بخشعلی علیزاده، انجمن فراق، دوازدهم اکتبر 2020:… یکی از آن چهره های شاخص که رجوی خیلی به دنبالش بود تا جذب نماید مرحوم استاد شجریان بود که اگر اشتباه نکنم دو یا سه بار از وی درخواست همکاری و همراهی کرده بود، اما هر بار استاد شجریان دست رد به سینه رجوی زده و پاسخش به این درخواست ها منفی بود. به همین سبب بود که شنیدن صدای استاد شجریان که در مناسبات رجوی تا قبل از این ماجرا ممانعتی نداشت به ناگهان ممنوع و تمام آثار صوتی ایشان که در آن زمان بیشتر نوار کاست بود جمع آوری شده و دیگر از استاد شجریان هیچ آهنگی پخش نشد. علت قلب مملو از کینه و نفرت رجوی بود. درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
گزارش بی بی سی: اسرای جنگی سازمان مجاهدین خلق . از عراق تا آلبانی
درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
رویکرد منافقانه فرقه رجوی در مواجهه با درگذشت استاد شجریان
خبر درگذشت استاد شجریان، خواننده شهیر و ملی ایران در طی چند روز گذشته همه را اندوهگین ساخت.
طبعا که مقام این انسان وارسته آنقدر بالا هست که نیاز به تعریف و توصیف امثال من ندارد، لذا ترجیح می دهم در مقام شامخ استاد شجریان سکوت کنم تا که ادای احترام قلبیم نسبت به ایشان هر چه بیشتر باشد.
اما آنچه مرا وادار کرد این مطلب را بنویسم رویکرد دو گانه و منافقانه رجوی بود. رجوی که می گویم طبعا منظورم خط و ایدئولوژی و منش یک شخص و یا کسانی که او را همراهی می کنند می باشد و همچنین شامل گروه و سازمانی که این اسم را نمایندگی می نماید.
بنده به یاد دارم که مسعود رجوی چند بار در نشست های متعددش وقتی صحبت از خاطراتش می شد، با حسرت اسم برخی را می آورد که تمایل داشت آنان وی را همراهی کرده و به قول خودش در مسیر مبارزه او را یاری نمایند. ولی ظاهرا آن افراد باطن رجوی دجال را بهتر از هر کسی شناخته بودند و حاضر نشده بودند که رجوی را در مسیر ضد انقلابیش همراهی کرده و به مردم ایران خیانت نمایند.
یکی از آن چهره های شاخص که رجوی خیلی به دنبالش بود تا جذب نماید مرحوم استاد شجریان بود که اگر اشتباه نکنم دو یا سه بار از وی درخواست همکاری و همراهی کرده بود، اما هر بار استاد شجریان دست رد به سینه رجوی زده و پاسخش به این درخواست ها منفی بود.
به همین سبب بود که شنیدن صدای استاد شجریان که در مناسبات رجوی تا قبل از این ماجرا ممانعتی نداشت به ناگهان ممنوع و تمام آثار صوتی ایشان که در آن زمان بیشتر نوار کاست بود جمع آوری شده و دیگر از استاد شجریان هیچ آهنگی پخش نشد. علت قلب مملو از کینه و نفرت رجوی بود.
اینکه رجوی و سران فرقه رجوی یک خط در میان در شعارهایشان مدعی دمکراسی و آزادی هستند و از طرفی می گویند که آزادی شعار محوری سازمان شان بوده فقط یک حرف تو خالی و مزخرف است که قبل از همه و بیش از همه رجوی به آن هیچ اعتقادی ندارد.
چرا این را می گویم؟ به دلیل اینکه وقتی استاد شجریان تمایلی ندارد که به درخواست رجوی پاسخ مثبت بدهد به چه دلیل او را طرد و منفور جلوه می دهد؟
به چه دلیل شنیدن صدای استاد شجریان را ممنوع کرده و نگذاشت که کسی به صدای الهام بخش و دل نواز شجریان گوش بدهد؟
بارها این خاطرات را می گفت و عمق کینه اش نسبت به ایشان را برملا می کرد. قطعا که هر کسی به میزان فراخورش عمل می کند و باطن خودش را به نمایش می گذارد، رجوی هم در این ماجرا درون مایه خودش را بیرون ریخت و برای همگان مشخص کرد که به چه میزانی دارای قلبی آکنده از نفرت است.
اما تناقض به وجود آمده را بنگرید، بعد از درگذشت استاد شجریان به ناگهان دیدیم که این فرقه منافق رنگ عوض کرده و در تلویزیون و سایت رسمی خودش به نقل از مریم رجوی مطلبی با عنوان زیر را منعکس نمود: «محمدرضا شجریان استاد برجسته آواز و موسیقی اصیل ایران درگذشت – تسلیت مریم رجوی»
اما در همین ایام شاهدیم که هر از چند گاهی یک پیامی از مسعود رجوی می آید و حرف هایی به نقل از او بر زبان می رانند که بیشتر قصدشان دادن روحیه و بزرگ نمایی است. ولی آنقدر کینه این حیوان انسان نما نسبت به اطرافیانش زیاد است که حاضر نشد خودش مرگ این استاد بزرگوار را تسلیت بگوید، زیرا کینه شُتُری وی تمامی نداشت هر چند مقام بزرگ استاد آنقدر زیاد است که نیاز به تسلیت چند انسان دون پایه ندارد.
یادداشت از: بخشعلی علیزاده
انتهای پیام / فراق
درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
***
مسعود و مریم رجوی زهره قائمی مسئول ترور شهید صیاد شیرازی را به همراه دیگران در قرارگاه اشرف باقی گذاشتند تا کشته شوند
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/فرقه-رجوی-و-خشونت-بمناسبت-سالگرد-خودسو/
فرقه رجوی و خشونت – بمناسبت سالگرد خودسوزیهای 17 ژوئن 2003
ایران اینترلینک، هفدهم ژوئن 2020:… مجاهدین خلق در واکنش به دستگیری مریم رجوی و شماری از اعضای بلند پایه این سازمان که بر اساس مدارک مستند ناگزیر به کشف و پیگیری موارد اتهامی از جمله پول شویی و در دستور کار قرار دادن حذف فیزیکی بخشی از اعضای جداشده خود بود، بر اساس یک دستور تشکیلاتی شماری از اعضای خود در اروپا را وادار به خودسوزی نمود. هدف سازمان از این اقدام تحت فشار گذاشتن فرانسه و ناگزیر کردن به آزادی افراد دستگیر شده و مشخصا مریم رجوی بود. در پی این اقدام سازمان یافته تشکیلاتی در سراسر اروپا دهها تن از اعضای مجاهدین خلق در مقابل چشمان بهت زده شهروندان اقدام به خودسوزی نمودند. حاصل این شانتاژ روانی به تایید سازمان دو قربانی به نامهای ندا حسنی و صدیقه مجاوری بودند. یک تن دیگر در این میان برای همه عمر ناگزیر به خانه نشینی شد. فرقه رجوی و خشونت – بمناسبت سالگرد خودسوزیهای 17 ژوئن 2003
The manipulated approach to spur immolations. An interview with Batool Soltani on MKO self-immolations
فرقه رجوی و خشونت – بمناسبت سالگرد خودسوزیهای 17 ژوئن 2003
1) 17 ژوئن، کالبد شکافی خشونت و تروریسم پنهان
امید پویا، سایت مجاهدین دیبلیو اس، هفدهم ژوئن 2006
لینک به منبع
دستگیری مریم رجوی در 17 ژوئن 2003 صرفنظر از ابعاد حقوقی و کیفری در عرصه سیاسی نیز مجاهدین خلق را با چالش جدی تری رودرو کرد. این چالش حاصل تقابل شاخصهای مدنی و دمکراتیک در غرب با روح آنارشیسم اجتماعی و آوانتوریسم لجام گسیخته حاکم بر مجاهدین خلق بود که در پوش آرمانگرایی تلاش می کردند با همسان سازی و جعل خود با اصیل ترین بخش مقاومت ضد فاشیستی اروپا برای خود وزن و قدی همانند بسازند.
دستگیری مریم رجوی و پی آمدهای آن حداقل برای دولتها و افکار عمومی اروپا این امکان را فراهم آورد تا ماورای چهره به ظاهر دمکراتیک این تشکیلات را رویت کنند. این واکنش سخت، متاثر کننده و ارتجاعی در واقع پاسخ حداقلی مجاهدین خلق به صورت مسئله ساده ای بود که با هر فرضی امکان تصحیح آن متصور بود.
مجاهدین خلق در واکنش به دستگیری مریم رجوی و شماری از اعضای بلند پایه این سازمان که بر اساس مدارک مستند ناگزیر به کشف و پیگیری موارد اتهامی از جمله پول شویی و در دستور کار قرار دادن حذف فیزیکی بخشی از اعضای جداشده خود بود، بر اساس یک دستور تشکیلاتی شماری از اعضای خود در اروپا را وادار به خودسوزی نمود. هدف سازمان از این اقدام تحت فشار گذاشتن فرانسه و ناگزیر کردن به آزادی افراد دستگیر شده و مشخصا مریم رجوی بود. در پی این اقدام سازمان یافته تشکیلاتی در سراسر اروپا دهها تن از اعضای مجاهدین خلق در مقابل چشمان بهت زده شهروندان اقدام به خودسوزی نمودند. حاصل این شانتاژ روانی به تایید سازمان دو قربانی به نامهای ندا حسنی و صدیقه مجاوری بودند. یک تن دیگر در این میان برای همه عمر ناگزیر به خانه نشینی شد.
این اقدام که محصول تنظیم رابطه مناسبات درون تشکیلاتی و ساختاری است می تواند رویکرد به خشونت را در اشکال مختلف و از جمله خودزنی به عنوان وجهی پنهان از گرایش ایدئولوژیک به این راهکار را مورد بازنگری و نتیجه گیری تئوریک قرار بدهد. پدیده خشونت همواره در سازمان مجاهدین خلق به تناسب شرایط مورد بهره برداری قرار گرفته است. فقط اشکال آن متفاوت بوده، اما نتایج حاصل از آن در راستای یک هدف کلان به تاثیرات مورد نظر مجاهدین خلق منجر شده است.
فشار ناشی از این واقعه بر دولتمردان سیاسی و افکار عمومی آن به حدی بود که همه معیارها و قوانین جاری در فرانسه را تحت الشعاع قرار داد و دادگاه فرانسه ناگزیر برای جلوگیری از هزینه های احتمالی بیشتر که عمدتا بر افکار عمومی خود تحمیل می شد به تعدیل مواضع خود ناچار گردید.
واقعه 17 ژوئن را به نوعی می توان با شرایط سازمان در اوایل دهه پنجاه ایران مقایسه کرد. مجاهدین خلق در این دوران از موضع ضعف تشکیلاتی ناگزیر بودند برای اثبات خود و به اقتضای شرایط آن زمان از موضع ترحم طلبی و ناگزیر کردن رژیم به اعمال خشونت روی اعضای سازمان به برانگیختن حس ترحم جامعه و در نهایت پیش بردن خطوط ایدئولوژیک خود اقدام کنند.
با این رویکرد به ظاهر پراگماتیستی آیا می توان خشونت را پدیده ای چند وجهی تلقی و بعضا اعمال آن را به تناسب شرایط زمانی و مکانی مورد نقد و بررسی قرار داد.
خشونت از آن جهت مذموم است که ماهیتا با قراردادهای اجتماعی و عرفی در تقابل و تضاد آشکار است. ابزار خشونت برای دستیابی و نیل به هر هدفی ولو مقدس و مشروع به عاملین آن امکان می دهد تا از این ابزار به تناسب و فهم استراتژیک خود از موقعیت اجتماعی و سیاسی استفاده کنند. نوع و امکان استفاده از این ابزار را توازن قوه قهریه با شرایط اجتماعی و درک مصلحت جویانه آن تعیین می کند. این ضرورت توسل به خشونت را در اشکال مختلف توجیه و تئوریزه می کند. در واقع استفاده از این امکان و رویکرد ارتجاعی چه از موضع قدرت و توان نظامی و سیاسی و چه از موضع استیصال و ضعف سیاسی و تشکیلاتی , در واقع اشکال ماهیتا یکسان اما به ظاهر متفاوت است .
اصالت دادن به خشونت راه را بر هرگونه تعامل و گفتمان عقلانی برای دسترسی به یک راه حل دمکراتیک مسدود می کند. این روش چه از موضع تهدید یا ترحم طلبی تفاوت ماهوی در به کارگیری ابزاری خشونت نمی کند. از موضع تهدید و قدرت اقدام به حذف می کند و از موضع ترحم طلبی خشونت را جهت محقق کردن خواسته هایش بر خود اعمال می کند.
اقدامات خشونت آمیز اعضای سازمان مجاهدین خلق در خصوص خودسوزیهای چندش آور و فرقه ای، بار دیگر بر اهمیت و درک پیچیدگیهای فرقه ها تاکید کرد. بر تجدید نظر در این گمان که مقوله خشونت و خشونت طلبی الزاما نباید از مسیر اعمال مستقیم آن بر دیگران تعریف و مصداق یابد. خشونت اعمال شده بر دیگران در واقع روترین و برجسته ترین وجه آن است چه بسا با خودزنی خشونت آمیز فرقه ها به تاثیرات روانی فزاینده تری برای حصول به اهداف خود دست می یابند.
اگر خشونت اعمال شده روی دیگران قادر است جامعه را بطور نسبی با وحشت روانی روبرو کند خودزنی و خشونت روی خود بعلاوه وحشت روانی قادر است سلامت فردی و اجتماعی را دچار مخاطره و نگرانی کند.
به بیانی دیگر خود سوزی تعبیر غیر مستقیم این معنی است که فردیت مستحیل در مناسبات فرقه ای به همان میزان که آمادگی قربانی کردن خود را دارد، قادر است برای نیل به اهداف فرقه ای در اشلهای به مراتب پیچیده تر و بزرگتر انسانهای بی شماری را قربانی جزمیت های ایدئولوژیک خود نماید. خودسوزیهای ژوئن 2003 حداقل حامل این معنا بود که مجاهدین خلق بر اساس سبقه تاریخی و عملکردهای مشابه در مقاطع مختلف از هیچ اقدام خشونت آمیزی برای اهداف فرقه ای خود فروگذار نیستند. میل به اعمال خشونت نسبت به دیگران به همان میزان که ریشه در زمینه های روانی و تربیتی افراد دارد به همان میزان در آموزه های فرقه ای خود را متکی به مناسباتی می کند که به نسبت بیماران روانی رفتارهای خشونت آمیز خود را تا مرز یک عمل مقدس توجیه می کند. در واقع اقدام به خشونت از نوع خودزنی را می توان ماحصل نوعی استیصال فرقه ای در تقابل با دشمنان فرضی توصیف کرد. نمونه های این اقدام را می توان در فرقه های شناخته شده در جهان یادآوری نمود. اقداماتی که بعضا با فرمان رهبری فرقه منجر به خودکشی جمعی شده است.
این شیوه های تربیتی و فرقه ای اساسا میل به خشونت به عنوان یک راهکار را در افراد نهادینه می کند تا جایی که بعضا افراد قادرند حتی قبل از دستور تشکیلاتی خود پیش قدم شده و داوطلب خود زنی شوند. در این رابطه می توان در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق به نمونه های بعضا قابل مطالعه ای اشاره کرد.
علیرضا جعفرزاده از اعضای بلند پایه و یکی از سخنگویان مجاهدین خلق در امریکا طی خواستنامه ای که جهت اقدام به خودسوزی در امریکا به نشریه ارگان سازمان نوشته بر این ادعا صحه می گذارد.
او رسما از سازمان می خواهد تا در جهت مقابله با آنچه به زعم او توطئه تعبیر شده با خودسوزی توان و قابلیتهای عنصر مجاهد را به نمایش بگذارد. او در این خواستنامه می نویسد:
“به راستی این سفلگان هنوز تیزی و برایی و قاطعیت عنصر موحد مجاهد خلق را درک نکرده اند، چرا که هنوز مسعود را نشناخته اند. اینها خیلی کوتاه فکرتر از این هستند که بدانند فرمان رجوی چه توفانی به پا می کند و این نسل اگر اراده کند روزگار را بر آنها با تمام عرض و طولشان سیاه خواهد کرد.”(1)
این اظهارات یکسره گویای بسیاری از آموزه های تشکیلاتی و فرقه ای است. آموزه هایی که بیش از هر چیز متکی به خشونت به عنوان یک راهکار موثر و تعیین کننده در استراتژی است. از متن این خواستنامه استنباط می شود که برای او تفاوتی نمی کند که او از موضع تشکیلاتی اش یک فاعل خشونت باشد یا قربانی خودزنی شود. این موضع گیری در بطن خود حامل یک تهدید جدی تر برای اقداماتی است که ظاهرا انجام آن با منافع سیاسی مجاهدین خلق در تعارض است. این برخوردهای چند لایه گواه این ادعاست که برای مجاهدین خلق اعمال خشونت و خودزنی، در واقع دو روی سکه خشونت طلبی به عنوان یک راهکار است.که در نهایت اثبات جزمیت های ایدئولوژیک و فرقه ای از طریق نفی یکسره دیگران است. از این رو راهشان به یک تعبیر تئوریک از خشونت منتهی می شود :
” اینکه خشونت فی النفسه امر مذموم شده ای نیست. “
در تاریخچه سازمان مجاهدین خلق این رویکرد سبقه تاریخی دارد. مجاهدین خلق در رژیم گذشته تا جایی که برایشان امکان داشت با اعمال خشونت بر عوامل رژیم شاه و بعد از سازماندهی مجدد در شهریور سال 50 با ترور مستشاران امریکایی بر حقانیت راه خود تاکید داشتند. این روش در جریان دستگیری اعضای سازمان جای خود را به وادار کردن رژیم به اعمال خشونت روی اعضا معاوضه نمود. آنها برای رسیدن به این مقصود به هواداران و اعضای خود تاکید داشتند در دفاعیات خود روشهایی اتخاذ کنند تا جای هیچگونه نرمش و تعدیلی در مجازاتهای آنها باقی نگذارد. این خودزنی آشکارا به مجاهدین امکان می داد تا مسیر دسترسی به اهداف تشکیلاتی و جزمی خود را سریعتر طی کنند. مجاهدین خلق برای دسترسی به این اهداف و به تناسب شرایط اقدام به تخلیه عواطف طبیعی و انسانی می کنند . در جریان دستگیریهای سال 1350 مجاهدین خلق که هنوز در موضع ضعف تشکیلاتی و سازمانی واقع بودند تلاش می کردند تا با خودزنی و تحریک رژیم به اعمال مجازاتهای شدیدتر در واقع خط سازمان را به پیش ببرند.
مسعود رجوی درباره استفاده ابزاری از خشونت به شیوه خودزنی در گذشته می گوید:
” با تمام قوا باید می زدیم تا شاه ما را اعدام کند. آن وقت جنبش ما بر وقایع پیشی می گرفت. و اوست که باید پاسخ می داد و نباید می گذاشتیم فرار کند.” (2)
دستاوردهای سازمان از این رویکرد به همان اندازه مهم بود که از موضع قدرت اقدام به ترور عناصر رژیم شاه و امریکایی ها نمودند. در اسناد باقی مانده از سازمان مجاهدین خلق در این رابطه تاکید شده است که در دادگاههای شاه تا آنجا پیش برویم که شاه چاره ای جز اعدام ما نداشته باشد. محقق کردن این خط جز از طریق تاکید سازمان بر مبارزه مسلحانه به عنوان تنها راه حل میان سازمان و رژیم شاه ممکن نبود. مجاهدین حتی با اعمال سخت گیرانه این روش بر روی بنیانگذار سازمان( محمد حنیف نژاد) نیز آن را پیش بردند.
او در دادگاه اول بنا به ملاحظاتی به حبس ابد محکوم می شود اما در نهایت با برخورد تشکیلاتی و حتی صدور حکم اعدام انقلابی از درون تشکیلات ، او را ناچار به پذیرش خودکشی درون تشکیلاتی می کنند به این هدف که مرگ او را متوجه رژیم کنند.
هر عنصر و یا جریان خشونت طلب بنابه ماهیت خود برای حل هر گونه چالشی ناگزیر است به خشونت به عنوان وجهی کاملا استراتژیک نگاه کند. تلاش مجاهدین خلق برای نظامی کردن راه حل هسته ای ایران جز بر پایه استراتژی خشونت و حذف و نفی بنا شده است.؟!
ادبیات نوشتاری و شفاهی مجاهدین خلق نیز کماکان این رویه را دنبال می کند. تاروپود این ادبیات بر سخیف ترین نثر ممکن و اهانت و هتاکی و ترور شخصیت بنا شده است. بر پایه چنین دیالوگی سراسر آمیخته به هتک و نفی چه محصولی جز خشونت محض می توان درو کرد.
با احتساب موارد مذکور می توان رویکرد خشونت آمیز مجاهدین خلق را در اشکال زیر کلاسه کرد.
1- عامل خشونت. از طریق انجام عملیات تروریستی. ( مشی مسلحانه)
2- محرک خشونت. از طریق تشویق راه حلهای خشونت آمیز. (نظامی کردن راه حل هسته ای ایران)
3- ناگزیر کردن دیگران به اعمال خشونت. (خط به اصطلاح شهادت طلبی در تقابل با حاکمیت های سیاسی. وادار کردن شاه به اعمال خشونت و اعدام اعضا سازمان)
4- ابزاری کردن خشونت. (از طریق خودسوزی و خود زنی برای ایجاد شانتاژ و برانگیختن حس ترحم)
17 ژوئن در راستای مبارزه با تروریسم و خشونت می تواند یک کیس و نمونه قابل مطالعه باشد. اهمیت 17 ژوئن را باید از این منظر بارها مورد تاکید و کالبد شکافی قرار داد.
منابع
(1) نشریه اتحادیه انجمنهای دانشجویان خارج از کشور شماره 125، 28 آذرماه 1366. خواستنامه علیرضا جعفرزاده جهت خودسوزی در امریکا.
(2) کتاب بنیانگذاران . ص 96، انتشارات سازمان مجاهدین خلق در خارج از کشور.
–
2) مریم رجوی و خودسوزی ها . چهره واقعی فرقه مجاهدین
صابر تبریزی، ایران اینترلینک، ششم ژوئیه 2019
لینک به منبع
مریم رجوی و خودسوزی ها . چهره واقعی فرقه مجاهدین
صابر تبریزی، ایران اینترلینک، ششم ژوئیه 2019:… چرا قربانیان این خود سوزی ها را از بچه ها و گماشتگان نزدیک خود انتخاب نکردید و با گفتن ” بچه ی همسایه است که برای دهان گرگ مناسب تر است ” ، چنین ساده دلانی را به کام آتش کشیدید وفدا و صمیمیت خود را که همیشه مدعی آن هستید، به کنار گذاشتید؟! چرا با این کارهای وحشیانه به دادگاه های فرانسه اجازه ندادید که طی یک شرایط آرام وبصورت علنی ، تشکیل جلسه داده ومریم را که اگر بیگناه بود تبرئه کند وبجای آن دست به شانتاژ وسابوتاژ زدید؟ مریم رجوی و خودسوزی ها . چهره واقعی فرقه مجاهدین
آیا خودسوزی ندا حسنی بایستی به فراموشی سپرده شود؟
مریم رجوی و خودسوزی ها . چهره واقعی فرقه مجاهدین
نه جرات حمایت از خودسوزیها را دارد و نه آنرا محکوم میکند!
15تیر1398
دراینجا صحبت از دستگیری مریم رجوی در اواخر خرداد 1382 درفرانسه است که مدت ایام این بازداشت، با داد و ستدهای معمول درعرض مدت کوتاه 17 روزه پایان یافت و آنچه که فراموش نشد، خودسوزی های سازمان یافته ی باند رجوی بود که چندین نفر را بشکل فجیعی قربانی نمود!
داستان مربوطه با عنوان ” سالگرد آزادی رئیسجمهور برگزیده مقاومت مریم رجوی و بازگشت به اورسوراواز” طی 45 صفحه در رسانه های باند رجوی گردآوری شده و من بعد از مدتی توانستم این داستان بلند را خوانده و صفحه ای مهــمی ازآن استخراج کرده ونظر خود دراین باره را ، طـی این یادداشت کوتاه ارائه دهم!
درقسمتی ازاین داستان طویل آمده است :
” آنروز، حاصل یک خیزش ۱۷روزه در شرایطی بسیار تیرهوتار بود. موجی از تظاهرات، اعتصابغذا و تحصن، هر روز جریان داشت. تنها طی سه روز، ۱۶تن از ایرانیان در شهرهای پاریس، برن، رم، لندن، اتاوا، آتن و نیکوزیا و همینطور در ایران (سه نفر در تهران، دو تن در مشهد و یک نفر در شهر بابل) دست به خودسوزی زدند. دو نفر از آنها، صدیقه مجاوری، ۴۴ساله مقیم فرانسه و ندا حسنی ۲۵ساله، مقیم کانادا، بهترتیب در پاریس و لندن خودشان را به آتش کشیده و جان سپردند “.
چرا قربانیان این خود سوزی ها را از بچه ها و گماشتگان نزدیک خود انتخاب نکردید و با گفتن ” بچه ی همسایه است که برای دهان گرگ مناسب تر است ” ، چنین ساده دلانی را به کام آتش کشیدید وفدا و صمیمیت خود را که همیشه مدعی آن هستید، به کنار گذاشتید؟!
چرا با این کارهای وحشیانه به دادگاه های فرانسه اجازه ندادید که طی یک شرایط آرام وبصورت علنی ، تشکیل جلسه داده ومریم را که اگر بیگناه بود تبرئه کند وبجای آن دست به شانتاژ وسابوتاژ زدید؟
بعد :
” … تا رهبری و هدایتکنندگان این مقاومت، با پاکبازی تمامعیار، راه و مسیری تماماً صادقانه و خالصانه را طی نکرده باشند، هرگز نسلهای پیرو آنها هم از چنین کیفیتهای بالایی برای فدا و نثار برخوردار نخواهند شد. پس باید سرچشمه این فداکاریها را در راهبران و راهنمایان این نسل دید. امری که اکنون دیگر نهتنها پشتیبانان این مقاومت بلکه همهٴ ناظران جهانی این مقاومت به درخشش، پاکی، حقانیت و توان انگیزانندگی این راهنمایان اذعان میکنند و حتی از تأثیر این رهبری بر خودشان به زبانهای مختلف سخن میگویند “.
به گواهی هزار نفر ازافراد جدا شده از سازمان ، هنوز کسی نمیدانسته که مریم کنج عافیت گزیده وبا رها کردن اعضای سازمان دربیابان های عراق ، جیم شده وبه زندگی تجملی وشاهانه ی خود در پاریس مشغول است!
این امر چه قرابتی با صداقت وخلوص دارد؟!
تازه ، اگر این حادثه اتفاق نمیافتاد واحتیاج به خود سوزی ها درمیان نبود ، احتمال داشت تاحالا هم این اعضای بیچاره از فرار ناجوانمردانه ودزدکی مریم وتنها گذاشتن یاران؟! بی خبر میماندند!
ضمنا ، کسی جز دشمنان مردم ایران که منافع خاص خود دراین عرصه را دارند، رهبر این باند مافیایی را فداکار ندانسته وازاین بابت، اعتباری برایش نمیگذارند ومیدانند که تا هوا ابری شد، این زن وشوهر دریده ، جان خود را برداشته و درتفرج گاه ها وخانه های مجلل ، مخفی خواهند شد!
سپس :
” آنتونیو استانگو، دبیرکل شبکه سازمانهای مدافع حقوقبشر در حوزه اروپا ومدیترانه و رئیس کمیسیون ایتالیایی حقوقبشر هلسینکی خطاب به ایرانیانی که در اور گرد آمدهاند، میگوید: «من بیشاز یک دهه است که بهخوبی با این مقاومت آشنا هستم و با خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده این مقاومت هم دیدار کردهام و با عقاید و نظرات ایشان بهخوبی آشنا هستم. هرکس که با سخنان و نوشتهها و کتابهای مریم رجوی آشنا باشد و بداند که خانم رجوی مبلغ اسلام دموکراتیک و بردباری است …”.
اگر خوب میشناسید ، شمه ای از زندگی نکبت بار این اعضای عادی سازمان را هم باید ذکر میکردید؟!
شما عالیجناب ایتالیایی!
آیا آثار این عقاید مریم- ودراصل مسعود- را درتشکیلات انها مشاهده کرده اید ؟!
اگر کرده اید ، آیا این وضعیت غیر انسانی دراین تشکیلات را که بغایت ضد دموکراتیک است ، قبول دارید؟!
ممکن است ، شمه ای از عواقب اسلام دموکراتیک وبردبار مریم را با شاهد مثال آوردن در تشکیلات رجوی ذکر کنید؟!
آیا نمیدانید که این اسلام دموکراتیک رجوی ، حق یک تماس تلفنی ساده را ازاعضای سازمان سلب کرده وبه آنها میگوید که اگر انقلاب مریم ( بودن همه ی امور فردی واجتماعی تا آخرین قطره اش در دست رجوی ) قبول دارند، باید که دشمن اعضای خانواده ی خود بوده وکوچکترین ابراز عاطفه ای با آنها نداشته باشد؟!
همینطور :
” یک هفته بعد، مسعودرجوی پساز آزادی رئیسجمهور مقاومت ، در اینباره گفت: «بدون هیچ مبالغه، از صدها خودسوزی دیگر با پیام مریم، و با خواهش و التماس و استدعا از راه دور و از نزدیک، هم مستقیم و هم غیرمستقیم، ممانعت گردید و از مسئولان سازمانمجاهدین که در این خصوص، بهغایت، همکاری و تفاهم داشتند، سپاسگزارم “.
این یک دروغ محض است !
پادوان شما درداخل عراق ازاعضای مفلوک سازمان تعهد گرفته بودند که مانند دیگر فرقه های درحال زوال ، دست به خودکشی جمعی بزنند و صحت این حرف من ، توسط صدها نفر اعضای جدا شده که با آنها ملاقات داشته یا متن مصاحبه ها وخاطراتشان را خوانده ام ، به ثبوت رسیده است!
البته رفتن راه دراز ضرورتی ندارد وبا مشاهده ی اینکه رجوی ها از ملاقات وحتی تماس تلفنی آزادانه ی اعضاء دربند خود با خانواده هایشان ، چقدر وحشت دارند ، چرا مانع حضور خبرنگاران دموکرات ومستقل درمقر این اسرا هستند و … ، حقایق برهر انسانی با هوش زیر متوسط هم روشن است!
صابر تبریزی
مریم رجوی و خودسوزی ها . چهره واقعی فرقه مجاهدین
فرقه رجوی و خشونت – بمناسبت سالگرد خودسوزیهای 17 ژوئن 2003
درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
***
سخنگوی وزارت خارجه فرانسه: این گروه (مجاهدین خلق، فرقه رجوی) بشدت غیردموکراتیک و خشن است
***
درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
همچنین:
بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، مرکز تهران، دوم سپتامبر 2020:… بعد از 37 روز ناگهان بغض شان ترکید و طی یک برنامه و شوی مسخره به صحنه آمدند و خواستند که با نیم ساعت برنامه تمسخر آمیز در صدد رفع و رجوع سکوت 37 روزه بر آیند، ولی هر کس که این برنامه را دید اقرار کرد که خیلی خیلی ضعیف… اسیران درهم شکسته مجاهدین و اعضای بریده از رجوی درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
بخشعلی علیزاده، انجمن فراق، هجدهم اوت 2020:… زوقایع این چند روز اخیر را با هم مروری بکنیم تا مقداری به عمق آنها پی ببریم. موضوعات اخیر: اول در رابطه با شکست خفت بار آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد. دوم در رابطه توطئه های فرقه رجوی جهت اخراج آقای احسان بیدی از آلبانی. در هر دو مورد قبلا مختصر… اسیران درهم شکسته مجاهدین و اعضای بریده از رجوی درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
بخشعلی علیزاده، انجمن فراق، اردبیل، دوازدهم ژوئن 2020:… اینگونه نبود که همگان فریب این فرقه را بخورند، برخی هم بودند که به سرعت مسیر پیموده شده را تصحیح نمودند و بعد از پیوستن به فرقه رجوی از فرقه جدا شده و به مسیر درست زندگی خود رفتند، مانند «الهه» که روزگاری برای خودش یکی از سرشناس ترین خواننده های ایرانی… اسیران درهم شکسته مجاهدین و اعضای بریده از رجوی درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
بخشعلی علیزاده، انجمن فراق، بیست و چهارم فوریه 2020:… خبرنگار دیدارش را به دیدار یک خبرنگار دیگر در سال 2003 در عراق و در کمپ موسوم به «اشرف» ارجاع داده است. وی قصد داشت مصاحبه هایی را با افراد مورد دلخواه خودش انجام بدهد ولی در آن دوره (در مقطع ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵) به کسانی که اسم آورده برای مصاحبه… اسیران درهم شکسته مجاهدین و اعضای بریده از رجوی درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، مرکز تهران، چهارم فوریه 2020:… این گونه است که من و امثال من که روزگاری در مناسبات فرقه رجوی بودیم این طور برداشت می کردیم که “شخص مریم رجوی” دارای یک کاریزما است که هر کسی در یک سلام و احوال پرسی با وی باشد، شیفته او شده و مفت و مجانی می آید و در… اسیران درهم شکسته مجاهدین و اعضای بریده از رجوی درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، مرکز تهران، سی ام ژانویه 2020:… در آن روزگار این داستان همه را آچمز کرده بود، همه مانده بودیم که پس امپریالیسم جهانخوار چه شد و کجا رفت ؟ این ها همان ” ببرهای کاغذی ” هستند که در سرودهایتان میگفتید که : مجاهد پر کینه سر کوچه کمینه ، آمریکائی بیرون شو ، خونت روی… اسیران درهم شکسته مجاهدین و اعضای بریده از رجوی درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، مرکز تهران، بیست و ششم نوامبر 2019:… یک روز ما را بردند به نشست مسعود رجوی. اولین بار بود که من مسعود رجوی را میدیدم. صحبتهایی که میکرد متوجه شدم منظورش این است که اگر میخواهید به “سرنگونی” دست پیدا کنید باید خلاصه “خانواده” را طلاق بدهید. من وقتی را را میشنیدم، یا هر کسی که… اسیران درهم شکسته مجاهدین و اعضای بریده از رجوی درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، مرکز تهران، نهم اکتبر 2019:… به جای این همه شارلاتانیسم و شیادی بیائید جواب بدهید که به چه حقی مانع دیدار خانواده ها با فرزندانشان می شوید؟ شما در چه جایگاهی قرار دارید که به هر کسی که دوست دارید توهین میکنید و تهدید به مرگ می نمائید ؟ به چه حقی انتقادات افراد را با… اسیران درهم شکسته مجاهدین و اعضای بریده از رجوی درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
ایران اینترلینک، چهاردهم اوت 2019: … جناب آقای بخشعلی علیزاده. خبر درگذشت پدر گرامیتان حاج موسی علیزاده موجب تاسف و تالم گردید. بدینوسیله مصیبت وارده را خدمت جنابعالی و خانواده محترم تسلیت عرض نموده و از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم، رحمت واسعه الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت مینماییم. ما را نیز در این غم شریک… اسیران درهم شکسته مجاهدین و اعضای بریده از رجوی درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
بخشعلی علیزاده، سایت تاریخ شفاهی ایران، هشتم اوت 2019:… من جزء کسانی بودم که رفته بودم تا از کشورم دفاع کنم، اما بعد از مدت اندکی متوجه شدم که به یکی از عناصری تبدیل شدهام که علیه کشورم فعالیت میکنم. زمانی که من رفتم، با بعد از عملیات مرصاد، که در سازمان به آن فروغ جاویدان میگفتند، مصادف شده بود.… اسیران درهم شکسته مجاهدین و اعضای بریده از رجوی درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
خبرگزاری تسنیم، هفتم ژوئیه 2019:… محمدرضا کلاهی خودش مهمترین سند تروریستی بودن سازمان (منافقین) است که اگر دستگیر میشد و به دادگاه میرفت، کار سازمان تمام بود. مگر میشود که یک نفر به اسم محمدرضا کلاهی با اسم و پاسپورت جعلی وارد هلند بشود و آنها نفهمند؟ بعد به او پناهندگی هم بدهند. در همین مسئله قتل محمدرضا کلاهی یا… اسیران درهم شکسته مجاهدین و اعضای بریده از رجوی درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی
بخشعلی علیزاده، انجمن نجات، مرکز تهران، سوم ژوئن 2019:… اما چرا مسعود رجوی بسته شدن کمیساریا را مترادف با اخراج دیپلمات های ایران از کشور آلبانی می دانست؟ اما سوال بعدی این است که این درب تا به کی روی این پاشنه خواهد چرخید؟ و اما سوال بعدی که چرا آلبانی به این درخواست کثیف و ضد انسانی پاسخ مثبت… اسیران درهم شکسته مجاهدین و اعضای بریده از رجوی درگذشت استاد شجریان و تسلیت منافقانه مریم رجوی