حامد صرافپور، انجمن نجات، مرکز فارس، سی و یکم اکتبر 2021:… شاید قریب به یقین بتوان گفت هدف مریم رجوی از این نمایش و سیاهی لشکر، محکومیت حمید نوری بعنوان یک شخص مجرم نیست. هدفِ کوتاه مدت، برجسته کردن و مطرح شدن دوباره سازمان مجاهدین در عرصه رسانه ای-سیاسی است و هدفِ بلندمدت به دام انداختن رئیس جمهور منتخب مردم در موضوع رخدادهای دهه 60 و محکوم کردن ایشان در دادگاه های اروپایی و در نهایت کشیدن پای پلیس بین الملل به این ماجرا و محدود کردن ایشان در تردد به کشورهای غربی است. بازی مریم رجوی با دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی !؟
دادگاه حمید نوری از سوئد به آلبانی منتقل شد
بازی مریم رجوی با دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی !؟
انجمن نجات مرکز فارسشنبه 8 آبان 1400
از تابستان امسال که مجاهدین و موساد با همراهی چند انجمن و نهاد امنیتی مستقر در اروپا (و برخی شخصیت های شناخته شده ایرانی مرتبط به سعودی که بعد به این قضیه ورود کردند) دسیسه بازداشت آقای حمید نوری را به اجرا درآوردند تا به ایران فشارهای سیاسی و حقوقی وارد کنند، مریم رجوی فعالیت گسترده ای برای مطرح کردن تشکل مجاهدین آغاز کرده تا پروسه دادگاه را به طور کامل تحت اختیار در آورد و رخدادها را به سمتی که می خواهد به پیش ببرد.
با توجه به محدودیت شدیدی که دولت های اروپایی به ویژه فرانسه برای تردد مسئولین مجاهدین و بویژه مریم ایجاد کرده اند، وی با تمام امکانات در دسترس خود درصدد است تا از این بازی سیاسی حداکثر استفاده را داشته باشد تا دوباره در مباحث حقوق بشری و محافل غربی مطرح شود. برگزاری صدها اکسیون خیابانی و چند کنفرانس اینترنتی بخشی از این پازل بود، اما از آنجا که مجاهدین جز هیاهو کردن دستاوردی نداشتند، سناریو به گونه ای چیده شد که بخشی از این دادگاه نمایشی-سیاسی در آلبانی برگزار شود تا توجه رسانه ها به این کشور (و به زوج رجوی) معطوف گردد. برای پیشبرد اینکار، ابتدا تعدادی از اعضای شورای رهبری مجاهدین، با هماهنگی کامل با یکی از قضات تحت نفوذ خود در آلبانی، خود را بعنوان «شاهد»! معرفی کردند تا زمینه ساز کشانیدن دادگاه به آلبانی باشند.
یقیناً اگر مریم و سایر مسئولین سازمان کماکان در فرانسه حضور داشتند و محدودیتی برای ترددشان به سایر نقاط اروپا نبود، ترجیح می دادند هواداران اجاره ای خود را بیش از پیش به جلوی دادگاه استکهلم گسیل کنند. اما با توجه به محدودیت ها، دو عضو کلیدی شورای رهبری مجاهدین در آلبانی (مهناز میمنت و مهری حاجی نژاد) با ورود به این مسئله به ظاهر حقوقی، عملاً راه را برای انتقال دادگاه به آلبانی گشودند تا دست سازمان را برای ایجاد جلب توجه در آلبانی بازتر کنند. سازمان مجاهدین قادر است در آلبانی بردگان خود را به خیابان های تیرانا بکشاند و از آنها تحت عنوان شاهد «شکنجه و اعدام» استفاده کند. با اینحال ورود «مهناز و مهری» و سایرینی که خود را شهود نامیده اند حرکتی کاملاً فریبکارانه است، چرا که آنها شاهد هیچ شکنجه و اعدامی که حمید نوری یا هر کسی در آن نقش داشته باشد نبوده اند. این افراد نهایتاً در حد «شاکی بدون سند» و با «رشوه به دادگاه و خرید وکیل» به دادگاه ورود خواهند کرد تا نقش «سیاهی لشکر» بازی کنند. همانطور که در عراق هم نقش سواره نظام صدام و بعد نقش خبرچین برای پنتاگون را ایفا کردند.
تمامی افرادی که امروز به این بازی کشیده شده اند، یا خود زمانی زندانی امنیتی-سیاسی بوده اند که با ابراز ندامت از کارهای پیشین آزاد شدند و یا برخی اعضای خانواده ایشان اتهامات امنیتی داشته اند، که در هر دو صورت شخصاً هیچ سندی که نشان دهد حمید نوری ارتباطی به زندان آنها داشته باشد ندارند. در واقع این افراد «راوی خبر» هستند نه «شاهد». آنها روایتی را نقل می کنند که سازمان مجاهدین برایشان تدوین کرده باشد. حتی اگر کسی مدعی شود که شلاق خورده و شکنجه شده، باز هم از حمید نوری ماکزیمم فقط یک اسم شنیده و با وی مواجه نشده که بتواند شاهدی علیه او باشد. آنها ربات هایی هستند که سازمان از قبل برنامه هایشان را نوشته و آنها را برای ایفای نقش به دادگاه می فرستد. یک قلم «مهری حاجی نژاد» خود مسئول بخش امنیتی سازمان و مسبب بسیاری از شکنجه ها و زندانی شدن ها بود. لذا خود وی در مظان اتهام قرار دارد و باید به همراه مریم رجوی به جرم انبوه شکنجه های روحی و جسمی معترضین محاکمه شود. همگان می دانند کسی قادر نیست در سازمان مجاهدین مسئول امنیت شود مگر پیش از آن مخالفان و معترضان را در مناسبات سرکوب و منکوب کرده باشد و مورد اعتماد مسعود و مریم رجوی قرار گرفته باشد.
شاید قریب به یقین بتوان گفت هدف مریم رجوی از این نمایش و سیاهی لشکر، محکومیت حمید نوری بعنوان یک شخص مجرم نیست. هدفِ کوتاه مدت، برجسته کردن و مطرح شدن دوباره سازمان مجاهدین در عرصه رسانه ای-سیاسی است و هدفِ بلندمدت به دام انداختن رئیس جمهور منتخب مردم در موضوع رخدادهای دهه 60 و محکوم کردن ایشان در دادگاه های اروپایی و در نهایت کشیدن پای پلیس بین الملل به این ماجرا و محدود کردن ایشان در تردد به کشورهای غربی است.
نگاهی به مطالبی که خود مجاهدین در این زمینه نوشته اند، گواهی آشکار بر دسیسه ای است که مریم رجوی پس از شکست در انتخابات 1400 در پی گرفت و امروز به همان خاطر بشدت در صدد انتقامجویی از مردم ایران برآمده است. مجاهدین می گویند:
“در خرداد امسال با گماشتن ابراهیم رئیسی به ریاست کابینهٔ تحتامر خامنهای، گفته بودیم که بهطور قانونمند به موازات چنین کاری، جنبش دادخواهی تعمیق و گسترش مییابد؛ چرا که یکی از اصلیترین خواستههای جنبش دادخواهی، به محاکمه کشاندن رئیسی میباشد. گفته بودیم مردم ایران از این پس بهطور مستقیم با دشمن اصلی و مظاهر مجسم استبداد ولایت فقیه روبهرو و چنگ در چنگ خواهند شد. اکنون نشانی یکی از چشماندازهای برشمرده شده در چهار ماه گذشته، عینیت یافته است و گواهی میدهد که اصالت جنبش دادخواهی خدشهناپذیر است”.
هدف قرار دادن رئیس جمهور منتخب و تأکید روی «اصلی ترین خواسته مجاهدین»، نشان می دهد که از همان ابتدا این نمایش ها در دستور کار بوده و بالاخره در هماهنگی با نهادهای امنیتی صهیونیستی، کلید آن زده شده است. خیل اخبار منتشره در شبکه های مختلف ضد ایرانی و فارسی زبان که همگی روی تشکیل دادگاه در آلبانی تأکید دارند، نشان می دهد که این خبر با وجود «بی اهمیت بودن» تا چه حد مدنظر انواع رسانه های فارسی زبان است که روی آن متمرکز شده اند.
اما تبلیغات گسترده علیه رئیس جمهور ایران به این محدوده ختم نمی شود، روز گذشته نیز مریم رجوی کنفرانس دیگری برای لابی های صهیونیست خود در آمریکا برگزار کرد که در آن علاوه بر حامیان پیشین مجاهدین (توریسلی، لیبرمن، موکینزی و جیمز کانوی) مایک پنس معاون سابق ترامپ نیز در آن شرکت داشت. قابل توجه اینجاست که همه این «حامیان اجاره ای مریم» روی آقای رئیسی متمرکز شده بودند و نه روی موضوع «دادگاه و آقای نوری». چیزی که عمق سیاسی بودن این بازی را آشکار می کند و سوژه یا هدف اصلی (که این جریان گسترده صهیونیستی-سعودی بدنبال وی هستند) را به ما می شناساند.
در چنین موقعیتی که تمامی دشمنان استقلال ایران بسیج شده اند تا با توسل به یک دادگاه نمایشی، مردم ایران را تحت فشار قرار دهند، وظیفه مهمی بر دوش ایرانیان بویژه هموطنان ساکن اروپا قرار دارد. و در این میان نقش جداشدگان در آلبانی نیز بسیار کلیدی است. در صورتیکه نهادهای امنیتی و وکلای مجاهدین با فشار روی قاضی و توزیع رشوه به بسیاری دیگر موفق به انتقال این دادگاه به آلبانی شوند، حضور آنها در برابر دادگاه و ارائه دادخواست برای بررسی قتل و شکنجه معترضان (در چند شکنجه گاه قرون وسطایی رجوی در عراق) از اهمیت زیادی برخوردار است و بخشی از این دسیسه را در برابر خبرنگاران افشا و خنثی خواهد کرد، و برای مردم سوآل خواهد شد که مریم رجوی با اینهمه جنایت در درون مناسبات خود، چرا نگران حقوق بشر در ایران شده است؟ ظاهراً سازمان مجاهدین هم بشدت نگران همین مسئله است و پیشاپیش روی این نکته تأکید دارد که:
“بی شک نظام آخوندی و نفوذی ها و دست آموزان و لابی هایش تمام تقلایشان را می کنند تا روند دادگاه محاکمه حمید نوری، با اشرف 3 به مثابه یکی از کانون های اصلی جنبش دادخواهی پیوند نخورد. اما بی شک برگزاری دادگاه در آلبانی، تمام دسیسه ها و تمهیدات علیه آن را شکست خواهد داد و به زودی جنبش دادخواهی چند گام دیگر به پیش برخواهد داشت”.
مجاهدین بخوبی می دانند که نقش جداشدگان و خانواده ها در این مسئله بسیار اثرگذار و کلیدی است. اگرچه دولت و نهادهای مختلف آلبانی به دلیل گرفتن رشوه های کلان در مسیر سفر خانواده های مجاهدین و یا خانواده قربانیان ترور سنگ اندازی می کنند، اما افشاگری در هر سطحی که باشد بسیار با اهمیت است. جا داشت قربانیان شکنجه و ترور نیز به دادگاه استکهلم می رفتند و نقشه شیطانی مجاهدین را در انظار عموم افشا می کردند. با اینحال، خنثی سازی این دسیسه از طُرُق مختلف باید در دستور کار هزاران خانواده ایرانی که به هر شکل قربانی سازمان مجاهدین بوده اند قرار گیرد.
حامد صرافپور
بازی مریم رجوی با دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی !؟
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/شاهدین-دادگاه-حمید-نوری-مجاهدین-خلق/
استفاده از مجاهدین بعنوان شاهدین دادگاه حمید نوری
کلید واژه، بیست و ششم اوت 2021:… با توجه به کیفرخواست حمید نوری آیا دادگاه او و محاکمه وی در سوئد بار حقوقی دارد؟ تا چه اندازه در این پرونده سیاسی بازی شده است؟ بررسی کیفر خواست متهم و صحبتهای دادستان و همچنین شاکیان شاهدان این پرونده تا چه اندازه اهمیت دارد؟ آیا ماهیت دادگاه “حمید نوری” به حق در راستای عدالت خواهی ست؟ یا به قصد اهداف سیاسی و در راستای جنگ نرم رسانه ای به وجود آمده است؟ آیا دادگاه سوئد که سابقه رسیدگی به شکایت علیه “جولیان آسانژ” را در کارنامه ی خود دارد اینبار نیز قرار است یک بازیگر بازی سیاسی باشد؟ استفاده از مجاهدین بعنوان شاهدین دادگاه حمید نوری
ایران: دولت سوئد بخشی از ماشین تبلیغاتی گروهک منافقین شده است
استفاده از مجاهدین بعنوان شاهدین دادگاه حمید نوری
حمید نوری در آلبانی ؟!
با توجه به کیفرخواست حمید نوری آیا دادگاه او و محاکمه وی در سوئد بار حقوقی دارد؟ تا چه اندازه در این پرونده سیاسی بازی شده است؟ بررسی کیفر خواست متهم و صحبتهای دادستان و همچنین شاکیان شاهدان این پرونده تا چه اندازه اهمیت دارد؟ آیا ماهیت دادگاه “حمید نوری” به حق در راستای عدالت خواهی ست؟ یا به قصد اهداف سیاسی و در راستای جنگ نرم رسانه ای به وجود آمده است؟ آیا دادگاه سوئد که سابقه رسیدگی به شکایت علیه “جولیان آسانژ” را در کارنامه ی خود دارد اینبار نیز قرار است یک بازیگر بازی سیاسی باشد؟ دادگاه های اروپا در جریان رسیدگی به پرونده های “کودکان خاکستری” ، یعنی کودکان طلاق ایدئولوژیک فرقه رجوی قوانین تصویب شده در کنوانسیون حقوق کودک را بارها زیر پا گذاشته و رای خود را علیه منافع و حقوق کودکان صادر کرده اند. از سوی دیگر آمریکا فقط در جریان جنگ جهانی به ۱۵۰۰ جنایتکار جنگی پناه می دهد و برای آنان زندگی جدید و هویت های جدیدی فراهم می کند و پناهگاه امن مردان هیتلر می شود؛ از زاویه دیگر هم اکنون رهبران طالبان فارغالتحصیل زندان گوانتانامو هستند و از سوی آمریکا سرنوشت یک ملت به آنها سپرده شده است؛ آیا واقعا جنایت جنگی دغدغه و مسئله غرب است؟ این پرسشها و پرسشهای دیگر را با مهمانان این هفته برنامه “کلیدواژه” درمیان گذاشتیم مهمانان این برنامه: سارا زهیری مسعود خدابنده پیمان عارف
استفاده از مجاهدین بعنوان شاهدین دادگاه حمید نوری
***
بی بی سی: آغاز دادگاه حمید نوری متهم کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ ؛ شاکیان تقاضای دریافت غرامت کردند
همچنین
https://iran-interlink.org/wordpressfa/اعدامهای-دهه-60-لیست-جعلی/
اعدامهای دهه 60 – لیست جعلی و بازی رجوی با آمار و ارقام
مسعود خدابنده، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بیست و نهم دسامبر 2019:… درباره اعدامهای سال 1367، مسعود رجوی در آغاز مدعی شد که تعداد آن، 6400 نفر است اما کم کم این آمار را تغییر داد. از این رو در مرحله بعد ادعا کرد این تعداد 12000 نفر بوده و بعد مدعی شد که 20 الی 30 هزار نفر از اعضای سازمان توسط جمهوری اسلامی اعدام شدهاند. رجوی تلاش میکرد با استفاده از این لیست، در مجامع جهانی علیه جمهوری اسلامی اقامه دعوی کند. درباره لیست تنظیم شده از سوی سازمان امروز میتوان ادعا کرد بسیاری از اسامی مندرج در آن اصلا وجود خارجی نداشتند. تا زمان عملیات فروغ جاویدان، سازمان خیلی از کسانی که در درگیریهای مسلحانه کشته میشدند را لیست میکرد و از آن بهرهبرداری تبلیغاتی مینمود. مسعود رجوی نام این کار را «بانک خون» گذاشته بود و اسمی را که بعدا به لیست اضافه میشد «بهره بانک خون» مینامید. بعد از عملیات فروغ جاویدان، سازمان پی برد که ایجاد لیستهای ساختگی، بازدهی بالایی – به ویژه در مجامع بینالمللی – برای مجاهدین خلق دارد؛ از این رو از آن زمان، این روند تشدید شد تا جایی که «کشتهسازی» جایگاه بالاتری از «تروریسم» گرفت. لیست جعلی اعدامهای دهه 60 – بازی رجوی با آمار و ارقام
مسعود خدابنده: چرا کسی در غرب معمای قتل محمد رضا کلاهی را از مریم رجوی سوال نمی کند؟
اعدامهای دهه 60 – لیست جعلی و بازی رجوی با آمار و ارقام (مسعود خدابنده)
مسعود خدابنده: بازی با آمار و ارقام| پیدا و پنهان لیستِ جعلی اعدامهای دهه 60
حمید نوری در آلبانی ؟!
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۳ – ۰۸ دی ۱۳۹۸
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مسعود خدابنده ، عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق و عضو شورای ملی مقاومت، مسئول مستقیم تیم حفاظت استقرار و تردد مسعود و مریم رجوی و فرمانده ارتش آزادیبخش که در سال 1375 از سازمان جدا شد، طی یادداشت اختصاصی که در اختیار پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار داده، به بررسی پروژه کشتهسازی منافقین در دهه 60 میپردازد. خدابنده شواهدی ارائه میدهد که با استناد به آن میتوان پی برد مرکزیت سازمان برای نیل به اهداف خود اعضاء را به کام مرگ میفرستاد. این عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق توضیح میدهد چگونه مسعود رجوی لیست جعلی از اعدامیهای سال 1367 درست کرد و آن لیست را به مجامع بینالمللی میفرستاد تا با استفاده از آن لیست، علیه جمهوری اسلامی فعالیت کند.
اهدای کتاب “جعلی” شهدای “جامعه بی طبقه توحیدی” مجاهدین خلق “ضد امپریالیست” به جان مک کین
مشروح یادداشت اختصاصی مسعود خدابنده را در ادامه میخوانید.
درباره اعدامهای سال 1367، مسعود رجوی در آغاز مدعی شد که تعداد آن، 6400 نفر است اما کم کم این آمار را تغییر داد. از این رو در مرحله بعد ادعا کرد این تعداد 12000 نفر بوده و بعد مدعی شد که 20 الی 30 هزار نفر از اعضای سازمان توسط جمهوری اسلامی اعدام شدهاند. او حتی در این راستا کتابی هم منتشر کرد تا عدد 30 هزار نفر اعدامی را ثبت کند. رجوی تلاش میکرد با استفاده از این لیست، در مجامع جهانی علیه جمهوری اسلامی اقامه دعوی کند.
از این رو لیست ارسالی به سازمان ملل همراه با انبوهی از اسامی تنظیم شد و گروهی نیز به عنوان شهود ادعا کردند که آن لیست صحت دارد. اما چندی بعد، تعدادی از افراد که بعدها از سازمان جدا شدند شهادت دادند که حرفهایشان در مورد اعدامها دروغ بوده است.
درباره لیست تنظیم شده از سوی سازمان امروز میتوان ادعا کرد بسیاری از اسامی مندرج در آن اصلا وجود خارجی نداشتند؛ برخی از اسامی کسانی بودند که در سالهای قبل بخاطر جرمهایی مانند قتل و یا قاچاق مواد مخدر اعدام شده بودند و هیچ ارتباطی با سازمان نداشتند؛ تعدادی نیز در این لیست بودند که گواهی فوت آنها نشان میداد بر اثر تصادف مردهاند و تعدادی نیز در درگیریهای مسلحانه سازمان کشته شده بودند. حتی سازمان تعداد بالایی از کشته شدگانِ عملیات موسوم به فروغ جاویدان (مرصاد) را هم به این لیست اضافه کرد.
این لیستسازی اولا: بخاطر پشتیبانی سازمانهای اطلاعاتی ضد ایران از مجاهدین خلق (مشخصا سازمان سیا که رابط آن زمانش سیدمحمد سیدالمحدثین بود) موفق بود. سندسازیها، شهادتهای دروغین و ارقام و اعداد با روشهای اطلاعات شویی در نشریات به اصطلاح معتبر و مراکزی که تحت تاثیر بودند – مثلا کتابخانه کنگره امریکا که این روزها دیگر هر چیزی را تحت نام سند منتشر میکند و استقلالی برایش باقی نمانده – توانست به این شکل مورد استفاده دوائر ضد ایرانی قرار گیرد و ثانیا: نه اولین مورد کشتهسازی بود و نه آخرین آن.
به خاطر دارم اولین نمونه کشتهسازی در همان سال نخستی بود که مجاهدین به عراق رفته بودند؛ حسن جزایری از دوستان آن زمان و محصل در لندن بود که بیماری قلبی داشت. وی برای تعلیمات به همراه عدهای به عراق اعزام شد (سازمان این افراد را تحت عنوان عضو به عراق میبرد و سپس شروع به لیستسازی میکرد چون به ازای تعداد اعضا از صدام سرانه میگرفت) و چندی بعد در زمین مانور «کفری» بخاطر آفتاب زدگی و اهمال در رسیدگی و تشدید بیماری قلبی فوت کرد. (بعد از اینکه جزایری در آن گرما غش کرد، او را در خودرو رهایش کردند و بعد از مانور متوجه شدند که مرده است) جالب است که همسرش لیلا جزایری (نام اصلیاش اعظم ملاحسنی کهنه است که بخاطر خلافهای متعدد مالی مجبور شد نامش را عوض کند) و پسرش (محمد حنیف جزایری) از آن زمان تابه حال در نشریات و مقالات مدعی شدهاند که حسن در ایران اعدام شده است. از این قبیل موارد بسیار زیاد است. مثلا تا زمان عملیات فروغ جاویدان، سازمان خیلی از کسانی که در درگیریهای مسلحانه کشته میشدند را لیست میکرد و از آن بهرهبرداری تبلیغاتی مینمود. مسعود رجوی نام این کار را «بانک خون» گذاشته بود و اسمی را که بعدا به لیست اضافه میشد «بهره بانک خون» مینامید.
بعد از عملیات فروغ جاویدان، سازمان پی برد که ایجاد لیستهای ساختگی، بازدهی بالایی – به ویژه در مجامع بینالمللی – برای مجاهدین خلق دارد؛ از این رو از آن زمان، این روند تشدید شد و این کار سیستماتیک ادامه پیدا کرد تا جایی که «کشتهسازی» جایگاه بالاتری از «تروریسم» گرفت.
یادم هست در سال 1994 م، زمانی که مریم رجوی را بعد از اعلام ریاست جمهوری وی در عراق به پاریس آوردیم (من مسئول انتقال و حفاظت بودم) و هدف هم شروع کار سیاسی و بازکردن جای پا برای مسعود رجوی بود، وی نتوانست کاری کند و فرانسه در سال 1997 او را مجددا به عراق فرستاد. بعد از این ماجرا، مسعود برای جبران این شکست، بلافاصله تیمهای عملیاتی را به ایران اعزام کرد. اما از آنجا که ایران در بالاترین سطوح به اطلاعات دسترسی داشت، تیمها تک تک به محض ورود دستگیر میشدند. مسعود رجوی خوب میدانست که تیمهای عملیاتی به محض ورود به ایران لو میروند ولی باز تعداد بیشتری از افراد را اعزام میکرد. واقعیت آن است که او هدفش ترور نبود بلکه هدف کشتهسازی بود. او میخواست این افراد به محض ورود به ایران دستگیر و اعدام شوند.
مشخصا یادم هست بابک امین آنقدر در تهران خمپاره زده بود که دیگر به لحاظ جسمی توان نداشت ولی باز او را بیرون نمیکشیدند و اصرار میکردند این عمل را ادامه دهد. سازمان از اعضاء میخواست هرچه بیشتر آدم بکشند و بعد نارنجک بیندازند و سپس سیانور بخورند تا خودشان هم کشته شوند. آرش صامتیپور یکی از این افراد بود که با وجود کشیدن نارنجک و خوردن سیانور بخاطر کمک نیروهای امنیتی جان سالم به در برد و البته یک دستش قطع شد.
اهداف ترورها اصلا مهم نبود، بلکه سر و صدا مهم بود. بزرگترین ضربهای که رجوی آن زمان خورد، قطع اعدامها بود. یعنی نیروهای امنیتی ایران و قوه قضائیه هم متوجه شدند که این افراد برای کشتن به ایران نمیآیند بلکه برای کشته شدن اعزام میشوند.
مغازه ای سه نبش به اسم شهدا!!!ا
سازمان منافقین همین استراتژی را در عراق بعد از صدام هم پیاده کرد. به هنگام تحویل کمپ اشرف، سازمان به عراق اعلام کرد که یک سوم شمالی را تحویل میدهد ولی از طرف دیگر اعضاء را بسیج کرد تا در مقابل نیروهای عراقی بایستند. به آنها گفته بودند عراقیها آمدهاند تا شما را دستگیر کرده و به ایران تحویل بدهند. حتی گفته بودند اتوبوسهای ایران منتظرند تا شما را به اوین منتقل کنند تا به محض رسیدن به ایران اعدام شوید. از این رو ابعاد درگیری اعضای سازمان با نیروهای عراق بیشتر شد و به تبع، این درگیری کشتههایی هم داشت؛ کشتههایی که سازمان از آنها علیه دولت عراق استفاده کرد و به عنوان برگ برنده در مجامع بینالمللی علیه عراق به کار برد. از سوی دیگر در داخل هم با «شهید» نامیدن آن کشتهشدگان، الباقی اعضاء را شستشوی مغزی دادند و با احساساتشان بازی کردند.
باید گفت بعد از سقوط صدام با توجه به از کار افتادگی فیزیکی نیروهای سازمانی، ترورها غالبا توسط نیروهای مزدور غیر وابسته به سازمان مجاهدین انجام گرفته و میگیرد ولی تبلیغات آن هنوز به عهده سازمان است. تقسیم کاری ابلاغ شده که ترورها و عملیات ایضایی توسط مامورین تعلیم دیده در کشورهای همسایه انجام میشود ولی غلوها و تبلیغات رسانهای، کلیکها و باز نشرها در شبکههای اجتماعی و تولید فیلمها و عکسهای تقلبی به عهده شبکه سازمان مجاهدین و رابط های عربستان سعودی است.
رد این جریان و کارکرد این «ارکستر ترور و کشته سازی و تبلیغ» را که نتیجه آن در جریان عملیات فروغ جاویدان و اعدامهای دهه شصت مشاهده شد، امروز هم میشود به وضوح در مطبوعات غربی، خروجیهای شبکهها و سایتهای فارسی زبان و ایضا شبکههای اجتماعی ملاحظه کرد. و طبق معمول مصرف کننده نهایی مقامات کشورهای متخاصم هستند که این اطلاعات دستساز و تولیدی را در مجامع بینالمللی علیه عالیترین منافع ملت ایران خرج میکنند.
در پایان اضافه میکنم اگر شخصا کارم مشاوره به سازمان سیا بود حتما اصرار میکردم که این نوع جعل و بزرگنمایی و دروغ سازی بخصوص با پشتوانه نیرویی تروریستی و آبروباخته مثل مجاهدین خلق اگر چه ممکن است در کوتاه مدت به سناریوی ضد ایرانی کمک کند ولی در نهایت به ضرر همان نیروهای ضد ایرانی خواهد بود.
اعدامهای دهه 60 – لیست جعلی و بازی رجوی با آمار و ارقام (مسعود خدابنده)
استفاده از مجاهدین بعنوان شاهدین دادگاه حمید نوری
حمید نوری در آلبانی ؟!
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/اسطوره-سازی-از-خاندان-رجوی/
اسطوره سازی از خاندان رجوی – چگونه منیره سمبل زندانیان سیاسی شد
حامد صرافپور، یازدهم اکتبر 2021:… برخلاف آنچه سازمان مجاهدین تلاش می کرد تلقین کند، منیره و همسرش «اصغر ناظم» هر دو از اعضای فعال سازمان مجاهدین بودند که علت دستگیری آنها نیز، نه نسبت خانوادگی با مسعود بلکه پشتیبانی تیم های عملیاتی مجاهدین در تهیه خانه و جابجایی سلاح و مهمات بود. مسعود هیچگاه برای مجاهدین مستقر در قرارگاه اشرف کلیپ مصاحبه منیره و همسرش در تلویزیون ایران را پخش نکرد در حالی که صدها کلیپ مختلف از فعالیت های «کاظم رجوی» طی سالیان طولانی پخش می شد. از «منیره» تنها چند عکس و چند جمله مجعول احساسی منتشر می شد که به مجاهدین انگیزه بدهد. کمتر کسی است که در درون مناسبات مجاهدین بتواند با دیدن منیره حین مصاحبه، او را بشناسد و بپذیرد که او همان زنی است که مریم از وی اسطوره مقاومت ساخته بود و سمبل زندانیان سیاسی اعدام شده معرفی می کرد. اسطوره سازی از خاندان رجوی – چگونه منیره سمبل زندانیان سیاسی شد
Qajar Replaces Rajavi Dynasty – Maryam Rajavi Announces Third Ideological Revolution
اسطوره سازی از خاندان رجوی – چگونه منیره سمبل زندانیان سیاسی شد
مقدمه
32 سال قبل، پس از شکست سازمان مجاهدین در حمله به ایران (حین عملیات فروغ جاویدان)، گروهی از زندانیان عمدتاً مجاهد اعدام شدند. این مسئله پس از سه نسل همچنان بخش مهمی از فعالیت های سیاسی-امنیتی جریان های ضدایرانی خارجه نشین را به خود اختصاص داده که در صدر آنها فرقه رجوی و نهادهای حقوق بشری مرتبط به «سعودی – موساد – سیا» قرار دارند. یعنی همان نهادهایی که از اعدام نیروهای ضدامپریالیستی در هرکجای جهان ابراز رضایت می کردند و خود عامل قتل عام چپ های انقلابی در سراسر جهان بودند. اینکه چرا بلافاصله پس از آتش بس و پایان یافتن جنگ ایران عراق چنین خطی در ایران در پیش گرفته شد همچنان در ابهام است و کسی مسئولیت آنرا بر دوش نگرفته است. قدر مسلم اینکه آیت الله خامنه ای (رئیس جمهور وقت) بکلی از آن بی اطلاع بود و پس از آگاهی از این مسئله، در راستای پایان دادن به آن تلاش زیادی را به انجام رسانید. گروهی هم تلاش کردند بطور کامل آنرا به آیت الله خمینی مرتبط کنند اما اسناد و گفته های ضد و نقیض نشان می دهد که مسئله پیچیده تر است و بخش هایی از آن کلام می تواند تحریف شده باشد. به موازات آن، در رقابت های انتخاباتی اخیر، جریان ها و افرادی در خارج کشور تلاش کردند با مرتبط کردن اعدام ها به آیت الله رئیسی، خط تحریم انتخابات را به پیش ببرند و یا در داخل ایران سیر رقابت ها را به نفع یک جناح بچرخانند. اما واقعیت های موجود و شواهد نشان می دهد که ایشان نیز تنها به اجرای مسئولیتی که در قوه قضائیه داشت می پرداخت. لذا هرچه زمان می گذرد، شبهه در مورد اینکه چه جریان هایی از این مسئله سود می بردند عمیق و پر ابهام تر می شود.
این رخداد در درون مناسبات مجاهدین نیز تناقض زیادی ایجاد کرده بود و همان زمان برخی از فرماندهان در نشست های عمومی تناقضات خود را بیان می کردند و به صراحت می گفتند که دلیل اصلی اعدام ها، انجام عملیات فروغ جاویدان بوده و اگر عملیات انجام نمی شد، زندانیان نیز اعدام نمی شدند. سخنانی که با مخالفت شدید مسعود رجوی مواجه گردید که تلاش می کرد قضیه را به پیش از عملیات ربط دهد. در هر صورت قضاوت حول اینکه چه کسانی پشت پرده این رخداد بوده اند ساده نیست و باید توسط کسانی مطرح شود که در آن زمان دست اندر کار مسائل امنیتی بوده اند. اما در تشکل مجاهدین یک نفر بیش از همه از این رخداد بهره می برد و همه خون های ریخته شده را به نفع خود مصادره می کرد. مسعود رجوی توانست بجای پاسخگو بودن پیرامون شکست بزرگ در عملیاتی که منجر به از هم پاشیدن شیرازه تشکیلات و مناسبات درونی مجاهدین شد، پشت مسئله اعدام ها پنهان شود و با برجسته کردن اعدام خواهرش (منیره)، خود را نیز یکی از قربانیان این حوادث جلوه دهد و از مسئله اصلی که کشتار مجاهدین در یک عملیات بی برنامه و تعجیلی بود بگریزد. در هر صورت، «بازی با حقوق بشر در مورد اعدام های 67» امروز بیش از هر زمان دیگری توسط مریم رجوی ادامه دارد و آنرا با همکاری نهادهای صهیونیستی به ترور کاظم رجوی پیوند زده است.
سمبل ها در خانواده مسعود رجوی!
تا قبل از پاییز 1367 کمتر کسی بود که نامی از منیره رجوی شنیده باشد، هرچند منیره در سال 61 دستگیر و چند اطلاعیه به نام او منتشر شده بود، ولی کماکان یک زندانی گمنام بود که مسعود می خواست با انتشار بیانیه او را غیرمجاهد جلوه دهد و از زندان برهاند. با اینحال نام منیره پس از اعدام وی در تشکیلات مجاهدین روی آکران رفت و به مرحله قداست رسید. هیچکس نمی دانست که خواهرِ مسعود رجوی به چه جرمی در زندان بوده و چرا اعدام گردیده، اما خیلی زود از سوی مریم قجرعضدانلو این ایده در اذهان القاء گردید که منیره بخاطر نسبت خواهری اش با مسعود اعدام شده است. به زبان دیگر، تنها گناه منیره را اینگونه جلوه می داد که وی فامیل نزدیک مسعود بوده، تا با ویژه کردن اعدام وی، او را «سمبل زندانیان اعدام شده» معرفی کند. یعنی کسی که نه بخاطر مجاهد بودن و شراکت در انجام عملیات مسلحانه، بلکه پاک و خالص بخاطر نسبت داشتن با مسعود اعدام شده است. از این دوران، اسطوره سازی از منیره رجوی و بردن او به عرش، آغاز شد. اقدامی که پیش از این هم با نام همسر اول مسعود یعنی «اشرف ربیعی» انجام گرفته بود و مجاهدین او را به دلیل نسبتی که با مسعود داشت، «سمبل زنان مجاهد» خواندند و دهها ترانه و اشعار حماسی برای او خلق نمودند و کشته شدن وی را نمادی از ایثار و از خودگذشتگی مسعود رجوی عنوان کردند.
اینگونه نمایش ها پس از منیره نیز ادامه داشت. ترور دکتر «کاظم رجوی» در ژنو نمونه دیگری از این حماسه سازی هاست و او را بدلیل نسبت خانوادگی اش با مسعود «شهید بزرگ حقوق بشر» معرفی کردند و با «حمزه» عموی پیامبر مقایسه نمودند. در واقع، هرکسی با مسعود نسبت خانوادگی پیدا می کرد، کشته شدن او را ویژه سازی می کردند تا اثبات کنند خون شان با بقیه متفاوت است و به صورت خالص و بدون واسطه منافع رجوی را تأمین می کند. طرح این موضوع جنبه ایدئولوژیک پیدا می کرد و به دیگران می فهماند که باید همچون این نفرات خود را به مسعود وصل کنند تا خونشان بهره بیشتری داشته باشد. حتی اگر به برادران دیگر مسعود نیز بنگریم، آنان نیز با اینکه هرگز مجاهد نبوده اند، از اهمیت و جلوه خاصی برخوردار می شدند، نمونه بارز آن «صالح» و «هوشنگ» هستند که همیشه از منافع و مزایای مادی و معنوی مجاهدین برخوردار بوده اند.
همچنین باید از محمد (مصطفی) فرزند مسعود یاد کرد که با وجود مخالفت با سیاست های پدرش، مدتی در قرارگاه اشرف گرفتار بود. محمد بطور مداوم از دیگر نفرات جدا و ویژه سازی می شد تا حضور او را در قرارگاه اشرف «از خود گذشتگی و ایثار» مسعود جلوه دهند که از همه چیز خود در راه انقلاب گذشته است!. در این میان دختر مهدی ابریشمچی «اشرف» را هم نباید نادیده گرفت که بدلیل ازدواج مادرش با مسعود بعنوان دخترخوانده وی محسوب شد، از امتیازات خاصی برخوردار گشت و امروز هم یکی از معاونین مسئول اول سازمان مجاهدین به حساب می آید بدون اینکه شایستگی و یا حتی قدمت کافی در تشکیلات داشته باشد. مهدی ابریشمچی هم پس از فامیل شدن با مسعود بخاطر تقدیم همسرش به وی، از مواهب بسیاری برخوردار شد که تا همین امروز ادامه دارد.
منیره رجوی
برخلاف آنچه سازمان مجاهدین تلاش می کرد تلقین کند، منیره و همسرش «اصغر ناظم» هر دو از اعضای فعال سازمان مجاهدین بودند که علت دستگیری آنها نیز، نه نسبت خانوادگی با مسعود بلکه پشتیبانی تیم های عملیاتی مجاهدین در تهیه خانه و جابجایی سلاح و مهمات بود. مسعود هیچگاه برای مجاهدین مستقر در قرارگاه اشرف کلیپ مصاحبه منیره و همسرش در تلویزیون ایران را پخش نکرد در حالی که صدها کلیپ مختلف از فعالیت های «کاظم رجوی» طی سالیان طولانی پخش می شد. از «منیره» تنها چند عکس و چند جمله مجعول احساسی منتشر می شد که به مجاهدین انگیزه بدهد. کمتر کسی است که در درون مناسبات مجاهدین بتواند با دیدن منیره حین مصاحبه، او را بشناسد و بپذیرد که او همان زنی است که مریم از وی اسطوره مقاومت ساخته بود و سمبل زندانیان سیاسی اعدام شده معرفی می کرد.
نکته قابل توجه اینکه سازمان مجاهدین بعدها مدعی شد که منیره و اصغر ناظم در زیر شکنجه وادار به اعتراف شده اند! و آنچه گفته اند دروغ هایی بوده که به آنها دیکته شده است. بی پایه بودن این ادعا از آنجا آشکار می شود که بپرسیم چطور ممکن است زنی که او را «سمبل زندانیان سیاسی» معرفی می کنید، زیر شکنجه وادار به اعتراف تلویزیونی شده باشد در حالی که به گفته خودتان فقط در تابستان 1360 گروهی از دختران میلیشیا «نه در زیر شکنجه و نه حتی پای جوخه اعدام» حاضر به ذکر نام خود نشده بودند و عکس های آنان در روزنامه منتشر شد تا خانواده شان به نهادهای مربوطه مراجعه کنند؟ در اینصورت منیره چگونه سمبل مقاومت زندانیان سیاسی نام گرفت در حالی که براحتی حاضر به مصاحبه تلویزیونی شده بود؟
واقعیت این است که برخلاف ادعاهای دروغین سازمان، امکان شکنجه شدن منیره، بدلیل نسبت خانوادگی اش با مسعود بسیار نامحتمل تر از هزاران میلیشیایی است که به صورت گمنام دستگیر، زندانی و یا حتی اعدام شدند. اعتراف منیره به اجاره ی خانه برای تیم های ترور و داشتن شناسنامه های جعلی و همکاری فعال با سازمان مجاهدین، آنچنان چیز عجیبی نیست که بخواهد زیر شکنجه بدان معترف شده باشد. منیره و همسرش، قربانیان سیاست نابخردانه، تروریستی و قدرت طلبانه مسعود هستند. آنها در زمانی که کشور درگیر یک جنگ خارجی بود، به کارزار یک جنگ داخلی پیوستند که برادرشان براه انداخته بود. اعدام او، هرچند کاری بس اشتباه بوده باشد که یک جریان مشکوک به پیش برد تا بحران دیگری برای نظام بوجود آورد، اما دستگیری و محاکمه وی طبعاً مشروع و جنبه حقوقی و قضایی داشته و هیچ ارتباطی به نسبت خانوادگی اش ندارد، همچنانکه پدر و مادر مسعود نیز در همان دوران مصاحبه کردند و فرزند خود را از انجام اقدامات تروریستی پرهیز دادند و مشکلی هم برای آنان بوجود نیامد.
مسعود و مریم رجوی حین سخنرانی های مختلف در قرارگاه اشرف، حتی تلاش کردند نظام را به شکنجه کودک یکساله اشرف ربیعی متهم کنند، در حالی که آن کودک با عطوفت کامل مورد استقبال قرار گرفته بود و در نهایت نیز صحیح و سالم به پدرش عودت داده شد، اما همه اعضای مجاهدین تصور می کردند مصطفی رجوی توسط لاجوردی شکنجه شده است. به هر صورت، منیره و همسرش به جرم خود معترف شدند و اسناد منتشره نیز حاکی از این بود که این دو با گرفتن شناسنامه های جعلی برای سازمان مجاهدین فعالیت داشته اند و درست در زمانی که صدها میلیشیا جایی برای سکونت نداشتند و آواره شهرها شده بودند و یا در زندان ها بسر می بردند، این زوج کماکان زندگی نرمال خود را با فرزندانشان ادامه داده اند و از امکانات لازم برای امور زندگی و اجاره خانه برخوردار بوده اند.
ظاهراً این روزها کاری جز نمایش های حقوق بشری برای مریم رجوی باقی نمانده و مثل همیشه بازی با شکنجه و اعدام را در اولویت قرار داده است، همانطور که در مورد نوید افکاری و سایر زندانیان نیز از همین ترفند استفاده می کند تا سس خوراک های تبلیغی خود را هرچه تندتر کند. طبیعتاً در درون مناسبات مجاهدین این نمایش ها خریدار چندانی ندارد چون کمتر عضو این فرقه هست که از شکنجه های روحی و یا جسمی مریم رجوی در امان مانده باشد. شکنجه هایی که هیچ نقطه پایانی بر آن دیده نمی شد و به صورت دوره ای بر بیشتر نفرات اعمال می گردید و انواع ایست قلبی و سرطان را به دنبال داشت. یک قلم مقطوع النسل کردن صد زن مجاهد گواه بر یک جنایت بزرگ است. اگر جهانیان شاهد پایان یافتن شکنجه بر زندانیان گوانتانامو و ابوغریب توسط آمریکایی ها بودند، هیچکس نفهمید که شکنجه های بی پایان مجاهدین در قرارگاه اشرف کی آغاز شد و کی پایان یافت، با اینکه تا آخرین روزهای استقرار قرارگاه های مجاهدین در عراق وجود داشت و امروز نیز به شکل دیگری در آلبانی ادامه دارد.
حامد صرافپور
19 مهر 1400
حمید نوری در آلبانی ؟!
***
همچنین:
حامد صرافپور، یازدهم اکتبر 2021:… برخلاف آنچه سازمان مجاهدین تلاش می کرد تلقین کند، منیره و همسرش «اصغر ناظم» هر دو از اعضای فعال سازمان مجاهدین بودند که علت دستگیری آنها نیز، نه نسبت خانوادگی با مسعود بلکه پشتیبانی تیم های عملیاتی مجاهدین در تهیه خانه و جابجایی سلاح و مهمات بود. مسعود هیچگاه برای مجاهدین مستقر در قرارگاه اشرف… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی

حامد صرافپور، هشتم اکتبر 2021:… مسعود رجوی دست خود را به کمر زد و خطاب به جمعیت حاضر در سالن گفت: “برج های تجارت جهانی در واقع نماد شاخ امپریالیزم بود و با انهدام آنها در واقع شاخ امپریالیزم شکسته شد!. و ما می خواهیم بگوییم وقتی اسلام ارتجاعی بن لادن می تواند چنین کار بزرگی انجام دهد، صبر کنید… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی

حامد صرافپور، انجمن نجات، مرکز فارس، بیست و ششم سپتامبر 2021:… پنجمین روز از مهرماه 1360، تعدادی از هواداران کم سن و سال مجاهدین در تهران (که بخش فارسی رادیو بی بی سی به نقل از سازمان آمار آنرا 10 هزار نفر اعلام کرد ولی بعید است بیش از 1000 نفر بوده باشند) بدستور فرماندهی بخش نظامی مجاهدین، به خیابان… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی

حامد صرافپور، انجمن نجات، مرکز فارس، پانزدهم سپتامبر 2021:… طی سالهای 1370 تا 1374 (که فهمیه اروانی ابتدا جایگزین و آنگاه مسئول اول مجاهدین شد) تا به امروز که 26 سال می گذرد، چندین نفر به ترتیب مسئول اول مجاهدین شده اند. نگاهی گذرا به این نمایش دمکراتیک، نشان می دهد که هرسال افرادی ناآگاه تر و ناآشناتر به مسائل… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی

حامد صرافپور، هشتم سپتامبر 2021:… از این نقطه، مسعود کسانی چون فتح الله فتحی، ابراهیم سعیدی، مسعود ضرغامی، محمد(حسین).م ش، مهدی افتخاری، جواد فیروزمند، هادی روشن روان، غلامعلی علیپوریان، اردشیر پرهیزگاری و… را بر روی صندلی محاکمه نشاند و برای هر کدام ساعت های طولانی دادگاه مجزا تشکیل داد. البته برخلاف تمامی دادگاه های جهان، نه از وکیل مدافع خبری…دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی

حامد صرافپور، انجمن نجات، مرکز فارس، چهاردهم اوت 2021:… چهل سال پیش، در مردادماه 1360، مسعود رجوی (که با یک برنامه ریزی نابخردانه، ضدایرانی و ضداخلاقی سراسر ایران را به ترور و جنگ های خیابانی سوق داده بود) در توهم سرنگونی 6 ماهه از ایران فرار کرد تا به گفته خودش، آتش جنگ را از نقطه امن هدایت کند و… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی

حامد صرافپور، بیستم ژوئیه 2021:… مسعود مقداری هم پیرامون موشکباران و انتخاب مجدد خاتمی صحبت کرد و با حالتی که مشخص بود از موضع پایین است گفت: «خاتمی به این خاطر دوباره انتخاب شد که جلوی ولی فقیه کرنش کرد. عملیات های مجاهدین رژیم را به این نقطه رسانید که خاتمی را دوباره انتخاب کند. در واقع پیشبینی ما درست… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی

حامد صرافپور، سوم ژوئیه 2021:… در فصل های قبلی اشاره ای داشتم به خانۀ مسعود در اشرف، اما به این دلیل که طرح چنین موضوعی از وی (که خود را یک رهبر ضداستثماری و ضد تبعیض معرفی می کرد) قابل اهمیت و بررسی است، این قسمت را به تفریحگاه ها و خانه های موقت یا ثابت مسعود و مریم رجوی… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی

حامد صرافپور، انجمن نجات، مرکز فارس، پانزدهم ژوئن 2021:… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی اختلاف بین بنی صدر و مجاهدین پس از ابراز علاقه مسعود برای ارتباط با صدام حسین شدت گرفت و در نهایت به جدایی آن دو انجامید که نتیجه ای جز طلاق فیروزه در پی نداشت. بنی صدر حاضر نشد پیه رابطه با صدام را به تن بمالد و در آنچه مسعود… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی

حامد صرافپور، نهم ژوئن 2021:… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی « آلان محمدی » دختری جوان که سال ها قبل در مدرسه مجاهدین درس می خواند نیز حین پست نگهبانی به حیات خود پایان داد و با شلیک گلوله خودکشی کرد، در کودکی او را با پدرش دیده بودم. این اقدام را هم ناشی از شلیک خودبخودی عنوان کردند اما حین پست در محل برج… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی

حامد صرافپور، انجمن نجات، مرکز فارس، شانزدهم می 2021:… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی مریم و مسعود رجوی طی دهه های گذشته بارها با رهبران فلسطین عکس یادگاری گرفته اند و خود را با مردم این کشور همدرد و همراه جلوه داده اند، اما هرگاه مردم و بخصوص کودکان این کشور آماج حملات جنایتکارانه دولت جعلی قرار گرفته اند، مجاهدین از موضعگیری رسمی خودداری می… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی

حامد صرافپور، هشتم می 2021:… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی کار این افراد تمرین با انواع سلاح های سبک قابل حمل و آموزش «انطباق با محیط شهری» بود. از جمله جنگ افزارهایی که تیم با خود می برد «خمپاره 60 میلیمتری با لولۀ از وسط برش خورده و چند قسمت شده» بود که قابلیت سر هم کردن داشت. خصوصیت این گونه خمپاره ها کوچکی و… دادگاه سیاسی – تبلیغی حمید نوری در آلبانی