انجمن نجات، مرکز آذربایجان شرقی، سوم آوریل 2020:… مریم قجر عضدانلو ، مشهور به مریم رجوی ، در کانون این تحول سازمان مجاهدین قرار دارد که سرمنشاء تمامی مشکلات و انحرافات اخلاقی بعدی نیز از این زن سرچشمه می گیرد. در تاریخ 19 اسفند 1363 اعلان ازدواج غیرمترقبه و حیرت انگیز نفر اول سازمان مسعود رجوی با همسر فرد دوم سازمان مهدی ابریشمچی توجه بسیاری را به این حادثه ی غیراجتماعی و غیرعرفی معطوف ساخت! ابتدا به معرفی و بیان دیدگاههای سازمان مخوف مجاهدین در رابطه با انقلاب درونی مجاهدین می پردازم. از جمله بحث هایی که در سازمان در مورد انقلاب ایدئولوژیک بیان می شد و در مقاله ی کنونی سازمان در مورد این انقلاب آمده است . انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق ، جنایتی تاریخی
انقلاب ایدئولوژیک در فرقه رجوی
انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق ، جنایتی تاریخی (بخشهای 1، 2، 3 و 4)
یک جنایت تاریخی به نام انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق – قسمت اول
انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی13 اسفند 1398
من، اولین روزهائی که به سازمان پیوستم ، مسئولین پذیرش همواره می گفتند ما یک سرمایه ی بزرگ و یک نیروی بسیار قدرتمند داریم به نام “عنصر مجاهد خلق انقلاب کرده” که از بزرگترین دارائی های ابرقدرت ها هم ، قوی تر و نیرومندتر است ! هیچ تضاد و مشکلی بر سر راه این مجاهد انقلاب کرده ، به رسمیت شناخته نمی شود و این عنصر شکافنده و … از بزرگترین بمب هسته ای جهان هم قوی تر است !
می گفتند شما هم در جریان عبور از کوره ی گدازان انقلاب مریم و در گذر از تضاد های آن ، تبدیل به مجاهدخلق انقلاب کرده خواهید شد!
کار و وظیفه اصلی ما در پذیرش ارتش آزادیبخش شده بود دیدن “نوارهای انقلاب”!
نوارهای انقلاب مجموعه نوارهائی بود که از سخنرانی های طولانی مسعود رجوی و مریم رجوی تشکیل شده بود و بحث دیگری هم تاریخچه انقلاب و تاریخچه ی مجاهدین بود که در سلسله نوارهائی باید از صبح تا غروب می دیدیم و شب ها سر آن نوارها گزارش نویسی کرده و به قول آنها باید بحث ها را از خود عبور می دادیم و خود را می انقلاباندیم !!!
سازمان از حرفه ای ترین ترفند های مغزشوئی و روان پزشکی، بهره جسته و ما را وارد یک مغزشوئی سیستماتیک و قانونمند فرقه ای نمود!
می گفتند تا سرنگونی که بیش از 2 سال هم نخواهد کشید، از زن و زندگی خبری نیست و همه باید در راستای سرنگونی رژیم ضد بشری آخوندی ! خود را فدا کنیم و با صداقت تمام مجاهدی و بیان دیدگاهها و تناقضات خود ، رفته رفته در انقلاب خواهر مریم ذوب بشویم ! می گفتند باید تناقضات رژیم خمینی را از وجود خود کنده و با ارزشهای برادر مسعود جایگزین کنید!
اخیرا سایت های مجاهدین با وقاحت تمام در سلسله مقالاتی به انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین پرداخته و با کلی گوئی و ابهام آفرینی سعی در نشخوار اکاذیبی کرده است که بیشتردارای جنبه ی شعر و شعار و دیدگاههای مزورانه ی فمینیستی می باشد!
بزرگترین ابهامی که در اذهان آشنا به تاریخچه ی سازمان مجاهدین وجود دارد، مقوله ی ابهام آمیز ” انقلاب درونی مجاهدین ” موسوم به ” انقلاب ایدئولوژیک ” است .
بحثی درونی و بسیار پیچیده که مجاهدین همواره تمایل دارند بر پیچیده گی آن بیافزایند!
نگارنده 10 سال در درون این مناسبات بودم و وظیفه ی خود می دانم واقعیت این امر را از زاویه دید شخصی و بنا به تجارب تلخ درون سازمانی خود بیان کنم تا کسانی که از این واقعیت تلخ تاریخی مطلع نیستند، اشراف نسبی پیدا کنند.
اگر سازمان مجاهدین را یک فرقه ی مخوف بدانیم ، که سالهاست اعضای خود را ایزوله کرده و به بند و زنجیر کشیده و قوانین ضد انسانی و ضد اجتماعی را در مناسبات درونی خود ، حاکم کرده است ، باید به اصلی ترین و مهم ترین اصل درون تشکیلات این سازمان که تمام جنایات فرقه ای حول آن شکل می گیرد بپردازیم، باید انقلاب درونی مجاهدین را بیشتر شکافته و حلاجی کنیم ، هرکس محتوای اصلی این انقلاب درونی را درک کند ، بی گمان درتحلیل هایش از سازمان مجاهدین، راه به خطا نخواهد برد.
مریم قجر عضدانلو ، مشهور به مریم رجوی ، در کانون این تحول سازمان مجاهدین قرار دارد که سرمنشاء تمامی مشکلات و انحرافات اخلاقی بعدی نیز از این زن سرچشمه می گیرد. در تاریخ 19 اسفند 1363 اعلان ازدواج غیرمترقبه و حیرت انگیز نفر اول سازمان مسعود رجوی با همسر فرد دوم سازمان مهدی ابریشمچی توجه بسیاری را به این حادثه ی غیراجتماعی و غیرعرفی معطوف ساخت!
ابتدا به معرفی و بیان دیدگاههای سازمان مخوف مجاهدین در رابطه با انقلاب درونی مجاهدین می پردازم.
از جمله بحث هایی که در سازمان در مورد انقلاب ایدئولوژیک بیان می شد و در مقاله ی کنونی سازمان در مورد این انقلاب آمده است باید گفت که (بندهای زیر عینا از مقاله ی سازمان در مورد انقلاب درونی شان نقل می گردد)
– انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین به مجموعه تحولاتی گفته میشود که از سال ۱۳۶۳ در سازمان مجاهدین خلق آغاز شد.
– در همین راستا بود که که مریم عضدانلو به عنوان یکی از زنان برجستهٔ این سازمان پس از اشرف رجوی که با شهادتش تبدیل به الگویی در میان نسلی از زنان مجاهد شده بود، به عنوان همردیف مسئول اول مجاهدین که تا آن زمان مسعود رجوی بود، انتخاب شد.
– مریم رجوی پس از این واقعه به درخواست خود و با موافقت همسرش مهدی ابریشمچی از وی جدا شد. طلاق وی نه یک طلاق معمول، بلکه ناظر بر این امر بود که او نقش خود در زندگی خانوادگی را مغایر با ادامه مبارزهای میدید که تمامی انرژیها و توان او را میطلبید.
– دراستمرار همین روند بود که مریم رجوی به رغم اتهاماتی که میدانست با آن مواجه خواهد شد، از مسعود رجوی تقاضای ازدواج نمود.
– مجاهدین خلق در یک حرکت جمعی و به صورت داوطلبانه به طور کامل زندگی خانوادگی را کنار گذاشتند.
– انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین برای شخص مسعود رجوی جز سیل سهمگینی از اتهامات و ناسزاهایی که هنوز هم ادامه دارد، در پی نداشتهاست.
– انتخاب ایدئولوژیکی و انقلابی خواهر مجاهد مریم عضدانلو همردیف مسئول سازمان را به همه شما و بویژه به عموم خواهران مجاهد در هر کجا که هستند تهنیت و تبریک می گویم و گرامی داشتن او و رهنمود ها و دستوراتش را به همگی شما سفارش می کنم.
– همچنین وظیفه خود می دانم بطور خاص به همسرش برادر مجاهد مهدی ابریشمچی نیز تبریک گفته و برای هر دوی آنها در مسیر خدا وخلق آرزوی رستگاری کنم.
– یگانگی هرچه بیشتر مریم و مسعود در رأس رهبری سازمان و انقلاب است که لاجرم زوجیت و محرمیت آنها را با یکدیگر ایجاب می کند. یک چنین یگانگی تشکیلاتی و خانوادگی البته فقط و فقط در رأس سازمان موضوعیت دارد و لذا مطلقا درهیچ نقطهٔ دیگر سلسله مراتب سازمانی قابل الگوبرداری نبوده و نیست.
– اما مقدم بر همه و قبل از اینکه بحث های مربوطه به نتیجهٔ نهایی برسد؛ برادر مجاهد مهدی ابریشمچی و همسرش خواهر مجاهد مریم عضدانلو، خود بطور کاملا داوطلبانه پیشقدم شده و در جهت پیشبرد این ضرورت انقلابی و عقیدتی از یکدیگر جدا شده و در حضور شهود صیغهٔ طلاق را با توافق متقابل جاری نمودند و آن را به مسئول اول سازمان برادر مجاهد مسعود رجوی کتبا اعلام کردند. مخالفت و نصایح بازدارندهٔ مسعود که از مواضع انسانی و اخلاقی شخص خودش ناشی میشد نیز اثری در تصمیم راسخ طرفین نکرد و یکبار دیگر کتبا به او اعلام نمودند که برغم تاکیدات او، بر طلاق و جدایی از یکدیگر مؤمن و پافشارند.
– از آنجا که قبل از تصمیم به ازدواج با مسعود، بعنوان همردیف مسئول اول سازمان ما انتخاب و معرفی شده بود؛ همان بهتر که با نپذیرفتن این ازدواج به معاندان بهانه و دستاویز نمیداد و دهانهای ناپاک و آلوده را علیه خود به تهمت و افترا و نیز به فرافکنی درون خودشان باز نمینمود. تا آنجا که مرتبت رهبریش را نیز انکار نموده و تنها امتیاز او را همسری مسعود تلقی کنند!
بحث ها حول این جنایت تاریخی در سازمان مجاهدین بسیار فراوان و گسترده است ، افراد و اعضای بسیاری در همان روزهای اول از سازمان مجاهدین جدا شده و این عمل غیر اجتماعی و فرقه ای را محکوم کردند.
مگر بدون آن طلاق و ازدواج نمی شد به اهداف مقدس انقلابی مسعود رجوی دست یافت؟
–
دفاع از یک جنایت تاریخی به نام انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق – قسمت دوم
مسعود رجوی زنی را مجبور به طلاق کرد و به عقد مرد دیگری درآورد!
انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی17 اسفند 1398
برای درک بهتر این جنایت تاریخی ، باید ابتدا به شخصیت و بیوگرافی مردی پرداخت که زنی را مجبور کرد از همسر خود علیرغم داشتن یک دختر کوچک 3 ساله طلاق گرفته و بدون رعایت مسائل شرعی به عقد مرد دیگری (خودش) درآید!
مسعود رجوی !
مسعود رجوی (زاده ۱۳۲۷ در طبس)، از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق در دهه آخر حکومت پهلوی و رهبر سازمان و مسئول شورای ملی مقاومت ایران است. وی فارغالتحصیل حقوق سیاسی از دانشگاه تهران است. در سال ۱۳۴۶ به عضویت سازمان مجاهدین خلق درآمد و در شهریور ۱۳۵۰ توسط ساواک در تهران دستگیر شد وبه دلایل مشکوکی از اعدام جست و همزمان با اوجگیری انقلاب ضد سلطنتی در سیام دیماه ۱۳۵۷ به همراه آخرین گروه از زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد.
مسعود رجوی از اعدام جان بدر برد و مدارک گسترده و وسیعی در اینترنت از خیانت های وی در حق دوستانش و همکاری گسترده با ساواک موجود است. مسعود رجوی زندان را با خیانت سپری کرد و پس از آزادی با اشرف ربیعی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج هم یک پسر به نام محمد رجوی یا همان مصطفی رجوی شد!
شرایط که سخت شد و رویاروئی ها با قدرت حاکم آغاز شد، مسعود رجوی در یک فرصت طلبی دیگر با منحرف کردن مسعود بنی صدر رئیس جمهور وقت ، با لباس مبدل زنانه از کشور فرارکرد! بعدها اشرف ربیعی به همراه موسی خیابانی و چندین نفر دیگر در یک خانه ی تیمی محاصره و کشته شدند. از آن خانه یک کودک زنده ماند و او کسی نبود جز مصطفی رجوی که بعد ها به خارج رفته و پس از بزرگ شدن ، در نوجوانی به پادگان اشرف برده شد و مجاهد خلق شد ، اما دیری نپائید که او هم فرقه را ترک کرده و به یکی از منتقدان پدرش تبدیل شد! مسعود رجوی بعد از مرگ اشرف در پاریس بلافاصله با فیروزه ی بنی صدر دختر مسعود بنی صدر ازدواج کرد!
طولی نکشید که بنی صدر و دخترش به ماهیت پلید و کثیف وفرصت طلبانه ی مسعود رجوی پی بردند و فیروزه از مسعود رجوی طلاق گرفت و پدر و دختر از مسعود اعلام برائت کردند.
بعد از طلاق گرفتن دختر بنیصدر از رجوی خبرنگاری از وی پرسید: آیا علت طلاق شما رفتن رجوی از پاریس به بغداد است؟ که وی گفت: نه؛ من به دو علت از مسعود رجوی طلاق گرفتم.
وی ادامه داد:
” فیروزه بنیصدر این دو دلیل را ارتباطات مشکوک و مستمر رجوی با دختران و زنان مجاهد و همچنین نوشتن وصیتنامه در پاریس برای افرادی که در زندان اوین اعدام شده بودند، عنوان کرد. رجوی قصد داشت با این کار نشان دهد که نفوذش به حدی است که وصیتنامه کسانی که در اوین اعدام میشدند، به دست وی میرسد “.
قبل از جدائی فیروزه و مسعود رجوی ، سایه ی یک زن بر زندگی مسعود سایه انداخته بود! مریم قجر عضدانلو، زنی بود که به رئیس دفتری مسعود رجوی انتخاب شده بود و فیروزه قبل از طلاق به روابط پنهانی مریم و مسعود و روابط نامشروع آن دو پی برده بود و یکی از علل طلاق فیروزه ، این روابط پنهانی شوهرش با یک زن متاهل بود!
اشرف ربیعی (1360 – 1330)، متولد تهران و همسر اکبر نبوی نوری بود که در سال 1355 در درگیری با ساواک کشته شده بود. اشرف ربیعی در تیرماه 1358 به عقد مسعود رجوی درآمد و مصطفی ثمره ی این ازدواج بود.
فیروزه ی بنی صدر( 1344 ) ، دختر 17 ساله بنی صدر بود که پس از مرگ اشرف ربیعی همسر اول مسعود ، در سال 1361 با مسعود رجوی ازدواج کرد.
مریم قجر عضدانلو(1332) ، در سن 30 سالگی ، در حالیکه همسر مهدی ابریشمچی از اعضای ارشد سازمان بود وحاصل ازدواج آنان دختری به نام اشرف بود، از مهدی طلاق و به عقد مسعود رجوی درآمد!
مریم قجر عضدانلو(متولد 1332 ) ، تنها چند روز بعد از طلاق فیروزه به عقد مسعود رجوی درآمد!
طرح انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی که در واقع بنیان کیش شخصیت پرستی مسعود رجوی می باشد، از همین زمان و در پاریس پی ریزی شد. مهمترین رکن این انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک به همسری گرفتن زن مهدی ابریشمچی یعنی مریم قجر عضدانلو، بود؛ پیش از این که مدت زمان شرعی طلاق او از همسر سابقش سپری شود.
حال آنکه شگفتی و تحیر ناشی از این ماجرای عجیب و بی سابقه وجوه عاطفی و انسانی ایجاد جدایی بین یک زوج دارای فرزند ۳ ساله و تصاحب اقتدارگرایانه همسر یک دوست و همکار را نیز در اذهان برجسته ساخته بود.
روایت خواهرزن اول از ازدواج سوم
مینا ربیعی خواهر اشرف ربیعی همسر اول مسعود رجوی که از سازمان جدا شده است، طی نشستی درباره بررسی انقلاب ایدئولوژیک درباره ماجرای ازدواج سوم رجوی میگوید:
رجوی از اواخر پاییز ۶۳ آمد در خفا انقلاب ایدئولوژیک را طراحی کرد. وی با فیروزه بنی صدر ازدواج کرده بود و آن طور که آقای بنی صدر در نوشتههایشان بیان میکنند، یک ازدواج با نهایت عشق و علاقه و خارج از مسائل سیاسی بوده. (البته به ما این طور نگفتند و ما هم این طورندیدیم! که این مبحث جدایی دارد.) آقای رجوی در شرایطی که همسرخانم فیروزه بنی صدر بودند، در شرایطی که مهدی ابریشمچی و مریم عضدانلو زندگی مشترکی آن طور که خودشان در نشریاتشان اعلام میکنند، کاملاً موفق و بر مبنای علاقه با هم داشتند.
در چنین شرایطی تصمیم گرفتند که انقلاب ایدئولوژیک را طراحی و به اجرا بگذارند، ولی در پنهان.
“قبل از اینکه انقلاب ایدئولوژیک را اعلام کنند تحت عنوان اینکه رژیم نفوذی داخل سازمان فرستاده، بچهها را در منطقه کردنشین عراق خلع سلاح کردند و زندانهایشان را آماده کردند. دستبندها، شکنجهگران، نقابها و آن چشم بندها آماده شد و بعد از خلع سلاح بچهها تحت عنوان نفوذیهای رژیم ۷۵۰ نفر را بازداشت و زندانی کردند. بعد از اینکه بچهها را زندان کردند، در اسفند ماه در درون تشکیلات مسئله انقلاب ایدئولوژیک را مطرح کردند و بعد از آن هم با برنامهای (که خود مبحث جدایی دارد) ترتیب جدایی مسعود رجوی و فیروزه بنی صدر را دادند و به فاصله بسیارکوتاهی بین مریم عضدانلو و مسعود رجوی اعلام ازدواج کردند”.
کمتر کسی بود که این خبر را بشنود و با شگفتی برای چند روز به این مسئله فکر نکند. این چه معنایی دارد که آقایی که همسرش را دوست دارد از او جدا شود و آقای دیگری حتی بدون رعایت مسائل دینیاش که باید چهار ماه صبر کنند، که شاید این زوجین به هم برگشت کنند؛ شاید بخواهند ادامه دهند، بدون در نظر گرفتن این موارد ازدواجشان را اعلام کردند.
البته در اغلب انتقادات اعضای سابق سازمان و شورای مقاومت از منظر اخلاقی ابتدا و پیش از رجوی این مهدی ابریشمچی بود که بی غیرت نامیده می شد و انتقادات زیادی را بهمراه داشت که چرا و چگونه حاضر شده است از همسر خود به سود رفیق تشکیلاتیاش “گذشت ” کند و به این موضوع تن دهد!!!
حال این سئوال مطرح است که :
“آیا مسعود رجوی بدون ازدواج با مریم عضدانلو ، به اهداف انقلابی؟؟!! خود نمی رسید؟”
آیا به جز مریم عضدانلو زن صالح؟! وانقلابی ؟! دیگری در سازمان نبود ؟؟؟
معیارهای مسعود رجوی برای انتخاب مریم عضدانلو چه بود که در دیگر زنان نبود؟!
–
دفاع از یک جنایت تاریخی به نام انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق – قسمت سوم
انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی20 اسفند 1398
خانم “ف.غ” مدتی فرمانده ی ما بود ، او یکی از سمبل های انقلاب خواهر مریم بشمار می رفت! زنی بی ادب ! که همیشه فریاد می کشید، بعد ها شنیدیم که مدتی هم توسط مسعود رجوی به اردوگاه رمادی عراق تبعید شده بود و سپس مجددا به ارتش برگشته بود. یادم هست زمانی از او که در بین بچه ها به ” ف… کماندو”! معروف بود ، پرسیدم خواهر ف… ، آیا شما اکنون که چند سال از انقلاب ایدئولوژیک گذشته ، با تضادهای آن مثل ما مواجه می شوید؟ جواب داد ، نه مثل شما ، ما دیگر در اثر گذشت زمان، از آن بطور کامل عبور کردیم ، اما اگر هم تناقضی به سراغمان بیاید ، اثری در مناسبات ما ایجاد نمی کند! ما دیگر از برکات این انقلاب ، آبدیده شدیم و در کار و مسئولیت ، با راندامان بالا، مشغول انجام کارهای سرنگونی هستیم، شما هم یک روز از شر تناقضات و مشکلات ابتدائی انقلاب رهاشده وبه مجاهد انقلاب کرده مثل ما مبدل خواهید شد!
بعدها فهمیدم که خانم ف.غ ، بعلت داشتن روابط نامشروع با مردان تحت مسئولیتش، به رمادی تبعید و پس از مدتی مجددا به اشرف بازگردانده شده بود.
لایه ی زنان در سازمان بیشترین ظلم وفشار را تحمل کرده و می کنند. بطوریکه در هر بحث از بندهای انقلاب ابتدا زنان باید از بحث ها عبور داده می شدند. سپس سرکوب توسط همان زنان به لایه های مردان انتقال داده می شد.
مسعود رجوی با سوء استفاده از بحث های برابری زن و مرد و افراط در این مقوله ، بطور مزورانه به مقولات فمینیستی گرائیده بود. واقعیت اینست که حتی در ایران آنروزی هم ، زنان دوشادوش مردان در همه ی صحنه های اجتماعی حضوری تاثیر گذار داشتند و تحت سرکوب نبودند. اما رجوی که دنبال اختراع و اکتشاف های ارتجاعی بود تا سرکوب های فرقه ای را شدیدتر کرده و مردان را که سوابق مبارزاتی بیشتری داشتند کنار بزند، به بحث زن در انقلاب روی آورده بود!
مجاهدین مدعی بودند که :
” آنچه مجاهدین در چنین شرایطی روی آن انگشت گذاشتند این بود که هستهی مرکزیِ تفکر و ایدئولوژی بنیادگرایی، زنستیزی است. تفکر ارتجاعی آخوندی (چه سنی و چه شیعی) بر مبنای نوعی از جنسیتگرایی و زنستیزی است که شکل گرفته و قوام مییابد. قوانین محدود کننده در مورد زنان همچون محدودیت در ورزش و آموزش، حجاب اجباری، تفکر ضعیفهدانستن و مالکانه نسبت به زن، چند همسری، رواج صیغه موقت، خشونت سیستماتیک نسبت به زن، منع زنان از قضاوت و… تنها محصولات سادهی چنین اندیشهای در حاکمیت بودند و چه بسا ترویج و آموزش فرهنگ زنستیزی در میان جامعه و رشد مردسالاری نتایج بسیار فاجعه بار تری را در لایههای پنهان جامعه ایجاد کردند.
به این ترتیب مجاهدین معتقد بودند که در حاکمیت جمهوری اسلامی، بیشترین ستم بر زنان اعمال میشود و درست به همین دلیل زنان نیروی بالندهای هستند که ارابهی انقلاب و مبارزه با این نظام را به پیش خواهند برد. زنان در تعریف نیروهای بالنده دقیقاً همان قشری هستند که «هیچ چیز برای از دست دادن ندارند بجز زنجیرهایشان»
مریم رجوی در این رابطه میگوید:
«آخوندها ، نهتنها زن را بردهی ازلی و ابدی میدانند، بلکه هویت انسانیش را هم نفی میکنند؛ و راستی مگر میشود از زنان و جنبش برابری صحبت کرد، اما از ارتجاع و بربریت زنستیز حاکم بر ایران سخن نگفت؟… ”
صحبت از جنبش برابری و زنان ، یک ژست حقوق بشری و به ظاهر مدرن است ، اما مگر در مجاهدین این امر محقق شد؟
مگر در مناسبات سازمان مجاهدین، زنان به جایگاه برابر با مردان رسیدند؟
به جرات می شود گفت که در سازمان ، هیچ زنی بدون اجازه ی مسعود رجوی ، حق خوردن آب را هم نداشت. مسعود رجوی زنان را به اهرم سرکوب مردان تبدیل کرده بود و اسم این سرکوب را گذاشته بود: ایجاد برابری زن و مرد!!!
همه ی وقایع انقلاب درونی مجاهدین در حالی بود که ، مسعود رجوی همه را وادار به تسلیم شدن محض در برابر خود نموده بود.
مسعود رجوی در سخنرانی خود در سال ۱۳۶۴ در این رابطه میافزاید:
«خوب! حالا محکمه رسمی است. متهمین اینجا نشستهاند، من متهم ردیف یک هستم و مریم بعد از من. قضاوت کنید. گوش کنید: وسطبازی، میانهبازی یکی به نعل و یکی به میخ و این طرف و آن طرف شدن نداریم. توجه کنید که مسأله شوخی نیست. اطلاعیهی شورای مرکزی مجاهدین را شنیدید. یک سازمانی من و مریم را آورده و معرفی میکند به عنوان رهبری خاص یک انقلاب و میگوید که همین ازدواج بزرگترین آزمایش ما بودهاست. آزمایش رهایی و دموکراسی و مردمگرایی و میهنپرستی و اخلاق. پس معطل نشوید تکلیف را به خصوص با خود من یکسره کنید. من آمادهی قضاوت شدن هستم. یا باید در قعر چاه ظلمت فنا شوم و مردم ایران از شر خودم و سازمانم رها شوند یا باید تمام عیار به نصرتم برخیزید. دست در دستم بگذارید و برویم خمینی را فنا و صلح و آزادی ایران را احیا کنیم. بله، یامنهای بینهایت، یا شقاوت، یا دزدی، یا زنبارگی و یا… و یا تولدی جدید و انفجار رهایی…
بی شک زن باره گی ، اصلی ترین واقعیت این انقلاب است. واقعیتی که عشق عادی مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو، در آن خلاصه می شود.
زیاد پیچیده کردن مسئله ی انقلاب در مجاهدین، بغرنج کردن موضوع و گزافه گوئی است، موضوع اصلی انقلاب نتیجه ی عشوه گری های مریم بعنوان رئیس دفتر مسعود، برای مسعود بود، مسعود هم این پیشنهاد مریم را با تمایل قلبی قبول کرد و شریف ناشریف ،هم به خواسته ی بوالهوسانه مریم ، گردن نهاد و زن خود را دو دستی تسلیم مسعود کرد. مسعود رجوی هم در نشستی رو به شریف گفت البته برای این برادر شریف شما هم بد نشد، در انقلاب یک چیزی داد ، چیز دیگری گرفت، منظور دادن مریم و گرفتن مینا خیابانی بود که از شریف 17 سال هم کوچکتر بود. پس ادعای سازمان در رسیدن یک شبه به این واقعیت که ردهی تشکیلاتی زنان با سطح مسئولیتپذیری و میزان راهگشایی آنها در پراتیک مبارزاتی انطباق ندارد، یک حرف مفت ومن درآوردی مسعود و از جمله شیادبازی های او بود.
در قسمت های بعدی به واقعیت های دیگری از این انقلاب کذائی خواهیم پرداخت.
–
دفاع از یک جنایت تاریخی به نام انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق – قسمت چهارم
انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی14 فروردین 1399
این قسمت : طلاق همگانی!
یکی از جنایات اصلی این فرقه، اعلام طلاق همگانی در درون مناسبات مجاهدین بود. مسعود رجوی در اولین قدم ، پس از جمع بندی ابلهانه ی عملیات موسوم به فروغ جاویدان! اعلام کرد سرانجام نامطلوب این عملیات محصول دل دادگی تمامی اعضاء به زن و زندگی بود! او وقیحانه همه چیز را به گردن اعضای مفلوک انداخت و علت شکست این عملیات را عدم جنگ تمام عیار اعضاء دانست!
البته این بحث در سال 1370 تعمیق پیدا کرد و عملا دیگر هیچ کس در مناسبات همسر نداشت ! مسعود رجوی در تبیین این استراتژی فرقه ای اعلام کرد:
“ به این ترتیب در طی دو سال پس از جمعبندی عملیات فروغ جاویدان تا پیش از آغاز جنگ خلیج فارس، چندین لایه از فرماندهان سازمان مجاهدین خلق وارد مرحلهی جدید انقلاب ایدئولوژیک میشوند. سرانجام در سال ۱۳۷۰ این مرحله از انقلاب به عنوان یک ضرورت همگانی برای تمامی اعضاء به رسمیت شناخته میشود. کما این که در آستانهی جنگ خلیج اول دیگر امکان زندگی خانودگی نیز عملا از میان میرود. به این ترتیب در سال ۱۳۷۰ سازمان مجاهدین به این نتیجه رسید که همگی باید راهی را در پیش بگیرند که مریم رجوی در سال ۱۳۶۴ در پیش گرفت و طی آن به زندگی خانوادگی و شخصی پشت کرد. از این پیشتر گفتیم که مریم رجوی در آن سالها به این نتیجه رسیده بود که نقش او به عنوان یک همسر در زندگی خانوادگی مغایر با ادامه مبارزهای است که تمامی پتانسیل وی را در آن شرایط دشوار میطلبد. در همان بخش توضیح دادیم که حرکت مریم رجوی در سال ۱۳۶۴ پیوندهای خصوصی در این سازمان را سست کرده و به آن ضربهای سخت وارد کرد، تا این نکته را متذکر شود که اولویت برای یک مجاهد در زمینهی توجهات عاطفی، نه به سمت همسر و خانوده، بلکه به سمت آرمان مبارزاتی اوست. اما اکنون مجاهدین به این نتیجه رسیده بودند که بجای تعیین اولویت، باید گزینهی دوم را بطور کامل حذف کرده و از آن چشم بپوشند. در شرایط دشوار پیش رو، دیگر ضربهای که در سال ۱۳۶۴ به پیوندهای خصوصی وارد شد، کافی نبوده و مجاهدین باید آن پیوندها را تماماً در راستای مبارزه فدا میکردند…”
این عمل سازمان ، یک عمل بغایت فرقه ای و منسوخ،از طرفی یک حرکت منفور از طرف تمامی سیاسیون نامیده شد.
مسعود رجوی با دجالیت خاص خودش ، بهتر از هر کسی فهمیده بود که دیگر اعضاء را مثل قبل نخواهد توانست اسیر و برده نگه دارد و باید اهرم های سرکوب جدیدی ، فعال شوند! مسعود رجوی باید بین جداشدن همه اعضاء و تلاشی کامل سازمان و حیات سازمان بهر قیمت ، یکی را انتخاب کند و البته که انتخاب او ماندن به هر قیمت بود! مریم رجوی هم بعنوان سردمدار این حرکت و عامل اصلی این جنایت، سکان را بدست گرفت ! سازمان این سرفصل را چنین بیان کرد:
” به این ترتیب طلاق همگانی، تازه ابتدای راهی بود که مجاهدین آغاز کردند. پس از آن اعضاء سازمان مجاهدین در آموزشها و کلاسهایی که مریم رجوی مسئولیت آنرا پذیرفت، مبارزه با اندیشهی جنسیتگرایی را به عنوان یک مانع در مسیر آزاد شدن انرژیهای پنهان خود در راستای مبارزه آغاز کردند. حلقات بعدی انقلاب ایدئولوژیک از جمله اجرایی کردن هژمونی زنان در این سازمان از جمله گامهای دیگری است که در سالهای بعد برداشته شد…”
البته سازمان سالها کوشید این عمل قبیح را پنهان بدارد، در همین راستا هم صدها عضو مخالف این کار را زندانی و شکنجه نمود. متاسفانه ، تقریبا تمامی بدنه ی اصلی سازمان در این پروسه، گذرشان به زندان و شکنجه گاههای مسعود رجوی افتاد! از این دوران در سازمان به جرات می توان به دوران “استبداد کبیر” در سازمان مجاهدین نام برد! زندان های انفرادی طویل المدت و بسیار سخت و جانکاه ، از محصولات همین دوران بود.
تمامی اعضای سازمان تفهیم شدند که ایستادن در مقابل این حرکت فرقه ای سازمان ، به معنی شکنجه و زندان و نابودی کامل اعضاء خواهد بود! دورانی سیاه و رقت بار در سازمان آغازشد!
من نیز که چند سال بعد از این شکنجه های سال 1370 به سازمان پیوستم ، در همان ابتدا مخالفت خود با این اعمال ضدانسانی و وحشیانه را اعلام کردم که به شش ماه زندان انفرادی در اشرف انجامید!
گردنبند و رقص رهایی در فرقه رجوی!
من با هر منطقی حساب می کردم ، نمی توانستم بپذیرم که برای محقق کردن سرنگونی ! باید هر شب به همدیگر فحش داده و هر روز پیکان تیز مبارزه ام به سمت نزدیکترین همرزمم نشانه گرفته شود . اما اصرار رهبری بر این بود که باید با اهرم عملیات جاری در مناسبات به جان هم بیفتید!
این یک تز احمقانه و ابلهانه بود که همه ی مردان بفکر” زن” هستند و این عشق و علاقه از عشق به رهبری می کاهد! اساسا مسئله من و امثال من در این برهه که مبارزه را انتخاب کرده بودیم ، زن و زندگی نبود! که اگر بود در بیابان های عراق جای این کار نبود! اما از آنجا که مسعود رجوی مردی بوالهوس و شهوتران بود ، برای تصاحب زنان و البته همه ی زنان ! این فیل را هوا کرده بود!
“در بند ” ب ” همین انقلاب کذائی نیز ، دم خروس او بیرون زده بود و همه ی زنان باید خودشان را در حریم امن ! این رهبری پاکباز ! تقدیم می کردند!!!
مریم قجر عضدانلو هم ، اگر می دید که همسری مهدی ابریشمچی ، سد راه برای مبارزه اش است ، می توانست فقط با طلاق از مهدی ابریشمچی ، در مبارزه اش جدی تر وارد شود! اما با آن ازدواج نابهنگام خود با مسعود رجوی، چوب حراج به واژه ی مقدس “مبارزه” زد و نشان داد که این طلاق و ازدواج ، رسیدن به یک عشق دیرینه با مسعود رجوی است و بس! “
پیچیده کردن یک موضوع ساده و بغرنج نشان دادن آن و ساختن یک غول وحشتناک از آن ، ابزار دست کسانی مثل مسعود رجوی است که از کاه ، کوه ساخته و جنایات خودشان را پشت پرده ماست مالیزه بکنند! به جرات نیز می توان گفت که تمامی اعضای کنونی سازمان اکنون نیز هیچ استدلال و دفاع قانع کننده و منطقی برای تجرد اجباری خودشان ندارند!
“افشاگری های زنان بسیار محدودی که موفق به جداشدن از این فرقه شدند، به روشنی نشان داد که مسعود رجوی فقط وفقط به دنبال تصاحب تمامی زنان بود و گرنه اگر این انقلاب برای محقق کردن سرنگونی بود ، ما باید اکنون مسعود رجوی را در مسند قدرت ایران می دیدیم و نه در قبر و گور خود کنده اش ! “
مسعود رجوی با سیاست های قرون وسطائی خودش ، یک نسل را نابود کرد! او در امتداد این انقلاب کذائی صدها جوان را قربانی مطامع و شهوات حیوانی خود نمود . اما درنهایت هم همگان دیدند که این انقلاب که نه برای رهائی انسان و محقق کردن سرنگونی ، بلکه ابزاری برای تحمیق اعضاء و حفظ تشکیلات و امپراطوری مینیاتوری مسعود رجوی بهر قیمت بود…
مسعود رجوی از فردای فرار زبونانه از ایران با لباس مبدل زنانه و سپس آن ازدواج و طلاق کثیف ، بی هویتی وبی ریشگی خودش را نشان داد و به همگان ثابت کرد که از مبارزه و اصول آن هیچ سررشته ای ندارد و صلاحیت کافی و لازم برای حتی رده ی عضویت در یک سازمان انقلابی و مدعی مبارزه را ندارد…
حضور مجاهدین خلق در آلبانی مذاکرت پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا را دچار مشکل کرده است
ادامه خواهد داشت …
انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق ، جنایتی تاریخی
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/ریاست-جمهوری-مریم-رجوی-انقلاب-ایدئولو/
ریاست جمهوری مریم رجوی – انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق
آریا ایران و ایران قلم، بیست و پنجم اکتبر 2019:… یکی از اصلی ترین مراحل انقلاب ایدئولوژیک در درون سازمان مجاهدین خلق، از ۲۶ مهر سال ۱۳۶۸ شروع می شود. روزی که مریم رجوی بعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین و مسعود رجوی بعنوان رهبر مادام العمر معرفی می گردند. دقیقا از همین نقطه است که طلاق های اجباری بین اعضای سازمان شروع می گردد، خانواده ها متلاشی می شوند، کودکان از خانواده مسترد می گردند و مهیب ترین سرکوب های درون تشکیلاتی آغاز می شود…چیزی که سال ها است از تاریخچه سازمان حذف شده و عامدانه سانسور می گردد تا این بخش از وقایع تاریخی به دست فراموشی سپرده شود! ریاست جمهوری مریم رجوی – انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق
رئیس جمهور مریم رجوی – پیرزن متوهم
ریاست جمهوری مریم رجوی – انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق
گذری بر انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین و ریاست جمهوری مریم رجوی
تاثیرات مخرب طلاق های اجباری و فروریزی ارزش های انسانی در سازمان
یکی از اصلی ترین مراحل انقلاب ایدئولوژیک در درون سازمان مجاهدین خلق، از ۲۶ مهر سال ۱۳۶۸ شروع می شود.
روزی که مریم رجوی بعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین و مسعود رجوی بعنوان رهبر مادام العمر معرفی می گردند.
دقیقا از همین نقطه است که طلاق های اجباری بین اعضای سازمان شروع می گردد، خانواده ها متلاشی می شوند، کودکان از خانواده مسترد می گردند و مهیب ترین سرکوب های درون تشکیلاتی آغاز می شود…چیزی که سال ها است از تاریخچه سازمان حذف شده و عامدانه سانسور می گردد تا این بخش از وقایع تاریخی به دست فراموشی سپرده شود!
این برنامه نگاهی دارد به پروژه انقلاب ایدئولوژیک از اواخر سال ۱۳۶۳، طلاق های اجباری و آثار مخرب این پدیده در درون سازمان مجاهدین خلق و گام به گام آن را پی گرفته تا امروز که این فاجعه همچنان در پایگاه مجاهدین واقع در آلبانی ادامه دارد.
این برنامه همچنین به موضوع ریاست جمهوری مادام العمر مریم رجوی در سازمان مجاهدین می پردازد و از برخی زوایای پنهان آن پرده بر می دارد.
گفتگوی جواد فیروزمند با محمد حسین سبحانی
عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران
با تشکر از آقای سبحانی و کانون ایران قلم
آریا ایران – سهشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۸ – ۲۲ اکتبر ۲۰۱۹
Ali Safavi Saddam Torturer became Israeli Lobbyist and now posing as human rights activists in Albania Remember:. MEK…
Posted by Iran Interlink on Friday, October 25, 2019
ریاست جمهوری مریم رجوی – انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق
***
همچنین:

عاطفه نادعلیان، انجمن نجات، مرکز تهران، بیست و پنجم مارس 2020:… مرز بسیار روشنی که ویروس کرونا بین دوستان و دشمنان مردم ایران ترسیم نمود. سازمان مجاهدین خلق به عنوان مدافع سرسخت اعمال تحریم ها علیه مردم ایران، کاملاً روشن است که در کجا ایستاده و چه نیات شومی را دنبال می نماید. در واقع فرقه رجوی سردمدار این خط…

حامد صرافپور، انجمن نجات، مرکز فارس، پانزدهم مارس 2020:… عبور از این “تونل وحشت” برای اعضای مجاهدین فرصتی برای به فراموشی سپردن “وحشت نشستهای حوض” بود تا اگر شده چند ساعتی را بدون دغدغه بگذرانند. اما مسعود رجوی در جشن نوروزی هم به ادامه سرکوب معترضان می اندیشید و اجازه نداد این شادی ها، پایان خوشی داشته باشد. در این…

انجمن نجات، چهاردهم مارس 2020:… مجاهدین خلق با مخفی کاری که دارند در حال حاضر به یک تهدید سلامت و بهداشت برای اروپا در کل و برای آلبانی به طور خاص تبدیل شده اند. برعکس فرقه کره جنوبی، مجاهدین خلق از کمتر از 2000 نفر تشکیل شده است. اغلب این افراد در یک اردوگاه که مقامات آلبانی هیچ دسترسی به…

ابراهیم خدابنده، انجمن نجات، دوازدهم مارس 2020:… شبکه تلوزیونی سی ان ان در 5 فوریه 2020 گزارش نمود که در حال حاضر 40 میلیون نفر در دنیا اسیر برده داری نوین هستند. این گزارش اشاره می کند که یک کارزار جهانی برای روز 11 مارس 2020 #MyFreedomDay علیه این پدیده اعلام گردیده است. دانشجویان برنامه هایی را در این روز…

انجمن نجات، هفتم مارس 2020:… از همگان تقاضا داریم تا این کلیپ را آنقدر در فضای مجازی بازنشر نمایند تا بالأخره به سمع و نظر مصطفی بهشتی (میلاد) اسیر در فرقه رجوی در آلبانی برسد. جهان خبردار نشد که بر خانواده های اعضای مجاهدین خلق چه رفت و در فراق عزیزان خود طی این سالیان چه کشیدند. باشد که رجوی…

مزدا پارسی، انجمن نجات، مرکز فارس، پنجم مارس 2020:… متحدین افراطی دیگری نیز برای مجاهدین خلق وجود دارند. سال گذشته در گزارشی در وبسایت میدل ایست آی آمد: « به عنوان گروهی که مدافع برابری جنسیتی است و میگوید اصلیترین گروه دمکراسی خواه ایرانی است، مجاهدین خلق کار چندانی برای پنهان کردن روابطش با حکومت فوق محافظه کار و استبدادی…

عاطفه نادعلیان، انجمن نجات، مرکز تهران، پنجم مارس 2020:… در حال حاضر ارتش به اصطلاح آزادی بخش ملی رجوی در آلبانی که از همه جا رانده شده صرفاً به امر خطیر شایعه پراکنی در فضای مجازی به منظور ایجاد تشویش در اذهان عمومی در جهت امیال دشمنان ایران و ایرانی مشغول است، تا بلکه رهبری مجهول المکان فرقه بتواند کمکی…

انجمن نجات، چهارم مارس 2020:… به عنوان یک آلبانیایی که اطلاعات جامعی در خصوص مجاهدین خلق و مقر شبه نظامی آنان در نزدیکی شهر مانز Manez (اردوگاه اشرف 3) دارد، من برای اعضای عادی مجاهدین خلق متأسفم که مانند برده برای صاحب خود، مریم رجوی پیر بی وطن درنده خو، می مانند. به عنوان یک آلبانیایی من فعالیت های رجوی…

ابراهیم خدابنده، انجمن نجات، اول مارس 2020:… سازمان مجاهدین خلق در سال 2016 انتقال اعضای خود از عراق به آلبانی را تکمیل نمود. این جابجایی به صورت گروهی تحت توافق صورت گرفته در ژنو میان دولت ایالات متحده آمریکا، دولت جمهوری آلبانی، کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان و سازمان مجاهدین خلق انجام شد. قرار بر این شد که کمیساریا… انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق ، جنایتی تاریخی

علی اکرامی، انجمن نجات، مرکز خوزستان، بیستم فوریه 2020:… خبرنگار نیویورک تایمز بطرز جالبی روی مخفی کردن اعضا انگشت می گذارد. آنجا که می نویسد علیرغم اینکه به من گفته شده بود که بیش از 2200 نفر در این کمپ زندگی می کنند ولی من به زحمت چیزی در حدود 200 نفر دیدم ویا وقتی درمورد سرنوشت مسعود رجوی سوال… انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق ، جنایتی تاریخی

علی اکرامی، انجمن نجات، مرکز خوزستان، نوزدهم فوریه 2020:… اکنون 28 سال بع داز آن داستان، مریم رجوی در جریان سخنرانی گرامیداشت کشته شدن موسی خیابانی در موزه اشرف سه به ستایش از موسی خیابانی پرداخته ومدعی شده دشمن برای درهم کوبیدن روحیه زندانیان آنها را زیر فشار گذاشته بود که به جسد موسی بی احترامی کند. نکته ای که… انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق ، جنایتی تاریخی

ابراهیم خدابنده، انجمن نجات، پانزدهم فوریه 2020:… دولت آلبانی ظاهراً منافع کوتاه مدت مقابله با ایران و حمایت از مجاهدین خلق را به منافع دراز مدت رابطه با اروپا و دنیا ترجیح می دهد. سازمان مجاهدین خلق دیگر یک تهدید امنیتی یا حتی یک تهدید سیاسی برای ایران نیست، این سازمان بیشتر یک مشکل حقوق بشری است. ولی مجاهدین خلق… انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق ، جنایتی تاریخی