ادوارد ترمادو، وبلاگ ترمادو، چهارم اکتبر 2020:… فرقه رجوی فیلمی از خانواده های اعضای گرفتار در تشکیلاتش که برای ملاقات با عزیزانشان در مقابل زندان اشرف درعراق تجمع کرده اند را پخش کرده که در آن مادر یکی از اعضای گرفتار در گفتگو با خبرنگاری می گوید که آنها را اطلاعات ایران فرستاده، همین موضوع را هم فرقه تبدیل به پیراهن عثمان کرده و در همه جا در این چند روز عربده می کشد و به گمان خودش از خانواده ها بل گرفته، از این یاغیان سرگردنه بایستی پرسید: کدام کشور را در دنیا سراغ دارید که سازمان امنیت نداشته باشد؟ درهر کشوری هم یک اسمی دارد، مثلآ صمیمی ترین دوستان اطلاعاتی فرقه رجوی در دوران صدام استخبارات نام داشت که محبوب رجوی هم بود و باهم بده بستان اطلاعاتی و مالی هم داشتند. دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر، قسمت آخر
خندیدن ممنوع بود. به دوران اسارت غبطه میخوردم
دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر، قسمت دوم و آخر
وبلاگ ادوارد، 04 اکتبر 2020
دروغهای مسخره فرقه مجاهدین در برنامه مسخره تر پرونده، قسمت آخر
در قسمت اول این مطلب به دروغ پردازی و شانتاژ فرقه رجوی علیه اعضای جدا شده و منتقد فرقه که سالهاست ادامه دارد و در یک سایت مزدور حقوق بگیر به نمایش در می اید پرداختیم، برنامه ریزان نادان این فرقه در برنامه اخیرشان بدون اینکه به نتاقضات گفته های خودشان نظری انداخته باشند دست به پخش این نمایشنامه مسخره زدند چرا که پس از مصاحبه دو تن از اسیران جنگی سابق با تلویزیون فارسی بی بی سی سراسیمه برنامه ای را سرهم کردند تا از غافله عقب نمانند، در همین برنامه احمقانه فرقه رجوی، که از سیمای ضدبشری هم پخش گردیده، ماله کشی به نام سلیمی پشت میکرفون قرار گرفته و هر آنچه که برایش دیکته کرده اند بدون توجه مانند طوطی سخنگو و تربیت شده بازگو می کند بدون آنکه به تناضات دیکته توجه کند.
فرقه رجوی فیلمی از خانواده های اعضای گرفتار در تشکیلاتش که برای ملاقات با عزیزانشان در مقابل زندان اشرف درعراق تجمع کرده اند را پخش کرده که در آن مادر یکی از اعضای گرفتار در گفتگو با خبرنگاری می گوید که آنها را اطلاعات ایران فرستاده، همین موضوع را هم فرقه تبدیل به پیراهن عثمان کرده و در همه جا در این چند روز عربده می کشد و به گمان خودش از خانواده ها بل گرفته، از این یاغیان سرگردنه بایستی پرسید: کدام کشور را در دنیا سراغ دارید که سازمان امنیت نداشته باشد؟ درهر کشوری هم یک اسمی دارد، مثلآ صمیمی ترین دوستان اطلاعاتی فرقه رجوی در دوران صدام استخبارات نام داشت که محبوب رجوی هم بود و باهم بده بستان اطلاعاتی و مالی هم داشتند، همه مردم دنیا می دانند که کنترل امنیتی هر کشوری در دست اداره امنیت آن کشور است، در خودفرقه پیزری رجوی هم همین سیستم وجود دارد که اسمش را گذلشته اند کمیسیون امنیت و ضد تروریست که البته تحت نام ضد تروریست هر کس که در تشکیلات استالینی رجوی معترض یا مخالف بود را تحویل نریمان ها وعزت ها در زندان درون اشرف می داد تا سرکوبش کنند و البته که فلک هم به دادش نمی رسید.
وزارت اطلاعات مجاهدین خلق را چگونه می بیند؟ مصاحبه با مقام سابق (بخش دوم و پایانی)
اگر خانواده ها برای رفتن به عراق توسط اداره امنیتی رژیم کنترل شده بوده اند این در تمام دنیا هم مرسوم است، مگر شما فراموش کرده اید که وقتی اینجانب به کلیسا در بغداد می رفتم از همان نیروی امنیتی شما چهار نفر مسلح با من گسیل می شدند تحت هنوان نفر همراه و به غیر از نفرات جاسوس شما افراد استخبارات عراق، که هم جلوی ورودی کلیسا حضور داشتند و هم در حیاط که این هم امری عادی بود.
با این داستانبافی ها که برای فرار به جلو در شوی تلویزیونی اجرا می شود، فرقه رجوی تلاش کرده تا با تهمت زدن و توهین وافترا با علم کردن یک نامه بی محتوا مطلب اصلی که همان خانواده ها هستند را لوس کند، اما بایستی پاسخ بدهد و بگویید چرا با خانواده اعضای خود که زمانی رجوی در باقرزاده می گفت: احسن به پدر و مادری که شما را پرورش داده و هی از خانواده های اعضای ساده تعریف و تمجید می کرد و درود می فرستاد، با تیر و کمان و چوب و چماق استقبال کردید؟ لطفآ بگوئید که رجوی از همان ابتدا به دروغ و برای فریبکاری به پدران و مادران درود می فرستاد،
آیا این عمل ضد انسانی شما دلیلی به غیر از ترس از ریزش نیرو بود؟ چون الان هم در یک کشور دورافتاده که با سیاستمداران کلیدی در دولت زدو بند هم دارید از حضور خانواده ها می ترسید و وحشت برتان می دارد.
حالا به دلیل یک مصاحبه چند دقیقه ای ببینید چگونه خود را باخته و برای جلو افتادن چنگ به هر خس و خاشاک هم می زند.
این فرقه که مانند چراغ موشی به پت و پت افتاده تازه طلبکار دولت عراق هم هست و همین سلیمی می گوید: وحوش مالکی به بی بی سی اجازه دادند که برای مصاحبه جلوی اشرف بیاید اما به خبرنگارانی که مجاهدین دنبالشان بودند اجازه ندادند، ( منظور خبرنگارانی است که فرقه پول خور می کرد، مثل دوران رژه مثلآ بزرگشان)
گمان کنم که همه متوجه هستند.
در نامه ای برای کمیساریای عالی که تنها 123 نفر از اسیران جنگی سابق (یعنی تمام باقیمانده از پیوستگان از کمپ های اسیران) با هزار دوز و کلک و زور و فشار امضاء کرده اند فرقه ادعا می کند که ما یعنی اعضای سابق این فرقه به دنبال شیطان سازی فرقه هستیم و مدعی شده که این شیطانسازی حیثیت و شرافت فرقه را هدف قرار داده،
در پاسخ به این مظلوم نمایی مرسوم در فرقه رجوی بایستی گفت، اولآ کدام حیثیت و کدام شرافت، مگر درشما سران فرقه چنین چیزی هم وجود دارد؟
و دوم اینکه ما اصلآ قصد شیطان سازی نداریم، شما خود در برابر شیطان، استاد هستید و این شیطان است که از شما می آموزد.
به هر حال ما چونان همیشه آماده هستیم تا در یک برنامه تلویزیونی بیطرف رودر رو از تمام گفته هایمان دفاع کنیم، از این موضوع هم فرار نمی کنیم، این شماها هستید که از خبرنگاران و خبرگزاری ها فراری هستید تا مبادا گندکاری های درون تشکیلاتتان بیشتر برملا نشود.
دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر، قسمت دوم و آخر
***
همچنین:
دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر، قسمت اول
ادوارد ترمادو، وبلاگ ترمادو، اول اکتبر 2020:… سایت کثیف به اصطلاح افشاگر که جیره خور فرقه منحوس رجوی است در برنامه ای مضحک و مشمئز کننده و سراسر دورغی به نام پرونده سالهاست که با وقاحت تمام تلاش در تخریب چهره اعضای رها شده از فرقه پلید رجوی دارد و تمامآ تلاش می کند با توسل به دروغ و شانتاژ که البته اکنون پس از سالیان افشاگری توسط اعضای جدا شده برای ملت شریف ایران به عنوان یک سایت مزدور و جیره خوار شناخته شده است فرقه ضد ایرانی و رو به زوال رجوی را از زیر ضرب افشاگری های بی امان اعضای جدا شده به در ببرد. دروغهای مسخره فرقه رجوی در برنامه مسخره تر پرونده، قسمت اول
ادوارد ترمادو: از 2000 اسیر جنگی مجاهدین خلق 123 نفر بیشتر نمانده
دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر، قسمت اول
وبلاگ ادوارد 29 سپتامبر 2020
سایت کثیف به اصطلاح افشاگر که جیره خور فرقه منحوس رجوی است در برنامه ای مضحک و مشمئز کننده و سراسر دورغی به نام پرونده سالهاست که با وقاحت تمام تلاش در تخریب چهره اعضای رها شده از فرقه پلید رجوی دارد و تمامآ تلاش می کند با توسل به دروغ و شانتاژ که البته اکنون پس از سالیان افشاگری توسط اعضای جدا شده برای ملت شریف ایران به عنوان یک سایت مزدور و جیره خوار شناخته شده است فرقه ضد ایرانی و رو به زوال رجوی را از زیر ضرب افشاگری های بی امان اعضای جدا شده به در ببرد.
اما اخیرآ و پس از یک مصاحبه کوتاه اینجانب و آقای میرزائی با بی بی سی فارسی که متآسفانه به دلیل کمبود وقت موفق به افشاگری بیشتر نشدیم، فرقه رجوی و سرانش که بند شلوارشان پاره شده پاپتی و نفس زنان در برنامه ای فاسد در سایت حرام لقمگان پشت سر هم برای جمع و جور کردن وضعیت از هم پاشیده خود به دروغ و دغلکاری متوصل شدند تا شاید بتوانند در مقابل اعضای در بند خود ماله ای روی کثافتکاری خود بکشند.
به همین دلیل هم در برنامه منحوس سیمای ضدآزادی خود ماله کشی به نام سلیمی را وارد کردند که حرف زدنش هم باعث خنده بیننده می شود، وی در یک شوی دیکته شده کاملآ مسخره بدون اینکه روی حرف های دیکته شده ای که بدستش داده اند کمی تمرکز کند با بیان مشتی چرند درباره فرقه فریبکار رجوی و اعضای سابق این فرقه منفور استیصال مطلق فرقه لرزان رجوی را به نمایش گذاشت.
این نمایشنامه که شامل دو پرده بود بوضوع تناقض گویی ها و پرت پلاهای فرقه نکبتبار رجوی را نمایش می دهد که در ابتدا از بی بی سی به دلیل مصاحبه با دو تن از اعضای سابقش با کینه شکوه می کند، سپس در دنباله نمایش مسخره، سلیمی به نامه 1825 تن از نمایندگان جوامع ایرانی که معلوم نیست از چه گروه یا جریانی هستند اشاره می کند که دررابطه با عملکرد بی بی سی نوشته شده و با این نامه کذایی تلاش شده تا با زور و فشاربی بی سی را وادار به تسلیم نمایند، در قسمت دیگری هم موضوع روزنامه اشپیگل و فرانکفورت الگمایه را به عنوان تهدید به رخ بی بی سی کشانده، این به این معنی است که اگر مجاهدین در قدرت باشند قال روزنامه نگاران آزاد از بیخ وبن کنده شده و هیچ روزنامه ای حق اینکه در مورد دولت کذایی مجاهدین ( البته دولت در رویا) قلمی بزند وجود نخواهد داشت، اگر در اروپای آزاد این فرقه تحمل یک برنامه انتقادی چند دقیقه ای را ندارند پس در قدرت که باشند واویلا هم مصاخبه کننده را آویزان می کند و هم روزنامه نگار را چون این فرقه هیچ سنخیتی با آزادی ندارد.
فرقه رجوی در این نمایشنامه به دلیل اینکه مشتش خالی بوده و چیزی در چنته برای عرض اندام کردن نداشته سراغ نامه 123 نفر ته مانده از اسیران جنگی سابق رفته و با تکیه به نامه مزبور و با دروغ دیگری تلاش کرده تا برنامه خود را پر کرده باشد، چکیده نامه این است که خروجی اردوگاه مجاهدین همیشه باز بوده و هر کس هروقت می خواسته می توانسته از مناسبات برود، به به چه مناسباتی، قبلآ هم در نوشته ای دیگر یاداوری کردم که اگر اینطور بود پس وقتی کسی درخواست رفتن می داد اون همه نشست و تف مالی کردن و فحش های ناموسی و کتک زدن ها و تهمت و افترا و بازداشت و زندان و بنگال برای چه بود؟ بگذریم، اولآ در مصاحبه بی بی سی هیچکدام از ما نه بحث اسیران را کردیم و نه بحث باز یا بسته بودن ورودی و خروجی فرقه را، دروغ فرقه شارلاتان رجوی اینجاست که دم خروسش هم بیرون می زند، سلیمی ادعا می کند که امضاء کنندگان نامه که همان اسیران سابق جنگی و البته اسیران روحی امروز باشند گفته اند که ما ( اسیران نامه نویس) از طریق خانواده هایمان مطلع شدیم که وزارت اطلاعات رژیم با بکار گرفتن مزدوران تحت عنوان اسیران جنگی که قبلآ نزد مجاهدین بودند از قبیل اینجانب و آقایان میرزائی، هاجری، وعبدالرمان محمدیان با نشراکاذیب از طریق بی بی سی در صدد به راه انداختن موج جدیدی از شکنجه روانی علیه ما وتحت فشار دادن خانواده و دوستانمان در داخل ایران است، مردم ایران بی بی سی را آیت الله می نامند در ضمن تنها گروه بدبخت عقب افتاده ارتجاعی و قرون وسطائی که از یک خبرگزاری چنین یاد می کند شما عقب مانده ها هستید، اتفاقآ مردم ایران همان بی بی سی می گویند شما از جانب مردم ایران وراجی نکنید، که مردم ایران به شما مربوط نمی شوند.
پس بفرمایید خودتان قضاوت کنید، اولآ کدام خانواده؟ مگر شما خانواده را هم به رسمیت می شناسید؟ اگر آری پس اعتراف کنید که مسعود رجوی وقتی می گفت خانواده لانه فساد است شکر اضافه می خورد، دومآ باز هم کدام خانواده؟ به قول شما بی خانمان ها، همان خانواده الدنگ که با سنگ و تیرکمان به آنان در مقابل ورودی اردوگاه اشرف درعراق حمله می کردید؟ یا همین خانواده هایی که برای ملاقات با عزیزانشان طومار امضاء می کنند و شما آنها را اطلاعاتی و مزدور رژیم می نامید؟ کثافت کاری و ماله کشی روی کثافت هایتان بس نیست؟ تا کجا می توانید با این رمال بازی ها پیش بروید؟.
اما واقعیت چیست؟ در یک مطلب دیگری در هفته گذشته هم اشاره کردم که خبرنگار بی بی سی پس از پایان مصاحبه با ما دو نفر با علی صفوی مثلآ سخنگوی فرقه رجوی تماس می گیرد و به او می گوید که بی بی سی با دو تن از اسیران جنگی سابق که پیش شما بوده اند مصاحبه کرده آیا شما حاضر هستید مصاحبه کنید و از خوتان دفاع کنید و پاسخ بدهید؟ این پیشنهاد خبرنگار هم کاملآ معقول است، اما صفوی جواب می دهد: نخیر ما ( منظور مجاهدین) با آیت الله بی بی سی مصاحبه نمی کنیم.
امیدوارم تا اینجا قابل درک باشد، پس فرقه رجوی از طریق خبرنگاری که با ماها مصاحبه کرده از جریان مصاحبه مطلع می شود، و مشتی کاغذ پاره را به عنوان مثلآ سند در حالی برای بی بی سی می فرستد که مصاحبه با آن را رد کرده و سراسیمه نامه ای را تنظیم می کند و با زور و اجبار همیشگی از 123 نفر باقیمانده از اسیران جنگی سابق امضاء می گیرد، اما در نمایشنامه مشمئز کننده، سلیمی ادعا می کند که خانواده های امضاء کنندگان به آنان خبر مصاحبه را داده اند، پس وقاحت را ببنید تا چه اندازه مرزهای بی شرمی را در نوردیده اند، از طرفی از نظر مسعود رجوی این مینی دوپا، خانواده لانه فساد به حساب می اید و از طرفی جلوی اردوگاه اشرف با سنگ و آهن تیز کرده سه گوش با تیر و کمان به آنان حمله می شود و الدنگ نامیده می شوند و مزدور وزارت اطلاعات، و از طرفی همین خانواده های مزدور اطلاعاتی الدنگ هم برایشان پیام می دهند که وزارت اطلاعات از طریق بی بی سی می خواهد چه و چه کند، ای تف به آبروی نداشته شما شیطان صفتان.
در جای دیگر این مجری تازه کار می گوید: خبرنگار بی بی سی می گوید که خانواده ها می خواستند با بستگانشان ملاقات کنند اما مجاهدین نمی گذاشتند،ما (مجاهدین) می گفتیم بیایید داخل قرارگاه ملاقات کنید اما آنها یعنی خانواده ها می گفتند بیایید در گردان عراقی ملاقات کنیم و ما یعنی مجاهدین میگفتیم شما چه خانواده هایی هستید که می خواهید در وحوش عراقی با بستگانتان ملاقات کنید.
از روزی که دارودسته رجوی وارد خاک عراق شد و مزدوری را برای صدام رسمآ کلید زد، صدام از کیسه مردم عراق تا می توانست به حلقوم ناپاک رجوی ریخت، از پول تا انواع سلاح ها گوناگون تا قرارگاه های مختلف و آب و برق مجانی وووو هزاران امکانات دیگر اما این تشکر دارودسته گربه صفت رجوی از مردم عراق است اینجا می شوند وحوش عراقی، البته از کسانی که روی سربازایوانی که از آب و خاکش در برابر دشمن اشغالگردفاع می کند سلاح بکشد و او را در خون خود اندازد توقع بیشتری نیست.
ادامه دارد
دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر، قسمت اول
***
وبگاه البوابه از حمایت مالی عربستان سعودی از گروهک تروریستی منافقین که شامل اهدای سه تُن شمش طلا میشود، خبر داد.
خاطرات محمد عظیم میش مست، خروج از زندان های صدام حسین و ورود به جهنم رجوی قسمت سوم و آخر
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/اسرای-جنگی-سازمان-مجاهدین-خلق/
اسرای جنگی سازمان مجاهدین خلق . از عراق تا آلبانی
ژیار گل و امید منتظری، بی بی سی، بیستم سپتامبر 2020:… پس از علمیات فروغ جاویدان (مرصاد) دور دوم عضوگیری مجاهدین آغاز میشود؛ این بار از میان اسیرانی که ارتش عراق به اسارت گرفته بود و در اردوگاههای خود نگهداری میکرد. عضوگیری دوباره مجاهدین در شرایطی آغاز شد که اسرای ایرانی پس از یک دوره امیدواری، مایوس و ناامید بودند. این ناامیدی در واقع پیامد عدم مبادله اسرای ایرانی و عراقی در پایان جنگ بود. آن زمان، مبادله اسرای برای دو سال (از تابستان ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۹) به طور کامل متوقف شده بود. در این دوره اسرایی به مجاهدین میپیوستند که سالها از اسارتشان در اردوگاههای عراق میگذشت. آقای یوزمند درباره علت و چگونگی پیوستنش به مجاهدین میگوید “اتاقها خیلی کوچک بود. در هر اتاق ۷۰ – ۸۰ نفر آدم ریخته بودند و هر نفر به اندازه دو کاشی و نیم جا داشت. اردوگاه پر از بیماری و مشکلات پوستی و شپش و قارچ بود. برای آزادی چارهای نمانده بود جز توسل به مجاهدین بود. مجاهدین هم از این شرایط آگاه بود و از آن استفاده می کرد”. اسرای جنگی سازمان مجاهدین خلق ، گزارش های محرمانه یک جنگ
داستان کمپ اشرف. مجاهدین خلق، قربانیان اربابانی بی شمار
1- چهل سال بعد از جنگ ایران وعراق: داستان اسرای ایرانی که به مجاهدین خلق پیوستند
چهل سال پیش نیروهای عراقی در چندین جبهه به ایران حمله کردند. این حملات جرقه جنگی را زد که هشت سال طول کشید. در جنگ ایران و عراق صدها هزار نفر کشته، مفقود و اسیر شدند. هزاران اسیر ایرانی در عراق به سازمان مجاهدین خلق پیوستند. بعضی از این اسرای سابق میگویند که دوباره به اسارت گرفته شدند. ژیار گل سالها است که داستان اسیران ایرانی و سازمان مجاهدین خلق در عراق را دنبال کرده است. این گزارش درباره سرنوشت دو اسیر سابق ایرانی در عراق است.
همین فیلم در یوتیوب:
ادوارد ترمادو: ترس فرقه خیانتکار رجوی از یک مصاحبه، چرا؟
غلامعلی میرزایی: واقعیتهای عریان جنایت 10 شهریور 1392 در قلعه اشرف ـ عراق
–
2- اسرای جنگی سازمان مجاهدین خلق ، گزارش های محرمانه یک جنگ
گزارشهای محرمانه یک جنگ؛ اسرای ایرانی که به سازمان مجاهدین پیوستند
ارتش آزادی بخش شاخه نظامی مرتبط با مجاهدین در عملیات چلچراغ اعلام کرد ۱۵۰۰ نظامی ایران از جمله افسران درجهدار را به اسارت گرفته و تصاویری از آنها منتشر کرد
دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
ایران در روایت رسمی خود اسرای جنگ هشت ساله را “آزادگان جنگ تحمیلی” و “ایثارگران دفاع مقدس” میخواند. داستان این اسرا اما زوایای پنهان دیگری هم دارد که حکومت برای سالها آن را مسکوت گذاشت: داستان صدها تن از سربازان ایرانی که پس از اسارت، در عراق به سازمان مجاهدین خلق و ارتش آزادیبخش پیوستند و اینبار، علیه حکومت ایران دست سلاح بردند.
دو سال پایانی جنگ، برای حکومت ایران سالهایی خوش یُمن نبود؛ از کاهش داوطلبان اعزام به جبههها تا کمبود بودجه و امکانات و سرآخر شکستهای پیاپی و از دست رفتن فتوحاتی که سالهای قبل به دست آمده بود.
در مقابل، از سال ۱۳۶۶ تا تیرماه ۱۳۶۷ برای سازمان مجاهدین خلق اوضاع به وفق مراد پیش میرفت. ابتدا در سلسله عملیاتهای ایذائی که به “عملیاتهای گردانی” شهرت یافت، نیروهای مجاهدین به عنوان یک قوای قابل محاسبه وارد معادلات جنگ ایران و عراق شدند.
در بهار ۱۳۶۷، “ارتش آزادیبخش” که در واقع بال نظامی مرتبط با مجاهدین و شورای ملی مقاومت بود، در دو عملیات بزرگ “آفتاب” و “چلچراغ” ضربات مهلکی به نیروهای ایرانی وارد آوردند.
منابع نزدیک به سازمان مجاهدین گزارش کرده بودند که “ارتش آزادیبخش” در عملیات آفتاب (اول فروردین ۱۳۶۷)، حدود ۵۰۸ نظامی ایران را به اسارت گرفتند.
سپس این سازمان در عملیات چلچراغ (۲۷ خرداد) با تصرف سه روزه شهر مهران و دعوت از خبرنگاران خارجی، پیروزی بزرگ دیگری را نیز به دست آورد. مجاهدین در این عملیات، حدود ۱۵۰۰ نیروی نظامی دیگر هم به اسرایش اضافه کرد؛ رقمی معادل تعداد کل اسرایی که تا پیش از این به اسارت گرفته بود. در میان این نظامیان برخی درجهداران ارتش و سپاه نیز حضور داشتند.
برآوردها نشان میدهد از سال ۱۳۶۶ تا پایان بهار ۱۳۶۷ مجاهدین حدود ۳ هزار نفر از نظامیان ایران را به اسارت درآورده است
در این دوران، در توافق با دولت صدام حسین، سازمان مجاهدین اجازه داشت نظامیانی را که در عملیات هایش به اسارت میگرفت، به دست دولت عراق ندهد و در اردوگاه زیر نظر خود نگهداری کند.
برآوردها نشان میدهد از سال ۱۳۶۶ تا پایان بهار ۱۳۶۷ مجاهدین حدود “۳ هزار نفر” از نظامیان ایران را به اسارت درآورده است. با این حال مشخص نیست چه تعداد از این اسرا حاضر شدند با سازمان مجاهدین همکاری کنند.
این نخستین باری بود که مجاهدین از میان نظامیان ایرانی به اسارت درآمده عضوگیری میکرد. این موضوع یکسال پس از پایان جنگ نیز تکرار شد.
برخی منابع نزدیک به سازمان مجاهدین میگویند این افراد با پذیرش دو شرط میتوانستند از اردوگاه اسرا خارج و به کمپهای ویژه اعضای مجاهدین منتقل شوند: پذیرش مناسبات سازمانی و جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی ایران. این منابع میگویند، اسرای ایرانی در اردوگاه ارتش آزادیبخش، در شرایطی تقریبا بهتر از اردوگاههای ارتش عراق به سر میبردند.
یک عضو عالیرتبه سازمان مجاهدین که ۳۶ سال در این تشکیلات فعال داشت، به شرط ناشناس ماندن با بی بی سی فارسی گفت: “برای سازمان مجاهدین گرفتن اسیر دو فایده داشت: اول- قدرت نمایی نظامی و سیاسی، چرا که داشتن اسیر در دست هر طرفی از جنگ نوعی کارت برنده تعبیر میشود. دوم- استفاده نیرویی و جذب نیرو از میان همین اسیران و در نتیجه آیندهدار نشان دادن خود به دیگر جریانات و بخصوص دولت میزبان یا بقول مکرر خود [مسعود] رجوی صاحبخانه. در راستای رسیدن به این هدف دوم سازمان مجاهدین خرج هنگفتی و هزینه زیادی از نظر صنفی و خوابگاه و امکانات رفاهی میکرد تا هر چه بیشتر از میان همین اسیران عضو گیری کرده و خود را گسترش دهد”.
پیشرفتهای نظامی “ارتش آزادیبخش” و مجاهدین عملا با یک اتفاق متوقف میشود. ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ ایران با پذیرش قطعنامه ۵۹۸، آتشبس را میپذیرد.
اما، سازمان مجاهدین، درست یک هفته پس از پذیرش آتشبس، به دنبال پیروزیهای چند ماه گذشتهاش، سومین عملیات بزرگ خود یعنی “فروغ جاویدان” را با هدف تصرف تهران آغاز کرد؛ عملیاتی که حکومت ایران از آن به عنوان “مرصاد” یاد میکند.
نتیجه این عملیات کشتهشدن انبوهی از نیروهای ارتش آزادیبخش و عقب نشینی آنها به خاک عراق بود.
ایرج مصداقی که از اولین کسانی است که به طور مستقل بر روی موضوع “اسرای پیوسته” کار کرده، مینویسد “از ۱۳۰۴ رزمندهی ارتش آزادیبخش که در عملیات فروغ جاویدان کشته شدند و نام و زندگینامهکوتاهی از آنها در کتاب «یادنامه شهیدان فروغ جاویدان» آمده است ۲۰۲ نفرشان اسرایی هستند که به عملیات فرستاده شدند”. به عبارت دیگر عددی معادل یک ششم کل کشتهشدگان سازمان مجاهدین از میان این اسرا بودند.
اردوگاههای عراق؛ موج دوم عضوگیری از اسرای ایرانی
به نوشته ایرج مصداقی از ۱۳۰۴ رزمنده ارتش آزادیبخش که در عملیات فروغ جاویدان کشته شدند، ۲۰۲ نفرشان اسرایی هستند که به این عملیات فرستاده شدند
گروهبان دوم هنگ ژاندارمری قزوین، اصغر یوزمند درست در اولین سال جنگ به جبهه جنوب اعزام شد و ۲۰ دی ۱۳۵۹ در محور آبادان- ماهشهر به اسارت نیروهای عراقی درآمد.
آقای یوزمند ۸ سال و هشت ماه را در اردوگاه عراقی ها و پس از آن ۲۵ سال تمام را در اردوگاه مجاهدین گذراند.
او که برای نخستین بار است با رسانهها مصاحبه میکند میگوید زمانی عضو مجاهدین شد که “یکسال از پایان جنگ گذشته بود، کاملا نامید بودیم و تنها امیدمان به سمت مجاهدین بود. در مدت آتشبس شرایط اقتصادی عراق بدتر شده بود و این وضعیت بر شرایط اسرا هم تاثیر گذاشته بود”.
پس از علمیات فروغ جاویدان (مرصاد) دور دوم عضوگیری مجاهدین آغاز میشود؛ این بار از میان اسیرانی که ارتش عراق به اسارت گرفته بود و در اردوگاههای خود نگهداری میکرد.
عضوگیری دوباره مجاهدین در شرایطی آغاز شد که اسرای ایرانی پس از یک دوره امیدواری، مایوس و ناامید بودند. این ناامیدی در واقع پیامد عدم مبادله اسرای ایرانی و عراقی در پایان جنگ بود. آن زمان، مبادله اسرای برای دو سال (از تابستان ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۹) به طور کامل متوقف شده بود.
در این دوره اسرایی به مجاهدین میپیوستند که سالها از اسارتشان در اردوگاههای عراق میگذشت.
آقای یوزمند درباره علت و چگونگی پیوستنش به مجاهدین میگوید “اتاقها خیلی کوچک بود. در هر اتاق ۷۰ – ۸۰ نفر آدم ریخته بودند و هر نفر به اندازه دو کاشی و نیم جا داشت. اردوگاه پر از بیماری و مشکلات پوستی و شپش و قارچ بود. برای آزادی چارهای نمانده بود جز توسل به مجاهدین بود. مجاهدین هم از این شرایط آگاه بود و از آن استفاده می کرد”.
او که در اردوگاه شماره ۱۳ رمادی دوران اسارتش را میگذراند، میگوید از طریق یکی از اسرا که خانوادهاش از اعضای مجاهدین بودند، در اردوگاه با سازمان ارتباط بر قرار میکنند. در مصاحبهای با تلویزیون عراق خواهان آزادی اسرایی بیمار میشوند و در همان مصاحبه حمایت خود را از ارتش آزادیبخش اعلام میکنند.
این نظامی سابق ایران میگوید “بهار ۱۳۶۷ سازمان مجاهدین که مصاحبه های ما را دیده بودند اکیپی برای ملاقات فرستادند. این ملاقات در هتلی در شهر رمادی انجام شد. هیات مجاهدین لباس و کتاب و غذا برای ما آوردند و از ما خواستند در اردوگاه فعالیت کنیم، تلویزیون مجاهدین را ببینیم و اسرایی مخالف رژیم را جذب کنیم”.
در آن دوران برخی اردوگاههای عراق برای اسرای ایرانی، شبکه تلویزیونی مجاهدین را پخش میکردند. برآورد میشود در مجموع حدود ۴۲ هزار سرباز ایرانی در دوران جنگ، به اسارت عراق درآمدند.
سازمان مجاهدین، یکسال پس از دیدار با دستهای از اسرای کمپ رمادی ۱۳، شرایط را برای انتقال آنها آماده کرد. در طول این مدت قرار بود این دسته از اسرا با فعالیت تبلیغی به نفع سازمان، زمینه را برای پیوستن اسرای بیشتر فراهم کنند.
مجاهدین سرانجام در خرداد سال ۱۳۶۸، هیاتی را به ریاست مهدی ابریشمچی، به کمپ شماره ۱۳ رمادی فرستاد. این رویه در مورد باقی اردوگاههای عراقی اسرا نیز تکرار شد.
آقای یوزمند درباره آن روزها میگوید وقتی قرار شد از اردوگاه منتقل شویم، ما را در ساختمانی بیرون اردوگاه که محل خوابگاه سربازان عراقی بود جمع کردند. قرار شد یکهفته آنجا بمانیم. وقتی غذا آوردند، پس از هشت سالبرای اولین بار بود که آن نانهای عراقی را میدیدیم. در آنجا مهدی ابریشمچی سخنرانی مفصلی کرد. شرایط را برای ما توضیح میداد، اینکه به فکر مقام و این چیزها نباشید. آنجا یکدست لباس و تخت داریم. ممکن است برخی تان شهید شوید اما مطمئن باشید که پیروز می شویم”.
اصغر یوزمند میگوید “وقتی داخل سازمان مجاهدین رسیدیم، فقط زمین، محوطه اردوگاه و زبان تغییر کرد. باقی رفتارها اما مشابه بود: ارتباط با بیرون قطع بود، حتی در داخلی اردوگاه هم محدودیت رفت و آمد بود و جز محوطه معروف به محوطه لشکر اجازه رفت و آمد نداشتیم”.
شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین ادعای مخالفانش را درباره اسرای جنگی رد میکند.
اصغر یوزمند اما میگوید ” وقتی قرار بود به کمپ مجاهدین منتقل شویم، در دیداری خصوصی و جداگانه که با اسرا انجام میشد، به مسئولی که با من صحبت می کرد گفتم من به خاطر نجات و دیدار با خانواده ام این تصمیم را گرفتم. او هم گفت قول می دهیم وقتی بیایید خانواده ات را میبینید. اما این قول پوشالی بود و هیچ گاه عملی نشد”.
آقای یوزمند سرانجام سال ۱۳۹۲ شمسی از سازمان مجاهدین جدا شد.
”سنگ زیرآسیاب ”؛ فرجام و تعداد اسرای جنگی پیوسته به مجاهدین
سیامک نادری، زندانی سیاسی دهه ۶۰ شمسی و اعضای پیشین و باسابقه سازمان مجاهدین میگوید در تشکیلات اسیران جنگی با عنوان “سنگ زیرین آسیاب” شناخته میشدند.
او میگوید درتشکیلات سازمان مجاهدین حتی در حضور مسعود و مریم رجوی بارها درباره اسیران جنگی همیشه میگفتند این رده از سازمان همیشه سنگ زیرین آسیاب هستند و تمام کار های سخت و دشوار زرهی ها ، لجستیک، فنی، تأسیساتی و پشتیبانی( و شغل های آشپزخانه، نانوایی و بنایی و کارگری…) تو سط این افراد انجام میشد. مسئولان این سختی را افتخارات این لایه از تشکیلات محسوب میکردند”.
مجتبی زرگر عضو دیگری که از سال ۱۳۷۰ به سازمان مجاهدین پیوست و ۲۳ سال مجاهدین را در کمپهای اشرف و لیبرتی و آلبانی همراهی کرد، میگوید “برخورد با اسرای پیوسته تبعیض آمیز بود و آنها را عملا افراد درجه دو محسوب میکردند و این مساله همواره باعث رنجش آنها بود”.
آقای زرگر میگوید “اساسا برخورد سازمان با اسرای جنگی که به سازمان پیوسته بودند یک برخورد ابزاری و دو گانه بود. به این معنا که تا زمانی که فرد به هر دلیل چه از سر اعتقاد و چه از سر جبر در درون مناسبات مجاهدین بود گوهر بی بدیل انقلاب مریم شمرده می شد و برادر مجاهد بود و اگر کشته می شد مجاهد شهید نام می گرفت اما همین اسرا وقتی از سازمان جدا می شوند می بینید که سازمان در تمام موارد از آنها به عنوان اسیر جنگی سابق یا اسیر جنگی آزاد شده نام می برد. و این ترم را برای تحقیر آنها و بیان این نکته به کار می برد که نامبرده مجاهد واقعی نبوده و بلکه یک اسیر جنگی است”.
برای سالهای موضوع جدا شدن اعضا از سازمان مجاهدین با حواشی بسیار همراه بوده است.
سیامک نادری میگوید “رجوی به کرات به اعضا میگفت هرکسی جدا بشود باید برود ایران( خارج نداریم) و باید خمینی مال و لجن مال شود. حتی پس از جدا شدن آقایان دکتر کریم قصیم و محمدرضا روحانی، او گفت هر گونه جدا شدن از سازمان و شورا، پیوستن به رژیم است و هر فصل با مجاهدین وصل به رژیم و وزارت اطلاعات است”.
شمار اسرای پیوسته به مجاهدین
شماری از اسرایی که مجاهدین آزاد کرده بود و از طریق صلیب سرخ به ایران منتقل شده بودند پس از ورود به ایران ‘بازداشت شدند’
مشخص نیست در نهایت چه تعداد از اسیران جنگی به سازمان مجاهدین پیوستند و چه تعداد جدا شدند.
اما اولین گروه اسرای آزاد شده، افرادی بودند که مجاهدین در عملیاتهای خود به اسارت گرفته بود و سه هفته پس از عملیات فروغ جاویدان آزاد کردند.
ایرج مصداقی پژوهشگر و زندانی سیاسی سابق در مقالهای با عنوان سرگذشت غمبار اسیران ایرانی پیوسته به مجاهدین در عراق نوشته است “این اسرا پس از حضور نمایندگان صلیب سرخ جهانی و ثبت نام، تحت نظر آنان به ایران گسیل شدند. آنها پس از رسیدن به خاک ایران به عنوان عناصر مشکوک و افراد خطرناک توسط دستگاه امنیتی دستگیر و به زندان اوین تحویل داده شده و تحت شکنجههای جسمی و روحی قرار گرفتند”.
ایرج مصداقی میگوید در زمانی که در زندان جمهوری اسلامی محبوس بوده، در زندان اوین “سربازان و بسیجیانی” دیده که در عملیاتهای گوناگون مجاهدین و ارتش آزادیبخش به اسارت گرفته شده بودند و اکنون مقامهای زندان جمهوری اسلامی از آنها تحت عنوان “مرصادیها” یاد میکردند.
سیامک نادری میگوید تعداد اسیران جنگی اردوگاه عراق پیوسته به سازمان مجاهدین خلق و هر نوع آمار و ارقام، یک مقوله امنیتی و محرمانه درون تشکیلات بود.
او اما میگوید در مجوع تخمین زده میشود که مجاهدین در حدود بیش از۲۰۰۰ اسیر پیوسته را به عضویت درآورده بودند.
به گفته این عضو پیشین سازمان مجاهدین، “با ورود اسیران جنگی ۵-۶ لشکر جدید تأسیس شد (هر لشکر از ۱۶۰ تا۲۰۰ نفر). در مجموع تشکیلات به ۲۰ لشکر گسترش یافت”.
آقای نادری در سالهای اخیر به پژوهش درباره سازمان مجاهدین مشغول بود میگوید، “در مرداد ۱۳۶۹ در حدود ۱۱۰۰ تا ۱۳۰۰ تن از سازمان جدا شده و توسط صلیب سرخ به ایران بازگشتند. در آن زمان مسعود رجوی گفت همچنانکه انسان هم نیاز به جذب و دفع دارد، یک سازمان هم نیاز به توالت و پالوده کردن خود دارد و ماهم آشغال ها و زباله های خودمان را دفع کردیم جارو کردیم”.
آنسوی جنگ، ایران نیز اسرای شیعی عراقی را در اختیار مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و تیپ بدر میگذاشت که از معاودین عراقی و مخالفان صدام تشکیل شده بود.
علاوه بر این، شماری از اسرای پیوسته به سازمان مجاهدین میگویند در زمان صدام این نگرانی وجود داشت که اسرایی را که قصد جدایی از سازمان دارند به استخبارات عراق تحویل داده میشدند و در نهایت از زندان ابوغریب سر در میآوردند؛ زندانی امنیتی که گمان میرفت، اسرای انتقال یافته به آن حتی در صلیب سرخ ثبت نمیشدند.
آقای نادری تخمین میزند با توجه به ۱۱۰۰ تا ۱۳۰۰ اسیری که سال ۱۳۶۹ جدا شدند در حدود ۸۰۰ تا ۹۰۰ اسیر نیز همچنان در تشکیلات مانده بودند که حدود ۲۰۰ – ۳۰۰ نفر آنان نیز پس از سرنگونی صدام جدا شده و به کمپ تیف تحت کنترل ارتش آمریکا رفتند”.
آقای نادری میگوید “در سال ۱۳۸۴ حدود ۴۰۰ تن از اسرای جنگی باقی مانده در مصاحبه با صلیب سرخ شرکت کردند که از این تعداد نیز تاکنون عدهای جدا شده یا فرار کردهاند کما اینکه در آلبانی تاکنون بیش از ۵۰۰ تن از اعضا و از جمله همین اسیران از سازمان جدا شدهاند”.
این آمار در حالی مطرح میشود که مجید شاهحسینی، معاون وقت کمیسیون اسرا و مفقودین ایرانی و عضو کمیته مذاکرات تبادل اسرا، شمار اسرای پیوسته به مجاهدین را ۱۰۰۰ نفر برآورد کرد.
این مقام پیشین حکومت ایران میگوید “حدود ۱۰۰۰ نفر از اسرا و مفقودان پناهنده ایرانی در آن زمان در سازمان منافقین در اردوگاه اشرف حضور داشتند که اسامی آنان را از قبل میدانستیم”.
در سالهای اخیر، موضوع اسرای پیوسته به مجاهدین گاهی مضمون تولیدات فرهنگی داخل ایران هم بوده است. از جمله فیلم رد خون (ماجرای نیمروز ۲) که درباره تحولات حول عملیات “فروغ جاویدان” (“مرصاد”) ساخته شده، به یک زن اسیر پیوسته به مجاهدین میپردازد.
سی دو سال پس از پایان جنگ ایران و عراق، فرجام و سرنوشت اسرای ایرانی که در عراق به سازمان مجاهدین پیوستند همچنان در ابهام است. اما این تنها وجه پنهان اسرای این جنگ نیست.
آن سوی مرز، ایران هم در اقدامی مشابه -و حتی زودتر از سازمان مجاهدین خلق – اسرای عراقی را علیه صدام استفاده میکرد. در واقع ایران، اسرای شیعی عراقی را در اختیار مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و تیپ بدر میگذاشت که از معاودین عراقی و مخالفان صدام تشکیل شده بود.
اسرای جنگی سازمان مجاهدین خلق ، گزارش های محرمانه یک جنگ
دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/مجاهدین-خلق-چه-می%e2%80%8cکنند-؟-از-عراق-تا-آلب/
مجاهدین خلق چه میکنند ؟ – از عراق تا آلبانی
فرین عاصمی، بی بی سی، سیزدهم نوامبر 2019:… شبکه جهانی بی بی سی اخیرا گزارشی از وضعیت اعضای سازمان مجاهدین خلق در آلبانی تهیه کردهاست. در این گزارش که دو خبرنگار بی بی سی در آلبانی آن را تهیه کرده اند، گفته شده که صدها نفر از اعضای مجاهدین این گروه را ترک کرده اند. بعضی از کسانی که سازمان مجاهدین را ترک کرده اند، می گویند قوانین سخت آن درباره تجرد و کنترل روابط اعضای خانواده باعث بریدن آنها از این سازمان شده. مجاهدین خلق چه میکنند ؟ – از عراق تا آلبانی
مجاهدین خلق: پایان سی سال حضور در عراق
مجاهدین خلق چه میکنند ؟ – از عراق تا آلبانی
دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
12 نوامبر 2019 – 21 آبان 1398
شبکه جهانی بی بی سی اخیرا گزارشی از وضعیت اعضای سازمان مجاهدین خلق در آلبانی تهیه کردهاست. در این گزارش که دو خبرنگار بی بی سی در آلبانی آن را تهیه کرده اند، گفته شده که صدها نفر از اعضای مجاهدین این گروه را ترک کرده اند. بعضی از کسانی که سازمان مجاهدین را ترک کرده اند، می گویند قوانین سخت آن درباره تجرد و کنترل روابط اعضای خانواده باعث بریدن آنها از این سازمان شده.
فرین عاصمی گزارش میدهد.
مجاهدین خلق چه میکنند ؟ – از عراق تا آلبانی
اسرای جنگی سازمان مجاهدین خلق ،
دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
***
مسعود خدابنده : مجاهدین خلق، فرقه رجوی به آخر خط رسیده اند
مسعود خدابنده: سازمان مجاهدین خلق نه حامی مالی، که انتقال دهندهی پول و عامل شستشو است
گفتگوی اختصاصی ندای حقیقت با مسعود خدابنده. واقعیتهایی از مریم رجوی، مسعود رجوی و مجاهدین خلق از درون
https://iran-interlink.org/wordpressfa/مجاهدین-خلق-در-آلبانی-نباید-به-سکس-فکر-ک/
مجاهدین خلق در آلبانی . گروهی که اعضایش نباید به سکس فکر کنند
لیندا پرسلی و آلبانا کاساپی بیبیسی ، تیرانا ، یازدهم نوامبر 2019:… سازمان مجاهدین خلق رابطه عاشقانه و ازدواج را ممنوع کرده بود. اوضاع همیشه این گونه نبود و والدین و فرزندانشان به مجاهدین میپیوستند. اما پس از یک شکست خونین مجاهدین از حکومت ایران، کادر رهبری به این نتیجه رسید که دلیل این اتفاق عدم تمرکز مجاهدین به دلیل روابط شخصی بود. پس از این بود که طلاقهای زیادی رخ داد. بچهها از والدین گرفته شدند (اغلب به مراکز نگهداری در اروپا فرستاده شدند) و از اعضای مجاهدین خواسته شد که این راه را ادامه دهند. حیرانی میگوید که در آن دفتر حتی باید راجع به فکر و خیالشان هم مینوشتند: “برای مثال، وقتی من یک بچه را در تلویزیون میدیدم و حس میکردم خودم هم دوست دارم بچه و خانواده داشته باشم.” اعضای مجاهدین مجبور بودند که مطالب دفترچههایشان را در جلسههای روزانه مقابل فرماندهشان بخوانند. حیرانی میگوید: “این برای یک آدم خیلی سخت است.” مجاهدین خلق در آلبانی . گروهی که اعضایش نباید به سکس فکر کنند
رجوی مزدور و تروریست است و ما نجات یافتگان از فرقه
مجاهدین خلق در آلبانی . گروهی که اعضایش نباید به سکس فکر کنند
مجاهدین خلق ؛ گروهی که اعضایش نباید به سکس فکر کنند
شش سال از زمانی که آلبانی میزبان مجاهدین خلق، یکی از گروههای اصلی مخالف حکومت ایران شده، گذشته است. صدها نفر از اعضای گروه آن را ترک کردهاند و تعدادی از آنها گفتهاند که این کار به دلیل قوانین سفت و سخت سازمان در مورد تجرد و همین طور کنترل روابط اعضای خانواده بوده است. حالا دهها نفر از اعضای رنجکشیده این گروه در تیرانا، پایتخت آلبانی هستند؛ نه میتوانند به ایران برگردند و نه راهی به زندگی عادی دارند.
“۳۷ سال با زن و پسرم حرف نزدم. آنها فکر میکردند مردهام. ولی گفتم نه من زندهام و در آلبانی هستم… اشکشان جاری شد.”
“۳۷ سال با زن و پسرم حرف نزدم. آنها فکر میکردند مردهام. ولی گفتم نه من زندهام و در آلبانی هستم… اشکشان جاری شد.”
تماس تلفنی پس از گذشت سالیان دراز، برای غلام میرزایی هم سخت بود. او ۶۰ ساله است و دو سال پیش از اردوگاه نظامیگونه مجاهدین در حومه تیرانا گریخت.
حالا در شهر زندگی میکند، سرشار از افسوس است و البته کولهباری از اتهامات فرماندههای مجاهدین را به دوش میکشد که او را به جاسوسی برای دشمن قسم خوردهشان، حکومت جمهوی اسلامی ایران، متهم میکنند.
سازمان مجاهدین خلق تاریخچهای متلاطم و خونین دارد. به عنوان یک گروه اسلامگرا-مارکسیست افراطی، سابقه آنها به مبارزه با شاه قبل از انقلاب سال ۱۹۷۹ ایران برمیگردد.
ولی با قدرت گرفتن آیتالله خمینی، رابطه آنها با حکومت خیلی زود تیره و تار شد. وقتی حکومت دست به شدت عمل زد، اعضای مجاهدین برای حفظ جانشان مجبور به فرار شدند.
دستگیری اعضای مجاهدین سال ۱۹۸۲ در تهران
دولت عراق آنها را پذیرفت و در دوران جنگ ایران و عراق (۱۹۸۸-۱۹۸۰) گروه مجاهدین در جبهه صدام حسین علیه سرزمین مادری مبارزه کردند.
غلام میرزایی در اوایل جنگ جزو نیرهای مسلح ایران بود که اسیر ارتش صدام حسین شد. او هشت سال به عنوان اسیر جنگی در عراق زندانی بود. اما در دوران اسارت، زندانیان ایرانی مانند میرزایی تشویق میشدند که با هموطنانشان بجنگند و این همان کاری بود که او انجام داد.
میرزایی حالا یکی از اعضای “جدا شده” سازمان است. یکی از صدها عضو پیشین مجاهدین خلق که پس از حضور در آلبانی آن را ترک کردهاند.
با کمک وجهی که از خانواده رسیده، بعضی توانستهاند به قاچاقچیان پول دهند تا آنها را به نقاط دیگر اروپا برسانند. احتمالا دو نفر از آنها هم به ایران بازگشتهاند، ولی تعداد بیشتری در آلبانی ماندهاند: بیتابعیت و بدون اجازه کار.
اما چگونه گذر سازمان مجاهدین خلق که قبلا از سوی آمریکا و اروپا به عنوان “گروهی تروریستی” شناخته میشد، به این گوشه اروپا افتاد؟
با حمله سال ۲۰۰۳ نیروهای ائتلاف به عراق، زندگی مجاهدین خلق با خطر روبرو شد. صدام حسین، حامی گروه ناگهان رفت و مجاهدین پشت سر هم مورد حمله قرار گرفتند. صدها نفر از اعضا کشته و زخمی شدند. در هراس از بروز یک فاجعه انسانی، آمریکاییها با دولت آلبانی وارد مذاکره شدند و آنها را قانع کردند تا به حدود ۳۰۰۰ عضو سازمان اجازه ورود دهد.
زنان مبارز گروه مجاهدین مشغول تمرین در زمان جنگ ایران و عراق (۱۹۸۴)
لولزیم باشا، رهبر حزب دموکراتیک آلبانی که آن زمان در دولت بود و حالا جزو نیروهای مخالف است، میگوید: “ما به آنها پناهگاهی برای در امان ماندن از حملات و آزار و اذیت پیشنهاد کردیم و احتمالا یک زندگی عادی در کشوری که مورد حمله و ظلم و ستم قرار نگیرند.”
در آلبانی سیاست به شدت دو قطبی است و تقریبا هر چیزی مورد مناقشه قرار میگیرد. اما شاید بتوان گفت تنها موضوع مورد تفاهم بین دولت و احزاب مخالف، حمایت از مهمانان ایرانی است.
برای مجاهدین خلق، آلبانی محیطی کاملا تازه است. غلام میرزایی از این که میدید حتی بچهها هم موبایل دارند، متعجب شده بود. به دلیل این که تعدادی از ساختمانهای مجاهدین در نقاط دور افتاده تیرانا بود، کنترل سازمان روی اعضا به سفت و سختی سابق نبود.
در عراق تمامی جنبههای زندگی اعضا کنترل میشد، ولی در آلبانی آنها به طور موقت توانستند درجهای از آزادی را تجربه کنند.
حسن حیرانی، یکی دیگر از اعضای جدا شده سازمان میگوید: “زمینهای ناهمواری پشت آپارتمانهای ما بود که فرماندهها میگفتند باید آنجا تمرینات روزانهمان را انجام دهیم.”
حیرانی و همراهانش از درختان و بوتهها به عنوان پوششی برای رساندن خودشان به یک “کافی نت” که آن نزدیکیها بود استفاده میکردند تا بتوانند یواشکی با بستگانشان تماس بگیرند.
او میگوید: “وقتی که عراق بودیم، اگر میخواستید به خانواده تلفن بزنید، سازمان مجاهدین خلق شما را ضعیف مینامید. ما هیچ رابطهای با بستگانمان نداشتیم. ولی وقتی به تیرانا آمدیم توانستیم از اینترنت استفاده شخصی کنیم.”
اواخر سال ۲۰۱۷ سازمان مجاهدین خلق به دفتر مرکزی جدیدی منتقل شد. اردوگاه جدید روی تپهای در حدود ۳۰ کیلومتری تیرانا ساخته شد.
پشت دروازههای آهنی بزرگ، یک طاق مرمر مجلل با شیرهای طلایی روی آن دیده میشود. همین طور بلواری که به بنای یادبود هزاران نفری میرسد که جانشان را در راه مبارزه سازمان مجاهدین خلق با حکومت ایران از دست دادند.
وقتی که عراق بودیم، اگر میخواستید به خانواده تلفن بزنید، سازمان مجاهدین خلق شما را ضعیف مینامید. ما هیچ رابطهای با بستگانمان نداشتیم. ولی وقتی به تیرانا آمدیم توانستیم از اینترنت استفاده شخصی کنیم.
این جا خبرنگاران بدون دعوت با استقبال گرمی روبرو نخواهند شد. اما در ژوئیه ۲۰۱۸ هزاران نفر در نشست “ایران آزاد” مجاهدین در این اردوگاه حاضر شدند.
سیاستمدارانی از گوشه و کنار دنیا، افراد بانفوذ آلبانی و افرادی از مانزه (دهکده مجاور) در تالاری مجلل به هزاران عضو مجاهدین و رهبرشان، مریم رجوی ملحق شدند. رودی جولیانی، وکیل شخصی دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا هم جزو مدعوین بود.
رودی جولیانی: اگر فکر میکنید که این یک فرقه است، یک جای کارتان ایراد دارد
او با اشاره به حاضران در تالار که یونیفرم پوشیده و جداسازی جنسیتی شده بودند، گفت: “اینها مردمانی هستند که وقف آزادی شدهاند و اگر فکر میکنید که این یک فرقه است، یک جای کارتان ایراد دارد.”
سیاستمداران قدرتمندی مانند جولیانی از سیاست مد نظر مجاهدین یعنی تغییر رژیم در ایران حمایت میکنند. مانیفست این گروه همچنین شامل تعهد به حقوق بشر، برابری جنسیتی و به خصوص دموکراسی برای ایران است.
اما حسن حیرانی دیگر این حرفها را باور ندارد. او پارسال سازمان را در اعتراض به آنچه کنترل طاقتفرسای رئیسان بر زندگی خصوصیاش میدانست، ترک کرد. حیرانی در حدود ۲۰ سالگی به مجاهدین پیوست. او جذب تعهد آنها به کثرتگرایی سیاسی شده بود.
او میگوید: “خیلی جذاب بود. ولی اگر شما به دموکراسی معتقد باشید، نمیتوانید روح اعضایتان را سرکوب کنید.”
حضیض زندگی حیرانی با مجاهدین عصر روزی بود که او مجبور به حضور در یک جلسه شد: “ما یک دفترچه کوچک داشتیم و باید در آن اگر لحظهای تجربه سکسی داشتیم را مینوشتیم. برای مثال: امروز صبح حالت نعوظ پیدا کردم.”
سازمان مجاهدین خلق رابطه عاشقانه و ازدواج را ممنوع کرده بود. اوضاع همیشه این گونه نبود و والدین و فرزندانشان به مجاهدین میپیوستند. اما پس از یک شکست خونین مجاهدین از حکومت ایران، کادر رهبری به این نتیجه رسید که دلیل این اتفاق عدم تمرکز مجاهدین به دلیل روابط شخصی بود.
پس از این بود که طلاقهای زیادی رخ داد. بچهها از والدین گرفته شدند (اغلب به مراکز نگهداری در اروپا فرستاده شدند) و از اعضای مجاهدین خواسته شد که این راه را ادامه دهند.
حیرانی میگوید که در آن دفتر حتی باید راجع به فکر و خیالشان هم مینوشتند: “برای مثال، وقتی من یک بچه را در تلویزیون میدیدم و حس میکردم خودم هم دوست دارم بچه و خانواده داشته باشم.”
اعضای مجاهدین مجبور بودند که مطالب دفترچههایشان را در جلسههای روزانه مقابل فرماندهشان بخوانند. حیرانی میگوید: “این برای یک آدم خیلی سخت است.”
او حالا اردوگاه مجاهدین در مانزه را به “مزرعه حیوانات” تشبیه میکند؛ اثر انتقادی جرج اورول در مورد اتحاد جماهیر شوروی در دوران استالین. او میگوید: “این یک فرقه است.”
یک منبع دیپلماتیک در تیرانا سازمان مجاهدین خلق را به عنوان “یک گروه فرهنگی بیهمتا، نه یک فرقه بلکه شبیه یک فرقه” توصیف میکند.
بیبیسی نتوانسته در مورد هیچ یک از این موضوعات نظر مجاهدین خلق را بداند، به این دلیل که سازمان پیشنهاد مصاحبه را قبول نکرده است. ولی در آلبانی، که تجربه چند دهه حکومت بسته کمونیستی را دارد، احساس همدلی نسبت به رهبران مجاهدین وجود دارد؛ دستکم در مورد محدودیتهای روابط شخصی.
دیانا کولی، فعال حقوق زنان و نماینده سابق پارلمان از سوی حزب حاکم سوسیالیست میگوید: “در موقعیتهای افراطی، باید گزینههای افراطی را انتخاب کنید. آنها عهد کردهاند که در تمام عمر برای آزادی کشورشان از دست یک رژیم تمامیتخواه مبارزه کنند. گاهی ما مجبور میشویم برای قبول یک باور قوی، خواستههای شخصی خود را قربانی کنیم. من این ذهنیت را درک میکنم.”
نگهبانان زن در مقر مجاهدین خلق در آلبانی
البته گروهی از آلبانیاییها هم سازمان مجاهدین خلق را به چشم تهدیدی برای امنیت کشورشان نگاه میکنند.
دو دیپلمات ایرانی به اتهام برنامهریزی خشونتآمیز علیه مجاهدین از این کشور اخراج شدند و اتحادیه اروپا تهران را به نقش داشتن در توطئه علیه مخالفان رژیم، از جمله اعضای مجاهدین خلق در خاک هلند، دانمارک و فرانسه متهم میکند. (سفارت ایران در تیرانا پیشنهاد بیبیسی برای مصاحبه را نپذیرفت.)
یک منبع برجسته در حزب سوسیالیست هم نگرانیاش را از کمبود ظرفیت نیروهای امنیتی برای نظارت بر بیش از ۲۵۰۰ عضو مجاهدین که تمرینات نظامی دارند، ابراز کرد: ” اینجا هرکسی که عقل داشته باشد حاضر به قبول آنها نمیشود.”
یک دیپلمات میگوید که بعضی از اعضای “جدا شده” سازمان به طور قطع با ایران همکاری میکنند. سازمان مجاهدین غلام میرزایی و حسن حیرانی را متهم میکند که مامور ایران هستند؛ اتهامی که آنها رد میکنند.
حالا هر دو مرد روی آینده خود تمرکز کردهاند. حسن حیرانی با کمک خانوادهاش از ایران، یک کافه راه انداخته و با یک آلبانیایی رابطه عاشقانه دارد. در ۴۰ سالگی او از بیشتر اعضای سازمان جوانتر است و خوشبین باقی مانده است.
شرایط غلام میرزایی بیثباتتر است. وضعیت سلامتش خوب نیست. در اثر جراحات ناشی از بمباران اردوگاه مجاهدین در عراق، او لنگلنگان راه میرود و وضعیت مالی خوبی ندارد.
او تاوان اشتباهاتی را میدهد که در گذشته مرتکب شده؛ مسئلهای که پس از اولین تماس خانوادهاش متوجه شد. سال ۱۹۸۰ که میرزایی راهی جنگ با عراق شد، پسری یک ماهه داشت.
پس از پایان جنگ ایران و عراق، همسر و سایر اعضای خانواده به دنبال او به اردوگاه مجاهدین در عراق رفتند. سازمان مجاهدین اما حاضر به پذیرفتن آنها نشد و موضوع را از نظر میرزایی مخفی نگه داشت.
مرد ۶۰ ساله هرگز نمیدانست که جایش به عنوان پدر و همسر چقدر خالی است تا این که پس از ۳۷ سال برای اولین بار از خانه به او تلفن زدند.
او میگوید: “آنها نگفتند که خانوادهام در جستجوی من به عراق آمدند. آنها هیچ چیز راجع به زن و پسرم نگفتند. تمام اینسالها من به همسر و فرزندم فکر میکردم. شاید آنها در جنگ کشته شده بودند… من چیزی نمیدانستم.”
نوزادی که او به چشم دیده بود حالا نزدیک به ۴۰ سال دارد و میرزایی با افتخار عکس این مرد جا افتاده را در پروفایل واتساپ خود گذاشته است. اما برقراری ارتباط مجدد، خالی از رنج هم نبود.
آنها نگفتند که خانوادهام در جستجوی من به عراق آمدند. آنها هیچ چیز راجع به زن و پسرم نگفتند. تمام اینسالها من به همسر و فرزندم فکر میکردم. شاید آنها در جنگ کشته شده بودند… من چیزی نمیدانستم
میرزایی میگوید: “من مسئول این وضعیت (جدایی) هستم. شبها نمیتوانم درست بخوابم، چون به آنها فکر میکنم. همیشه مضطرب و عصبانی هستم و از خودم خجالت میکشم.”
زندگی زیر سایه شرم آسان نیست و او حالا فقط یک آرزو دارد: “میخواهم به ایران برگردم و با پسر و همسرم زندگی کنم. این آرزوی من است.”
غلام میرزایی در جستجوی کمک به سفارت ایران در تیرانا رفته است و خانواده او هم در تهران با مسئولین مذاکره کردهاند. او هنوز پاسخی نگرفته است و در نتیجه بدون گرفتن شهروندی، بدون گذرنامه و در آرزوی بازگشت به خانه انتظار میکشد.
(پایان)
مجاهدین خلق در آلبانی . گروهی که اعضایش نباید به سکس فکر کنند
***
The Many Faces of the MEK, Explained By Its Former Top Spy Massoud Khodabandeh
Secret MEK troll factory in Albania uses modern slaves (aka Mojahedin Khalq, MKO, NCRI ,Rajavi cult)
همچنین:
ادوارد ترمادو، وبلاگ ترمادو، بیست و ششم سپتامبر 2020:… بسیار خوشحال هستم، خوشحال از اینکه فرقه رجوی با چاپ نامه ای از تنها 123 نفر باقیمانده از اسیران پیوسته که آن هم طبق معمول به زور و اجبار از آنان امضاء گرفته، با زبان خود به ریزش نیرو در فرقه و شکست انقلاب کاذب و ویرانگر ائیدولوژیک استسماری علنآ اعتراف… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
ادوارد ترمادو، وبلاگ ترمادو، بیست و سوم سپتامبر 2020:… مصاحبه آقای غلامرضا میرزائی و اینجانب با بی بی سی فارسی به عنوان اسیران جنگ هشت ساله که متآسفانه پس از پایان جنگ به تشکیلات رجوی پیوستیم خواب را از چشم سران فرقه رجوی ربوده و در همین رابطه برنامه ای را در سیمای کثافت پیشه خود تهیه کرده اند که… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
ژیار گل و امید منتظری، بی بی سی، بیستم سپتامبر 2020:… پس از علمیات فروغ جاویدان (مرصاد) دور دوم عضوگیری مجاهدین آغاز میشود؛ این بار از میان اسیرانی که ارتش عراق به اسارت گرفته بود و در اردوگاههای خود نگهداری میکرد. عضوگیری دوباره مجاهدین در شرایطی آغاز شد که اسرای ایرانی پس از یک دوره امیدواری، مایوس و ناامید بودند.… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
ادوارد ترمادو، وبلاگ ترمادو، هفدهم سپتامبر 2020:… چند روز قبل تماسی داشتم از بی بی سی که بمناسبت چهلمین سالگرد جنگ ایران و عراق، از اینجانب که مدت نه سال اسیر جنگی درعراق بودم دعوت به مصاحبه کردند، جواب مثبت دادم و مصاحبه انجام شد، اما به طور نرمال در مصاحبه بحث مجاهدین نکبت هم مطرح شد، چرا که پس… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
ادوارد ترمادو، کانون آوا، سی و یکم اوت 2020:… اگر رجوی از تجارب این سرداران استفاده می کرد کارش به اینجا نمی رسید, جهت اطلاع نویسنده بایستی یادآوری کرد که هیچکدام از سردارانی که درمطلبتان نام برده اید در دوران مبارزه خود نه به دامن روسها پناه برده اند و نه به دامن انگلیس و دشمنان ایران، آنها در شرایط… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
ادوارد ترمادو، وبلاگ ترمادو، شانزدهم اوت 2020:… جریان اخیر که برای آقای احسان بیدی با همکاری اداره امنیت و پلیس خریداری شده آلبانی اتفاق افتاد مطمعنآ آخرین دسیسه بر علیه جداشدگان و منتقدین این فرقه نخواهد بود، اما از این پس فرقه رجوی بایستی این شکست خود را حلقه ای به گوشش کند و بایستی بداند آن دورانی که فرقه… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
ادوارد ترمادو، کانون آوا، بیستم ژوئیه 2020:… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر خنده دار است، این چرندیات را بارها و بارها از زبان مسعود رجوی در اردوگاه اشرف و باقرزاده شنیده ایم، خانم رجوی، مگر در دوران خاتمی همسر مفقودتان کم تحلیل و تفسیر کرد که خاتمی کار رژیم را تمام می کند و بعد هم ادعا کرد که به دور دوم نمی رسد ووووو،… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
ادوارد ترمادو، وبلاگ ترمادو، شانزدهم ژوئن 2020:… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر مرجان هم به نوعی برای مجاهدین ابزار تبلیغاتی بیش نبوده، البته باید یاداوری کرد که اگر چه مرجان هنرمند بسیار خوبی بود اما هرگز به اندازه زنده یاد خانم مرضیه در جامعه ایران محبوب نبوده و هرگز چه با هنرنمائی در سینما به عنوان هنرپیشه ای معروف و چه در کار خوانندگی اثرگذاری… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
ادوارد ترمادو، وبلاگ ترمادو، سوم ژوئن 2020:… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر فرقه رجوی چرا از ملاقات فرزندی با مادر خود این همه ترسان است که برای جلوگیری از آن این همه انرژی صرف می کند و حتی خود را در دنیا انگشت نما کرده و هر کسی که اقدامی برای ملاقات با پدر و مادر یا فرزند و یا عزیز خود که در دوزخ… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
ادوارد ترمادو، وبلاگ ترمادو، نوزدهم می 2020:… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر در منطق سران فرقه رجوی احساس و عاطفه هیچ جایی نداشته و ندارد، مجاهدین از دورانی که مسعود رجوی بر آن مسلط شد، با بی رحمی و شکستن حرمت های انسانی تشکیلات خود را ادراه کرده و اکنون که خود غایب است وارثین او همین سیاست بی رحمانه را در قبال اعضای دربند… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
فرقخ رجویادوارد ترمادو، کانون آوا، بیست و هشتم آوریل 2020:… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر فرقه رجوی که خود ویروسی است مانند کرونا، در این شرایط بحرانی که تمام مردم و اقتصاد دنیا را ویروس کرونا فقل کرده تلاش دارد تا با آویزان شدن به موضوع کرونا در ایران قفلی را که این ویروس به دست و پای ویروس رجوی زده را با برگزاری کنفراس… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر
کانون آوا (مردم تی وی)، هجدهمم آوریل 2020:… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر آقای ادوارد ترمادو فعال حقوق بشر ازکانون آوا – آلمان درباره موضوعات زیر بمدت یکساعت صحبت کردند: – دروغگویی مجاهدین – تحریک مردم در دوران شیوع کرونا برای ایجاد آشوب. مجری برنامه آقای پارساسربی مدیر برنامه تلویزیون مردم بودند. ببنندگان و شنوندگان تلویزیون مردم در طول برنامه از طریق تلفن ویا ایمیل… دروغهای مسخره فرقه رجوی در پرونده افشاگر