دور افتاده منتقل کنند و برای توجیه این انتقال اجباری دلایل واهی امنیتی و اقتصادی آورده و در فضای سرکوب تشکیلاتی از خود اعضاء نیز به نوعی رضایت نامه گرفته اند تا در چشم ناظر بیرونی این تصمیم تشکیلات را خواست افراد عضو جلوه دهند . در راستای ای موضوع و جهت روشنگری ، نکاتی را به شما یادآور میشوم .
در مواجهه با مساٸل مرتبط با مجاهدین و جهت درک بهتر و تحلیل درست کنش های آن نباید از یاد برد که این جریان اکنون سالهای درازی است که به یک فرقهی مافیایی – ایدٸولوژیک تغییر ماهیت داده است و بررسی مواضع و عمل آن جز با درک تعاریف علمی از فرقه ها و نیز بررسی گذشته و تاریخچهی این فرقه میسر نیست .
من به عنوان عضو جداشده از این فرقه همانطور که دیگر اعضای جداشده از آن و فعالین حقوق بشری که برای آزادی اعضای اسیر در این تشکیلات تلاش و روشنگری میکنند ، همواره تاکید کرده ایم که آنچه مسٸولین فرقهی رجوی به نام خواست اعضاء به مجامع مسٸول بین المللی از جمله کمیساریای عالی پناهنگان به عنوان مسٸول مستقیم در این باره اراٸه میکنند ، در واقع یک تصمیم تشکیلاتی است که از طرف مسٸولین ارشد این فرقه گرفته میشود و اعضاء در واقع نه تنها دخالتی در آن نداشته و نمیتوانند داشته باشند بلکه با اعمال فشارهای تشکیلاتی مجبور به تمکین از چنین تصمیماتی میشوند.
در مورد اخیر که قصد فرقه برای جابجایی تمام اعضاء به محلی دورافتاده و تماما ایزوله از جهان خارج است نیز چنین روندی طی شده است .
فرقهی مجاهدین با انتقال افراد به محلی که آن را “اشرف ۳ ” نامگذاری کرده اند قصد دارد این بار در کشور آلبانی محیطی ایزوله و بدون ارتباط با جهان خارج ایجاد کند که از طرفی روند شستشوی مغزی نیروها را مانند آنچه در “اشرف ۱” در کشور عراق جریان داشت را دوباره و با شدت بیشتری از سر بگیرد ، و از طرفی با محدود کردن رفت و آمد فیزیکی اعضاء ، مناسبات فرقهگرایانه اش را در اینجا نیز با شدت گذشته بر پا کرده و هر چه بیشتر نیروهای اسیر در چنبرهی فیزیکی و ذهنی فرقه را در کنترل همهجانبهی خود بگیرد .
اکنون آنچه خواست ماست و البته وظیفهی مستقیم شما مسٸولین محترم کمیساریا نیز هست ، ایستادن در مقابل این تصمیم و اقدام غیر قانونی فرقهی مجاهدین است تا بتوانید بدینوسیله از محدودیت های مضاعف اعضاء و نقض گستردهی حقوق انسانی آنها جلوگیری کنید .
انتقال اجباری اعضای مجاهدین از سوی مسٸولین این فرقه در واقع انتقال آنها به زندانی است که فرار از آن برایشان به سادگی ممکن نخواهد بود . به وظایف شغلی و انسانی خودتان عمل کنید و فریب بهانههای مسٸولین مجاهدین را نخورید ، مجاهدین نباید به محیطی جدا افتاده منتقل شوند و جلوگیری از این انتقال اجباری مسٸولیت شماست .
شهروز تاج بخش
آلمان
رونوشت به :
کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل ، ژنو
نخست وزیر آلبانی
وزیر کشور آلبانی
صلیب سرخ جهانی
***
مصاحبه فرامرز دادرس درباره مجاهدین خلق در آلبانی با رادیو صدای ایران در آمریکا
لطفا اطلاع رسانی کنید. آخرین فرصت برای نجات
Anne Khodabandeh (Singleton) exposing Maryam Rajavi’s MEK activities in Albania
https://youtu.be/yt-rXbs8014
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=31924
چرا فرقهی رجوی امسال نمایش های هرساله به مناسبت سی مهر را بیرونی نکرد
شهروز تاج بخش، وبلاگ مجاهد، سی و یکم اکتبر ۲۰۱۷:… رسم هر سالهی فرقهی رجوی این بوده است که به مناسبت انتصاب مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور مادام العمر شورای دست ساز مرحوم مسعود رجوی در سی مهر ۱۳۷۲ مراسم و جشن هایی نمایشی برگزار کرده و برای استفادهی تبلیغاتی و نیز روحیه دادن به نیروهای اسیر در تشکیلات ، آن را بیرونی کند . این مراسم با عنوان بی مسمای ” هفتهی سیمرغ ” سالها یکی …
تو را بر این وقاحت ها که عادت داد؟
چرا فرقهی رجوی امسال نمایش های هرساله به مناسبت سی مهر را بیرونی نکرد
رسم هر سالهی فرقهی رجوی این بوده است که به مناسبت انتصاب مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور مادام العمر شورای دست ساز مرحوم مسعود رجوی در سی مهر ۱۳۷۲ مراسم و جشن هایی نمایشی برگزار کرده و برای استفادهی تبلیغاتی و نیز روحیه دادن به نیروهای اسیر در تشکیلات ، آن را بیرونی کند .
این مراسم با عنوان بی مسمای ” هفتهی سیمرغ ” سالها یکی از نمایشات اصلی این فرقه بوده و هدف اصلی آن برجسته کردن نقش مریم رجوی در دستگاه اجرایی و عقیدتی فرقه بوده است .
انتظار این بود که امسال که تمام نیروها به کشور آلبانی منتقل شده اند و امکان سفر خود مریم نیز به آنجا وجود دارد و از سویی خبری از مسعود نیست وعملا تمام دستگاه های وابسته به فرقه در تلاش برای برجسته تر کردن مریم هستند ، این مراسم پر رنگ تر از هرسال جلوه بخش تبلیغات این جریان باشد ، در صورتی که حتی یک تیتر سادهی خبری در سایت مجاهدین و سایت های وابسته راجع به آن مشاهده نشد .
در ابتدای مطرح شدن اعزام نیروهای مجاهدین از عراق به آلبانی ، فرقه رجوی به این موضوع همچون فرصتی می نگریست که میتواند امکان جایگزینی برای اشرف را در خارج عراق فراهم کند ، غافل از اینکه در دنیای واقعی و دور از توهم های رجوی دیگر نیروی تشکیلاتی چندانی به طور بالقوه برای این فرقه نمانده بود . رجوی می خواست حال که ماندن در عراق دیگر مانند سابق ممکن نیست ، بدنه سازمان را در آلبانی سازماندهی کند و از ارتباط قلعه اور سور اواز به عنوان مرکز فرماندهی و تشکیلات آلبانی برای جبران از دست دادن موقعیت عراق استفاده کرده و اهداف خود را دنبال کند اما نیروهایی که با اهرم فشار تشکیلاتی و ایزوله شدن از واقعیت های جهان خارج در فرقه نگه داشته شده بودند با رسیدن به دنیای آزاد و قرار گرفتن در معرض آگاهی دیگر خواهان ماندن در حصارهای این فرقه جهنمی را نبودند و از فردای انتقال به آلبانی ریزش نیرویی در تشکیلات فرقه آغاز شد و به بزرگترین کابوس رجوی تبدیل گردید .
این سیل عظیم جدایی ها که دامنهی آن به کادرهای با سابقه و شورای مرکزی سازمان نیز کشیده شده است چنان از دستگاه پوسیدهی تشکیلات فرقه انرژی می گیرد که توان پرداختن به یکی از بزگترین یادبود های فرقه ای که به مریم مربوط می شود و در دستگاه فکری مجاهدین به نوعی بود و نبود است را از این جریان گرفته است .
از سوی دیگر مجاهدین بلافاصله پس از جدایی هرعضوی با هر سابقه ای از او تبری جسته و مارک مزدوری و خیانت به او می چسبانند ، مارکی که بیش از همه و پیش از همه لایق رهبران فرقهی رجوی است و سعی می کنند که تا آنجا که می توانند سابقهی حضور فرد را در تشکیلات انکار کرده و او را از ابتدا فردی با ضعف های فردی که توان کشیدن مبارزه را نداشته است معرفی کنند و نهایتا به عنوان خط قرمز هیچ گونه عکس یا فیلمی از او را در رسانه های خود منتشر نمی کنند و اگر از قبل هم چیزی مانده باشد حذف خواهد شد . با این اوصاف یکی دیگر از دلایل بیرونی نکردن مراسم سی مهر می تواند این باشد که سران فرقه از این هراس دارند که پس از جدایی اعضا که امروزه به طور بالقوه در مورد هر عضو حاضر در تشکیلات گمانی قریب الوقوع است ، تبعات بیرونی و سیاسی آن را کاهش داده و در این راستا حتی المقدور حضوری از او در رسانه های این فرقه ثبت نشده باشد ، این نمود را در فیلم ها و عکس های منتشر شده از مراسمات اخیر فرقه میتوان دید که سعی بر این بوده که به جز محدود اعضایی که احتمال جدایی آنها کمتر است چهره های دیگران از دور و نا مبهم باشد .
این سطح از بی اعتمادی به اعضا در تشکیلات فرقهی رجوی رویه ای همیشگی بوده اما در روزهای اخیر به اوج خود رسیده و کار تا بدانجا پیش رفته است که این فرقه به هیچ کس اعتمادی نداشته و هر عضو را یک جداشدهی بالقوه به حساب می آورد .
از سوی دیگر معضلات عدیدهَ و بی سابقهی تشکیلاتی که در دوران اضمحلال گریبانگیر فرقهی رجوی شده است توان سران تشکیلات و در راس آن مریم رجوی را آنچنان گرفته است که مجال پرداختن به مسائل دیگررا از آنها سلب کرده است .
خبر خوب اما این است که کمیساریای پناهندگان در آلبانی به مدد افشاگری جداشدگان ، اینک به ماهیت فرقه ای مجاهدین و موانعی که بر سر راه جداشدگان قرار میدهد آگاه تر شده است و امید می رود که با تلاشهای بیشتر فشارهای ایجاد شده از سوی فرقه بر این عزیزان کمتر شده و نیز راه برای کسانی که خواهان جدایی از این تشکیلات جهنمی هستند هموار تر گردد .
آنچه مسلم است فروپاشی در تقدیر تشکیلات فرقهی رجوی در آلبانی است و البته ممکن است کمی طول بکشد اما سازمان دیگر نمی تواند مثل عراق جلوی جریان آزادی و آگاهی افراد را بگیرد.
به امید روزی که تمام اسرای تشکیلات فرقه رجوی ، از چنبره و حصارهای آن خلاص شده و زندگی سالمی را در دنیای آزاد تجربه نمایند .
***
Saddam’s Private Army
How Rajavi changed Iran’s Mojahedin from Armed Revolutionaries to an Armed Cult
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=30161
نمایش تکراری دیگری از فرقهی رجوی
شهروز تاج بخش، وبلاگ مجاهد، سی ام ژوئن ۲۰۱۷:… برگزاری این نمایش تکراری در حالی صورت می گیرد از بیش از یک ماه قبل پیمانکاران نیرویی فرقهی رجوی در کشورهای اروپایی با سرک کشیدن به کمپ های پناهندگی و تجمعات ایرانی وغیر ایرانی درصدد جذب افراد با توجیه اعزام دو روزه آنان به فرانسه و پرداخت هزینه اقامت و خوراک و ایجاد تور تفریحی بعد مراسم میباشند . فرقه تلاش دارد که با هر …
Maryam Rajavi — MEK Propaganda Queen — Advertises Her Serives For Iran’s Enemies
BBC: Who are the Iranian dissident group MEK? (Mojahedin Khalq, MKO, PMOI, …)
نمایش تکراری دیگری از فرقهی رجوی
پنجشنبه ژوئن ۲۹ ۲۰۱۷،
فرقهی رجوی این روزها در تکاپوی برپایی نمایش تبلیغاتی دیگری در حومهی پاریس است . شوهای خانم رجوی در سالگرد اتفاقات ژوئن و ژوئیه ۲۰۰۳ برگزار می شود و این خود بسیار قابل تامل است ؛ حوادث پس از ۱۷ ژوئن آن سال یک سرفصل جدید در تاریخ اقدامات فرقه ای مجاهدین به شمار می رود و بار دیگر نقاب دفاع از حقوق بشر و اعتقاد به دمکراسی را از از منش و روش بنیادگرای این جریان برداشت و به همگان نشان داد که این فرقه چه در عراق و چه در اروپا از اندیشه و عمل تروریستی دست بر نداشته و همچنان به آن پایبند و معتقدند .
برگزاری این نمایش تکراری در حالی صورت می گیرد از بیش از یک ماه قبل پیمانکاران نیرویی فرقهی رجوی در کشورهای اروپایی با سرک کشیدن به کمپ های پناهندگی و تجمعات ایرانی وغیر ایرانی درصدد جذب افراد با توجیه اعزام دو روزه آنان به فرانسه و پرداخت هزینه اقامت و خوراک و ایجاد تور تفریحی بعد مراسم میباشند .
فرقه تلاش دارد که با هر تلاشی نام خود را در حاشیهی مسائل مرتبط با ایران حفظ کند و شعارهای این شو تبلیغاتی نیز بر محور تلاش برای برقراری دمکراسی در ایران می گردد اما این ادعاهای پوچ رجوی ها ، با افشاگری های اعضای جداشده دیگر نخ نما شده است و حتی کسانی که در ازای هزینه های گزاف در گردهمایی های مجاهدین شرکت می کنند نیز به بی محتوا بودن آن واقفند و مواضع و عملکرد ضد ایرانی این فرقه کمترین آبرو و مشروعیتی برای رجوی باقی نگذاشته است ؛ دگردیسی مجاهدین که در طول سالیان گذشته به دست مسعود رجوی رقم خورده است ، چنان این جریان را به قهقرای سیاسی و ایدئولوژیک کشانده است که به قطع و یقین می توان گفت جریانی که درهیئت فرقه رجوی موجود است نه ربطی به مردم ایران داشته و نه به مبارزه و آزادیخواهی و نه حتی به حقوق اولیهی انسانی و اصول ابتدایی اخلاقی مربوط است .
از سوی دیگر ماهیت تمامیت خواه مجاهدین آنها را از به رسمیت شناختن دیگر نیروها و فعالان سیاسی ایرانی و ارتباط با آنها باز داشته است و جالب آنجاست که گروهی سیاستمدار بازنشسته و سابق و اسبق با صرف هزینه های زیاد از طرف مجاهدین به این گردهمایی ها آورده می شوند و برای اکثریتی که ایرانی نیستند و آنها نیز با وعدهی سفر و تفریح آورده شده اند سخنرانی می کنند و خانم رجوی نیز نتایج این نمایش مضحک را به مصرف درون تشکیلاتی می رساند . امید ایشان از جمله به شماری از جمهوری خواهان جنگ طلبی است که با دریافت دستمزدهای هنگفت در شوهای تبلیغاتی فرقه شرکت کرده و از شورای دست ساز رجوی و ژست ها و شعارهای به ظاهر دمکراتیک خانم رجوی اعلام حمایت کرده اند ، کسانی که به اعتراف خودشان برای این موضع گیری ها دستمزدهای هنگفت دریافت کرده اند و مجاهدین اما با علم به این موضوع تنها به دنبال هیاهوی تبلیغاتی هستند و از طرفی می پندارند که با گرفتن حمایت های فردی از شخصیت های آمریکایی می توانند دولت این کشور را به حمایت از فرقه تشویق کرده وامتیازاتی بگیرند و در حالت ایده آل با افروختن آتش جنگ و جا زدن خود به عنوان نیروی تغییر و اپوزیسیون واقعی مردم ایران به مزدوری و وطن فروشی برای ارباب جدید مشغول باشند .
اما واقعیت این است که تلاشهای پی گیر اعضای جداشده از این فرقه در جهت افشای نیات ضد میهنی پشت شعارهای فریبندهی فرقه ، آنچه را خانم رجوی برای این گردهمایی ریسیده است را پیشاپیش پنبه کرده و هرکجا وجدان بیداری باشد می داند که دارودستهی رجوی به ایران و ایرانی کمترین ربطی ندارند و چنین نمایش های تبلیغاتی نیز از طرف ایرانیان آزاده بایکوت می شود ؛ فرقهی رجوی به جای برپایی چنین شوهای رسوایی بهتر است به فکر آزاد گذاشتن اسیران تشکیلاتش در آلبانی باشد و به جای فشار روزافزون همه جانبه بر آنان ، شرایط انتخاب آزادانه را برایشان فراهم کند تا هر کس همانطور که می خواهد برای آینده اش تصمیم بگیرد .
***
MEP Gérard Deprez claims 265 parliamentarians support Rajavi’s MEK. Really?
Debate in the European Parliament ‘What is to be done about the Iranian Mojahedin Khalq (MEK)?’
Under President Macron, France can play a pivotal role in Western relations with Iran
ISIS Drew On MEK Expertise For Terror Attacks On Tehran (aka Mojahedin Khalq Rajavi cult)
Albania’s destabilization? You have forgotten hundreds of Mojahedin!
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=29403
نامهی سرگشاده به کمیساریای عالی پناهندگان در آلبانی
شهروز تاج بخش، وبلاگ مجاهد، شانزدهم می ۲۰۱۷:… با تاسف فراوان شاهد هستیم که مسئولین دفتر شما در آلبانی برخلاف میثاق های بین المللی و شرح وظایف ارگان کمیساریای عالی پناهندگان که میبایست مدافع حقوق پناهندگان و بی جا شدگان باشد ، با سران سازمان مجاهدین خلق که ما آنها را بنا به شناخت وتجربهی نزدیک عضویت چندین ساله ،به درستی یک فرقهی تروریستی …
Ehsan Bidi and Siavosh Rastar – who have no accommodation or money because this is supposed
نامهی سرگشاده به کمیساریای عالی پناهندگان در آلبانی
کمیساریای محترم سازمان ملل درآلبانی
من شهروز تاج بخش عضو جدا شده مجاهدین خلق و فعال حقوق بشر ساکن آلمان هستم .
با تاسف فراوان شاهد هستیم که مسئولین دفتر شما در آلبانی برخلاف میثاق های بین المللی و شرح وظایف ارگان کمیساریای عالی پناهندگان که میبایست مدافع حقوق پناهندگان و بی جا شدگان باشد ، با سران سازمان مجاهدین خلق که ما آنها را بنا به شناخت وتجربهی نزدیک عضویت چندین ساله ،به درستی یک فرقهی تروریستی ـ مذهبی میدانیم همکاری داشته و بر خلاف مقررات واصول اولیهی حقوق بشری ، حل و فصل مسائل جداشدگان را به فرقه رجوی سپرده اند و دست این سازمان را برای اعمال فشارهای مختلف برجداشدگان که طبق قوانین بین المللی پناهنده شناخته می شوند باز گذاشته اند و مراجعات مستمر این افراد به دفاتر کمیساریا برای پیگیری مشکلاتشان نتیجه ای نداشته است .
پس از انتقال نفرات فرقهی رجوی به آلبانی شاهد افزایش روز افزون معضلات درون تشکیلاتی و ریزش فزایندهی نیرویی در تمام رده های تشکیلات مجاهدین بوده ایم ، مجاهدین برای اینکه خودشان را بعنوان اپوزیسیون تبعیدی دارای شانسی برای سرنگونی رژیم ایران نشان بدهند، سعی میکنند به هر قیمت شده اعضای غالبا ناراضی خود را به شیوه های مختلف و با سرکوب و فشار و نیز استفاده از شیوه های مغزشویی در درون تشکیلات خود نگه دارند و تمام مناسبات غیر قانونی که شما با این سازمان برقرار کرده اید ادامهی این سیستم مغزشویی تشکیلاتی و فشارهای همه جانبه بر اعضای آن را برای مسئولین فرقه ساده تر کرده است .
اعضای این فرقه به محض پیدا کردن فرصت مناسب ازآن جدا می شوند و در چنین شرایطی انتظار ما از شما این است که درتلاشهای مسؤولان فرقه جهت فشار و کنترل اعضایی است که از این جریان جداشده اند و یا قصد جدایی دارند اما به دلیل نگرانی از دخالت های سران فرقه در روند اقامت و مانع فکنی بر روند کارهای قانونی در آلبانی تحت فشار های طاقت رسا هستند سهیم نشده و در این روند کثیف مشارکت ننمایید بلکه با حمایت از جداشدگان مجاهدین ،مانع از این فشارهای غیرانسانی شده به یاری اعضای ناراضی و بدون حامی این جریان بشتابید .
ما اعضای سابق مجاهدین که با درد و رنج دوستانمان آشنا هستیم و شرایط به غایت طاقت فرسای آنها را به خوبی درک می کنیم ، این حق را برای خود محفوظ می دانیم که در صورت ادامهی روند غیر قانونی همکاری شما با مسئولین فرقهی مجاهدین ،به صورت رسمی به ارگان بالاتر شما در ژنو شکایت کرده و از مجرای قانونی به این روند اعتراض کنیم .
با احترام
شهروز تاج بخش
آلمان
رونوشت به:
رئیس کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد در ژنو
نخست وزیر آلبانی
صلیب سرخ جهانی
دیدبان حقوق بشر
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=29079
فرقهی رجوی و امیدِ کاسه لیسیِ تغار آمریکایی
شهروز تاج بخش، وبلاگ مجاهد، بیستم آوریل ۲۰۱۷:… مجاهد کبیر محمد حنیف نژاد زمانی که در سودای پی ریزی راه نو مبارزه مکتبی بود و تضاد اصلی را ” تضاد بین استثمارشونده و استثمار کننده ” می دانست ، در پهنهی سیاسی و بین المللی ، امپریالیزم جهانی به سرکردگی آمریکا را سمبل استثمارکنندگان خلق های محروم می شمرد و با رویکرد ضد امپریالیستی و شعارنفی استثمار و سرمایه داری پا به عرصه مبارزه گذاشت …
این مسیر رجوی به بدتر ازناکجا آباد منتهی شد!
فرقهی رجوی و امیدِ کاسه لیسیِ تغار آمریکایی
مجاهد کبیر محمد حنیف نژاد زمانی که در سودای پی ریزی راه نو مبارزه مکتبی بود و تضاد اصلی را ” تضاد بین استثمارشونده و استثمار کننده ” می دانست ، در پهنهی سیاسی و بین المللی ، امپریالیزم جهانی به سرکردگی آمریکا را سمبل استثمارکنندگان خلق های محروم می شمرد و با رویکرد ضد امپریالیستی و شعارنفی استثمار و سرمایه داری پا به عرصه مبارزه گذاشت .
این اصل چنان در سازمان نو پای مجاهدین نهادینه بود که راه رسیدن به آرمان جامعهی بی طبقهی توحیدی لاجرم از دل مبارزه با این تضاد می گذشت و چنان راهنمای عمل بود که وقتی رهبری وقتِ سازمان تصمیم گرفت جو مایوس کننده پس ازضربهی سنگین ساواک به سازمان و دستگیری های گسترده ای که از اسفند ماه ۱۳۵۱ تا اردیبهشت ۵۲ صورت گرفت را عوض کرده و دست به عمل نظامی بزند ، قرعهی اول به نام یک آمریکایی افتاد و در خرداد ۱۳۵۲ سرهنگ لوئیس هاوکینز، معاون اداره مستشاری ارتش آمریکا در ایران توسط دو تن از اعضای سازمان ترور شد و این ترور و ترورهای دیگری که باز هم منسوب به مجاهدین است شاید و به احتمال قریب به یقین اولین و تنها باری در تاریخ بوده است که یک آمریکایی به دست یک ایرانی کشته شده است !
در گذر سالیان و پس از آنکه رهبری مجاهدین به دست مسعود رجوی افتاد به تدریج تمام اصول اولیهی سازمانی که حنیف بنیاد نهاده بود زیر پا گذاشته شد و رجوی ، سازمان حنیف را به فرقهی دست ساختهی خود استحاله کرد .
در نشستی که درسال نود و یک میلادی برای جمعبندی عملیات مروارید برگزار شده بود ، آقای رجوی با زدن زیر آب تمام بحث های استراتژیکی گذشته در درون سازمان از جمله آماده شدن فضا برای گسترش جنگ جبهه ای وعاملیت ارتش آزادیبخش ، تمام تلاش خود را کرد که شرکت در این جنگ داخلی به عنوان جزئی از ارتش عراق و سرکوب و کشتار مردم عراق توسط ارتش مجاهدین به حمایت از صدام حسین را توجیه کند و به روال همیشه بدون جمع بندی مسئولانهی استراتژی گذشته ، زمینه را برای خط جدیدی آماده کند واشاره کرد که بسیاری از جریانات سیاسی منطقه به دلیل نداشتن تحلیل درست از بحران های موجود و تغییر قطب بندی جهانی و به تبع آن تغییر موازنه قدرت در کشورهای منطقه ، دچار بحران شده اند و اگر نتوانند با این شرایط همراه شوند و استراتژی منطبق با این شرایط جدید را اتخاذ کنند از بین خواهند رفت .( نقل به مضمون )
در همان نشست ، خانم رجوی با مقدمه چینی هایی در نهایت اشاره کرد که برای حفظ سازمان هیچ راهی جز انتظار موقعیت مناسب را نداریم و در واقع استراتژی ما در این شرایط استراتژی انتظار برای تغار است !
تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان
این حرف ساده و عامیانه که در دل خود نوعی فرصت طلبی و انفعال نهفته دارد در واقع سالهاست که به استراتژی فرقهی رجوی تبدیل شده است و کنش های سیاسی این جریان را نیز تنها از این منظر است که می توان درست تحلیل کرد .
دیریست که مجاهدین تنها به امید ریختن تغارهای اربابان قدرت هستند تا در تضاد بین آنها به حیات خفیف خائنانهی خود در شکاف های پیش آمده ادامه دهند و نیز به همین دلیل است که دیگر در میان مردم ایران پایگاهی ندارند و از آنجا که خود نیز به خوبی به این مسئله واقفند در پی یافتن اربابان جدید تمام اصول اولیهی سازمان را زیر پا گذاشته اند و روز به روز سیر قهقرایی خود را سریعتر طی می کنند .
در راستای پیشبرد همین استراتژی خفت بار از جمله همین دیدار اخیر خانم رجوی با سناتور مک کین است . دیداری که سایت متبوعهی فرقهی رجوی چنان با شعف ایدئولوژیک آن را در بوق و کرنا می کند که گویی مک کین و نئوکان های جنگ طلب آمریکایی فرشتهی نجات مردم ایران و آزادیبخش ارتش آزادیبخش هستند ، انگارنه انگار که اگر مجاهدین از عراقی که برای ماندن در آن آنهمه جنایت و خیانت کردند رانده شدند ، سبب ، اشغال آن توسط یکی از هم اینان بود و انگارنه انگار که اگر فشارهای تحریم مستقیما به مردم ایران وارد می شد همین جناح تندرو بود که بر طبل جنگ می کوبید و البته که مجاهدین این را می دانند و خود جاده صاف کن جنگ شده و هستند .
سازمانی که با داعیهی ضد امپریالیستی و با شعارنفی استثمار و سرمایه داری پا به عرصه مبارزه گذاشت و اعلام نمود که تضاد اصلی به لحاظ سیاسی و بین المللی بین امپریالیزم جهانی به سرکردگی امپریالیزم آمریکا و خلق های محروم می باشد ، اکنون به چنان فلاکتی رسیده است که اوج افتخارش همنشینی با راست ترین جناح های همان امپریالیزم کذایی است .
واقعیت این است که مجاهدین سالهاست که مواضع مستقلی نگرفته و همواره به دنبال همسویی با به زعم خود اربابان قدرت بوده اند تا از این رهگذر چند صباحی بیشتر به حیات فرقهشان ادامه دهند .
امید فرقه از جمله به شماری از جمهوری خواهان جنگ طلبی است که با دریافت دستمزدهای هنگفت در شوهای تبلیغاتی فرقه شرکت کرده و از شورای دست ساز رجوی و ژست ها و شعارهای به ظاهر دمکراتیک خانم رجوی اعلام حمایت کرده اند ، کسانی که به اعتراف خودشان برای این موضع گیری ها دستمزدهای هنگفت دریافت کرده اند و مجاهدین اما با علم به این موضوع تنها به دنبال هیاهوی تبلیغاتی هستند و خود بهتر می دانند که بر سر گوری گریه می کنند که مرده ای در آن نیست .
مجاهدین می پندارند که با گرفتن حمایت های فردی از شخصیت های آمریکایی می توانند دولت این کشور را به حمایت از فرقه تشویق کرده وامتیازاتی بگیرند و در حالت ایده آل با افروختن آتش جنگ و جا زدن خود به عنوان نیروی تغییر و اپوزیسیون واقعی مردم ایران ، جانی به کالبد مردهی فرقه و رهبر مفقودالاثرش بدمند .
در این راستا مجاهدین برای دست یافتن به این اهداف مثل همیشه نیاز به چرخش تازه ای دارند که گاهی حتی نیازمند تغییر تاریخچه فرقه نیز می شود چنانکه تا جایی پیش رفتند که از تمامی داعیه های ضدامپریالیستی خود فاصله گرفته و مسئولیت ترور مستشاران آمریکایی را که زمانی به آن افتخار می کردند، به گردن شاخه مارکسیستی خودانداخته و اینک با ژست های دمکراتیک سعی در جا انداختن خود به عنوان مزدوری تازه برای دولت آمریکا دارند .
واقعیت اما این است که بسیار بعید و دور از ذهن است که سابقهی تروریستی فرقهی رجوی به فراموشی سپرده شود و بتوانند در پهنهی بین المللی برای خود حمایت و مشروعیتی کسب کنند .
چنین تلاشهایی تنها از سویی به تناقضات افراد عضو مجاهدین دامن می زند و از طرفی فرقهی رجوی را در پیشگاه مردم این بی آبروتر خواهد ساخت .
***
فوران نارضایتی از دیدار با مک کین در فرقه رجوی (مک کین بجای مسعود رجوی آمد)ا
از کمین مجاهدین سر کوچه ها برای کشتار مستشاران امریکائی تا گماشتگی برای جنگ طلبان امریکائی
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=28817
خانم رجوی صلاحیت دم زدن از حقوق زنان را ندارد
شهروز تاج بخش، وبلاگ مجاهد، هفدهم مارس ۲۰۱۷:… روند انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین و سیر استحالهی آن به یک فرقهی مذهبی ـ تروریستی ، گام به گام حلقهی فشار و سرکوب را بر به طور خاص زنان اسیر در تشکیلات فرقه تنگ تر کرد ، در آغاز میبایست همسران خود را طلاق می دادند سپس فرزندانشان از آنها گرفته شد و پس از آن رهبر …
هشتم مارس وبزرگداشت زنانی که غریبانه و بی صدا در بیابانهای اشرف کشته و دفن شدند
هشتم مارس روز جهانی زن یادواره ی تمام زنان مظلوم دنیاست
خانم رجوی صلاحیت دم زدن از حقوق زنان را ندارد
امسال نیز بر روال سال های پیش ، فرقهی رجوی به خاطر عقب نماندن از قافلهی گرامی دارندگان روز جهانی زن و سوء استفاده های خاص خود از این مناسبت ، با شرکت خانم مریم رجوی در کشور آلبانی گردهمایی نمایشی دیگری را بر پا کرد .
گرامیداشت روز جهانی زن و سخن از حقوق زنانِ تحت ستم ، در حالی توسط خانم رجوی صورت میگیرد که ایشان به نقض گستردهی حقوق زنان و نیز مردان مجاهد در تشکیلات این فرقه متهم است که درطی سالیان حضور در این جریان از ابتداهه ترین حقوق انسانی خود محروم بودهاند .
خانم مریم رجوی در سال های گذشته تلاش کرده است که خود را مدافع حقوق زنان نشان دهد ، این در حالی است که ایشان علاوه بر که در ایجاد فضای خفقان ومناسبات فرقه ای بر زنان عضو مجاهدین خلق که درطول سال ها عضویت در این فرقه به انحاء مختلف مورد شدیدترین رفتارهای غیر انسانی قرار گرفته اند نقش مستقیم داشته و دارد بلکه درعمق اندیشه خود نیز به برابری و رهایی زن از قید و بند های استثماری کمترین اعتقادی ندارد و نمود این اندیشهی ارتجاعی در موضع گیری ها ، تصمیمات و نقش موثر وی در سرکوب سیستماتیک درون تشکیلاتی به روشنی پیداست ؛ اندیشه ای که آن را وام دار مسعود است و همیشه به آن افتخار کرده است .
بررسی رویکرد فرقهی رجوی به مقولهی زن و آنچه در اثر این نگرش بر زنان عضو این جریان گذشته است یکی داستانی است پر آب چشم !
جریانی که هرگاه نیازهای سیاسی اش ایجاب می کند چنان داعیه دار پرچمداری رهایی زنان و پیشتاز و راهگشا بودن در عملی کردن نمونهی عینی مناسبات برابر بین مردان و زنان است که گویی تشکیلات بستهی این فرقه مدینهی فاضله ای است که ” میتوان و باید ” الگوی جامعهی جهانی برای ایجاد دنیایی بهتر و خالی از استثمار و بهره کشی باشد ، اما به گواهی کسانی که رنج بودن در این جریان را از سر گذرانده اند ، بودن در آنجا عینی ترین ، مهیب ترین و جانکاه ترین تجربه ای است که یک انسان می تواند در فراتر از تصور خود از مناسبات استثماری در همهی ابعاد آن داشته باشد .مناسباتی که زنان در آن به طور مضاعف مورد ظلم و تحت فشار های خرد کننده قرار می گیرند و خانم رجوی چه وقیحانه در حضور همان زنان دم از دفاع از حقوق زنان می زند و انتظار رهبری مبارزات برابری طلبانهی زنان جهان را دارد .
رجوی ها شرم نمی شناسند ، شرم از زنانی که سال ها در این فرقهی ضد انسانی و ضد ایرانی از ابتدایی ترین حقوق خود محروم بوده اند ، از حق دوست داشتن و دوست داشته شدن ، از حق مادر بودن ، و حتی از حق ساده ترین انتخاب های شخصی مانند نوع پوشش و حجاب ، آنها همچنان که مردان این تشکیلات برای رجوی ها مهره هایی بودند و هستند بی ارزش که معیار درجه بندی آنها میزان و نوع رابطه با رهبرعقیدتی فرقه ، مسعود و اجرای فرامین تشکیلاتی و ایدئولوژیکی فرقه و پا جای پای مریم نهادن بود .
واقعیت این است که شوهای تبلیغاتی بغایت مضحک خانم رجوی دیگر امروزه و پس از افشاگری های منتقدین و اعضای سابق این فرقه ، دیگر رسواتر از آن است که در سطح بین المللی برای این جریان اعتباری به ارمغان بیاورد و تنها مصرف داخلی دارد اما اینکه با تمام سرکوبی ها ، محرومیت های اعضا و به طور خاص زنان و استمرار روش های مغزشویی در درون این فرقه باز هم خانم رجوی خود را به نفهمیدن زده و ژست روشنفکر بودن گرفته و برابر طلب شده است دیگر قبایی است که بر بالای بی اندام ایشان قدری گشاد است .
روند انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین و سیر استحالهی آن به یک فرقهی مذهبی ـ تروریستی ، گام به گام حلقهی فشار و سرکوب را بر به طور خاص زنان اسیر در تشکیلات فرقه تنگ تر کرد ، در آغاز میبایست همسران خود را طلاق می دادند سپس فرزندانشان از آنها گرفته شد و پس از آن رهبر خودشیفتهی مجاهدین که تمامیت تمام همه چیز اعضای خود را می خواست باید بر روح و روان و اندیشهی آنان نیز مسلط می شد تا بتواند فرقهی رو به اضمحلالش را دوباره سروسامان دهد و سیطرهی شیطانی خود را بر اعضا حفظ کند و در این مسیر این خانم رجوی بود که آمر و عامل اجرای منویات مسعود در تشکیلات بود و مسئول مستقیم تمام اجحاف ها و بی عدالتی های روا داشته شده بر اعضای مجاهدین گردید .
زنان مبارز، آزادیخواه و کوشندگان راه برابری ، آزادی و عدالت اجتماعی سالهاست که در مسیر مبارزه برای تحقق حقوق حقهی خود به عنوان یک انسان برابر کوشش می کنند ، کسانی که به آنچه می گویند و عمل می کنند تا بن استخوان ایمان دارند و گاه تمام زندگی شان را فدیهی راه رهایی و آزادی می کنند ، آنها هستند که هریک به سهم خود راهگشای زنان دیگر شده اند و دنیای امروز به زنانی چون خانم مریم رجوی که خود عامل سرکوب انسانها هستند نیازی ندارد ، اندیشهی رجوی ها دیر زمانیست که باطل شده است و تلاش های بی حاصلی مانند شوهای اینچنینی خانم رجوی دیگر در میان آگاهان خریداری ندارد و ایشان و همسر مرحوم می بایست روزی جوابگوی تمام خیانت ها و جنایت های خود باشند .
***
آیا خودسوزی ندا حسنی بایستی به فراموشی سپرده شود؟
گرامیداشت زنان در روز جهانی زن
نامه سرگشاده به خانم ها سوزانا کلاین و کارولاین هاوارت، خیریه “زنان در جهان”
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=28598
چرا مجاهدین تکلیف مسعود را روشن نمی کنند ؟
شهروز تاج بخش، وبلاگ مجاهد، بیست و چهارم فوریه ۲۰۱۷:… پس از اعلام خبر مرگ مسعود رجوی توسط شاهزادهی سعودی ، ترکی الفیصل ، تحلیل های مختلفی در مورد سرنوشت مسعود از سوی طیف گستردهی کسانی که با مسائل فرقهی رجوی به هر صورت و از هر موضعی درگیر هستند ارائه می شد . در این میان و با توجه به اینکه پرسش های بی پاسخ بسیاری برای منتقدین ، مخالفین و طبعا اعضا و هواداران فرقه …
چرا مجاهدین تکلیف مسعود را روشن نمی کنند ؟
پس از اعلام خبر مرگ مسعود رجوی توسط شاهزادهی سعودی ، ترکی الفیصل ، تحلیل های مختلفی در مورد سرنوشت مسعود از سوی طیف گستردهی کسانی که با مسائل فرقهی رجوی به هر صورت و از هر موضعی درگیر هستند ارائه می شد .
در این میان و با توجه به اینکه پرسش های بی پاسخ بسیاری برای منتقدین ، مخالفین و طبعا اعضا و هواداران فرقه پیش آمده بود ، انتظار می رفت که در این باره از سوی فرقه و به طور خاص شخص خانم رجوی توضیحاتی جهت روشن شدن موضوع ارائه شود و حتی اگر بنا بر روال جاری عدم پاسخگویی به بیرون از خود ، قرار بر اعلام بیرونی این توضیحات نمی بود و مجاهدین کماکان همانند تمام این سالیان ، بیرون از خود را را در جایگاهی نمی دیدند که نیاز به پاسخگویی داشته باشند ، اما برای حل کردن تناقضات درون تشکیلاتی پیش آمده در اثر این موضوع می بایست برای اعضا و هواداران خود درستی و نادرستی خبر مرگ مسعود را روشن می کردند .
واقعیت این است که طیف افراد و جریان های منتقد فرقهی رجوی با توجه به شناخت علمی وعمیقی که ازماهیت و کارکرد سیستم این فرقه دارند انتظار شفاف سازی از سوی فرقه را پیشاپیش منتفی میدانستند اما این بار اهمیت موضوع و ربط آن به هست و نیست مجاهدین و نیز نحوهی اعلام آن ، این انتظار را به وجود می آورد که مجاهدین تکلیف مسعود را حداقل در درون تشکیلات خود روشن کنند .
چندی پیش و با فوت محمدعلی جابرزاده از اعضای ارشد تشکیلات فرقه که به نوعی دست راست مسعود و یار غار او محسوب می شد باز هم انتظار این بود که اگر مسعود رجوی زنده است باز هم حداقل برای نیروهای درون تشکیلات به این مناسبت پیامی بدهد . اکنون و با گذشت مدتی از این موضوع می بینیم که نه تنها خبری از مسعود نشده که حتی مریم رجوی نیز در مراسم خاکسپاری جابرزاده شرکت نمی کند ، مریمی که برای درگذشت حامیان خارجی فرقه با حضور خود مراسم می گرفت ، این بار به پیامی کوتاه بسنده کرده و ترجیح داده است که خود را در خاکسپاری جابرزاده آفتابی نکند .
روشن است که حضور مریم در این مراسم و عدم ارسال پیامی از زنده یا مردهی مسعود بازهم پرسش های بیشتری را در ذهن نیروهای همراه و حامی مجاهدین ایجاد می کرد که طبعا مریم پاسخ روشنی برای آن ندارد یا نمی خواهد داشته باشد .
اما مسئله اینجاست که چرا مجاهدین و دستگاه رهبری کنندهی کنونی آن اینچنین در سردرگمی قرار دارند و با عدم توجه به فضای مبهمی که حول مسعود و سرنوشت او پیش آمده است خود را به نفهمیدن زده و حتی در درون تشکیلات نیز با امنیتی کردن موضوع سعی در دور زدن ابهامات و تناقضات ذهن اعضای خود دارند . مسئولین فرقه طبعا و بهتر از هر کسی می دانند که با عدم پاسخگویی این تناقضات از بین نرفته و بلکه مضاعف می گردد .
پاسخگو نبودن فرقه یکی از ویژگی های آن است ، مجاهدین نه فقط جریان های سیاسی بیرون از خود و نه فقط خلق قهرمان ! بلکه اعضای تشکیلاتی خود را نیز نامحرم و غریبه می پندارند و اصول نیازی به شفاف سازی موضوعات و اعلام صریح مواضع خود نمی بینند هرچند در این مورد مشخص یعنی سرنوشت مسعود مسئله اینجاست که پس از اخراج از عراق و با توجه به اینکه رجوی تمام اشتباهات و انحرافات پس از آمدن به عراق از جمله مسئله انقلاب ایدئولوژیک درونی و طلاق های دسته جمعی ، جداسازی کودکان از والدین شان و فرستادن آنها به اروپا و آمریکا ، تصفیه حساب های درونی و هزاران اشتباه دیگر که هیچگاه نقدی بر آنها صورت نگرفت را با حضور بدنه تشکیلات در عراق توجیه کرده و با این استدلال که ارتش آزادیبخش تنها راه سرنگونی رژیم ایران است و باقی ماندن این نیرو در ظرف عراق دلیلی بر حقانیت خط و خطوط اتخاذ شده است ، هر صدای نارضایتی و انتقاد را در درون تشکیلات سرکوب می کرد اینک و با اخراج فرقه رجوی در عراق و در حالی که از مرده و یا زنده رجوی هیچ خبری نیست ، سؤال های فراوانی در پیش روی رهبری این جریان قرار دارد که هیچ کس قادر به پاسخگویی به آنها نیست .
از سویی نامعلوم بودن موقعیت مجاهدین در معادلات سیاسی، بی اعتباری این گروه، دست نیافتن به اهداف کوتاه مدت ضروری که بدون رسیدن به آن، امکان ادامه حیات این جریان دشوار و تقریباً غیرممکن شده است و از سوی دیگر وضعیت مبهم تشکیلاتی که عوامل درونی و بیرونی، چشم انداز تیره و تاری را برای آن رقم زده است و عملاً موجودیت تشکیلات سازمان یافته نظامی پیش از این را حتی از منظر رهبری مجاهدین محال و غیرممکن ساخته است بر دامنه بحران های پیشروی فرقه رجوی افزوده است .
در نبود رجوی و موج فراگیر ریزش نیرویی در فرقه ، آینده ای جز فروپاشی ایدئولوژیک و تشکیلاتی برای این جریان متصور نیست و دریغ خونهایی است که در این راه ریخته شد و فدای توهم ، خودخواهی و تمامیت طلبی رجوی گردید .
اما سران فرقه به خوبی می دانند که تعیین تکلیف کردن وضعیت مسعود نمی تواند تا ابد ادامه داشته باشد ، رجوی نمی تواند با مخفی شدن و به غیبت رفتن از زیر بار مسئولیت اشتباهات سهمگین سالیان رهبری خود بر فرقه شانه خالی کند و روزی اگر در دادگاهی صالحه به اتهاماتش رسیدگی نشود امروز در دادگاه همان خلق قهرمان ، خائنی بیش نیست .
***
لاپوشانی مرگ مسعود رجوی، با بهانه مرگ جابرزاده
Grand Controversy as MEK can’t prove leader Massoud Rajavi is dead or alive
کیهان لندن – خداحافظ بغداد، سلام تیرانا
مسئول واقعی حمله به لیبرتی کیست؟
مفهوم حمایت شخصیت های غربی از مجاهدین خلق چیست؟
مجاهدین خلق از نگاه دولت ترامپ هم نیرویی تروریستی هستند
رضا تقی زاده: تمرین مجاهدین نوحهخوان و سینهزن برای رقص «تانگو» با «عمو ترامپ»!ا
بازخوانی “استراتژی تغار” ده سال بعد، نوشته آقای قاسم قزی، نروژ، سال ۲۰۰۷
***
همچنین:
توافق هسته ای و همسویی مجاهدین و نتانیاهو
شهروز تاجبخش، ایران قلم، هفدهم اوت ۲۰۱۵:… کوبیدن بر طبل جنگ و تجاوز از سوی نتانیاهو و هم آوایی رجوی با او، از این منظر قابل تامل است که جامعه ملل و طرف های مذاکره با ایران در طی ماه های اخیر علیرغم تمامی سوء ظن ها و تردیدهای گذشته دیگر پذیرفته اند توافق ژنو می تواند زمینه ساز رفع نگرانی آنها و در نهایت به تامین
فریاد خانواده ها ، ناقوس فروپاشی فرقه رجوی
شهروز تاجبخش، ایران قلم، بیست و سوم ژوئن ۲۰۱۵:… همانطور که حضور خانوآده ها پشت سیم خاردارهای اشرف به فروپاشی آن اردوگاه و فرار و رهایی بسیاری از اسیران تشکیلات منجر شد ، امروز نیز آمدن خانواده ها پشت دیوارهای لیبرتی نوید بخش امید و رهایی برای کسانی است که در حصارهای ذهنی و فیزیکی فرقه مجاهدین قرار دارند کما
بار دیگر نواختن طبل خشونت در ویلپنت!بن بست بدون راه حل رجوی کجاست؟
شهروز تاجبخش، ایران قلم، سیزدهم ژوئن ۲۰۱۵:… اما مسعود رجوی باید بداند که این تلاش های مذبوحانه ، سازمان را از بن بست لاعلاجی که گریبانگیرش شده خلاص نخواهد کرد . بن بست اصلی چیست؟ بن بست ی که با “پول خون” نمی توان راه آن را باز کرد. عدم راه حل برای سرکوب خانواده ها، مسعود رجوی را به شدت در بن بست قرار داده است که