رحمان محمدیان، نجات یافتگان در آلبانی، بیست و یکم دسامبر 2021:… مدتی گذشت ویک روز که بیدار شدیم چو افتاد که یک نیروی صدنفره در سمت شمال ما موضع گرفته و همسایه ما شده است ما کلی خوشحال شدیم و با کنجکاوی دنبال این بودیم که چه نیرویی هستند. بالاخره با چند نفر از آنها آشنا شده وفهمیدیم که نیروی داوطلب از شهرهای مختلف اطراف و از دزفول اعزام شده اند. بین آنان افراد با شغل های مختلف وجود داشت اما خیلی کم آموزش دیده بودند وهمین هم در روزهای بعد برای ما دردسر شد که نه فقط کمکار نبودند بلکه اوضاع را بهم می ریختند. شکار تانکها – خاطرات عبدالرحمان محمدیان
اسیر جنگی صدام حسین در عراق دیروز، اسیر خصلت فرقوی مجاهدین خلق در آلبانی امروز
خاطرات رحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام حسین و رجوی ـ قسمت دهم
شکار تانکها
رحمان محمدیان، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 20.12.2021
… نم نم باران مدتی است شروع شده است اما هوا آرام است. یما آماده باش داده شده است، همه وسایلمان را جمع و آماده جابجایی شده ایم. در این مدت که اینجا بودیم مقداری تجربه جنگی کسب و به شرایط نامتعین جبهه تا حدودی عادت کرده ایم. امشب می رود که تجربه ای دیگر از نوع خودش داشته باشیم. در این مدت دشمن نتوانسته جلوتر بیاید و زیر ضربات ارتش ایران از همه نوعش قرار داشته است، متحمل خسارات و ضایعاتی شده است وفهمیده است که از دیوار بلندتر از قدش می خواسته است بالا برود. حالا مجبور شده است که از کناره رود فاصله بگیرد ومواضع جلویی اش را چند کیلومتر عقب تر ببرد.
اینکه می گویم ضربات از همه نوعش واقعیت است. تیزپروازان هوایی بارها به مواضع دشمن حمله کرده و دراین میان توپخانه و خمپاره اندازهای ما امان ازدشمن بریده اند. اما تیم های شکار تانک که من هم در بیشتر آنهایی که از یکان ما بوده شرکت داشته ام خواب را از چشمان دشمن ربوده وضمن وارد کردن خساراتی آرایش اورا بارها بهم ریخته اند بنابراین ناچارا بارها مواضعش را عقب تر برده است .
… با این اوصاف فرصتی پیش آمده است که ما به سمت دشمن رفته و به او امان ندهیم تا تیم ها ی شکار تانک کارشان را بهتر انجام دهند. در عین حال از دید دیدبانهای خودی پنهان نباشد وتحرکات و کارهایش در دید ما باشد و… برای همین مابایستی که از رور عبور کرده و در کرانه دور موضع بگیرم و منطقه محرمه را کمتر کنیم.( البته با اینکه این یک تاکتیک دقیق نظامی است اما ما بعدا بیشتر فهمیدیم که برای نیروی کمی مثل ما چه ریسکی در بردارد ) چرا که ما بعد که از رود عبور کردیم فهمیدیم که نه پلی پشت سر داریم ونه امکاناتی که در مواقع ضروری از رود عبور کنیم و اگر عراق کمیت نیروی مار را میدانست با یک حمله سریع همه ما از بین رفته یا طعمه امواج می شدیم! اما بهر حال نیاید به دشمن امان میدادیم و البته نباید سازوکار واستعداد نیرویی ما را می فهمید.
القصه دستور عبور از رود داده شده و ما توجیه شدیم. باید از وضعیت تاریکی شب و باران استفاده و با چند کیلومترحرکت به سمت پایین از نقطه ای که دشمن حدس نمی زند عبور کنیم. باران و تاریکی البته برای ما هم محدویت هایی ایجاد میکرد، حرکت گروهی در این اوضاع و احوال مشکلاتی داشت. ازجمله صورت اکثر بچه ها در برخورد با تبغ درختان خراش برداشته بود و…
هرچه بود ما به نقطه ای که برای عبور در نظر گرفته شده بود رسیدیم ولای درختان توقف کردیم تا ترتیب عبورو شکل کار معین شود. نقطه عبور در یک پیچ رودخانه است که رود در چرخش بسمت شرق پهنتر شده و شدتش کم شده است اما سمت عمیق رود در همین کناره نزدیک ما است. قرار شد که گروهی وبا گرفتن دست همدیگر عبور کنیم اما بعلت بارانهای قبلی و فعلی سطح رود بالا آمده بود و جریان هم تند بود واولین گروه که توی آب رفت فهمیدیم که اینکار شدنی نیست! چون جریان آب نفرات را برد و با کلی زحمت آنها و مقداری از وسایل آنها را از آب گرفتیم.
گفته شد چند نفر که شناگرماهرند یک طناب را بین دوکرانه ببندند تا بقیه با کمک این طناب عبور کنند. اولین نفرات که به آب زدند و می خواستند طناب را وصل کنند نتوانستند و بازهم شدت جریان آب مانع می شد که شنا کنان خود را به آنطرف برسانند. بعد از مدتی که همه خیس و خسته شده بودیم چند نفر بومی و با یک «کلک» (نوعی وسیله سنتی عبور از رود که با تخته چوب و تیوپ درست می کنند) به کمک ما آمدند.
بعد از ساعت ها تلاش و عبور چند نفر طناب بسته شد و کلک را هم به آن وصل کردیم. گفته شد که نفرات با استفاده از طناب عبور کنند. اما خستگی و باران که همه را خیس کرده بود کار را مشکل می کرد. من وعباس و حمید داوطلب شدیم که کلک را هدایت والزامات و جنگ افزارها را با آن عبور دهیم . سه بار که وسیله بردیم بیک باره در حین عبورکه وسط رود رسیده بودیم توپهای عراق در اطراف ما فرود آمد. فرمانده ما فریاد زد با سرعت حرکت کنید و توقف نکنید؛ اما گلوله که نزدیکتر هم می شد وانبوه هم بود هرگونه ابتکاری را از ما گرفته بود. کسی فریاد زد همانجا بمانید ، بچبید به کلک و زیر آب باشید و ماهم همینکار را کردیم. در بیرون رود همه لای شیارها پناه گرفته بودند. چند دقیقه رعب آور بهمین منوال گذشت و هیچ کس حرفی نمی زد. چند دقیقه بعد فاصله سقوط گلوله ها به سمت جنوب کشیده و دور شد و فهمیدیم که شلیک دقیق نبوده واگر صدایی شنیده اند سمت را درست اما محل را دقیق نمی دانند. کار دوباره شروع شد. ما از زمانبندی خیلی عقب بودیم و اینکه ما قرار بود تا نیمه شب عبور و مواضع جدید را اشغال کنیم تا دم صبح هنوز مقداری از تجهیزات مانده بود. بهر حال با شروع روشنایی کارما هم تمام شد. بما که هنوزدرگیر جابجایی بودیم گفته شد لباسهای خشک بپوشید و همین کنار لای بوته ها استراحتی بکنید. نفر می فرستیم که شما را به محل گروهان بیاورد.
*در این اثنا اما کسانی که زودتر عبور کرده و کمی هم استراحت( البته اگر باران وسرما و صدای انفجار امان داده باشد) کرده بودندبه جلو رفته و چند موضع روی تپه های جدید ایجاد کرده بودند.
بهر حال ما مواضع جدیدی ایجاد کرده بودیم و با چند با جابجایی بالاخره یک محل مناسب که عبارت از سه تپه کنار هم و یک برش پشتی داشت و می شد برای شب و حفاظت در روی آن سنگر ایجاد کرد برای گروهان انتخاب شد.
چندروز که گذشت با شناسایی چپ وراست محل دوباره جابجا و قرار شد برای استراحت شب همینجاسنگر بکنیم و کار شروع شد.بعد از سه یا چهار روزسنگرها آماده شد وحالا شب ناچار نبودیم که در فضای باز بخوابیم.
سنگرها مختلف بود. گروهی و تکی نفره اما با تراورس روی آنها را پوشانده، پلاستک انداخته و روی بعضی از آنها تا دومتر خاک ریخته بودیم بطوری که گفته می شد که ضد خمپاره شده اند.
من برای خودم یک سنگر در سینه جنوبی یک تپه در میانه آن کنده بودم. دیوارهای آنرا با پتو پوشانده وبا استفاده از جعبه مهمات دو طاقچه نقلی هم برایش درست کرده بودم که وسایلم را در آنها می گذاشتم. دراین سنگر بعد از مدتها توانستم شب زیر نور شمع ( بعد از چند روز یک فانوس گرفتم)کمی کتاب بخوانم.
از کار سنگر و کارهای استقرار فارغ که شدیم روزها مقداری مواضع خودمان را جلو می بردیم. اما هر چند روز مواضع را تغییر می دادیم که بعد فهمیدیم این تاکتیکی است که دشمن استعداد نیرویی مارا نفهمد و فکر کند با تعداد بیشتری روبرو است. این همان تهدید و ریسکی بود که گفتم. و این تهدید و ریسک را بیشتر وقتی فهمیدیم که یک تیم از تکاوران به منطقه ما امده بودند ما کلی خوشحال شده بودیم که برای ما نیروی کمکی خواهد آمد! اما بعد فهمیدیم برای شناسایی و بررسی وضعیت امده اند که ایا دراین محل امکان عملیات هست یا نه. اگر چه ما درجریان گفتگو و کار آنها نبودیم اما جسته وگریخته شنیدیم که فرمانده آن تیم به فرمانده ما گفته است هیچ میدانی بودن شما در این جا یک خودکشی است و اگر عراق بشما حمله کند قتل وعام می شوید و فرمانده ما گفته بود میدانم اما من دستور دارم این نقطه را داشته باشم. ما فهمیدیم که باید بیشتر مواظب و با درک ریسک وخطر کارمان را بکنیم تا در جاهای دیگر بچه ها کارشان را برای ضربه و حمله به دشمن بهتر پیش ببرند.
مدتی گذشت ویک روز که بیدار شدیم چو افتاد که یک نیروی صدنفره در سمت شمال ما موضع گرفته و همسایه ما شده است ما کلی خوشحال شدیم و با کنجکاوی دنبال این بودیم که چه نیرویی هستند. بالاخره با چند نفر از آنها آشنا شده وفهمیدیم که نیروی داوطلب از شهرهای مختلف اطراف و از دزفول اعزام شده اند. بین آنان افراد با شغل های مختلف وجود داشت اما خیلی کم آموزش دیده بودند وهمین هم در روزهای بعد برای ما دردسر شد که نه فقط کمکار نبودند بلکه اوضاع را بهم می ریختند. بااین تفاصیل که بی مقدمه و بدون درنظر گرفتن عواقب آن و حتی بدون کسب اجازه از سلسله مراتب محل حتی فرماندهان خودشان می رفتند وبه سمت عراقی ها شلیک و بعد چون نمی دانستند چکارکنند قسمت ما باید قضیه را جمع وجور می کرد که همین کارها در چند روز اول باعث مجروع شدن چند نفر شد. در یکی از همین اتفاقات بعد از فروکش کردن قضیه فرمانده گردان ما سرگرد… آنقدر عصبانی شده بود که کلت را کشیده و به هوا شلیک می کرد و می گفت خدایا چکار کنم و بعد با فرماندهان آنها ساعت ها گفتگو کرد و آنها را اقناع کرد که این کار اینها تا چه حد غیر ضروری و ضایعه بار است وهرکاری اینجا باید حساب شده باشد.
خلاصه بعد از دوروز از آن جریان این نیروه از ما چند کیلومتر فاصله گرفت. اینکار اگر چه باعث می شد که ما از خطر یک قدم دوری کنیم اما چون ما دربین آنها دوستانی پیدا کرده بودیم برای ما چندان خوشایند نبود، خصوصا اینکه آنهااز نظر لجستیکی خوب تامین می شدند وبما هم کمک می کردند. مثلا یکی از آنان بعد از اینکه فهمید ما نوبتی به دزفول رفته و یا با پیغام به نفر پیک غذا سیکار و … تهیه می کنیم و قیمتش هم برای ما بالا است؛ با اینکه سیکاری نبود گفت تو دیگه نیاز نیست سیکار بخری و سریع رفت و دوبکس سیکار آورد و بمن داد و گفت ما اینرا مجانی می گیریم و هروقت خواستی فقط اشاره کن!
بهرحال ما بعد از مدتی به منطقه و چپ وراست آشنا و هرروز ترددات دشمن را را زیر نظر داشتیم و دیدبانهای توپخانه برای اشراف بیشتر به دشمن همراه بعضی از گروهای ما اعزام می شدند. برای اینکه دشمن استعداد و محل دقیق ما را نفهمد ما ما صبح قبل از روشنایی حرکت و درمواضع مستقر و شب بمحض تاریکی هوا به نقطه تمرکز بر می گشتیم. اما برای مواضعی جلویی محل ثابتی نداشتیم فقط کافی بود که روی یک تپه خودی به دشمن نشان بدهیم که هستیم و هرچند روز یکبار محل را عوض می کردیم.
ادامه دارد.
شکار تانکها – خاطرات عبدالرحمان محمدیان (قسمت دهم)
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/مریم-رجوی-دروغگوست/
رژیم تحمل 80 واحد انتقاد را دارد و شما حتی 20 تا راهم تحمل ندارید؟
رحمان محمدیان، نجات یافتگان در آلبانی، بیست و سوم نوامبر 2021:… یک داستان جعلی دیگر که رجوی مبتکر آن است اینستکه رژیم ایران کسانی را استخدام می کند که به این فرقه بزنند اما دستشان باز است که به رژیم هم بزنند. جالب اینکه می گوید 80 به 20 و اینرا از زبان قلم بمزدها و سخنرانان اجاره اش هم تقریبا همه جا تکرار می کند. جالب اینکه بگفته رجوی افراد موهوم 80 تا به رژیم می زنند و 20 تا به رجوی !!! خب اگر چنین است که خوب است 80 اشکال رژیم را برملا و 20 تای شما راهم که مدعی هستید بی عیب هستید بگویند. اگر شما راست می گویید که بی عیبید و مقاومت بی بدیل هستید چه باکتان است! یعنی شما حاضر نیستید که طرف 80 ضربه به دشمنتان بزند خب آن 20 ضربه را تحمل کنید تا دشمنتان اینهمه ضربه نوش جان کند! نکته دیگر یعنی این رژیم اینقدر تحمل انتقاد و ضربه را دارد که حاضر است خودش پول می دهد و نفر استخدام می کند که اینهمه به خودش ضربه بزند. بشکل دیگر این رژیم تحمل 80 واحد انتقاد را دارد و شما حتی 20 تا راهم تحمل ندارید؟ مریم رجوی دروغگوست
پست نگهبانی در جبهه – خاطرات عبدالرحمان محمدیان (قسمت نهم)
مریم رجوی دروغگوست
آی آی دزد دزد رجوی و فرقه اش
طبق گفته رجوی ، رژیم تحمل 80 واحد انتقاد را دارد و شما حتی 20 تا راهم تحمل ندارید؟
رحمان محمدیان، تیرانا، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 21.11.2021
در هرجایی اگر کسی متهم به کاری یا عملی خلاف می شود، اولا تا وقتی این شخص دلایلی دال بر غلط بودن این ادعا مطرح نکند این اتهام بر او می ماند و البته گذر زمان هم حقایق را بیشتر روشن کرده و این اتهام یا کمرنگ ویا پررنگ تر خواهد شد.
نکته منطقی که مرسوم و همگان هم قبول دارند اینکه اگر شخصی مورد اتهام مشخصی واقع می شود فردی که قرار است خود رااز آن مبرا کند روی همان موضوع دلیل و برهان می آورد و یا شواهدی را مطرح می کند که موضوع مثلا چکونه بوده و اگر توانست حتی کمی از مدارک را خنثی کند وبعد از این شخص اتهام زننده است که زیر ضرب افکار عمومی می رود. البته در همه جا قاعده بر این منوال است.
اما بعضی از افراد یا جماعات یک شیوه ضد شیوه را بکار می گیرند و افکار عمومی که همیشه قضاوت درست را خواهند کرد برایشان مهم نیست.
حکایت فردی است که دزدی کرده بود وقتی دید که جماعتی در پس او میدوند و قصد گرفتن او را دارند بانگ بر می آورند آی دزد و وقتی دیدامکان فرار برایش مقدور نیست، ازآنجا که آدم متقلب و در فریب کاری هم استاد بود او هم درحالیکه می دوید مثل آنان که درقفایش بودند بانگ برآورد ای دزد و مدام اینرا تکرار می کرد و کسانی که تازه وارد این معرکه می شدند به شبهه می افتادند که موضوع چیست و شاید به این ترتیب از معرکه دررفت.
حکایت رجوی و اذنابش هم همین است. اگر چه تمام ماجرا برای آنان که دستی در مسائل دارند و یا اندکی اهل منطق و اهل دقت هستند روشن است؛ اما خب همیشه تعدادی هستند که نمی خواهند که واقعیت روشن شود و بنفع آنان نیست و فرقه رجوی هم که همین را می خواهد بیشتر آب را گل آلود می کند. این شیوه را رجوی کاملا ازبر است و تا حالاهم با این شیوه پیش رفته است. آب را گل آلود می کند؛ تهدید می کند؛ بازهم نشد تطمیع و با پول و رشوه به این و آن لشکرسیاهی جمع و طرف را می ترساند و در نهایت دست به جنگ روانی و تخریب شخص می زند در دنیا هم کم نیستند افرادی که برای پول حاضرند واقعیت ها را قلب کنند و فرقه هم که پول خوب می دهد.
کسی که اینقدر قوی است چرا شما بارها گفته واعلام کرده و اعضای خود را هم با آن فریب میدهید که این حکومت در سراشیب سرنگونی است و از درون پوسیده وفقط باید کسی باشد ضربه نهایی را به آن بزند و از این قبیل ادعاهای صدمن یک غاز؟
واقعتیت این است رجوی چون تحمل هیچ انتقادی را ندارد و شهامت پذیرفتن گنده کاریهایش راندارد این حرف پوچ را اختراع کرده است که با آن دهان منتقدین را بنندد.
کلام ممنوع؛ انتقاد ممنوع !!!
شیوه دیگری که رجوی از آن سود برده وناجوانمرانه از زیر بار عواقب اعمالش در می رود اینست تا کسی حرفی می زند او را به قول خودش رژیم مالی می کند و این شیوه ناجوانمرانه را هم بخورد اطرافیانش می دهد. ساده لوحان باور می کنند وآنان هم که نفعشان دراین است به آن دامن می زنند. با این شیوه اصل ماجرا که دزدی بود و جرمی که اتفاق می افتد کنار می رود ویا در درجه بعدی اهمیت قرار می گیرد.
اصلا گیرم خود رژیم بشما اتهامی می زند ایا اصل این نیست که برای مردم که همیشه صاحبان اصلی حق هستند روشن کنید که این اتفاق افتاده است یا نه ؟
مگر قاضی اول و آخر مسایل هر کشوری خود مردم نیستند ؟ آیا شما این حق را برای مردم قائل نیستید که بدانند که قضیه چه بود وچگونه بود؟
پس بااین استدلال که خودتان به آن متوسل می شوید همه حرفهای شما هم دروغ است! چرا که خودتان می گویید که دشمن رژیم هستید و حرف دشمن اعتبار ندارد. بگذریم که همه آنهایی که حتی مدت کوتاهی با شما دمخور بوده اند خوب می دانند که دشمنی شما با رژیم اصلا برای احقاق حق مرد م واین قبیل شعارهایی که میدهید نیست و برای همین هم افرادی که به نیات شما پی می برند از شما فاصله می گیرند و حتی بچه های خودتان می گفنتد و آنهایی که توانسته اند هم علنی گفته اند که شما را قبول ندارند و شما دروغکو و… هستید!
حالا به فرقه شما اتهامی بشما وارد شده! بحث اینست که این حرف و یا اتهام درست است یانه ؟
همه جا وقتی کسی به کسی اتهامی می زند بحث و مرافعه به دادگاه می رود وصحت وسقم ودروغ و کذب آن معلوم می شود و قاضی اول نمی گوید که حالا چون اتهام زنند فلان عیب را دارد من حرفش را نمی پذیرم و روی خود اتهام متمرکز می شود و دنبال سند و مدارک است. اگر معلوم شد که اتهام کذب بوده است فرد اتهام زننده جریمه ویا مجازات می شود.
البته خود رجوی مدعی است که قانون می داند اما حالا بنفعش نیست.
در مسائل سیاسی و اجتماعی هم بهترین داور وقاضی مردم هستند اگر البته رجوی که خود را صاحب زمین وحق مطلق می داند قبول داشته باشد!
یک نوجوان که من می شناسم و کودکی او را در اشرف بیاد دارم حرف زده و خبرنگاری فقط حرفهای او را منعکس کرده است. حالا بهمان شیوه همیشگی خودتان و ناجوانمرانه به پروپای خبر نگار پیچیده اید که اصل داستان فراموش شود.
اینکه این مرد در سن کم به قرارگاه شما اعزام شده است درست است یانه؟
البته که شما در حاشا و انکار دست شییطان را هم از پشت بسته اید ولی عکسهای این فرد وکسان دیگر که داستانی مشابه داشته اند موجود است. اینرا چه می گوئید؟
اگر دروغ است پس هنگ بقول خودتان پارسیان چه بود؟
(دراین هنگ حتی افرادی بودند که آنقدر کم سن وسال بودند که ترحم و دلسوزی همه را برمی انگیخت.)
در این مثلاهنگ، شما به این بچه ها چه اموزش می دادید؟
این ها همه مستند و عکس و حتی فیلم آنها موجود است! چه می گویید؟
آنزمان شما حامی داشتید و زیر چتر حمایت آنها کلی هم به اینکارتان افتخار و آنرا دربوق وکرنا می کردید وحالا که آن فریب و تزویر فروریخته چرا از ان حاشا می کنید؟
یعنی شما فکر نمی کردید که روزی یقه تان گیر می افتد؟
دیوار دروغ کوتاه و سست است و خیلی زود آنطرف این دیوار لومی رود واین دیوار از بن فرو می ریزد.
حالا دیوار دروغ شما فروریخته است.باش تا بیش از این رسوا شوید.
چوب خدا صدا نداره اگه بزنه جواب نداره!
مریم رجوی دروغگوست
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/سران-نامرد-فرقه-رجوی-چه-عذری-دارند/
سران نامرد فرقه رجوی ، چه عذری برای این همه خیانت به همرزمانتان دارید ؟
رحمان محمدینان، نجات یافتگان در آلبانی، چهاردهم فوریه 2021:… منصور براهویی می گفت که رفته ام و به نفرات این فرقه ( افراد دفتر فرقه رجوی در آلبانی) گفته ام که من مسکن و ماوا ندارم و در خیابان و… می خوابم و به من کمک کنید اما هیچ ترتیب اثری ندادند و کلی هم تحقیرم میکردند. واقعا دل هر کسی که ذره ای انسانیت در وجودش باشد بدرد می آید که هموطنش شب را در خیابان و لای زباله ها بخوابد و مردم آلبانی از سر ترحم و انسانیت گاهی برای او غذایی تهیه کنند و این عمل برای این فرد بارها تکرار شده است. تف برشما و قولتان اگرمبارزه و مردم داری این است تف برشما و این مبارزه شما. تف بر شما و تف بر مبارزه شما. سران نامرد فرقه رجوی ، چه عذری برای این همه خیانت به همرزمانتان دارید ؟
سران نامرد فرقه رجوی ، چه عذری برای این همه خیانت به همرزمانتان دارید ؟
رجوی قاچ زین را بچسب ، اسب سواری پیش کش
نامردی و نامردمی فرقه مجاهدین خلق اندازه ندارد
چه عذری برای اینهمه خیانت دارید؟
رحمان محمدیان ، تیرانا، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 12.02.2021
با اینکه من خودم عمری را درفرقه مجاهدین گذرانده و سالیان دراز را در این فرقه و در خدمت به آن تلف کرده ام و بر این اساس با شیوه کار و بی رحمی و بی رسمی این فرقه آشنا هستم ولی گاه شاهد مواردی هستیم که باورش بسا مشکل است! از جمله این موارد اقدامات و فشارهایی است که اینروزها شاهد آن برعلیه جداشدگان و از قضا آنهایی که مستمری بگیر این فرقه هستند وفرقه باصطلاح خودش آنها را هوادار می گوید و این افراد وابستگی خود را به انحاء مختلف به این فرقه اعلام کرده اند. اما بازهم فرقه دست از سر آنها برنمی دارد وبرسم داخل تشکیلات در هر برهه از آنها طلب اعلام وفاداری و جان نساری و نوشتن تعهدات دارد و تعهد جدید چنانچه دیده اید و بعض افراد با امضای نماینده قانونی این فرقه در آلبانی آنرا افشاء کرده اند همان است که باید برعلیه بقیه مقاله نوشته و از این فرقه دفاع کنند…
اما از این فرقه بدنام و بی وطن هر تازه تر از تازه تری می رسد.!
داشتم مصاحبه منصور براهویی را گوش می کردم از شنیدن بلایی که این فرقه ( علیرغم اینکه این فرد تاجایی که می توانست سنگ اینها را به سینه می زد و …در هر جایی از آنها دفاع می کرد بطوری که باعث چندش بقیه افراد می شد و حتی گاه باعث منزوی شدن او در بین جداشدگان می شد)بر سر او آورده است منقلب شدم.
منصور براهویی می گفت که رفته ام و به نفرات این فرقه ( افراد دفتر فرقه رجوی در آلبانی) گفته ام که من مسکن و ماوا ندارم و در خیابان و… می خوابم و به من کمک کنید اما هیچ ترتیب اثری ندادند و کلی هم تحقیرم میکردند.
وا قعا دل هر کسی که ذره ای انسانیت در وجودش باشد بدرد می آید که هموطنش شب را در خیابان و لای زباله ها بخوابد و مردم آلبانی از سر ترحم و انسانیت گاهی برای او غذایی تهیه کنند و این عمل برای این فرد بارها تکرار شده است. تف برشما و قولتان اگرمبارزه و مردم داری این است تف برشماو این مبارزه شما.
البته مردم گفتن و از مردم دم زدن شما مثل همان شعار ضدامپریالیستی شماست که پته اش دیگر زده شده است و مردم خوب شما و اهداف ضد ملی و ضد مردمیتان را شناخته اند و اینطور ملعون مردم وتاریخ ایران شده اید که مجبورید که با کلان ترین دستمزدها، لمپن ترین افراد را استخدام کنید وبا خرج میلیونها دلار( ونه تومان) مثلا یک عکسی ازشما را در یک خیابانی آویزان کنند و بعد بگویید که مثلا کانون های شورشی و فلان وبهمان ! اینکار و انکار را کردند! زهی شرم و زهی شرم. باید بشما گفت قاچ زین را بچسبید که باد نبردتان؛ سواری پیشکش.
البته باید گفت که عاقبت همه کسانی که ذره ای به این سازمام اعتماد می کنند واز آن فاصله نمی گیرند دیر یا زود همین است.
بهرحال وقتی که این فرقه با کسی که 30 سال از بهترین سالیان عمرش را – که دیگر قابل جبران و بازگشت نیست – را در خدمت آن بوده و مثل برده برایش کار کرده است و حالا درسنین پیری چندرغاز پول برای گذران زندگیش را از او دریغ می کند با مردم ایران چه خواهد کرد؟
همان طلبکاری که اعضای این فرقه از مردم ایران دارند که ما این سالیان دربدر بوده و… و اگر روزی به ایران رسیدیم مردم حق ندارند نظر بدهند و رای مردم یعنی چه؟ رهبران شما هم بارها به شهادت همه اعضاء اعلام می کردن مشروعیت ما از مبارزه ما و مقاومت ماست و کسی که نبوده و باما نبوده هیچ حقی ندارد.
اگر چه من خودم شاهد بوده ام که اعضاء بیچاره چطور با جان و دل کار می کنند و مورچه وار وسیله آسایش بالایی ها را فراهم می کنند ولی مبارزه شما همان وطن فروشی و جاسوسی برای آمریکا و اسرائیل است وگرنه برای مردم ایران چکار کرده اید؟
مگر جزاین است که همیشه حامی آمریکا و تحریم آن بر علیه ملت ایران بوده اید. همه و از جمله خود نامردتان هم خوب می دانید تحریم سران هیچ رژیمی را نمی آزارد و فقط کمر ملت را می شکند ولی شما مامورو معذور هستید و باید طبق فرموده اربابتان عمل کنید و همشه آب در آسیاب ارباب بریزید و تنور دشمنی او با مردم ایران را گرم کنید. آخر هروقت می آیید مثلا افشاگری کنید از روی عکسی هوایی و برپایه آن حرف می زنید! شما که ماهواره ندارید ! پس عکس را چه کسی بشما می دهد. هرکسی می داند تمام این حرفها مال آنها است اما از زبان شما زده می شود که مثلا ژست اپوزیسیون بخود می گیرید و آنها هم می گویند دیدید اینها رافقط ما نمی گوییم و یک گروه ایرانی ( البته فقط شناسنامه ایرانی دارند و اسم ایرانی را یدک می کشند؛ ولی بویی از ایرانیت نبرده و دشمن ترین مردم ایران هستند) گفته است. وای برشما، وای بر شما و بازهم وای برشما که در محکمه خلق – که شماکباده آنرا می کشید – چه عذری برای اینهمه خیانت دارید؟
سران نامرد فرقه رجوی ، چه عذری برای این همه خیانت به همرزمانتان دارید ؟
***
همچنین:

رحمان محمدیان، نجات یافتگان در آلبانی، بیست و سوم نوامبر 2021:… یک داستان جعلی دیگر که رجوی مبتکر آن است اینستکه رژیم ایران کسانی را استخدام می کند که به این فرقه بزنند اما دستشان باز است که به رژیم هم بزنند. جالب اینکه می گوید 80 به 20 و اینرا از زبان قلم بمزدها و سخنرانان اجاره اش هم… شکار تانکها – خاطرات عبدالرحمان محمدیان

رحمان محمدیان، نجات یافتگان در آلبانی، چهارم اکتبر 2021:… شب شده است ومن نگهبان هستم که صدای پایی می شنوم اما صدا از پشت است نه از سمت عراقیها و رودخانه. خودم را آماده میکنم ولی از لابلای درختان اورا که کمی هم نزدیک شده است پشت یک بوته می بینم و می شناسم. مدتی که اینجا بوده ایم تاحدودی… شکار تانکها – خاطرات عبدالرحمان محمدیان

رحمان محمدیان، نجات یافتگان در آلبانی، بیست و چهارم اوت 2021:… چند لحظه بعد عراقیها شروع کردند و تمامی جنگل را بی هدف می زدند رگبار تیربارهای سنگین و گلوله تانکها به درختان می خوردو موجی از شاخه ها ی درختان را به اطراف می پراکند، عقب نشینی ما طوری بود که همه باهم نبودیم وهر گروه مسیر جداگانه ای… شکار تانکها – خاطرات عبدالرحمان محمدیان

کانون آوا (مردم تی وی)، اول اوت 2021:… آقای عبدالرحمان محمدیان از اعضای جدا شده فرقه مجاهدین درآلبانی دررابطه با : – شرایط و وضعیت این روزهای مجاهدین در آلبانی – افزایش ریزش نیروهای مجاهدین در البانی علی رغم اعلام تشکیل موسسان پنجم توسط مسعود رجوی – درباره برنامه یا شوی “گردهمایی جهانی ایران آزاد” اخیر مجاهدین در آلبانی باحضور… شکار تانکها – خاطرات عبدالرحمان محمدیان

رحمان محمدیان، نجات یافتگان در آلبانی، چهاردهم ژوئن 2021:… اما فرقه رجوی همین را در بوق کرنا کرده است که سناتورهای آمریکایی خواستار خروج آمریکا از مذاکرات شدند و لابد طبق روال معمول در این فرقه جشن هم گرفته اند و کلی هم برای اعضاء پیام خوانده اند! که ضربه ای دیگر برای رژیم و یک پیروزی برای فرقه! پس… شکار تانکها – خاطرات عبدالرحمان محمدیان

رحمان محمدیان، نجات یافتگان در آلبانی، دوازدهم ژوئن 2021:… نزدیک صبح که هوا داشت روشن می شد ما در ورودی شهر شوش بودیم. آنجا فرمان توقف دادند. فرمانده گروهان ما خودش آمد و افراد را جدا کرد. نفرات آرپی جی و تیربار را از سلاحهای سبک جدا کرد و توجیه را کمی دورتر از بقیه شروع کرد. او گفت: عراقی… شکار تانکها – خاطرات عبدالرحمان محمدیان

کانون آوا (مردم تی وی)، پنجم ژوئن 2021:… شکار تانکها – آقای رحمان محمدیان عضو جدا شده فرقه مجاهدین در آلبانی دررابطه با نقد و بررسی موسسان ارتش پنجم رجوی صحبت کردند مجری برنامه آقای پارساسربی مدیر تلویزیون مردم بودند. ببنندگان وشنوندگان تلویزیون مردم درطول برنامه از طریق تلفن، ایمیل ویا فیسبوک مسنجربا مهمان برنامه تماس حاصل نموده و سئوالات خودرا مطرح کردند.توجه… شکار تانکها – خاطرات عبدالرحمان محمدیان

رحمان محمدیان، نجات یافتگان در آلبانی، هشتم می 2021:… شکار تانکها – من تلاش کردم که به آنها کمی آرامش بدهم و گفتم اینطور که می گویند نیست و عراق نمی تواند از پل عبور کند و مردم بیخود ترسیده اند البته حق دارند ولی بحث اشغال شهر واقعی نیست. دوستم بمن لبخند می زدو ساکت بود وقتی بهش گفتم مرتضی چیزی بگو… شکار تانکها – خاطرات عبدالرحمان محمدیان

رحمان محمدیان، نجات یافتگان در آلبانی، چهاردهم آوریل 2021:… شکار تانکها – در هوای گرگ ومیش صبح مابه خاکریزهای جلویی منتقل و هوا که روشن شد رود کرخه در چند صد متری خود می دیدیم و پل هم در فاصله کمی دورتر سمت شمال ما واقع بود در واقع ما در دل یک پیچ بزرگ رود جاگرفته بودیم. بعد ازچند ساعت که مقداری… شکار تانکها – خاطرات عبدالرحمان محمدیان

رحمان محمدیان، نجات یافتگان در آلبانی، اول آوریل 2021:… شکار تانکها – هر از گاهی نامه هایی به اسامی برخی افراد وابسته به فرقه رجوی که از درون تشکیلات مجاهدین خلق به بیرون و حاشیه سازمان منتقل شده اند، در سایت های فرقه رجوی چاپ می شود که مثلا به تعریف و تمجید از نیکی ها و مناسبات پاک مجاهدین و … می… شکار تانکها – خاطرات عبدالرحمان محمدیان

رحمان محمدینان، نجات یافتگان در آلبانی، چهاردهم فوریه 2021:… شکار تانکها – منصور براهویی می گفت که رفته ام و به نفرات این فرقه ( افراد دفتر فرقه رجوی در آلبانی) گفته ام که من مسکن و ماوا ندارم و در خیابان و… می خوابم و به من کمک کنید اما هیچ ترتیب اثری ندادند و کلی هم تحقیرم میکردند. واقعا دل هر… شکار تانکها – خاطرات عبدالرحمان محمدیان

عبدالرحمان محمدیان، نجات یافتگان در آلبانی، چهارم ژانویه 2020:… شکار تانکها – فرقه مجاهدین آنان را تهدید کرده که یا علیه دیگر اعضای منتقد و ناراضی موضع گیری کنید یا کمک هزینه برای حداقل زندگی که کمیساریای عالی پناهندگان به آنها می داد را قطع می کنیم و شما را انگ می زنیم و افشاء می کنیم. نگاه کنید سراسرغیر قانونی و ضد… شکار تانکها – خاطرات عبدالرحمان محمدیان