انجمن نجات، مرکز فارس، ششم اوت 2018:… جان لیمبرت، معاون سابق وزارت امور خارجه ی امریکا در مقاله ای می نویسد که حمایتی که برخی سیاستمداران امریکایی مانند جان بولتون و دوستانش از مجاهدین خلق می کنند، دفاع از گروهی است که «مورد تنفر بیشتر ایرانی هاست و ترکیبی است از فرقه ی جیمز تاون و خمرهای سرخ». این تعبیر لیمبرت، شاید برای اولین بار …
Understanding Radicalisationas Cultic Abuseto Support Prevent and Channel
حکومت مجاهدین خلق همان دیکتاتوری خمرهای سرخ است
توسط انجمن نجات مرکز فارس در 15 مرداد 1397
جامعه ای را تصور کنید که در آن افراد اجازه ندارد برای پوشش ، تحصیل ، کار ، خرید و هر جنبه دیگری از زندگی خود تصمیم بگیرند. این جامعه معمولاً «برده داری» خوانده می شود که غالباً افراد در آن مشقاتی چون کار اجباری ، محرومیت از خواب و خوراک کافی و اوقات فراغت را متحمل می شوند.
ممکن است فکر کنید که در زندگی انسان معاصر برده داری محلی از اعراب ندارد اما باید بدانید که برده داری مدرن کماکان در جاهای مختلفی از دنیا در جریان است ، چنانچه در دهه ی 70 میلادی بسیار متداول بود. حزب کمونیست کامپوچیا، که نام دیگرش خمرهای سرخ بود، در 17 آوریل 1975 در کامبوج به قدرت رسید. خمرهای سرخ «دولت دمکراتیک کامپوچیا» را در سال 1976 ایجاد کردند و تا ژانویه 1979 بر سر قدرت بودند.
خمرهای سرخ کارشان اجرای برنامه ی تغییر و تحول اساسی بر اساس تفکر رادیکالی مائویستی – مارکسیستی بود. آن ها می خواستند که کامبوج را به جامعه ای روستایی و بی طبقه تبدیل کنند که در آن هیچ فرد ثروتمندی، هیچ فقیری و هیچ بهره کشی وجود نداشته باشد. برای دستیابی به چنین جامعه ای، آن ها پول ، تجارت آزاد ، تحصیل عادی ، اموال شخصی، مدل های پوشش خارجی، اعمال مذهبی و فرهنگ سنتی خمرها را حذف کردند. مدارس عمومی ، پاگودا ها ، مساجد، کلیساها، دانشگاه ها و مغازه ها و ساختمان های دولتی تعطیل کردند و تبدیل کردند به زندان، اسطبل ، کمپ های بازپروری و انبار آذوقه . هیچ حمل و نقل عمومی یا شخصی وجود نداشت، هیچ مالکیت شخصی و هیچ سرگرمی غیرانقلابی امکان نداشت. فعالیت های اوقات فراغت شدیداً محدود بود. مردم در سراسر کشور و حتی سران حزب باید لباس های سیاه می پوشیدند، که لباس سنتی انقلاب آن ها بود.
امروز در سال 2018، بسیاری بر این باورند که اگر مجاهدین خلق در ایران به قدرت برسند، رژیمی مشابه خمرهای سرخ را بنا می گذارند. جان لیمبرت، معاون سابق وزارت امور خارجه ی امریکا در مقاله ای می نویسد که حمایتی که برخی سیاستمداران امریکایی مانند جان بولتون و دوستانش از مجاهدین خلق می کنند، دفاع از گروهی است که «مورد تنفر بیشتر ایرانی هاست و ترکیبی است از فرقه ی جیمز تاون و خمرهای سرخ».
این تعبیر لیمبرت، شاید برای اولین بار درسال 2003 توسط روزنامه نگار نیویورک تایمز ، الیزابت روبین عنوان شد. وی پس از بازدید از کمپ اشرف در مقاله ای مشهور و مفصل با عنوان «فرقه رجوی» نوشت: «اگر به رجوی ها فرصت داده می شد، می توانستند پول پوت ایران باشند.»
پول پوت رهبر بدنام خمرهای سرخ بود . تخمین زده می شود که بین سال های 1975 تا 1979 ؛ تحت حکومت او ، در حالی که می خواست برنامه های اصلاح ریشه ای نظام اجتماعی و کشاورزی را عملی کند ، یک ملیون نفر از مردم کامبوج بر اثر کار اجباری ، گرسنگی ، بیماری ، شکنجه و اعدام تلف شدند. همین گزارش های هولناک باعث می شود که روزنامه نگاران و نهادهای حقوق بشری شدیداً سران مجاهدین خلق را به خاطر رفتارهای فرقه ای و نقض حقوق بشر در درون تشکیلات شان، خطرناک و منشاء تهدید برای بشریت بدانند.
در گزارشی که در وب سایت عربی البوابه آمده است ، سران مجاهدین خلق چنین توصیف شده اند :« رهبران مجاهدین خلق در عراق ، شوهر و زنی به نام مسعود و مریم رجوی، از شکنجه استفاده می کردند و علیه هرگونه دشمنی که ببینند از جمله خانواده اعضای خود را تشویق به خشونت مرگ بار می کنند. بنابه گزارش دیدبان حقوق بشر ، مخالفانی که به رجوی ها انتقاد کنند یا قصد خود را برای ترک گروه اعلام کنند، مورد شکنجه قرار می گرفتند. دو نفر از اعضا از فرط شکنجه جان باختند.»
البوابه به درستی اشاره می کند که «مجاهدین خلق چنان که ادعا می کند دمکراتیک نیست و مریم رجوی در آلبانی هم کنترل شدیدی بر زندگی اعضایش دارد و بنابه گزارش ها به هر عضو فقط به اندازه جیره غذایی اش پول داده می شود. او در آن جا هم به آن ها اجازه تماس با خانواده یا ترک گروه را نمی دهد. در عین حال ، به نحو موثری به لابی کردن در میان سیاستمداران امریکایی ضد ایرانی ادامه می دهد و خودر ا به عنوان اپوزیسیون دمکراتیک در انتظار جایگزینی با جمهوری اسلامی ، می فروشد.»
چنانچه در این مقاله آمده است تنها گواه برای ادعای دمکراتیک بودن مریم رجوی «طرح ده ماده ای» اوست و ادعایش مبنی بر این که در صورتی که پس از تغییر رژیم در ایران به قدرت دست یابد ظرف شش ماه انتخابات پارلمانی برگزار میکند. البوابه اشاره می کند که «طرح شش ماده ای او به خودی خود قابل رد نیست» اما تأکید می کند که تاریخ مجاهدین خلق بهترین گواه برای نقض ادعای مریم رجوی ست: «مشکل این است که سوابق رجوی نشان می دهد که او هر برچسبی که به لحاظ سیاسی به نظرش در هر زمان مناسب بیاید را می پذیرد، معمولاً بدون آنکه آن را تجربه کند. خود طرح ده ماده ای دوربرگردانی ست برای گروهی که به عنوان یک گروه مارکسیست اسلامی آغاز کرده است و اگر تعریفی که از رجوی با عنوان «رهبر مستبد فرقه» می شود درست باشد، جدی گرفتن حرف او مبنی بر رها کردن قدرت پس از شش ماه در واقع احمقانه به نظر می رسد.»
البوابه در مصاحبه با علی الفونه پژوهشگر امور دول حوزه خلیج در موسسه واشنگتن در این باره از او می پرسد و وی در پاسخ می گوید: «مجاهدین خلق ، بنابر سوابق گذشته شان ، اگر در ایران به قدرت برسند بسیار شبیه به حکومت خمرهای سرخ در کامبوج خواهند بود. من نمی توانم ابعاد مقبولیت آن ها در ایران را دقیق بگویم، اما اگر مقبولیت آن ها را در میان ایرانی های ساکن خارج ملاک قرار دهیم ، آن ها احتمالاً درداخل ایران از حمایت مردمی چندانی برخوردار نیستند.»
آنچه مسلم است این است که شهرت بد مجاهدین خلق برای بیشتر تحلیل گران امور ایران روشن است. مدافعان امریکایی مجاهدین خلق در دولت ترامپ نیز احتمالاً می دانند که اکثریت ایرانیان هرگز مجاهدین خلق را به عنوان جایگزین دمکراتیک جمهوری اسلامی نمی پذیرند. آن ها باید هشیار باشند که مجاهدین خلق ، همه ی خصوصیات بالقوه و بالفعل برای تبدیل شدن به حکومت خمرهای سرخ به رهبری پول پوت ایران یعنی رجوی ها را دارند.
مزدا پارسی
Anne Khodabandeh shpjegon si eshte radikalizuar nga muxhahedinet iraniane dhe sesi ndodh procesi i radikalizimit
https://youtu.be/74sLDJQ9wOQ
The End Of The Path Documentary (Teaser 1 & teaser2)
American support for MEK (Mojahedin Khalq, Rajavi cult) in Albania alienates Iranian public opinion
Saddam’s Private Army
How Rajavi changed Iran’s Mojahedin from Armed Revolutionaries to an Armed Cult
ISIS Attacks in Tehran Expose US-Saudi Lies About Iran
Iran Unites as Tehran Struck by Middle East’s Proxy Wars
Remember.Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult) was one of the excuses of US attacking Iraq
BBC: Who are the Iranian dissident group MEK? (Mojahedin Khalq, MKO, PMOI, …)
Maryam Rajavi — MEK Propaganda Queen — Advertises Her Serives For Iran’s Enemies
Mojahedin Khalq (MKO, NCRI, Rajavi cult) terrorists openly declare support for ISIL, terror acts
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=32970
سرنوشت اعضای دخیل سازمان منافقین (مجاهدین خلق، فرقه رجوی) در کشتار حج ۶۶
مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اول اوت ۲۰۱۸:… در مراسم حج سال ۱۳۶۶ حوادثی رخ داد که منجر به شهادت صدها زائر ایرانی شد. با استناد به شواهدی که بعدها فاش شد، علاوه بر رژیم آلسعود، رد پای سازمان مجاهدین خلق و رژیم بعث عراق هم در این جنایت دیده میشد. پس از این جنایت، سازمان منافقین به سرعت دست به تصفیه زده و کوشید آن دسته از اعضا را که به نوعی …
Albania: MEK rebrands by assassinating unwanted members
احمدرضا کریمی:
سرنوشت اعضای دخیل سازمان منافقین در کشتار حج ۶۶
در مراسم حج سال ۱۳۶۶ حوادثی رخ داد که منجر به شهادت صدها زائر ایرانی شد. با استناد به شواهدی که بعدها فاش شد، علاوه بر رژیم آلسعود، رد پای سازمان مجاهدین خلق و رژیم بعث عراق هم در این جنایت دیده میشد. پس از این جنایت، سازمان منافقین به سرعت دست به تصفیه زده و کوشید آن دسته از اعضا را که به نوعی از پشت پرده کشتار حجاج اطلاع داشتند و به تعبیر سازمان “مسئلهدار” هم شده بودند، سر به نیست کند تا بدین ترتیب مانع از فاش شدن پشت پرده این فاجعه شود. بر این اساس، کار تصفیه دهها نفر از اعضای سازمان آغاز شد که از جمله آنها میتوان به اسامی اصغر رادیو، بهرام (تقی)، جواد، بشیر، محمود، حسن محمدی، مجتبی امیر میران، عباس، زهرا، ژاله و … اشاره کرد. همه این افراد که به نحوی از پشت پرده فاجعه حج سال ۶۶ اطلاع داشتند به مرور زمان و به طرق مختلف سر به نیست میشوند تا به گمان سازمانیان، تحرکات منافقین در کشتار حج ۶۶ فاش نشود، غافل از اینکه دست منافقین رو شد و همگان به نقش آنان در این جنایت پی بردند.
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۷ – ۰۹ مرداد ۱۳۹۷ – ۲۰۱۸July 31
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در روز ششم ذیالحجه ۱۴۰۷ قمری برابر با ۹ مرداد ۱۳۶۶ شمسی، واقعه خونینی در مکه رخ داد؛ مراسم برائت از مشرکین که از سوی حجاج در مکه مکرمه برگزار میشد، توسط دولت سعودی به خون کشیده شد و در این بین بسیاری از حجاج ایرانی به شهادت رسیدند.
براساس شواهد موجود، سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، رژیم بعث عراق و رژیم آلسعود با ائتلاف با یکدیگر این جنایت را رقم زدند و پس از این جنایت، سازمان به سرعت دست به تصفیه زده و کوشید آن دسته از اعضا را که به نوعی از پشت پرده کشتار حجاج اطلاع داشتند سر به نیست کند تا بدین ترتیب مانع از فاش شدن پشت پرده این فاجعه شود.
احمدرضا کریمی، یکی از اعضای جداشده سازمان مجاهدین خلق، طی یادداشتی که در اختیار “پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی” قرار داده، ضمن بررسی نقش سازمان منافقین در کشتار خونین حج ۶۶، سرنوشت عدهای از اعضای سازمان که در این ماجرا نقش داشتند را بررسی کرده است.
براساس اطلاعات ارائه شده توسط این عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق، همه اعضای سازمان که به نوعی در فاجعه کشتار حجاج دخیل بودند یا اطلاعاتی از پشت پرده این ماجرا داشتند، پس از مدتی به دستور مرکزیت تصفیه و سر به نیست شدند.
مشروح یادداشت احمدرضا کریمی را در ادامه میخوانید.
در مراسم حج سال ۱۳۶۶ حوادثی رخ داد که منجر به شهادت صدها زائر ایرانی شد. با استناد به شواهدی که بعدها فاش شد، علاوه بر رژیم آلسعود، رد پای سازمان مجاهدین خلق و رژیم بعث عراق هم در این جنایت دیده میشد.
تدارک امکانات اولیه را مأموران رژیم بعثی، در پوشش مصونیت دیپلماتیک برعهده داشتند؛ آنها مواد منفجره و تصاویر امام خمینی را -بدون آنکه بازرسی و کنترلی در کار باشد- با خود به فرودگاه جده آوردند. افراد فرقه، با گذرنامهای عراقی که دولت عراق برای آنها تهیه کرده بود، به عنوان حجاج عراقی، وارد خاک عربستان شدند.
ریاست کاروان فرقه را عنصر قدیمی مرکزیت عباس داوری (رحمان) به عهده داشت. نیروهای رجوی در این مأموریت، با یک اتوبوس از ساختمان موسوم به “سعادتی” در بغداد حرکت کردند. این جمع، پس از ورود به عربستان، خود را به راحتی در میان زائران ایرانی جای دادند تا تحرکات آنان، به نام ایرانیان تمام شود.
اسامی برخی از اعضای کاروان بدین شرح بود: حاج مسیح، حاج صادقی، حسین مسلمی، بهرام (تقی)، اصغر (معروف به اصغر رادیو)، جواد صالح تهرانی (بیژن روابط)، کاوه روابط، حسین فیلی (عباس روابط)، حمید باطبی (رحیم روابط)، جواد، حسن عنایت (صادق روابط). رئیس اکیپ عراقی هم فردی به نام سروان خالد بود.
اما جالب اینجاست که پس از انجام عملیات کشتار حجاج و بعد از بازگشت کاروان مزبور از مراسم حج، عدهای از این افراد به مرور زمان “مسئلهدار”میشوند و احتمال جدایی آنها از سازمان به وجود میآید. لذا به منظور جلوگیری از انتشار نقش سازمان در حج سال ۶۶ در بیرون، سازمان افراد مسئلهدار را یکی پس از دیگری سر به نیست میکند.
در این بین میتوان به ۱۵ مورد زیر اشاره کرد که همه به طرز مشکوکی با دستور مرکزیت تصفیه شدند:
۱- اصغر رادیو: وی پس از مدتی از مجاهدین خلق جدا میشود و سازمان او را به پاکستان اعزام میکند. بعد از چندی، اعلام مینمایند که اصغر به قتل رسیده است.
۲- بهرام (تقی): او در پادگان بدیعزادگان (محل استقرار رجوی) کار میکرد. علاوه بر داشتن اطلاعات مربوط به توطئه در مراسم حج، به اطلاعات ویژه اقامتگاه رجوی و اسرار درونی آن واقف بود. این فرد، پس از فاجعه مکه، مسئلهدار میشود و تحت برخورد قرار گرفته به رده پایینتر تشکیلات تنزل میکند. چندی بعد، از سوی سازمان اعلام میشود که نامبرده، به علت بلد نبودن شنا و در حالی که جز او کسی در استخر نبوده، در استخر پایگاه بدیعزادگان غرق شده است؛ گویا استخر مزبور تنها ۶۰ سانتیمتر عمق داشته است!
۳- جواد: وی را در حالی که به دار آویخته شده بود در تعمیرگاه یکی از قرارگاهها مییابند. به اظهار دوستانش، نامبرده در شب حادثه، هیچ وضع نامطلوب روحی نداشته که موجب شود روز بعد اقدام به خودکشی کند. بنا به گفته افراد قرارگاه محل اتفاق، صحنه حلقآویز بسیار مرتفع بوده است و برای اجرای طرح، دخالت دو نفر دیگر ضرورت داشته است. این نکته مسلم است که جواد در هنگام مرگ مسئلهدار بوده و قصد جدایی داشته است.
۴- بشیر (نام مستعار): یک روز هنگام بیدار باش صبح او را مرده در رختخواب مییابند، در حالی که همه بدنش کبود و متورم بوده است. علت مرگ، توسط سازمان، ناراحتی مغزی اعلام میگردد.
۵- محمود (نام مستعار): جسد وی در ساختمانهای معروف به “اسکان” مجموعه C (که پس از طلاقهای ایدئولوژیک تخلیه میشود و در جنب مجموعه H معروف به “قفس” یا “قبر” – از جمله زندانهای انفرادی رجوی- قرار داشته است) سه روز پس از مرگ کشف و به خاک سپرده میشود. سازمان علت مرگ وی را اعلام ننموده است.
۶- فردی که در یکی از اردوگاهها به سر میبرد، مسئلهدار شده قصد ترک سازمان را داشته است. روایت مرگش ظاهرا بدین قرار است که شبانه بین دو کامیون “آیفا” قرار میگیرد و سرش له میشود. سازمان اعلام مینماید که به علت تاریکی هوا و گرد و خاک زیاد، راننده متوجه نمیشود و آن حادثه رخ میدهد. اگر چنین بود، قاعدتا باید تمامی بدن فرد له میشد؛ نه فقط سرش!
۷ و ۸- دو زن در که قرارگاه اشرف به سر میبردهاند؛ این دو هم مسئلهدار بودند. سازمان اعلام میکند که این دو با خوردن قرص خودکشی کردهاند در حالی که در قرارگاه مذکور دستیابی به قرص و مواد سمی غیر ممکن بوده است.
۹- فردی که در محل غیرمسکونی و تخیله شده “اسکان” با دستمالی که در دهانش قرار داشته، به قتل رسیده است. جسد وی هنگام بازرسی یک اکیپ از زنان سازمان، که پس از طلاقهای ایدئولوژیک برای کنترل وسایل خانه رفته بودهاند، کشف میشود.
۱۰- حسن محمدی: وی از اعضای قدیمی سازمان است که در زمان رژیم پهلوی زندانی بوده است. وی که “مسئلهدار” هم شده بود، ظاهرا هنگام بازگشت از یک عملیات، در رودخانه غرق میشود.
۱۱- عباس: این فرد که از اعضای نسبتا قدیمی سازمان بوده، به خاطر مسئلهدار شدن، زیر برخورد قرار داشته است. وی را به قسمت نظامی اعزام میکنند و ظاهرا مورد شلیک سهوی فرماندهاش قرار میگیرد و کشته میشود.
۱۲- زهرا: این فرد، پس از خلع رده، به عنوان کارگر ساده در آشپزخانه بغداد به بیگاری گماشته میشود. جسد وی را پس از مدتی درون یک یخچال کشف میکنند.
۱۳- ناهید: وی در شهر کرکوک، از طبقه اول ساختمان موسوم به “شفایی” به پایین سقوط میکند و بلافاصله جان میسپارد؛ علت مرگ را خودکشی اعلام میکنند. بنا به اظهار سازمان، نامبرده بیماری روانی داشته و چون مربیان کوتاهی میکنند، دور از دید آنها دست به خودکشی میزند.
۱۴- ژاله: وی حاضر نبوده است که به انقلاب ایدئولوژیک تن در دهد و از این رو تحت فشار روحی شدید قرار داشته است تا اینکه به گفته سازمان، در پاریس خود را بین دو قطار در حال حرکت قرار میدهد و خودکشی میکند.
۱۵- مجتبی امیر میران (م. بارون): شاعر بخش تبلیغات؛ نامبرده از مسئلهدارهای سرسخت بوده است که سرانجام در ساختمان موسوم به”میرزایی” (طبقه سوم، واحد آخر، سمت راست) جسد او را به صورت حلق آویز شده مییابند. سازمان علت مرگ را خودکشی اعلام میکند.
علاوه بر این ۱۵ تن، سه نفر دیگر از اعضای سازمان نیز پس از ماجرای حج سال ۶۶ به طرز مشکوکی از میان برداشته میشوند تا به گمان سازمانیان، تحرکات منافقین در کشتار حج ۶۶ فاش نشود، غافل از اینکه دست منافقین رو شد و همگان به نقش آنان در این جنایت پی بردند.
–
نقش منافقین در کشتار خونین مکه در سال ۶۶
در روز نهم مردادماه ۱۳۶۶ شمسی برابر با ششم ذیحجّه سال ۱۴۰۷ قمری، مراسم برائت از مشرکین که از سوی حجاج در مکه مکرمه برگزار شد، توسط دولت سعودی با خشونت سرکوب شد و در این بین بسیاری از حجاج ایرانی به شهادت رسیدند. اکنون شواهدی وجود دارد که نشانگر نقش سازمان منافقین و همکاری آنان با رژیم بعثی عراق و عربستان سعودی در قتلعام حجاج ایرانی است.
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۱ – ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ – ۲۰۱۶August 10
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در روز نهم مردادماه ۱۳۶۶ شمسی برابر با ششم ذیحجّه سال ۱۴۰۷ قمری، مراسم برائت از مشرکین که از سوی حجاج در مکه مکرمه برگزار شد، توسط دولت سعودی با خشونت سرکوب شد و در این بین بسیاری از حجاج ایرانی به شهادت رسیدند. اکنون شواهدی وجود دارد که نشانگر نقش سازمان منافقین و همکاری آنان با رژیم بعثی عراق و عربستان سعودی در قتلعام حجاج ایرانی است.
گفتنی است این فاجعه درحالی رخ داد که ایران درگیر جنگ با متجاوزان عراقی بود و دست داشتن رژیم بعث در این جریان محتمل به نظر میرسید. در چنین شرایطی سازمان منافقین بلافاصله پس از فاجعه قتل عام حجاج ایرانی در مکه مکرمه، با صدور اعلامیهای، جمهوری اسلامی ایران را مسئول این کشتار دانست و جنایتکاران سلفی، بعثی، وهابی و سعودی را تبرئه کرد.
“مهدی ابریشمچی”، یکی از اعضای سازمان منافقین، در مذاکره با افسران اطلاعاتی عراق به صدور این اعلامیه و اطلاع سعودیها از آن اشاره کرده و میگوید: «دعوتنامه رسمی را که “ملک فهد” برای ما فرستاده است، ما فکر میکردیم در رابطه با اطلاعیه ما بوده است ولی وقتی رفتیم این دعوتنامه را به ما تحویل دادند، لذا ما جهت هماهنگی با شما مستقیماً این مسئله را بیان نمودیم تا ملاحظات و نقطه نظرات شما را در نظر بگیریم. به دنبال اطلاعیهای که بعد از قضیه مکه دادیم که رونوشت آن به سفارت سعودی در بغداد فرستاده شده بود، آقای سفیر تماس گرفته و گفته بود که حامل پیام ملک فهد بوده و امروز به دیدار من آمد. سفیر با ابلاغ توجهات ملک فهد، هیئتی را از سازمان جهت سفر به جده و ملاقات با مسئولین عربستان سعودی دعوت نمودهاند و تاریخی مشخص کردهاند که روز سهشنبه این هفته را منتظر هیئت هستند.»
به اعتراف یکی از عناصر سابق سازمان منافقین به نام رضوانی، «مسعود رجوی با استفاده از فرصت ایام حج، طبق یک طرح از قبل برنامهریزی شده و با همکاری عراق، تظاهرات آرام اعلام برائت زائران ایرانی را به خون کشید تا به اهداف خاص خود برسد.» [۱]
البته پیش از افشاگری های اعضای منافقن، اطلاعاتی از نقش گروهک منافقین در کشتار مردم در روز ۹ مردادماه به دست مقامات جمهوری اسلامی رسیده بود. به عنوان مثال حضرت آیتالله خامنهای، رئیس جمهور وقت ایران، ضمن سخنرانی خود در مرداد ۶۶ به نقش منافقین در حوادث جمعه خونین مکه اشاره کرده و فرمودند: «ما به احتمال زیاد حدس میزنیم منافقین و مزدوران بسیار پست که حاضرند علیه کشورشان به هر جنایتی دست بزنند در این جنایت ددمنشانه دخالت داشتهاند. شواهد نشان میدهد که عدهای فارسیزبان که صورتهای خود را پوشانیده بودند در این جنایت، استکبار جهانی و رژیم پادشاهی سعودی را یاری نمودند. این حادثه از قبل طراحی شده بود و بعید نیست که از چند ماه پیش، همزمان با قضیه خلیج فارس هماهنگ شده باشد.»[۲]
“عزتالله سحابی” از اعضای نهضت آزادی نیز مدتها بعد درمورد شیطنتهای منافقین در حادثه “جمعه خونین” در کتاب خاطرات خود نوشت: «متاسفانه در اثر دخالتهای مرموزی که انجام شد، در آن سال این تظاهرات سرکوب شد و تعداد زیادی از هموطنان ما کشته شدند. در سفری که آن سال به خارج داشتم یکی از دوستان به من خبر داد که شیطنتهایی از سوی مجاهدین این حادثه را رقم زده، یا به خشونت کشیده است. امیدوار بودم این خبر درست نباشد… ولی شنیدهها حاکی از آن بود که یکی از اعضای مجاهدین آقای عباس…، با لباس احرام بین تظاهرکنندگان هنگامی که جمعیت روی پل معروف به “هجوم” میرسند گلولهای به طرف پلیس شلیک میکند. پلیس عربستان هم که کاملا در حال آمادهباش بود به طرف جمعیت حمله میکنند و تیراندازی میشود، جمعیت سراسیمه به عقب برمیگردند و جماعت زیادی که بیشتر خانمها بودند زیر دست و پا له میشوند و از بین میروند.»[۳]
همکاری رژیم بعثی عراق با منافقین در کشتار مکه
شواهد موجود حاکی از آن است که رژیم عراق نیز که در آن دوران درگیر جنگ با ایران بود از توطئه منافقین و سعودیها آگاه بوده و برای به خون کشیدن مناسک حج با منافقین همکاری میکرده است. در بخشی از مذاکرات فاش شده یکی از عناصر قدیمی مرکزیت سازمان منافقین به نام “عباس داوری”، که در سال ۶۶۶ ریاست کاروان اعزامی منافقین به مناسک حج را برعهده داشته است، با افسران امنیتی عراق، به موضوع حضور منافقین در حج و همکاری بعثیها با آنان اینگونه اشاره میشود:
عباس داوری: ما میخواستیم اگر امکان داشته باشد در درون هیئتهای عراقی اعزامی به حج حضور یابیم و به گونهای مشخص نگردد که از مجاهدین و غیرعراقی هستیم و همان روزی که ایرانیها وارد میشوند ما ملحق میشویم؛ البته میدانید که ایرانیها به صورت کاروانی به حج میآیند؛ میخواهیم نیروهای خود را در آنها نفوذ دهیم و ارتباط گیری کنند.
افسر امنیتی عراق: ما چگونه برای شما ویزا بگیریم؟ این نیروهای شما کجا میخواهند ارتباط گیری کنند؟
عباس داوری: در جده، که همه زائرین ابتدا آنجا پیاده میشوند و فعلا چند نفر مد نظر ما است که [هماکنون] در عراق نیستند.
افسر امنیتی عراق: ما پس از موافقت میتوانیم برای آنها گذرنامه عراقی درست کنیم و به همراه برخی از کاروانهای حج بفرستیم. برای هر فرد گذرنامه را میفرستند و به دست او میرسانند و در موعد مقرر نیز گذرنامه را بازمیگردانند؛ راه دیگری نداریم.
عباس داوری: به خاطر حساسیت موجود اگر بشود که بازگشتشان به کشور دیگری باشد و از آنجا به عراق بیایند بهتر است.
افسر امنیتی عراق: چون گذرنامهها با یکی از کاروانهای ما خواهد رفت نمیتواند با این کاروان بازنگردد. چون عربستان از هر کاروانی لیست دارد و نفر شما میتواند به مجرد رسیدن به آنجا از بعثه جدا شود و به دنبال کارش برود و کسی او را شناسایی نخواهد کرد و در پایان به فرد تعیینشده از سوی ما مراجعه میکند و گذرنامهاش را تحویل میگیرد و میآید.
عباس داوری: نفرات مجاهدین میخواهند در داخل کاروانهای ایرانی جای بگیرند و شب و روز با آنها باشند و مشخص نگردد که از کاروان دیگری آمدهاند.[۴]
سفر محرمانه مسعود رجوی به عربستان
در اسفند ۱۳۷۹ یعنی ۱۳ سال پس از اتفاقات ناگوار مکه، تصویری از مسعود رجوی در نشریه مجاهد منتشر شد که نشان میداد وی در سال ۶۶ در مکه حضور داشته است.[۵] در این عکس علاوه بر رجوی افرادی چون: عباس داوری، علیرضا باباخانی، محمد سیدالمحدثین، علیرضا صدرحاج سیدجوادی و رضا درودی که همگی از مسئولین روابط خارجی و اطلاعاتی و حفاظتی منافقین بودند دیده میشوند.
علاوه بر این، شواهد دیگری نیز حاکی از آن بود که سرکرده گروهک منافقین، در سال ۶۶ و همزمان با وقایع مکه با دعوتنامه رسمی که از ملک فهد دریافت میکند به شکل محرمانه عازم عربستان میشود.
در همین رابطه “مهدی ابریشمچی”، به افسر اطلاعات عراق میگوید: «ما برای اینکه مخفی بودن سفر را تأمین کنیم حتی برای مخفی ماندن از دید کارکنان فرودگاه، یک جدول زمانبندی شده داریم که به شما اطلاع میدهیم تا براساس آن عمل شود و انتظار داریم تا براساس آن عمل شود و غیر از ما سه نفر هیچکس از آن اطلاع ندارد.»
در جلسات دیگر بین رابط منافقین و سازمان اطلاعاتی عراق تأکید میشود که سفر مزبور در جهت جلب حمایت بیشتر عربستان از سازمان برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران بوده است.[۶]
افشای ارتباط منافقین با عربستان توسط مسعود رجوی
مسعود رجوی در مذاکرات با “سپهبد صابرالدوری” رئیس سرویس کل اطلاعات عراق پس از انتفاضه شعبانیه ۱۳۷۰ میگوید: «روز پنجشنبه هفته گذشته نماینده ما با “مورفی” در آمریکا دیدار کرد. شروع کردند به حرفهای ما گوش دادن و ما تلاش کردیم نقشهها و توطئههای رژیم [امام] خمینی را برای آنها برملا کنیم. به آنها ثابت کردیم که رژیم ایران تهدید شماره یک به حساب میآید، نه عراق. به صراحت گفتیم که این تهدید و خطر متوجه [عربستان] سعودی نیز میشود. شما عراقیان ارتباط ما را با سعودی برقرار کردید، به طوری که “ملک فهد” مرا برای دیدار از عربستان دعوت کرد که به آنجا رفتم و با ایشان ملاقات کردم.»
وی همچنین در پیغامی به “رییس سرویس اطلاعات عراق” درباره ارتباط سازمان منافقین و عربستان میگوید: «آنچنان که دکتر میدانند ما به دنبال متقاعد کردن سعودی به برقراری ارتباط مستحکم با عراق هستیم که [نظام امام] خمینی را به قویترین صورت طرد کنند و جناب دکتر خوب میدانند که خبر این رابطه باید بین ما و شما محفوظ بماند. همچنین اگر دکتر ملاحظه دارند، قبل از آن که هیئت [اعزامی به عربستان] روز سهشنبه برود بیان کنند.» [۷]
پی نوشت ها:
۱- نشریه نگاه، سازمان منافقین، بیانیه رضوانی، ص ۳۳۰٫
۲- روزنامه کیهان، سهشنبه، ۲۷ مرداد ۱۳۶۶، ص ۲٫
۳- عزت الله سحابی، نیم قرن خاطره و تجربه، جلد دوم، تهران: انتشارات خاوران، ص١٨٣.
۴- صفاءالدین تبرائیان، خوابگردها:ارتباط رهبران سازمان مجاهدین خلق با نهادهای اطلاعاتی و امنیتی عراق، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۷۰۱ و ۷۰۲٫
۵- سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام، جلد سوم، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص ۲۶۶٫
۶- پیشین، ص ۲۷۲٫
۷- صفاءالدین تبرائیان، خوابگردها، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، صص ۷۰۷۰۶-۷۰۴٫
(پایان)
***
بازخوانی “استراتژی تغار” ده سال بعد، نوشته آقای قاسم قزی، نروژ، سال ۲۰۰۷
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=32815
پشیمانی عربستان سعودی از پخش مستقیم کارناوال مریم رجوی (مجاهدین خلق) توسط شبکه ایران اینترنشنال
ایران اینترلینک، بیست و دوم ژوئیه ۲۰۱۸:… طبق اخبار رسیده از شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال لندن، وابسته به عربستان سعودی، پخش مستقیم کاراناوال مجاهدین خلق از ویلپنت پاریس باعث اعتراض قریب باتفاق کارکنان این شبکه شده است. اختلافات درونی تا کنون باعث اخراج (یا استعفا) بیش از چهار تن از کارکنان این شرکت عربستانی شده است. اکنون مطلع شدیم که پرداخت کنندگان …
از قلاده های طلائی صدام تا قلاده های چرمی تل آویو
عربستان سعودی از دستور پخش مستقیم کارناوال مریم رجوی در تلویزیونش (ایران اینترنشنال) بشدت پشیمان شده است
طبق اخبار رسیده از شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال لندن، وابسته به عربستان سعودی، پخش مستقیم کاراناوال مجاهدین خلق از ویلپنت پاریس باعث اعتراض قریب باتفاق کارکنان این شبکه شده است. اختلافات درونی تا کنون باعث اخراج (یا استعفا) بیش از چهار تن از کارکنان این شرکت عربستانی شده است. اکنون مطلع شدیم که پرداخت کنندگان مالی این شرکت خود به تکاپو افتاده و با مشاهده دامنه انزجاز ایرانیان از این حرکت ضد ایرانی و ضد انسانی به بازخوانی این عمل پرداخته اند. شبکه ایران اینترنشنال با بودجه قریب به ده میلیون پوند در سال توسط یک شرکت عربستان سعودی در لندن راه اندازی شد- ایران اینترلینک.
–
اعتراض مهدی جامی به پخش مستقیم کارناوال مریم رجوی بدستور عربستان سعودی
پاسخ علی اصغر رمضانپور در توجیه پخش مستقیم کارناوال مریم رجوی بدستور عربستان سعودی
–
۱- واکنش عربستان به پخش مستقیم نمایش فرقه مجاهدین توسط بلند گوی فارسی زبان خود، تلویزیون ایران اینترنشنال
محمد سهیمی، صفحه فیسبوک
لینک به منبع
دوستان سلام: همانطور که میدانید، تلویزیون ایران اینترنشنال که بلندگوی فارسی زبان عربستان است نمایش مضحک فرقه مجاهدین در پاریس با شرکت چند هزار توریست اروپایی را برای ۷ ساعت مستقیما پخش نمود. این پخش مستقیم واکنش بسیار شدید منفی در میان ایرانیان، مستقل از نگاه سیاسی آنها، بر انگیخت.
دوستان در اروپا از که نزدیک در جریان هستند اطلاع داده اند که خود عربستان هم این پخش مستقیم را به زیان خود ارزیابی نموده است، چون به وضوح حمایت رژیم آن کشور از یک فرقه که مورد نفرت همگانی است را به نمایش گذارده است. به همین دلیل قرار است که آقای علی اصغر رمضانپور، که همه کاره و سردبیر بخش خبر آن تلویزیون و مدافع پخش آن نمایش است، تا پایان ماه اوت از سردبیری بخش خبر کنار گذارده شود. اینطور که دوستان میگویند، آقای مهدی جامی، که در گذشته سردبیر بخش خبر رادیو زمانه بود، نیز به دلیل اعتراض به پخش مستقیم نمایش فرقه حذف شده است.
اگر آقای رمضان پور کنار گذارده شود، این اولین تغییر بخش خبر تلویزیون ایران اینترنشنال نخواهد بود. آقای محمد منظرپور، که اولین سردبیر بخش خبر آن تلویزیون بود نیز به عنوان گزارشگر و تحلیلگر به واشنگتن “تبعید” شده است.
البته، پر واضح است که وقتی مخارج عظیم چنین رسانهای توسط عمال عربستان تأمین شود، اینچنین کنش، واکنش، و تغییرات که خواست صاحبان اصلی است را باید انتظار داشت.
–
۲- تلویزیون ایران اینترنشنال، بلندگوی ایرانی عربستان، و نمایش سالانه فرقه مجاهدین در پاریس
محمد سهیمی، صفحه فیسبوک
لینک به منبع
دوستان سلام: این پست را از نیویورک مینویسم. دیروز نمایش سالانه فرقه مجاهدین در پاریس برگزار شد. طبق معمول هزاران توریست اروپایی با خرج فرقه به پاریس رفتند و برای مریم رجوی هورا کشیدند. و دست زدند. به این نمایشها عادت داریم، و جای تعجبی نیست. تلویزیون ایران اینترنشنال، بلندگوی ایرانی عربستان سعودی [به همراه وبسایت فارسی العربیه] برای این نمایش سنگ تمام گذاشتند. ایران اینترنشنال نمایش را پخش مستقیم نمود، با این بهانه که این خبر روز است، و بعد هم دو به اصطلاح کارشناس درباره مراسم “تحلیل”های خودرا ارائه دادند. ایران اینترنشنال دیگر حتی تظاهر به مستقل بودن هم نمیکند، چون رسوأیی آن دیگر آنقدر روشن شده است که هر تلاشی برای انکار آن خیلی مضحک خواهد بود. خیانتهای فرقه مجاهدین، از همکاری با رژیم صدام حسین و کشتن سربازان کشور در جبهه جنگ، تا نوکری اسرائیل و عربستان نیازی به بازگویی ندارد. ولی نقش تبلیغاتی ایران اینترنشنال برای این فرقه ماهیت واقعی این دستگاه تبلیغاتی عربستان را که از فرقه حمایت میکند از آفتاب روشن تر نموده است.
دو نکته را اضافه میکنم. اول، باید از آن فعالان سیاسی داخل کشور که تأ زمانی که در ایران بودند “نان” همنشینی با چهرههای ملی واقعی مانند زنده یاد مهندس عزت الله سحابی را میخوردند، و حال در اروپا هستند و پای ثابت این بلندگوی تبلیغاتی عربستان، پرسید کجای اینکار “ملی” است؟ البته زندگی خرج دارد، و این دستگاه تبلیغاتی به شرکت کنندگان در برنامه خود پول خوبی پرداخت میکند. دوم، طنز تلخ روزگار این است که سازمانی که قبل از انقلاب مستشاران امریکایی در ایران را ترور میکرد، و سازمانی که در سال اول انقلاب خودرا “چپ نیروهای چپ انقلابی ایران” معرفی میکرد، حال تبدیل به فرقهای شده است که پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، به گفته یکی از هواداران سابق خود، در کمپ اشرف جشن گرفت، و حال کاسه گدایی خودرا به طرف همان آمریکا و متحدان آن در منطقه دراز کرده است.
–
۳- طرح نئوکانها برای مجازات ایران: استفاده از فرقه مجاهدین
محمد سهیمی، صفحه فیسبوک
لینک به منبع
دوستان سلام: از لحظه انتخاب آقای ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر ۲۰۱۶ صدای آمریکا، رادیو فردا، و دیگر ارگانهای تبلیغاتی فارسی زبان دولت آمریکا تبلیغ برای رضا پهلوی را آغاز کردند. خانم ستاره درخشش، مدیر بخش فارسی صدای آمریکا، چرخش ناگهانی در برنامههای آن ایجاد نمود، که مهمترین هدف آن ابقای خود او بود. احمد چلبیهای ایرانی، از قبیل مجید محمدی، سعید قاسمی نژاد و گروه “دانشجویان لیبرال” – که همه چیز هستند به جز لیبرال — نیز در کنگره آمریکا لابی کردند که صدای آمریکا دیگر از ایرانیان مخالف تحریم اقتصادی، جنگ نظامی، و تجزیه طلبی دعوت نکند. این موضع حتی باعث شد که برخی از کارمندان ایرانی ایراندوست به عنوان اعتراض کار خودرا ترک کنند، و برخی مانند مهدی فلاحتی کاملا به جبهه جنگ طلبان بپیوندند.
ولی با آغاز کار جان بولتون، مسیحی صهیونیست جنگ طلب که بارها خواهان بمباران ایران شده، بعنوان مشاور امنیت ملی آقای ترامپ، و پیوستن رودی جولیانی، شهردار سابق نیویورک به تیم حقوقی آقای ترامپ، جهتها باردیگر تغییر یافت. هم بولتون و هم جولیانی لابیگران سابقه دار فرقه مجاهدین هستند که با دریافت صدها هزار دلار پول از آنها برای آنها بارها سخنرانی نموده اند. جالب اینجاست که جولیانی همچنین یکی از وکلای رضا ضرب است که همدست بابک زنجانی در دزدیدن پول مردم ایران بود، و به جرم نقض تحریمهای آمریکا بر ضد ایران در آمریکا تحت تعقیب قانونی است. جولیانی در نمایش اخیر فرقه در پاریس نیز شرکت کرد و برای توریستهای اروپایی که به خرج فرقه به پاریس رفته بودند سخنرانی نمود.
در مقاله زیر آقای فیل [فیلیپ] جیرالدی، که قبلا ۲۰ سال مامور سازمان سیا بود، و حال رئیس یک گروه از ماموران سابق اطلاعاتی آمریکا است که بر ضد جنگ فعالیت میکنند، درباره اتحاد نئوکان ها، که بولتون نماینده آنها در دولت آقای ترامپ است، و فرقه مجاهدین مینویسند و تحلیل میکنند. جالب است بدانید که در یک کتاب که مشغول خواندن آن هستم [لینک آن در زیر پست است] گفته میشود که آقای جیرالدی بین سالهای ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۹ در ایستگاه سازمان سیا در استانبول با پوشش دیپلماتیک مشغول جذب ایرانیهای پناهنده به ترکیه که در دولت دارای شغلهای بالا و یا نسبتا بالا بودند، بود، و آقای جیرالدی حتی نام چند نفر از آنها را میبرد، و یا با ایما و اشاره میگوید که آنها چه کسانی بودند. آقای جیرالدی مینویسند که چگونه مارک دوبوویتز، میلیاردر کانادأیی و رئیس سازمان نئوکان و حامی اسرائیل، “بنیاد دفاع از دمکراسی ها” و نوچه او سعید قاسمی نژاد بر ضد ایران و تحریم اقتصادی بر علیه مردم فعالیت میکنند. توییت قاسمی نژاد را نگاه میکردم و دیدم دوبوویتز توییتهای فارسی هم دارد، که پر واضح است آنها توسط قاسمی نژاد، و یا نوکر دیگر ایرانی “بنیاد”، یعنی بهنام بن طالب لو، نوشته میشوند. اگر میخواهید به عمق خیانت، نوکری و کاسه لیسی قاسمی نژاد پی ببرید، کافی است توییتهای او را دنبال کنید. ریچارد گلدبرگ، که او هم برای “بنیاد” کار میکند، در کنگره و سنا ی آمریکا سخت مشغول فعالیت بر ضد ایران میباشد. او ادعا میکند که یک لیست طولانی از خطرات امنیتی جمهوری اسلامی بر ضد آمریکا” وجود دارد که سنا و کنگره باید به آن توجه کنند، ولی نمیگوید در این لیست چه “خطراتی” هست.
آقای جیرالدی در پایان مینویسند که امید نئوکانها این است که با افزایش شدید فشار اقتصادی بر کشور مردم شورش کنند، و در نتیجه زمینه را برای مداخله به اصطلاح بشر دوستانه فراهم کنند. تحت چنین شرایطی، گمان اینها بر این است که فرقه میتواند با حمایت آمریکا، مانند ماجرای لیبی، وارد جنگ شود و کنترل کشور را در دست گیرد.
–
تحلیل روزنامه نگار قدیمی از شبکه “ایران اینترنشنال”
حمید هوشنگی، عصر اسلام
لینک به منبع
مدیریت شبکه ” ایران اینترنشنال ” با حسین رسام است که قبلاً در ایران مدیر بخش مطبوعات سفارت بریتانیا در تهران بود
عصراسلام: حمید هوشنگی از روزنامه نگاران پرسابقه ایرانی که در تحلیلی به معرفی شبکه نوظهور ایران اینترنشتال پرداخت:
شبکه تلویزیونی فارسی زبان ” ایران اینترنشنال” دو هفته دیگر در ٢٨ اردیبهشت امسال، یکساله می شود. در قضاوتی منصفانه باید گفت این شبکه تلویزیونی مستقر در لندن، به دلایل خاص، در این مدت کوتاه پیشرفتی کم نظیر داشته و اکثر قریب به اتفاق رقبای خود را پشت سر گذاشته است. شاید عمده ترین دلیل برای این دستاورد، داشتن منابع مالی بسیار وسیع و مدیریت حرفه ای است که “ایران اینترنشنال” از آن برخوردارست.
سرمایه گذار این شبکه، که در تیزر تبلیغاتی اش بر ” کلام ایرانی” و “فرهنگ ایرانی” تاکید فراوان می کند، آقای ” عادل عبدالکریم ” از اتباع عربستان سعودی است که مدیریت شرکت ” گلوبال مدیا سیرکولیتینگ” در لندن را نیز به عهده دارد، اما از عطاالله مهاجرانی نقل است که پدرخوانده این شبکه در واقع آقای “عبدالرحمان راشد” مدیر سابق شبکه تلویزیونی “العربیه” است که می دانیم وابسته به عربستان سعودی است.
مدیریت شبکه ” ایران اینترنشنال ” با حسین رسام است که قبلاً در ایران مدیر بخش مطبوعات سفارت بریتانیا در تهران بود و به عنوان تحلیلگر ارشد، مطبوعات و تحولات ایران را رصد می کرد. وی در جریان حوادث انتخابات ٨٨ دستگیر و مدتی زندانی شد. صاحبنظران رسانه عموماً به توانائی رسام در تحلیل منطقی مسائل ایران باور دارند. علی اصغر رمضانپور معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد در زمان آقای مسجد جامعی از دیگر مسئولین این شبکه و عضو شورای سردبیری ایران اینترنشنال است که همراه با محمد منظرپور سردبیر سابق بخش فارسی صدای امریکا، هدایت خبری شبکه را به عهده دارند. در سابقه کاری منظرپور، حضور چندساله اش در اسرائیل به عنوان خبرنگار صدای امریکا، نکته ای قابل توجه به شمار می آید. از دیگر همکاران به نام شبکه مذکور می توان از صادق صبا مدیر سابق تلویزیون بی بی سی فارسی و مازیار بهاری نام برد.
کسب موقعیتی بالا بوسیله “ایران اینترنشنال” در میان شبکه های تلویزیونی فارسی زبان مستقر در خارج در مدتی کوتاه، قطعاً به مدیریت حرفه ای آقای رسام مربوط می شود که با اتکاء به بودجه هنگفت سرمایه گذار سعودی، برای استخدام روزنامه نگاران ایرانی مقیم خارج بسیار دست و دلبازانه عمل می کند و همین اتکاء مالی امکاناتی فراهم کرده است که این شبکه در جذب تعداد قابل توجهی صاحبنظر و تحلیلگر مسائل ایران و جهان، توفیق قابل توجهی داشته باشد و از وجود ده ها روزنامه نگار، خبرنگار و مجری خبر بهره گیرد که بعضاً قبلاً در بی بی سی، صدای امریکا و من و تو فعالیت می کردند.
شبکه مذکور مطلقاً آگهی تجارتی ندارد و از این منبع هیچگونه درآمدی کسب نمی کند، بنابراین تامین بودجه هنگفت این تشکیلات که قطعاً در شرایط کنونی با بیش از پنجاه پرسنل در استودیوئی مدرن در منطقه چزیک لندن فعالیت دارد، تماماً بوسیله سرمایه گذار سعودی شبکه تامین می شود.
از خصوصیات شبکه ” ایران اینترنشنال” ٢۴ ساعته بودن فعالیت خبری آنست که عموماً در راس ساعت و معمولاً با منفی ترین اخبار مربوط به ایران و تحرکات منطقه ای و بین المللی ایران شروع می شود و ادامه می یابد. به جرات می توان ادعا کرد که در طول یکسال فعالیت این شبکه، ده خبر مثبت در ارتباط با مسائل ایران از شبکه مذکور پخش نشده است. در همین حال گفتنی است در این مدت نیز به ندرت می توان پخش اخباری منفی در ارتباط با عربستان و اسرائیل را در این شبکه سراغ گرفت، گویا از دید هیات ادیتوریال و سردبیری ایران اینترنشنال، اصلاً خبری منفی در اسرائیل و عربستان رخ نمی دهد که برای مخاطب ایرانی ارزش خبری داشته باشد.
علاوه بر اخبار، ایران اینترنشنال به تهیه و پخش برنامه های سرگرم کننده و متنوع منطبق با سلیقه مخاطبان ایرانی خود نیز اقدام می کند. از جمله این برنامه ها، به برنامه های فرهنگی صادق صبا می توان اشاره کرد. نوشابه امیری نیز در این شبکه به معرفی ” چهره ها ” می پردازد که به معرفی ایرانیان موفق مقیم خارج اختصاص دارد. امیری که در پاریس مستقر است از جمله اداره کنندگان سایت خبری ” روز آنلاین” بود که چند سال پیش از فعالیت باز ماند. رویهمرفته می توان گفت شبکه ایران اینترنشنال در تهیه و پخش برنامه های غیرخبری تاکنون توفیقی جدی نداشته است.
پ. ن . ١ : این نوشتار، یک بررسی رسانه ای ایست. از دوستان روزنامه نگارم که در ایران اینترنشنال فعالیت می کنند، خواهشمندم در صورت تمایل، با کامنت هایشان در جهت تصحیح و تکمیل معرفی شبکه ” ایران اینترنشنال” مرا همراهی کنند.
پ. ن. ٢ : آقای حسین رسام در صفحه فیسبوکش، از کار در Foreign & Commonwealth ( وزارت امور خارجه بریتانیا) خبر می دهد و در کتمان این حضور و فعالیت، اصراری ندارند. (عکس در کامنت اول)
حمید هوشنگی
–
۴- اطلاعاتی از تلویزیون ضدایرانی «ایران اینترنشنال»
سایت انصاف نیوز
لینک به منبع
دربارهی «ایران اینترنشنال»، تلویزیونی ماهوارهای فارسی زبانی که حدود دو ماه است راه افتاده، اطلاعات زیادی در دست نیست، الا نشانههایی پراکنده که وابستگی آن را به جریانی ضدایرانی در عربستان سعودی بدیهی میکند.
به گزارش انصاف نیوز، سیدعطاالله مهاجرانی وزیر اسبق ارشاد که سالهاست در خارج کشور زندگی میکند و به زبان عربی و در رسانههای جهان عرب آشناست، در توییتی نوشت: «دوستى پرسید، تلویزیون ایران اینترنشنال دعوت کرده مصاحبه کنم، نظرت؟ گفتم نکن! این رسانه وجه پنهان ضد ایرانى دارد و پدر خواندهاش عبدالرحمان راشد است».
افشاگری یک اپوزسیون
همچنین «محمد سهیمی»، یکی از فعالان سیاسی اپوزسیون در دو یادداشت با عنوان «بودجه تلویزیون ایران اینترنشنال که از لندن آغاز بکار کرده از کجا تامین میشود؟» در فیسبوک نوشت:
«از چند روز پیش تلویزیون «ایران اینترنشنال» از لندن آغاز به کار کرد. اینطور که گفته میشود، بودجه چند ده میلیون دلاری (یا پوندی) آن توسط رژیم عربستان سعودی، دشمن شماره یک ایران در منطقه تأمین میشود. مدیران اصلی آن آقایان علی اصغر رمضانپور، محمد منظرپور، بهروز آفاق، و حسین رسام هستند. رمضانپور، که خود را اصلاح طلب معرفی میکند، هیچگاه در زمانی که هنوز در ایران بود در جلسات اصلاح طلبان شرکت نمیکرد. در حقیقت، منابع من گفتهاند که در آن زمان بسیاری از اصلاح طلبان از ایشان به دلایل چندی دوری میکردند. تنها دلیلی که ایشان را به اصلاح طلبان «وصل» میکنند این است که در زمانی که آقای احمد مسجد جامعی وزیر ارشاد دولت آقای سید محمد خاتمی بود، رمضانپور معاون ایشان در امور فرهنگی بود.
منظرپور هم که قبلا در صدای آمریکا بود، و چندی نیز خبرنگار بی بی سی در اسرائیل. او نیز، علیرغم ادعای خود و مخالفان او در زمانی که در صدای آمریکا کار میکرد، اصلاح طلب نبود، و منابع بنده این موضوع و عدم شرکت ایشان در جلسات اصلاح طلبان در ایران را تائید کردهاند. آخرین سمت بهروز آفاق در بی بی سی، مدیر بخش آسیا و اقیانوس آرام بی بی سی بود. ایشان که از سال ۱۹۸۳ برای بی بی سی کار میکردند مدتی مدیر برنامههای بی بی سی در آسیای مرکزی بودند، و بعد ادیتور بخش آسیا – اروپای بی بی سی بودند. ایشان همچنین در بخش فارسی بی بی سی نیز سالها کار میکردند. حسین رسام نیز که در بی بی سی کار میکرد، در زمان جنبش سبز در تهران تحلیلگر ارشد سفارت بریتانیا در تهران بود، که قوه قضاییه او را به جرم تحریک مردم به نا آرامی دستگیر کرد و مدتی در زندان بود.
هیچکدام از این چهار نفر که روزنامهنگار هستند، کوچکترین انتقادی به عربستان (و همچنین اسرائیل) تا به حال نداشتهاند.
در آغاز که مقدمات اینکار آماده میشد، این تلویزیون توانست تعدادی از روزنامهنگاران و برنامهسازان را قبول به همکاری کند. برای برخی از این روزنامه نگاران دلیل قبول همکاری پول زیادی است که این تلویزیون میپردازد. برخی دیگر که روزنامهنگار حرفهای هستند دعوت به همکاری را برای انجام کار حرفهای خود قبول کردند. ولی منابع بنده به من گفتهاند که بسیار از آنهایی که قبول کرده بودند همکاری کنند وقتی متوجه شدند که بودجهی این تلویزیون توسط عربستان سعودی تأمین میشود، کنار کشیدند. این تلویزیون برای جلب ایرانیان شناخته شده حتی برای مصاحبه با آنها نیز پول خوبی میپردازد.
بر طبق اطلاعات من ظاهراً بودجهی کلانی نیز توسط یک سرمایه دارعربستان برای تأسیس یک خبرگزاری در نظر گرفته شده که به زودی آغاز بکار خواهد کرد. اینطور که منابع بنده گفتهاند، ظاهراً قرار است که خانم نوشابه امیری و همسر ایشان آقای هوشنگ اسدی مدیر این خبرگزاری باشند، ضمن اینکه ممکن است با تلویزیون نیز همکاری داشته باشند.
من با پول گرفتن از هر دولت خارجی برای فعالیتهای سیاسی مخالف هستم. ولی اگر، به عنوان مثال، سوئد و یا سوئیس چنین بودجهای را تأمین میکرد، دستکم به خاطر کارنامهی بسیار مثبت آنها قابل قبولتر بود. ولی عربستان؟ پدر پول بسوزد که برای به دست آوردن آن برخی حتی دست خود را به طرف دشمنان قسم خوردهی ایران دراز میکنند».
یادداشت دوم محمد سهیمی
سهیمی در یادداشت دوم با عنوان «چند نکته دیگر درباره بحث مربوط به تلویزیون ایران اینترنشنال» نوشت:
«موضوع پست قبلی، یعنی تلویزیون «ایران اینترنشنال»، به دلایل چندی مهم است. برخی از آنها به گمان من از این قرار هستند.
۱. آیا اپوزیسیون خارج از کشور باید از دولتهای دیگر برای فعالیتهای خود منابع مالی دریافت کند؟ بحث بر سر فرقهی خائن مجاهدین و کسانی نظیر رضا پهلوی نیست، بلکه بحث بر آنهایست که اپوزیسیون واقعی دلسوز کشور، یکپارچگی آن، و امنیت ملی آن در شرایط حساس و بحرانی کنونی خاور میانه هستند. خود من با چنین کاری تحت هرگونه شرایطی مخالف هستم.
۲. برخی دریافت کمک مالی را ردّ نمیکنند. در اینصورت سوالی که مطرح میشود این است: آیا اگر منابع مالی مناسب تهیه نشد، ناچار باید از دشمنان قسم خورده ایران پول برای فعالیت قبول کرد؟ اگر سرمایهدار یک کشور متخاصم حاضر شد منابع مالی را در اختیار فعالان سیاسی ما قرار دهد، تکلیف چیست؟
۳. برای دستکم دو سال شخصیتهای عرب طرفدار عربستان پیشنهاد کردهاند که رژیم آن کشور یک شبکهی تلویزیونی ماهوارهای برای ایران به راه اندازد. به عنوان مثال، در دسامبر ۲۰۱۵ آقای محمد السلمی، روزنامهنگار عرب، در روزنامهی الوطن که متعلق به عربستان سعودی است همین پیشنهاد را مطرح کرد. قبل از آن در اکتبر ۲۰۱۵ روزنامه اینترنتی عربی ایلاف که از لندن منتشر میشود و متعلق به یک ثروتمند بانفوذ عربستان است، از کشورهای عرب منطقه خواست که منابع مالی لازم برای تأسیس یک شبکهی تلویزیونی فارسی زبان را تأمین کنند. تحلیلگر اهل عربستان، آقای مبارک الدجین، در الوطن پیشنهاد کرده بود که تلویزیون کافی نیست، بلکه باید کارزار قوی از طریق شبکههای اجتماعی نیز توسط عربستان براه افتد. وبسایت العربیه از سال ۲۰۰۸ بخش فارسی زبان دارد. الشرق الاوسط، که متعلق به خاندان سلطنتی عربستان است، از سال ۲۰۱۳ وبسایت فارسی دارد. از سپتامبر ۲۰۱۵ وزارت فرهنگ و اطلاعات عربستان در ایام حج برنامهی تلویزیونی ۲۴ ساعتهی فارسی دارد. در ماه اوت سال ۲۰۱۵ وبسایت العربی الجدید گزارش داد که همان وزارت خانهی عربستان قصد تأسیس دو ایستگاه تلویزیون ماهوارهای دارد که یکی از آنها به زبان فارسی خواهد بود».
نوشتهی سوم در سایت گویا
آقای سهیمی همچنین چند روز بعد در یادداشتی در سایت «گویا» با جزییات بیشتر و چند سند به این موضوع پرداخت. در بخشی از این یادداشت آمده است:
«اگر گروهی و یا سازمانی برای فعالیتهای خود از وزارت خارجه آمریکا کمک مالی دریافت کند، آن گروه و یا سازمان واعضای آن حق انتقاد از سیاست خارجی آمریکا را در رسانه ها ندارد. مثال دیگر در این مورد بنیاد غیر انتفاعی است که خانم فاطمه حقیقتجو، نماینده اصلاح طلب مجلس ششم به همراه تعداد دیگری از دوستان و همکاران در سال ۲۰۱۰ تأسیس کردند. بر طبق وبسایت این بنیاد، فعالیت بنیاد درباره «آموزش اصول و روشهای مسالمت جویانه در فرایند تأسیس دموکراسی» است. در مورد منابع مالی این بنیاد در وبسایت آن گفته میشود که «بنیاد به دنبال دریافت کمکهای مالی از اشخاص، سازمانهای دولتی و غیر دولتی [آمریکا]، و همچنین مؤسسات بینالمللی است»، ولی نگارنده نتوانست لیستی از حامیان مالی این بنیاد که به آن کمک مالی دادهاند بیابد.
مثال دیگر در این مورد موسسه «توانا»، یک موسسهی الکترونیکی و اینترنتی است که در اردیبهشت ۱۳۸۹ توسط آقای اکبر عطری، از فعالان دانشجویی سابق در ایران، و همسر ایشان خانم مریم معمار صادقی تأسیس شد. «توانا» بر طبق آنچه که در وبسایت خود اعلام کرده است یک «موسسه آموزشی» است. این موسسه با سازمان راستگرای آمریکایی «فریدام هاوس» (Freedom House) که بودجهی آن را دولت آمریکا تأمین میکند همکاری دارد. بر طبق گزارش روزنامهی “«فایننشیال تایمز» در سال ۲۰۰۶ «فریدام هاوس» از دولت پرزیدنت جورج بوش پسر بودجهای برای فعالیتهای مخفی در ایران دریافت کرده بود. «توانا» در وبسایت خود منابع مالی خود را وزارت خارجه آمریکا، وزارت خارجه هلند، «موقوفه ملی برای دموکراسی» که یکی دیگر از سازمانهایی است که با بودجهی دولت آمریکا اداره میشود و متهم به شرکت در بسیاری از تحرکات راستگرایان بر ضدّ دولتهای خود در آمریکای لاتین و مناطق دیگر جهان شده است، و گوگل ذکر میکند، که البته این میزان شفافیت قابل توجه است. «توانا» میزان کمکهای مالی خودرا ذکر نمیکند، ولی تا جایی که نگارنده بر طبق اسناد مالیاتی موجود اطلاع دارد، میزان کمک دریافتی در سال ۲۰۱۳ متجاوز از ۱.۳ میلیون دلار بود».
در بخشی دیگر از این یادداشت دربارهی منابع مالی تلویزیون ایران اینترنشنال آمده است:
«تلویزیون «ایران اینترنشنال»، آنطوری که مدیران آن میگویند، قرار است یک شبکه ماهوارهای ۲۴ ساعتهی «سی ان ان» ایرانی باشد. هزینهی سالانهی یک چنین تلویزیونی دهها میلیون دلار است، بخصوص که اینطور که منابع نگارنده به او گفتهاند، حقوقهای کارکنان کنونی آن خیلی بیشتر از هر مقداری است که در رسانههای دیگر دریافت میکردند. این تلویزیون نه تنها به آنهایی که در برنامهی تلویزیونی آن شرکت میکنند و، به عنوان مثال، مصاحبه میشوند، پول خوبی پرداخت میکند، بلکه اگر لازم باشد مخارج مسافرت آنها را به لندن نیز میپردازد تا شخصاً در استودیوهای تلویزیون حضور یابند. پس سوال مهم این است: هزینه این تلویزیون چگونه تأمین میشود؟»
به نوشتهی سهیمی، علیرضا نوریزاده در جواب سوال یکی از بینندگان برنامهاش در تلویزیون «ایران فردا» دربارهی نقش او در تأسیس تلویزیون «ایران اینترنشنال» گفته است:
«مجموعهای که ایران اینترنشنال را درست کردند اومدند دو سال قبل پیش من و به من گفتند که دوست دارند من چهار ساعت برنامه [به تلویزیون «ایران فردا» که مدیر آن نوریزاده است] اضافه کنم، و اونها این چهار ساعت را به خبر اختصاص بدهند، چون اصلا هدفشون یک تلویزیون خبری بود. بعد از مدتی صحبت کردن – میتونست به ایران فردا هم کمک کنه از نظر مالی و ما دست و بالمون باز بشه – ولی نه من گفتم [نه] چون چهار چوبی را معین کردم، و در این چهار چوب بینندگان ما همین مسیر را دوست دارند، نوع ادبیاتمون رو [دوست دارند]. بعد گفتن خوب آقا کمک کن که ما یک تلویزیون خودمون را درست کنیم، و من یک چند نفری را که میشناختم معرفی کردم و رفتند شرکتهایی داشتند تأسیس کردند، امکاناتشون هم خیلی خوب بود، و ایران اینترنشنال را درست کردند».
سهیمی مینویسد: «در دنبالهی همان برنامه دکتر نوریزاده به نظر میرسد از شرحی که دادند عقب نشینی کردند، ولی آنچه که گفتند در توافق کامل است با آنچه که در دنبالهی این مقالهٔ شرح داده میشود. مجوز تلویزیون متعلق به شرکتی است به نام Global Media Circulating Limited که یک دفتر آن در لندن است. آفکام، OfCom سازمان تنظیم کننده مقررات رسانهای بریتانیا است. هفتاد و پنج درصد شرکت متعلق به آقای عادل عبدالکریم است. ایشان متولد ۱۹۶۴ و شهروند عربستان سعودی هستند، و فوق لیسانس خود را از دانشگاه نگارنده، دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در شهر لوس آنجلس، در ۱۹۹۳ دریافت کردند».
بنا بر نوشتهی سهیمی، «آقای عبدالکریم دارای سمتهای دیگری در چند شرکت دیگر که در بریتانیا ثبت شده اند نیز هستند. یکی از آنها Or Holding and Investments Limited است. مدیر سابق این شرکت مادر، و یا Holding کسی بجز آقای عبدالرحمان راشد، روزنامه نگار مشهور عربستان سعودی و مدیر سابق تلویزیون العربیه نیست که بلندگوی رژیم عربستان سعودی است، و افکار به شدت ضدّ ایران او، همانند العربیه، شهرت خاصی در میان آگاهان دارد».
وی مینویسد: «آقای رمضانپور در یک توئیت اعلام کردند که شرکتی به نام Vulnat Media, Ltd بر روی اینکار سرمایه گذاری کرده و قرار است که هزینهی تلویزیون از طریق پخش آگهی تامین شود. نگارنده قادر نبود شرکتی به نام Vulnat Media در اینترنت بیابد. آنچه که وجود دارد یک شرکت است بنام Walnut Media ولی اینکه آیا بین این شرکت و تلویزیون ایران اینترنشنال رابطهای وجود دارد برای نگارنده روشن نیست. دفتر این شرکت در دوبی قرار دارد. نگارنده قضاوت در این مورد که آیا پخش آگهی قادر خواهد بود که مخارج عظیم این تلویزیون را تأمین کند را به خوانندگان گرامی واگذار میکند».
انتهای پیام
–
۵- ایران اینترنشنال شبکهای با تامین مالی گاو شیرده آلسعود
سایت امپراطوری دروغ
لینک به منبع
اختصاصی – به گزارش جنبش مقابله با رسانههای بیگانه، امپراتوری دروغ: سال گذشته در همین ایام همچون پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ که شبکه «بیبیسی فارسی» تاسیس شد، در روزهای منتهی به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در سال ۹۶ هم شبکهای به نام «ایران اینترنشنال» با حضور جمعی از عناصر اپوزیسیون در مرکز لندن کار خود را آغاز کرد.
البته بر اساس خبرهای رسیده، و در تابستان پارسال هم این شبکه کار خود را به فعالیت در یکی از بزرگترین و پیشرفتهترین استودیوها در غرب لندن گسترش داد.
«علی اصغر رمضانپور» یکی از عناصر اصلی در تلویزیون «ایران اینترنشنال» است. وی درباره اهداف ایجاد این تلویزیون گفته بود : “… ما به دنبال این هستیم که ارتباط نزدیکتری با جوانان داشته باشیم و طیفی که در دایره سنی زیر ۲۰ سال تا میانسالی است، جامعه هدفمان هستند که اینها شکلدهنگان اصلی آینده ایران، منطقه و جهان هستند …”
رمضانپور در بخش دیگری از سخنانش، مدعی شد که تلویزیون «ایران اینترنشنال» رسانهای خصوصی است و هیچگونه اشارهای به حامیان مالی این تلویزیون نمیکند و حتی ادعا میکند که این تلویزیون در بین رسانههای بزرگ اپوزیسیون، تنها رسانه خصوصی و مستقل است. یعنی آنکه دیگر رسانهها مانند «بیبیسی فارسی»، «من و تو» و … دولتی و وابسته به دولتهای غربی هستند!
ولی علیرضا نوری زاده که از نزدیکان رمضانپور مدیر این شبکه است در خصوص این شبکه گفته بود :”… من چند نفری را که میشناختم به آنها معرفی کردم و رفتند شرکتهایی را تأسیس کردند و امکاناتشان هم خیلی خوب بود و «ایران اینترنشنال» را درست کردند … من آنجا نیستم، اما آدمها را میشناسم و برنامهای که ریختند، برنامه بسیار خوبی است، اونها میخواهند یک CNN فارسی باشند … تلویزیونی که سرمایهگذاران و افراد اصلیاش آقای «عبدالرحمان راشد» سردبیر سابق «الشرق الاوسط» و مدیر شبکه «العربیه» و «الحدث» و یکی از برجستهترین روزنامهنگاران سعودی است و نفر بعدی آقای «عادل عبدالکریم» است و دکتر «نبیل الخطیب»”
اما محمود سهیمی از نزدیکان سلطنت که در آمریکا استاد دانشگاه است در خصوص این تلویزیون و ماجرای های پشت پرده “آن می نویسد:” این تلویزیون کوچکترین آگهی ندارد. کارکنان این تلویزیون، که گویا به ۱۵۰ میرسند، حقوقهایی میگیرند که بهتر از حقوقهایی است که بی بی سی به کارمندان خود میپردازد. تمامی آنهایی که در برنامههای این تلویزیون شرکت میکنند نیز “حق شرکت” میگیرند، که بسیار بیشتر از پولی است که رسانههای دیگر، از جمله بی بی سی، به شرکت کنندگان خود میپردازند. این تلویزیون در آمریکا نیز دفتر دارد. آقای رمضانپور هنوز ادعا میکند که فلان و بهمان “شرکت” سرمایه گذار این تلویزیون هستند. هزینه عظیم این تلویزیون که دستکم یک میلیون دلار در ماه است، هنوز بطور “فی سبیل الله” از “سرمایه داران” میرسد، بدون کوچکترین چشمداشتی. “کشف” این نوع سرمایه گذاران خود یک دستاورد بزرگ برای بشریت است که باید بخاطر آن به آقای رمضانپور، آقای حسین رسام، و دیگر همکاران آنها در این تلویزیون جایزه نوبل را داد، وگرنه حتی صدای مرحوم آلبرت اینشتین هم از گور خود در خواهد آمد.”
وی در ادامه می افزاید:”سرمایه گذاری بر روی این شبکه از طرف سعودی ها انجام شده و از آنجایی که این تلویزیون اساسا تبلیغات و سودی ندارد پس هدف از سرمایه گذاری تنها سیاسی و مبارزه با ایرانیان است.”
برای مدیران تلویزیون ایران اینترنشنال، کار کردن با سرمایه گذاران عربستان و عوامل وابسته به آنها ظاهرا نوعی شرمندگی دارد، و به همین دلیل با وجودی که هر کسی که کوچکترین خردی در او باشد میفهمد هدف از اینگونه تلویزیونها چیست، و منابع آنرا چه کسانی تأمین میکنند، ولی هنوز گردانندگان تلویزیون اصرار دارند که، خیر، اینطور نیست.
حمید هوشنگی هم در خصوص این شبکه می نویسد:” مدیریت شبکه ” ایران اینترنشنال ” با حسین رسام است که قبلاً در ایران مدیر بخش مطبوعات سفارت بریتانیا در تهران بود و به عنوان تحلیلگر ارشد، مطبوعات و تحولات ایران را رصد می کرد. وی در جریان حوادث انتخابات ٨٨ دستگیر و مدتی زندانی شد. صاحبنظران رسانه عموماً به توانائی رسام در تحلیل منطقی مسائل ایران باور دارند. علی اصغر رمضانپور معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد در زمان آقای مسجد جامعی از دیگر مسئولین این شبکه و عضو شورای سردبیری ایران اینترنشنال است که همراه با محمد منظرپور سردبیر سابق بخش فارسی صدای امریکا، هدایت خبری شبکه را به عهده دارند. در سابقه کاری منظرپور، حضور چندساله اش در اسرائیل به عنوان خبرنگار صدای امریکا، نکته ای قابل توجه به شمار می آید. از دیگر همکاران به نام شبکه مذکور می توان از صادق صبا مدیر سابق تلویزیون بی بی سی فارسی و مازیار بهاری نام برد.”
لازم به یادآوریست که از خصوصیات شبکه ” ایران اینترنشنال” ٢۴ ساعته بودن فعالیت خبری آنست که عموماً در راس ساعت و معمولاً با منفی ترین اخبار مربوط به ایران و تحرکات منطقه ای و بین المللی ایران شروع می شود و ادامه می یابد. به جرات می توان ادعا کرد که در طول یکسال فعالیت این شبکه، ده خبر مثبت در ارتباط با مسائل ایران از شبکه مذکور پخش نشده است. در همین حال گفتنی است در این مدت نیز به ندرت می توان پخش اخباری منفی در ارتباط با عربستان و اسرائیل را در این شبکه سراغ گرفت، گویا از دید هیات ادیتوریال و سردبیری ایران اینترنشنال، اصلاً خبری منفی در اسرائیل و عربستان رخ نمی دهد که برای مخاطب ایرانی ارزش خبری داشته باشد.
انتهای پیام/
–
نقاب از چهره یک شبکه دوروی فارسی زبان افتاد…!
سایت مخبر
لینک به منبع
بنابر این گزارش، کادر اجرایی «ایران اینترنشنال» عمدتا تشکیل شده از عوامل اخراجی یا استعفا داده از دیگر رسانه های فارسی زبان بیگانه مانند «محمد منظرپور»، «آرام بلندپز»، «نگار مرتضوی»، «علیرضا رمضان پور» و … که برخی از آنها تجریه تجاوز جنسی به همکاران خود یا مورد تجاوز قرار گرفتن را نیز دارند!
این شبکه که در یک سال اخیر سعی کرده تا خود را رسانه ای بی طرف نشان دهد،در اقدامی از پیش تعیین شده، گردهمایی سران و حامیان گروهک تروریستی منافقین در پاریس را به طور زنده پخش کرد و پس از آنکه با اعتراض کاربران شبکه های اجتماعی و حتی مخاطبینش مواجه شد، در عذر بدتر از گناه گفت: “گروهی از مخاطبان ایران اینترنشنال از اقدام ما در پوشش ویژه گردهمایی سالیانه سازمان مجاهدین خلق انتقاد کرده و گفته اند که این گروه شایسته چنین توجهی نیست. هدف ایران اینترنشنال گزارش بی طرفانه تمام رویدادهای مرتبط با ایران و و انعکاس صداهای مختلف است. کما اینکه مخالفان سازمان مجاهدین در جریان پوشش زنده نظرات خود را ابراز کردند. ایران اینترنشنال طبق اصول حرفه ای دیدگاه مقام های حکومتی ایران و گروه های متنوع مخالف حکومت را به صورت متوازن بازتاب می دهد.”
البته این توجیه سران «ایران اینترنشنال» مخاطبان این شبکه را راضی نکرد و حمله مخاطبان به صفحات این شبکه ادامه یافت.
انجام اینگونه اقدامات از شبکه ای که در یک سال گذشته اسناد زیادی از ارتباطش با عوامل رژیم سعودی و حتی تامین بودجه اش از طریق سعودی ها منتشر شده چندان هم عجیب نیست. اکنون برای همگان مشخص شده که یکی از حامیان اصلی گروهک تروریستی منافقین رژیم سعودی است و شبکه «ایران اینترنشنال» مکلف است اقدامات این گروهک را پوشش دهند تا مبادا بودجه اش قطع شود.
دشمنان جمهوری اسلامی ایران هر چقدر هم تلاش کنند که با دلار های عربستان فرقه رجوی را غسل تعمید دهند و حضورشان را عادی کنند، باز هم خاطره جنایات آنها از ذهن مردم ایران پاک نخواهد شد.
پوشش ویژه گردهمایی گروهک تروریستی منافقین توسط شبکه «ایران اینترنشنال» بهانه ای شد تا نقاب از چهره شبکه های دوروی فارسی زبان بیگانه بیفتد و مردم ایران بیش از پیش با ذات خبیث و منافقانه آنها آشنا شوند
–
***
وعده “سرنگونی” پس از صدام و جولیانی و … این بار توسط ترکی الفیصل (+ الفیصل: مسعود رجوی مرده است)
Albania: MEK rebrands by assassinating unwanted members
The MEK’s man inside the White House (Maryam Rajavi cult, Mojahedin Khalq)
US Forces Albania To Take IS Fighters After Hosting MEK
MEPs discuss Mojahedine-E Khalq (MEK) Threat in #Albania
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=31724
هم گام شدن مریم قجر عضدانلو با اسرائیل و عربستان سعودی بر علیه ایران
محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، چهاردهم اکتبر ۲۰۱۷:… نکته مهم این بود که بلافاصله تا سخنرانی اقای ترامپ تمام شد نخست وزیر اسرائیل و پادشاه عربستان سعودی سریع موضع گیری کردند و از این سخنرانی استقبال کردند . مریم قجر عضدانلو برای اینکه از این غافله عقب نماند پشت سر این دو نفر بیانیه صادر کرد و از سخنرانی اقای ترامپ استقبال کرد .و بشدت مانند سابق خودشان را جر می دادند که ضرورت …
رجوی بدجوری حرف های مخالفین مردم ایران را نشخوار میکند! (+ دوستان رجوی، دشمنان مردم ایران)
هم گام شدن مریم قجر عضدانلو با اسرائیل و عربستان سعودی بر علیه ایران
اقای ترامپ یک هفته بود که همه را سرکار گذاشته بود ، اعلام کرده بود که هفته آینده نظرش را در رابطه با خروج از برجام به دنیا اعلام خواهد کرد. از سوئی دیگر یک سری از جنگ طلبان دیگر به نوعی دیگر داشتند تنور از داستان را گرم می کردند . این در واقع سیاست داخلی امریکا بود که می خواستند به این شیوه از هر دو موضع سیاست ضد ایران را تشدید کنند .
بالاخره زمان سخنرانی اقای ترامپ بعد از یک هفته فرا رسید ، هموطنان خود سخنرانی اقای ترامپ را شنیدند.در جائی هم که به عمد نام خلیج فارس را خلیج …. به زبان اورد که این کار هم به عمد بود . البته کمتر از یک ساعت کاخ سفید بیانیه ای که صادر کرد در واقع سخنرانی اقای ترامپ را مکتوب بیرون دادند نام خلیج فارس را نوشته بودند.
نکته مهم این بود که بلافاصله تا سخنرانی اقای ترامپ تمام شد نخست وزیر اسرائیل و پادشاه عربستان سعودی سریع موضع گیری کردند و از این سخنرانی استقبال کردند . مریم قجر عضدانلو برای اینکه از این غافله عقب نماند پشت سر این دو نفر بیانیه صادر کرد و از سخنرانی اقای ترامپ استقبال کرد .و بشدت مانند سابق خودشان را جر می دادند که ضرورت به رسمیت شناختن ما فرا رسیده است . واعلام کردند که به رسمیت شناختن مجاهدین به عنوان تنها الترناتیو جایگزین دیکتاتوری مذهبی فرا رسیده است . البته مریم قجر عضدانلو و دیگر سران این فرقه فراموش کردند که دوران احمد چلبی ها و علی اوجالی فرا رسیده است . شاید هم به همین خاطر است که در این پروسه لابی هایشان در واشینگتن خیلی فعال شده بودند.
نکته خیلی جالت تر اینکه مریم قجر عضدانلو طلب کار هم شده (لیست گذاری تروریستی سازمان مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی و شورای ملی مقاومت به مدت ۱۵ سال همراه با بمباران قرارگاههای مقاومت در نزدیکی مرزهای ایران در خاک عراق و همچنین نقض تعهدات در مقابل مجاهدان اشرف و لیبرتی ، بی عملی در برابر کشتار آنها و ضبط ۶۰۰ میلیون دلار دارایی ها واموال آنها توسط حکومت عراق بوده است که کماکان ادامه دارد . این در حالی است که مقاومت ایران در اوت ۲۰۰۲ برنامه و مراکز پنهان تسلیحات کشتار جمعی رژیم ملایان را افشا کرده بود.
خانم رجوی با تأکید بر گواهی رئیس جمهور ایالات متحده که بار دیگر مردم ایران را قربانی اصلی رژیم ملایان معرفی کرد گفت: برسمیت شناختن شورای ملی مقاومت ایران به عنوان تنها جایگزین دموکراتیک دیکتاتوری مذهبی و تروریستی، لازمه پایان و جبران سیاستهای فاجعه بار پیشین است.)
و انقدر هم پرو شدند که ادعای خسارت کرده اند که امریکا باید (: برسمیت شناختن شورای ملی مقاومت ایران به عنوان تنها جایگزین دموکراتیک دیکتاتوری مذهبی و تروریستی، لازمه پایان و جبران سیاستهای فاجعه بار پیشین است.)
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=31546
گزارش تصویری از منفورترین شخصی که خود را ایرانی می نامد( مریم قجر عضدانلو – رجوی)ا
محمد کرمی، وبلاگ عیاران، بیست و پنجم سپتامبر ۲۰۱۷:… همزمان با مجمع سازمان ملل فرقه رجوی در نیویورک تشکلی درست کرده است به نام * ( اتحاد علیه ایران اتمی ) که ارباب وهابی جدید فرقه یعنی ترکی الفیصل هم حضور داشت . علاوه بران ۱۶ راس از سیاست بازان اجاره ای که به شدت ضد ایران و ایرانی هستند در این جلسه اتحاد علیه ایران اتمی سخنرانی کردند …
–
لیست قیمتهای سخنرانان و مدعوین کرایه ای بزرگداشت تروریسم در پاریس به یورو
گزارش تصویری از منفورترین شخصی که خود را ایرانی می نامد( مریم قجر عضدانلو – رجوی)
محمد کرمی
سرکرده فرقه رجوی یعنی مریم قجر عضدانلو و فرقه صاحب مرده اش ، منفورترین اشخاص ایرانی هستند . این جماعت به زور می خواهند خودشان را ایرانی قالب کنند .همانطور که همگان در جریان هستند این روز ها مصادف بود با برگذاری مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک.
اولین سخنران که اقای ترامپ بود که صحن مجمع عمومی سازمان ملل را با رینگ کشتی کج اشتباه گرفته بود . کره شمالی و ایران را تهدید می کرد .در حالی که سازمان ملل متحد پاسداری از صلح و گسترش همکاریهای بینالمللی است. سخنرانی اقای ترامپ توسط خیلی از سیاست مداران و روزنامه به شدت مورد انتقاد قرارگرفت. در این بین فقط نخست وزیر اسرائیل بود که استقبال کرد .
در این بین مریم قجر عضدانلو که تمام ایرانیان می دانند که شخص وی و فرقه تحت فرماندهی وی تماما ضد ایران و ایرانی هستند . اطلاعیه چند اوری در رابطه با سخنرانی اقای ترامپ انتشار دادند که در ذیل توجه شما را جلب می کنم .
همزمان با مجمع سازمان ملل فرقه رجوی در نیویورک تشکلی درست کرده است به نام * ( اتحاد علیه ایران اتمی ) که ارباب وهابی جدید فرقه یعنی ترکی الفیصل هم حضور داشت . علاوه بران ۱۶ راس از سیاست بازان اجاره ای که به شدت ضد ایران و ایرانی هستند در این جلسه اتحاد علیه ایران اتمی سخنرانی کردند .و روز بعد هم در تظاهراتی که سیاه پوستان بی خانمان نیویورک را که با ۴۰ دلار جمع کرده اند به نام ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی ، این سیاست بازان اجاره ای سخنرانی کردند .برای این سیاه پوستان و بازنشتگان ایرانی نما .
تصاویر بهترین گزارش را به هموطنان میدهد که توجه شما را به گزارش تصویری جلب می کنم.
فرقه رجوی به رسانه های امریکائی این افراد را قالب کرده ایرانی هستند ؟؟؟
این هم تصاویری از اتحاد علیه ایران اتمی سوال این است چرا یک عکس از افراد شرکت کننده در جلسه انتشار نداده اند ! این مجریان برای چه کسانی سخنرانی می کردند؟ً!
نکته قابل توجه تنها رسانه ای هم که این موضوع را انتشار داد صدای امریکا و رادیو فردا بود !!؟؟
*https://ir.voanews.com/a/iran-uani-/4035847.html*
محمد کرمی oyanyoldash@yahoo.com
(پایان)
***
انتصاب مسئول اولی یا دبیرکل در فرقۀ رجوی طی سی سال گذشته
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=30897
برخی ذاتا خودفروش و برخی سواری دهنده و خودفروش نفهم. (بوقلمون مسخره شده)ا–
آریو برزن پیروزنیا، صفحه فیسبوک، پانزدهم اوت ۲۰۱۷:… بیشک در این قماش, بیشتر از هر گروه دیگر, بوقلمون دعوت شده به مجلس ذبح و خورده شدن خویش، از یک سو مجاهدین و باند همواره خود فروش رجوی میباشد، که در فقدان مقبولیت در میان ایرانیآن و نداشتن هیچ آینده آی بدون بیشتر در لجن روسپی گری رفتن, چاره آی برایشان نمانده؛ و دیگری اندسته از ایرانیان میباشد که بیشتر واکنشی و تفکر …
شما رجوی ها را دست انداخته اند ، باور کنید!ا
حامیان غربی صدام هنگام اعدام وی با طناب کشتی امریکایی کجا بودند؟
برخی ذاتا خودفروش و برخی سواری دهنده و خود فروش نفهم..
مثالی در فرانسه وجود دارد که به آن “بوقلمون مسخر شده” میگویند؛ و جریان از این قرار است که شخص یا گروهی دعوت به ضیافت صرف خوراک میگردند و از بابت آن بسیار خوش حال نیز میباشند، حال آنکه سیاه بخت های نادان خبر ندارند که در حقیقت خود آنها هستند که قرار است خورده شوند..
در این راستا، هر بار که تعدادی از هم میهنان را میبینم, که، دچار توهم, از برای بیگانه دست میزنند و برای آن نامه نگاری نیز میکنند و دوان دوان راهی اتاق های اجاره آی مجالس خارجی میگردند (تا شاید تکه گوشت گندیده آی جلوی آنها پرتاب گردد تا روزی خود را در آورده و تازه صاحب نام نیز گردند)، و یا مشتی در عالم هپروت های واکنشی آی را میبینم که ندانسته آب به آسیاب آن خارجی هایی میریزند که تازه خود سر سپردگان اسرائیل و عربستان (یعنی این دشمنان بقای ایران) میباشند و باور پوچ را دارند که اینها میخواهند آزادی برای ایران و ایرانی آورند (که در حقیقت آنچه بر سر عراق و لیبی و سوریه آوردند را از برای ایران نیز در نظر دارند) ، نمیدانم که آیا میبایست به این همه حماقت و نادانی خندید و یا گریست؟
بیشک در این قماش, بیشتر از هر گروه دیگر, بوقلمون دعوت شده به مجلس ذبح و خورده شدن خویش، از یک سو مجاهدین و باند همواره خود فروش رجوی میباشد، که در فقدان مقبولیت در میان ایرانیآن و نداشتن هیچ آینده آی بدون بیشتر در لجن روسپی گری رفتن, چاره آی برایشان نمانده؛ و دیگری اندسته از ایرانیان میباشد که بیشتر واکنشی و تفکر خرده بازاری فرصت طلب بوده و سالهاست که برخی از آنها، بدون داشتن درکی از مسائل ژئوپلیتیک، مغز خود را دربست اجاره داده و مثلا سنگ سینه چه حزب دمکرات در آمریکا و چه حزب جمهوری خواه آن را به سینه میزنند و گمان میکنند که آزادی را آنها برایشان به ارمغان میاورند..
بدتر از آنها نیز مشتی از دوستان سابق خود من میباشند که در دره حماقت تمام سقوط کرده و از سواحل امن و به گمان اینکه فرصتی برای آنها برای بازگشت شاید نمانده باشد، به دامنه حماقت جمعی و مشتی که بهتر نمیدانند، دامن زده; و با هر بار بزرگ کردن یک تازه قراضه جاه طلب و عوام فریب دیگر (که اکثر آنها نیز خط های غلط انداز را از دیگران و بدون یا باور داشتن به آنها و یا درک آنها ، همانند چه آرمان مقدس منافع ملی و چه گام پیشرو نوزایی، کپی کرده و لیکن درست خلاف آنها عمل میکنند); و یا اسطوره ساختن از دولتمردان خود مورد نقد در کشور خودشان (هم از برای بی سیاستی های آنها و هم پایین بودن سطح اخلاق آنها مثل ترامپ)، وی را شیردل نیز مینامند، میباشند..
از سوی دیگر چند روز پیش شنیدم که یکی از رسانه ها, که تازه دست در فروش پرچم ملی سه رنگ شیر و خورشید نشان نیز دارد که این خود کار خوب و حرکت درستی میباشد ، یا با عدم درک عملکرد بد خود و یا وقیحانه اعلام کرده که “یک موسسه نظر خواهی امریکایی تلویزیون آنها را مامور کرده تا نظر ایرانیان را در مورد وقوع احتمالی جنگ با آمریکا” جویا شود..
این اعلام بد آموز و اقدام بد دیگر، مرا به یاد چند سال پیش انداخت که اکثر رسانه های لوس آنجلسی به صورت بیشرمانه آی آگاهی هایی از سوی منابع اسراییلی پخش میکردند و در آن وعده پرداخت تا ده میلیون دلار را در برابر اطلأعات در مورد یک خلبان اسراییلی مفقود شده در لبنان میدادند.. این یعنی در انتها ترویج خود فروشی و خبر آوردن برای بیگانه در برابر پول..
بیشک غرض پول دهندگان تنها آن خلبان سرنگونه شده، آنهم بیش از یک دهه قبل کمتر میبود، تا مخاطب یافتن در میان مشتی آماده به خود فروشی از برای انواع اطلأعات گوناگون دیگر..
مجموع روسپی یافتن هایی که بیشک نتایج آنها ترور دانشمندان و محققان گوناگون مثل موشک سازی و نیروی هسته آی و یا خربکاری های گوناگون دیگر بود که سراسر جهان دست اسرائل را در آنها میبینند..
حال گمان کنم که هر چند چندین نسل دیر و از برای نسل های کنونی نیز گیجی کشنده به درازای عجیب شرم آور و خانمان سوزی کشیده، به هر روی آن همیشه سوال اینجاست که ” تا کی یا خود فروشی کنیم و یا تا کی خود فروشی به آیندگان بی اموزیم؟ “
آیا خسته از حماقت های ویرانگر پی در پی و خود خود زدن خویش و خود کشی های دست جمعی و درب بازکردن سلمان فارسی وار از برای بیگانه و اثرات سیه آن نشده ایم؟ تا کی میخواهیم همان حرکت های ابلهانه و به خود لطمه زن را که در طول تاریخ بارها و بارها انجام داده ایم و همواره خود را بیچاره و بیچاره تر کرده و فردایی ها را بدبخت تر از خود کرده ایم ، ادامه دهیم؟
میگویند فرق میمون با انسان در نداشتن قدرت انتقال تجربه به آیندگان میباشد.. آیا از این پسر و دختر عمو های دور خود نیز کمتر گشته ایم؟
آری، براستی که فرصت طلبی و کم اخلاقی و بد آموزی را تا کی ما مردم میخواهیم ادامه دهیم و هر نسل گمان کنیم که علیرغم استفاده از همان شیوه های ناجور، بار دیگر نتیجه دیگر به دست خواهیم آورد ….مگر نمیبینیم و درک نمیکنیم که اگر زمان و پوسته فرق دارند، بطن عملکرد های غلط نسل در نسلی ما مردم همان مخرج مشترک اشتباه را درند؟؟
کی قرار است که انسان ایرانی گردیم؟؟
انسانی که نه برده سرنوشت و غلام و یا روسپی خارجی، که یک سازنده خود و میهن خود گردیم؟
از حقارت های خود بر سر خود آورده خسته نشده ایم؟
پس کی؟ کی میخواهیم درست گردیم؟ کی میخواهیم سر خود را در میهن خود و بر روی پای خود بالا کنیم و خود را ارزش گذاریم؟
آخ که چقدر زجر کشید تا چه درست گفت مادر انسان گرایی و نوزایی ایران نوین ، زنده یاد پروین اعتصامی، که “از ماست که بر ماست!”
به آنروز که افزایش و پیشرفت سطح آگاهی و خرد اجتماعی و درک مفاهیم راستین و معنا آزادی، مردم سالاری یا دموکراسی و به ویژه منافع ملی و نیاز پاسداری از آن، موجبات پیروزی و نهادینه گشتن آنها را در ایران پدید آورده ؛ و دیگر نه کعبه، نه واتیکان و نه تل اویو و هایفا و یا لندن و واشینگتن و یا مسکو و پکن قبله هر آنکس که خود را ایرانی باور دارد نگردند!
پاینده ایران!
***
از “مراسم تدفین رجوی توسط شازده سعودی” تا “سیدالرئیس و ستون پنجمش”
زمان اخراج مریم رجوی از فرانسه به آلبانی فرا رسیده است
Under President Macron, France can play a pivotal role in Western relations with Iran
Debate in the European Parliament ‘What is to be done about the Iranian Mojahedin Khalq (MEK)?’
How do you explain this to the families of over 4000 US servicemen Killed in Iraq?
Former U.S. Officials Make Millions Advocating For Terrorist Organization (2011)
The Life of Camp Ashraf,
Mojahedin-e Khalq Victims of Many Masters
Link to the full description of Mojahedin (MEK, MKO) Logo (pdf file)
Remember.Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult) was one of the excuses of US attacking Iraq
(Rajavi cult or MKO aslo known as Saddam’s Private Army)
Sydney hostage-taker was affiliated with Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult)
Document on Mojahedin Khalq released by RAND (The Mujahedin-e Khalq in Iraq, A Policy Conundrum)
Wondering at those Americans who stand under the flag of
Mojahedin Khalq (MKO, MEK, NCRI, Rajavi cult) only to
LOBBY for the murderers of their servicemen
***
همچنین:
خبر فوت مسعود رجوی به تمامی اعضا جدا شده وخانواده های اسیران تبریک عرض می کنم



