سایتهای مختلف داخل و خارج از کشور، بیست و یکم اکتبر 2017:… سمیه دیروز به کمیساریای عالی پناهندگان در آلبانی رفته و رسماً از سازمان منافقین اعلام جدایی کرده؛ به امید نجات تمام فرزندان وطن از سیاهچال متعفن رجوی. در متنی که نوشته ام اصلا به این فکر نکردم که نگرش سیاسی سمیه الان چیست و چه خواهد بود. اکنون همسایهی قلب پدری هستم که سالها تلاشش برای نجات دخترش …
عملیات ناموفق تروریستی فرقه رجوی علیه آقای مصطفی محمدی و دخترش در اور سور اواز فرانسه
بازگشت سمیه از سیاهچال رجوی +
باشگاه خبرنگاران جوان
لینک به منبع
وحید یامینپور با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش، از آزادی سمیه محمدی خبر داد که سالها در اردوگاه منافقان بود.
به گزارش خبرنگار حوزه سیاسیون گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حدود 2 سال پیش مستند ” فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه” ساخته شد که روایت زندگی خانوادگی مصطفی محمدی (یکی از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق) و تلاش او برای بیرون آوردن دخترش سمیه از اردوگاه اشرفبود.
به تازگی خبری منتشر شده مبنی بر اینکه شخصیت اصلی داستان یعنی سمیه محمدی از سیاهچال مسعود رجوی نجات پیدا کرده و به دامن خانواده خود بازگشته است.
در همین رابطه “وحید یامینپور”، فعال فرهنگی، روزنامهنگار، پژوهشگر و مجری تلویزیون با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش تصویری از سمیه محمدی در آغوش پدرش منتشر کرد و برای تمام ایرانیهایی که در دام منافقینی مثل رجوی افتاده اند آرزوی رهایی کرد.
یامین پور نوشت:
“سمیه به آغوش خانواده اش برگشت.در تمام مدتی که سمیه سعی میکرد احساساتش را از دوربین مخفی کند، تو میفهمیدی که چه غم بزرگ و کشندهای در دل دارد و از او رنجورتر پدری که نمیدانست برای نجات دخترش باید چه کند؟!
آنها که “فیلمی ناتمام برای دخترم سمیه” را دیده اند میدانند این عکس چقدر شورآفرین است.
سمیه دیروز به کمیساریای عالی پناهندگان در آلبانی رفته و رسماً از سازمان منافقین اعلام جدایی کرده؛ به امید نجات تمام فرزندان وطن از سیاهچال متعفن رجوی.
در متنی که نوشته ام اصلا به این فکر نکردم که نگرش سیاسی سمیه الان چیست و چه خواهد بود. اکنون همسایهی قلب پدری هستم که سالها تلاشش برای نجات دخترش به نتیجه رسیده است.
–
پس از ۲۰ سال «سمیه» شخصیت اصلی مستند «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» از منافقین جدا شد
خبرگزاری تسنیم
لینک به منبع
همچنین در خبرگزاری فارس
لینک به منبع
سمیه محمدی شخصیت اصلی مستند «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» است. او سالهاست دلبسته سازمان مجاهدین خلق است اما حالا پس از دو دهه تصمیم گرفته است از منافقین جدا شود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، سمیه محمدی شخصیت اصلی مستند «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» روز گذشته به کمیساریای عالی پناهندگان در آلبانی رفت و از سازمان منافقین جدایی کرد.
«فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» ساخته مرتضی پایهشناس و بهتهیهکنندگی محمد شکیبانیا روایتگر بخشی از زندگی پدری است که خواهان نجات فرزندانش از دامی است که سالهاست درگیر آن شده است.
این فیلم 90دقیقهای درباره پدری است که در سال 70 ایران را ترک کرده و به کانادا میرود. دختر او در سال 1376 برای بازدید از کمپ اشرف به عراق میرود اما دیگر نمیتواند به کانادا بازگردد. پدر او مصطفی محمدی بارها برای بازگرداندن دخترش سمیه محمدی به این اردوگاه رفته اما موفق نشده است. فیلمبرداری این فیلم در کشورهایی از جمله عراق، کانادا، آلمان، فرانسه و سوئد انجام شده است.
پدر سالها بهدنبال نجات دخترش از دست فرقه رجوی است. مصطفی محمدی عضو سابق گروهک منافقین که خود زمانی سمیه دختر 15سالهاش را به عراق و کمپ اشرف فرستاده بود، سالها است که بهدنبال راهی برای رهایی دخترش از سازمان تروریستی مجاهدین خلق است اما او با وابستگی دخترش به منافقین و بیمیلیاش برای بازگشت به محیط خانواده مواجه میشود. مصطفی محمدی از مرحله به مرحله این تلاش فیلم گرفته بهامید روزی که با دخترش خاطرات آن روزها را مرور کند.
مستند «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» توانست جایزه بهترین مستند سیاسی جشنواره بین المللی سینما حقیقت را به دست آورد.
–
رهایی سمیه محمدی را به خانواده آقای مصطفی محمدی تبریک عرض میکنیم
محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس
لینک به منبع
بیش از دو دهه تلاش های مستمر خانواده اقای مصطفی محمدی( مادر، پدر، خواهر و برادران ) از گرمای سوزان عراق ، که بارها در عراق اقای مصطفی محمدی و خانمش در عراق مورد ضرب وشتم قرار گرفتند و تهدید به مرگ شدند .تا تحصن واعتراض خانواده اقای محمدی در پاریس . بارها در پاریس مورد تهدید و ضرب شتم قرار گرفتند. خوشبختانه این خانواده در این دو دهه تمام ضرب و شتم ها ، توهین ، تهمت افترا را چه در عراق چه در پاریس به جان و دل خریدند اما از رهایی دخترشان یعنی سمیه کوتاه نیامدند . امروز سمیه پشت پا زد به تمامی پیشنهاد های که فرقه رجوی داده بود . رهائی خودش را بدست اورد و از دام این فرقه جنایت کار رجوی آزاد شد. در این دو دهه شخص مرحوم مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو بارها و بارها سمیه محمدی را شخصا تحت فشار گذاشتند که در تلویزون سیمای حقارت به خانواده خود توهین و تهمت بزند .
رهائی سمیه محمدی را بعد از دو دهه تلاش این خانواده خستگی ناپذیر را به اقای مصطفی محمدی و خانم محبوبه حمزه ، حوریه محمدی ، محمد محمدی، مرتضی محمدی تبریک عرض می کنم و از صمیم قبل بهترین ها را برایشان ارزو می کنم که به بهترین ارزوئی که سالیان انتظارش را داشتند رسیدند .
–
جدائی خانم سمیه محمدی و مأیوس و دلسرد شدن سازمان از ادامه جنگ سیاسی
خانم حمیرا محمدنژاد، زنان ایران، آلمان
لینک به منبع
بالاخره بعد از سالیان سمیه محمدی که تبدیل به یک سوژه جی اس یا جنگ سیاسی شده بود حصارهای فیزیکی وذهنی را درهم شکسته واز اختاپوسی به نام تشکیلات فرار کرد وخود را به رمسا دفتر نمایندگی سازمان ملل در امور پناهندگان در آلبانی رساند.
اما چرا یک نفر برای سازمان اینقدر اهمیت پیدا میکند سازمانی که خودش ادعا میکند تنها آلترناتیو وسازمانیافته ترین تشکل اپوزیسیون است.
سازمانی که هزاران درد از جمله نامشخص بودن وضعیت مسعود رجوی، موقعیت بی ثبات مریم در فرانسه و ریزش مستمر اعضا در آلبانی و رشد روزافرون جامعه جداشدگان که دولت وجامعه آلبانی وسازمان ملل را که درواقع مسؤل پرونده سازمان در آلبانی هست را نسبت به آینده سازمان بکلی هشیارکرده است.
این واقعه برنامه های سازمان در البانی که با پرداخت رشوه های کلان وبرگزاری میهمانی های با هزینه های گزاف برای مقامات دولت وسیاسیون در لوکس ترین هتل های تیرانا سعی در خنثی کردن افشاگری های جداشدگان وتطهیر چهره سازمان دارند را دچار تلاطم شدید کرده است .
چرا سازمان حاضر نمیشد این خانم که هیچ مسؤلیت تشکیلاتی هم در سازمان نداشت را رها کند؟
تنها علت آن رشته های پوسیده تشکیلات است که سازمان بخواهد این فهم غلط را در نزد خانواده ها القا کند که کسی را یارای پاره کردن حصارهای تشکیلات نیست وسمیه محمدی وپدرش با که سالها درپی نجات دخترش بود را تبدیل به یک تلاش شکست خورد کند هرچند سالیان در این امرظاهرا موفق بوده اما تنها عاملی که باعث عدم موفقیت تلاش های مصطفی محمدی بوده نه نقاط قوت سازمان بلکه شرایط خاص عراق بود.
در آلبانی هم هرچند سازمان در تلاش بود که همان شرایط را فراهم کند اصلا انتخاب آلبانی به عنوان باصطلاح رجوی پایگاه امن استراتژیک همین هدف را دنبال میکرده است همانطور که نگه داشتن سمیه در تودر توی تشکیلات مینوانست نمونه منفی باشد.
پس بنا بر برهان خلف عکس آن هم بیانگر این واقعیت هست که دیگر نگه داشتن اعضا وبخصوص زنان که دست بستگی های مضاعف در جامعه مردسالار را دارند در محیط آلبانی امکان پذیر نیست ودامنه ریزش و فراربه زنان ودختران هم رسیده . فرار تعداد قابل توجهی از زنان که اسامی آنها به دلیل اینکه در آلبانی مورد اذیت وآزار تهدید سازمان وچماقدارنش قرار نگیرند محفوظ میماند تنها ظرف سه روز گذشته بار دیگر زنگهای فروپاشی تشکیلات فرقه ای رجوی را به صدا درآورد.
حمیرا محمدنژاد – آلمان
–
آزادی سمیه محمدی تو دهنی محکمی به تشکیلات کذائی
ادوارد ترمادو، وبلاگ ترمادو
لینک به منبع
شنیدن خبر آزادی سمیه محمدی برایم بسیار خوشحال کننده بود، آزادی سمیه را ابتدا به پدر سمیه، آقای مصطفی محمدی و به خانواده ایشان که برای دودهه صدای اعتراض خود به زندانی شدن دخترشان سمیه در تشکیلات رجوی را به اشکال گوناگون به گوش جهانیان رساندند تبریک می گویم و سپس بازگشت سمیه را به دنیای آزاد و به آغوش خانواده، به خودش که شجاعانه عمل کرد خوش آمد می گویم و برایش بهترین ها را آرزومند هستم.
خانواده محمدی برای آزادی فرزند خود از چنگال رجوی ها رنج فراوان کشید و آقای مصطفی محمدی بارها و بارها مورد ضرب و شتم مزدوران فرقه ای چه درعراق و چه در فرانسه قرار گرفت، در همین راستا فرقه رجوی تا می توانست تهمت و افترا زد و رزیلانه تلاش داشت تا خانواده محمدی را از تلاش برای رهایی فرزندشان بازدارد، اما با ایستادگی و مقاومت خانواده محمدی، سمیه آزادی خود را بازیافت و فرقه رجوی برای بار چند هزارم بور شد،این بورشدن بر تشکیلاتتان مبارک باد.
اما جدایی سمیه برای سازمان مجاهدین و برای تمام کسانی که عزیزانشان گرفتار فرقه در تشکیلات مخوف رجوی هستند هم پیامی دارد و هم تو دهنی محکمی است بر دهان فرقه ای که تمام تلاشش را برای در بند نگهداشتن افراد در تشکیلات اجباری خود دارد، برای خانواده های اعضای گرفتار پیامی روشن که می توانند فرقه رجوی و پوز منحوسش را با مقاومت بر زمین بکوبند و عزیزشان را از چنگال اهریمن نجات دهند، سازمان مجاهدین امروز توانایی هیچگونه مقاومتی را در برابر فشار خانواده ها ندارد و در شرایط سقوط و از بین رفتن قرار گرفته، مقاومتی را که خانواده محمدی در برابر فرقه رجوی انجام داد قابل تحسین است، پس بایستی از این حرکت شجاعانه درس گرفت و عمل نمود.
آزادی سمیه محمدی برای تشکیلات فرقه این پیام را دارد که برای به بند کشیدن انسان هر چه سرکوب کنید، هر چه تهمت بزنید و هر چقدر هم که خشونت به خرج بدید منطق با آزادی است و نمی توانید با زور وفشار مهارش کنید، و همین هم تضمین کننده سقوط فرقه و تشکیلاتتان است که اکنون شاهدش هستید، با آرزوی موفقیت و شروع زندگی تازه در دنیای آزاد برای سمیه و با آرزوی آزادی دیگر عزیزان از قید و بند اسارت و بندگی از فرقه مجاهدین.
(پایان)
***
An Unfinished documentary for my daughter – Trapped in Rajavi cult, Mojahedin Khalq
http://youtu.be/CEb5-ZBuk4k
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=30399
مصطفی و سمیه محمدی؛ روایت پدر و دختری که مجاهد خلق شدند
ایران وایر، دوازدهم ژوئیه ۲۰۱۷:… این سفر قرار بود دو هفته به طول بیانجامد اما ۲۰ سال است که سمیه اجازه ندارد نزد خانوادهاش برگردد؛ مثل شمار بسیاری از کودکانی که به همین بهانه به کمپ «اشرف» برده شدند و هر سال خانوادههای بسیاری مقابل آن جمع میشدند تا بلکه بتوانند با فرزندانشان ملاقات کنند یا آنها را باخود به جای دیگری ببرند. یک ماه بعد از رفتن سمیه …
به فرزندانمان قصه بگوییم که بیدار شوند و نخوابند
مصطفی و سمیه محمدی؛ روایت پدر و دختری که مجاهد خلق شدند
۱۷جولای ٢٠٠٣بود که «مریم رجوی» توسط پلیس ضد تروریسم فرانسه بازداشت و در پی این اتفاق، چندین فیلم از خودسوزی هوادارن «سازمان مجاهدین خلق» در اعتراض به این اقدام منتشر شد. «مصطفی محمدی»، یکی از هواداران این سازمان هم بعد از خرید دو پیت بنزین، در انتظار موافقت سازمان ماند تا خود را مقابل سفارت فرانسه در تورنتو به آتش بکشد. در میان خبرنگارانی که جمع شده بودند، بنزین بر تنش نشست و هم زمان فریاد میزد: «ایران رجوی، رجوی ایران».
اما وقتی خواست فندک بزند، یکی ازخبرنگاران خود را روی او انداخت و محمدی را نجات داد.
پیش تر از آن، چند روز بعد از دستگیری مریم رجوی، «خواهر مریم» با مصطفی محمدی درکانادا تماس میگیرد تا هواداران را جمع کند و مقابل سفارت فرانسه تجمع برگزار کنند. «صدیقه حسینی» که در دورهای جانشین مسوول اول سازمان مجاهدین بود نیز در تماس با او، خبر خودسوزی دیگر هواداران را در شهرهای دیگر در اعتراض به دستگیری مریم رجوی به مصطفی میدهد و میگوید: «چرا بیکار نشستهای؟»
مصطفی محمدی هم پاسخ میدهد: «برای نجات فرزندانم، من هم خودسوزی میکنم.»
چندروز بعد با او تماس میگیرند و می گویند: «انشاالله مبارک است. ساعت ۱۰ خودت را آتش بزن.»
آنها منتظر بودند تا هماهنگی با خبرنگاران انجام شود. این اقدام مصطفی، اعتماد سازمان به این هوادار را چندین برابر کرد و از او در نگاهشان، «پدری قهرمان» ساخت.
مصطفی محمدی حاضر بود هرکاری انجام دهد تا سازمان مجاهدین خلق، فرزندش، «سمیه» را بعد از ۲۰ سال همراهی، رها کنند. سمیه یک بار در ملاقات با پدرش به او گفته بود که میخواهد از سازمان خارج شود اما چنین اجازهای به او نمیدهند. پدری که از ۱۵ سالگی به عضویت این سازمان درآمده و فرزندان و زندگی خود را در این راه فدا کرده بود. مصطفی هم چنان برای تصمیمات خود هزینه میدهد؛ حتی اگر هنوز معتقد است اعضای این سازمان از «پاکترین» جوانان ایران بودهاند.
برای «ایرانوایر» روایت می کند که خود او باعث آشنایی وماندگاری سمیه نزد سازمان مجاهدین بوده است؛ از کودکی دستان او را گرفته و در تجمعات شرکت کرده و چون همچنان هوادار این سازمان بوده و نسبت به آن احساس دین میکرده، از پیوستن دخترش به آنها استقبال هم کرده است. اما حالا مدتها است که پشیمان است. اگرچه ویدیوهایی از سمیه وجود دارد که میگوید به خواست خودش در این سازمان باقی مانده است ولی روایتهای مصطفی محمدی حکایت دیگری دارند.
سال ۱۳۵۰ بود و مصطفی محمدی ۱۵ سال داشت. قرار بود شاه برای جشنهای ۲۵۰۰ ساله در رادیو سخنرانی کند و او هم مشتاق شنیدن بود. اما همکلاسیاش، «احمد رسایی» به نقد شاه پرداخت و او را با روحانی محله به نام «جلال گنجی» که گفته میشود پیش از انقلاب تنها آخوند در سازمان مجاهدین بود، آشنا کرد. برخورد جلال گنجی با محمدی، آن هم در دوران نوجوانی، حس پدر و فرزندی را در اوبرانگیخت و توانست پای او را به هیاتهای مختلف مذهبی، مثل جلسات آیتالله «حسن لاهوتی» و «اکبر هاشمی رفسنجانی» باز کند. او از طریق همین جلسات و با راهنماییهای جلال گنجی، به سازمان مجاهدین خلق پیوست.
از جمله تمریناتی که این سازمان برای محمدی و دیگر نوجوانان در نظر داشت، کارهای سختی مثل فعالیت در کورههای آجرپزی بود تا آنها با«خلق» و مصیبتهای مردم ایران آشنا شوند. برخی فعالیتهای چریکی هم به آنها آموزش داده میشد تا آنکه انقلاب اسلامی به وقوع پیوست.
محمدی که از همان نوجوانی به کارهای ساختمانی مشغول بود، برادر خود وخواهر همسرش را هم در راه سازمان مجاهدین از دست داد.برادرهمسرش، «محمدهادی» در دهه ۶۰ در زندانهای جمهوری اسلامی اعدام شد و خواهر همسرش، «حوریه» در عملیات «فروغ جاویدان» کشته شد.
در سال ۱۳۵۸، وقتی «محمدرضا سعادتی»، از چهرههای شاخص این سازمان را دستگیر کردند، مصطفی روایت میکند که به همراه خانوادههای اعضای مجاهدین مقابل زندان اوین می رفتند تا به بهانه جویا شدن از وضعیت اعضای خانواده خود، به داخل اوین راه پیدا کرده و سعادتی را آزاد کنند. یکی از آن روزها درهای زندان به روی آنها باز شد، عدهای داخل شدند اما برای مدتها در آن محبوس ماندند؛ همان اتفاقی که برای مادر همسر مصطفی محمدی رخ داد. او دو سال و نیم در اوین زندانی بود.
پس از اتمام جنگ و عبور از دهه ۶۰، او به همراه همسر و چهار فرزندش، درسال ۱۳۷۱ از ایران خارج شد. به ترکیه رفتند و از آنجا به کانادا رسیدند. در تورنتو به انجمن مجاهدین پیوست و به فعالیت پرداخت. در کنار شرکت در مراسمهای هفتگی، از او خواستند تا به امور مالی اجتماعی انجمن بپردازد. می گوید کلاسوری در اختیار هواداران قرار میگرفت که داخل آن عکسهای کودکان و اعضای اعدام شده این سازمان قرار داشتند. هواداران با نشان دادن این عکسها به شهروندان کشورهای مختلف، از آنها تقاضای کمک مالی میکردند؛ برای کمک به بچهها ۵۰دلار، دارو ۱۰۰دلار و چادر ۳۰۰ دلار. اگر فردی میخواست کودکی را پوشش دهد، بایستی بین ۵۰۰ تا هزار دلار پرداخت میکرد. شروع فعالیتهای سمیه هم به همین دوران برمیگردد.
او در آن زمان، یعنی سال ۱۹۹۷، ۱۳ ساله بود که در جمعآوری کمکهای نقدی، پدرش را همراهی میکرد؛ چه در مقر مجاهدین در واشنگتن و چه درپایگاهی به اسم «پیرایش» .
بنا بر روایتهای مصطفی محمدی، چهار سال فعالیت به همین شکل گذشت تا سمیه ۱۷ ساله شد. «سیما کرمی»، مسوول پایگاه پیرایش به سمیه پیشنهاد می دهد او را به عراق بفرستند تا هم به زیارت «عتبات عالیات» برود وهم قبر خالهاش، «حوریه» را ببیند و به کانادا برگردد تا بتواند کارت شهروندی خود را بگیرد. مصطفی محمدی از رضایت دادنش به این سفر به عنوان بزرگترین اشتباه یک پدر یاد میکند.
این سفر قرار بود دو هفته به طول بیانجامد اما ۲۰ سال است که سمیه اجازه ندارد نزد خانوادهاش برگردد؛ مثل شمار بسیاری از کودکانی که به همین بهانه به کمپ «اشرف» برده شدند و هر سال خانوادههای بسیاری مقابل آن جمع میشدند تا بلکه بتوانند با فرزندانشان ملاقات کنند یا آنها را باخود به جای دیگری ببرند.
یک ماه بعد از رفتن سمیه اما فیلمی به مصطفی محمدی نشان داده شد که در آن سمیه میگوید به انتخاب خودش تصمیم گرفته است تا به شکل رسمی به سازمان مجاهدین بپیوندد و تا همیشه در آن باقی بماند.
به روایت آنهایی که از سازمان مجاهدین خلق خارج شدهاند، در دوران جنگ ایران و عراق که هنوز ازدواج و رابطه جنسی در سازمان مجاهدین خلق ممنوع نشده بود، بسیاری از فرزندان اعضا و هواداران را به بهانه خطرناک بودن شرایط، از خانوادهها جدا کرده و از ایران خارج می کردند تا هواداران که در کشورهای خارجی مستقر شده بودند، سرپرستی آنها را برعهده بگیرند. اما به گفته محمدی، وقتی این کودکان بزرگتر شدند، با «توطئه» آنها را به عراق برگرداندند. سازمان این کودکان را اعضای «میلیشیا» میخواند؛ مثل همان نیروی نظامی که این سازمان در سال ۱۳۵۸ از میان کودکان کم سن و سال در رقابت با سپاه پاسداران و برای مقابله با امریکا علیه امپریالیسم ایجاد کرده بود. گفته میشود تعداد این کودکان به ۵۰۰ نفر میرسیده است.
مدتی پس از پیوستن سمیه به اشرف، «محمد»، برادرش برای پی گیری وضعیت او به عراق رفت. اما او هم در آنجا ماندگار شد. پی گیریهای مصطفی محمدی به جایی نمیرسید و مدام به او هشدار میدادند که اگرمسیرش را از مجاهدین جدا کند، سرنوشت تلخی در انتظار او و خانوادهاش خواهد بود تا آن که «محسن رضایی»، ملقب به «برادر حبیب» با محمدی تماس میگیرد و به او می گوید که وی را به عراق میفرستند تا فرزندانش را ملاقات کند: «سه ماه در آشپزخانه مقر مجاهدین برای آنها کار کردم. برایشان نیرو جمع میکردم تا در تظاهراتها شرکت کنند. تا بالاخره من را به عراق فرستادند و توانستم با سمیه و محمد دیدار داشته باشم. سمیه به من گفت باید ثابت کنی هنوز یک مجاهد خلق هستی وگرنه جان همه ما در خطر است.»
پیش از حمله امریکا به عراق بود که مصطفی محمدی و همسرش توانستند پس از پی گیریهای بسیار، اعضای بلندپایه مجاهدین را راضی کنند که دوباره آنها را به عراق بفرستند تا فرزندانشان را ببینند. آنها ۱۱۰ روز در کمپ اشرف ماندند و همانجا بود که با روایتهای سمیه و محمد ازآنچه در این کمپ میگذشت، تمام بتی که مصطفی محمدی برای خود از این سازمان ساخته بود، فرو ریخت.
روایت محمد پر بود از تجاوزها و تحقیرهای جنسی که خود او نیز متحمل شده بود. بنا به روایتهای او اعضای مجاهدین در این کمپ بایستی تمایلات جنسی خود را روی کاغذ مینوشتند و در گردهماییهای هر روزه، با صدای بلند میخواندند. دیگر اعضای باید گوش میدادند و در برخی موارد، به تحقیردیگری برمیخاستند؛ مثل «تف کردن بر صورت همدیگر». این انسانها انگارروح زندگی از نگاهشان پر کشیده بود.
مصطفی می گوید:«در آن ۱۱۰ روز چیزهایی از سمیه و محمد شنیدم که باور نمیکردم. آنهاباید مثل زندانیها، برای رفتن از یک ساختمان به ساختمانی دیگر ویزای ورود و خروج میگرفتند و همیشه یک نفر همراهشان می بود؛ پادگانهای کوچک با سیمهای خاردار بلند. در نهایت با کمک امریکاییها، توانستم محمد را که شهروندی کانادا را داشت، از اشرف خارج کنم. اما سمیه پناهنده به شمار میآمد و امریکاییها نتوانستند در این خصوص کمکی کنند. یکبار هم که او را برای ملاقات با مادرش آوردند، متوجه شدیم به او میکروفون وصل شده است. سمیه با آنکه قبلتر گفته بود میخواهد از سازمان خارج شود، آن روز مدام تکرار میکرد: «من به تصمیم خودم میخواهم بمانم!»
مصطفی محمدی پس از آن اقامت ۱۱۰ روزه و فروریختن کاخ باورهایشان، میگوید همچنان هرآنچه توانسته، انجام داده است تا سمیه را از سازمان مجاهدین خلق آزاد کند. حالا چندین سال از آخرین ملاقات آنها میگذرد. دراین سالها، پدر سمیه با مقامات دولتهای مختلف، از جمله کانادا و فرانسه ملاقات داشته است. او مقابل مقر سازمان مجاهدین خلق در فرانسه هم رفته و بارها مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. امروز شعارهای محمدی تغییر کرده اند و «مرگ بر رجوی» را فریاد میزند.
میگوید تنها فردی است که توانسته است از داخل اشرف، دیدارهایش با فرزندانش و ملاقاتهایش با امریکاییها فیلم بگیرد: «مجاهدین هیچوقت فکر نمیکردند کسی که حاضر به خودسوزی برای آنها شده است، روزی از این فیلمها علیه خود آنها استفاده کند؛ آنهم برای نجات فرزندش.»
او تمامی این فیلمها را در مستندی به نام «فیلمی ناتمام برای دخترم سمیه» تدوین کرد و برای پخش آن در ایران، به «پرستیوی» رساند.
انتشار این فیلم در رسانههای داخل ایران و جدا شدن محمدی از سازمان و فعالیتهایش علیه آنها باعث شده که مجاهدین او را «پیرو خط وزارت اطلاعات» ایران بدانند. مطرح شدن مساله سمیه و بر ملا شدن سرنوشت مشابه دیگر اعضای مجاهدین، سازمان را به ساختن فیلمی درباره سمیه کشاند. در این فیلم، سمیه روی صندلی نشسته است و بارها تاکید میکند به خواست خود باقی مانده و رفتار پدرش همان خط وزارت اطلاعات است.
حالا مصطفی محمدی در پاریس مقابل ما نشسته است و در حالیکه صدا و دستانش میلرزند و چشمانش پر از اشک میشوند، با بغض، صدایش بالا میرود: «من فقط میخواهم دخترم را ببینم. با او ملاقات کنم و حرف بزنم. او میخواهد برگردد اما سازمان او را به اسارت گرفته است. به تازگی به من گفته اند سمیه را در کمپ آلبانی دیده اند. من یک پدرم که اشتباههای بزرگی در زندگیام کردهام اما دخترم و سالهای پیشروی او رامیخواهم برگردانم.»
LET SOMAYEH CHOOSE IN A FREE COUNTRY
دیدار آقای مصطفی محمدی با مشاور ارشد رئیس جمهور فرانسه در کاخ الیزه در پاریس
دلتنگی های بی پایان برای دخترم سمیه (محبوبه: همیشه دلهره با من است)
همراه با مصطفی محمدی ودیگرخانواده اسیران فرقه رجوی
مصطفی محمدی: محبوبه و من تا روز آزادی سمیه آرام نخواهیم گرفت
نامه ۱۸۲ تن از نجات یافتگان به دیدبان حقوق بشر
Silencing the victims of Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult, PMOI, NCRI …) to promote Maryam Rajavi
سمیه محمدی توسط مزدور ارتش خصوصی صدام سونا صمصامی عضو گیری و بعنوان سرباز زیر هچده سال به عراق فرستاده شد
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=12235
مسعود بهنود : (مستند ناتمامی برای دخترم سمیه) فیلمی که خیلی تکون دهنده بود برایم.
نیم نگاه به نقل از تلویزیون فارسی بی بی سی ـ برنامه دیدبان، بیست و هفتم ژوئیه ۲۰۱۴: … تا حالا این طوری درباره مجاهدین فیلم ساخته نشده بود. به نظرم مستند کردن اینکه یک آدمی به کانادا مهاجرت کرده و به قرارگاه اشرف برود و همچنین از اینکه دخترش به او گفته می خواهم بروم به قرارگاه اشرف و ببینم آنجا چه خبر است فیلم گرفته ، تو فرودگاه (کانادا) هم …
۱۳۹۳/۵/۳
مسعود بهنود : (مستند ناتمامی برای دخترم سمیه) فیلمی که خیلی تکون دهنده بود برایم.
من این فیلم را سه بار دیدم هر سه بار در دقایق ششم و هفتمش بغض اجازه نمی داد فیلم را تماشا کنم. این فیلم خیلی عجیبی ست. فیلم مستندی ست از پدری که چون خودش هوادار سازمان مجاهدین بوده است و فرزندش رو تشویق کرده که او به قرارگاه اشرف برود (درعراق و به مجاهدین بپیوندد) و فرزندش در آنجا مانده است و پدرش بعدا به دیدن دخترش در قرارگاه اشرف رفته است و او تنها کسی است که توانسته است داخل اشرف برود که هم پسرش و هم دخترش در آنجا بودند. این چون خودش اهل این نوع نگرش است تمام مسائل را فیلمبرداری کرده است. فیلم تکان دهنده ای است و این فیلم جایی ساختنی نیست. کسی صحنه ارتباط خودش را با دو تا بچه اش فیلم گرفته ، اولی (پسرش) بعدها از قرارگاه اشرف آمده بیرون و حال در کانادا بسر می برد و دومی (دخترش ـ سمیه محمدی) همچنان مانده است آنجا (قرارگاه اشرف) و جز کسانی است که خانواده هایشان را دفع می کنند و بنابراین فیلم در حقیقت یک فیلم ناتمامی است که سرگذشت پدرش را در ارتباط با فرزندش به تصویر می کشد و …
فرناز قاضی زاده : و آنها از قرارگاه اشرف به کمپ لیبرتی منتقل شده اند.
مسعود بهنود : بله ، تا حالا این همه سال آنها برای همدیگر ، جمهوری اسلامی علیه مجاهدین و مجاهدین علیه جمهوری اسلامی ، حرفهایی گفته بودند و فیلم هایی ساخته بودند اما تا حالا این طوری درباره مجاهدین فیلم ساخته نشده بود. به نظرم مستند کردن اینکه یک آدمی به کانادا مهاجرت کرده و به قرارگاه اشرف برود و همچنین از اینکه دخترش به او گفته می خواهم بروم به قرارگاه اشرف و ببینم آنجا چه خبر است فیلم گرفته ، تو فرودگاه (کانادا) هم فیلم گرفته و وقتی رفته است به دیدن دخترش تنها کسی است که توانسته از توی قرارگاه اشرف هم فیلم بگیرد. به نظرم ازجمله کارهایی ست که به یادگار می ماند.
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=11733
در خصوص مستند “فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه”
عاطفه نادعلیان، انجمن نجات، مرکز تهران، دوم ژوئیه ۲۰۱۴: … امید است در ساختن فیلم ها و مستند هایی از این گونه همت بیشتری شود. از صدا و سیمای جمهوری اسلامی و تهیه کنندگان و کارگران این مجموعه کمال تشکر را دارم و درخواست میکنم به این کار و روشنگری در خصوص فرقه های مخرب بخصوص فرقه رجوی، که خانواده های بسیاری را دردمند نموده است، ادامه دهند. همچنین از انجمن نجات درخواست دارم تا …
در خصوص مستند “فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه”
مستندی با عنوان “فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه” به کارگردانی مصطفی پایه شناس در مورد خانم سمیه محمدی و خانوادۀ رنج کشیده ایشان از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید که بسیار غم انگیز و در عین حال تأثیر گذار و آموزنده بود. شجاعت کارگردان و مسئولین سیما در پرداختن به مسائل بسیار مبرم و حیاتی که در گذشته از ورود به آنها اجتناب میشد قابل تحسین است.
این مستند بسیاری از حقایق مربوط به مناسبات فرقه ای در درون سازمان مجاهدین خلق را به صراحت بیان می کند و عمق فاجعه اسارت ذهنی اعضا را آشکار می سازد. این برنامه هشداری به همه جوانان و خانواده های ایرانی است که نسبت به فرقۀ رجوی و سایر فرقه های مخرب پیرامون ما هوشیار باشند و فریب شعارهای آزادی خواهانه آنها را نخورند و به وابستگی روانی و سرسپردگی ذهنی فرقه های عصر حاضر توجه داشته باشند.
تهیه کنندگان این مستند با درایت و دانش کافی، تلاش نموده اند اندکی از درد و رنج خانوادۀ محمدی، و سایر خانواده هایی که فرزندانشان اسیر این فرقه هستند، را به تصویر بکشند. به نظر من تأثیر عمومی این مستند از کتاب های بسیاری که در این زمینه نگاشته شده بیشتر است. تجربه فرقه رجوی برای ملت ایران بسیار گران تمام شد و بهای گزافی طلبید؛ از این تجربه باید به نحو احسن برای هوشیاری نسل های آینده بهره برد.
امید است در ساختن فیلم ها و مستند هایی از این گونه همت بیشتری شود. از صدا و سیمای جمهوری اسلامی و تهیه کنندگان و کارگران این مجموعه کمال تشکر را دارم و درخواست میکنم به این کار و روشنگری در خصوص فرقه های مخرب بخصوص فرقه رجوی، که خانواده های بسیاری را دردمند نموده است، ادامه دهند.
همچنین از انجمن نجات درخواست دارم تا سی دی این مستند را تکثیر نموده و به صورت گسترده در اختیار جوانان و خانواده ها قرار دهد تا مانع از به دام افتادن افراد دیگر شوند. همیشه گفته میشود که پیشگیری بهتر از درمان است. انجمن نجات تلاش میکند تا اسرای ذهنی رجوی را نجات دهد، اما مهمتر آنست که کسانی که پتانسیل گرفتار شدن در فرقه رجوی دارند را از این دام برهاند.
با تشکر و با آرزوی نابودی فرقه های مخرب
عاطفه نادعلیان
***
مصطفی: من زبان او شده ام. محبوبه: سمیه را آزاد خواهم کرد
۲۰۱۷/۰۷/۰۱ از پارلمان اروپا تا قلب مرکز فرماندهی عنکبوتی فرقه رجوی در اور سورواز
فریاد آزادی و کانون آوا، اول ژوئیه ۲۰۱۷:… فرقه رجوی که مانند هرسال در این زمان أعلام اماده باش کرده و از ترس حضور جداشدگان و افشاگریهای انها که راه را برای اخراج این فرقه باز خواهد کرد گشتهای خود را چند برابر کرده بودند و طبق اطلاعاتی که چند روز قبل تر از طریق همرزمان ناراضی
۲۰۱۶/۰۷/۲۰ دیدار پدران دو اسیر فرقۀ رجوی با سفارتهای آلبانی و کانادا در پاریس
پیوند رهایی، پاریس، بیستم ژوئیه ۲۰۱۶:… روز جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵ برابر با ۱۵ ژوئیۀ ۲۰۱۶ آقایان مصطفی محمدی و قربانعلی حسین نژاد از اعضا و فعالان جدا شدۀ سازمان مجاهدین خلق (فرقۀ رجوی) که دخترانشان حدود بیست سال پیش در زیر سن قانونی از کانادا و فرانسه توسط فرقۀ رجوی بدون اطلاع پدرانش
۲۰۱۶/۰۷/۱۵ آکسیون دو پدر در شهر محل اقامت مریم رجوی برای آزادی دخترانشان
پیوند رهایی، پاریس، پانزدهم ژوئیه ۲۰۱۶:… روز چهارشنبه ۲۳ تیر ۹۵ برابر با ۱۳ ژوئیه ۲۰۱۶ آقایان مصطفی محمدی و قربانعلی حسین نژاد از جداشدگان تشکیلات سازمان مجاهدین خلق (فرقۀ رجوی) که دخترانشان همچنان در اسارت این فرقه در آلبانی بدون ارتباط و تماس با دنیای بیرون و ب
۲۰۱۶/۰۷/۱۲ خانواده ها و مصطفی محمدی همچنان سمیه و قربانیان را فریاد می زنند
ایران قلم، دوازدهم ژوئیه ۲۰۱۶:…شب رفتنی ست سپیده نزدیک ست هر ترفندی که دارید بزنید به دنیا اعلام کنید که مصطفی محمدی مزدور رژیم است گفتم که حرفی تازه بزن و شما ای شب پرستان کور دل از خواب غفلت بیدار شوید وای بر پدری که امروز نه تنها صدای مظلومیت فرزاندانش را نمیشنود بلکه انکار حق میکند مصطفی محم
۲۰۱۶/۰۷/۱۰ مادران، قربانیان فراموش شده فرقه رجوی – قسمت پنجم
انجمن نجات، مرکز تهران، دهم ژوئیه ۲۰۱۶:… دخترم سمیه در سال ۱۹۹۸ به عراق رفت که در آن زمان در سن نوجوانی بود و فهمیدم که به سبب تبلیغات و شایعات دروغی که سازمان در کانادا پخش کرده بود به طرف سازمان گرایش پیدا کرده است. بعد از آن فهمیدم که سازمان اقدام به جذب دختران و پسران جوان بین ۱۲ …
۲۰۱۶/۰۴/۰۹ نامۀ آقای مصطفی محمدی به صافی الیاسری قلم به مزد فرقۀ رجوی
پیوند رهایی، نهم آوریل ۲۰۱۶:… اقای صافی من این را قبلا از رجوی پرسیده بودم اما هیچگاه پاسخی نگرفتم . اینک از شما می پرسم این چه تشکیلاتی هست که دران افرادش نه به اینترنت دسترسی دارند و نه به تلفن همراه؟، چیزی که الان چوپانهای عراقی و چوپانهای همۀ دنیا در چراگاه هم با خود دارند. راستی چرا شما با من
۲۰۱۵/۱۱/۱۹ مطالبی مرتبط با حملات تروریستی پاریس (اولویت امروز، جمع کردن قرارگاه تروریست اور سور اواز)
پیوند رهایی، پاریس، نوزدهم نوامبر ۲۰۱۵:… و اولین وظیفۀ ارگانهای امنیتی بستن و جمع کردن لانه فساد همین تروریستها در اطراف پاریس منجمله قلعه اورسوراواز است زیرا براساس واقعیت امر این عملیات تروریستی دو روز قبل از سفر دکتر روحانی به دعوت رئیس جمهور فرانسه به پ
۲۰۱۵/۰۹/۲۹ آکسیون دو پدر معترض در فرمانداری اورسورواز فرانسه
پیوند رهایی، پاریس، بیست و نهم سپتامبر ۲۰۱۵:… بعد از ظهر دوشنبه ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۵ آقایان مصطفی محمدی و قربانعلی حسین نژاد پدران سمیه محمدی و زینب حسین نژاد و خانم حوریه محمدی خواهر سمیه محمدی بعد از حضور در شهر اورسوراواز محل اقامت مریم رجوی و فرقه اش ضمن تسلیم نام
۲۰۱۵/۰۹/۱۴ در راستای نجات گروگانها در اور سور اواز به هم بپیوندیم
نادر نادری، وبلاگ آیندگان، فرانسه، چهاردهم سپتامبر ۲۰۱۵:… برای رهائی دوستان اسیرمان و همبستگی با خانواده هایمان و برای مطالبه حقوق حقه خودمان و برای رساندن پیام خودمان و خانواده های اسیران لیبرتی که در معرض خطر هستند تقاضا دارم که یک گ
۲۰۱۵/۰۹/۰۹ سمیه ام تولدت مبارک (دلتنگى هاى بى پایان براى دخترم سمیه)
محبوبه حمزه (محمدی)، مادر سمیه محمدی، پاریس، نهم سپتامبر ۲۰۱۵:… سى و پنج سال پیش وقتى که منتظرتولدت بودیم مصطفى میگفت میدانم دخترى در راه است هدیه ى خداوند بزرگ و شکر گزارﻳﻢ میگفتم از کجا میدانى که حالا دختر است میگف ﻣﻦ میدانم دختر است و اﺳﻤﺶکه هم نام اولین زن شهی
۲۰۱۵/۰۹/۰۷ دو پدر شجاع بدنبال آزادی دختران اسیر در فرقه رجوی
ندای حقیقت، هفتم سپتامبر ۲۰۱۵:… رهبران فرقه رجوی حتی مانع دیدار و صحبت من با دخترم زینب که هر دو در داخل سازمان و در کمپ اشرف بودیم می شدند و تنها سالی یک بار در عید نوروز به مدت فقط یک تا دو ساعت به ما اجازه دیدار و صحبت آنهم تحت کنترل و مراقبت می دادند که در
۲۰۱۵/۰۹/۰۴ مصطفی محمدی: پخش اعترافات اجباری دخترم سمیه نشانه استیصال و وحشت رجوی است
انجمن حقیقت، چهارم سپتامبر ۲۰۱۵:… این نشان دهنده ى ترس سازمان از ازادى اسیران این فرقه ى جهنمى ست مجاهدین پایگاهى ندارند و هم چنین طرفدارى در هیچ کجاى دنیا و این سلاح کثیفى ست براى مبارزه با بک پدر و یا خانواده ها سلزمان میخواهد بگوید که به اصطلاح ارتششً که از سمیه و