معصومه رضائیان، ایکسا نیوز، شانزدهم ژانویه 2022:… روزهای گذشته بخشهایی از گفتوگوی مفصل دو عضو جدا شده از گروهک تروریستی منافقین را منتشر کردیم. در ادامه گفتگو عضو دیگر گروهک منافقین را خواهید خواند. بخشعلی علیزاده از دیگر اعضای جداشده گروهک منافقین است که به گفته خودش متولد سال ۱۳۴۳ در شهر تهران است و سال ۱۳۶۴ در قالب سرباز وظیفه به جبهههای جنگ اعزام و در یکی از تهاجمات به اسارت نیروهای عراق در میآید. اسارتش چهار سال طول میکشد و در اردوگاه اسرا با سازمان آشنا میشود. اسیر رجوی و صدام
مجاهدین خلق: پایان سی سال حضور در عراق
عضو جداشده گروهک منافقین در گفتوگو با ایسکانیوز: /3
اسیر رجوی و صدام
منابع مالی گروهک منافقین حتی در فهرست سیاه تروریستها هم قطع نشد / بعد از 35 سال دوری با موافقت ایران به کشور بازگشتم
عضو جدا شده گروهک منافقین گفت: پس از جدایی از سازمان از ترس ترور توسط سازمان قاچاقی به آلمان رفتم و با موافقت دولت ایران بعد از نزدیک به ۳۵ سال به کشورم برگشتم.
به گزارش خبرنگار سیاسی ایسکانیوز؛ روزهای گذشته بخشهایی از گفتوگوی مفصل دو عضو جدا شده از گروهک تروریستی منافقین را منتشر کردیم. در ادامه گفتگو عضو دیگر گروهک منافقین را خواهید خواند.
بخشعلی علیزاده از دیگر اعضای جداشده گروهک منافقین است که به گفته خودش متولد سال ۱۳۴۳ در شهر تهران است و سال ۱۳۶۴ در قالب سرباز وظیفه به جبهههای جنگ اعزام و در یکی از تهاجمات به اسارت نیروهای عراق در میآید. اسارتش چهار سال طول میکشد و در اردوگاه اسرا با سازمان آشنا میشود.
به دلیل سختیهای دوران اسارت دچار بیماری شده مسئولان اردوگاه برای درمانش کاری نمیکنند. با تبلیغات گسترده منافقین در اردوگاههای عراق و وعده درمان در اروپا خود را مجاب میکند برای رهایی از رنج اسارت و بیماری به سازمان بپیوندد تا بتواند در اروپا درمان شود.
همین گزارش در آپارات:
– با وعده درمان به سمت گروهک منافقین رفتید، چه اتفاقی برای شما افتاد؟
از من خواستند مدتی در قرارگاه اشرف بمانم تا مسائل انتقال به اروپا و پیگیری درمان حلوفصل شود. ۲۸ خرداد ۱۳۶۸، توسط نمایندگان سازمان از اردوگاه اسرای شهر الرمادی به کمپ اشرف منتقل شدم.
در اردوگاه اشرف تحت آموزشهای نظامی قرار گرفتم. ابتدا آزمایشهای پزشکی انجام دادند و به مرکز آموزشهای نظامی و تشکیلاتی منتقل شدم. در آنجا با سازمان، اهداف و ایدئولوژی آن آشنا شدیم که هدف از این آموزشها این بود که عضوگیری به صورت حرفهای انجام شود. آنقدر روی
صدام که به کویت حمله و شکست خورد. اوضاع عراق به هم ریخت. از طرفی به ما آماده باش میدادند که ایران از سمت خانقین وارد خاک عراق شده و آمادهباش جنگی اعلام کردند و از سمت شهر کفری سریع به خانقین منقتقل شدیم من در لشکر ۶۰ و نیروی پشتیبانی بودم که در ارتفاعات مروارید درگیر شدیم.
بعد از آتش بس میان ایران و عراق روابط سازمان با جامعه عراق عوض شد. آن زمان شرایط امنیتی برای اعضای سازمان همیشه نارنجی و نیمه جنگی بود. در آن روزها آموزشهای نظامی زیادی دیدم؛ چون ما اصطلاحاً ارتش آزادی بخش بودیم و باید هر فرد در لحظه میتوانست با هر سلاحی که دست دارد بتواند کار کند.
– پس از اشرف وضعیت در لیبرتی چگونه بود؟
تا سال ۹۲ در عراق بودم؛ در آن مقطع عراق تحولات زیادی را تجربه کرد. از زمانی که ارتش آمریکا دوباره به عراق حمله کرد و صدام سرنگون شد. از اشرف به لیبرتی منتقل شدیم. لیبرتی قبلاً محل استقرار لشکرهای ارتش آمریکا کاملاً به صورت کانکس بود و بسیار آسیب پذیر! در حالی که اشرف ساختمانهای مستحکم و مقاوم داشت. وقتی یک موشک منفجر میشد ساکنان چند کانکس را مجروح میکرد.
کمیساریای عالی پناهندگان به طور مستمر با ما در ارتباط بود و اعضای سفارت آمریکا در کمپ گشت میزدند. سال ۲۰۱۴ میلادی از کمپ لیبرتی به آلبانی منتقل شدم و سه ماه در آلبانی بودم و بعد به تیرانا رفتم تا اواخر شهریور ۱۳۹۴ که به درخواست خودم از سازمان جدا شدم.
حدود یک سال و نیم در آلبانی بودم. در آنجا احساس ناامنی میکردم و اینکه سازمان توسط باندهای مافیایی من را ترور کند. توسط خانوادهام که مسائل مالی مرا را حل کردند، به صورت قاچاق به آلمان رفتم و دو سال در آلمان بودم. بعد با موافقت دولت ایران توانستم بعد از نزدیک به ۳۵ سال دوری به کشورم برگردم.
– اکنون که وضعیت گروهک منافقین تغییر کرده، روشهای جذب به چه صورت شده است؟
یکی از ترفندهای سازمان برای جذب نزدیک شدن به افراد با شناسایی نیاز آنهاست. در میان جوانان ایرانی اکنون تفکری رایج است که فکر میکنند خارج از کشور زندگی بهتری خواهند داشت. البته هر کس اختیار زندگی خودش را دارد و این به ذات مسئله ما نیست. ولی اینکه نیاز عدهای وسیله جذب سازمان شده امری مهم است. افراد زیادی در قرارگاه اشرف در مقاطع مختلف تحت مسئولیت من بودند. وقتی از آنها سؤال میکردم چطور جذب سازمان شدی میگفت من جذب نشدم! از او میپرسیدم اما الان اینجا هستی، میگفت به هوای کار در اروپا از ایران خارج شدم و در ترکیه گرفتار باندهای آدم ربایی و جیببُر افتادم.
سازمان میدانست ایرانیها در ترکیه چنین ماجراهایی دارند. برای همین افرادی را که خوش صحبت و خوش پوش و در تنظیم رابطه قوی بودند را سراغ این افراد میفرستاد تا اینها را جذب کنند. به یقین میتوانم بگویم ۹۵ درصد ایرانیهایی که برای زندگی بهتر به ترکیه میآیند گرفتار چنین باندها و مالباخته میشوند که نه راه پس دارند و نه راه پیش. مسئولان سازمان با این افراد مالباخته تماس میگرفتند و بیان میکردند که ما میتوانیم به شما کمک کنیم. شرطش هم این است که به عراق بروی و افرادی در آنجا هستند به شما کمک میکنند. اگر یک مدت در عراق باشی مسائلت حل میشود و تو را به اروپا اعزام میفرستند. این دقیقاً همان وعدهای است که در اردوگاه اسرای عراق به من دادند.
مالباختهای که در کشور غریب با چنین پیشنهادی از سوی یک ایرانی مواجه میشود، این شرایط برایش بسیار عالی است که در خواب آن را ندیده است. مأموران سازمان هزینههای انتقال از ترکیه به عراق اعم از پاسپورت، خوردوخوراک و… را تأمین میکردند و اینها را به ساختمانهایی مرتبط با سازمان در عراق میبردند که دست کمی از هتل نداشت. بعد به قرارگاه اشرف انتقال میدادند و آموزشهای نظامی، عقیدتی، سیاسی و تشکیلاتی را روی آنجا انجام میدادند.
– سرنوشت افرادی که با ترفند دریافت کمک به سازمان برده میشدند، چه بود؟
اشخاص به بهانههای مختلف تحت آموزش قرار میگرفتند و به مرور زمان میدیدند که امیدی به خروج از این سازمان نیست. وقتی فردی به سازمان وارد میشود، تمام مدارک اعم از پاسپورت، شناسنامه، کارت شناسایی، گواهینامه و…. را میگیرند. یعنی با جیبهای کاملاً خالی وارد سازمان میشوید و اگر بخواهید از سازمان جدا شوید، به بهانههای مختلف مانند اینکه مدارکت در یک حادثه از بین رفته مانع تصمیم شما برای جداشدنتان میشوند.
این روال در اروپا هم هست، مأموران سازمان ایرانیهایی که در اروپا با مسائل مالی مواجه میشوند را به تله میاندازند. یعنی نیازهای اولیه آنها را برآورده میکنند و بعد پروسههای مغزشویی روی آنها انجام میشود در این روند کافی است متوجه شوند که افراد کمی با نظام جمهوری اسلامی همتراز نیستند این مزید بر علت جذب آنان میشود.
رجوی پول شیخ عربستان و دیکتاتور عراق را خرج ترور مردان و تجاوز به زنان ایرانی کرد
– فرمودید نیروهایی را تحت امر خود داشتید، ردهبندی در گروهک منافقین چگونه است؟
سازمان هرمی و فرقهای اداره میشود و هر کس بتواند رهبری فرقه را زیر سؤال ببرد یا کمرنگ کند، سریعاً به ترتیبی حذف یا جایگاهش به نحوی تخریب میشود. مثلاً تعدادی افراد نزدیک ۱۰ سال در ایران زندانی بودند اینها وقتی به سازمان آمدند، به دلیل اینکه سختی زندان را تحمل کرده بودند، برای دیگران قابل احترام بودند. چون در تبلیغات رجوی شنیده بودیم در زندانهای ایران شکنجه هست، اعدام هست، زنها را میکشند و به بچهها رحم نمیکنند. اینگونه افراد پس از آزادی قاعدتاً باید دنبال زندگی و آرامش خودشان میرفتند اما به سازمان میآمدند همین آنها را قابل احترام کرده بود. رجوی نمیتوانست این احترام را تحمل کند. برای همین افراد مورد احترام را به بدترین وجه تخریب میکرد.
رجوی در نشستهای بزرگ به این اشخاص میگفت اگر شما زنده از زندانهای ایران بیرون آمدید، دلیلش خیانت است که به من و سازمان کردید. همبندان و دوستانتان را فروختید که آزاد شدید. طرفداران من آنهایی هستند که اعدام شدند. از این طریق آنها را وادار میکرد تا گزارشهایی برای اثبات بیگناهی خود تنظیم کنند و هرچه در آن گزارشها بیان میشد را نمیپذیرفت. تا اینها قهرمان دیگران نباشند.
نمونه این مسئله برادرزاده محمد حنیفنژاد مؤسس اصلی سازمان بود. او وقتی آمد مورد احترام اعضای سازمان قرار گرفت. حنیفنژاد بچه تبریز بود و لهجه داشت. رجوی با هدف تخریب او نشستی برپا کرد و از او خواست تا پشت تریبون برای دیگران صحبت کند. وقتی پشت میکروفن قرار گرفت، جلوی همه لهجه آذری او را مورد تمسخر قرار داد و او را به معنای واقعی تحقیر و شخصیتش را جلوی همه خورد کرد. دلیلش این بود که رجوی نمیتواند کسی را بالاتر از خود تحمل کند.
در همه کارها همینطور است. کسی مسئولیت میگیرد که به صورت ایدئولوژیک ثابت کند حلقه به گوش است و تخصص افراد فرع قضیه است. رجوی معتقد بود تخصص اکتسابی است. کسانی میتوانند اهداف من را پیش ببرند که به اصطلاح خودشان تمام عیار و تابع محض باشد. در زمان انتخاب مسئول اول میگفتند یکی از شاخصها گوش باز است؛ یعنی هر چه را میشنود موبهمو انجام میدهد.
– نگاه سازمان به مقوله ازدواج چگونه است؟
در سازمان چیزی به نام ازدواج وجود ندارد. از سال ۶۸ به بعد دیگر ازدواج ممنوع شد، یعنی اعلام کردند کسی که میخواهد عضو سازمان شود اگر به صورت زوج و همسری آمدند باید از یکدیگر جدا شوند و رسماً طلاق بگیرند و هر کس پی کارش برود. در سال ۶۴ البته من در سازمان نبودم اما نوارهایش را برایم گذاشتند. در آن مقاطع هر کس نمیخواست طلاق را بپذیرد در سازمان جایی نداشت. در سازمان مجاهدین چیزی به نام خانواده وجود ندارد. تنها چیزی که مطلقاً نمی توانند تحمل کنند بحث خانواده است. چون همانطور که گفتیم اینها فرقهای رفتار میکنند و فرقه آفت خانواده است. خانواده یعنی تعلق به دیگری و این تبعیت مطلق را زیر سؤال میبرد.
– درباره منابع مالی سازمان چه میدانید، این منافع از چه راهی تأمین میشود؟
منابع مالی سازمان از مهمترین اصرار محسوب میشود. زمانی هم که سازمان در فهرست سیاه تروریستها بود، منابع مالی آن را نخشکاندند چون هر گروهی منابع مالی تمام شود، به صورت اتومات کارش تمام میشود. باید اعتراف کنم در این زمینه خیلی هم زیرکانه عمل کردند و دم به تله ندادند.
شرکتهای پوششی در اروپا، آمریکا و کشورهای عربی تأمین کنندگان اصلی منابع مالی اینها هستند. در حالی که در تبلیغاتشان میگویند خانوادههای ایرانی در ایران و اروپا از ما حمایت میکنند. البته ممکن است حمایت هایی وجود داشته باشد، اما آنقدری نیست که حتی کفایت یک هفته آنها را هم داشته باشد. فقط هزینه سیستم لجستیک سازمان از چند صد میلیون دلار سر میزند. هزینههایی که ماهانه برای جلساتشان میگذارند و سفرهای مریم رجوی، ویلایی که در آلبانی دارد، اینها هزینههای گزاف و در حد میلیاردی دلاری است و قطعاً با کمک هوادار و خانوادهها کارشان راه نمیافتد.
معصومه رضاییان
اسیر رجوی و صدام
***
وبگاه البوابه به نقل از مسعود خدابنده از حمایت مالی عربستان سعودی از مجاهدین خلق خبر داد.
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/مسعود-رجوی-گناهکار-اصلی-است-ابراهیم-خد/
مسعود رجوی گناهکار اصلی است – مصاحبه ابراهیم خدابنده
معصومه رضائیان، ایسکانیوز، پنجم ژانویه 2022:… تمام کسانی که طی این سالها جذب سازمان شدند، قربانی هستند و کسی که باید پاسخگو باشد، شخص مسعود رجوی است. رجوی استعدادهای زیادی را از بین برد، هم کسانی که در ایران به دلیل عضویت در سازمان کشته و اعدام شدند و آنهایی که در ایران ترور شدند. مسئول مستقیم کشته شدنشان رجوی است. مسعود رجوی گناهکار اصلی است
اعتراف رجوی به جنایات ۷تیرو ۸شهریور/ سازمان مجاهدین دست بولتون است
عضو جداشده گروهک منافقین در گفتوگو با ایسکانیوز تشریح کرد؛
نفوذ منافقین در مسئولان چگونه صورت میگیرد؟/ عضوگیری گروهک نفاق در اینستاگرام/ اشتغال ابزار اصلی جذب
مسعود رجوی گناهکار اصلی است
یک عضو جدا شده از گروهک منافقین تغییر کاربری آن در بیش از 40 سال فعالیت تروریستی را تشریح میکند.
به گزارش خبرنگار سیاسی ایسکانیوز؛ «سازمان مجاهدین» نامی آشنا برای ملت ایران است. این مردم سالهاست با شنیدن نام این سازمان واژههایی چون ترور، خونریزی، خیانت، وطنفروشی، دروغ و … را به یاد میآورند.
خیانت اعضای سازمان طی هشت سال دفاع مقدس در حق مردم ایران، مثالزدنی است. سازمان با گذشت بیش چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان در خدمت سیاستهای ضد ایرانی نظام سلطه قرار دارد و با بهرهگیری از حمایتهای مالی همه جانبه آنها از هیچ تلاشی برای ایجاد اختلال در مسیر پیشرفت جمهوری ایران دریغ نمیکنند. در گفتگویی که با اعضای جدا شده از سازمان ترتیب دادهایم به برخی سؤالات در زمینه فعالیتهای سیاسی و نظامی این سازمان پاسخ خواهیم داد.
ابراهیم خدابنده یکی از جداشدگان سازمان است. او سال 1332 در تهران متولد و دیپلم ریاضی خود را سال 50 از دبیرستان البرز اخذ میکند و برای ادامه تحصیل عازم انگلستان میشود. مدرک فوق لیسانس برق را قبل انقلاب از یکی از دانشگاههای انگلیس میگیرد. بهگفته خودش؛ قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در خلال آن، عضو انجمنهای اسلامی خارج از کشور بوده که سال 59 جذب سازمان میشود تا سال 1382 یعنی 23 سال تمام وقت و عمدتاً در حوزه بینالملل به این سازمان خدمت میکند. او در جریان مأموریتهای خود به بیش از 20 کشور دنیا سفر کرده و مأموریتهای دیپلماتیک زیادی را برای سازمان به انجام میرساند.
آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتگوی تفصیلی با ابراهیم خدابنده از فعالان سابق گروهک منافقین است.
– چه شد که جذب گروهک منافقین شدید و عمدتاً روشهای جذب در این سازمان چگونه است؟
زمانی که در انجمناسلامی دانشجویان خارج کشور بودم یکی از اعضای سازمان به نام احمد شادبختی که بعداً در درگیریها کشته شد، به لندن آمد و در انجمن اسلامی برای دانشجویان سخنرانی کرد. شادبختی فردی با کلام فصیح بود که نهجالبلاغه را از حفظ میخواند و این شاخصه سبب شد اکثر جوانان شیفته او شوند. او درباره اهمیت برقراری استقلال در ایران صحبت میکرد، مسئلهای که آن زمان دغدغه تمام جوانان هم سن و سال من بود. چون در رژیم شاهنشاهی همه شئونات از جمله اقتصاد، سیاست، فرهنگ و حتی ارتش ایران وابسته به آمریکا بود و به دست آوردن استقلال امری بعید به نظر میرسید و همین امر نظر دانشجویان را جلب کرد.
شادبختی معتقد بود جمهوری اسلامی نفی استثمار نمیکند، پس به استقلال منتهی نمیشود و این سازمان است که تا آخر ضد آمریکایی باقی میماند و این مسئله مبنای جذب بسیاری از دانشجویان شد. سازمان بعدها نسبت به آن مواضع 180 درجه دگردیسی یافت، ولی همچنان همان افراد عضو سازمان هستند و فعالیت میکنند؛ چون با شیوههای فرقهگرایی و مغزشویی افراد را تابع اوامر رئیس سازمان میکردند.
همین فیلم در آپارات:
– چه شد که از گروهک منافقین جدا شدید؟
جدا شدنم از سازمان خواست خدا و تابع شرایطی بود که کنترلی روی آن نداشتم. یک مأموریت در سوریه برایم تعریف شد که باید مبلغ دو میلیون دلار از عراق به فرانسه میبردم. در این مأموریت یکی از دوستان به نام جمیل بصام همراهم بود. با نام تاجرهای ایرانی در سوریه بودیم که هر دو دستگیر شدیم و به زندان افتادیم. بعد از مدتی هویتمان مشخص شد و ما را تحویل ایران دادند.
در زندان اوین ابتدا بنای ناسازگاری داشتم؛ چون خودم را متعهد به سازمان میدانستم و فکر میکردم پوست و استخوانم با نام رجوی عجین است و باید حسرت اطلاعات را به دل مأموران اطلاعات ایران بگذارم. رفته رفته رفتار بازجوها در من اثر و یادم رفت دریایی از خون میان ما و آنان بوده است. در یکی از جلسات بازجو به من گفت روال این است که من سؤال کنم و شما پاسخ دهید، اما اینجا مایلم شما سؤال کنید و من جواب دهم. از بازجو درباره اعدام زنان باردار در اوین پرسیدم که گفت؛ اگر ثابت کنم فردی که حکم اعدام داشته، به خاطر بارداری اعدام نشده است، دست از سازمان خواهی کشید؟
چهار سال و چهار ماه در اوین بودم و بعد از آن آزاد شدم. اتفاقی که افتاد این بود که من در این مدت توانستم مستقل فکر کنم؛ چون فشار تشکیلات و عملیات جاری روانی را نداشتم. در آن زمان برادرم کتابی با نام «فرقهها در میان ما» را برایم فرستاده بود. من ذهنم را طوری در زندان بسته بودم که تلویزیون، روزنامه و حتی کتابهای داخل ایران را نمیخواندم چون آنها را متعلق به رژیم میدانستم. کتابی که برادرم آورد درباره فرقهها در آمریکا و به زبان انگلیسی بود و ربطی به ایران نداشت. برای همین آن را مطالعه کردم و متوجه شدم تکنیکهای فرقهگرایی روی اعضای سازمان هم اجرا میشود و با روشهای مغزشویی ذهن ما را کنترل میکردند. مطالب کتاب به شیوهای بیان شده بود و به قدری به اوضاع ما در سازمان شباهت داشت که شک کردم کتاب توسط مأموران دستکاری شده و به دست من رسیده باشد. به هر حال شروع به ترجمه کتاب کردم و اتفاقاً بعدها هم دانشگاه اصفهان آن را چاپ کرد.
– روشهای جذب در گروهک منافقین یا به گفته شما فرقه رجوی چگونه است؟
شیوه جذب در سازمان از ابتدا تاکنون تغییرات زیادی داشته، روشهای مختلفی را به کار گرفتند که همگی بر مبنای فریب استوار است. من از مسئولان بخش روابط بینالملل سازمان بودم، برای انجام مأموریت باید ملاقاتهای زیادی انجام میدادم. برای ما نهادینه شده بود هویت اصلی خودمان را فاش نکنیم. برای همین قبل از هر ملاقاتی اول روی افراد مطالعه میکردیم که چه علائقی دارد و در همان قالب وارد گفتگو میشدیم تا مطابق با علاقه طرف مقابل صحبت و بتوانیم او را جذب کنیم. مثلاً اگر کسی که برای جذبش تلاش میکردیم با عراق مشکل داشت، میگفتیم مقر ما در پاریس است تا حساس نشود و اگر طرفدار اسرائیل بود خودمان را ضد حماس نشان میدادیم و به همین منوال دائماً رنگ عوض میکردیم.
بسیاری افراد برای کمک به سازمان پول جمع میکردند. پولها خرج مبارزه مسلحانه سازمان میشد، اما باید به مردمی میگفتند که پولهایشان خرج بچههای یتیم داخل ایران میشود. اما واقعیت این بود که پولها خرج مریم رجوی و مهمانیهای او در پاریس میشد. بعدها به این فکر کردم که کار ما در سازمان دروغ گفتن از صبح تا شب بود و اینکه در ایران ما را به نام منافقین میشناسند پر بیراه هم نیست.
دو ماه در سوریه زندان بودم. مدام نماز میخواندم و به حضرت زینب (س) متوسل میشدم که نکند من را تحویل ایران بدهند. آنقدر نگران این مسئله بودم که اگر بین ابوغریب و اوین مخیرم میکردند، ابوغریب را انتخاب میکردم؛ یعنی آنقدر ایران هراسی را تقویت کرده بودیم که خودمان هم از کشورمان میترسیدیم.
– آیا افرادی که عملیات جذب روی آنها صورت میگیرد، از قبل شناسایی میشوند؟
سازمان هیچگاه به فکر جذب تودهای نبوده و افراد را موردی انتخاب میکند. اینگونه که مورد به مورد روی افراد مطالعه و آنها را جذب میکنند. امروزه جذب بیشتر با استفاده از فضای مجازی صورت میگیرد. سازمان از سال 1395 با کنار رفتن ارباب قدیمی یعنی صدام حسین و معرفی ارباب جدید یعنی عربستان سعودی به طور کامل به آلبانی منتقل شد و مسعود رجوی هم جای خود را به مریم داد. عملکرد جدید هم اینگونه است که جایی در تیرانا مشخص شده و حدود هزار نفر پشت کامپیوترها نشستهاند که معروف به ارتش صفحه کلید هستند. هر کدام از این افراد با دهها حساب کاربری فیک در شبکههای اجتماعی مشغول فعالیتند. توئیت و ریتوئیت میکنند و پست میگذارند. اینها چون در فیس بوک و توئیتر محدود شدند، اکنون بیشتر روی اینستاگرام متمرکز هستند و در این فضا کار میکنند.
پروفایلهای اینها بیشتر تصاویر دخترهای جوان است و در فضای مجازی به دوستیابی مشغول هستند. به طور مثال برای هزار نفر دایرکت میفرستند. اگر از این هزار نفر 100 نفر هم پاسخ اینها را بدهند، یک گام بزرگ برایشان است و در صورتی که از این 100 نفر یک هم کار را ادامه دهد، راندمان خوبی برای آن کاربر ثبت شده. چون همان یک نفر مد نظر است که کار روانی را با او آغاز میکنند. از علایق و مشکلاتش میپرسند مثلاً جوانی بیکار است و مشکلات خانوادگی دارد یا زنی که مورد خشم شوهرش قرار گرفته، کاربران سازمان روی این موارد سوار میشوند و مسیر را به گونهای پیش میبرند که جمهوری اسلامی را علت همه مشکلات فرد معرفی کنند که اگر این نظام از سر راه برداشته شود، تمام مشکلات حل می شود و این روند تا جایی پیش میرود که فرد قربانی به یک نقطه از نفرت بیمنطق از جمهوری اسلامی ایران برسد. به طوری که دیگر حتی کفش تولید شده در ایران را هم پا نمیکند. مرحله بعد حرکات ایذایی و رودرروست و فرد بدون اینکه متوجه شود، جذب سازمان شده است.
افرادی که از این طریق جذب سازمان میشوند بیشتر برای انتشار شایعات و اخبار استفاده میشوند. چون یکی از حربههای کنونی سازمان تولید شایعه در ایران است. این شایعات با پشتیبانی سعودی و اسرائیل انجام میشود و امنیت روانی جامعه ایران را هدف قرار میدهد. به تعبیری اکنون دیگر تروریستهای سازمان نارنجک و مسلسل در دستشان نیست تا در خیابان به سمت مردم شلیک کنند یا در سطل آشغال بمب بگذارند. بلکه عملیات ترور را با فضای اجتماعی و اینترنت انجام میدهند. امنیت روانی را هدف قرار داده و روح و روان مردم را به هم میریزند این همان کارکردی را دارد که قبلاً انفجار یک بمب در سطل زباله داشت. بیشتر این افراد وقتی از آنها سؤال میشود که چرا جذب سازمان شدید. میگویند، اصلا نفهمیدم چگونه به اینجا رسیدم.
معمولاً سازمان از این افراد میخواهد از فعالیتهایشان عکس بگیرند و برایش بفرستند. تا به اربابانشان بدهند و به ازای آن پول بگیرند. البته این حرکات ایذایی سازمان مشکل امنیتی برای جمهوری اسلامی نیست، اما در جای خودش میتواند آزار و اذیت کند. مانند پشهای که آسیبی نمیزند اما نمیگذارد آدم به کارش برسد. معمولاً در شیوههای جذب اسمی از تشکیلات خودشان نمیآورند. مثلا در قالب سلطنت طلبها وارد میشوند؛ چون می دانند مردم ایران از سازمان متنفرند و شاید سلطنت طلبها درجه مقبولیت بیشتری نسبت به آنها داشته باشند. روش دیگر این است که از طریق باشگاههای ورزشی، انجمن زنان حتی به عنوان آرایشگاه وارد میشوند تا فالور جمع کنند. در میان آنان افرادی را پیدا میکنند که مستعد کار روانی باشند لذا ارتش صفحه کلید کارشان از صبح تا شب همین است.
– شاهد مثالی برای اینگونه عملیاتهای جذب گروهک منافقین در فضای مجازی دارید؟
بله؛ دختر دانشجویی که دنبال کار است در فضای مجازی اطلاعیهای مبنی بر جذب خبرنگار میبیند. با شمارهای که در اطلاعیه هست تماس میگیرد که به او میگویند آگهی متعلق به یک بنگاه خبری است و از او میخواهند برایشان از محیط دانشگاه خبر تهیه و به ازای آن پول دریافت کند. این دانشجو چون نیازمند کار و درآمد است میپذیرد. دختر دانشجو در اعترافات خود گفته که ابتدا کارهایی که از من میخواستند برایم تعجبآور بود؛ چون در قبال کارهای ساده و کم اهمیت به من پول خوبی میدادند. دختر دانشجو یک سال را به همین منوال کار میکند و بعد از آن موردهای مشخصی را از او میخواهند و مثلاً میگویند برو در دانشگاه فلان مسئله را پیدا کن و برای ما بیار! اینجاست که دختر شک میکند که نکند جنبه خروج اطلاعات دانشگاه را داشته باشد و چون آن افراد را خوب نمیشناسد به مسئله حساس شده و از انجام عمل سر باز میزند. اما تهدیدش میکنند که یکسال است برای سازمان کار میکردی و مدارک خبرهایی که فرستادی و پولی که دریافت کردی در اختیار ماست. اگر همکاری را آنگونه که ما میخواهیم ادامه ندهی، اینها برای تو دردسرساز میشود و از این طریق او را مجبور میکنند یک سال دیگر با آنها همکاری کند و در هر دفعه ابراز پشیمانی، با تهدید و ارعاب مواجه میشود. این مسئله تا جایی ادامه مییابد که دختر تصمیم میگیرد عواقب هر اتفاقی را بپذیرد، اما ماجرا را به حراست دانشگاه بگوید.
اشتغال جوانان یکی دیگر از ابزار سازمان برای عملیات جذب است. جوانی جویای کار بود به او میگویند اگر یک کار خوب میخواهد به استانبول برود. او هم به امید کار مناسب به ترکیه سفر میکند. پس از ملاقات، فردی که برایش پیشنهاد کار داشت از او میخواهد به ایران بازگردد و برایشان دور کاری کند. این جوان خودش میگفت که یک سال دور کاری کرده ولی به دلیل اینکه از او اطلاعاتی خواسته بودند که راضی نشده در اختیارشان قرار دهد، متوسل به تهدید میشوند. این جوان بیان میکرد عکسهایی برایش میفرستادند که نشان میداد در استانبول با کاردار سفارت اسرائیل ملاقات کرده، البته این جوان توسط نیروهای اطلاعات ایران دستگیر شد.
یکی دیگر از راههای جذب تخلیه تلفنی است که از اطلاعات تلفن افراد متوجه میشوند مثلاً فلان مسئول مملکت با فرزندش که خارج از کشور زندگی میکند، اختلاف دارد. مدتی انرژی میگذارند و هزینه میکنند تا گزکی از آن مقام مسئول به دست بیاورند و آنها را به همکاری وادار کنند. این ترفند در سفرهای خارجی مسئولان بیشتر اتفاق میافتد و بعد دستاویز سازمان شده و در راستای اهداف آنان بهره برداری میشود.
سازمان گاه از افرادی که جذب میکند، در حرکتهای اجتماعی بهره میگیرد. اینها را میفرستد تا تجمعات را به خشونت بکشانند. اینها روشهای کار امروز سازمان است. چون دیگر توان کار ندارند، منتظر میمانند تا مسئلهای به وجود بیاید و روی آن سوار شوند و بعد این را برای اربابانشان خرج کنند که در داخل ایران چکار کردهاند تا بتوانند از آنها پول بگیرند.
– افراد چگونه در ردههای گروهک منافقین قرار میگیرند، توانمندی و تخصص چقدر در این ردهبندی مؤثر است؟
سازمان باید به عنوان یک فرقه مخرب کنترل ذهن و تعریفی که دانشمندان از حوزه فرقهگرایی ارائه میدهند شناخته شده و کارکردهایش در این حوزه دیده شود. فرقهها ساختاری خلاف احزاب و سازمانها دارند. سه مؤلفه اصلی در یک تشکیلات «رهبری»، «تشکیلات» و «ایدئولوژی» است. در حالی که این سه مؤلفه در فرقهها متفاوت است. رهبر در یک فرقه کسی است که جای خداوند مینشیند. یعنی مالک جان، مال، ناموس، فکر و اعتقادات شماست.
ایدئولوژی هم به عنوان مجموعه «بایدها و نبایدها» در فرقه وجود ندارد و متدلوژی روانی جای آن قرار میگیرد. در سازمان هیچگاه با شما درباره خوب و بد بحث نمیکنند؛ چون رهبر آن را تعیین میکند. در فرقه متدهای روانی تحت عنوان ایدئولوژی وجود دارد و شما مدام به لحاظ روانی صیقل میشوید تا در این چهارچوب قرار بگیرید.
تشکیلات هم در فرقهها، هرمی است. رهبر در رأس و بقیه قاعده هستند. رابطه هر فرد با مسئول بلافصلش مثل رابطه با رهبر است؛ یعنی جای خدا مینشیند. به واقع در مورد سازمان تعبیر درستش این است که بگوییم فرقه رجوی. در این فرقه عشق ممنوع است و شما حق دارید فقط عاشق رهبر باشید، عشق به همسر، فرزند و والدین در این فرقه جایی ندارد.
عضویت شما در این فرقه مادامالعمر و خروج از آن ممنوع است. بدترین خیانت این است که از فرقه جدا شوید. در فرقه امر خصوصی و شخصی ممنوع است؛ حتی باید گزارش خواب دیشب و اینکه در ذهنت چه چیز میگذرد را هم به رهبر خودت بدهی. در فرقه شما حساب بانکی ندارید برای کاری که میکنید حقوق نمیگیرید و ارتباط خارجی حتی با خانواده و دوستان ممنوع است و این ممنوعیتهایی است که در همه فرقهها از جمله سازمان هست. متأسفانه همه اینها هم تحت عنوان اسلام صورت میگیرد. شما وارد داعش هم که میشوید چنین مسائلی را با عنوان اسلام مشاهده میکنید. یعنی اعضای سازمان، رجوی را به عنوان کسی که حرف اسلام را میزند میپذیرند.
وقتی من به ایران آمدم مرحوم پدرم میگفت من همه چیز را در مورد سازمان میپذیرم، اما شما هر لیبرالی را پیدا کنید همکاری با دشمن آن هم در حال جنگ را خیانت میداند و کشورهایی هم که مجازات اعدام ندارند در این یک مورد استثنا قائل شدهاند. حتی موردی بوده که 20 سال بعد از جنگ جهانی دوم فردی را با ادله همکاری با دشمن اعدام کردند. شما با چه منطقی با دشمن متجاوز به خاک سرزمینتان همکاری فعال داشتید؟! این در حالی است که من فکر می کردم عملکردم عین وطن دوستی و خدمت به اسلام است.
سازمان قبل از اینکه فرد را جذب کند کاملاً ذهنش را تسخیر و تحت کنترل قرار میدهد. باید بدون چون و چرا هر کاری را از او خواستند انجام دهد به گونهای که اگر خورشید در آسمان بود ولی مسعود رجوی گفت شب است، بپذیرد که شب است. توانایی و تخصص افراد فرع ماجراست و ردهبندی در سازمان براساس میزان تبعیت از مافوق صورت میگیرد نه براساس توانمندی.
زمانی که آمریکا سازمان را تحویل صدام حسین داد، برایشان کارکرد نظامی و تروریستی تعریف کرده بود. رژیم بعث عراق در قرارگاههای سازمان به اینها آموزش نظامی میداد. حتی تاکتیکهای اطلاعاتی، امنیتی و استراتژی جنگ توسط رژیم بعث عراق به اعضای سازمان آموزش داده میشد. آمریکا نقشهها و عکسهای هوایی که حتی عراقیها هم تجهیزاتش را نداشتند و آموزشهایی چون شنود در مرز و … را به آنها میداد. وقتی صدام حسین سقوط کرد سازمان کارکرد نظامی و تروریستی خود را از دست داد، بنابراین کارکرد جدیدی برایش تعریف شد که حضور در فضای اجتماعی و جاسوسی و … بود. لذا آموزشها هم به سمت دیگری رفت. افرادی که در عراق حتی حق نداشتند به کامپیوتر نگاه کنند، آموزشهای کامپیوتر دیدند و در آن مقطع یکباره دستور ورود هزار کامپیوتر به آلبانی داده شد.
افرادی مانند من هم در روابط بینالملل فعال بودیم و در زمینه پروتکلها آموزش میدیدیم. بخشهایی هم کاملاً سری، اطلاعاتی و امنیتی بود که افراد در ارتباط مستقیم با سرویسهای عربستان و اسرائیل بودند. البته در عراق بخشی از این آموزشها توسط استخبارات داده میشد. لذا بسته به اینکه اربابان چه کارکردی را برای سازمان تعریف کنند، ابزار و آموزشی در اختیارشان قرار میگیرد.
– پس ارتقای مرتبه و رسته کاری در تشکیلات گروهک منافقین چگونه است؟
هر فردی که رجوی سرسوزنی احساس کند برایش رقیب و تهدید میشود از سر راه کنار میزند. علی زرکش نفر دوم سازمان هر چند مطیع بود در جاهایی با انقلاب ایدئولوژیک زاویه داشت. رجوی دید زرکش در سازمان وزنه است و این پتانسیل را دارد که روزی مقابل او قرار بگیرد. بنابراین او را محاکمه، خلع رده و در عراق محبوس کرد. من از نزدیک محل حبس زرکش را دیده بودم. در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) زرکش را به عملیات فرستادند و رانندهاش را مأمور کشتن او کردند. این فرد سالها بعد از سازمان جدا شد و به ایران آمد و این مسئله را افشا کرد که به سفارش رجوی زرکش را کشته است. افراد زیادی بودند در سازمان بودند که به همین دلیل شکنجه و سربه نیست، یا اعدام شدند و مرگشان به صورت خودزنی جلوه داده شد.
وقتی آمریکا به عراق حمله کرد، سازمان 55 نفر را فهرست کرد که اینها در بمباران آمریکا و انگلیس کشته شدند. بسیاری از افرادی که بعد از سازمان جدا شدند اعتراف کردند که مرگ بسیاری از این اسامی مربوط به چندین ماه قبل بوده، اینها ناپدید شده بودند که سازمان همه را در فهرست کشته شدگان بمباران آمریکا معرفی کرد.
در یک مقطع رجوی احساس کرد زنان برایش تهدید کمتری نسبت به مردان دارند. با همین رویکرد افراد شاخص سازمان را یکی یکی کنار زد و افراد بیتجربه را به جای آنها آورد. خیلی از اعضای شورای رهبری مانند مهوش سپهری و افرادی نبودند که سابقه مبارزاتی واطلاعات علمی داشته و کار بلد باشند. حتی مریم رجوی درزمان شاه مخلوع و بعد از ان هیچ سابقهای سیاسی و مبارزاتی نداشت. لذا افراد نه براساس قابلیت که مطابق با میزان تمکینپذیری و باصطلاح ایدئولوژیک و تبعیت از رجوی رتبه میگیرند. موضوعی که مریم رجوی در بسیاری از موارد ثابت کرده، وقتی رجوی به او گفت از شوهرت جدا شو و با با من ازدواج کن پذیرفت. مریم رجوی میگفت هنر یک مجاهد این است که تمایلات مسعود را خوب بشناسد و به آن عمل کند. این تمام ایدئولوژی سازمان است.
زهرا مریخی که اکنون دبیرکل سازمان است، تمام معاونانش افراد زیر 30 سالی هستند که در پاریس به دنیا آمدهاند و در سازمان چشمشان را باز کردهاند و اصلاً ایران را ندیدهاند و جز سازمان چیز دیگری نمیشناسند. اما معاونان مسئول اول سازمان شدهاند. در حالی که در سازمان افراد قدرتمندی در سازمان هستند. رجوی به اینها مسئولیت میدهد چون از خودشان چیزی ندارند. بنابراین تشکیلات براساس تبعیت از رجوی ردهبندی میشود. قابلیت و توانایی اجرایی مهم نیستند.
– در فرقه رجوی مقوله ازدواج و خانواده چگونه جایگاهی دارد؟ کمی درباره ازدواجهای تشکیلاتی بگویید؟
سازمان زمانی که در سال 44 تأسیس شد تشکیلاتی کاملاً مردانه بود. یعنی فقط مردها حق عضویت داشتند. حنیفنژاد خانهها تیمی داشت که مردان آنجا جمع میشدند و کار تشکیلاتی و نظامی میکردند. وقتی میخواستند خانه اجاره کنند، صاحبخانهها حساس میشدند که چند مرد مجرد در یک خانه چه میکنند وهمین باعث درگیری با صاحبخانه میشدکه گاه کار به ساواک میکشید و لو میرفتند برای همین مجبور شدند بعضی زنهای فامیل را بیاورند و ترکیب خانودگی ایجاد کنند. ورود زنها به تشکیلات تقریباً به اجبار بود. اینها برای سازمان حالت پوششی داشتند و ازدواج به این صورت که کسی برای خودش همسر انتخاب کند و ازدواج براساس عشق و احساس صورت بگیرد، وجود نداشت. سازمان تعیین میکرد که دو نفر با هم ازدواج و خانه اجاره کنند و این مبنای کرایه خانه بود و این زوج تشکیلاتی طرف حساب صاحبخانه میشدند و بقیه پنهانی آمد و شد میکردند. این روش به ازدواج تشکیلاتی معروف شد.
بعد از انقلاب چون سازمان وارد فاز کار سیاسی شد، یک سری ازدواجها انجام شد. مسعود رجوی به عنوان بالاترین مرد سازمان با اشرف ربیعی بالاترین زن سازمان ازدواج کرد. یا مهدی ابریشمچی با مریم عضدانلو و محمد ضابطی و… چون اینها ارتباطات خارج از سازمان داشتند و مدام با جامعه در ارتباط بودند و جاهای مختلف کاندیدا میشدند، ناچار به بچهدار شدن بودند. این روند تا سال 60 که از کشور خارج شدند، ادامه داشت. در پاریس بچهدار شدن را ممنوع کردند و گفته شد فرزندآوری مربوط به فاز سیاسی داخل ایران بود و هدفی را دنبال می کرد که آن مسائل به پایان رسیده است.
سال 64 هم انقلاب ایدئولوژیک را مطرح کردند و براساس آن مریم رجوی با وجود اینکه یک دختر داشت از مهدی ابریشمچی جدا شد و به عقد مسعود درآمد آن موقع مریم عضدانلو مسئول دفتر رجوی بود.
سال 68 مریم را به عنوان مسئول اول معرفی کردند و تا سال 72 به تدریج و لایه لایه طلاق ایدئولوژیک و انقلاب ایدئولوژیک را مطرح کردند که تمام زنان سازمان را باید در عقد مسعود رجوی دید به این معنا که مردان باید زنان خود را طلاق بدهند تا به عقد مسعود درآیند. بعد از آن هیچ مردی نتوانست ازدواج کند؛ چون زن مجردی وجود نداشت و هیچ زنی هم ازدواج نکرد، چون همسر داشت و این رویه همچنان ادامه دارد.
– شما وقتی به عضویت گروهک منافقین درآمدید مجرد بودید؟
وقتی سال 59 به سازمان آمدم همسر انگلیسی داشتم و دخترم حدود یک سال و نیمش بود. به من گفتند اینها مانع مبارزه تو هستند. اگر بخواهی تمام عیار در خدمت مبارزه باشی باید زن و بچه را رها کنی. شرایط من بهگونهای شد که خانوادهام نمیدانستند چه بلایی سر من آمده که رهایشان کردم. همسرم با خواهرم در ایران تماس میگرفت تا خبری از من بگیرد، اما آنها هم از من خبری نداشتند. اینگونه همسرم رفت وطلاق غیابی گرفت. تصورم این بود که به خاطر خانواده، انقلاب و خلق فداکاری میکنم.
بعدها زنانی مانند بتول سلطانی از سازمان خارج شدند و افشاگری کردند که رجوی در پادگان اشرف حرمسرا درست کرده و مریم بدون اینکه مردان سازمان چیزی بدانند زنها را به عقد مسعود در میآورد.
– اگر قرار باشد افرادی از گروهک منافقین محاکمه شوند چه کسی را مستحق میدانید؟
تمام کسانی که طی این سالها جذب سازمان شدند، قربانی هستند و کسی که باید پاسخگو باشد، شخص مسعود رجوی است. رجوی استعدادهای زیادی را از بین برد، هم کسانی که در ایران به دلیل عضویت در سازمان کشته و اعدام شدند و آنهایی که در ایران ترور شدند. مسئول مستقیم کشته شدنشان رجوی است.
پژوهشگران اعضای فرقه را مقدمترین قربانیان آن معرفی میکنند. اعضای سازمان بیشترین آسیب را از این نفاق دیدند و آنانی که توانستند از سازمان جدا شوند همه از رجوی شکایت دارند. این اعتقاد من است، اما جمهوری اسلامی ایران حدود 50 نفر که مستقیماً در ترورها نقش داشتند و آمر و طراح بودند را قابل محاکمه میداند. بقیه به شرط اینکه از سازمان منفک شوند و شاکی خصوصی هم نداشته باشند، مورد عفو قرار میگیرند. این مصوبه شورای عالی امنیت ملی است و اطلاع دارم که حدود 700 نفر بر اساس این حکم در ایران زندگی میکنند و از این عفو استفاده کردهاند.
معصومه رضاییان
مسعود رجوی گناهکار اصلی است
***
After Soleimani’s Assassination, There Will Be No Regime Change in Tehran
همچنین:

بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، تهران، اول اکتبر 2021:… به جای اینکه ابراز خوشحالی بکنند که فرزندان ایران زمین بعد از مدتها رکود و نخوت آموزشی وارد عرصه آموزش و پرورش این کشور می شوند، برعکس عمل نموده و خود را منتقد نشان میدهند. این پارادوکس و تناقض همواره در تمامی رویکردهای فرقه رجوی بوده و خواهد بود . اگر شما… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده

بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، تهران، هشتم می 2021:… هم اکنون فرقه رجوی در صحنه سیاسی آمریکا و اروپا دارد خودش را دقیقا مثل این موجود، بویژه در صحنه سیاسی آمریکا بعد از انتخابات ریاست جمهوری، انطباق میدهد. زیرا فکر میکند که با تحولاتی که در آمریکا رخ داده باید ابتدا سرنوشت خودش را مشخص نماید تا خطری برای ادامه حیاتشان… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده

بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، تهران، سوم مارس 2021:… یک تیم از رهاشدگان از فرقه رجوی در کشور آلبانی، با تعدادی از نمایندگان پارلمان آلبانی در محل پارلمان این کشور دیدار کردند. این دیدار از دید ناظران سیاسی و رسانه ها بسیار مهم و قابل ملاحظه ارزیابی شده است. در شرایطی که فرقه رجوی تلاش می کرد اینطور وانمود کند که… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده

بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، مرکز تهران، دوازدهم فوریه 2021:… رجوی از واژگانی همچون “صداقت و فدا”، ” انتقاد و انتقاد از خود”، ” ارزش ها و اصول” و . . . حداکثر سوء استفاده را کرده است. همه این لغات دارای مفاهیم درست و مثبتی هستند، به همین خاطر به محض اینکه به گوش کسی میرسد ناخودآگاه دچار یک حس… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده

بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، تهران، بیست و هفتم ژانویه 2021:… سرهنگ معزی همسر داشت، فرزندانش هنوز هم هستند ( یک پسر و دو دختر)، ولی هیچ اسم و خبری از آنان در مراسم رجوی نبود. واقعیت اینست که خانواده و بستگان سرهنگ معزی حاضر نشده بودند در مراسم فرقه رجوی شرکت کنند زیرا آنان بشدت با این فرقه مخرب مخالف… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده

بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، سوم دسامبر 2020:… آقای هادی ناصری مقدم با نام مستعار “حنیف نیاکان” در تشکیلات فرقه رجوی شناخته می شد و کمتر کسی او را به نام اصلی می شناخت. وی از سال 1378 به مقر فرقه رجوی منتقل شده و در آنجا مانده بود تا نهایتا در سال 1395 موفق می شود در کشور آلبانی از… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده

بخشعلی علیزاده، انجمن فراق، سیزدهم نوامبر 2020:… فارغ از این داستان ما در کنار این موضوع شاهد آن بودیم که فرقه رجوی چگونه از وضعیت پیش آمده سوء استفاده کرده و با فریب و نیرنگ افراد تحت اسارت خود را به باقی ماندن در تشکیلات تشویق می کند تا که به سر رسید گفته شده رجوی طاقت بیاورند. قابل توجه… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده

بخشعلی علیزاده، انجمن فراق، اردبیل، بیست و هشتم سپتامبر 2020:… برخی از جداشدگانی که علیه مریم رجوی و سازمان جنایتکارش افشاگری کرده و لب به سخن گشودند، زیر آماج تهمت ها و افتراعات و توهین ها از طرف فرقه تبهکار رجوی قرار گرفتند. اما در این بین مشاهده کردیم که دستگاه تبلیغاتی و سخنگویان هذل سازمان رجوی که صدایشان همانند… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده

بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، مرکز تهران، دوم سپتامبر 2020:… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده بعد از 37 روز ناگهان بغض شان ترکید و طی یک برنامه و شوی مسخره به صحنه آمدند و خواستند که با نیم ساعت برنامه تمسخر آمیز در صدد رفع و رجوع سکوت 37 روزه بر آیند، ولی هر کس که این برنامه را دید اقرار کرد که خیلی خیلی ضعیف… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده

بخشعلی علیزاده، انجمن فراق، هجدهم اوت 2020:… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده ازوقایع این چند روز اخیر را با هم مروری بکنیم تا مقداری به عمق آنها پی ببریم. موضوعات اخیر: اول در رابطه با شکست خفت بار آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد. دوم در رابطه توطئه های فرقه رجوی جهت اخراج آقای احسان بیدی از آلبانی. در هر دو مورد قبلا مختصر… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده

بخشعلی علیزاده، انجمن فراق، اردبیل، دوازدهم ژوئن 2020:… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده اینگونه نبود که همگان فریب این فرقه را بخورند، برخی هم بودند که به سرعت مسیر پیموده شده را تصحیح نمودند و بعد از پیوستن به فرقه رجوی از فرقه جدا شده و به مسیر درست زندگی خود رفتند، مانند «الهه» که روزگاری برای خودش یکی از سرشناس ترین خواننده های ایرانی… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده

بخشعلی علیزاده، انجمن فراق، بیست و چهارم فوریه 2020:… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده خبرنگار دیدارش را به دیدار یک خبرنگار دیگر در سال 2003 در عراق و در کمپ موسوم به «اشرف» ارجاع داده است. وی قصد داشت مصاحبه هایی را با افراد مورد دلخواه خودش انجام بدهد ولی در آن دوره (در مقطع ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵) به کسانی که اسم آورده برای مصاحبه… اسیر رجوی و صدام – مصاحبه بخشعلی علیزاده