باشگاه خبرنگاران، بیست و هشتم اوت 2018:… یکی از طنزهای به شدت تلخ این روزگار آن است که تصویر یک زن ولگردی به نام «مریم رجوی»، سرکردهی یکی از دوزخیترین «فرقه»های تروریستی در تاریخ بشریت (با رکورد کشتن دستکم 17،000 هموطن)، به مدد حمایتهای مزدوران سیاسی اجارهای چون «جان بولتون» و «رودی جولیانی»(که در چند سال اخیر …
مجاهدین خلق و روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان
حقایق دردناک از ضد زنترین سازمان جهان/ از شکنجهگاه «اشرف» تا «حرمسرای» مسعود رجوی+ تصاویر و فیلم
در مورد قدرتپرستی و مالدوستی رجوی نمونههای فراوانی برای مثالزدن وجود دارد.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ یکی از طنزهای به شدت تلخ این روزگار آن است که تصویر یک زن ولگردی به نام «مریم رجوی»، سرکردهی یکی از دوزخیترین «فرقه»های تروریستی در تاریخ بشریت (با رکورد کشتن دستکم 17،000 هموطن)، به مدد حمایتهای مزدوران سیاسی اجارهای چون «جان بولتون» و «رودی جولیانی»(که در چند سال اخیر، هزاران دلار بابت حضور و سخنرانی در شوی سالیانه منافقین در پاریس از این سازمان دریافت کردهاند) به عنوان نماد «آزادی»، «دموکراسی» و «حقوق زنان» در برخی رسانههای غربی فروخته می شود.
درباره ابعاد جنایتها و خیانتهای این فرقه ضدبشری تاکنون دهها کتاب نوشته شده و صدها کتاب دیگر باید نوشته شود، اما در این میان، پیامهای گاه به گاه سرکرده منافقین در دفاع از کشف حجاب فلان دختر «خیابان انقلاب» و فلان زن اغتشاشگر، و داعیهداری «حقوق زنان»، در گوش کسانی که خود در دستکم سه دهه اخیر مستقیما طعم قساوت، سفاکی و استبداد جنون آمیز مسعود و مریم رجوی را در مقرهای منافقین در بغداد و تیرانا و پاریس و سایر نقاط دنیا چشیدهاند، چون دشنامی زشت و زننده فرو میرود.
در سالهای اخیر، به ویژه در پی فروپاشی رژیم بعث عراق، دهها تن از زنان به دام افتاده در فرقه ضدبشری مجاهدین خلق، با سختیهای بسیار از اسارتگاههای خود گریخته و رازهای مخوف این سازمان را هم از داخل حصارهای چندلایه زندگی فرقهای بیرون برده و به گوش دنیای بیرون فرقه رساندهاند.
در سطور پیش رو، تنها گوشههایی از رفتارهای ضدبشری فرقه منافقین خلق را، تا جایی که به زنان مربوط می شود، از زبان رهایییافتگان از جهنم رجویها ترسیم میکنیم تا مشخص شود سردمداران «دموکراسی» و «حقوق بشر» در غرب که داعیهی دلسوزی برای زنان ایرانی دارند، برای دشمنی و ضدیت با ملت ایران با چه جنایتکاران ضدزن(و فراتر از آن ضدبشری) از در اتحاد درآمدهاند.
حسادت زنانه مریم و زنان ریش و سبیلدار!
«نسرین ابراهیمی»، از فرماندهان نظامی سازمان که چند سال پیش با مشقت بسیار از پایگاه اشرف گریخت و به افشاگری علیه آن پرداخت، در مصاحبه با «فواد بصری»(دیگر نجات یافتهی فرقه رجوی) درباره بیگاری کشیدن از زنان در اشرف میگوید:
” خیانت بعدی رجوی به این زنان این بود که برای این که زنها را به زندگی در آینده کاملا نا امید کند؛ تمامی زنان به طور خاص زنان جوان باید جلوی آفتاب کارهای سخت و طاقت فرسا انجام میدادند, مریم رجوی بارها گفته بود که صورت زنان را وقتی دوست دارد که آفتاب سوخته باشند. به این وسیله صورت زنان به شدت آفتاب سوخته و پر از لکههای آفتاب میشد و بر اثر کار زیاد و فشار صورتها شکسته میشد. در حقیقت می خواستند که صورتها کاملا زشت بشود که هر کسی با خودش فکر کند که من که سنم کم نیست و قیافه ام هم سوخته و زشت شده, پس دیگر همان بهتر که در این خراب شده یعنی اشرف بمانم تا بپوسم, چون جامعه مرا نخواهد پذیرفت.
در بین زنان, دستهای پر از پینه و زخم و صورتهایی سوخته و داغون ارزش بود و اگر کسی غیر از این بود گفته میشد که تن به کار نمیدهد و خیلی اوقات در نشستهای تحقیر کردن آدمها, این افراد باید جواب این سوال را می دادند که چرا صورتشان سوخته نیست و دستهایشان پینه بسته نیست.”
«زهرا سادات میرباقری»، عضو سابق شورای رهبری با 23 سال سابقه عضویت در فرقه رجوی، دیگر قربانی این بیگاریهای جسمی بوده است. او در مصاحبه با سایت «انجمن نجات» پرده دیگری از این بردگی را نشان میدهد:
” مانورهای سنگین نظامی و حمل بارهایی که به واقع حتی برای مردان هم سخت بود، زنان را با جثه ضعیف و بیمار مجبور به انجام کارهای سنگین و سخت میکردند، برای مثال کار با تانکها و خودروهای فوق سنگین با دنده غیر هیدرولیک، که عملی بسیار دشوار بود اما زنان مجبور به یادگیری آن بودند و اگر خانمی از آن سر باز میزند با تنبیه مواجه میشد!. برای نمونه در تمرین برای عملیات آفتاب و چلچراغ و… مردانی که به عنوان مربی گمارده شده بودند، زنان را مجبور به حمل کولههای سنگین و دویدن به طول 700 متر میکردند تا برای حمل بار در عملیات از آنان استفاده شود. همچنین زنان را مجبور به حمل تیربار، نارنجک انداز و موشک اندازهای سنگینی چون BKC، RPG، باژار و جعبههای سنگین مهمات اینگونه تیربارها و موشک اندازها می کردند.”
دلسوزی مریم رجوی برای «آزادی» حجاب!
در ماده 5 طرح کذایی ده مادهای مریم رجوی برای «ایران فردا»، آمده است:
” 5. ما به برابری کامل زنان و مردان در کلیه حقوق سیاسی و اجتماعی و مشارکت برابر زنان در رهبری سیاسی معتقدیم. هر گونه اشکال تبعیض علیه زنان ملغی خواهد شد، و آنان از حق انتخاب آزادانه پوشش، ازدواج، طلاق، و تحصیل و اشتغال برخوردار خواهند بود.”
اما برای اینکه عمق دروغگویی و وقاحت این زن جنایتکار روشن شود، که با صرف پولهای کلان توانسته تصویر خود را به عنوان «آلترناتیو» جمهوری اسلامی به مشتی سیاستمدار کاسب مسلک جمهوریخواه در آمریکا و بازنشستگان و ورشکستگان سیاسی در اروپا بفروشد، باز صرفا به تجربیات رهایی یافتگان از جهنم رجویها رجوع میکنیم.
«پیام رستمی»، از نجاتیافتگان فرقه منافقین که هماکنون در تیرانای آلبانی ساکن است و علیه منافقین مطلب مینویسد، در مقالهای «آزادی» مدنظر منافقین را چنین افشاء میکند:
” شدت این سرکوب و اختناق روی زنان اعضای فرقه بیشتر از مردان بود و اعمال میشد. من خودم سالهاست که شاهد پوشش اجباری فقط دو رنگ سبز و خاکی و روسری سبز و خاکی (و قرمز برای مراسم) بوده ام. زنان مجبور به پوشش حجاب اجباری خیلی سخت حتی در مکانهایی که فقط زنان حضور داشتند، بودند. یادم هست در نشستی یکی از اعضای فرقه سوالی در مورد حجاب خواهران و این که برای این چه جوابی برای معاندین و ادعای شما برای انتخاب آزادانه پوشش دارید، پرسید (سران فرقه) تنها جوابی که به او دادند این بود که روسری، فرم رسمی سازمان مجاهدین خلق و ارتش آزادیبخش ملی است و زنان ملزم به پوشیدن روسری حتی در مکانهایی که مردان حضور ندارند، هستند.”
مریم سنجابی، دیگر عضو نجات یافته فرقه که سابقا عضو شورای رهبری آن بود نیز در این زمینه حرفهای خود را دارد:
” زنان در اشرف اجازه نداشتند حتی کفشی که بیش از دوسانت پاشنه داشته باشد بپوشند. زنان اجازه نداشتند از جورابهای رنگی غیر از مشکی و رنگهای تیره استفاده کنند. برای زنان استفاده از لوازم آرایشی و حتی کرم ضد آفتاب ممنوع بود. عینکهای آفتابی و هر نوع امکانات دیگر غیرنظامی ممنوع بود. برای زنان هر لباسی جز لباسهای فرم نظامی ممنوع بود؛ درحالی که مریم رجوی در هر کجا با انواع و اقسام آرایش و لباسهای گران قیمت و میلیونی و روسریهای مارکهای هرمس و دولچه گابانا و بربری وشانل ظاهر میشد و همین طور مژگان پارسایی و زنان مدار یک شورای رهبری که با آرایش و لباسهای رنگین برای ملاقات با نظامیان آمریکایی می رفتند.”
قله آرمانی و عقیم سازی زنان فرقه
فرقه رجوی که وجود خانوادهها را به علت وجود احساسات و عواطف سد را سرکوبگریهای خود میداند بنا بر یک نقشه ضدانسانی و رذیلانه تحت نام انقلاب ایدئولوژیک زن و شوهرها را در ابتدا مجبور به طلاق از هم کرده و در راستای همین تئوری زنان جداشده را جزو اموال سرکرده فرقه منظور مینماید. یعنی رهبر فرقه صدها زن اسیر را با دستور تشکیلاتی تحت نام «گذر از انقلاب مسعود و مریم» بعد از جدایی مجبور مینماید تا خود را در درجه اول از جهت ذهنی و در درجه بعد از جهت جسمی در اختیار سرکرده فرقه قرار دهند.
بتول سلطانی، یکی از زنان عضو فرقه جهنمی رجوی بود که بعد از بارها تلاش برای فرار از چنگ سازمان، در نهایت موفق به خلاصی از جهنم پادگان اشرف شد. او بعد از رهایی، تمام همّ و غمّ زندگی خود را مصروف افشاگری درباره جنایات رهبران فرقه مجاهدین خلق کرده است. سخنان خانم سلطانی که خود تجربه تلخ و تراژیک بردگی جنسی در حرمسرای مسعود رجوی را داشته، یکی از منابع ذی قیمت در شناخت ماهیت سرتاپا پلیدی این فرقه اهریمنی است. او بود که اولین بار مفهوم «قله آرمانی» را در قاموس سازمان تشریح کرد.
سلطانی در این مورد چنین گفته است:
” فرد انقلاب کرده باید خود را به «قله آرمانی» در سازمان برساند و این قله برای زنان با قبول به عقیم شدن (جراحی رحم) ثابت می شود و چنین عملی در واقع آخرین میخ را برتابوت عاطفه فرد میکوبد تا عنصر تکامل یافته! فرقه رجوی به بی امیدی کامل برسد و برای همیشه خود را در چهارچوب و حصار تشکیلات زندانی بداند.”
بنابر گفتههای خانم سلطانی، مسعود رجوی در یکی از جلسات شورای رهبری (جمع زنان) تصریح کرد که مهمترین و اولین وظیفه «نفیسه بادامچی» (پزشک و عضو شورای رهبری) عقیم کردن زنان جوان اشرف بود و نفیسه بادامچی جنایتکار سالها به این شغل ضدانسانی مشغول بود و به بهانه های مختلف زنان را مجبور میکرد تا تن به این عمل بدهند و بابت این خوش خدمتی از سرکرده فرقه امتیاز میگرفت”.
این برنامه ضدانسانی فرقه زیرنظرمستقیم مریم قجر عضدانلو(رجوی) و تحت سرپرستی دو نفر زن به نامهای «کبری طهماسبی» و «زهره بنی جمال» انجام میگرفت و بنا بر شهادت بتول سلطانی تا زمان حضور خودش در اسارتگاه، یکصد وپنجاه نفر از زنان جوان اسیر تحت عمل جراحی قرار گرفته و عقیم شده اند.
«زهرا سادات باقری»، دیگر عضو جداشده از سازمان بود که بعد از فرار از این فرقه جهنمی، علاوه بر شرح این جنایت بزرگ، اسامی 95 تن از زنان عضو سازمان را که تحت این عمل قرار گرفتند و زنانگی آنها توسط سازمان گرفته شد، منتشر کرد.
“قصد دارم لیستی را به مردم نشان دهم. لیستی که شامل اسامی 95 زن عضو سازمان مجاهدین خلق است که عمل بیرون آوردن رحم با بهانههای مختلف بر روی آنها انجام شده است. اسامی برخی آنان را برای شما قرائت میکنم. کبری طهماسبی (هاجر)، صدیقه خدایی صفت، حبیبه طاولی، حوری سیدی، حوری چرندابی، شهربانو سنگری، طاهره زارنجی، انسیه دولتشاهی، مریم نظام الملکی، فرح امامی، انسیه قلی زاده، فاطمه همدانی، اشرف تقوایی و خیلی زنان دیگر…
پزشک جلادی به نام دکتر نفیسه بادامچی عمل جراحی را برای این خانم های بیچاره انجام میداد و رحم های آنها را بیرون می آورد. کما این که ما خانم ها و دختران را به صورت نوبتی به پایگاه اشرف فرا می خواندند تا با مسعود رجوی در جشن های مختلف دیدار داشته باشیم. او از طریق مریم رجوی و دیگر اعضای شورای رهبری سازمان هدایایی به ما میداد؛ از جمله حوله حمام و لباسهای زیر زنانه و انواع عطرها و چیزهایی از این دست به اضافه گردنبندهای طلا که عکس مسعود روی آن حک شده بود که خود او آن را بر گردن ما می انداخت و الان شما یکی از این گردنبندها را می بینید که عکس مسعود رجوی روی آن حک شده است.”
او به «پااندازی» مریم رجوی در جوش دادن رابطه شوهر فاسدش با زنان عضو شورای رهبری نیز اشاره می کند:
“مریم رجوی به همراه دیگر اعضای شورای رهبری سازمان، ما را به اظهار عشق خود به مسعود تشویق می کردند و از ما می خواستند تا در خطاب قرار دادن او از کلماتی همچون «عزیزم» و «عشقم» که معمولا عاشق ها به کار می برند، استفاده کنیم.”(7)
رقص رهایی
در بهمن ماه سال 93، «انجمن زنان جداشده از سازمان (مجاهدین) خلق در اروپا» کنفرانسی در بروکسل برگزار کرد که در آن سه تن از زنانی که تا مرتبه عضویت در شورای رهبری سازمان ارتقاء یافته بودند و بعد از آن بریدند، به ذکر خاطرات تکاندهنده خود پرداختند.
خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق، برای اولین بار به طور تفصیلی از جزییات مراسمی به نام «رقص رهایی» پرده برداشت، مراسمی که ماهیت «فرقه»ای سازمان منافقین و حس تملک رهبر فرقه را بر همه اعضاء بیش از همیشه آشکار میکرد:
“در زمستان سال 1998 در جلسهای که مریم رجوی آن را برگزار کرد دعوت شدیم و به ما گفتند که باید استحمام کنید تا کاملا تمیز باشید و باید همه لباسها و روسری های شما جدید و تمیز باشد چرا که این جلسه، «حوض» شورای رهبری است و باید در آن حوض «رقص رهایی» اجرا کرد!!
حالت عجیبی به من دست داد و ترس و دلهره و فشار روانی داشتم به طوری که کنترل خودم را از دست دادم و از خودم سوال می کردم منظور از «رقص رهایی» چیست؟! حس فضولی نسبت به این موضوع پیدا کردم و تلاش میکردم تا واکنش مسئول آن موقع خودم خانم «فائزه محبتکار»، فرمانده مقر چهارم پایگاه اشرف، را ببینم.
بالاخره زمان موعود فرا رسید. من به همراه تعداد زیادی از اعضای زن شورای رهبری در مقر فرمانده و رهبر کل آن زمان مسعود رجوی در پایگاه «بدیع زادگان» در منطقه ابوغریب بغداد حاضر شدیم. بعد از یک ساعت انتظار یکی از کارمندان دفتر فرماندهی کل که مسئول امور اداری و خدماتی مسعود و مریم رجوی بود نزد ما آمد و یک بسته ای حاوی حوله و لوازم حمام و آرایش بین حاضران توزیع شد و گفت هر کس از شما که بدون حمام رفتن و عطر زدن به اینجا حاضر شده باید استحمام کند و عطر بزند و در نهایت پاکیزگی باشد.
من با خودم سوال میکردم که هدف از این کارها چیست؟! آیا مسعود میخواهد ما را عریان ببیند؟! چرا این همه بر استحمام فوری و خصوصا در این مکان یعنی در مقر مسعود و مریم رجوی اصرار میورزند؟!
با خودم کلنجار میرفتم و سعی میکردم خودم را به این نکته قانع کنم که این خواسته آنها صرفا برای آزمایش میزان سرسپردگی ما به رهبری است. بعد از اینکه همه آماده شدند به ما دستور دادند که وارد سالن «ایکس» شویم. ملافههای سفیدی بر روی فرش پهن شده بود. همه سالن پوشیده از رنگ سفید بود. دو مبل سفید رنگ هم در وسط سالن قرار داده بودند که رو به روی آن میزی بود که بر روی آن قرآن و آینه و شمع های روشن و صندوق کوچکی که بعدا فهمیدیم داخل آن گردنبندهای طلا وجود داشت و همچنین یک کیک چند طبقه و بزرگ قرار داشت. بعد از چند دقیقه هیاهویی به پا شد و مسعود و مریم رجوی وارد آن سالن شدند و مسعود لباس راحتی و در واقع لباس خانگی خود را به تن داشت و جوراب به پایش نکرده بود و مریم بی حجاب و با موی آراسته حاضر شد. مسعود بر روی مبل نشست و مریم هم در مبل دیگر و در کنار او نشست. سپس بلند شد و پشت سر مسعود ایستاد. یکی از خانم ها به او گفت چرا نمینشینی؟! مریم با لبخند گفت: «من این مبل را برای شما و همسران دیگر مسعود خالی گذاشتم!»”
اینجا بود که کل تصویری که طی سالها در ذهن بتول سلطانی، به عنوان یک عضو پاکباختهی سازمان درباره جایگاه «مقدس» رهبری، و رابطهی معنوی و ایدئولوژیک بین رهبر و اعضاء شکل گرفته بود، فروپاشید و او با حقیقت عریان و زنندهای مواجه شد:
“من از این عبارت «همسران دیگر مسعود» شوکه شدم! و از اینکه زنان عضو شورای رهبری کشف حجاب کرده اند، غافلگیر شدم.
در آن لحظات قلبم به شدت میتپید و نمیدانستم که نقشه دقیقا چه بود؟! و مراحل بعدی آن چیست؟ فکر می کردم که قرار است میزان سرسپردگی ما به رهبرمان و میزان تعهد ما به عهدی که با او بستیم و اعلام آمادگی ما برای ازدواج با او مورد محک قرار بگیرد. سپس در یک نقشه احتمالا از پیش تعیین شده مسعود از مریم پرسید: “مریم اینها چه می خواهند؟! و چرا آن ها را به اینجا آورده ای؟
مریم رجوی پاسخ داد: «به اینجا آمده اند تا مراسم ازدواج بین خود و آن ها را برایشان اجرا کنی … مگر نگفتم که هر زنی باید راه مرا در پیش بگیرد؟! … من بارها و بارها گفتم که همه زنان مجاهد خلق همسران تو هستند و این مساله ای جدی و واقعی است و یک شعار نیست» سپس مریم به ما گفت: «هریک از شما باید به تنهایی بر روی این مبل و در کنار مسعود بنشینید تا مسعود خطبه عقد را بر شما بخواند و هر یک از شما باید رضایت و موافقت خود را با ازدواج با مسعود اعلام کنید.»
بعد از اینکه مسعود رجوی خطبه عقد را خواند صندوق کوچک روی میز را باز کرد و گردنبندهای طلا را از آن بیرون آورد و آن را بر گردن هر یک از ما قرار می داد و بعد از آن ما را در آغوش می گرفت و می بوسید.
در اینجا بود که مریم رجوی به ما گفت: «شما از این به بعد همسران مسعود هستید.»”
اینها شرح سکانسی از یکی از سریالهای به اصطلاح تاریخی ترکیهای به سان «حریم سلطان» نیست. اینها شرح حرمسرای شاهان قجری یا عثمانی نیست، بلکه واقعیت بینقاب سازمانی است که در دهه 40 با شعار در هم آمیختن «اسلام» و «مبارزه» در جهت «رهایی خلق» شکل گرفت، اما به واسطه انحراف و التقاط در اساس و پایههای خود، مسیر معکوس تعالی را طی دههها طی کرد تا به حضیض دوزخی یک فرقه سرتاپا باطل برسد که رهبر آن، با زنان عضو «شورای رهبری» به سان کنیزکان غنیمتی رفتار میکند. احتمالا همینجا بود که بتول سلطانی و دیگر زنان حاضر در این مراسم شیطانی، دریافتند که چه کلاه گشادی بر سرشان رفته و همهی آن برنامهها، انقلاب ایدئولوژیک، طلاقهای اجباری، جلسات اعتراف؛ خلع رده و جایگاه از مردان و مثلا «بالا کشیدن» زنان، برای آن بود که مونوپلی مسعود بر تمام زنان فرقه، پله به پله و به شکلی خزنده محقق شود. بتول سلطانی ادامه می دهد:
“ناگهان صدای موسیقی بلند شد و دیدم که زنان قدیمی و عضو شورای رهبری خود را بر روی ملافه سفید رنگ انداخته و لباس های خود را درآوردند و در مقابل مسعود رجوی و با دستور وی در مقابلش رقصیدند و اینجا بود که مسعود گفت: «این همان رقص رهایی است»!! سپس با صدای بلند به ما گفت: «شما برای من همچون زنان پیغمبرید یعنی ازدواج شما با فردی دیگر حرام است» سپس آیه 32 سوره احزاب قرآن کریم را قرائت کرد: ««یا نساء النبی لستن کأحد من النساء إن اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولا معروفا». “ای همسران پیامبر، شما اگر تقوا پیشه کنید مانند دیگر زنان (عادی) نیستید، پس با گفتارتان ناز و عشوه مریزید تا کسی که در دل او مرض (فسق و فجور) است (در شما) طمع ورزد، و گفتاری نیکو (و دور از تحریک و ریبه) بگویید.»
اینجا بود که مریم رجوی دیگر زنان را تشویق میکرد تا لباسهای خود را از تن بیرون کنند و در مقابل همسرش مسعود عریان و لخت برقصند!! و گفت: «چرا شما خودتان را برای مسعود نمیکشید و با هم رقابت نمیکنید و از او نمی خواهید تا به شما اجازه بدهد به تنهایی وارد اتاق خواب او بشوید و با مسعود تنها و همبستر شوید؟»”
جدای از وقاحت گندآلودی که در جای جای این صحنهها نهفته، اوج بیشرمی و رذالت مریم رجوی آنجاست که (نعوذ بالله) مسعود را با پیامبر اعظم، حضرت ختمی مرتبت(ص)، مقایسه و از تعبیر به «معراج» رفتن زنان در اشاره به همبستری همسر جنایتکار و فاسدش استفاده میکند:
“سپس زنان به صف ایستادند و هر یک از آنها ثبت نام شدند تا به صورت نوبتی و در یک شب با مسعود هم بستر شوند تا این که در یکی از روزها نوبت به من رسید. مریم مرا فرا خواند و گفت: «امشب شب عروسی و شب معراج توست!!» به هنگام شب به محل اقامت مسعود رفتم و مریم مرا تا اتاق خواب او همراهی کرد و مسعود با من همبستر شد و رابطه جنسی برقرار کرد.”
خانم «نسرین ابراهیمی»، از اعضای ارشد سابق سازمان و از فرماندهان ارتش به اصطلاح «آزادیبخش»؟!، ابعاد دیگری از این «خود-پیامبر-پنداری» رهبر فرقه(مسعود رجوی) را در این کنفرانس ترسیم کرد. فرقهای که در آن مردان و زنان نه تنها از برآوردن طبیعیترین و بدیهیترین خواستهای غریزی خود به شدّت منع می شوند، که حتی حق ندارند در ذهن خود به همسران سابق خود(که فرقه ظالمانه و ناجوانمردانه آنها را وادار به طلاقشان کرده) فکر کنند:
“هر گاه مردی از اعضای سازمان مجاهدین خلق و ساکنان پایگاه اشرف در پایگاه به زنی نگاه می کرد، او را در زندان قرار می دادند و شکنجه می کردند. به همین خاطر مسعود رجوی اختیار کامل داشت و هر جور که می خواست عمل می کرد و هر مردی را که حتی به همسر سابقش فکر می کرد و هر زنی را که به شوهر سابقش فکر می کرد را مجازات می نمود. با این که ما رفتارهای رجوی و تعامل او با زنان و دختران را می دیدیم اما هیچ گاه فکر نمیکردیم که رجوی به بهانه مبارزه و جهاد و پیوستن به سازمان، از آن ها سوء استفاده جنسی کند.
به یاد دارم که مسعود رجوی در جشن ها و جلسات خود با زنان و دختران سازمان، لباس هایی را به تن می کرد که در جلسات خود با مردان سازمان، آن لباس ها را نمی پوشید. در ماه رمضان با زنان و دختران می نشست و به آن ها دستور می داد که دور او جمع شوند و او را در آغوش بگیرند. این مساله اگر توسط مردان سازمان رخ می داد گناهی نابخشودنی بود. اما خود رجوی در میان زنان و دختران می نشست و برای نشان دادن عشق خود به آنان بقیه چای خود را به آنان می داد تا آن را بنوشند و تبرک بگیرند.”
خانم ابراهیمی در ادامه از سرنوشت تلخ دختران و زنان «زیبارویی» می گفت که از بداقبالی مورد توجه رجوی کفتارصفت قرار می گرفتند:
“در این جلسات و جشن های خاص مسعود رجوی از بین حضار، زنان و دختران جوان و زیبا رو را انتخاب می کرد و آن ها را با نام کوچک خود صدا می نمود و به آنان دستور می داد تا در کنار او بنشینند. بعد از آن با لمس کردن بدنشان با آنان شوخی می کرد. برای مثال به یاد دارم که دختر زیبارویی به نام سارا حسنی در آنجا حضور داشت که رجوی او را فراخواند و گفت: «سارا برای من چای بیاور» سارا هم برای او چای آورد و بعد از آن رجوی شروع به شوخی کردن با او نمود و بعد از مدتی؛ از مخفی شدن سارا به مدت چند ماه غافلگیر شدیم و هنگامی که او را دیدیم وضعیت نامناسب داشت و افسرده و از لحاظ روانی دچار مشکل شده بود. دقیقا نمی دانستیم که رجوی با او چه کار کرده بود؟!
در پایگاه اشرف مسعود رجوی صرفا با زنان عضو شورای رهبری رابطه جنسی برقرار نمی کرد بلکه به دختران باکره زیبارو اجازه نمی داد که باکره باقی بمانند و به صورت انفرادی و یا دستهجمعی به آنان تجاوز جنسی می کرد.
همچنین به یاد دارم که دختر زیبارویی به نام الهه وجود داشت که رقص عربی را خوب بلد بود چرا که خود از عرب های ایران بود و به رقص عربی آشنا بود. یک بار در جشنی که در اشرف برگزار شد، روبه روی مریم رجوی رقصید. مریم به او گفت: «وقتی مسعود وارد جشن شد در مقابل او برقص» الهه هم این کار را انجام داد و بعد از آن مریم، الهه را با خود به مقر اقامت مسعود برد.(10)
شکنجهگاهی به نام اشرف
مریم سنجابی، دیگر عضو سابق شورای رهبری سازمان خلق بود که در این کنفرانس زبان به افشای رازهای مخوف اشرف گشود و از «زنانی» صحبت کرد که در دانشگاه دوزخی سازمان نه تنها از مقام زنانگی، که از مقام انسانیت سقوط کردند و تبدیل به شکنجهگرانی حرفهای شدند که بیرحمانه رفقا و دوستان دیروز خود را با اتهامات واهی و دروغین شکنجه می کردند:
“در اوایل سال 1995، بعد از آنکه 8 سال از پیوستن من به سازمان خلق و کارم در پایگاه های بغداد می گذشت، مرا به پایگاه اشرف منتقل کردند. در پایگاه اشرف مرا در مقرّی به نام «قلعه» وارد کردند که یک زندان معروف و هولناکی است که در خیابان 400 در پایگاه اشرف قرار دارد و من سوار بر ماشین بودم. پس از آنکه دروازه های آهنی قلعه را بستند به سرعت مرا از ماشین پیاده کردند و مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند و سپس داخل یک اتاقی انداختند که در آن محبوبه جمشیدی معاون فرمانده کل ستاد ارتش آزادیبخش ملی را دیدم که پشت میز نشسته بود. مرا بر روی صندلی نشاندند و محبوبه بلافاصله شروع به فریاد زدن و فحش دادن به من کرد و گفت: «تو مزدور و مأمور رژیم هستی و ما تو رو می کشیم». تا می خواستم صحبت کنم مرا کتک می زدند و فحش می دادند. بعد از چند دقیقه چشمانم را بستند و مرا در سلولی که پنج زن و دختر دیگر در آن وجود داشت قرار دادند. نام برخی از آن ها فریده علیزاده و مژگان محمد زمانی و زهرا احمدی بود. بعد متوجه شدم که 3 یا 4 سلول دیگر هم وجود دارد که در آن برخی زنان زندانی هستند. درهای سلول را فقط سه بار در روز به منظور دستشویی و وضو گرفتن باز می کردند و ما را چشم بسته و پشت سرهم می بردند و به هیچ یک از ما اجازه نمی دادند تا بیشتر از یک دقیقه در دستشویی بمانیم و اگر بیشتر می ماندیم پس از خروج ما را کتک می زدند.”
سنجابی از شکنجه شدن خود به دست زنی به نام «فاطمه خردمند» گفت که برای در هم شکستن جسم و روح او و سایر زندانیان سازمان(که خود تا دیروز عضو شورای فرماندهی منافقین بودند) از دادن رکیکترین فحشها و شدیدترین خشونتها ابایی نداشت. به واقع «فاطمه خردمند»، نماد همه زنان فرقه منافقین است که در پی سالیان سال مغزشویی، تبدیل به یک ربات بیرحم و بیعاطفه شده که برای رضایت رهبر فرقه حاضرند همه اصول انسانی را زیر پا بگذارند:
“بعد از تقریبا یک هفته ما را به سلولی که تقریبا 30 زن در آن حضور داشتند منتقل کردند. طی این مدت زندان بان های ما حشمت تیفتکچی و ناهید صادقی و کبری حسنوند و فاطمه خردمند بودند که فاطمه خردمند با پوتین نظامی خودش به تمام اعضای بدن من از جمله سر و صورتم ضربه وارد می کرد. همزمان به من فحش های رکیک هم می داد و ضربات سهمگین او منجر به پاره شدن لب ها و خونریزی شدید شد بی آنکه این خونریزی پانسمان و یا بخیه زده شود و آثار این پارگی هنوز بر لبانم مشخص است.
در یکی دیگر از روزها فاطمه خردمند همچون حیوان درنده به قصد شکستن دستم به من حمله کرد به طوری که به شکل دیوانه وار دستانم را می پیچید تا آن را بشکند اما موفق به این کار نشد چون من محکم او را به عقب هل دادم . فقط عصب دست راست مرا مورد اصابت قرار داد به طوری که دست راست من چندین سال بی حس بود و آثار این ضربه همچنان مشخص است.
این روش شکنجه به مدت 10 روز بر روی من ادامه داشت. در یکی از روزها شهین حائری و سعیده شاهرخی و دیگر زندان بان ها آمدند و من موفق نشدم که آن ها را درست ببینم. این سه نفر مرا روی زمین کشیدند و به اتاقی بردند و دست و پایم رابستند و کف پا و تمام بدنم را با شلاق زدند به طوری که بی هوش شدم. سپس بر روی صورتم آب ریختند تا اینکه دوباره بهوش آمدم و دوباره عملیات شکنجه و تازیانه زدن را شروع کردند و دوباره از هوش رفتم و این بار وقتی به هوش آمدم خودم را در همان سلول یافتم و بعد از 10 روز شکنجه وحشیانه و مستمر مرا به سلول دیگر زندانی ها، منتقل نکردند بلکه مرا به محل سابق یعنی خیابان 400 در پایگاه اشرف بازگرداندند.
فرقه مخرب کنترل ذهن
ابراهیم خدابنده، عضو جداشدهی گروهک منافقین که از سال 1359 تا 1382، تمام زندگیش(به قول خودش 24 ساعت شبانهروز) در خدمت سازمان بود و در بخش روابط بینالملل آن فعالیت می کرد، اکنون مدیرعامل «انجمن نجات»(یک سازمان مردمنهاد که از اعضای بریده و نجات یافته از منافقین) است و به صورت متمرکز روی ساختار و نوع فعالیت «فرقه»ها مطالعه می کند. خدابنده اکنون یکی از شاخصترین چهرههایی است که به عنوان یک عضو سابق فرقه رجوی، درباره ماهیت شیطانی آن افشاگری می کند.
ابراهیم خدابنده در مصاحبهای که در 4 مرداد 92 در وبسایت باشگاه خبرنگاران از او منتشر شد، جنایات رجوی علیه زنان را تصدیق می کند و بر این مساله که در فرقه منافقین خلق، همه زنان «کنیز» و «بنده» حرمسرای رجوی بودند، صحه می گذارد. او که یک کارشناس مسایل فرقههاست، ابتدا توضیحی درباره ساختار روانی حاکم بر سازمان ارایه می دهد:
” گروهک تروریستی منافقین یک “فرقه مخرب کنترل ذهن” است و این یک تعریف علمی است که دارای خصوصیات فراوانی بوده که یکی از جالبترین نمونههای این پدیده، سازمان مجاهدین خلق و یا همان گروهک تروریستی منافقین است که میتوان تمام خصوصیات بیانشده در این کتاب را در فرقه رجوی به خوبی مشاهده کرد. باید اشاره کرد که سرکردگان فرقهای بر سه پایه قدرت، ثروت و شهوت حرکت میکنند، در مورد قدرتپرستی و مالدوستی رجوی نمونههای فراوانی برای مثالزدن وجود دارد.
در مورد قسمت سوم نمونهای نداشتم، تا اینکه چندتن از شورای سرکردگی گروهک تروریستی منافقین در پاریس پس از جدایی از این گروهک تروریستی دست به افشاگری زدند.
پردهبرداشتن از این موضوع پلید توسط شورای سرکردگی انجام شد که باید بگویم همه اعضای این شورا را زنان تشکیل داده و هیچ مردی نمیتوانست عضو شورای سرکردگی باشد.”
خدابنده تایید می کند که شورای رهبری منافقین، عملا چیزی جز «حرمسرای» مسعود رجوی نبوده و عملا همه زمینهسازیهایی که با «انقلاب ایدئولوژیک» از سال 64 در جهت جداسازی زنان از شوهران انجام گرفت؛ چیزی جز برآورده کردن نیات جنسی پلید و شیطانی مسعود نبوده است و البته در این میان کارگزاری و عاملیت ماجرا با کسی نبود جز مریم که خود توسط شوهر سابقش(مهدی ابریشمچی) به رهبر فرقه «هبه» شده بود:
“این شورای رهبری به نوعی نقش حرمسرای مسعود رجوی را ایفا میکرد و مریم رجوی خود، این زنها را برای مسعود انتخاب کرده و برای ما مردها اصل این موضوع مشخص نبود و تصور میکردیم که انقلاب ایدئولوژیک یک بحث تئوریک است که با این عمل به صورت عملی در آمده است.
تئوری انقلاب ایدئولوژیک در سال 64 در این گروهک تروریستی مطرح شد و زمانی که مریم عضدانلو از شوهرش مهدی ابریشمچی جدا شد و به همسری مسعود رجوی درآمد و در سال 68 همه زنان خود را طلاق دادند.
توجیه مسئله طلاق به اینگونه بود که تمام زنها در حکم زن مسعود رجوی هستند، یعنی در حریم آن بهشمار رفته و هیچ مردی در تشکیلات نمیتواند ازدواج کند و تمام زنان این گروهک شوهر داشته و شوهرشان مسعود رجوی است و در مقابل هم هیچ زنی نمیتواند ازدواج کند، چون یک همسر به نام مسعود رجوی دارد.
ما پیش از این اتفاق در این زمینه فکر میکردیم که این فقط یک تئوری است و با بسیاری تفکرات مثل خواستار رهایی از هرگونه وابستگی خود را توجیه میکردیم، ولی بعد دیدیم که در عمل نیز نمود عینی و مادی داشته و فقط ذهنی نبوده است.”
خدابنده به عنوان کسی که عمر و جوانیش به پای تعلقات فرقهای تباه شد، در نهایت هشدار می دهد که جذب فرقهها شدن و در باتلاق آن فرو رفتن، یکی از بزرگترین تهدیدات امروز جامعه ایران است:
” این مسئله در حال حاضر به عنوان یک تهدید بهشمار میرود و به عنوان بالاترین آسیب اجتماعی معرفی شده و گرفتاری در دامن فرقهها وحشتناکتر از گرفتاری در دام اعتیاد است.”
(پایان)
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=33130
کارنامه ننگین منافقین به روزرسانی شد؛ از قبول مسئولیت ترور ۱۷۰۰۰ ایرانی تا تهدید به ترور سردار سلیمانی
خبرگزاری مهر (مجله مهر)، تهران، بیستم اوت ۲۰۱۸:… در پوچ بودن ادعاهای منافقین که شکی نیست، اما آیا نهادی وجود ندارد که با استناد به اسناد متقن، علیه فعالیتهای تروریستی گروهک منافقین، تهدیدات آنها به ترور مقامات رسمی کشور و حمله نظامی، ۱۷هزارجنایت ثبت شده در ۴دهه گذشته و… اقامه دعوی کرده و سرکردگان این گروه تروریستی در آلبانی …
Albania: MEK rebrands by assassinating unwanted members
کارنامه ننگین منافقین به روزرسانی شد؛
از قبول مسئولیت ترور ۱۷۰۰۰ ایرانی تا تهدید به ترور سردار سلیمانی
گروهک تروریستی منافقین در آستانه سالگرد شهادت لاجوردی، با انتشار پیامهایی علاوه بر پذیرش مسئولیت ترور ۱۷۰۰۰ نفر از هموطنان ایرانی، تلویحا فرمانده نیروی قدس سپاه را نیز تهدید به ترور کرد.
مجله مهر – علی رجبی: «ماموریت ما حمله به اتوبوسها و آتشزدنشان بود. اکیپی که من مسئولیتش را داشتم ۴ عملیات انجام داد. یکی از این اتوبوسها در کنار خیابان دولت متوقف شده بود. بچهها به طور مسلح ریختند، بنزین پاشیدند، اتوبوس را با سرنشینانش آتش زدند و به سرعت فرار کردند.» اینها تنها بخشی از اعترافات عناصر گروهک منافقین است؛ سازمان تروریستی که مثلا میخواست نجاتبخش خلق ایران باشد اما به دشمن قسمخورده ایران تبدیل شد. با صدام بعثی به خاک ایران حمله کرد، با سعودیها پیوند خورد، به نفع رژیم صهیونیستی جاسوسی کرده و با مقامات آمریکایی برای تحریم بیشتر مردم ایران لابی میکند.
ماجرای یک شهریور ۷۷ و ترور شهید لاجوردی
«می خواستیم کارمان خارق العاده و خیلی بهتر از تیمهای قبلی باشد، رفتیم از مغازه بغلیاش آینه خریدیم و دیدیم که او در محل مورد نظر است… ت. کاملاً مطمئن شدیم که هیچ ماموری در این اطراف نیست فرصت نبود بلافاصله اشاره کردم و از دو طرف همزمان سلاحمان را آماده کردیم. فاصله نزدیک بود تیر اول را من زدم، دو تا تیر زدم که به سرش خورد چون صدا خفه کن داشت متوجه نشدم بعدا چند تیر زدم. بعد از من، رضا رگبار گرفت بعدش من دویدم و تیر هوایی شلیک می کردم که مردم کنار بروند به ما گفته بودند اگر کسی خواست شما را بگیرد شما تیر بزنید…» اینها بخشی از روایت یکی از ترو ریستهای گروهک منافقین است و شرح ماجرایی است که در روز اول شهریور ۱۳۷۷ انجام شد. منافقین که از دادستان انقلاب تهران در دهه۶۰ کینه به دل داشتند، اسدالله لاجوردی را که دیگر هیچ پست دولتی یا قضایی نداشت، در بازار تهران ترور کردند.
این عملیات تروریستی توسط «علیاکبر اکبری دهبالایی» و «علیاصغر غضنفرنژاد جلودار» دو تن از اعضای سازمان منافقین انجام گرفت. در شب اجرای ترور لاجوردی، گروهک منافقین، طی بیانیهای خوشحالی خود از این عملیات تروریستی را نشان داد و مسئولیت آن را پذیرفت.
اسدالله لاجوردی ترور شد؛ چون با تمام قوای خود در برابر فعالیتهای ددمنشانه منافقین در سالهای ابتدایی انقلاب ایستاده بود.
۲۳۲ روز بعد؛ صیادشیرازی هم ترور شد
«نام صیاد شیرازی بیش از هر افسر ارتش ایران در سرویسهای امنیتی و جاسوسی رژیم صدام دیده میشد که اطلاعات آن عمدتا از سوی منافقین و مزدوران صدام در کردستان ایران تهیه و تنظیم شده بود… ۲ روز پس از ترور صیاد شیرازی، در حالیکه صدام حسین به تازگی از تکریت و کاخ پیچدرپیچاش بازگشته بود از “حمود” منشی خود خواست مراتب تشکرش را از منافقین به دلیل ترور این افسر ایرانی به آنها ابلاغ و به “قصی” پسر جنایتکار و فاسدش نیز دستور داد به سران منافقین پاداش دهد…» آنچه خواندید بخشی از الجنابی محققی عراقی است که بر روی اسناد درز کرده از رژیم بعث عراق کار کرده است.
ترور شهید صیاد شیرازی ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ انجام شد و تیم تروریستی منافقین در پوشش رفتگر به خودروی جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح نزدیک شدند و پس از دادن نامهای به او، سرلشگر صیاد شیرازی را ترور کردند. طبق ادعای سازمان منافقین، این تیم تروریستی که مسئولیت آن بر عهده زهره قائمی -از مسئولان بلندمرتبه گروهک منافقین- بوده و بهصورت مستقیم از مسعود رجوی دستور گرفته بود.
علی صیاد شیرازی ترور شد؛ چون با تمام قوای خود در برابر حمله خائنانه منافقین در سال پایانی جنگ و در جریان عملیات مرصاد ایستاده بود.
اعتراف منافقین به #۱۷هزارجنایت
یکی از ننگینترین بخشهای کارنامه سیاه سازمان مجاهدین، عملیاتهای ترویستی کور آنهاست که منجر به شهادت هزاران نفر از هموطنانمان شد. این را بگذارید کنار خیانتهایی که آنان در جریان جنگ تحمیلی انجام دادند و یا کمکهایی که در اردوگاههای عراقی به بعثیها کرده و اسرای ایرانی را شکنجه میدادند. در یکی از پیامهای اخیر این گروهک که در سایت وابسته به آنها و کانال تلگرامی سازمان منافقین خلق نیز منتشر شده، برای اولین بار این گروهک تروریستی «مسئولیت کشتار ۱۷ هزار تن از شهروندان ایرانی در سالهای گذشتـه» را پذیرفته است.
البته تروریستهای گروهک پهلوی مدعیاند که همه شهدای ترورشده، از عوامل و وابستگان به حکومت جمهوری اسلامی هستند. در حالیکه تاریخ چیز دیگری نشان میدهد و اسناد کشتارهای کور آنها در کوچه و بازار، عملیاتهای ترویستی با هدف آسیب رساندن به مردم عادی و … به وفور از سوی گروهک منافقین انجام شده است.
از جنایت تا خیانت
خیانت و جنایت دو واژهای است که پس از شنیدن نام «سازمان مجاهدین» به ذهن هر ایرانی میرسد. اعضای پیدا و پنهان این گروهک منفور که سالهاست شبکه انسانی خود را آموزش داده و در داخل و خارج ایران تقویت کرده، این روزها سودای جدیدی در سرهای خود میپرورانند. منافقین با تمام تلاش خود سعی کردهاند تا خود را به عنوان آلترناتیوی برای نظام جمهوری اسلامی جا بزنند و مریم رجوی را رئیسجمهور(!) شورای مقاومت ایران میخوانند!
پس از عربدهکشیهای ترامپ و پمپئو علیه مردم ایران که با واکنش مقامات ایرانی مواجه شد، سازمان مجاهدین خلق در بیانیهای به سخنان سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران واکنشی عصبی نشان داد. این پیام که در قالب ویدئویی و به نقل از سخگوی گروهک منافقین منتشر شده، حاوی نکات جدیدی است که مرور آنها میتواند ابعاد جدیدی را روشن کند.
منافقین در این ویدئو مجددا با اشاره به ترور شهیدان اسدلله لاجوری و علی صیاد شیرازی، تهدید کردهاند که قاسم سلیمانی به زودی به دیدار محتوم با لاجوردی فرستاده خواهد شد.
در این پیام ویدئویی که در کانال تلگرامی منافقین نیز منتشر شده، به گرانی دلار، اعتصاب کامیونداران، تظاهرات در برخی از شهرهای ایران و … اشاره شده و تلویحا تلاش شده تا این اوضاع نابسامان را به فعالیتهای پشت پرده سازمان منافقین و فشارهای اقتصادی آمریکا گره بزند.
از سوی دیگر سخنگوی سازمان منافقین خلق با طرح این ادعا که قصد نابودی نظام ایران را دارد، در این ویدئو میگوید که «ارتش آزادیبخش ملی ایران، ۸۲۰ تانک و زره پوش، ۵۱۰ انواع توپها و ۱۷هزار سلاح دیگر [برای حمله به ایران] آماده کرده بود که آخوندها به لطف آمریکا از آن جان به در بردند…»
گروهک منافقین در این پیام مدعی میشود که «…تسلیحات و مهمات لازم برای سرنگونی در داخل میهن اشغالشده یافت میشود.»
این پیام صریح از سوی گروهک منافقین، که این روزها بیش از پیش فعال شده و با برگزاری گردهمایی در پاریس و حمایتهای برخی از مقامات آمریکایی همچون جان بولتن، رودی جولیانی و نیکی هیلی جان تازهای گرفتهاند، حاوی هشدارهای قابل توجهی است.
از یکسو منافقین در تلاشند تا با استفاده از دلارهای نفتی برخی از رژیم های عربی خود را پیش از پیش در فضای جهانی مطرح کنند تا بتونند به عنوان آلترناتیو خود را جا بزنند؛ و از سوی دیگر این زنگ خطر امنیتی را به دنبال خواهد داشت که ممکن است عناصر وابسته به منافقین و یا سمپاتهای آنان در داخل کشور، از برخی حرکتهای اعتراضی مردم سوءاستفاده کرده و بر روی موج مطالبات به حق مردم سوار شده و آن را به سوی آنچه خودشان میخواهند، هدایت کنند.
حمایت با دلارهای نفتی از گروهکهای ضدایرانی
نزدیکی سعودیها به اپوزیسیون ایران و حمایتهای مالی و معنوی از آنان برای آشوبآفرینی در داخل کشور، چیز جدیدی نیست. حاکمان این رژیم مرتجع در سالهای اخیر روابط خود با گروهک منافقین، دارودسته پهلوی و برخی از گروههای جداییطلب را زیادتر کردهاند. سفر مریم رجوی به عربستان به بهانه شرکت در مراسم حج، کمک چندصد میلیون دلاری عربستان به رضا پهلوی -که توسط رسانههای عربی فاش شد- و حمایت شبکه های فارسی زبان وابسته به سعودی از گروهک های جداییطلب نمونههایی از تلاش سعودی برای ناامنسازی ایران است.
در پوچ بودن ادعاهای منافقین که شکی نیست، اما آیا نهادی وجود ندارد که با استناد به اسناد متقن، علیه فعالیتهای تروریستی گروهک منافقین، تهدیدات آنها به ترور مقامات رسمی کشور و حمله نظامی، ۱۷هزارجنایت ثبت شده در ۴دهه گذشته و… اقامه دعوی کرده و سرکردگان این گروه تروریستی در آلبانی، پاریس و سایر نقاط جهان را تحت تعقیب بینالمللی قرار دهد؟
کد خبر ۴۳۷۵۷۳۳
(پایان)
Some related documents:
Lets create another Vietnam for America(pdf).
(Mojahedin English language paper April 1980)
Letter to Imam (Khomeini) (pdf).
(Mojahedin English Language paper April 1980)
Some questions unanswered regarding the US military invasion of Iran (pdf).
(Mojahedin English Language paper June 1980)
link to one of the Mojahedin Khalq songs
advocating terror and killing Americans
(In Persian written and distributed after the Iranian Revolution)
Russiagate Conceals Israeli Meddling and Coming War with Iran
The MEK’s man inside the White House (Maryam Rajavi cult, Mojahedin Khalq)
US Forces Albania To Take IS Fighters After Hosting MEK
Full Exclusive / Camp Incident, Iranian Mojahedin Beat British Journalist (aka MKO, MEK, Rajavi cult, Saddam’s Private Army)
Pandli Majko merr pjesë në takimin e xhihadistëve iranianë
Pandli Majko attends the meeting of jihadists promising them Albanian Passports
Saddam’s Private Army
How Rajavi changed Iran’s Mojahedin from Armed Revolutionaries to an Armed Cult
ISIS Attacks in Tehran Expose US-Saudi Lies About Iran
Iran Unites as Tehran Struck by Middle East’s Proxy Wars
Remember.Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult) was one of the excuses of US attacking Iraq
BBC: Who are the Iranian dissident group MEK? (Mojahedin Khalq, MKO, PMOI, …)
Maryam Rajavi — MEK Propaganda Queen — Advertises Her Serives For Iran’s Enemies
Mojahedin Khalq (MKO, NCRI, Rajavi cult) terrorists openly declare support for ISIL, terror acts
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=32970
سرنوشت اعضای دخیل سازمان منافقین (مجاهدین خلق، فرقه رجوی) در کشتار حج ۶۶
مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اول اوت ۲۰۱۸:… در مراسم حج سال ۱۳۶۶ حوادثی رخ داد که منجر به شهادت صدها زائر ایرانی شد. با استناد به شواهدی که بعدها فاش شد، علاوه بر رژیم آلسعود، رد پای سازمان مجاهدین خلق و رژیم بعث عراق هم در این جنایت دیده میشد. پس از این جنایت، سازمان منافقین به سرعت دست به تصفیه زده و کوشید آن دسته از اعضا را که به نوعی …
Albania: MEK rebrands by assassinating unwanted members
احمدرضا کریمی:
سرنوشت اعضای دخیل سازمان منافقین در کشتار حج ۶۶
در مراسم حج سال ۱۳۶۶ حوادثی رخ داد که منجر به شهادت صدها زائر ایرانی شد. با استناد به شواهدی که بعدها فاش شد، علاوه بر رژیم آلسعود، رد پای سازمان مجاهدین خلق و رژیم بعث عراق هم در این جنایت دیده میشد. پس از این جنایت، سازمان منافقین به سرعت دست به تصفیه زده و کوشید آن دسته از اعضا را که به نوعی از پشت پرده کشتار حجاج اطلاع داشتند و به تعبیر سازمان “مسئلهدار” هم شده بودند، سر به نیست کند تا بدین ترتیب مانع از فاش شدن پشت پرده این فاجعه شود. بر این اساس، کار تصفیه دهها نفر از اعضای سازمان آغاز شد که از جمله آنها میتوان به اسامی اصغر رادیو، بهرام (تقی)، جواد، بشیر، محمود، حسن محمدی، مجتبی امیر میران، عباس، زهرا، ژاله و … اشاره کرد. همه این افراد که به نحوی از پشت پرده فاجعه حج سال ۶۶ اطلاع داشتند به مرور زمان و به طرق مختلف سر به نیست میشوند تا به گمان سازمانیان، تحرکات منافقین در کشتار حج ۶۶ فاش نشود، غافل از اینکه دست منافقین رو شد و همگان به نقش آنان در این جنایت پی بردند.
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۷ – ۰۹ مرداد ۱۳۹۷ – ۲۰۱۸July 31
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در روز ششم ذیالحجه ۱۴۰۷ قمری برابر با ۹ مرداد ۱۳۶۶ شمسی، واقعه خونینی در مکه رخ داد؛ مراسم برائت از مشرکین که از سوی حجاج در مکه مکرمه برگزار میشد، توسط دولت سعودی به خون کشیده شد و در این بین بسیاری از حجاج ایرانی به شهادت رسیدند.
براساس شواهد موجود، سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، رژیم بعث عراق و رژیم آلسعود با ائتلاف با یکدیگر این جنایت را رقم زدند و پس از این جنایت، سازمان به سرعت دست به تصفیه زده و کوشید آن دسته از اعضا را که به نوعی از پشت پرده کشتار حجاج اطلاع داشتند سر به نیست کند تا بدین ترتیب مانع از فاش شدن پشت پرده این فاجعه شود.
احمدرضا کریمی، یکی از اعضای جداشده سازمان مجاهدین خلق، طی یادداشتی که در اختیار “پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی” قرار داده، ضمن بررسی نقش سازمان منافقین در کشتار خونین حج ۶۶، سرنوشت عدهای از اعضای سازمان که در این ماجرا نقش داشتند را بررسی کرده است.
براساس اطلاعات ارائه شده توسط این عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق، همه اعضای سازمان که به نوعی در فاجعه کشتار حجاج دخیل بودند یا اطلاعاتی از پشت پرده این ماجرا داشتند، پس از مدتی به دستور مرکزیت تصفیه و سر به نیست شدند.
مشروح یادداشت احمدرضا کریمی را در ادامه میخوانید.
در مراسم حج سال ۱۳۶۶ حوادثی رخ داد که منجر به شهادت صدها زائر ایرانی شد. با استناد به شواهدی که بعدها فاش شد، علاوه بر رژیم آلسعود، رد پای سازمان مجاهدین خلق و رژیم بعث عراق هم در این جنایت دیده میشد.
تدارک امکانات اولیه را مأموران رژیم بعثی، در پوشش مصونیت دیپلماتیک برعهده داشتند؛ آنها مواد منفجره و تصاویر امام خمینی را -بدون آنکه بازرسی و کنترلی در کار باشد- با خود به فرودگاه جده آوردند. افراد فرقه، با گذرنامهای عراقی که دولت عراق برای آنها تهیه کرده بود، به عنوان حجاج عراقی، وارد خاک عربستان شدند.
ریاست کاروان فرقه را عنصر قدیمی مرکزیت عباس داوری (رحمان) به عهده داشت. نیروهای رجوی در این مأموریت، با یک اتوبوس از ساختمان موسوم به “سعادتی” در بغداد حرکت کردند. این جمع، پس از ورود به عربستان، خود را به راحتی در میان زائران ایرانی جای دادند تا تحرکات آنان، به نام ایرانیان تمام شود.
اسامی برخی از اعضای کاروان بدین شرح بود: حاج مسیح، حاج صادقی، حسین مسلمی، بهرام (تقی)، اصغر (معروف به اصغر رادیو)، جواد صالح تهرانی (بیژن روابط)، کاوه روابط، حسین فیلی (عباس روابط)، حمید باطبی (رحیم روابط)، جواد، حسن عنایت (صادق روابط). رئیس اکیپ عراقی هم فردی به نام سروان خالد بود.
اما جالب اینجاست که پس از انجام عملیات کشتار حجاج و بعد از بازگشت کاروان مزبور از مراسم حج، عدهای از این افراد به مرور زمان “مسئلهدار”میشوند و احتمال جدایی آنها از سازمان به وجود میآید. لذا به منظور جلوگیری از انتشار نقش سازمان در حج سال ۶۶ در بیرون، سازمان افراد مسئلهدار را یکی پس از دیگری سر به نیست میکند.
در این بین میتوان به ۱۵ مورد زیر اشاره کرد که همه به طرز مشکوکی با دستور مرکزیت تصفیه شدند:
۱- اصغر رادیو: وی پس از مدتی از مجاهدین خلق جدا میشود و سازمان او را به پاکستان اعزام میکند. بعد از چندی، اعلام مینمایند که اصغر به قتل رسیده است.
۲- بهرام (تقی): او در پادگان بدیعزادگان (محل استقرار رجوی) کار میکرد. علاوه بر داشتن اطلاعات مربوط به توطئه در مراسم حج، به اطلاعات ویژه اقامتگاه رجوی و اسرار درونی آن واقف بود. این فرد، پس از فاجعه مکه، مسئلهدار میشود و تحت برخورد قرار گرفته به رده پایینتر تشکیلات تنزل میکند. چندی بعد، از سوی سازمان اعلام میشود که نامبرده، به علت بلد نبودن شنا و در حالی که جز او کسی در استخر نبوده، در استخر پایگاه بدیعزادگان غرق شده است؛ گویا استخر مزبور تنها ۶۰ سانتیمتر عمق داشته است!
۳- جواد: وی را در حالی که به دار آویخته شده بود در تعمیرگاه یکی از قرارگاهها مییابند. به اظهار دوستانش، نامبرده در شب حادثه، هیچ وضع نامطلوب روحی نداشته که موجب شود روز بعد اقدام به خودکشی کند. بنا به گفته افراد قرارگاه محل اتفاق، صحنه حلقآویز بسیار مرتفع بوده است و برای اجرای طرح، دخالت دو نفر دیگر ضرورت داشته است. این نکته مسلم است که جواد در هنگام مرگ مسئلهدار بوده و قصد جدایی داشته است.
۴- بشیر (نام مستعار): یک روز هنگام بیدار باش صبح او را مرده در رختخواب مییابند، در حالی که همه بدنش کبود و متورم بوده است. علت مرگ، توسط سازمان، ناراحتی مغزی اعلام میگردد.
۵- محمود (نام مستعار): جسد وی در ساختمانهای معروف به “اسکان” مجموعه C (که پس از طلاقهای ایدئولوژیک تخلیه میشود و در جنب مجموعه H معروف به “قفس” یا “قبر” – از جمله زندانهای انفرادی رجوی- قرار داشته است) سه روز پس از مرگ کشف و به خاک سپرده میشود. سازمان علت مرگ وی را اعلام ننموده است.
۶- فردی که در یکی از اردوگاهها به سر میبرد، مسئلهدار شده قصد ترک سازمان را داشته است. روایت مرگش ظاهرا بدین قرار است که شبانه بین دو کامیون “آیفا” قرار میگیرد و سرش له میشود. سازمان اعلام مینماید که به علت تاریکی هوا و گرد و خاک زیاد، راننده متوجه نمیشود و آن حادثه رخ میدهد. اگر چنین بود، قاعدتا باید تمامی بدن فرد له میشد؛ نه فقط سرش!
۷ و ۸- دو زن در که قرارگاه اشرف به سر میبردهاند؛ این دو هم مسئلهدار بودند. سازمان اعلام میکند که این دو با خوردن قرص خودکشی کردهاند در حالی که در قرارگاه مذکور دستیابی به قرص و مواد سمی غیر ممکن بوده است.
۹- فردی که در محل غیرمسکونی و تخیله شده “اسکان” با دستمالی که در دهانش قرار داشته، به قتل رسیده است. جسد وی هنگام بازرسی یک اکیپ از زنان سازمان، که پس از طلاقهای ایدئولوژیک برای کنترل وسایل خانه رفته بودهاند، کشف میشود.
۱۰- حسن محمدی: وی از اعضای قدیمی سازمان است که در زمان رژیم پهلوی زندانی بوده است. وی که “مسئلهدار” هم شده بود، ظاهرا هنگام بازگشت از یک عملیات، در رودخانه غرق میشود.
۱۱- عباس: این فرد که از اعضای نسبتا قدیمی سازمان بوده، به خاطر مسئلهدار شدن، زیر برخورد قرار داشته است. وی را به قسمت نظامی اعزام میکنند و ظاهرا مورد شلیک سهوی فرماندهاش قرار میگیرد و کشته میشود.
۱۲- زهرا: این فرد، پس از خلع رده، به عنوان کارگر ساده در آشپزخانه بغداد به بیگاری گماشته میشود. جسد وی را پس از مدتی درون یک یخچال کشف میکنند.
۱۳- ناهید: وی در شهر کرکوک، از طبقه اول ساختمان موسوم به “شفایی” به پایین سقوط میکند و بلافاصله جان میسپارد؛ علت مرگ را خودکشی اعلام میکنند. بنا به اظهار سازمان، نامبرده بیماری روانی داشته و چون مربیان کوتاهی میکنند، دور از دید آنها دست به خودکشی میزند.
۱۴- ژاله: وی حاضر نبوده است که به انقلاب ایدئولوژیک تن در دهد و از این رو تحت فشار روحی شدید قرار داشته است تا اینکه به گفته سازمان، در پاریس خود را بین دو قطار در حال حرکت قرار میدهد و خودکشی میکند.
۱۵- مجتبی امیر میران (م. بارون): شاعر بخش تبلیغات؛ نامبرده از مسئلهدارهای سرسخت بوده است که سرانجام در ساختمان موسوم به”میرزایی” (طبقه سوم، واحد آخر، سمت راست) جسد او را به صورت حلق آویز شده مییابند. سازمان علت مرگ را خودکشی اعلام میکند.
علاوه بر این ۱۵ تن، سه نفر دیگر از اعضای سازمان نیز پس از ماجرای حج سال ۶۶ به طرز مشکوکی از میان برداشته میشوند تا به گمان سازمانیان، تحرکات منافقین در کشتار حج ۶۶ فاش نشود، غافل از اینکه دست منافقین رو شد و همگان به نقش آنان در این جنایت پی بردند.
–
نقش منافقین در کشتار خونین مکه در سال ۶۶
در روز نهم مردادماه ۱۳۶۶ شمسی برابر با ششم ذیحجّه سال ۱۴۰۷ قمری، مراسم برائت از مشرکین که از سوی حجاج در مکه مکرمه برگزار شد، توسط دولت سعودی با خشونت سرکوب شد و در این بین بسیاری از حجاج ایرانی به شهادت رسیدند. اکنون شواهدی وجود دارد که نشانگر نقش سازمان منافقین و همکاری آنان با رژیم بعثی عراق و عربستان سعودی در قتلعام حجاج ایرانی است.
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۱ – ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ – ۲۰۱۶August 10
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در روز نهم مردادماه ۱۳۶۶ شمسی برابر با ششم ذیحجّه سال ۱۴۰۷ قمری، مراسم برائت از مشرکین که از سوی حجاج در مکه مکرمه برگزار شد، توسط دولت سعودی با خشونت سرکوب شد و در این بین بسیاری از حجاج ایرانی به شهادت رسیدند. اکنون شواهدی وجود دارد که نشانگر نقش سازمان منافقین و همکاری آنان با رژیم بعثی عراق و عربستان سعودی در قتلعام حجاج ایرانی است.
گفتنی است این فاجعه درحالی رخ داد که ایران درگیر جنگ با متجاوزان عراقی بود و دست داشتن رژیم بعث در این جریان محتمل به نظر میرسید. در چنین شرایطی سازمان منافقین بلافاصله پس از فاجعه قتل عام حجاج ایرانی در مکه مکرمه، با صدور اعلامیهای، جمهوری اسلامی ایران را مسئول این کشتار دانست و جنایتکاران سلفی، بعثی، وهابی و سعودی را تبرئه کرد.
“مهدی ابریشمچی”، یکی از اعضای سازمان منافقین، در مذاکره با افسران اطلاعاتی عراق به صدور این اعلامیه و اطلاع سعودیها از آن اشاره کرده و میگوید: «دعوتنامه رسمی را که “ملک فهد” برای ما فرستاده است، ما فکر میکردیم در رابطه با اطلاعیه ما بوده است ولی وقتی رفتیم این دعوتنامه را به ما تحویل دادند، لذا ما جهت هماهنگی با شما مستقیماً این مسئله را بیان نمودیم تا ملاحظات و نقطه نظرات شما را در نظر بگیریم. به دنبال اطلاعیهای که بعد از قضیه مکه دادیم که رونوشت آن به سفارت سعودی در بغداد فرستاده شده بود، آقای سفیر تماس گرفته و گفته بود که حامل پیام ملک فهد بوده و امروز به دیدار من آمد. سفیر با ابلاغ توجهات ملک فهد، هیئتی را از سازمان جهت سفر به جده و ملاقات با مسئولین عربستان سعودی دعوت نمودهاند و تاریخی مشخص کردهاند که روز سهشنبه این هفته را منتظر هیئت هستند.»
به اعتراف یکی از عناصر سابق سازمان منافقین به نام رضوانی، «مسعود رجوی با استفاده از فرصت ایام حج، طبق یک طرح از قبل برنامهریزی شده و با همکاری عراق، تظاهرات آرام اعلام برائت زائران ایرانی را به خون کشید تا به اهداف خاص خود برسد.» [۱]
البته پیش از افشاگری های اعضای منافقن، اطلاعاتی از نقش گروهک منافقین در کشتار مردم در روز ۹ مردادماه به دست مقامات جمهوری اسلامی رسیده بود. به عنوان مثال حضرت آیتالله خامنهای، رئیس جمهور وقت ایران، ضمن سخنرانی خود در مرداد ۶۶ به نقش منافقین در حوادث جمعه خونین مکه اشاره کرده و فرمودند: «ما به احتمال زیاد حدس میزنیم منافقین و مزدوران بسیار پست که حاضرند علیه کشورشان به هر جنایتی دست بزنند در این جنایت ددمنشانه دخالت داشتهاند. شواهد نشان میدهد که عدهای فارسیزبان که صورتهای خود را پوشانیده بودند در این جنایت، استکبار جهانی و رژیم پادشاهی سعودی را یاری نمودند. این حادثه از قبل طراحی شده بود و بعید نیست که از چند ماه پیش، همزمان با قضیه خلیج فارس هماهنگ شده باشد.»[۲]
“عزتالله سحابی” از اعضای نهضت آزادی نیز مدتها بعد درمورد شیطنتهای منافقین در حادثه “جمعه خونین” در کتاب خاطرات خود نوشت: «متاسفانه در اثر دخالتهای مرموزی که انجام شد، در آن سال این تظاهرات سرکوب شد و تعداد زیادی از هموطنان ما کشته شدند. در سفری که آن سال به خارج داشتم یکی از دوستان به من خبر داد که شیطنتهایی از سوی مجاهدین این حادثه را رقم زده، یا به خشونت کشیده است. امیدوار بودم این خبر درست نباشد… ولی شنیدهها حاکی از آن بود که یکی از اعضای مجاهدین آقای عباس…، با لباس احرام بین تظاهرکنندگان هنگامی که جمعیت روی پل معروف به “هجوم” میرسند گلولهای به طرف پلیس شلیک میکند. پلیس عربستان هم که کاملا در حال آمادهباش بود به طرف جمعیت حمله میکنند و تیراندازی میشود، جمعیت سراسیمه به عقب برمیگردند و جماعت زیادی که بیشتر خانمها بودند زیر دست و پا له میشوند و از بین میروند.»[۳]
همکاری رژیم بعثی عراق با منافقین در کشتار مکه
شواهد موجود حاکی از آن است که رژیم عراق نیز که در آن دوران درگیر جنگ با ایران بود از توطئه منافقین و سعودیها آگاه بوده و برای به خون کشیدن مناسک حج با منافقین همکاری میکرده است. در بخشی از مذاکرات فاش شده یکی از عناصر قدیمی مرکزیت سازمان منافقین به نام “عباس داوری”، که در سال ۶۶۶ ریاست کاروان اعزامی منافقین به مناسک حج را برعهده داشته است، با افسران امنیتی عراق، به موضوع حضور منافقین در حج و همکاری بعثیها با آنان اینگونه اشاره میشود:
عباس داوری: ما میخواستیم اگر امکان داشته باشد در درون هیئتهای عراقی اعزامی به حج حضور یابیم و به گونهای مشخص نگردد که از مجاهدین و غیرعراقی هستیم و همان روزی که ایرانیها وارد میشوند ما ملحق میشویم؛ البته میدانید که ایرانیها به صورت کاروانی به حج میآیند؛ میخواهیم نیروهای خود را در آنها نفوذ دهیم و ارتباط گیری کنند.
افسر امنیتی عراق: ما چگونه برای شما ویزا بگیریم؟ این نیروهای شما کجا میخواهند ارتباط گیری کنند؟
عباس داوری: در جده، که همه زائرین ابتدا آنجا پیاده میشوند و فعلا چند نفر مد نظر ما است که [هماکنون] در عراق نیستند.
افسر امنیتی عراق: ما پس از موافقت میتوانیم برای آنها گذرنامه عراقی درست کنیم و به همراه برخی از کاروانهای حج بفرستیم. برای هر فرد گذرنامه را میفرستند و به دست او میرسانند و در موعد مقرر نیز گذرنامه را بازمیگردانند؛ راه دیگری نداریم.
عباس داوری: به خاطر حساسیت موجود اگر بشود که بازگشتشان به کشور دیگری باشد و از آنجا به عراق بیایند بهتر است.
افسر امنیتی عراق: چون گذرنامهها با یکی از کاروانهای ما خواهد رفت نمیتواند با این کاروان بازنگردد. چون عربستان از هر کاروانی لیست دارد و نفر شما میتواند به مجرد رسیدن به آنجا از بعثه جدا شود و به دنبال کارش برود و کسی او را شناسایی نخواهد کرد و در پایان به فرد تعیینشده از سوی ما مراجعه میکند و گذرنامهاش را تحویل میگیرد و میآید.
عباس داوری: نفرات مجاهدین میخواهند در داخل کاروانهای ایرانی جای بگیرند و شب و روز با آنها باشند و مشخص نگردد که از کاروان دیگری آمدهاند.[۴]
سفر محرمانه مسعود رجوی به عربستان
در اسفند ۱۳۷۹ یعنی ۱۳ سال پس از اتفاقات ناگوار مکه، تصویری از مسعود رجوی در نشریه مجاهد منتشر شد که نشان میداد وی در سال ۶۶ در مکه حضور داشته است.[۵] در این عکس علاوه بر رجوی افرادی چون: عباس داوری، علیرضا باباخانی، محمد سیدالمحدثین، علیرضا صدرحاج سیدجوادی و رضا درودی که همگی از مسئولین روابط خارجی و اطلاعاتی و حفاظتی منافقین بودند دیده میشوند.
علاوه بر این، شواهد دیگری نیز حاکی از آن بود که سرکرده گروهک منافقین، در سال ۶۶ و همزمان با وقایع مکه با دعوتنامه رسمی که از ملک فهد دریافت میکند به شکل محرمانه عازم عربستان میشود.
در همین رابطه “مهدی ابریشمچی”، به افسر اطلاعات عراق میگوید: «ما برای اینکه مخفی بودن سفر را تأمین کنیم حتی برای مخفی ماندن از دید کارکنان فرودگاه، یک جدول زمانبندی شده داریم که به شما اطلاع میدهیم تا براساس آن عمل شود و انتظار داریم تا براساس آن عمل شود و غیر از ما سه نفر هیچکس از آن اطلاع ندارد.»
در جلسات دیگر بین رابط منافقین و سازمان اطلاعاتی عراق تأکید میشود که سفر مزبور در جهت جلب حمایت بیشتر عربستان از سازمان برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران بوده است.[۶]
افشای ارتباط منافقین با عربستان توسط مسعود رجوی
مسعود رجوی در مذاکرات با “سپهبد صابرالدوری” رئیس سرویس کل اطلاعات عراق پس از انتفاضه شعبانیه ۱۳۷۰ میگوید: «روز پنجشنبه هفته گذشته نماینده ما با “مورفی” در آمریکا دیدار کرد. شروع کردند به حرفهای ما گوش دادن و ما تلاش کردیم نقشهها و توطئههای رژیم [امام] خمینی را برای آنها برملا کنیم. به آنها ثابت کردیم که رژیم ایران تهدید شماره یک به حساب میآید، نه عراق. به صراحت گفتیم که این تهدید و خطر متوجه [عربستان] سعودی نیز میشود. شما عراقیان ارتباط ما را با سعودی برقرار کردید، به طوری که “ملک فهد” مرا برای دیدار از عربستان دعوت کرد که به آنجا رفتم و با ایشان ملاقات کردم.»
وی همچنین در پیغامی به “رییس سرویس اطلاعات عراق” درباره ارتباط سازمان منافقین و عربستان میگوید: «آنچنان که دکتر میدانند ما به دنبال متقاعد کردن سعودی به برقراری ارتباط مستحکم با عراق هستیم که [نظام امام] خمینی را به قویترین صورت طرد کنند و جناب دکتر خوب میدانند که خبر این رابطه باید بین ما و شما محفوظ بماند. همچنین اگر دکتر ملاحظه دارند، قبل از آن که هیئت [اعزامی به عربستان] روز سهشنبه برود بیان کنند.» [۷]
پی نوشت ها:
۱- نشریه نگاه، سازمان منافقین، بیانیه رضوانی، ص ۳۳۰٫
۲- روزنامه کیهان، سهشنبه، ۲۷ مرداد ۱۳۶۶، ص ۲٫
۳- عزت الله سحابی، نیم قرن خاطره و تجربه، جلد دوم، تهران: انتشارات خاوران، ص١٨٣.
۴- صفاءالدین تبرائیان، خوابگردها:ارتباط رهبران سازمان مجاهدین خلق با نهادهای اطلاعاتی و امنیتی عراق، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۷۰۱ و ۷۰۲٫
۵- سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام، جلد سوم، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص ۲۶۶٫
۶- پیشین، ص ۲۷۲٫
۷- صفاءالدین تبرائیان، خوابگردها، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، صص ۷۰۷۰۶-۷۰۴٫
(پایان)
***
بازخوانی “استراتژی تغار” ده سال بعد، نوشته آقای قاسم قزی، نروژ، سال ۲۰۰۷
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=32815
پشیمانی عربستان سعودی از پخش مستقیم کارناوال مریم رجوی (مجاهدین خلق) توسط شبکه ایران اینترنشنال
ایران اینترلینک، بیست و دوم ژوئیه ۲۰۱۸:… طبق اخبار رسیده از شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال لندن، وابسته به عربستان سعودی، پخش مستقیم کاراناوال مجاهدین خلق از ویلپنت پاریس باعث اعتراض قریب باتفاق کارکنان این شبکه شده است. اختلافات درونی تا کنون باعث اخراج (یا استعفا) بیش از چهار تن از کارکنان این شرکت عربستانی شده است. اکنون مطلع شدیم که پرداخت کنندگان …
از قلاده های طلائی صدام تا قلاده های چرمی تل آویو
عربستان سعودی از دستور پخش مستقیم کارناوال مریم رجوی در تلویزیونش (ایران اینترنشنال) بشدت پشیمان شده است
طبق اخبار رسیده از شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال لندن، وابسته به عربستان سعودی، پخش مستقیم کاراناوال مجاهدین خلق از ویلپنت پاریس باعث اعتراض قریب باتفاق کارکنان این شبکه شده است. اختلافات درونی تا کنون باعث اخراج (یا استعفا) بیش از چهار تن از کارکنان این شرکت عربستانی شده است. اکنون مطلع شدیم که پرداخت کنندگان مالی این شرکت خود به تکاپو افتاده و با مشاهده دامنه انزجاز ایرانیان از این حرکت ضد ایرانی و ضد انسانی به بازخوانی این عمل پرداخته اند. شبکه ایران اینترنشنال با بودجه قریب به ده میلیون پوند در سال توسط یک شرکت عربستان سعودی در لندن راه اندازی شد- ایران اینترلینک.
–
اعتراض مهدی جامی به پخش مستقیم کارناوال مریم رجوی بدستور عربستان سعودی
پاسخ علی اصغر رمضانپور در توجیه پخش مستقیم کارناوال مریم رجوی بدستور عربستان سعودی
–
۱- واکنش عربستان به پخش مستقیم نمایش فرقه مجاهدین توسط بلند گوی فارسی زبان خود، تلویزیون ایران اینترنشنال
محمد سهیمی، صفحه فیسبوک
لینک به منبع
دوستان سلام: همانطور که میدانید، تلویزیون ایران اینترنشنال که بلندگوی فارسی زبان عربستان است نمایش مضحک فرقه مجاهدین در پاریس با شرکت چند هزار توریست اروپایی را برای ۷ ساعت مستقیما پخش نمود. این پخش مستقیم واکنش بسیار شدید منفی در میان ایرانیان، مستقل از نگاه سیاسی آنها، بر انگیخت.
دوستان در اروپا از که نزدیک در جریان هستند اطلاع داده اند که خود عربستان هم این پخش مستقیم را به زیان خود ارزیابی نموده است، چون به وضوح حمایت رژیم آن کشور از یک فرقه که مورد نفرت همگانی است را به نمایش گذارده است. به همین دلیل قرار است که آقای علی اصغر رمضانپور، که همه کاره و سردبیر بخش خبر آن تلویزیون و مدافع پخش آن نمایش است، تا پایان ماه اوت از سردبیری بخش خبر کنار گذارده شود. اینطور که دوستان میگویند، آقای مهدی جامی، که در گذشته سردبیر بخش خبر رادیو زمانه بود، نیز به دلیل اعتراض به پخش مستقیم نمایش فرقه حذف شده است.
اگر آقای رمضان پور کنار گذارده شود، این اولین تغییر بخش خبر تلویزیون ایران اینترنشنال نخواهد بود. آقای محمد منظرپور، که اولین سردبیر بخش خبر آن تلویزیون بود نیز به عنوان گزارشگر و تحلیلگر به واشنگتن “تبعید” شده است.
البته، پر واضح است که وقتی مخارج عظیم چنین رسانهای توسط عمال عربستان تأمین شود، اینچنین کنش، واکنش، و تغییرات که خواست صاحبان اصلی است را باید انتظار داشت.
–
۲- تلویزیون ایران اینترنشنال، بلندگوی ایرانی عربستان، و نمایش سالانه فرقه مجاهدین در پاریس
محمد سهیمی، صفحه فیسبوک
لینک به منبع
دوستان سلام: این پست را از نیویورک مینویسم. دیروز نمایش سالانه فرقه مجاهدین در پاریس برگزار شد. طبق معمول هزاران توریست اروپایی با خرج فرقه به پاریس رفتند و برای مریم رجوی هورا کشیدند. و دست زدند. به این نمایشها عادت داریم، و جای تعجبی نیست. تلویزیون ایران اینترنشنال، بلندگوی ایرانی عربستان سعودی [به همراه وبسایت فارسی العربیه] برای این نمایش سنگ تمام گذاشتند. ایران اینترنشنال نمایش را پخش مستقیم نمود، با این بهانه که این خبر روز است، و بعد هم دو به اصطلاح کارشناس درباره مراسم “تحلیل”های خودرا ارائه دادند. ایران اینترنشنال دیگر حتی تظاهر به مستقل بودن هم نمیکند، چون رسوأیی آن دیگر آنقدر روشن شده است که هر تلاشی برای انکار آن خیلی مضحک خواهد بود. خیانتهای فرقه مجاهدین، از همکاری با رژیم صدام حسین و کشتن سربازان کشور در جبهه جنگ، تا نوکری اسرائیل و عربستان نیازی به بازگویی ندارد. ولی نقش تبلیغاتی ایران اینترنشنال برای این فرقه ماهیت واقعی این دستگاه تبلیغاتی عربستان را که از فرقه حمایت میکند از آفتاب روشن تر نموده است.
دو نکته را اضافه میکنم. اول، باید از آن فعالان سیاسی داخل کشور که تأ زمانی که در ایران بودند “نان” همنشینی با چهرههای ملی واقعی مانند زنده یاد مهندس عزت الله سحابی را میخوردند، و حال در اروپا هستند و پای ثابت این بلندگوی تبلیغاتی عربستان، پرسید کجای اینکار “ملی” است؟ البته زندگی خرج دارد، و این دستگاه تبلیغاتی به شرکت کنندگان در برنامه خود پول خوبی پرداخت میکند. دوم، طنز تلخ روزگار این است که سازمانی که قبل از انقلاب مستشاران امریکایی در ایران را ترور میکرد، و سازمانی که در سال اول انقلاب خودرا “چپ نیروهای چپ انقلابی ایران” معرفی میکرد، حال تبدیل به فرقهای شده است که پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، به گفته یکی از هواداران سابق خود، در کمپ اشرف جشن گرفت، و حال کاسه گدایی خودرا به طرف همان آمریکا و متحدان آن در منطقه دراز کرده است.
–
۳- طرح نئوکانها برای مجازات ایران: استفاده از فرقه مجاهدین
محمد سهیمی، صفحه فیسبوک
لینک به منبع
دوستان سلام: از لحظه انتخاب آقای ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر ۲۰۱۶ صدای آمریکا، رادیو فردا، و دیگر ارگانهای تبلیغاتی فارسی زبان دولت آمریکا تبلیغ برای رضا پهلوی را آغاز کردند. خانم ستاره درخشش، مدیر بخش فارسی صدای آمریکا، چرخش ناگهانی در برنامههای آن ایجاد نمود، که مهمترین هدف آن ابقای خود او بود. احمد چلبیهای ایرانی، از قبیل مجید محمدی، سعید قاسمی نژاد و گروه “دانشجویان لیبرال” – که همه چیز هستند به جز لیبرال — نیز در کنگره آمریکا لابی کردند که صدای آمریکا دیگر از ایرانیان مخالف تحریم اقتصادی، جنگ نظامی، و تجزیه طلبی دعوت نکند. این موضع حتی باعث شد که برخی از کارمندان ایرانی ایراندوست به عنوان اعتراض کار خودرا ترک کنند، و برخی مانند مهدی فلاحتی کاملا به جبهه جنگ طلبان بپیوندند.
ولی با آغاز کار جان بولتون، مسیحی صهیونیست جنگ طلب که بارها خواهان بمباران ایران شده، بعنوان مشاور امنیت ملی آقای ترامپ، و پیوستن رودی جولیانی، شهردار سابق نیویورک به تیم حقوقی آقای ترامپ، جهتها باردیگر تغییر یافت. هم بولتون و هم جولیانی لابیگران سابقه دار فرقه مجاهدین هستند که با دریافت صدها هزار دلار پول از آنها برای آنها بارها سخنرانی نموده اند. جالب اینجاست که جولیانی همچنین یکی از وکلای رضا ضرب است که همدست بابک زنجانی در دزدیدن پول مردم ایران بود، و به جرم نقض تحریمهای آمریکا بر ضد ایران در آمریکا تحت تعقیب قانونی است. جولیانی در نمایش اخیر فرقه در پاریس نیز شرکت کرد و برای توریستهای اروپایی که به خرج فرقه به پاریس رفته بودند سخنرانی نمود.
در مقاله زیر آقای فیل [فیلیپ] جیرالدی، که قبلا ۲۰ سال مامور سازمان سیا بود، و حال رئیس یک گروه از ماموران سابق اطلاعاتی آمریکا است که بر ضد جنگ فعالیت میکنند، درباره اتحاد نئوکان ها، که بولتون نماینده آنها در دولت آقای ترامپ است، و فرقه مجاهدین مینویسند و تحلیل میکنند. جالب است بدانید که در یک کتاب که مشغول خواندن آن هستم [لینک آن در زیر پست است] گفته میشود که آقای جیرالدی بین سالهای ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۹ در ایستگاه سازمان سیا در استانبول با پوشش دیپلماتیک مشغول جذب ایرانیهای پناهنده به ترکیه که در دولت دارای شغلهای بالا و یا نسبتا بالا بودند، بود، و آقای جیرالدی حتی نام چند نفر از آنها را میبرد، و یا با ایما و اشاره میگوید که آنها چه کسانی بودند. آقای جیرالدی مینویسند که چگونه مارک دوبوویتز، میلیاردر کانادأیی و رئیس سازمان نئوکان و حامی اسرائیل، “بنیاد دفاع از دمکراسی ها” و نوچه او سعید قاسمی نژاد بر ضد ایران و تحریم اقتصادی بر علیه مردم فعالیت میکنند. توییت قاسمی نژاد را نگاه میکردم و دیدم دوبوویتز توییتهای فارسی هم دارد، که پر واضح است آنها توسط قاسمی نژاد، و یا نوکر دیگر ایرانی “بنیاد”، یعنی بهنام بن طالب لو، نوشته میشوند. اگر میخواهید به عمق خیانت، نوکری و کاسه لیسی قاسمی نژاد پی ببرید، کافی است توییتهای او را دنبال کنید. ریچارد گلدبرگ، که او هم برای “بنیاد” کار میکند، در کنگره و سنا ی آمریکا سخت مشغول فعالیت بر ضد ایران میباشد. او ادعا میکند که یک لیست طولانی از خطرات امنیتی جمهوری اسلامی بر ضد آمریکا” وجود دارد که سنا و کنگره باید به آن توجه کنند، ولی نمیگوید در این لیست چه “خطراتی” هست.
آقای جیرالدی در پایان مینویسند که امید نئوکانها این است که با افزایش شدید فشار اقتصادی بر کشور مردم شورش کنند، و در نتیجه زمینه را برای مداخله به اصطلاح بشر دوستانه فراهم کنند. تحت چنین شرایطی، گمان اینها بر این است که فرقه میتواند با حمایت آمریکا، مانند ماجرای لیبی، وارد جنگ شود و کنترل کشور را در دست گیرد.
–
تحلیل روزنامه نگار قدیمی از شبکه “ایران اینترنشنال”
حمید هوشنگی، عصر اسلام
لینک به منبع
مدیریت شبکه ” ایران اینترنشنال ” با حسین رسام است که قبلاً در ایران مدیر بخش مطبوعات سفارت بریتانیا در تهران بود
عصراسلام: حمید هوشنگی از روزنامه نگاران پرسابقه ایرانی که در تحلیلی به معرفی شبکه نوظهور ایران اینترنشتال پرداخت:
شبکه تلویزیونی فارسی زبان ” ایران اینترنشنال” دو هفته دیگر در ٢٨ اردیبهشت امسال، یکساله می شود. در قضاوتی منصفانه باید گفت این شبکه تلویزیونی مستقر در لندن، به دلایل خاص، در این مدت کوتاه پیشرفتی کم نظیر داشته و اکثر قریب به اتفاق رقبای خود را پشت سر گذاشته است. شاید عمده ترین دلیل برای این دستاورد، داشتن منابع مالی بسیار وسیع و مدیریت حرفه ای است که “ایران اینترنشنال” از آن برخوردارست.
سرمایه گذار این شبکه، که در تیزر تبلیغاتی اش بر ” کلام ایرانی” و “فرهنگ ایرانی” تاکید فراوان می کند، آقای ” عادل عبدالکریم ” از اتباع عربستان سعودی است که مدیریت شرکت ” گلوبال مدیا سیرکولیتینگ” در لندن را نیز به عهده دارد، اما از عطاالله مهاجرانی نقل است که پدرخوانده این شبکه در واقع آقای “عبدالرحمان راشد” مدیر سابق شبکه تلویزیونی “العربیه” است که می دانیم وابسته به عربستان سعودی است.
مدیریت شبکه ” ایران اینترنشنال ” با حسین رسام است که قبلاً در ایران مدیر بخش مطبوعات سفارت بریتانیا در تهران بود و به عنوان تحلیلگر ارشد، مطبوعات و تحولات ایران را رصد می کرد. وی در جریان حوادث انتخابات ٨٨ دستگیر و مدتی زندانی شد. صاحبنظران رسانه عموماً به توانائی رسام در تحلیل منطقی مسائل ایران باور دارند. علی اصغر رمضانپور معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد در زمان آقای مسجد جامعی از دیگر مسئولین این شبکه و عضو شورای سردبیری ایران اینترنشنال است که همراه با محمد منظرپور سردبیر سابق بخش فارسی صدای امریکا، هدایت خبری شبکه را به عهده دارند. در سابقه کاری منظرپور، حضور چندساله اش در اسرائیل به عنوان خبرنگار صدای امریکا، نکته ای قابل توجه به شمار می آید. از دیگر همکاران به نام شبکه مذکور می توان از صادق صبا مدیر سابق تلویزیون بی بی سی فارسی و مازیار بهاری نام برد.
کسب موقعیتی بالا بوسیله “ایران اینترنشنال” در میان شبکه های تلویزیونی فارسی زبان مستقر در خارج در مدتی کوتاه، قطعاً به مدیریت حرفه ای آقای رسام مربوط می شود که با اتکاء به بودجه هنگفت سرمایه گذار سعودی، برای استخدام روزنامه نگاران ایرانی مقیم خارج بسیار دست و دلبازانه عمل می کند و همین اتکاء مالی امکاناتی فراهم کرده است که این شبکه در جذب تعداد قابل توجهی صاحبنظر و تحلیلگر مسائل ایران و جهان، توفیق قابل توجهی داشته باشد و از وجود ده ها روزنامه نگار، خبرنگار و مجری خبر بهره گیرد که بعضاً قبلاً در بی بی سی، صدای امریکا و من و تو فعالیت می کردند.
شبکه مذکور مطلقاً آگهی تجارتی ندارد و از این منبع هیچگونه درآمدی کسب نمی کند، بنابراین تامین بودجه هنگفت این تشکیلات که قطعاً در شرایط کنونی با بیش از پنجاه پرسنل در استودیوئی مدرن در منطقه چزیک لندن فعالیت دارد، تماماً بوسیله سرمایه گذار سعودی شبکه تامین می شود.
از خصوصیات شبکه ” ایران اینترنشنال” ٢۴ ساعته بودن فعالیت خبری آنست که عموماً در راس ساعت و معمولاً با منفی ترین اخبار مربوط به ایران و تحرکات منطقه ای و بین المللی ایران شروع می شود و ادامه می یابد. به جرات می توان ادعا کرد که در طول یکسال فعالیت این شبکه، ده خبر مثبت در ارتباط با مسائل ایران از شبکه مذکور پخش نشده است. در همین حال گفتنی است در این مدت نیز به ندرت می توان پخش اخباری منفی در ارتباط با عربستان و اسرائیل را در این شبکه سراغ گرفت، گویا از دید هیات ادیتوریال و سردبیری ایران اینترنشنال، اصلاً خبری منفی در اسرائیل و عربستان رخ نمی دهد که برای مخاطب ایرانی ارزش خبری داشته باشد.
علاوه بر اخبار، ایران اینترنشنال به تهیه و پخش برنامه های سرگرم کننده و متنوع منطبق با سلیقه مخاطبان ایرانی خود نیز اقدام می کند. از جمله این برنامه ها، به برنامه های فرهنگی صادق صبا می توان اشاره کرد. نوشابه امیری نیز در این شبکه به معرفی ” چهره ها ” می پردازد که به معرفی ایرانیان موفق مقیم خارج اختصاص دارد. امیری که در پاریس مستقر است از جمله اداره کنندگان سایت خبری ” روز آنلاین” بود که چند سال پیش از فعالیت باز ماند. رویهمرفته می توان گفت شبکه ایران اینترنشنال در تهیه و پخش برنامه های غیرخبری تاکنون توفیقی جدی نداشته است.
پ. ن . ١ : این نوشتار، یک بررسی رسانه ای ایست. از دوستان روزنامه نگارم که در ایران اینترنشنال فعالیت می کنند، خواهشمندم در صورت تمایل، با کامنت هایشان در جهت تصحیح و تکمیل معرفی شبکه ” ایران اینترنشنال” مرا همراهی کنند.
پ. ن. ٢ : آقای حسین رسام در صفحه فیسبوکش، از کار در Foreign & Commonwealth ( وزارت امور خارجه بریتانیا) خبر می دهد و در کتمان این حضور و فعالیت، اصراری ندارند. (عکس در کامنت اول)
حمید هوشنگی
–
۴- اطلاعاتی از تلویزیون ضدایرانی «ایران اینترنشنال»
سایت انصاف نیوز
لینک به منبع
دربارهی «ایران اینترنشنال»، تلویزیونی ماهوارهای فارسی زبانی که حدود دو ماه است راه افتاده، اطلاعات زیادی در دست نیست، الا نشانههایی پراکنده که وابستگی آن را به جریانی ضدایرانی در عربستان سعودی بدیهی میکند.
به گزارش انصاف نیوز، سیدعطاالله مهاجرانی وزیر اسبق ارشاد که سالهاست در خارج کشور زندگی میکند و به زبان عربی و در رسانههای جهان عرب آشناست، در توییتی نوشت: «دوستى پرسید، تلویزیون ایران اینترنشنال دعوت کرده مصاحبه کنم، نظرت؟ گفتم نکن! این رسانه وجه پنهان ضد ایرانى دارد و پدر خواندهاش عبدالرحمان راشد است».
افشاگری یک اپوزسیون
همچنین «محمد سهیمی»، یکی از فعالان سیاسی اپوزسیون در دو یادداشت با عنوان «بودجه تلویزیون ایران اینترنشنال که از لندن آغاز بکار کرده از کجا تامین میشود؟» در فیسبوک نوشت:
«از چند روز پیش تلویزیون «ایران اینترنشنال» از لندن آغاز به کار کرد. اینطور که گفته میشود، بودجه چند ده میلیون دلاری (یا پوندی) آن توسط رژیم عربستان سعودی، دشمن شماره یک ایران در منطقه تأمین میشود. مدیران اصلی آن آقایان علی اصغر رمضانپور، محمد منظرپور، بهروز آفاق، و حسین رسام هستند. رمضانپور، که خود را اصلاح طلب معرفی میکند، هیچگاه در زمانی که هنوز در ایران بود در جلسات اصلاح طلبان شرکت نمیکرد. در حقیقت، منابع من گفتهاند که در آن زمان بسیاری از اصلاح طلبان از ایشان به دلایل چندی دوری میکردند. تنها دلیلی که ایشان را به اصلاح طلبان «وصل» میکنند این است که در زمانی که آقای احمد مسجد جامعی وزیر ارشاد دولت آقای سید محمد خاتمی بود، رمضانپور معاون ایشان در امور فرهنگی بود.
منظرپور هم که قبلا در صدای آمریکا بود، و چندی نیز خبرنگار بی بی سی در اسرائیل. او نیز، علیرغم ادعای خود و مخالفان او در زمانی که در صدای آمریکا کار میکرد، اصلاح طلب نبود، و منابع بنده این موضوع و عدم شرکت ایشان در جلسات اصلاح طلبان در ایران را تائید کردهاند. آخرین سمت بهروز آفاق در بی بی سی، مدیر بخش آسیا و اقیانوس آرام بی بی سی بود. ایشان که از سال ۱۹۸۳ برای بی بی سی کار میکردند مدتی مدیر برنامههای بی بی سی در آسیای مرکزی بودند، و بعد ادیتور بخش آسیا – اروپای بی بی سی بودند. ایشان همچنین در بخش فارسی بی بی سی نیز سالها کار میکردند. حسین رسام نیز که در بی بی سی کار میکرد، در زمان جنبش سبز در تهران تحلیلگر ارشد سفارت بریتانیا در تهران بود، که قوه قضاییه او را به جرم تحریک مردم به نا آرامی دستگیر کرد و مدتی در زندان بود.
هیچکدام از این چهار نفر که روزنامهنگار هستند، کوچکترین انتقادی به عربستان (و همچنین اسرائیل) تا به حال نداشتهاند.
در آغاز که مقدمات اینکار آماده میشد، این تلویزیون توانست تعدادی از روزنامهنگاران و برنامهسازان را قبول به همکاری کند. برای برخی از این روزنامه نگاران دلیل قبول همکاری پول زیادی است که این تلویزیون میپردازد. برخی دیگر که روزنامهنگار حرفهای هستند دعوت به همکاری را برای انجام کار حرفهای خود قبول کردند. ولی منابع بنده به من گفتهاند که بسیار از آنهایی که قبول کرده بودند همکاری کنند وقتی متوجه شدند که بودجهی این تلویزیون توسط عربستان سعودی تأمین میشود، کنار کشیدند. این تلویزیون برای جلب ایرانیان شناخته شده حتی برای مصاحبه با آنها نیز پول خوبی میپردازد.
بر طبق اطلاعات من ظاهراً بودجهی کلانی نیز توسط یک سرمایه دارعربستان برای تأسیس یک خبرگزاری در نظر گرفته شده که به زودی آغاز بکار خواهد کرد. اینطور که منابع بنده گفتهاند، ظاهراً قرار است که خانم نوشابه امیری و همسر ایشان آقای هوشنگ اسدی مدیر این خبرگزاری باشند، ضمن اینکه ممکن است با تلویزیون نیز همکاری داشته باشند.
من با پول گرفتن از هر دولت خارجی برای فعالیتهای سیاسی مخالف هستم. ولی اگر، به عنوان مثال، سوئد و یا سوئیس چنین بودجهای را تأمین میکرد، دستکم به خاطر کارنامهی بسیار مثبت آنها قابل قبولتر بود. ولی عربستان؟ پدر پول بسوزد که برای به دست آوردن آن برخی حتی دست خود را به طرف دشمنان قسم خوردهی ایران دراز میکنند».
یادداشت دوم محمد سهیمی
سهیمی در یادداشت دوم با عنوان «چند نکته دیگر درباره بحث مربوط به تلویزیون ایران اینترنشنال» نوشت:
«موضوع پست قبلی، یعنی تلویزیون «ایران اینترنشنال»، به دلایل چندی مهم است. برخی از آنها به گمان من از این قرار هستند.
۱. آیا اپوزیسیون خارج از کشور باید از دولتهای دیگر برای فعالیتهای خود منابع مالی دریافت کند؟ بحث بر سر فرقهی خائن مجاهدین و کسانی نظیر رضا پهلوی نیست، بلکه بحث بر آنهایست که اپوزیسیون واقعی دلسوز کشور، یکپارچگی آن، و امنیت ملی آن در شرایط حساس و بحرانی کنونی خاور میانه هستند. خود من با چنین کاری تحت هرگونه شرایطی مخالف هستم.
۲. برخی دریافت کمک مالی را ردّ نمیکنند. در اینصورت سوالی که مطرح میشود این است: آیا اگر منابع مالی مناسب تهیه نشد، ناچار باید از دشمنان قسم خورده ایران پول برای فعالیت قبول کرد؟ اگر سرمایهدار یک کشور متخاصم حاضر شد منابع مالی را در اختیار فعالان سیاسی ما قرار دهد، تکلیف چیست؟
۳. برای دستکم دو سال شخصیتهای عرب طرفدار عربستان پیشنهاد کردهاند که رژیم آن کشور یک شبکهی تلویزیونی ماهوارهای برای ایران به راه اندازد. به عنوان مثال، در دسامبر ۲۰۱۵ آقای محمد السلمی، روزنامهنگار عرب، در روزنامهی الوطن که متعلق به عربستان سعودی است همین پیشنهاد را مطرح کرد. قبل از آن در اکتبر ۲۰۱۵ روزنامه اینترنتی عربی ایلاف که از لندن منتشر میشود و متعلق به یک ثروتمند بانفوذ عربستان است، از کشورهای عرب منطقه خواست که منابع مالی لازم برای تأسیس یک شبکهی تلویزیونی فارسی زبان را تأمین کنند. تحلیلگر اهل عربستان، آقای مبارک الدجین، در الوطن پیشنهاد کرده بود که تلویزیون کافی نیست، بلکه باید کارزار قوی از طریق شبکههای اجتماعی نیز توسط عربستان براه افتد. وبسایت العربیه از سال ۲۰۰۸ بخش فارسی زبان دارد. الشرق الاوسط، که متعلق به خاندان سلطنتی عربستان است، از سال ۲۰۱۳ وبسایت فارسی دارد. از سپتامبر ۲۰۱۵ وزارت فرهنگ و اطلاعات عربستان در ایام حج برنامهی تلویزیونی ۲۴ ساعتهی فارسی دارد. در ماه اوت سال ۲۰۱۵ وبسایت العربی الجدید گزارش داد که همان وزارت خانهی عربستان قصد تأسیس دو ایستگاه تلویزیون ماهوارهای دارد که یکی از آنها به زبان فارسی خواهد بود».
نوشتهی سوم در سایت گویا
آقای سهیمی همچنین چند روز بعد در یادداشتی در سایت «گویا» با جزییات بیشتر و چند سند به این موضوع پرداخت. در بخشی از این یادداشت آمده است:
«اگر گروهی و یا سازمانی برای فعالیتهای خود از وزارت خارجه آمریکا کمک مالی دریافت کند، آن گروه و یا سازمان واعضای آن حق انتقاد از سیاست خارجی آمریکا را در رسانه ها ندارد. مثال دیگر در این مورد بنیاد غیر انتفاعی است که خانم فاطمه حقیقتجو، نماینده اصلاح طلب مجلس ششم به همراه تعداد دیگری از دوستان و همکاران در سال ۲۰۱۰ تأسیس کردند. بر طبق وبسایت این بنیاد، فعالیت بنیاد درباره «آموزش اصول و روشهای مسالمت جویانه در فرایند تأسیس دموکراسی» است. در مورد منابع مالی این بنیاد در وبسایت آن گفته میشود که «بنیاد به دنبال دریافت کمکهای مالی از اشخاص، سازمانهای دولتی و غیر دولتی [آمریکا]، و همچنین مؤسسات بینالمللی است»، ولی نگارنده نتوانست لیستی از حامیان مالی این بنیاد که به آن کمک مالی دادهاند بیابد.
مثال دیگر در این مورد موسسه «توانا»، یک موسسهی الکترونیکی و اینترنتی است که در اردیبهشت ۱۳۸۹ توسط آقای اکبر عطری، از فعالان دانشجویی سابق در ایران، و همسر ایشان خانم مریم معمار صادقی تأسیس شد. «توانا» بر طبق آنچه که در وبسایت خود اعلام کرده است یک «موسسه آموزشی» است. این موسسه با سازمان راستگرای آمریکایی «فریدام هاوس» (Freedom House) که بودجهی آن را دولت آمریکا تأمین میکند همکاری دارد. بر طبق گزارش روزنامهی “«فایننشیال تایمز» در سال ۲۰۰۶ «فریدام هاوس» از دولت پرزیدنت جورج بوش پسر بودجهای برای فعالیتهای مخفی در ایران دریافت کرده بود. «توانا» در وبسایت خود منابع مالی خود را وزارت خارجه آمریکا، وزارت خارجه هلند، «موقوفه ملی برای دموکراسی» که یکی دیگر از سازمانهایی است که با بودجهی دولت آمریکا اداره میشود و متهم به شرکت در بسیاری از تحرکات راستگرایان بر ضدّ دولتهای خود در آمریکای لاتین و مناطق دیگر جهان شده است، و گوگل ذکر میکند، که البته این میزان شفافیت قابل توجه است. «توانا» میزان کمکهای مالی خودرا ذکر نمیکند، ولی تا جایی که نگارنده بر طبق اسناد مالیاتی موجود اطلاع دارد، میزان کمک دریافتی در سال ۲۰۱۳ متجاوز از ۱.۳ میلیون دلار بود».
در بخشی دیگر از این یادداشت دربارهی منابع مالی تلویزیون ایران اینترنشنال آمده است:
«تلویزیون «ایران اینترنشنال»، آنطوری که مدیران آن میگویند، قرار است یک شبکه ماهوارهای ۲۴ ساعتهی «سی ان ان» ایرانی باشد. هزینهی سالانهی یک چنین تلویزیونی دهها میلیون دلار است، بخصوص که اینطور که منابع نگارنده به او گفتهاند، حقوقهای کارکنان کنونی آن خیلی بیشتر از هر مقداری است که در رسانههای دیگر دریافت میکردند. این تلویزیون نه تنها به آنهایی که در برنامهی تلویزیونی آن شرکت میکنند و، به عنوان مثال، مصاحبه میشوند، پول خوبی پرداخت میکند، بلکه اگر لازم باشد مخارج مسافرت آنها را به لندن نیز میپردازد تا شخصاً در استودیوهای تلویزیون حضور یابند. پس سوال مهم این است: هزینه این تلویزیون چگونه تأمین میشود؟»
به نوشتهی سهیمی، علیرضا نوریزاده در جواب سوال یکی از بینندگان برنامهاش در تلویزیون «ایران فردا» دربارهی نقش او در تأسیس تلویزیون «ایران اینترنشنال» گفته است:
«مجموعهای که ایران اینترنشنال را درست کردند اومدند دو سال قبل پیش من و به من گفتند که دوست دارند من چهار ساعت برنامه [به تلویزیون «ایران فردا» که مدیر آن نوریزاده است] اضافه کنم، و اونها این چهار ساعت را به خبر اختصاص بدهند، چون اصلا هدفشون یک تلویزیون خبری بود. بعد از مدتی صحبت کردن – میتونست به ایران فردا هم کمک کنه از نظر مالی و ما دست و بالمون باز بشه – ولی نه من گفتم [نه] چون چهار چوبی را معین کردم، و در این چهار چوب بینندگان ما همین مسیر را دوست دارند، نوع ادبیاتمون رو [دوست دارند]. بعد گفتن خوب آقا کمک کن که ما یک تلویزیون خودمون را درست کنیم، و من یک چند نفری را که میشناختم معرفی کردم و رفتند شرکتهایی داشتند تأسیس کردند، امکاناتشون هم خیلی خوب بود، و ایران اینترنشنال را درست کردند».
سهیمی مینویسد: «در دنبالهی همان برنامه دکتر نوریزاده به نظر میرسد از شرحی که دادند عقب نشینی کردند، ولی آنچه که گفتند در توافق کامل است با آنچه که در دنبالهی این مقالهٔ شرح داده میشود. مجوز تلویزیون متعلق به شرکتی است به نام Global Media Circulating Limited که یک دفتر آن در لندن است. آفکام، OfCom سازمان تنظیم کننده مقررات رسانهای بریتانیا است. هفتاد و پنج درصد شرکت متعلق به آقای عادل عبدالکریم است. ایشان متولد ۱۹۶۴ و شهروند عربستان سعودی هستند، و فوق لیسانس خود را از دانشگاه نگارنده، دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در شهر لوس آنجلس، در ۱۹۹۳ دریافت کردند».
بنا بر نوشتهی سهیمی، «آقای عبدالکریم دارای سمتهای دیگری در چند شرکت دیگر که در بریتانیا ثبت شده اند نیز هستند. یکی از آنها Or Holding and Investments Limited است. مدیر سابق این شرکت مادر، و یا Holding کسی بجز آقای عبدالرحمان راشد، روزنامه نگار مشهور عربستان سعودی و مدیر سابق تلویزیون العربیه نیست که بلندگوی رژیم عربستان سعودی است، و افکار به شدت ضدّ ایران او، همانند العربیه، شهرت خاصی در میان آگاهان دارد».
وی مینویسد: «آقای رمضانپور در یک توئیت اعلام کردند که شرکتی به نام Vulnat Media, Ltd بر روی اینکار سرمایه گذاری کرده و قرار است که هزینهی تلویزیون از طریق پخش آگهی تامین شود. نگارنده قادر نبود شرکتی به نام Vulnat Media در اینترنت بیابد. آنچه که وجود دارد یک شرکت است بنام Walnut Media ولی اینکه آیا بین این شرکت و تلویزیون ایران اینترنشنال رابطهای وجود دارد برای نگارنده روشن نیست. دفتر این شرکت در دوبی قرار دارد. نگارنده قضاوت در این مورد که آیا پخش آگهی قادر خواهد بود که مخارج عظیم این تلویزیون را تأمین کند را به خوانندگان گرامی واگذار میکند».
انتهای پیام
–
۵- ایران اینترنشنال شبکهای با تامین مالی گاو شیرده آلسعود
سایت امپراطوری دروغ
لینک به منبع
اختصاصی – به گزارش جنبش مقابله با رسانههای بیگانه، امپراتوری دروغ: سال گذشته در همین ایام همچون پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ که شبکه «بیبیسی فارسی» تاسیس شد، در روزهای منتهی به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در سال ۹۶ هم شبکهای به نام «ایران اینترنشنال» با حضور جمعی از عناصر اپوزیسیون در مرکز لندن کار خود را آغاز کرد.
البته بر اساس خبرهای رسیده، و در تابستان پارسال هم این شبکه کار خود را به فعالیت در یکی از بزرگترین و پیشرفتهترین استودیوها در غرب لندن گسترش داد.
«علی اصغر رمضانپور» یکی از عناصر اصلی در تلویزیون «ایران اینترنشنال» است. وی درباره اهداف ایجاد این تلویزیون گفته بود : “… ما به دنبال این هستیم که ارتباط نزدیکتری با جوانان داشته باشیم و طیفی که در دایره سنی زیر ۲۰ سال تا میانسالی است، جامعه هدفمان هستند که اینها شکلدهنگان اصلی آینده ایران، منطقه و جهان هستند …”
رمضانپور در بخش دیگری از سخنانش، مدعی شد که تلویزیون «ایران اینترنشنال» رسانهای خصوصی است و هیچگونه اشارهای به حامیان مالی این تلویزیون نمیکند و حتی ادعا میکند که این تلویزیون در بین رسانههای بزرگ اپوزیسیون، تنها رسانه خصوصی و مستقل است. یعنی آنکه دیگر رسانهها مانند «بیبیسی فارسی»، «من و تو» و … دولتی و وابسته به دولتهای غربی هستند!
ولی علیرضا نوری زاده که از نزدیکان رمضانپور مدیر این شبکه است در خصوص این شبکه گفته بود :”… من چند نفری را که میشناختم به آنها معرفی کردم و رفتند شرکتهایی را تأسیس کردند و امکاناتشان هم خیلی خوب بود و «ایران اینترنشنال» را درست کردند … من آنجا نیستم، اما آدمها را میشناسم و برنامهای که ریختند، برنامه بسیار خوبی است، اونها میخواهند یک CNN فارسی باشند … تلویزیونی که سرمایهگذاران و افراد اصلیاش آقای «عبدالرحمان راشد» سردبیر سابق «الشرق الاوسط» و مدیر شبکه «العربیه» و «الحدث» و یکی از برجستهترین روزنامهنگاران سعودی است و نفر بعدی آقای «عادل عبدالکریم» است و دکتر «نبیل الخطیب»”
اما محمود سهیمی از نزدیکان سلطنت که در آمریکا استاد دانشگاه است در خصوص این تلویزیون و ماجرای های پشت پرده “آن می نویسد:” این تلویزیون کوچکترین آگهی ندارد. کارکنان این تلویزیون، که گویا به ۱۵۰ میرسند، حقوقهایی میگیرند که بهتر از حقوقهایی است که بی بی سی به کارمندان خود میپردازد. تمامی آنهایی که در برنامههای این تلویزیون شرکت میکنند نیز “حق شرکت” میگیرند، که بسیار بیشتر از پولی است که رسانههای دیگر، از جمله بی بی سی، به شرکت کنندگان خود میپردازند. این تلویزیون در آمریکا نیز دفتر دارد. آقای رمضانپور هنوز ادعا میکند که فلان و بهمان “شرکت” سرمایه گذار این تلویزیون هستند. هزینه عظیم این تلویزیون که دستکم یک میلیون دلار در ماه است، هنوز بطور “فی سبیل الله” از “سرمایه داران” میرسد، بدون کوچکترین چشمداشتی. “کشف” این نوع سرمایه گذاران خود یک دستاورد بزرگ برای بشریت است که باید بخاطر آن به آقای رمضانپور، آقای حسین رسام، و دیگر همکاران آنها در این تلویزیون جایزه نوبل را داد، وگرنه حتی صدای مرحوم آلبرت اینشتین هم از گور خود در خواهد آمد.”
وی در ادامه می افزاید:”سرمایه گذاری بر روی این شبکه از طرف سعودی ها انجام شده و از آنجایی که این تلویزیون اساسا تبلیغات و سودی ندارد پس هدف از سرمایه گذاری تنها سیاسی و مبارزه با ایرانیان است.”
برای مدیران تلویزیون ایران اینترنشنال، کار کردن با سرمایه گذاران عربستان و عوامل وابسته به آنها ظاهرا نوعی شرمندگی دارد، و به همین دلیل با وجودی که هر کسی که کوچکترین خردی در او باشد میفهمد هدف از اینگونه تلویزیونها چیست، و منابع آنرا چه کسانی تأمین میکنند، ولی هنوز گردانندگان تلویزیون اصرار دارند که، خیر، اینطور نیست.
حمید هوشنگی هم در خصوص این شبکه می نویسد:” مدیریت شبکه ” ایران اینترنشنال ” با حسین رسام است که قبلاً در ایران مدیر بخش مطبوعات سفارت بریتانیا در تهران بود و به عنوان تحلیلگر ارشد، مطبوعات و تحولات ایران را رصد می کرد. وی در جریان حوادث انتخابات ٨٨ دستگیر و مدتی زندانی شد. صاحبنظران رسانه عموماً به توانائی رسام در تحلیل منطقی مسائل ایران باور دارند. علی اصغر رمضانپور معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد در زمان آقای مسجد جامعی از دیگر مسئولین این شبکه و عضو شورای سردبیری ایران اینترنشنال است که همراه با محمد منظرپور سردبیر سابق بخش فارسی صدای امریکا، هدایت خبری شبکه را به عهده دارند. در سابقه کاری منظرپور، حضور چندساله اش در اسرائیل به عنوان خبرنگار صدای امریکا، نکته ای قابل توجه به شمار می آید. از دیگر همکاران به نام شبکه مذکور می توان از صادق صبا مدیر سابق تلویزیون بی بی سی فارسی و مازیار بهاری نام برد.”
لازم به یادآوریست که از خصوصیات شبکه ” ایران اینترنشنال” ٢۴ ساعته بودن فعالیت خبری آنست که عموماً در راس ساعت و معمولاً با منفی ترین اخبار مربوط به ایران و تحرکات منطقه ای و بین المللی ایران شروع می شود و ادامه می یابد. به جرات می توان ادعا کرد که در طول یکسال فعالیت این شبکه، ده خبر مثبت در ارتباط با مسائل ایران از شبکه مذکور پخش نشده است. در همین حال گفتنی است در این مدت نیز به ندرت می توان پخش اخباری منفی در ارتباط با عربستان و اسرائیل را در این شبکه سراغ گرفت، گویا از دید هیات ادیتوریال و سردبیری ایران اینترنشنال، اصلاً خبری منفی در اسرائیل و عربستان رخ نمی دهد که برای مخاطب ایرانی ارزش خبری داشته باشد.
انتهای پیام/
–
نقاب از چهره یک شبکه دوروی فارسی زبان افتاد…!
سایت مخبر
لینک به منبع
بنابر این گزارش، کادر اجرایی «ایران اینترنشنال» عمدتا تشکیل شده از عوامل اخراجی یا استعفا داده از دیگر رسانه های فارسی زبان بیگانه مانند «محمد منظرپور»، «آرام بلندپز»، «نگار مرتضوی»، «علیرضا رمضان پور» و … که برخی از آنها تجریه تجاوز جنسی به همکاران خود یا مورد تجاوز قرار گرفتن را نیز دارند!
این شبکه که در یک سال اخیر سعی کرده تا خود را رسانه ای بی طرف نشان دهد،در اقدامی از پیش تعیین شده، گردهمایی سران و حامیان گروهک تروریستی منافقین در پاریس را به طور زنده پخش کرد و پس از آنکه با اعتراض کاربران شبکه های اجتماعی و حتی مخاطبینش مواجه شد، در عذر بدتر از گناه گفت: “گروهی از مخاطبان ایران اینترنشنال از اقدام ما در پوشش ویژه گردهمایی سالیانه سازمان مجاهدین خلق انتقاد کرده و گفته اند که این گروه شایسته چنین توجهی نیست. هدف ایران اینترنشنال گزارش بی طرفانه تمام رویدادهای مرتبط با ایران و و انعکاس صداهای مختلف است. کما اینکه مخالفان سازمان مجاهدین در جریان پوشش زنده نظرات خود را ابراز کردند. ایران اینترنشنال طبق اصول حرفه ای دیدگاه مقام های حکومتی ایران و گروه های متنوع مخالف حکومت را به صورت متوازن بازتاب می دهد.”
البته این توجیه سران «ایران اینترنشنال» مخاطبان این شبکه را راضی نکرد و حمله مخاطبان به صفحات این شبکه ادامه یافت.
انجام اینگونه اقدامات از شبکه ای که در یک سال گذشته اسناد زیادی از ارتباطش با عوامل رژیم سعودی و حتی تامین بودجه اش از طریق سعودی ها منتشر شده چندان هم عجیب نیست. اکنون برای همگان مشخص شده که یکی از حامیان اصلی گروهک تروریستی منافقین رژیم سعودی است و شبکه «ایران اینترنشنال» مکلف است اقدامات این گروهک را پوشش دهند تا مبادا بودجه اش قطع شود.
دشمنان جمهوری اسلامی ایران هر چقدر هم تلاش کنند که با دلار های عربستان فرقه رجوی را غسل تعمید دهند و حضورشان را عادی کنند، باز هم خاطره جنایات آنها از ذهن مردم ایران پاک نخواهد شد.
پوشش ویژه گردهمایی گروهک تروریستی منافقین توسط شبکه «ایران اینترنشنال» بهانه ای شد تا نقاب از چهره شبکه های دوروی فارسی زبان بیگانه بیفتد و مردم ایران بیش از پیش با ذات خبیث و منافقانه آنها آشنا شوند
–
***
Former U.S. Officials Make Millions Advocating For Terrorist Organization (2011)
The Life of Camp Ashraf,
Mojahedin-e Khalq Victims of Many Masters
Link to the full description of Mojahedin (MEK, MKO) Logo (pdf file)
Remember.Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult) was one of the excuses of US attacking Iraq
(Rajavi cult or MKO aslo known as Saddam’s Private Army)
Sydney hostage-taker was affiliated with Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult)
Document on Mojahedin Khalq released by RAND (The Mujahedin-e Khalq in Iraq, A Policy Conundrum)
Wondering at those Americans who stand under the flag of
Mojahedin Khalq (MKO, MEK, NCRI, Rajavi cult) only to
LOBBY for the murderers of their servicemen
***
همچنین:
خبر فوت مسعود رجوی به تمامی اعضا جدا شده وخانواده های اسیران تبریک عرض می کنم



