خبرگزاری تسنیم، رهبرد معاصر و همشهری، تهران، چهاردهم ژوئن 2020:… پیش از این بارها هنرمندان نسبت به این گروهک تروریستی اعلام انزجار کردهاند و برخی از کارگردانان و بازیگران صاحبنام، در قابِ تلویزیون و پرده سینما نسبت به افشای حقایق پشت پرده این گروهک تروریستی، سریالها و فیلمهایی از خود به یادگار گذاشتهاند. دیر زمانی نگذشته که وقتی در نشست ضدایرانی منافقین در آغوش غربیها برگزار و مواضع گستاخانه مریم رجوی مطرح شد، هنرمندان خصوصاً برخی از بازیگران صاحبنام مثلِ کتایون ریاحی نسبت به این مواضع و فعالیتهای وقیحانه واکنش نشان دادند. حالا اینبار منافقین دست به کار شدهاند و با انتشار جلد نشریهای منتسب به خودشان، نام و تصویر برخی از هنرمندان و ورزشکاران را دستمایه حربههای جدید خودشان قرار دادهاند. برخی از بازیگران بلافاصله در صفحه مجازیشان واکنش نشان دادند تودهنی هنرمندان به رجوی .
Elahe – Grand Dame of Iranian Singers. By Anne Singleton, September 2005
تودهنی هنرمندان به رجوی ، سانسور مطالب در سایتهای سریالی مجاهدین خلق
1- هنرمندان در پاسخ به تسنیم: منافقین منفور و خائن در کشور ما جایی ندارند!
تسنیم نیوز، چهاردهم ژوئن 2020: (تودهنی هنرمندان به رجوی )
برخی از هنرمندان در گفتوگویی با خبرنگار تسنیم به انتشار تصاویری از هنرمندان روی جلد یکی از نشریات سازمان منافقین واکنش نشان دادند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، همهچیز با یک پیام تسلیت شروع شد که برخی نسبت به درگذشت خواننده مقیم خارج از کشور در فضای مجازی منتشر کردند. پس از آن جلد نشریهای که ارگان اصلی سازمان منافقین میباشد، در شبکههای اجتماعی پخش شد که تصاویر چند بازیگر و ورزشکار ایرانی را نشان میداد. نامهای آشنایی که به سراغشان رفتیم و البته برخی از آنها زودتر دست به کار شدند تا به این شیطنت شینع پاسخ بدهند. پیش از این بارها هنرمندان نسبت به این گروهک تروریستی اعلام انزجار کردهاند و برخی از کارگردانان و بازیگران صاحبنام، در قابِ تلویزیون و پرده سینما نسبت به افشای حقایق پشت پرده این گروهک تروریستی، سریالها و فیلمهایی از خود به یادگار گذاشتهاند. دیر زمانی نگذشته که وقتی در نشست ضدایرانی منافقین در آغوش غربیها برگزار و مواضع گستاخانه مریم رجوی مطرح شد، هنرمندان خصوصاً برخی از بازیگران صاحبنام مثلِ کتایون ریاحی نسبت به این مواضع و فعالیتهای وقیحانه واکنش نشان دادند.
حالا اینبار منافقین دست به کار شدهاند و با انتشار جلد نشریهای منتسب به خودشان، نام و تصویر برخی از هنرمندان و ورزشکاران را دستمایه حربههای جدید خودشان قرار دادهاند. برخی از بازیگران بلافاصله در صفحه مجازیشان واکنش نشان دادند. یکی از آنها اشکان خطیبی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون بود که در صفحه مجازیاش نوشت: “من هیچگاه عضو حزبی نبوده و نیستم. سوء استفاده سازمان مجاهدین(منافقین) از تسلیت گفتن هنرمندان به دلیل فوت یک خواننده ایرانی مقیم خارج از کشور، کار کثیف و غیرانسانی به شمار میرود. شرم بر شما”.
رویا میرعلمی بازیگر سینما و تلویزیون نیز در صفحه مجازیاش نوشت: “در پی سوء استفاده برخی رسانههای معاند سیاسی از استوریهای هنرمندان ذکر این نکته ضروری است که تنها جنبه هنری خانم خواننده در گذشته، مدنظر اینجانب و مابقی هنرمندان بوده و درج استوری یادبودِ این خواننده به هیچ عنوان تأییدی بر گرایش سیاسی و عقیدتی این هنرمند نیست.
گروهک منفور به روایت بیژن بنفشهخواه
خبرنگار خبرگزاری تسنیم به سراغ چند هنرمند دیگر رفت و با آنها درباره این تصاویر منتشر شده در جلد نشریهای منتسب به سازمان منافقین صحبت کرد. بیژن بنفشهخواه بازیگر سینما و تلویزیون که بارها با هنرنمایی در سریالهای تلویزیون و فیلمهای سینمایی خاطرهها به جا گذاشته در واکنش به این شیطنت، گفت: “مگر منفورتر از این گروهک هم وجود دارد، شما به هرکسی نامشان را بیاورید حالشان از اینها به هم میخورد.”
بهرنگ علوی: من هر گروهک و تفکر تروریستی را محکوم میکنم
بهرنگ علوی بازیگر سینما و تلویزیون است که این شبها سریال “پرگار” شهرام شاهحسینی را روی آنتن شبکه یک سیما دارد. بازیگری که به تعبیر خودش بارها در نقش سریالهای امنیتی و افشاگرایانه علیه گروهک منافقین، ایفای نقش کرده است. علوی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری تسنیم تأکید کرد: تکلیف و کارنامه ما مشخص است و علیه گروهک تروریستی منافقین فیلم بازی کردهام. در “امکان مینا” نقش مأمور وزارت اطلاعات را داشتم و میدانید که بازیگران با اعتقاد و باور نقشهایشان را انتخاب میکنند و هرکسی به هر نقش و ژانر و داستانی تن نمیدهد خصوصاً کارهایی که موضوعیت سیاسی دارند. من حداقل در کارنامهام میتوانم به جرأت بگویم در کاری ایفای نقش کردهام که چهرههای واقعی گروهک منافقین را نشان میدهد.
وی افزود: این مسئلهای که راه افتاده قطعاً شیطنتی بوده که بلافاصله از زمان انتشار پیگیر آن هستم. من فکر میکنم بهترین پاسخ این است که هرگونه پیام تسلیت و تبریک برای هنرمند یا ورزشکار یا چهره مردمی به احترام خاطراتی است که او در حافظه جمعی ما ساخته و لزوماً به معنای تأیید یا همسو بودن با خط فکری یا گرایشات سیاسی و اعتقادی آن شخص نیست. من موضعگیریام کاملاً مشخص است و کارنامه کاریام را در بیاورید جالب است بدانید سه کار سیاسی کردم که میتوانستید قبل از این اتفاقات به سراغم بیایید تا از مواضعم بیشتر آگاه شوید. وقتی “امکان مینا” را بازی کردم، سریال “معمای شاه” و “لانتوری” درباره آقازادهها را در کارنامهام دارم.
علوی خاطرنشان کرد: سه نقش سیاسی در یک سال از من پخش شد چرا آن موقع کسی درباره موضعم نپرسید؟ به نظرمن کلیت این ماجرا شیطنت است، ما تکلیف و کارنامهمان مشخص است. در قرنی زندگی میکنیم که در همهجای دنیا، هرگونه جنایت و تفکر تروریستی محکوم است، من هم به اندازه خودم به عنوان انسان، شهروند و هنرمند هرگونه گروهک تفکر تروریستی را محکوم میکنیم مثل بقیه مردم.
خسرو احمدی: آیا واقعاً منافقین در مملکت ما جا دارند؟
قدیمیترها هنرنماییاش را در “النگ و دولنگ” ایرج طهماسب دیدهاند و امروزیها آخرین سریال تلویزیونیاش را در قابِ “چرخ فلک” عزیزالله حمیدنژاد دنبال کردهاند و در سینما هم نظارهگر “خون خدا” و “چهارراه استانبول” خسرو احمدی بودهاند. او در واکنش به انتشار تصویرش در نشریهای منتسب به سازمان منافقین، به خبرنگار خبرگزاری تسنیم گفت: ما در مملکتی که 40 سال انقلاب شده، نقش داریم و زندگی میکنیم آنها (منافقین) چه آدمهای کثیفیاند که به قول معروف سوء استفاده میکنند. واقعاً جا دارند در مملکت ما؟ و ما کشور خودمان را رها میکنیم به سراغ آنها میرویم؟! متأسفانه خیلی کارها میکنند از جمله این شیطنتها و سوء استفادهها که برای آنها متأسفم!
متین ستوده: کسی به من دیکته نکرده که از مریم رجوی متنفر باشم!/ صددرصد سازمان منافقین تروریستی و خائند
متین ستوده بازیگر سینما و تلویزیون، با “یادآوری” شبکه آیفیلم سرزبانها افتاد، به تازگی “فوقلیسانسهها” را روی آنتن شبکه سه سیما داشت و در جشنواره فیلم فجر، با “سه کام حبس” سامان سالور روی پرده اکران رفت. نام و تصویر او هم بر روی جلد این نشریه منتسب به سازمان منافقین منتشر شده و در گفتوگویی با خبرنگار خبرگزاری تسنیم این اتفاق را محکوم کرد و گفت: واقعیت این است که من اصلاً اطلاع نداشتم آن خواننده ایرانی مقیم خارج از کشور با گروه منافقین همکاری میکردند که قطعا منفورتر از این گروهک هیچوقت در ایران وجود نداشته است. من تجربه شخصی ندارم و چیزهایی که شنیدهام، مستندها و آثاری را که مطالعه کردهام و خانوادهام به اصولی که پایبندند همیشه میدانستم چقدر گروهک کثیف و معاندیاند. همواره سعی میکنند یارکشی کنند و با این حرکت هم نشان دادند که چطور احمقانه، سوء استفاده میکنند. قطعاً میدانم که تقریباً 99 درصد همکاران من که پیام تسلیت منتشر کردند صرفاً جهت یادآوری خاطراتی که با این خواننده داشتهاند این کار را کردهاند.
وی با اشاره به حذف پیام تسلیت از صفحه مجازیاش، تصریح کرد: واقعاً از پیشینه این خواننده خبر نداشتم و وقتی متوجه شدم بلافاصله پیام تسلیت را از صفحهام (پیجم) پاک کردم اما بعد که فهمیدم باعث سوء استفاده آنها (منافقین) شده سعی کردم نظر شخصی و واقعیام را بازگو کنم. برخی هم فکر کردند به من دیکته شده اما اصلاً به این شکل نبود که بخواهد کسی به من دیکته کرده باشد. کسی گفته باشد اینها را بنویس هرآنچه که نوشتم از قلب خودم بود؛ تا جائیکه توانستم تفنر و انزجام را نسبت به مریم رجوی و تمام گروهک و کارهای کثیفی که در این سالها کردهاند، اعلام کردهام.
بازیگر “فوقلیسانسهها” با بیان اینکه منِ هنرمند سواد سیاسی ندارم و نباید هیچ اظهارنظر و دخالتی داشته باشم، سیاست سواد خودش را میخواهد تأکید کرد: هنرمندها ذاتاً روحیه لطیف و حساسی دارند به لحاظ شغل و پیشینه هنریشان و بعضاً احساساتی عمل میکنند. همان اتفاقی که برای خود من هم افتاده و در یک لحظه، خیلی احساساتی عمل کردم. اشتباهم این بود که مطالعه نکردم و نمیدانستم. قطعاً میدانستم و هرکدام از همکاران من هم میدانستند این کار را نمیکردند. هیچکدام از همکاران من تا جایی که میدانم سیاسی نیستند و نقد و اظهارنظری کردند به همانجا ختم شده است. منِ هنرمند سواد سیاسی ندارم و نباید هیچ اظهارنظر و دخالتی داشته باشم؛ در واقع سیاست، سواد خودش را میخواهد.
وی سازمان منافقین را سازمان تروریستی خائن دانست و افزود: پرواضح است که اینها چقدر کثیف و رذلند و جنایتهایشان بر هیچکس پوشیده نیست. من ترسی ندارم از ابراز این واقعیتها! من جزو آن بازیگرانیام که متأسفانه به واسطه حاشیههایی که ناخواسته برایشان بوجود آمده، همواره برخی دوست دارند به این حاشیهها دامن بزنند. واقعاً من فضای مجازی را فضای بیمارگونهای میدانم که همهچیز مجازی است و قضاوت در فضای مجازی از اساس غلط است. به همین خاطر سوء استفاده میکنند و خدا را شکر هنرمندها آمدند و گفتند نیتی نداشتیم و صرفاً همین بوده و هست؛ مگرنه همه میدانند این سازمان تروریستی و صددرصد خائن است.
گزارش و گفتوگو از مجتبی برزگر
–
2- بنفشهخواه: همه بازیگران را نباید به یک چوب زد/ از منافقین متنفرم + فیلم
تسنیم نیوز، چهاردهم ژوئن 2020: (تودهنی هنرمندان به رجوی )
وقتی گروهک تروریستی منافقین سعی میکند به دروغ، بازیگران ایرانی را حامیان خود کند؛ یکی از این بازیگران بیژن بنفشهخواه است که جلوی دوربین تسنیم نفرت خودش از منافقین را فریاد میکند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، وقتی با “جنگ 39” داریوش کاردان پا به دنیای تصویر گذاشت، همه پدر و عمویش را میشناختند، رفته رفته با “لبخند سوم”، “نوروز 75″، “دزدان مادربزرگ” و “بدون شرح”، در خانواده هنری بنفشهخواه، نام “بیژن” بیشتر سر زبانها افتاد. اگرچه در سینما هیچوقت نقش خوب و مؤثری به بیژن بنفشهخواه سپرده نشده اما جزو چند نفر اول کمدی ایران به شمار میرود. البته در سریال تلویزیونی “محکومین” نقش جدی را نیز تجربه میکند و مثل برخی از طنازان دیگر عرصه تصویر نشان داد که از پَسِ آن نوع نقشها هم برمیآید.
بنفشهخواه درباره افولِ برنامهها و سریالهای طنز در تلویزیون، رفتن عطاران و سریال نساختن مهران مدیری و خیلی از اتفاقات دیگر، صحبتهای صریحی کرده که به زودی همراه با فیلم، گفتوگوی این بازیگر قدیمی سینما، تئاتر و تلویزیون منتشر خواهد شد.
من هنوز هم فحش میخورم که به روحانی رأی دادم
*قبول دارید عدهای از همکارانتان با نمایش لباسها و خانهها و غذاهای آنچنانیشان به نوعی در فضایمجازی به مخاطبشان فخر میفروشند. یا درباره فلان مسئله سیاسی که علمی نسبت به آن ندارند اظهارنظر میکنند؛ شاید دلیل راهافتادن یکسری از موجها علیه همه جامعه بازیگری همین موارد باشد؛ قبول دارید؟
این راه افتادن موجهای تخریبی خیلی پیچیده است؛ شاید به ریاست جمهوری آقای روحانی برگردد که من مثل برخی از همکاران دیگرم، پستی گذاشتم که به ایشان رأی میدهم و چیز دیگری نگفتم و یا چیزی ننوشتم که کسی برود به ایشان رأی بدهد. 24 میلیون رفتند به آقای روحانی رأی دادند؛ آیا 24 میلیون به خاطر 50 بازیگر رفتند رأی دادند؟ نمیگویم بیتأثیر نیست اما شعور، دانش و فهم آن 24 میلیون زیر سؤال نمیرود؟ کماکان ما باید فحش بخوریم که به آقای روحانی رأی دادیم. من هنوز هم فحش میخورم که به آقای روحانی رأی دادم. اگر مشکلی در جامعه و مملکت وجود دارد برای این است که به آقای روحانی رأی دادم؛ این بازیگر تخریب کردن است.
مهاجرت رجوی به عراق ، خودزنی دوم و تعیین کننده مجاهدین خلق – قسمت اول
سعی میکنم درباره هیچچیز اظهارنظر نکنم
من رفتم به آقای روحانی رأی دادم و ایشان قانونی رئیس جمهور مملکت شدند. چرا باید عذرخواهی کنم؟ آنهایی باید عذرخواهی کنند که در طول این 40 سال رأی ندادند. طوری رفتار میکنند که به خودسانسوری دچار شویم و نظرمان را بیان نکنیم، واقعاً من الان میترسم و میخواستم پیجم را به خاطر اتفاقات جدید ببندم و دیگر سعی میکنم درباره هیچچیز اظهارنظر نکنم. ما هم مثل آدمهای معمولی حق اظهارنظر داریم شاید برخی موافقش باشند و برخی نه! تا زمانی که با نظرات و اعتقادات همدیگر کنار نیاییم این رویه وجود خواهد داشت.
نباید همه بازیگران را به یک چوب زد
ما باید بدانیم که هرکسی اعتقادات و سلایق و نظرات خودش را دارد. از طرفی با نمایش ماشین گرانقیمت و خانه آنچنانی هم موافق نیستم و البته حمله به این اقشار را هم نمیپسندم، چون بعضاً زحمت کشیدهاند و از راه حلال این خانه و ماشین را خریدهاند. هرکس ثروتمند است حتماً به جایی وصل نیست و اختلاس نکرده؛ در واقع نباید همه بازیگران را به یک چوب زد.
پشیمان نیستید؟
* وقتی وضع موجود را میبینید، وعدههایی که گفته شده اما عملیاتی نشده است. من به عذرخواهی کار ندارم اما پشیمان نیستید چرا وارد این فضا شدید؟
مثل همان فیلمنامه 5 قسمتی است که میخوانم و نقش را میپذیرم اما در عمل و مرحله تصویربرداری، چیزی دیگری میشود. به گونهای مرا پشیمان میکند که چرا آن نقش و کار را پذیرفتم. ما چه میدانستیم چنین میشود. چند نفر کاندیدای ریاست جمهوری شدند و فکر میکردیم این انسان از بقیه بهتر است؛ آیا به وعدهها و حرفهایشان عمل میکنند؟ در واقع هیچ تضمینی وجود ندارد.
نه پولی گرفتیم و نه در دوره ایشان وضعم بهتر شد
* اینطور احساس میشود که شاید سازماندهی شده باشد؛ از جایی به شما نگفتند این کار را انجام بدهید؟
نه پولی گرفتیم و نه در دوره ایشان وضعم بهتر شد. نه کارگردان شدم و نه تهیهکننده؛ پیش از این وضعم بهتر بود و هم ماشین و خانه بهتری داشتم. بدانید زنجیروار همه به هم وصلیم، کارگرها بدتر از همه و البته کارخانهدارها هم مثل قبل، سود نمیبرند و هرکس به اندازه خودش ضرر کرده است.
نمیدانستم خانم خواننده طرفدار منافقین است
* در این میان برخی جناحها و گروهها برخی اوقات شما (بازیگران) را بازیچه خودشان قرار دادند و هنوز هم گهگاهی با شیطنت و رفتاری این بازی را به راه میاندازند مثل گروهک تروریستی منافقین…
اصلاً نمیدانستم این خانم خواننده طرفدار منافقین است و البته خیلیها هم نمیدانستند. من آهنگ قدیمی ایشان را استوری کردم، آهنگی که 50 سال پیش خوانده بودند، زمانی که اصلاً مجاهدین وجود نداشت. نه تسلیت گفتم، نه قلب سیاه و استیکر گریه گذاشتم! اما در آن نشریه نوشته بودند سوگ هنرمندان. از کودکی آهنگ ایشان را شنیده بودم و اصلاً نمیدانستم 30، 40 سال آهنگ دادند. جالب است که هیچکس به من چیزی نگفت.
تازه فحشها شروع شد
دو سه روز بعد جلد روزنامهشان منتشر شد کارگردان، دستیار و برنامهریز و بازیگری تصویر آن روزنامه را برای من فرستادند و گفتند بیژن این تصاویر چیست؟ تازه فحشها شروع شد و فهمیدم مردم هم نمیدانستند. نمیخواستم اینها (منافقین) مطرح شوند اما برای اینکه افکار عمومی روشن شود دو استوری و پست در فضای مجازی گذاشتم. البته از قبل هم سابقه دارد که دست به چنین سوء استفادههایی میزنند. نمیخواهم بیشتر باز کنم اما قبلاً ویدئویی از خودم گذاشته بودم و کسی در خارج از کشور که متنفرم نامش را بر زبان بیاورم این ویدئو را داخل پیجش گذاشت.
دنبال بهانهایم همدیگر را خراب کنیم
ما نباید همدیگر را خراب کنیم و آنقدر زود قضاوت کنیم. ما که همدیگر را میشناسیم؛ در طول این 47 سال عمرم در این مملکت، بیشترین زمانی که از این مملکت بیرون بودم به دو ماه میرسد. منتها ما دنبال بهانهایم همدیگر را خراب کنیم. آنقدر به من خائن، مزدور و بیسواد گفتند. من هیچوقت نگفتهام و یادم نمیآید بگویم من آدم با سوادیام! حافظ و سعدی بلدم و معلومات زیادی دارم. استوری من نشاندهنده باسوادی یا بیسوادی من است.
برای خودشان لعن و نفرین خریدند
من بالای 95 درصد کامنتها را میخوانم و جواب میدهم جزو معدود بازیگرانیام که جواب مردم و طرفدارانم را میدهم. موقعی که این اتفاق افتاد آنقدر حجم انتقادها بالا رفت که میگفتند بیسوادی! چرا تحقیق نکردی؟ چه تحقیقی کنم اصلاً آنها (منافقین) برای من مهم نیستند که بخواهم راجع به آنها تحقیق کنم و آمارشان را بگیرم. برای ما و امثالهم مهم نیست. این قضیه باعث شد دوباره سرزبانها بیایند و البته دوباره برای خودشان لعن و نفرین خریدند.
صادقانه میگویم یک نفر را گیر نمیآورید از اینها (منافقین) خوششان بیاید و همه با کلمات زشت و نفرت یادشان میکنند مخصوصاً با آن عملیاتی که ایرانی را گذاشتند روبروی ایرانی و با صدام همدست شدند و فجیعترین کارشان آن بود و البته جنایتهای دیگری از آنها در تاریخ ثبت شده که فراموششدنی نیست.
گفتوگو از مجتبی برزگر
فیلمبردار و تدوینگر: محمدرضا کشتدار
–
3- پیام اینستاگرامی متین ستوده به مریم رجوی
راهبرد معاصر، چهاردهم ژوئن 2020: (تودهنی هنرمندان به رجوی )
متین ستوده، بازیگر سینما و تلویزیون به مریم رجوی سرکرده سازمان منافقین در اینستاگرام پیام داد.
به گزارش راهبرد معاصر، متین ستوده، بازیگر سینما و تلویزیون به مریم رجوی سرکرده سازمان منافقین در اینستاگرامش پیام داد.وی در این پیام خطاب به رجوی نوشت: اینها تماما حرفهای دل و شخص خود من هست بعد از اینکه دیدم روزنامه کثیف مجاهد به نفع خودش عکس من و همکارانم که برای بازیگر قدیمی ایران تسلیت گفته بودیم رو چاپ کردن و جوری وانمود کردن که انگار ما با این خائنین همدردی کردیم!
ستوده طی چند روز گذشته در مورد مرگ مرجان از خوانندگان قبل از انقلاب اظهار نظر کرده بود، اما گویا از نزدیکی مرجان به سازمان منافقین اطلاع نداشته است.
–
4- سانسور برائت برخی هنرمندان سینما از خواننده منافقین
همشهری آنلاین، چهاردهم ژوئن 2020: (تودهنی هنرمندان به رجوی )
کیهان نوشت: پس از اعلام مرگ بازیگر فیلمفارسی و خواننده زن رژیم پهلوی و حامی منافقین یعنی شهلا صافی ضمیر مشهور به مرجان، برخی از هنرمندان، بدون اطلاع از سوابق این زن به وی ادای احترام کردند.
به گزارش همشهری آنلاین، کیهان در ادامه نوشت: پس از اعلام برائت همان هنرمندان از جریان نفاق و زن یاد شده، رسانههای منافقین دست به سانسور برائت هنرمندان زدند. از جمله سایت منافقین که مطابق روش معمول خود یعنی دروغ و بزرگنمایی دروغ، همچنان سعی میکند ضمن بتسازی از این خواننده، هنرمندان ایران را حامی وی جا بزند!
تودهنی هنرمندان به رجوی ، سانسور مطالب در سایتهای سریالی مجاهدین خلق
(پایان)
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/به-بهانه-درگذشت-مرجان-،-شهلا-صافی-ضمیر/
به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر ، خواننده ای که مسیر درست را انتخاب نکرد
بخشعلی علیزاده، انجمن فراق، اردبیل، دوازدهم ژوئن 2020:… اینگونه نبود که همگان فریب این فرقه را بخورند، برخی هم بودند که به سرعت مسیر پیموده شده را تصحیح نمودند و بعد از پیوستن به فرقه رجوی از فرقه جدا شده و به مسیر درست زندگی خود رفتند، مانند «الهه» که روزگاری برای خودش یکی از سرشناس ترین خواننده های ایرانی بود. وی بعد از جدا شدن از فرقه رجوی در یک گفت وگو از علت جدا شدنش از فرقه رجوی و گروهش چنین گفته بود: «برای مجاهدین هنر هم مثل هر چیز دیگری است. اگر بتوانند از آن سوءاستفاده کنند، دریغ نخواهند کرد. غیر از این برایشان معنی دیگری ندارد. آنها هر کس و هر چیز را در راه اهدافشان مورد سوءاستفاده قرار می دهند و این می تواند مردم باشند یا هنر. آنها همان طور که مردم را به راحتی از بین می برند هنر را هم نابود می کنند و البته هنرمند را هم به همراه آنها» . به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر
یادی از مرضیه بانوی بزرگ ترانه وآواز ایران که درغربت _ تنهایی وزندان فرقه تروریستی رجوی جان باخت
به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر ، خواننده ای که مسیر درست را انتخاب نکرد
به بهانه درگذشت «مرجان» خواننده ای که مسیر درست را انتخاب نکرد جایگاه هنرمندان در فرقه رجوی فقط برای سوءاستفاده است
هفته قبل یکی از اخبارهای مورد توجه افکار عمومی، درگذشت «مرجان» خواننده قبل از انقلاب ایران بود.
وی در اوایل هفتاد سالگی در بیمارستانی در آمریکا به خاطر مشکل قلبی درگذشت. در طول چهار دهه بعد از سرنگونی نظام شاهنشاهی شاهد آن بودیم برخی از خواننده های قبل از انقلاب که به نوعی منافع خود را در تائید و همراهی با فرقه تروریستی و منفور رجوی می دیدند بعد از مدتی در کنار آنان قرار گرفته و شروع به فعالیت های ضد نظام نمودند.
برای نمونه منوچهر سخایی، عماد رام و مرضیه و در نهایت هم «مرجان» و تعدادی چهره های ورزشی و غیره!
اما اینگونه نبود که همگان فریب این فرقه را بخورند، برخی هم بودند که به سرعت مسیر پیموده شده را تصحیح نمودند و بعد از پیوستن به فرقه رجوی از فرقه جدا شده و به مسیر درست زندگی خود رفتند، مانند «الهه» که روزگاری برای خودش یکی از سرشناس ترین خواننده های ایرانی بود. وی بعد از جدا شدن از فرقه رجوی در یک گفت وگو از علت جدا شدنش از فرقه رجوی و گروهش چنین گفته بود: «برای مجاهدین هنر هم مثل هر چیز دیگری است. اگر بتوانند از آن سوءاستفاده کنند، دریغ نخواهند کرد. غیر از این برایشان معنی دیگری ندارد. آنها هر کس و هر چیز را در راه اهدافشان مورد سوءاستفاده قرار می دهند و این می تواند مردم باشند یا هنر. آنها همان طور که مردم را به راحتی از بین می برند هنر را هم نابود می کنند و البته هنرمند را هم به همراه آنها»
ببینید که «الهه» در کوتاه ترین عبارت حاصل تجارب خود را به چه زیبایی بیان نمود. دقیقا دست گذاشته بودند روی اصل قضیه؛ اصل قضیه چه بود؟ اصل قضیه این بود که دیدگاه فرقه رجوی نسبت به هنر و هنرمند چگونه است؟
پاسخ به این سوال کلیدی و حساس باعث تغییر مسیر این هنرمند شده بود، او در مدت خیلی کوتاه متوجه شده بود که تبدیل به یک ابزاری شده است در دستان فرقه رجوی. فرقه در حال سوءاستفاده از نام این هنرمند بود که وی متوجه شد و مانع ادامه این رذالت فرقه رجوی گردید. بعدها هم که برگشت به کشورش و در پایان زندگیش با آرامش تمام سر بر بالین گذاشت و جان به جانان سپرد. اما «مرجان» چه؟ مرضیه چه؟ سخایی چه؟ عماد رام چه؟ و …
متاسفانه این افراد تحت تاثیر شعارهای پوچ و تو خالی فرقه رجوی قرار گرفته بودند و گول آنان را می خوردند. من و سایرین رهایافتگان هم گول و فریب شعارهای فرقه را خورده بودیم که عمرمان را تباه کردیم و تا بفهمیم چه شد عمرمان گذشت. اما مهمتر این بود که بلافاصله بعد از متوجه شدن این مسیر اشتباه سریع به خودمان آمدیم و مسیر زندگی خودمان را خودمان انتخاب کردیم.
اما «مرجان» مسیرش را تصحیح نکرد. از اینکه او رفت و در آمریکا مستقر شد معلوم بود که تمایل ندارد در کنار و نزدیک فرقه رجوی باشد ولی در سالگردهایی مانند ۳۰ خرداد، ۱۷ ژوئن، ۳ ژوئیه، ۱۵ شهریور و ۳۰ مهر برای فرقه رجوی برنامه اجرا کرد. هر چند برنامه هایش عمدتا در حد اجرای یک ترانه بود و سریع صحنه را خالی می کرد ولی فرقه رجوی از همین حضور چند دقیقه ای سوءاستفاده کرده و به اهداف خودش نزدیک می شد. دقیقا همان مفهومی که الهه در گفته هایش مطرح کرده بود (سوءاستفاده).
امیدوارم که سایرهنرمندان کشورمان با دید باز و تفکری روشن به آینده خود نگاه کنند و بدانند که می شود با یک حرکت غلط، تلاش های شبانه روزی خودشان را ضایع نمایند و هدر دهند.
به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر
یادداشت از: بخشعلی علیزاده
به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر ، خواننده ای که مسیر درست را انتخاب نکرد
***
همچنین: (مطلبی انتقادی، مارس 2013)
http://iran-interlink.ca/fa/index.php?mod=view&id=14787
مجاهدین خلق (فرقه رجوی) و مرجان . از فيلمهاي آنچناني تا دفاع از حقوق زنان
… اگر خانم مرجان، چهره بيروني مجاهدين را ديده است، بايستي خطاب به ايشان بگويم كه چهره واقعي آنها درست صد و هشتاد درجه با چهره بيروني شان متفاوت است. به استناد تجربه هيجده ساله خودم كه در اين تشكيلات بوده ام و هزاران نفر ديگري كه از اين تشكيلات جدا شده و به دنياي غير تشكيلاتي روي آورده اند، ممانعت از ابراز هرگونه عقيده و نظر در تشكيلات و محدود كردن نفرات در ارتباط با دنياي آزاد، باعث شده است كه نفرات تشكيلات به يك انسانهاي بي اراده و ماشين تبديل شوند. خانم مرجان، شما كه از چنين زنان مبارزي صحبت مي كنيد آيا مي دانيد كه آنها در چندين لايه فكري و جسمي محصور هستند و ساليان سال است كه آرزوي زندگي مثل يك زن معمولي را دارند، و هر شب بايستي بخاطر كارهاي كرده و نكرده خود صدها فحش و ناسزا تحمل كنند و … تودهنی هنرمندان به رجوی
وبلاگ باند رجوی، دهم مارس 2013
http://bandrajavi.blogfa.com/post/260
شهلا صافی ضمیر كه با نام مستعار «مرجان» معروف است از هنرپيشه هاي فيلم فارسي كه با بازي در فيلمهايي چون «سالومه» كاملا عريان جلوي دوربين ظاهر شد و افتخار «هنرپيشه سكسي» را از آن خود كرد، اكنون در خارج از كشور به فعاليت سياسي به هواداري از مجاهدين مشغول است. مرجان، پس از انقلاب چند سالي را در ايران زندگي كرد و سپس با همسر خود راهي فرنگ گرديد.
طي سالياني كه مرجان در خارج از كشور زندگي مي كرد، بدليل محدوديت مالي، هيچگونه سياسي و فرهنگي نداشت. اما سال 84 بالاخره مرجان به صحنه آمد و براي «مريم رجوي» تملق گويي كرد. بقول قديميها «بسوزه بي پولي كه آدم را به چه كارهايي وادار نمي كنه»
در اين سالها مرجان در برخي از برنامه هاي مجاهدين شركت كرده و حتي ترانه اي را هم به «مريم رجوي» تقديم كرده است. اما مصاحبه اي كه اخيرا از «ستاره سكسي سينماي ايران» در سايت همبستگي ملي وابسته به مجاهدين منتشر شده مرا واداشت با نگاهي به اين مصاحبه، اين مطلب را بنويسم.
مرجان در ابتداي مصاحبه خود به «مبارزات زنان» در «رژيم سلطنتي» اشاره كرده و گفته است: «در طول مبارزات خونین ملت ایران با رژیم دیکتاتوری سلطنتی که منجر به پیروزی انقلاب شد، زنان اگر نخواهم ادعا کنم که در صف اول، حتما همدوش و در کنار مردان در تمامی جبهه ها حضوری بسیار فعال داشتند.»!!!
خانم مرجان در حالي به مبارزات زنان در رژيم شاه اشاره مي كند كه خود نيز در اين مبارزه نقش فعالي داشت از جمله فعاليتهاي او را مي توان در فيلمهاي «هرجايي»، «سالومه»، «مادر جونم عاشق شده» و «ضعيفه» و دهها فيلم مشابه ديگر سعي مي كرد با درآوردن كامل لباسهاي خود و ظاهر شدن جلوي دوربين، به مبارزه ضد امپرياليستي خود بپردازد. البته خانم مريم رجوي نيز در زمان شاه به مبارزه مي پرداخته است!!!
مرجان، كه باور كرده است يك انقلابي است، همچون نظريه پردازان «جنبش انقلابي» مي نويسد: «بعد از پیروزی انقلاب به سرقت رفته سال ۱۳۵۷ و حاکمیت آخوندها شکل گیری جنبش مقاومت یک ضرورت حیاتی برای مقابله با ارتجاع بود. مشارکت زنان در گروه های میلشیا یکی از عوامل بسط و گسترش این جنبش شد تا جاییکه در راهپیمایی با شکوه سی ام خرداد سال ۱۳۶۰ حضور چشمگیر زنان باعث وحشت رژیم شد. اکنون نیز هزار زن اشرفی زندان لیبرتی و شهر اشرف را اکثر این فولاد های آبدیده و معلمان تجربه اندوخته در راه مبارزه با ارتجاع تشکیل می دهند که به عیان تبدیل به نهاد و الگویی برای زنان قهرمان ایران.»
آويختن به «مرجان» از سوي مجاهدين خود بيانگر يك چيز بيشتر نيست و آن هم دريوزگي و افلاس آنهاست. اين جانب شخصا براي تمامي هنرمندان ميهنم احترام خاصي قائل هستم چه كساني كه قبل از انقلاب و چه كساني كه پس از انقلاب فعاليت داشته اند. اما استفاده ابزاري از آنها، آنهم از سوي كساني كه قبل از هر كس ديگري خود را انقلابي ترين گروه روي زمين مي دانند، يك خيانت است. مجاهدين خلق كه مبارزه آنها با رژيم شاه خواستار برچيدن سينماي قبل از انقلاب بودند و فيلمهاي هنري آن روزگار را «فحشا در سينما» مي ناميدند اكنون به يكي از آن هنرمندهاي آن فيلمها آويخته و از او تأييديه مي خواهند.
اگر خانم مرجان، چهره بيروني مجاهدين را ديده است، بايستي خطاب به ايشان بگويم كه چهره واقعي آنها درست صد و هشتاد درجه با چهره بيروني شان متفاوت است. به استناد تجربه هيجده ساله خودم كه در اين تشكيلات بوده ام و هزاران نفر ديگري كه از اين تشكيلات جدا شده و به دنياي غير تشكيلاتي روي آورده اند، ممانعت از ابراز هرگونه عقيده و نظر در تشكيلات و محدود كردن نفرات در ارتباط با دنياي آزاد، باعث شده است كه نفرات تشكيلات به يك انسانهاي بي اراده و ماشين تبديل شوند.
خانم مرجان، شما كه از چنين زنان مبارزي صحبت مي كنيد آيا مي دانيد كه آنها در چندين لايه فكري و جسمي محصور هستند و ساليان سال است كه آرزوي زندگي مثل يك زن معمولي را دارند، و هر شب بايستي بخاطر كارهاي كرده و نكرده خود صدها فحش و ناسزا تحمل كنند و به گفته زناني كه از تشكيلات خارج شده اند، ابتدايي ترين چيزي كه يك زن دوست دارد، مثل آرايش كردن را هم از آنها دريغ مي كنند.
آيا خانم مرجان مي داند صدها تن از اين زنان به عقد و نكاح مسعود رجوي در آمده اند و بصورت تكي يا جمعي به هم خوابگي با مسعود رجوي مي پردازند؟ آيا خانم مرجان مي داند براي اينكه اميد به آينده و زندگي را از آنها بگيرند و تنها به مبارزه و رجوي فكر كنند، رحم آنها را از بدنشان خارج مي كنند؟
آيا اين رسم انسانيت و مبارزه براي آزادي است؟ خانم مرجان درست است كه شما زير تبليغات مجاهدين اين مطالب را نوشته ايد ولي اگر وجدان انساني در درونتان هست به اين مواردي كه نوشتم فكر كنيد، آن زنان بدبخت و بيچاره كه اكنون يكي پس از ديگري يا با سكته يا با خمپاره و گلوله كشته مي شوند نياز به تعريف و تمجيد ندارند آنها نياز دارند كه تلاش كنيم تا از اين مرداب مرگبار نجاتشان بدهيم. مردابي كه متاسفانه هر تلاششان به فرو رفتن بيشتر در اعماق، منجر مي شود.
به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر
***
همچنین: (پاسخی به مطلب انتقادی فوق ، مارس 2013)
http://iran-interlink.ca/fa/index.php?mod=view&id=14836
سخنی صمیمانه با خانم شهلا صافی ضمیر( مرجان )
حساب امثال نوعی شما با حساب مجاهدین بطورکل جدا است
… حال از اینجا خطاب به خانم مرجان باید بگویم بر خلاف خیلی ها که مجاهدین را به دلیل یارگیری بازیگران و خوانندگان قبل از انقلاب مورد سرزنش و شماتت قرار می دهند، از نگاهی متفاوت صورت مسئله را می بینم؛ به این معنی که بجای سرزنش مجاهدین در نزدیکی به امثال شما، مایلم شما و امثال شما را به دلیل نزدیکی با مریم رجوی در یک قاب نقد کنم. به دلایل این کارم در ادامه می پردازم، اما قبلا اصرار دارم روی این نکته پافشاری کنم که وقتی مجاهدین به امثال شما نزدیک می شوند به این معنی است که یقین دارند از این نزدیکی و یارگیری منتفع می شوند؛ می توانند از شما استفاده سیاسی و تبلیغاتی کنند. تفسیرش این است که روی جذب و جلب اعتماد کسانی که به هر دلیل نسبت به شما سمپاتی و علاقه دارند حساب باز می کنند … تودهنی هنرمندان به رجوی
س- تسلیمی، مجاهدین دبلیو اس، پانزدهم مارس 2013
http://www.mojahedin.ws/?p=9356
چند روز پیش یکی از سایت های مخالف سازمان به بهانه مصاحبه خانم شهلا صافی ضمیر(مرجان) با سایت همبستگی مطلبی نوشته بود که از جهاتی برایم اهمیت داشت. این مطلب گاهی توهین آمیز به خانم مرجان البته به قصد طعن و سرزنش و چزاندن مجاهدین نوشته و قصدش این بود که القا کند مجاهدین کارشان به جایی رسیده که دست به دامن یک بازیگر فیلمفارسی زمان شاه شده اند. نویسنده با چنین نگرشی سخت و غیر منصفانه خانم مرجان را ترور شخصیتی کرده بود تا ثابت کند مجاهدین چقدر مستاصل و درمانده شده اند. در آغاز عرض کنم روی سخن ام در این یادداشت نه نویسنده مقاله مورد اشاره که خانم مرجان است. ولی پیش از آن لازم می دانم به یک موضوع کلی اشاره کنم؛ در واقع امر هر کدام از ما دارای گذشته ای هستیم، آمیخته به بدی و خوبی وگناه و ثواب. کمتر یافت می شوند آدم هایی که یا سیاه سیاه یا سفیدسفید باشند. در این بین آدم هایی به دلایلی من جمله فعالیت های هنری – ورزشی و … بیشتر در معرض دید و داوری مردم هستند؛ که قضاوت در مورد این افراد به جهت همین دلایل کاری سهل و آسان است. چرا که قضاوت ها عموما و همانگونه که در آن مطلب مورد ذکر می بینیم بر پایه مشاهده محصولات کاری و بعنوان مثال کیفیت و کمیت حضور یک بازیگر زن در فیلم های آنچنانی صورت می گیرد. این قضاوت ها وقتی آلوده به سیاست هم بشود می شود تقریبا آن را حدس زد که تا کجا پیش می روند.
مخلص کلام این که هر کسی گذشته ای دارد. این گذشته یا در معرض دید عموم قرار می گیرد یا در خاطره و ذهن و حافظه خودش می ماند. شاید صاحب همان قلمی که آنگونه خانم مرجان را مورد اتهام قرار داده، در همان زمان که خانم مرجان بازیگر سینما و یا خواننده بوده یکی از آرزوی هاشان عکس گرفتن با ایشان بوده باشد. آنچه این تغییر را بوجود آورده تغییر شرایط زمانی و بعضا ارزش های عرفی جامعه است. این ها چندان برای قضاوت و داوری درونی ( وجدانی نام می بریم) توفیری ایجاد نمی کند؛ این اهمیت دارد که هر کدام از ما در درون فردیت مان دچار لغزش و خطا هستیم و قرار نیست در کوران تغییرات فردی و فکری و اخلاقی و … به خودمان اجازه بدهیم به انگیزه های سیاسی و یا هر چیز دیگر مدام گذشته آن دیگرانی که بیشتر در معرض دید بوده را به رخ شان کشیده و سرزنش و مذمت کنیم و این خود پنهان شده در فردیت مان را بکلی به فراموشی بسپاریم؛ کمااینکه وقتی نویسنده مقاله با چنان صراحتی از زیر و بم برخی فیلم های این بازیگر یاد می کند، پیشاپیش اعلام می دارد خود جزیی از آن جامعه ای که امروز مشغول محاکمه آن است بوده و در این صورت می شود قضاوت کرد آن رویای عکس گرفتن نویسنده با خانم مرجان در آن گذشته مورد بحث چقدر واقعی است! منظورم این است که به گذشته های فردی ما آدم های خاکستری نباید مثل مجاهدین به شکل ابزاری نگاه و قضاوت کرد. اگر اینگونه باشد ما هم به نوعی آلوده ویروس های ضداخلاقی مجاهدین هستیم و خودمان خبر نداریم.
حال از اینجا خطاب به خانم مرجان باید بگویم بر خلاف خیلی ها که مجاهدین را به دلیل یارگیری بازیگران و خوانندگان قبل از انقلاب مورد سرزنش و شماتت قرار می دهند، از نگاهی متفاوت صورت مسئله را می بینم؛ به این معنی که بجای سرزنش مجاهدین در نزدیکی به امثال شما، مایلم شما و امثال شما را به دلیل نزدیکی با مریم رجوی در یک قاب نقد کنم. به دلایل این کارم در ادامه می پردازم، اما قبلا اصرار دارم روی این نکته پافشاری کنم که وقتی مجاهدین به امثال شما نزدیک می شوند به این معنی است که یقین دارند از این نزدیکی و یارگیری منتفع می شوند؛ می توانند از شما استفاده سیاسی و تبلیغاتی کنند. تفسیرش این است که روی جذب و جلب اعتماد کسانی که به هر دلیل نسبت به شما سمپاتی و علاقه دارند حساب باز می کنند. البته این حساب و کتاب ها بسته به کسانی که مجاهدین به دام می اندازند نتایج متفاوتی در بردارد. همانطور که می دانید نزدیک شدن مجاهدین به امثال مرضیه و مرتضی و عارف و الهه و ویگن هر کدام به درجاتی و با توجه به درجه محبوبیت گذشته و حال آنها خروجی های متفاوتی بجا گذاشت و شما واقفید که از میان آن همه به جز یک نفر، بقیه در کوتاهترین زمان متوجه آن نگاه ابزاری و سوء استفاده های مالی مجاهدین شدند و بعد هم آنچه مجاهدین بر سرشان آوردند را به زبان آوردند. حتی آنها در ابتدا درک درستی از ماهیت ایدئولوژیکی – سیاسی مجاهدین نداشتند و با انگیزه های کاملا حرفه ای به مجاهدین نزدیک شده بودند؛ که آنهم بخاطر این بود که آنها بواقع آدم های سیاسی نبودند و با شاخص های شغلی و حرفه ای به تور مجاهدین افتاده بودند. اما بتدریج پی بردند که مجاهدین هم از حرفه و شغل آنها و هم از جایگاهی که کمابیش در میان ایرانیان مقیم خارج و داخل داشتند بهره برداری می کنند. در ادامه هم متوجه شدند در چه دام هولناکی افتاده و وقتی هم به خود آمدند اولین کاری که انجام دادند بابت اشتباهی که بدلیل عدم آگاهی بود از مردم پوزش خواستند. ( تودهنی هنرمندان به رجوی )
می خواهم یادآور شوم تکلیف مجاهدین با مقولاتی چون مردم و استقلال و آزادی و … روشن و اظهر من الشمس است؛ و آنهایی که مجاهدین را بابت نزدیکی با این بازیگر و آن خواننده زمان شاه به مطایبه و سخره و طعن و نیش می گیرند، باید یادشان باشد حساب امثال نوعی شما با حساب مجاهدین را بطورکل جدا کنند. اگر کسی باید مورد نقد و نصیحت قرار بگیرد، امثال شما هستید. افرادی که مجاهدین را به دلیل نزدیکی به شما مسخره می کنند، توجه ندارند کسانی را ترور شخصیت می کنند که در مقایسه با مجاهدین هزاران بار بیشتر شایسته داشتن نام و هویت و شناسنامه ایرانی هستند. واژه هایی مثل عرق ملی و مردم دوستی بیشتر شایسته آنها است و نه کسانی که برای کسب قدرت حاضر به هر خیانت و جنایتی در حق مردم هستند. از این رو اصرار دارم بر خلاف نویسنده مقاله مذکور به جای شماتت مجاهدین در نزدیک شدن به شما، سفارش کنم حیف است کسانی مثل شما پس از آن همه فراز و نشیب به جای پیمودن درست مابقی زندگی تان، با ایستادن کنار مریم و مسعود رجوی طعن و بدنامی برای خود دست و پا کنید.
به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر ( تودهنی هنرمندان به رجوی )
***
همچنین:
لینک به منبع
الهه بانوی کبير خوانندگان ايراني . مصاحبه خانم الهه با آن سينگلتون
ماهنامه “گزارش نجات يافتگان” سپتامبر دوهزار و پنج
الهه يکي از مهم ترين خوانندگان تاريخ موسيقي ايران است. او با صدای خود بسياری از آوازهای سنتي، پاپ، جاز و استاندارد را به شهرت رسانده است. صدای او آنقدر دلنواز بود که داوود پيرنيا، بنيانگزار و مدير برنامه “گلها” در راديو ايران الهه را برای مديريت اين برنامه انتخاب نمود. صدای او بيش از هر خواننده ديگری در برنامه “گلها” پخش شده است.
آن سينگلتون: ممکن است خلاصه ای از زندگي خود بعنوان يک خواننده را بيان بفرماييد؟الهه: من سالها در رشته خوانندگي اصيل ايراني آموزش ديدم و در آن زمان داوود پيرنيا اين نوع خوانندگي را از طريق برنامه “گلها” که از راديو ايران پخش مي گرديد به شنوندگان آن معرفي نمود. اين ارکستر و خوانندگان برنامه گلها بودند که پايه های موسيقي اصيل ايراني را انسجام بخشيدند. در طي مدت پانزده سالي که اين برنامه پخش مي گرديد، من خواننده اصلي آن بودم. البته بعد از انقلاب ديگر امکان پخش صدای زنان خواننده ميسر نبود و ما ساکت شديم.
آن سينگلتون: با چنين گذشته ای لطفا بفرماييد که چه شد که با مجاهدين خلق مرتبط گرديديد؟
الهه: مدت های زيادی بود که من ديگر امکان خواندن برای مردم ايران را نداشتم. يکي از راههايي که من مي توانستم به خوانندگي ادامه بدهم پيوستن به تبعيدياني بود که در سواحل غربي امريکا مقيم شده بودند ولي اختلافات في مابين آنها بقدری زياد و از طرفي بي ربط و خرده ريز بود که من علاقه ای به پيوستن به هيچ يک از اين گروهها پيدا نکردم.
در سال هزار و نهصد و نود و چهار برخي به من مراجعه کرده و خود را بعنوان “ايرانياني روشنفکر” در اروپا معرفي نمودند که مي خواهند کنسرتي ترتيب داده و از اين طريق از يک طرف مخالفت خود با رژيم آخوند ها را بيان کنند و از طرف ديگر همبستگي خود با مردم داخل ايران و مبارزاتشان برای آزادی و دموکراسي را نشان بدهند. آنها گفتند که از مجاهدين خلق هم حمايت مي کنند. البته من قبلا نام مجاهدين را شنيده بودم ولي چيز زيادی از آنها نمي دانستم. اين افراد آنها را بصورتي به من معرفي کردند که انگار اين ها برای آزادی مي جنگند.
آنها من را به اجرای برنامه در کنسرت دعوت کردند. احساس من هميشه اين بود که صدای من ،بخاطر اين که از طريق شنوندگان برنامه “گلها” معروف شده است، پس متعلق به مردم است و من بايد آن را به هر طريقي که شده به آنها برگردانم. مجاهدين وسيله ای بودند که مي توانست چنين راهي را باز کند. البته من تنها نبودم و خوانندگان مشهور ديگری هم بودند که توافق کردند تا در اين کنسرت ها شرکت کنند.
آن سينگلتون: ممکن است در مورد روش های نزديک شدن اين افراد به مردم و بخصوص چگونگي رفتارشان با خود شما برای جلب توافقتان برای شرکت در کنسرت توضيح بدهيد؟
الهه: من به آنها گفتم که اگر چه من سمپاتي ای نسبت به پايداری مجاهدين در قبال رژيم ايران احساس مي کنم ولي به شخصه در مسائل سياسي گروه ها دخالت نخواهم کرد بنابراين آنها فقط مي توانند از پرچم ايران در کنسرت استفاده کنند و نه علائم ديگر و من هم در آن کنسرت فقط آواز های کلاسيک ايراني را خواهم خواند و نه هيچ کار ديگری. لازم است ياد آوری کنم که من در تمام مدت خوانندگي ام تا بحال هيچ وقت قرارداد و امضا و اين چيز ها نداشته ام. حرف من هميشه کافي بوده. ولي آنها اصرار مي کردند که کنتراتي رسمي امضا شود. من به اين اعتبار که اين ها آماتور هستند و غيره قبول کردم. قرارداد برای شش برنامه کنسرت بود با تاکيد بر غرامتي چند هزار دلاری در صورتي که من حاضر به خواندن نشوم. از آنجا که چنين چيزی تا بحال برای من اتفاق نيفتاده بود قبول کردم. آنها رفتند و من ديگر آنها را نديدم. يک ماه قبل از شروع کنسرت من هنوز هيچ اطلاعي نداشتم و بنابراين شروع کردم به تماس گرفتن ولي بي نتيجه بود. يک هفته قبل از زمان کنسرت متوجه شدم که کنسرت به نام مجاهدين خلق و در حمايت از مريم رجوی اعلام شده است!
بعد از اين کنسرت، راديوهای ايراني شروع کردن به بدگويي به من چرا که برای مجاهدين خوانده بودم. مجاهدين هم از طرف ديگر فقط نيمي از دستمزد من را دادند و رفتند. راديو امريکا گفت که من بايد پشت ميکروفون رفته و از ايراني ها در هر کجا که هستند معذرت خواهي کنم. در چنين وضعيتي تمام گروه های آپوزيسيون بجای اين که به کمک من بيايند فقط من را بيشتر و بيشتر به طرف مجاهدين هل دادند. اين بود نتيجه فشارها و انتقادات و حملات بي رحمانه ای که به من مي کردند. من ديگر هيچ پناهگاهي نداشتم.
در چنين وضعيتي، مجاهدين پروژه ای از نشان دادن محبت و احترام و غيره نسبت به من را آغاز کردند. آنها وانمود مي کردند که واقعا برای من اهميتي قائل هستند و نگران من هستند. در اين فاز، من واقعا به چنين محبت هايي نيازمند شده بودم. من حالا مي فهمم که اين روش معمول فرقه ها برای عضو گيری از ميان مردم است. در آن زمان اگرچه من متوجه مي شدم که اين ها دروغ است ولي يک نيازی و يک چيزی در رفتار و گفتارشان بود که جلبم مي کرد و از طرف ديگر بشدت علاقه مند شده بودم که بيشتر در مورد آنها بدانم.
آن سينگلتون: آيا مي توانيد توضيح بدهيد که از نظر شما مجاهدين چگونه بصورت يک فرقه عمل مي کنند؟
الهه: من از طرف آنها دعوت شدم که بعنوان يک خواننده به آنها بپيوندم و البته فکر مي کردم که آنها جنگجوياني برای آزادی هستند ولي خيلي زود واضح شد که آنها يک فرقه بيش نيستند. فرقه ای با محدوده فکري بسيار بسته و متعصب.
بعد از اين که برخي خودشان را در اعتراض به دستگيری مريم آتش زدند به آنها گفتم که ديگر با من هيچ تماسي نگيرند. آنها مثل حسن صباح هستند. نه، بدتر. حسن صباح با مقطوع النسل کردن مردانش آنها را در مقابل غريضه های جنسي شان حفظ مي نمود ولي او هرگز از پيروانش نخواست که خودشان را بخاطر وی بسوزانند. رجوی هيچ رحمي ندارد. او خودش را بالاتر از هر کس و هر چيز مي داند. رجوی ها در بهترين خانه ها خودشان را در دريايي از لباس و غذا و زندگي لوکس غرق کرده اند و بقيه واقعا در حال زجر مستمر به زندگي شان ادامه مي دهند.
دوستي در ميان مجاهدين معني ندارد. آنها حتي در قبال هوادارانشان هم بشدت خشن هستند. فرماندهان به آنها دستوراتي مي دهند که واقعا هيچ معني و منطقي ندارد. آنها دو چهره دارند. يکي چهره خوب بيروني است که سعي مي کنند به جهان خارج نشان بدهند و ديگری چهره عصبي، خشن و فحاش واقعي شان.
بيشترين تنفر من از آنها بخاطر کارهايي است که در عراق کرده اند. من بخاطر آنچه که آنها و عراقي ها با کشور من کردند از آنها متنفرم. من بعد ها در داخل آنها متوجه شدم که رجوي هيچ مرزي ندارد. او واقعا برايش فرقي نمي کند که با چه کسي همکاری مي کند، دوست، دشمن، … يک بار من از مريم در رابطه با کارشان با صدام پرسيدم. او به من گفت: “اگر صدام جنگ را نباخته بود و ايران را تصرف کرده بود، وقتي که ما ايران را بدست مي گرفتيم خوزستان را بعنوان جايزه به صدام مي داديم”!
يکي از مسائلي که مشاهده آن از نزديک بسيار حيرت آور بود حسرت بي پايان رجوی ها برای قدرت است. به ياد دارم که يکي از اعضای شورای ملي مقاومت با مسعود رجوی در مورد آنچه که مجاهدين پس از گرفتن تهران خواهند کرد صحبت مي کرد. رجوی که چشمانش در اين زمان برق مي زد به وی گفت: “وقتي ما به ايران برسيم، چند روزی طول خواهد کشيد که خود را به تهران برسانيم. ما در راه يک ميليون بسيجي و يک ميليون پاسدار خواهيم کشت و … آنگاه بايد ببينيم بعد چه بايد بکنيم.”
روابط جالبي بين رهبران سازمان هست. برای همه مشخص است که مريم بشدت دنبال قدرت کامل است و در اين راه به دنبال کنار زدن مسعود است. همسر سابق وی مهدی ابريشمچي هم مي خواهد که وی جايگزين مسعود شود. چرا که نه؟
بايد بگويم که اگر امريکا بخواهد از آنها حمايت کرده و بطرف ايران هولشان بدهد آنها در ايران به مراتب بد تر از صدام برای امريکايي ها در عراق خواهند بود. آنها در زمان جنگ فعاليت های اطلاعاتي بر عليه کشور خودشان داشته اند. من اخيرا يک پرستار ايراني را ديدم که حين توضيحاتي که مي داد و يادش مي آمد، نمي توانست جلوی گريه خودش را بگيرد. او گفت که کارخانه آزمايش ورقه های بزرگ فلزی دست کرده بود که در جنگ بتوان از آنها بعنوان حفاظ استفاده نمود. اين ورقه ها برای حفاظت بيش از سي هزار سرباز مورد استفاده قرار گرفته بود ولي از آنجايي که مجاهدين اطلاعات مربوطه را به عراق داده بودند، عراقي ها منطقه را بمباران کردند و حدود هفتاد تا هشتاد هزار نفر به همين خاطر جان خود را از دست دادند. به همين خاطر است که مي گويم آنها واقعا بيش از آنچه قابل باور باشد بي ريشه هستند.
آن سينگلتون: آيا شما قبل از ارتباط با مجاهدين آنها را مي شناختيد؟
الهه: من راجع به آنها شنيده بودم. ولي به اين صورت که اکنون مي شناسمشان، نمي شناختم. من فکر مي کردم آنها آزاديخواه هستند. ما در مورد جنايات مشترکي که با صدام انجام داده اند نمي دانستيم. بخصوص ما هيچ اطلاعي از رفتار آنها در درون سازمانشان نداشتيم.
امروزه من به اندازه کافي با چشم های خودم ديده ام و تنها چيزی که بايد بگويم و تاکيد بکنم اخطار به ديگران است که به اين فرقه نزديک نشويد. اين ها خائنين و بزهکاراني بيش نيستند. وقتي هم مي گويم بزهکاران، منظورم غلو کرد نيست. من يک بار برای ملاقاتشان به پاريس رفتم. البته آنها سعي زيادی برای رسيدگي به ما کردند ولي يک زن جوان در ميانشان بود که در کنار ما کار مي کرد. دقيقا بخاطرم مانده است!
يک روز عصر که من واقعا خسته شده بودم ولي تفکرات اجازه خواب نمي داد به اطاقم رفتم و قرص خواب خوردم تا آرام بشوم. بعد از مدتي صدايي در اطاق شنيدم و نيمه خواب و نيمه بيدار سرم را بلند کردم و ديدم که اين زن جوان در حالي که دستش توی کيف من است ايستاده است. من آنقدر حالم بد بود که اصلا نفهميدم خواب مي بينم يا بيدارم و به هر حال دوباره به خواب رفتم.
وقتي که صبح بيدار شدم متوجه شدم که پاسپورتم، کارت سبزم، کارت های ديگرم و حدود هزار دلار از کيفم دزديده شده است. با اين وجود اين زن بدون تعارف در مقابلم ايستاده بود و به روی خودش نمي آورد و وقتي که من با وی رودررو شدم يکي از زنان فرمانده شان دخالت کرد و وی را بيرون فرستاد. آنها هيچ وقت اموال من را پس ندادند.
يک بار ديگر بخاطر دارم که من را راضي کردند تا از قرارگاهشان در عراق بازديد کنم. قبل از رفتن به خاطر اين که يکي از کفش هايم پايم را مي زد، يک تکه کاغذ تا کرده در کف آن گذاشته بودم. در زمان شام در قرارگاه، من کفشم را در آوردم که پايم کمي آرام بگيرد و بنظرم اين تکه کاغذ ديده شد. يکي از زن ها که در کنار من نشسته بود بدون هيچ تعارفي سريعا اين تکه کاغذ را برداشت و فرار کرد و ناپديد شد. يک لحظه واقعا خشکم زد. چي؟
بعد از چند لحظه متوجه شدم مسئله چه بوده است. آنها فکر کرده بودند که فردی در کمپ نامه ای به من داده که با خودم از آنجا خارج کنم. اينجا بود که واقعا همه پرده ها از جلوی چشمانم افتاد. حالا ديگر من مي دانستم که برخي از افراد واقعا خواستار خارج شدن هستند و مي دانستم که آنها هر کاری انجام خواهند داد تا کسي نتواند فرار کند و مي دانستم که تمامي داستانهايي که در باره شکنجه و زندان افراد خودشان گفته مي شود حقيقت دارد. من واقعا نگران شده بودم
من بيش از آنچه که لازم باشد ديده ام. من ناظر بسياری از کارهای غير قانوني شان بوده ام ولي مي داني، بدترين کاری که مي کنند که در ظاهر غيرقانوني هم نيست بازی با مغز و قلب مردم بي گناه است.
من بخاطر کمک به مردم ايران به آنها پيوستم و خيلي هم سعي کردم بلکه بتوانم آنها را عوض کرده و يا متوجه واقعياتشان کنم. چه در مورد خودشان و چه در مورد اطرافشان. انگار که حتي خودشان هم نمي توانستند چيزی جز دروغ های توليدی خودشان را ببينند. من حتي مدتي سعي کردم مريم رجوی راضي کنم آن لباس های مسخره ای را که مي پوشد عوض کند. اولين بار که ديدمش لباس يونيفورم نظامي به تن داشت. واقعا با کاری که بايد انجام مي داد بي ربط بود. وقتي که به وی پيشنهاد کردم که سعي کند کمي جالب تر لباس بپوشد، رفت و هزاران دلار خرج لباس های مسخره زرد و صورتي و کيف و پارچه پرده ای کرد. انگار اصلا هيچ ايده ای نداشته باشد. کساني که دوره اش کرده اند هم جرئت ندارند انتقاد که هيچ حتي پيشنهاد بکنند که وی يک مقدار به طرز ديگری رفتار کند. فقط من بودم که جرئت داشتم آن لباس های نظامي را از تنش خارج کنم.
آن سينگلتون: رفتار مجاهدين وقتي که فهميديد که ميخواهيد ترکشان کنيد چگونه بود؟
الهه: اين يک واقعيت است که وقتي انسان در چنگال مجاهدين اسير مي شود راه فراری متصور نيست. درست مثل موش در چنگال گربه. هر وقت بخواهي فرار کني، پنجول روی سرت فرود مي آيد. بعضي وقت ها با چنگالهای بيرون آمده و بعضي وقت ها با نرمي دست و بدون چنگالها. در هر صورت خارج شدن واقعا کار سختي است. يکي از راه هايي که برای نگه داشتن افرادی مثل من استفاده مي کردند توليد بدهي مالي برای فرد بود. آنها هيچ وقت تمام پول قرارداد هايشان را نمي دادند. آنها هميشه قول ميدادند که هفته ديگر، ماه ديگر، دفعه ديگر..
يکي از افراد معروف شورا چندي قبل از خروجم به من گفت: الهه، چرا خودت را خلاص نمي کني. افرادی مثل من نمي توانند خارج شوند بخاطر اين که صد در صد وابسته به رجوی شده ايم و برای مينيمم هايمان هم به او نيازمنديم. ما يک قران هم نداريم ولي تو حداقل خانه و فاميل خودت را داری و وابسته نيستي. تا زمان برايت باقي است فرار کن”. من با شنيدن اين کلمات واقعا متاسف و متاثر شدم.
يک روز مريم را درپاريس ملاقات کردم و به او گفتم: “ببين. قفسي که من را داخل آن گذاشته ايد حتي طلايي هم نيست. چوبي است. من نمي توانم مردم را ببينم آنها هم نمي توانند من را ببينند”. تنها واکنش اين زن اين بود که فقط به من خيره نگاه کند. از آنها خواستم بدهي شان به من بابت قراردادها و کارهايي که انجام شده است را بدهند. هنوز که چيزی پرداخت نشده.
هر وقت من در مورد پولي که به من بدهکار بودم سوال مي کردم و بايد بگويم طي سالها به مبلغ زيادی تبديل شده بود آنها مي گفتند نمي توانيم بپردازيم. زمان کوتاهي بعد از شروع جنگ عراق محمد محدثين را ديدم که به من گفت: “ببين الان نفرات ما در عراق زير حمله هستند و ما هم هيچ پول نداريم”. چهار روز بعد پليس فرانسه به خانه مريم رجوی در پاريس ريختند و در ميان انبوهي از لباس گرانقيمت و کامپيوتر حدود هشت ميليون دلار نقد کشف کردند. فکرش را بکنيد. دفعه بعد که محدثين را ديدم واقعا از خجالت سرخ شده بود ولي هنوز هم که هنوز است طلبم را دريافت نکرده ام.
سال گذشته بالاخره به اين نتيجه رسيدم که ديگر کافي است. من يک نامه رسمي به آنها فاکس کردم که مستقيما مريم رجوی را خطاب قرارداده بودم. ولي الان بيش از يک سال است که هنوز حاضر به اعلام جدايي من نشده اند و بنظر مي رسد که نمي خواهند قبول کنند. آنها به تلفن کردن هايشان ادامه دادند و مي گفتند بيا و طلب و پولت را بگير. يک بار گفتند که من بايد مريم را درپاريس ببينم تا بدهي شان را بدهند. وقتي آنجا رسيدم ديدم که باز ميهماني شام گرانقيمتي را تدارک ديده اند که باصطلاح بخاطر من بود. آنها تعدادی از همسايه های اور سور اواز را دعوت کرده بودند و حتي دانيل ميتران را هم باز آورده بودند برای شام. در آن شب مريم مرتب سعي مي کرد که نزديک من بنشيند و با من عکس و فيلم بگيرد ولي من متوجه شدم و از او دوری جستم. طبعا باز هم من بدون دريافت پولم از آنجا خارج شدم.
درواقع من يک مقدار ترس هم داشتم. مي دانستم که حتي در حال حاضر هم آنها از روش های اطلاعاتي و استراق صمع و غيره بر عليه افرادی که مشکوک به مخالفت با آنها باشند استفاده مي کنند. آنها بدين صورت از تلفن استفاده مي کنند که به فردی زنگ زده خودشان را فرد ديگری معرفي مي کنند تا بتوانند اطلاعاتي در مورد شخص مورد نظرشان بدست آورده و البته آن را ضبط کنند. اين کار فقط در مورد ايرانيان انجام نمي گيرد بلکه از اين روش بر عليه غربي ها هم استفاده مي کنند. با سازمان های حقوق بشری، با مراکز دولتي و غيره. قربانيان مجاهدين فقط ايراني ها نيستند. من همچنين کشف کردم که آنها برنامه هايي را دنبال مي کنند که باعث “توليد حادثه” برای برخي افراد بشوند. من همين الان خيلي نگران هستم. آنها قادر به هر کاری هستند. آنها شبکه گسترده ای را در اروپا ايجاد کرده اند که مي تواند به راحتي و بدون سر وصدا به من يا فرزندانم صدمه بزنند. من هنوز بصورت جدی نگران خودم و بچه هايم هستم.
آن سينگلتون: فکر مي کنيد ارتباط شما با مجاهدين بر نظر مردم نسبت به شما تاثير گذاشته باشد؟
الهه: من معتقدم که تاريخ خودش قضاوت خواهد کرد. ما همه در طول زندگي خود اشتباهاتي را انجام داده و مي دهيم. همه ما بالا و پايين رفتن هايي را تجربه مي کنيم بخصوص الان که تاريخ معاصر ايران شاهد تغييرات عظيم و همچنين سختي هايي برای بسياری از مردم بوده که همه ما بايد با ماکزيمم توانمان آنها را تحمل مي کرديم. آنچه که به آن اطمينان دارم اين است که آنچه از من خواهد ماند صدای من است و در سالهای بعد از من مردم از صدا و آوازهای من لذت خواهند برد. اين ها متعلق به ايران و جهان موسيقي است. مجاهدين هم خارج از اين که من چقدر در آن دخيل بوده ام در تاريخ سر جای خودشان نشانده خواهند شد. من معتقدم که تاريخ آنها را همانطور که ما شناختيمشان، بعنوان دروغ گويان زبون و خائنين به وطنشان مورد قضاوت قرار خواهد داد.
آن سينگلتون: آخرين سوال اين که نظر شما در مورد نگرش سازمان مجاهدين به هنر چيست؟
الهه: برای مجاهدين هنر هم مثل هر چيز ديگری است. اگر بتوانند از آن سوء استفاده کنند ، دريغ نخواهند کرد. غير از اين برايشان معني ديگری ندارد. آنها هر کس و هر چيز را در راه اهدافشان مورد سوء استفاده قرار مي دهند و اين مي تواند مردم باشند يا هنر. آنها همانطور که مردم را به راحتي از بين مي برند هنر را هم نابود مي کنند و البته هنرمند را هم به همراه آنها.
به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر ( تودهنی هنرمندان به رجوی )
***
Bakhshali Alizadeh : Memories with Mujahidin Khalq Organisation MKO
مجاهدین خلق و مریم رجوی از تسخیر سفارت آمریکا تا لهستان (57-97)ا
همچنین:
بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، مرکز تهران، بیست و ششم نوامبر 2019:… تودهنی هنرمندان به رجوی یک روز ما را بردند به نشست مسعود رجوی. اولین بار بود که من مسعود رجوی را میدیدم. صحبتهایی که میکرد متوجه شدم منظورش این است که اگر میخواهید به “سرنگونی” دست پیدا کنید باید خلاصه “خانواده” را طلاق بدهید. من وقتی را را میشنیدم، یا هر کسی که… به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر تودهنی هنرمندان به رجوی
بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، مرکز تهران، نهم اکتبر 2019:… تودهنی هنرمندان به رجوی به جای این همه شارلاتانیسم و شیادی بیائید جواب بدهید که به چه حقی مانع دیدار خانواده ها با فرزندانشان می شوید؟ شما در چه جایگاهی قرار دارید که به هر کسی که دوست دارید توهین میکنید و تهدید به مرگ می نمائید ؟ به چه حقی انتقادات افراد را با… به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر تودهنی هنرمندان به رجوی
ایران اینترلینک، چهاردهم اوت 2019: … تودهنی هنرمندان به رجوی جناب آقای بخشعلی علیزاده. خبر درگذشت پدر گرامیتان حاج موسی علیزاده موجب تاسف و تالم گردید. بدینوسیله مصیبت وارده را خدمت جنابعالی و خانواده محترم تسلیت عرض نموده و از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم، رحمت واسعه الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت مینماییم. ما را نیز در این غم شریک… به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر تودهنی هنرمندان به رجوی
بخشعلی علیزاده، سایت تاریخ شفاهی ایران، هشتم اوت 2019:… تودهنی هنرمندان به رجوی من جزء کسانی بودم که رفته بودم تا از کشورم دفاع کنم، اما بعد از مدت اندکی متوجه شدم که به یکی از عناصری تبدیل شدهام که علیه کشورم فعالیت میکنم. زمانی که من رفتم، با بعد از عملیات مرصاد، که در سازمان به آن فروغ جاویدان میگفتند، مصادف شده بود.… به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر تودهنی هنرمندان به رجوی
خبرگزاری تسنیم، هفتم ژوئیه 2019:…تودهنی هنرمندان به رجوی محمدرضا کلاهی خودش مهمترین سند تروریستی بودن سازمان (منافقین) است که اگر دستگیر میشد و به دادگاه میرفت، کار سازمان تمام بود. مگر میشود که یک نفر به اسم محمدرضا کلاهی با اسم و پاسپورت جعلی وارد هلند بشود و آنها نفهمند؟ بعد به او پناهندگی هم بدهند. در همین مسئله قتل محمدرضا کلاهی یا… به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر تودهنی هنرمندان به رجوی
بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، مرکز تهران، سوم ژوئن 2019:… تودهنی هنرمندان به رجوی اما چرا مسعود رجوی بسته شدن کمیساریا را مترادف با اخراج دیپلمات های ایران از کشور آلبانی می دانست؟ اما سوال بعدی این است که این درب تا به کی روی این پاشنه خواهد چرخید؟ و اما سوال بعدی که چرا آلبانی به این درخواست کثیف و ضد انسانی پاسخ مثبت… به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر تودهنی هنرمندان به رجوی
بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، مرکز تهران، سی ام آوریل 2019:… بتودهنی هنرمندان به رجوی موضوع کتاب دررابطه با آقای مهندس “محمود ملک افضلی” پسر مرضیه “اشرفالسادات مرتضایی (مرضیه)” خواننده ایرانی بود که از آمریکا به انگلیس برای دیدن کنسرت مادرش رفته بود. که در سالن محل کنسرت توسط افراد فرقه کتک خورده و بشدت آسیب دیده بود. دروغ گویی در ذات فرقه رجوی است. مصاحبه با… به بهانه درگذشت مرجان ، شهلا صافی ضمیر تودهنی هنرمندان به رجوی