ایرنا، بیست و دوم اوت 2016:… او همچنین در مورد اخبار منتشر شده مبنی بر این که عربستان از مریم رجوی یکی از سرکردههای گروهک تروریستی منافقین برای شرکت در مراسم حج دعوت به عمل آورده است گفت: متاسفانه عربستان با وجود میل باطنی ما دچار یک توهم جدی شده است. وی گفت: دولت این کشور با توجه به مشکلاتی که از درون و بیرون با آن مواجه است دست به یک سری حرکاتی هیجانی و نابخردانه میزند که راه به جایی نمیبرد. عربستان در …
بعد از خوابیدن این گرد وغبارها، رجوی خواهد ماند وحوضش
ایرنا بیست و دوم اوت 2016
لینک به منبع
«مریم رجوی» به حج میرود
مریم رجوی همسر مسعود رجوی و سرکرده فعلی گروهک منافقین قرار است با یک دعوت رسمی، به «حج» برود.
به گزارش ایسنا به نقل از روزنامه «جمهوری اسلامی»، منابع خبری اعلام کردند: «مریم رجوی» سرکرده گروهک تروریستی منافقین به دعوت ملک سلمان پادشاه سعودی برای انجام مناسک حج به عربستان سعودی سفر میکند.
این روزنامه افزوده است: در هفتههای اخیر، مقامات عربستان سعودی سرمایهگذاری زیادی برای حمایت از منافقین کردهاند و حتی محمود عباس، رئیس دولت خودگردان فلسطین، را نیز با تطمیع به دیدار مریم رجوی فرستادند.
انتهای پیام
–
ایرنا، بیست و دوم اوت 2016
لینک به منبع
(…)
عربستان به دنبال دشمن فرضی است
سخنگوی وزارت خارجه که از اواسط خردادماه در حکمی از سوی محمد جواد ظریف به عنوان سخنگوی جدید این وزارتخانه معرفی شد در پاسخ به سوالی در ارتباط با ادعاهای اخیر برخ از رسانههای عربی و نزدیک به عربستان مبنی بر این که نیروهای نزدیک به ایران قصد داشتند که در عملیاتی سفیر عربستان در عراق را ترور کنند اظهار کرد: متاسفانه شبیه اینگونه حرفها از طرف عربستان زیاد زده میشود. عربستان در شرایط دشواری قرار دارد و برای ما جای تعجب ندارد که اقدام به فرافکنی کند و به دنبال یک دشمن فرضی باشد.
او همچنین در مورد اخبار منتشر شده مبنی بر این که عربستان از مریم رجوی یکی از سرکردههای گروهک تروریستی منافقین برای شرکت در مراسم حج دعوت به عمل آورده است گفت: متاسفانه عربستان با وجود میل باطنی ما دچار یک توهم جدی شده است.
وی گفت: دولت این کشور با توجه به مشکلاتی که از درون و بیرون با آن مواجه است دست به یک سری حرکاتی هیجانی و نابخردانه میزند که راه به جایی نمیبرد. عربستان در همین چارچوب هر نقطه بدی را که پیدا میکند و هر زخم چرکینی را که در این ارتباط مشاهده میکند به آن دست میزند با این تصور که از این راه میتواند فشاری را نیز به ایران بیاورد و اخبار اخیر منتشر شده نیز در همین راستاست.
قاسمی با اشاره به حضور چندی پیش یکی از شاهزادههای عربستانی در نشست منافقین در پاریس اظهار کرد: با توجه به اقداماتی که عربستان انجام داده از نظر ما جای تعجبی ندارد که این کشور اقدام به این گونه کارهای غلط و نادرست بکند و ما امیدواریم که عقلانیت به مجموعه تصمیمگیری این کشور باز گردد. آنها در تصمیمگیریهایشان به آینده کشورشان توجه کنند و بدانند که ایجاد ثبات و امنیت در منطقه به نفع همه از جمله عربستان است.
فردی به اتهام دو تابعیتی بودن دستگیر نشده است
سخنگوی دستگاه دیپلماسی کشورمان در پاسخ به این سوال که اخیرا گفته شده …
(…)
(پایان)
نماینده رجوی در العربیه سعودی: تروریست های توحید و جهاد از اعضای ما بودند
The MKO, Fan club of Saudi Arabia (Mojahedin Khalq, MEK, Rajavi cult)
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=26195
سفر محرمانه رجوی به عربستان و نقش منافقین در کشتار مکه
کانون هابیلیان، دوم اوت ۲۰۱۶:… در سال ۶۶ ، دولت عربستان سعودی در حال نزدیک شدن به ایران بود و تمایل داشت بسیاری از مشکلات و اختلافات فی ما بین را حل نماید و روابط خود را با ایران بهبهود بخشد . نزدیکی عربستان سعودی به جمهوری اسلامی ایران در حالی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اوج خود رسیده بود ، هم برای صدام و هم برای رجوی بسیار هولناک بود . چرا که هر دو به کمک های مالی …
وعده “سرنگونی” پس از صدام و جولیانی و … این بار توسط ترکی الفیصل (+ الفیصل: مسعود رجوی مرده است)
سفر محرمانه رجوی به عربستان و نقش منافقین در کشتار مکه
در مراسم حج سال ۱۳۶۶ تهاجم خونینی به تظاهرات حجاج ایرانی رخ داد که منجر به شهادت صدها نفر شد . در آن زمان دولت عربستان سعودی مقصر این فاجعه را نظام جمهوری اسلامی اعلام کرد .
جمهوری اسلامی نیز علاوه بر رژیم آل سعود ، عوامل عراق و منافقین را هم از مسببان حادثه معرفی کرد . به تصریح یکی از عناصر سابق سازمان ، رجوی با استفاده از فرصت ایام حج ، طبق یک طرح از قبل تعیین شده و با همکاری دولت عراق ، تظاهرات آرام اعلام برائت زائران ایرانی را به خون کشید تا به اهداف خاص خود برسد ! (۱)
سبحانی در کتاب خود عکس رجوی و همراهانش در لباس احرام را چاپ کرده و نوشته است:
” تصویر بالا مربوط به سفر مسعود رجوی به عربستان سعودی هم زمان با آشوب های مکه در سال ۱۳۶۶ می باشد . این عکس برای اولین بار در ۱۶ اسفند ۱۳۷۹ در نشریه مجاهد به چاپ رسید و سازمان مجاهدین بعد از ۱۳ سال اعلام کرد که وی در سال ۱۳۶۶ برای زیارت به مکه رفته است ، آیا جای سؤال وجود ندارد که چرا این خبر و عکس ، ۱۳ سال پنهان نگاه داشته شده است ؟ ” (۲)
افراد همراه رجوی در عکس مزبور عبارتند از : عباس داوری ، علیرضا باباخانی ، محمد سیدالمحدثین ، علی رضا صدر حاج سید جوادی و رضا درودی ، که همگی از مسئولین روابط خارجی و اطلاعاتی و حفاظتی سازمان بودند.
در سال ۶۶ ، دولت عربستان سعودی در حال نزدیک شدن به ایران بود و تمایل داشت بسیاری از مشکلات و اختلافات فی ما بین را حل نماید و روابط خود را با ایران بهبهود بخشد . نزدیکی عربستان سعودی به جمهوری اسلامی ایران در حالی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اوج خود رسیده بود ، هم برای صدام و هم برای رجوی بسیار هولناک بود .
چرا که هر دو به کمک های مالی سعودی نیازمند بودند و این در صورتی ممکن بود که آن رژیم را هر چه بیشتر از جمهوری اسلامی دور سازند . از این رو می بایست تضاد بین آنها را دامن بزنند تا نزدیکی آن دو را مانع شوند .
تدارک امکانات اولیه و مقدمات اجرای توطئه را مأموران عراقی در پوشش مصونیت دیپلماتیک بر عهده داشتند ، اینان مواد منفجره و نیز تصاویر امام را با خود به فرودگاه جده آوردند ، بدون آن که بازرسی و کنترلی در کار باشد.
افراد سازمان با گذرنامه های عراقی به عنوان حجاج عراقی وارد خاک عربستان شدند ، ریاست کاروان سازمان را عنصر قدیمی مرکزیت عباس داوری (رحمان) به عهده داشت .
نیروهای رجوی در این مأموریت که از خارج کشور و منطقه جمع آوری و اعزام شدند و از هفته ها قبل ریش گذاشته بودند ، با یک اتوبوس از ساختمان موسوم به سعادتی در بغداد حرکت کردند . این جمع پس از ورود به عربستان خود را به راحتی در میان زائران ایرانی جای دادند تا تحرکات آنان به نام ایرانیان تمام شود.
نوروز علی رضوانی ، عضو سابق سازمان می نویسد :
” اسامی بعضی از افراد کاروان را که توانسته ایم به دست آوریم عبارتند از : ۱) حاج مسیح ، ۲) حاج صادقی ، ۳) حسین مسلمی ، ۴) بهرام (تقی) ، ۵) اصغر (معروف به اصغر رادیو) ، ۶) جواد صالح تهرانی (بیژن روابط) ، ۷) کاوه روابط ، ۸) حسین فیلی (عباس روابط) ، ۹) حمید باطبی (رحیم روابط) ، ۱۰) جواد ، ۱۱) حسن عنایت (صادق روابط) ، رئیس اکیپ عراقی فردی به نام سروان خالد بود . ” (۳)
پس از بازگشت کاروان مزبور از عربستان ، عده ای از این افراد به مرور زمان مسئله دار شدند و احتمال جدایی آنها از سازمان افزایش یافت ، به تصریح همان عضو جدا شده ” به منظور جلوگیری از انتشار خبر در بیرون ، سازمان افراد مسئله دار را یکی پس دیگری سر به نیست می کند . ” (۴)
موارد مستند این امر که تعدادی از آنها در صفحات پیشین نیز ذکر شده اند ، بدین قرار نقل شده است :
۱٫اصغر رادیو : وی پس از مدتی از مجاهدین خلق جدا شد و سازمان او را به پاکستان اعزام کرد . بعد از چندی اعلام نمودند که اصغر توسط مأموران جمهوری اسلامی به قتل رسیده است .
۲٫بهرام (تقی) : اهل تبریز پس از کشتار مکه ، مسئله دار شد و تحت برخورد قرار گرفته به رده پایین تر تشکیلاتی تنزل یافت . چندی بعد از سوی سازمان اعلام شد که نامبرده به علت بلد نبودن شنا و در حالی که جز او کسی در استخر نبوده ، در استخر پایگاه بدیع زادگان غرق شده است . (۵)
۳٫جواد ( ؟ ) : وی را به دار آویخته در تعمیرگاه یکی از قرارگاه ها یافتند . به اظهار دوستانش نامبرده در شب حادثه وضع نامطلوب روحی نداشته است ، همسر اول جواد در عملیات مرصاد کشته شد و به هنگام قتل وی همسر دوم او باردار بوده است.
بنا به گفته افراد قرارگاه محل اتفاق ، صحنه حلق آویز بسیار مرتفع بوده است و برای اجرای طرح دخالت دو نفر دیگر دست کم ، ضرورت داشته است . این نکته مسلم است که جواد به هنگام مرگ مسئله دار بوده و قصد جدایی از سازمان را داشته است . (۶)
به غیر از موارد مذکور ، در همان مقطع مرگ های مشکوک دیگری نیز در قرارگاه اشرف روی داده است که حداقل ۱۸ مورد آنها تا کنون توسط برخی اعضای سابق سازمان افشا شده اند، (۷) ولی معلوم نیست افراد مقتول یا متوفی در واقعه حج سال ۶۶ دخالت داشته اند یا خیر ، لیکن قطعی است که همه این مرگ های مدتی پس از آن حادثه پیش آمده است .
اظهارات و گواهی های برخی از جدا شدگان سازمان در اروپا مبنی بر اطلاع از نقش سازمان در کشتار حجاج ایرانی در سال ۶۶ ، در اسفند ماه ۷۳ و بهار ۷۴ بازتاب وسیعی در نشریات فارسی زبان خارجی از کشور یافت و بعد از آن نیز به تناوب در مصاحبه ها و نوشته های آنان به این موضوع اشاره شده است .
همچنین سابقه اقدام سازمان برای اعزام مخفیانه افراد به حج با هویت عراقی و تلاش برای نفوذ در کاروان های ایرانی ، در نوارهای ویدئویی مذاکرات رابط سازمان و مقامات استخبارات عراق وجود دارد .
در بخشی از مذاکرات افشا شده عباس داوری نماینده سازمان در جلسه با افسران امنیتی عراق که بعد از سقوط صدام به دست آمده است ، به موضوع حضور افراد سازمان در حج اینگونه اشاره می شود :
” عباس داوری: ما می خواستیم اگر امکان داشته باشد در درون هیئت های عراقی اعزامی به حج حضور یابیم و بگونه ای که مشخص نگردد که از مجاهدین و غیر عراقی هستیم و همان روزی که ایرانی ها وارد می شوند ما هم ملحق شویم ، البته می دانید که ایرانی ها به صورت کاروانی به حج می آیند و می خواهیم نیروهای خود را در آنها نفوذ دهیم و ارتباط گیری کنند .
افسر امنیتی : ما چگونه برای شما ویزا بگیریم ؟ این نیروهای شما کجا می خواهند ارتباط گیری کنند ؟
عباس داوری : در جده ، که همه زائرین ابتدا آنجا پیدا می شوند و فعلاً چند نفر مد نظر ما است که هم اکنون در عراق نیستند .
افسر امنیتی عراق : ما پس از موافقیت می توانیم برای آنها گذرنامه عراقی درست کنیم و به همراه برخی از کاروان های حج بفرستیم . برای هر فرد گذرنامه را می فرستند و به دست او می رسانند و در موعد مقرر هم گذرنامه را باز گرداند ، راه دیگری نداریم .
عباس داوری : به خاطر حساسیت موجود اگر بشود که بازگشتش به کشور دیگری باشد و از آنجا به عراق بیاید بهتر است .
افسر امنیتی عراق : چون گذرنامه اش با یکی از کاروان های ما خواهد رفت نمی تواند با این کاروان باز نگردد ، چون عربستان از هر کاروانی لیست دارد و نفر شما می تواند به مجرد رسیدن به آنجا از بعثه جدا شود و دنبال کارش برود و کسی او را شناسایی نخواهد کرد و در پایان به فرد تعیین شده از سوی ما مراجعه می کند و گذرنامه اش را تحویل می گیرد و می آید .
عباس داوری : نفرات مجاهدین می خواهند در داخل کاروان های ایرانی جای بگیرند و شب و روز با آنها باشند و مشخص نگردد که از کاروان دیگری آمده اند .”
البته جزئیات پیچیده نقش سازمان در زمینه سازی و سوق دادن دولت وقت عربستان به کشتار خونین حجاج ایرانی و حتی مشارکت در عملیات کشتار ، هنوز کاملاً روشن نشده است .
اما این واقعیت مسلم است که سازمان با ایفای نقش دوگانه از یک سو افراد خود را به عنوان عوامل دولت ایران برای انجام اقدامات تخریبی در عربستان به داخل ایرانیان فرستاد و از سوی دیگر با ارائه اطلاعات گمراه کننده به مقامات عربستان آنان را برای اقدام پیشگیرانه و خشونت بار علیه حجاج ایرانی ، فریب داد و تحریک نمود .
سفر محرمانه رجوی به عربستان:
بعد از موفقیت سازمان به کمک رژیم بعث عراق در جلب اعتماد حکومت عربستان ، که بعد از انتشار اطلاعیه سازمان در محکومیت فاجعه مکه و انتساب مسئولیت آن به جمهوری اسلامی به بالاترین حد خود رسید ، (۸) روابط تشکیلات با عربستان سعودی توسعه یافت .
در یک نوار ویدئویی مذاکرات مهدی ابریشمچی با افسران ارشد اطلاعاتی عراق در آبان ۱۳۶۶ چنین آمده است :
” مهدی ابریشمچی : روز پنجشنبه از سفارت سعودی بعد از اطلاعیه ای که ما راجع به قضیه مکه صادر کردیم تماس گرفتند و گفتند که ملک فهد برای شما پیامی فرستاده است . ما به خاطر رعایت مسائل امنیتی با شما مشورت نمودیم .
سعودی ها خواستند که روز شنبه با ما جلسه ای داشته باشند و امروز موافقت کردیم ملاقات ما در روز شنبه در ساختمانی خواهد بود که می شناسید . اگر ملاحظه ای دارید بفرمایید .
افسر اطلاعاتی عراق : راجع به مطلبی که برادر مسعود (رجوی) به وزارت خارجه ارسال نموده است ، شما چه اطلاعاتی راجع به این موضوع دارید ؟
باید هماهنگی صورت پذیرد ، موضوع ملاقات با سفیر سعودی را قبلاً مطرح ننموده اید ، من نمی دانم . گویا مطلبی در این رابطه به وزارت خارجه فرستاده شده است ، چون گمان خواهد شد که شما این رابطه و ملاقات را با هماهنگی قبلی با ما انجام داده اید ، لذا مناسب است ما را در جریان بگذارید .
ما در هر زمینه می خواهیم آبروی سازمان حفظ شود ، من به عنوان یک فرد کارشناس و جناب دکتر (رئیس سازمان اطلاعات عراق) هم در این رابطه احساس مسئولیت می کنیم . آیا به نظر نمی رسد که خوب بود ما را در جریان می گذاشتید ، ما برای تحرک برادر مسعود و دیدار ایشان با سفیر سعودی محدودیتی نمی گذاریم .
ابریشمچی : این دعوتنامه رسمی را که ملک فهد برای ما فرستاده است ، ما فکر می کردیم در رابطه با اطلاعیه ما بوده است ، ولی وقتی رفتیم این دعوتنامه را به ما تحویل دادند ، لذا ما جهت هماهنگی با شما مستقیماً این مسئله را بیان نمودیم تا ملاحظات و نقطه نظرات شما را در نظر بگیریم .
به دنبال اطلاعیه ای که بعد از قضیه مکه دادیم که رونوشت آن به سفارت سعودی در بغداد فرستاده شده بود ، آقای سفیر تماس گرفته و گفته بود که حامل پیام ملک فهد بوده و امروز به دیدار من آمد .
سفیر با ابلاغ توجهات ملک فهد ، هیئتی را از سازمان جهت سفر به جده و ملاقات با مسئولین عربستان سعودی دعوت نموده اند و تاریخی مشخص کرده اند که روز سه شنبه این هفته را منتظر هیئت هستند . مسعود گفت حدس می زنم این دعوت ملک فهد از هیئت ممکن است در ارتباط با توصیه هایی باشد کته جناب رئیس جمهور (صدام) گفته اند . “
ابریشمچی در ادامه این جلسه ، پیام رجوی خطاب به رئیس سازمان اطلاعات عراق را قرائت می کند که در بخشی از آن چنین آمده است :
” آنچنان که دکتر می دانند ما به دنبال متقاعد کردن سعودی به برقراری ارتباط مستحکم با عراق هستیم و همین طور خواستار این هستیم که خمینی را به قوی ترین صورت طرد کنیم و جناب دکتر خوب می دانند که خبر این رابطه باید بین ما و شما محفوظ بماند .
همچنین اگر دکتر ملاحظه ای دارند قبل از آن که هئیت روز سه شنبه برود ، بیان کند و به اطلاع می رسانم که هیئت سه نفر است که مسئول آن سیدالمحدثین می باشد .
افسر اطلاعاتی عراق : شما هر موقع کار داشتید تلفنی تماس بگیرید ما در خدمت تان هستیم . اگر لازم باشد ما نیز با سفیر سعودی دیدار می کنیم ، ارتباط سازمان را با همه کشورها می خواهیم .”
هیئت مزبور به عربستان سفر نمود و بعد از مدتی مقدمات سفر محرمانه رجوی به عربستان در پوشش انجام مناسک عمره فراهم شد . (۹) در بخش دیگر از مذاکرات ، افسر اطلاعات عراق می گوید :
” ما برای این که مخفی بودن سفر را تأمین کنیم حتی برای مخفی ماندن از دید کارکنان فرودگاه یک جدول زمان بندی شده داریم که به شما اطلاع می دهیم تا بر اساس آن عمل شود و انتظار داریم بر اساس آن عمل شود و غیر از ما سه نفر هیچ کس از آن اطلاع ندارد .
… الان اطلاعات هواپیما از امور خارجه بما رسید ، هواپیما g3 و شماره پرواز ۳۸۰ می باشد و پرواز ساعت ۱۰ است … ما از ساعت ۸ صبح نفرات مان در فرودگاه هستند.”
در جلسات دیگر بین رابط سازمان مجاهدین و سازمان اطلاعاتی عراق تأکید کی شود که سفر مزبور در جهت جلب حمایت بیشتر عربستان از سازمان برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران بوده است .
همان گونه که قبلاً اشاره شد ، سازمان خبر این مسافرت را ۱۳ سال مخفی نگاه داشت و اولین بار در سال ۱۳۷۹ ، ظاهراً به دلیل استفاده تبلیغاتی از چاپ عکس رجوی در لباس احرام حج ، آن را علنی نمود .
البته همواره سازمان موضوع نقش خود در کشتار حجاج در سال ۱۳۶۶ را تکذیب نموده و مانند سایر موارد افشا شده از سوی جدا شدگان ، ماجرا را از اساس منکر گردیده است .
پی نوشتها:
۱٫نشریه نگاه ، سازمان مجاهدین … بیانیه رضوانی ، ص ۳۳۰
۲٫سبحانی ، روزهای تاریک بغداد ، ص ۹۲
۳٫نشریه نگاه ، سازمان مجاهدین … ، بیانیه رضوانی ، ص ۳۳۱
۴٫همان
۵٫همان
۶٫همان ، ص ۳۳۲
۷٫همان ، ص ۳۳۳ – ۳۳۴ ، گفتگوها ، محمد محمدی گرگانی ، درباره مرگ مشکوک برادرش حسن محمدی گرگانی .
۸٫سازمان در این اطلاعیه که در تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۶۶ صادر شد ، مسئولیت وقوع کشتار خونین حجاج ایرانی را بر عهده دولت جمهوری اسلامی ایران اعلام نمود و به تبرئه دولت عربستان پرداخت .
۹٫به نظر کارشناسان مسائل سازمان و برخی اعضای سابق ، سفر شخص رجوی به عربستان ، نشانه ای از عمق روابط و همکاری های اطلاعاتی و امنیتی مشترک عراق و عربستان و سازمان در آن مقطع زمانی بوده است و نمی توان آن را صرفاً یک تشکر ساده عربستان به خاطر صدور یک اطلاعیه محسوب نمود . زیرا اگر مسئله فقط دعوت رجوی برای انجام مناسک عمره به میزبانی دولت عربستان می بود ، نیازی به اعزام یک هیئت مقدماتی و دخالت سازمان اطلاعات عراق نبود .
منبع:کتاب سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد سوم
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=26127
معروف ترین کمین گاه قرن + فیلم
باشگاه خبرنگاران، تهران، بیست و هفتم ژوئیه ۲۰۱۶:… روایتی مستند از بیست و هشت سال پیش. یعنی آخرین روزهای جنگ تحمیلی. یک گردنه معمولی که نقطه کمینگاه غرب شد و نقطه پایان همه توهم ها… عراق ترجیح میداد که با ایران آتش بس داشته باشد تا این که بخواهد تهاجمی صورت بگیرد… منافقین برای سالگرد جنگ یعنی شهریور آماده حمله بودند. قبول قطعنامه از طرف امام آنها را به اشتباه انداخت… رجوی از صدام حسین چند …
حنیف حیدر نژاد: نگاهی به فروغ جاویدان، ۲۵ سال بعد- قسمت نهم و پایانی
معروف ترین کمین گاه قرن + فیلم
روایتی مستند از آخرین روزهای جنگ که با عملیات مرصاد همراه شد را مشاهده میکنید.
به گزارش گروه فیلم و صوت باشگاه خبرنگاران جوان؛ روایتی مستند از آخرین روزهای جنگ که با عملیات مرصاد همراه شد را مشاهده میکنید.
لینک به ویدئو در سایت باشگاه خبرنگاران
انتهای پیام
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=26084
فروغ جاویدان (مرصاد) و عشوههای «مریم» برای «مسعود» در شب نقشه مرگ منافقین
خبرگزاری فارس، بیست و چهارم ژوئیه ۲۰۱۶:… رجوی: دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیدهایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم میشود. (هورای جمعیت). البته این دفعه احتیاج به ماکت و کالک منطقهای نداشتیم چون این بار قرار است به تهران برویم. (دست زدن حضار شعار «امروز مهران، فردا تهران …
پرونده «مرگ یک سازمان»-۱/ در جلسه توجیهی فروغ جاویدان چه گذشت؟
عشوههای «مریم» برای «مسعود» در شبی که نقشه مرگ منافقین را کشیدند
رجوی به یکی از نیروهایش میگوید: وقتی تهران را گرفتی، در خیابان طالقانی به ساختمان بنیاد علوی میروی. در طبقه پنجم آنجا اتاقی است. آن اتاق را برای من نگهدار تا وقتی به تهران آمدم در آنجا مستقر شوم.
خبرگزاری فارس: عشوههای «مریم» برای «مسعود» در شبی که نقشه مرگ منافقین را کشیدند
گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس- پرونده ویژه: مرگ یک سازمان: «سازمان مجاهدین خلق» قدیمیترین و خشن ترین اپوزسیون جمهوری اسلامی؛ حدود سه دهه علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت کرده است.
داستان تأسیس، فعالیت، ترورها و تغییر ایدئولوژی این سازمان در دوران رژیم پهلوی سرگذشت افرادی است که با اندیشه التقاطی دور هم جمع شدند و به تدریج به دامن مارکسیسم فرو افتادند.
اعضای سازمان بعد از پیروزی انقلاب نه مانند مجاهدین اولیه اسلامگرا بودند و نه مثل مجاهدین بعدی مارکسیست. آنها ابتدا به سمت بنیصدر غلتیدند و پس از عزل او، مبارزه مسلحانه را علیه نظام آغاز کردند.
بنیصدر و رجوی پس از فرار به پاریس «شورای مقاومت» را تشکیل دادند، رجوی در پاریس با طارق عزیز دیدار کرد که اعتراض اعضای شورا را در پی داشت. به تدریج سایر اعضای شورا نیز از مجاهدین جدا شدند و «فرقه رجویه» تاسیس شد. این فرقه خود را در اختیار دولت عراق قرار داد و در سطوح مختلف اطلاعاتی و نظامی با رژیم بعث همکاری کرد به طوری که «ارتش خصوصی صدام» لقب گرفت.
اما اوج وطن فروشی این خائنین به آب و خاک ایران در پایان طولانیترین جنگ متعارف کلاسیک قرن بیستم رقم خورد. زمانی که شش روز پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران، نیروهای عراقی توافقات این قطعنامه را زیر پا گذاشته و مجدداً به جنوب و حوالی خرمشهر حمله کردند تا راه نفوذ برای ارتش منافقین باز شود و سازمان مجاهدین عملیاتی با نام «فروغ جاویدان» که در ایران به «مرصاد» شناخته میشود را آغاز کند.
گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس در بیست و هشتمین سالگرد این عملیات و با توجه به فعالیتهای اخیر این فرقه علیه جمهوری اسلامی در پروندهای با عنوان «روایتی از مرگ یک سازمان» به بازخوانی این عملیات و قرائت سلوک جدید این فرقه خواهد پرداخت.
از «فروغ جاویدان» تا «مرصاد»
«عراق به سطحی از آگاهی رسیده است که اگر روزی حس کند نابودی دشمن در سرزمینش خدمت به صلح است به آن دست خواهد زد… اگر ایران به هیچیک از این مسائلی که من اشاره کردم توجه نکند مردم خودشان آنها را مجبور خواهند کرد که به صلح تن در دهند و این چیزی است که به آن ایمان راسخ دارم. قهرمانیهای مجاهدین خلق در مهران مؤید این سخن میباشد. بالاخره روزی خواهد رسید که برای جنگیدن کسی به کمک آنها نخواهد آمد و بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همینطور پیوستن مردم ایران را به صفوف آنها خواهند دید.»
بولتن خبرگزاری جمهوری اسلامی ۱۳۶۷/۴/۸
این بخشی از سخنان صدام حسین، رئیسجمهور وقت عراق و حامی تمامعیار سازمان مجاهدین خلق در هشتم تیرماه ۱۳۶۷ یعنی ۱۹ روز پیش از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران بود.
پیش از پذیرش قطعنامه، منافقان در تحلیل درونگروهی خود، امکان موافقت ایران با قطعنامه را غیرممکن دانسته و بهصراحت اعلام میکردند: تنها در صورتی جمهوری اسلامی قطعنامه را خواهد پذیرفت که به لحاظ سیاسی، نظامی و اقتصادی به بنبست کامل برسد. به عقیده آنان، این اقدام بهمنزله فروپاشی نظام بود.
تحلیل مسعود رجوی در مورد نتیجه جنگ این بود که ایران به دلیل بسته بودن تمامی راههای بازگشت به صلح با عراق، ناچار به ادامه جنگ خواهد بود. هرقدر هم جنگ به طول بینجامد، از یکطرف توان نظامی و اقتصادی ایران بیشتر تحلیل میرود و از طرف دیگر بازگشت به سمت آتشبس و صلح غیرممکنتر میشود و این جنگ تا شکست ایران ادامه خواهد یافت.
با اعلام خبر پذیرش قطعنامه از سوی ایران، نقشهها و طرحهای قبلی سازمان با بنبست مواجه شد. در آن شرایط، سازمان در کنار امیدواری به داشتن پشتوانه خرده عملیات مرزی، حمایت نمایندگان کنگره و سنای آمریکا را نیز یدک میکشید.
در ۳۰ خرداد ۶۷، ۱۳۸ نماینده کنگره و ۱۴ سناتور آمریکایی طی نامهای به «جرج شولتز» وزیر خارجه وقت آمریکا، از وی خواسته بودند که به جنبشهای مقاومت داخلی در ایران توجه کند و در همین راستا حمایت از سازمان ـمستقر در عراقـ را اکیداً توصیه کرده بودند.
«مروین دایملی» نماینده کنگره آمریکا در روز دوشنبه ۶ تیرماه ۶۷ در تظاهرات سازمان در واشنگتن شرکت کرده و طی سخنانی که از یکی از شبکههای تلویزیونی آمریکا هم پخش شد اظهار داشت: «نباید دست از تلاش کشید، مطمئن باشید که با کمی صبر و تلاش بیشتر بهزودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت.»
کتاب سازمان مجاهدین خلق ج سوم ص ۳۰۵
سازمان، نوار ویدئویی سخنرانی مزبور را برای کلیه کادرهای سازمان پخش کرد.
جمهوری اسلامی ایران در ۲۷ تیر ۶۷ قطعنامه ۵۹۸ را بر خلاف تحلیلهای سران منافقین پذیرفت و اولین واکنش سازمان در مورد پذیرش قطعنامه، برگزاری نشست عمومی اعضا با مسعود رجوی بود که شرح این نشست چنین است:
عصر روز جمعه ۶۷/۴/۳۱، حدود ساعت ۶ بعدازظهر به قسمتهای مختلف مستقر در قرارگاه اشرف و اردوگاههای دیگر ابلاغ شد که همه برای سخنرانی رجوی رأس ساعت ۸ در سالن عمومی حضور داشته باشند…
ساعت در حدود ۱۱/۳۰ شب بود که مسعود و مریم وارد سالن شدند… رجوی شروع به سخنرانی کرد. حدود نیم ساعت از شروع صحبتش گذشته بود که ناگهان گفت:
کارهای بزرگ در پیش داریم. مگر ما نگفته بودیم که «اول مهران، بعداً تهران»؟ (دست زدن حضار همراه با شعار «امروز مهران، فردا تهران)
در همین زمان دو نفر نقشه بزرگی را آوردند و در سمت چپ او، در کنار نقشه دیگری که قبلاً وجود داشت، نصب کردند و رفتند. پس از ساکت شدن جمعیت، رجوی به جلوی نقشه رفت و جلسه بدینگونه ادامه یافت:
رجوی: دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیدهایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم میشود. (هورای جمعیت)
البته این دفعه احتیاج به ماکت و کالک منطقهای نداشتیم چون این بار قرار است به تهران برویم. (دست زدن حضار شعار «امروز مهران، فردا تهران») البته نام آن را با عنایت به نام پیامبر اسلام «فروغ جاویدان» نام گذاردهایم. (صلوات حضار) و عملیات را به اسم امام حسین(ع) آغاز خواهیم کرد.
چون این بار احتیاج به ماکت نداشتیم گفتیم چه ضرورتی دارد؟ خود نقشه ایران را بیاورند! (با چوبدستی از سمت چپ نقشه قصر شیرین، باختران و تهران را نشان میدهد)
همانند شهاب باید به تهران برویم. از لحظهها ـحتی کوچکترین لحظههاـ باید استفاده کرده، نباید هیچ لحظهای را از دست بدهیم، زیرا در این عملیات لحظهها تعیینکننده و سرنوشتسازند.
این عملیات باید در عرض ۲ یا ۳ روز انجام شود چون فقط اگر عملیات با این سرعت انجام شود رژیم فرصت بسیج نیرو پیدا نخواهد کرد؛ چون اصلاً به فکرش هم نمیرسد که ما بتوانیم در عرض این مدت به تهران برسیم و احتمالاً نمیتواند هیچ عکسالعمل مؤثری انجام بدهد.
البته در عملیات چلچراغ از شما خواستم که سرعتتان در آن حد باشد. پس از جریان عملیات چلچراغ با فرماندهان نشستیم و به جمعبندی و بررسی پرداختیم که عملیات بعدی چه باشد؟ پس از بحث و بررسیهای زیاد دیدیم در عملیات قبلی که مهران بوده است و از مشکلترین عملیات مرزی بود، بعد از گرفتن ستاد لشکر میتوانستیم جلوتر برویم و هیچ نیرویی هم بر سر راهمان نبود.
با توجه به اینکه همیشه در عملیات بهصورت تصاعدی عمل کردهاید، یعنی وسعت هر عملیاتتان از قبلی بیشتر بوده است ـ آفتاب از پیرانشهر وسیعتر و مهران از آفتابـ حالا باید این عملیات هم نسبت به چلچراغ تفاوت کیفی داشته باشد.
بنابراین فکر کردیم که در عملیات بعدی ـهرچه که باید باشدـ حداقل این است که باید یک مرکز استان را بگیریم. در این صورت مگر ما دیوانهایم که پس از گرفتن مرکز استان آن را ول کنیم و برگردیم؟! خوب، یا همانجا میمانیم، یا به طرف تهران حرکت میکنیم. ولی باز در مقایسه با کار قبلی دیدیم استان خیلی کم و کوچک است.
(با لحن طنزآلود:) آخر شما دیگر بچه نیستید که بروید یک شهر را بگیرید! اگر بخواهید وسیعتر از عملیات قبلی عمل کنید، هیچ راهی غیر از فتح تهران ندارید (دست زدن حضار و ابراز احساسات).
البته یکسری میگفتند برویم اهواز را بگیریم و یکسری میگفتند برویم کرمانشاه را بگیریم. ما نشستیم و فکر کردیم و دیدیم باید از طریق کرمانشاه برویم زیرا اولاً تا حدودی وضع و شرایط مسیری که انتخاب کردهایم نسبت به قبل مناسبتر و بهتر است، چون عراق تا قصر شیرین و سرپل ذهاب پیش رفته است و این بار نیاز به خطشکنی نداریم و بهراحتی میتوانیم تا کرمانشاه برویم.
ثانیاً نزدیکترین نقطه مرزی برای رسیدن به تهران، کرمانشاه است. از آن به بعد بر اساس تقسیمات انجامشده ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید. البته روی لشکر ۸۴ و ۸۸ شناسایی انجام دادهایم اگر موقعیت سیاسی مثل قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از طرف ایران پیش نمیآمد شاید فقط در همانجا (کرمانشاه) عمل میکردیم، ولی حالا ایران خیلی ضعیف شده است و ما یکراست میرویم و تهران را میگیریم.
باید بدانید که ما از قبل تصمیم انجام این عملیات بزرگ را داشتیم و میخواستیم آن را دیرتر انجام دهیم، اما پذیرش قطعنامه کار ما را تسریع کرد؛ یعنی بهدلیل شرایط سیاسی جدید مجبوریم یکی، دو ماه آن را زودتر انجام دهیم.
تصمیمی که ما گرفتیم تصمیم بسیار حساس و مشکلی بود و ما چارهای جز عمل نداریم و اگر الآن اقدام نکنیم فرصت از دست خواهد رفت، زیرا بعد از اینکه بین ایران و عراق صلح شود ما در اینجا قفل میشویم و دیگر نمیتوانیم کاری انجام بدهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل میشویم. پس بایستی آخرین تلاش خودمان را هم بکنیم و یکبار دیگر کل سازمان را به صحنه بفرستیم و مطمئن هستیم که پیروزیم و از هماکنون من این پیروزی را به شما و خلق قهرمان ایران تبریک میگویم.
اگر ما به تحلیلهایی که در مورد رژیم داشتهایم معتقد هستیم، زمان مناسبی برای ما به وجود آمده است.
ما در تحلیل از جنگ گفتیم که رژیم در منتهای ضعف، حاضر به توقف جنگ میشود و دلیل قبول قطعنامه از طرف آنها هم همین است.
ما نباید این فرصت تاریخی را از دست بدهیم. باید حمله کنیم و کارش را یکسره کنیم. رژیم دیگر نیروی جنگی لازم را ندارد و نمیتواند نیروی جبهه را تأمین کند؛ مثلاً عراق در همین چند عملیاتی که کرده است بهراحتی توانسته مناطقی را پس بگیرد و هرچه خواسته جلو رفته است. «فاو» را گرفته و جزایر مجنون و چند نقطه دیگر را با چند ساعت جنگ بازپس گرفته است.
ملت دیگر از جنگ خسته شدهاند و همه مخالف جنگ هستند و کسی به جبهه نمیآید. کسانی که در جبهه هستند افرادی هستند که آنها را بهزور از شهرها و روستاها دستگیر کردهاند و به جبهه فرستادهاند و میلی به جنگیدن ندارند. تمام لشگرها و نیروهای رژیم در حملات عراق ضربه کاری خورده و پراکنده هستند و یارای مقابله با ما را ندارند. پس هم از لحاظ نظامی تعادل خود را از دست داده است و هم از لحاظ سیاسی در انزوای بینالمللی قرار دارد.
البته در عملیات چلچراغ یک نفر به کمک شما آمد و آن حضرت علی(ع) بود که به شما کمک کرد و اینبار هم حضرت محمد(ص) و امام حسین(ع) به کمک شما میآیند و شما باید به اندازه چندین نفر کار کنید و کار یکی یا دو ماه را در ۳ روز کردهاید.
از حالا باید همگی آماده باشید که هر وقت گفتیم «حرکت میکنیم» آماده باشید. شاید سازمان ۲۵ سال پیش به وجود آمد تا در چنین روزی به چنین کاری دست بزند.
ما از طرف قصر شیرین میرویم. در آنجا لشکر ۸۱ با عراق درگیر است، لشکر ۵۸ و لشکر ۸۸ در سومار درگیر هستند، لشکر ۶۴ در پیرانشهر است و تنها امکان دارد لشکر ۲۸ در راه به استقبال ما بیاید. (در اینجا رجوی فردی را از میان جمعیت صدا میزند و میپرسد:) اگر لشکر سنندج بیاید چهکار میکنی؟
(آن مرد جواب داد): نمیآید.
رجوی: نگو نمیآید؛ بگو اگر آمد داغانش میکنیم. (بلند میشود و روی نقشه به دنبال شهرها میگردد) کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حدّ توان و اِشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند.
بهطور مثال بغداد تا مرز ایران ۱۸۰کیلومتر فاصله دارد و در طول ۸ سال جنگ، ایران ادعای گرفتن آن را نکرده است و همینطور عراق هم ادعای گرفتن تهران را نکرده است، اما ما میخواهیم برویم تهران را بگیریم.
(با طنز:) خوب، چه میشه کرد دیگه! بعضی وقتها اینطور پیش میاد دیگه! (دوباره به نقشه اشاره میکند) ما بهترتیب به قصر شیرین، سرپل ذهاب، اسلامآباد و بعد کرمانشاه میرویم. بعد از آن همدان، قزوین، تاکستان، کرج و بالاخره تهران. (کف زدن حضار)
ابتدا از محور قصر شیرین که در دست عراق است وارد میشویم و تا سرپل ذهاب میرویم؛ البته از طریق جاده آسفالته. بعد کِرِند و اسلامآباد را توسط یک لشکر که فرمانده آن «احمد واقف» است.
پس از فتح اسلامآباد، یک تیپ در کرند و ۲ تیپ در اسلامآباد مستقر میشوند، که در ضمن راه ورودی شهر را نیز تحت کنترل میگیرند. اسم عملیات این محور را به نام «حنیف» نامگذاری کردهایم.
بعد از اسلامآباد به سمت کرمانشاه حرکت میکنیم، که اسم این عملیات «سعید محسن» است و دو لشکر به مسئولیت «صالح» در کرمانشاه عمل میکنند. صالح، آمادهای؟
صالح: بله.
رجوی: مسئولانهمه آمادهاند؟
صالح: بله.
رجوی: شما قرار شد به کجا بروید؟
صالح: کرمانشاه. تقسیمبندی هم شده است که تیپها باید در کدام نقاط متمرکز شوند. تیپ… به سراغ صداوسیما میرود، تیپ… به سراغ زندان دیزلآباد میرود و زندانیان را آزاد میکند و آنهایی را که میخواهند مسلح میکن، و تیپ… سپاه بعثت و قرارگاه نجف را میگیرد و به همین ترتیب جعفر راه ورودی کرمانشاه، تیپ افسانه پادگان نزدیک آن و تیپ جلیل دروازه خروجی کرمانشاه را بهاضافه هوانیروز دارند. البته مردم را میفرستیم که زندانیان دیزلآباد را آزاد کنند.
رجوی: اول شهر را بگیرید، بعد زندان را؛ چون تصرف شهر مهمتر است. ما در کرمانشاه اعلام جمهوری دموکراتیک اسلامی میکنیم. این تیپها در کرمانشاه مستقر میشوند و ۲ تیپ به سنندج و بقیه به سمت همدان حرکت میکنند. نام عملیات محور همدان را به نام «بدیعزادگان» گذاشتهایم. محمد قائمشهر، آمادهای؟
محمود: بله.
رجوی: میدانی باید به کجا بروید و چه هدفهایی را در شهر در دست بگیرید؟
محمود: بله، همدان.
رجوی: بعد از آنکه به همدان رسیدید و مستقر شدید یکی از تیپهای زیرنظر خودت را برای کمک به تهران بده. وقتی همدان و صداوسیمای آن را گرفتید صدای مجاهد را پخش کنید و به مردم اعلام کنید که ما داریم میآییم.
محمود: باشد.
رجوی: رادار همدان باید منهدم شود تا هواپیماها نتوانند درست کار کنند. از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور میدهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد.
نادر، از لحاظ پوشش هوایی چطوری؟
نادر: در دست ماست و میتوانیم کنترل کنیم.
رجوی: اگر هواپیمایی بخواهد از نوژه بلند شود چهکار میکنید؟
نادر: میزنیم. اگر چیزی بخواهد پرواز کند کلاً فرودگاه را میزنیم.
رجوی: کاملاً مطمئن هستید؟
نادر: بله، میتوانیم.
رجوی: علاوه بر آن ضد هوایی و موشک سام ۷ هم که داریم.
نادر: بله، داریم.
رجوی: فتحالله! تو میروی قزوین و تاکستان را میگیری. یکی از هدفها علاوه بر مراکز سپاه، لشکر ۱۶ قزوین است.
پس از خلع سلاح تمام نیروهای نظامی و انتظامی در آنجا مستقر میشوی و وقتی مستقر شدی یکی از تیپهای خود را به کمک تهران بفرست چون در آنجا نیاز هست.
پس از آن ۲ تیپ راهی تاکستان شده و در آنجا مستقر میشود و پشت سر آن منوچهر با یک لشکر راهی کرج میشود و آنجا را تصرف میکند. البته نام عملیات محورهای قزوین و تاکستان را به نام «سردار» نام گذاردهایم.
پس از آن ۴ لشکر و ۲ تیپ تحت نام کلی «سیمرغ» و تحت فرماندهی محمود عطایی راهی تهران میشوند که مهدی ابریشمچی هم معاون او در این عملیات است. (محمود عطایی و مهدی ابریشمچی دست یکدیگر را میفشارند)
ضمناً اگر یادتان باشد در انقلاب ایدئولوژیک گفت که یک سیمرغ بود که به کوه قاف رسید و آن روز هم گفتم که سیمرغ «مریم» بود. علت اینکه این اسم «سیمرغ» را انتخاب کردم حرف همان روز است. (کف زدن حضار)
مریم (با اطوار): چرا این اسم را گذاشتی؟
رجوی: میبخشید که بدون مشورت جنابعالی این اسم را گذاشتم.
در آنجا تیپ لیلا فرودگاه مهرآباد، تیپ… سلطنتآباد، تیپ فرهاد صداوسیما، تیپ فرشید زندان اوین، تیپ… مراکز سپاه، تیپ… نخستوزیری، تیپ… مجلس شورا، تیپ… ستاد ارتش و تیپ کاظم در جماران عمل میکند. (هورا و کف زدن حضار)
هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستونها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشینها بهصورت ستون حرکت میکنند.
البته این عملیات را دو عامل درجهیک تهدید میکند؛ یکی اینکه از طرف رژیم خمینی از طریق هواپیما مورد حمله و بمباران قرار بگیریم چون روی جاده همه به یک ستون حرکت میکنیم.
ثانیاً چون صف ماشینها خیلی طولانی است، اگر ماشینهایی خراب شوند و یا از دور خارج شوند، نباید بهخاطر آنها همه ستون متوقف شوند و بایستی آن را بهسرعت از دور خارج کرد و از ماشین زاپاس استفاده کرد و یا کلاً آن را از دور خارج کرد و معطل آن نشد.
در ضمن هیچ ماشینی حق سبقت گرفتن از جلویی را ندارد و همینطور حق عقب افتادن را هم ندارد. هرجا که رسیدید سر راه، جادهها را باز کنید.
تیپهای مأمور در شهر، مأمور تأمین جادههای آن شهر میباشند و هر تیپ با رسیدن به آن شهر وارد آن شده و بقیه ستون بلافاصله به حرکت خود ادامه میدهند. ضمناً اگر اسیر شدید راجعبه خط سیر عملیات که از کدام جاده و از کدام شهرهاست، چیزی نگویید و بگویید که عملیات قرار بود تا همینجا باشد.
(رو به محمود قائمشهر:) محمود، خوب فهمیدی که باید به کجا بروی؟ یکدفعه به قائمشهر نروی! تو اول به همدان برو، کار و مسئولیت خودت را انجام بده، بعداً که به تهران آمدی مازندران را به تو میدهم.
(رو به قاسم:) حیف که مردم اصفهان بیبخارند و الا یک تیپ را هم به تو میدادم که به اصفهان بروی.
(محمود عطایی فرمانده محور تهران را صدا میکند و او پای میکروفون میآید. از او پرسید:) وضعیت چطور است؟
عطایی: خوب است. با نیروی هوایی و هوانیروز عراق هماهنگ شده است. ماشینها آماده است. مهمات بارگیری شده و تیپها تا حدودی توجیه شدهاند و تا رسیدن به شهرها بهداری هم آمادگی لازم را دارد و هیچگونه نگرانی وجود ندارد. در لابهلای ستون تعمیرکار سیار و فیلمبردار سیار هم در حال حرکت هستند.
رجوی: در این عملیات مردم به حمایت از ما برمیخیزند. کسانی که حاضرند با ما بیایند را از پادگانها و مراکز سپاه مسلح کنید و هرچه خواستند تا تهران بیایند آنها را با خودتان ببرید.
در این عملیات نیروهای زیادی به ما کمک خواهند کرد. از طرفی درب زندانها که باز شود، آنها هم با ما هستند و با ما خواهند آمد.
نیروهای زندان بالقوه با ما هستند. البته هرجا رفتید اگر مردم آنجا تسلیم شدند که کاری با آنها ندارید و اگر جنگیدند با آنها بجنگید و هرجا رسیدید از مردم کمک بگیرید و کارها را به خود مردم بدهید و از این نترسید که مردم اسلحهدار میشوند و چه خواهد شد.
محمود! وقتی که تهران را گرفتی، در خیابان طالقانی به ساختمان بنیاد علوی میروی. در طبقه پنجم آنجا اتاقی است که روزی اتاق من و اشرف و موسی بوده است. سلام من را به ساکنین آنجا میرسانی و اگر مردم آنجا بودند جای دیگری را به آنها بده چون ما را بعد از انقلاب بهزور از آنجا بیرون کردند. آن اتاق را برای من نگه دار تا وقتی که به تهران آمدم در آنجا مستقر شوم.
(رو به فرید:) خب، فرید، شما چهکار میکنید؟ در اولین روزی که نیروها به مقصد رسیدند شما باید ۲۴ ساعته برنامه داشته باشید و مسئله را بهگوش همه ملت ایران برسانید. کاروبارتان جفتوجور هست؟ برنامهتان تنظیم شده است؟
فرید: ما ۲۴ ساعته برنامه خواهیم داشت.
رجوی: برای ثبت در تاریخ میخواهم هر کس با این طرح موافق است دست بلند کند. (همه دستها را بلند کردند. رجوی تکتک به همه نگاه کرد. رو به فیلمبردارها و انتظامات:) شما چرا دستتان را بلند نمیکنید؟ (آنها هم دستشان را بلند کردند. رو به حضار:) آیا ما دیوانه نیستیم که میخواهیم چنین کاری بکنیم؟ آیا به نظر شما چنین کاری شدنی است و آیا احمقانه نیست؟ اگر کسی مخالفتی دارد بیاید و صحبت کند و کسی هم حق ندارد با او مخالفت کند.
رجوی نشست و یک سیگار روشن کرد. در همین حین زنی از میان جمعیت بلند شد و دست خود را بلند کرد همه حضار با تعجب به او نگاه میکردند.
رجوی: پشت میکروفون بیا و حرفهای خودت را بگو.
زن: من مخالف نیستم، اما اینکه میگویید مردم با ما هستند، فکر نمیکنم چنین باشد. من و شوهرم چند شب قبل از خارج آمدهایم و خود من ۴ ماه است که از ایران آمدهام. مردمی که من دیدهام با آنچه شما میگویید تفاوت دارند. فکر نمیکنم آنها به ما کمک کنند. هیچگونه جو سیاسی نظیر آنچه شما به آن اشاره میکنید در ایران به وجود نیامده است، چون خیلیها در ایران هستند که حتی رادیو مجاهد را گوش نمیدهند و از مجاهدین هم بهکلی بیخبرند. شما چطور انتظار دارید با اختناق شدیدی که وجود دارد چنین کسانی در تهران بلند شوند و از ما حمایت کنند؟
رجوی: درست میگویی و درست صحبت کردی، ولی من الآن تو را قانع میکنم. این نظر تو به ۴ ماه پیش برمیگردد و الآن ایران فرق کرده است. از آن گذشته تا ما شهری را آزاد نکنیم مردم با ما نخواهند شد.
ما روی نیروی خودمان حساب میکنیم. مردم در وهله اول نخواهند آمد و حتی ممکن است از ما بترسند و همانطور که گفتی بروند و درهایشان را ببندند؛ ولی وقتی که رفتیم و در کرمانشاه مستقر شدیم و مردم دیدند که تعادل قوا به سمت ما میچرخد، یکقدم بیرون میگذارند و ما در شهر میگردیم و اعلام میکنیم که هستیم و آنوقت مردم جرأت میکنند درها را باز کنند و بعد جلو آمده از ما حمایت میکنند و ما هم کارها را به دست مردم میدهیم، ولی در ابتدا آنچه تو گفتی درست است. در آن موقع که شما در ایران بودید چقدر از مردم مخالف خمینی بودند؟
زن: ۹۰ درصد.
رجوی: این ۹۰ درصد اگر بفهمند که مجاهدین به شهرستان آمدهاند حتماً از آنها حمایت میکنند و مردم وقتی که دیدند سپاه و کمیته دیگر نیست، حتماً نمیترسند و وقتی که اسلحه گرفتند خودشان همهکاره میشوند و شما فقط آنها را راهنمایی میکنید.
البته اگر در این عملیات شکست بخوریم، تأثیرش آنقدر هست که باعث برپایی قیام توسط مردم شود، چون رژیم وضعیتی ندارد که تا عید دوام بیاورد. ولی ما در وضعیتی مثل ۳۰ خرداد قرار داریم و باید به این کار تن بدهیم.
البته برای من تصمیمگیری در این مورد مشکل بود چون بهترین نیروها و نفراتی را که در سالهای زندان با هم بودیم به داخل صحنه میفرستیم.
ما در این عملیات میخواهیم تمام سازمان و تمام ارتش آزادیبخش را به میدان ببریم. این خودش ریسک بالایی دارد، چون جنگ دو وجه دارد؛ یا شکست یا پیروزی. درصورتیکه شکست باشد موجودیت سازمان به خطر میافتد.
یک نفر از ته سالن: خون اشرف میجوشد، مسعود میخروشد.
رجوی: ما در قدیم ۳ یا ۴ نفر را در ایران داشتیم که آن عملیات را میکردند که سپاه و کمیتهها هیچکاری نمیتوانستند بکنند. این ساسان کجاست؟ (رو به ساسان:) شما در سال ۶۰ در عملیات تهران چهکار میکردید؟
ساسان: بالطبع با این نیرویی که داریم میرویم و حتماً برایمان موفقیتآمیز خواهد بود، زیرا در سال ۶۰ و ۶۱ در تهران فقط ۸ تا ۱۰ تیم نظامی در سراسر تهران داشتیم که نیروهای کمیته و پاسداران از دست ما در امان نبودند.
مثلاً یک تیم ۳ نفره ما اینطرف میدان مصدق میایستاد، یک تیم آنطرف و سراسر مسیر را بهراحتی میبستند و نیروهای پاسدار و کمیته هم کاری نمیتوانستند بکنند و از ما میخوردند.
مریم (رو به زن): شما خیالتان راحت باشد. همهچیز آماده است و طرحها دقیق میباشد. شما ناراحت نباشید. ما نباید مردم را زیاد هم دستکم بگیریم؛ چراکه در میان خود ما هم عده زیادی از اسرا وجود دارند که به ما پیوستهاند و این نشاندهنده حمایت زیادی است که در شهرها از ما خواهد شد. اسرا دستشان را بلند کنند! (حدود ۵۰۰-۴۰۰ نفر دست بلند میکنند).
ما در ۳۰ خرداد از روی استیصال و ضعف با رژیم برخورد کردیم، ولی امروز از موضع قدرت با او برخورد خواهیم کرد.
البته دلیل اینکه ما میخواهیم اینقدر زود دست به این عملیات بزنیم این است که رژیم در حال حاضر هم دچار بحران نیرویی شده و هم روحیه نیروهایش به دلیل شکستهای پیاپی ضعیف شده است. برای همین هم میخواهد صلح صوری کند تا وقت پیدا کند و بسیج نیرو کند. به همین دلیل ما باید تا دیر نشده از این فرصت استفاده کنیم و این عملیات را انجام دهیم، ولی قبلاً بین هر عملیات یکی، دو ماه برای کارهای مقدماتی، ازجمله شناسایی و آماده کردن خودروها و دیگر وسایل و مانور وقت لازم داشتیم، که در حال حاضر موفق شدیم همه کارها را در عرض همین مدت کوتاه بعد از عملیات چلچراغ انجام دهیم که کار بسیار شاقی بود ولی با روحیه بالای افراد ما و عنصر مجاهد بودن که در همه بوده است این کار در این مدت کوتاه عملی شد و خیلیها در این مدت کوتاه، آموزشهای پیچیدهای نظیر کار با تانک را هم یاد گرفتند و آماده عملیات شدند.
عدهای هم راجعبه وضعیت بچههای کوچک سؤال کردند که ما بچهها را بعد از آنکه تهران فتح شد سوار اتوبوس میکنیم و به تهران میآوریم.
رجوی: از هر کس میپرسم بلند شود و جواب بدهد.
طاهره! چهکار کردی؟ کارها روبهراه است؟ دیگر فشنگ کم نمیآورید؟ کنسرو و آبمیوه به اندازه کافی داریم؟
طاهره: نه، این دفعه خیلی زیاد داریم و تقسیمات وسایل هم انجام شده است. مهمات به اندازه کافی و حتی بیشتر از آنچه موردنیاز است برداشتهاند.
هزار تفنگ اضافی رسیده است و تانکها و خودروها هم اکثراً رسیده و بقیه هم تا فردا ظهر میرسد. کنسرو هم به تعداد کافی تهیه شده که حتی ممکن است زیاد هم بیاید.
رجوی: محمد! وضعیت به لحاظ امکانات چطور است؟ کموکسری ندارید؟ همه خودروهای موردنیاز رسیده است؟
محمود: بله، فقط مقدار کمی مانده، که تا فردا ظهر تمام میشود.
رجوی: فاطمه! وضعیت درمانی به لحاظ دارو و پزشک و آمبولانس همه آماده هستند یا نه؟
فاطمه: بله، آماده است.
رجوی: قرار بود برای حمل مجروحان هلیکوپتر بگیرید و داشته باشید، گرفتهاید؟
فاطمه: مسئله آنهم تا فردا حل خواهد شد.
رجوی: دکتر حمید را هم ببرید. کاظم هم آمده است. مسئله درمانی اینجا مسئولیتش با کاظم باشد که در این زمینه چیزی کم نیاورید.
ما در این راه عاشوراگونه میرویم اما این بار با زمانی که در ۳۰ خرداد ۶۰ شروع کردیم فرق میکند، چون در آنموقع چشمانداز پیروزی نداشتیم و عاشوراگونه شروع کردیم، ولی این بار چشمانداز پیروزی داریم که خیلی ملموس است. البته همه افراد باید بدانند که میخواهند چهکار کنند. ما کاری میخواهیم بکنیم که همه دنیا تعجب کنند و یکدفعه بفهمند که ما در تهران هستیم و خمینی دیگر وجود ندارد.
مریم: درست است که ما به خاطر وظیفهای که داریم عاشوراگونه وارد میشویم، ولی در اینکه ما حتماً پیروز میشویم هیچ شکی نداریم. الآن جبههها خالی شده و وقتی که از جبهه آنطرفتر برویم کسی نیست که جلوی ما را بگیرد و ما آنقدر میخواهیم با سرعت پیش برویم که هر کس که مجروح شد باید خودش مسئلهاش را حل کند که باعث کندی ستون نشود.
رجوی: اگر کس دیگری حرفی دارد باید بگذارد در میدان آزادی تهران بگوید و جمعبندی عملیات هم در همانجا خواهد شد.
طی چند روزی که ما در اردوگاه قدم زدهایم شاهد بودهایم که بچهها چقدر کار کردهاند. دیدم جیپی را نفربر کردهاند و تویوتایی را زرهی کردهاند، که اینها همه نشاندهنده آمادگی ماست
(با خنده:) روی جیپهای رزمی آرم ایران را زدهاند که ما خیلی خوشحال هستیم که کشورمان سازنده شده است.
(رو به یکی از فرماندهان:) کمرشکنها را خالی کردهایم؟ تانکهای ۶ چرخ آمادهاند؟
فرمانده: بله.
رجوی: تانکهای ۶ چرخ سرعتشان زیاد است و هر سه تا از آنها که وارد یک شهر شود همان رژهاش جو وحشت را حاکم میکند. ما برای همین از این تانکها استفاده میکنیم.
مریم: در پایان مطلبی بود که میخواستم بگویم و آن اینکه از فرماندهان تیپها میخواهم که بعد از نشست ساعتی به شما فرصت بدهند تا بچهها همدیگر را ببینند و از هم خداحافظی کنند.
در اینجا نشست تمام شد و همه دست زدند و شعار دادند و نهایتاً سرودی پخش شد و افراد شروع به بیرون رفتن از سالن کردند. ساعت ۲/۳۰ بود که سخنرانی پایان پذیرفت و افراد تا ۳/۳۰ بعد از نیمهشب از یکدیگر خداحافظی میکردند و آماده میشدند تا اندکی بعد در کمینگاه «مرصاد» در تنگه چهارزبر، قربانی حماقت مسعود و مریم شوند…
انتهای پیام/
***
«فروغ جاویدان»، یک نمونه کامل برای شناخت ویژگیهای رهبری مجاهدین خلق (فرقه رجوی)

از ذهن مسموم رجوی و توهم اعضا تا دستاورد بزرگ در عملیات مرصاد

