جام جم، سی ام دسامبر 2016:… وی در ادامه افزود: گروههای تروریستی منافق سرخورده از سرنوشت شوم خویش، سعی دارند با بهره گیری از فضاهایی مانند کنگره آمریکا که متأثر از لابی صهیونیستی است در سایه تحریمها آشوب و ناآرامی را به مرزهای کشور بازگردانند. وی نامه مذکور را نماد بارز ورشکستگی منافقین و نیروهای معاند انقلاب اسلامی خواند و گفت: جمهوری اسلامی …
استراتژی جدید مریم قجر عضدانلو ( فاز تهاجم سیاسی ) این بار به دست یک امریکائی به ثمر رسید
از کمین مجاهدین سر کوچه ها برای کشتار مستشاران امریکائی تا گماشتگی برای جنگ طلبان امریکائی
بررسی نامه به ترامپ در گفتگوی جام جم آنلاین با دبیر بنیاد هابیلیان:
نامه نگاری به ترامپ یک شوی تبلیغاتی است/ منافقین ابزاری محدود در دستان سرویسهای جاسوسی
تعدادی افراد از گروهک تروریستی منافقین با نامه نگاری با دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا خواستار تشدید تحریم ها علیه ایران شدند.
در بررسی این موضوع “سید محمد جواد هاشمی نژاد” حرکت اخیر شبکه نفاق را راستای اقدامات ضد ایرانی آنها در گذشته دانست و به جام جم آنلاین گفت: قطعا این گونه تلاشهای بیهوده، با حمایت سازمانهای جاسوسی – اطلاعاتی همچون موساد صورت گرفته تا به زعم غلط خود به مردم کشورمان ضربه وارد کنند.
وی در ادامه افزود: گروههای تروریستی منافق سرخورده از سرنوشت شوم خویش، سعی دارند با بهره گیری از فضاهایی مانند کنگره آمریکا که متأثر از لابی صهیونیستی است در سایه تحریمها آشوب و ناآرامی را به مرزهای کشور بازگردانند.
وی نامه مذکور را نماد بارز ورشکستگی منافقین و نیروهای معاند انقلاب اسلامی خواند و گفت: جمهوری اسلامی در حال حاضر در چنان موضع ضعفی قرار نگرفته که بحثهای تکراری همچون تحریم، شرایط بازگشت پذیری به کشور را داشته باشد.
این کارشناس مسایل منافقین تصریح کرد: امروز تمامی کارشناسان نظامی و غیر نظامی و نیز قاطبه استراتژیستهای آمریکایی نسبت به قدرت جمهوری اسلامی در منطقه اذعان داشته و مقامات خود را از نزدیکی نظامی با ایران منع می کنند، از این رو مقوله تحریمها هم در همین محور تعریف میشود.
وی خاطر نشان کرد: وقتی دست دشمنان از تهدید نظامی و تحریها کوتاه می شود، به ناچار به ابزار محدودی بنام منافقین رو آورده و جالب است که شاهدیم دولتی نظیر عربستان سعودی هم که در برابر ایران توان رویارویی ندارد بر مهره سوخته منافقین چنگ میاندازد.
هاشمی نژاد در جواب خبرنگار جام جم آنلاین مبنی بر این پرسش که، مستقل از سیاستهای خصمانه کاخ سفید آیا این نامه میتواند در راهبردهای دولت ترامپ در مواجهه با کشورمان اثر گذار باشد، اظهار داشت: اعتقاد دارم بحث نامه نگاری چندان مطرح نیست. در واقع همکاری مستمر گروهک منافقین با سرویسهای جاسوسی سیا و موساد علیه ایران مهم و به وضوح آشکار است.
وی اضافه کرد: بطور نمونه بر طبق اظهارات خود مقامات آمریکا، در عملیات ترور دانشمندان هستهای، این اقدام کور در همکاری با اعضای منافقین انجام شده است.
دبیر کل هابیلیان در مجموع نامه نگاری مضحک شبکه نفاق به رییس جمهور منتخب ایالات متحده را نوعی مانور تبلیغاتی – رسانهای غرب ارزیابی نمود و نقش آن را در سیاست خارجی واشنگتن بیتأثیر دانست.
از قلاده های طلائی صدام تا قلاده های چرمی تل آویو
پایکوبی مجاهدین بخاطر شهادت غواصان ایرانی (رجوی: این کارناوال استخوان بود)
MEK’s Fake Intelligence On Aleppo Only Hinders Fact-finding Bodies Finding The Truth
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=27642
گفتگو با محمدجواد هاشمی نژاد. جنگ گسترده عربستان و بازی با کارت سوخته منافقین
موسسه راهبردی دیده بان، تهران، ششم دسامبر ۲۰۱۶:… سوال: پیوند و ارتباط منافقین به عنوان رابط بین اپوزیسیون خارج از کشور با عربستان چگونه است؟ جواب: اینکه روزگاری منافقین حرکتی را شروع کردند و تصورشان این بود که به تنهایی قادر هستند مسیر را ادامه دهند و ایران را از پا در بیاورند و خودشان به تنهایی بر کشور فائق بیایند، این دیگر جزو خوابهای …
نماینده رجوی در العربیه سعودی: تروریست های توحید و جهاد از اعضای ما بودند
گفتگو با محمدجواد هاشمی نژاد
جنگ گسترده عربستان و بازی با کارت سوخته منافقین
این جنگ چهارم قدرتها و عربستان که نماینده آنها در منطقه است روز به روز به نفع جمهوری اسلامی در حال تغییر چهره دادن در جهت تثبیت ایران است.
موسسه راهبردی دیده بان، متن زیر به مصاحبه با جناب اقای سید محمد جواد هاشمی نژاد، دبیرکل بنیاد هابیلیان اختصاص دارد که به ابعاد اقدامات عربستان سعودی در بهره برداری از جریان های تروریستی ضد ایرانی می پردازد:
سوال.نظر شما درخصوص آرایش جدید حاکمیت عربستان در تقابل با جمهوری اسلامی ایران در قالب «جنگ روانی و اطلاعاتی» که طی ماه های اخیر مشاهده شده چیست؟
بعد از انقلاب اسلامی وقتی شکل جدید آرایش سیاسی و نظامی دشمنان را ملاحظه میکنیم این در واقع بخش چهارم جنگ بر علیه ایران است. ما جنگ ایران و عراق را داشتیم، ترورهای بسیاری را به عنوان دومین جنگ داشتیم، جنگ سوم هم به قصد نابود کردن کشور تحریمهایی بود که علیه جمهوری اسلامی ایران وضع شد که با پشت سر گذاشتن این مراحل در حال حاضر جنگ چهارم، جنگهای نیابتی است. در مطبوعات عربستان سعودی هم اگر دقت کنیم این مورد را ملاحظه میکنیم که سعودیهایی که رسانههایش به نوعی نقش سخنگوی آنها را دارند پیرامون همین جنگ چهارم نیابتی که عرض کردم به چهار محور تأکید دارند؛ اول تقابل با کشور ایران در سوریه و بحرین که به لطف خدا جمهوری اسلامی نشان داده است از پس کارزار سوریه برآمده است و در بحرین هم عربستانیها کاملاً در تله بحرین گرفتار شدهاند، دوم تخریب جامعه ایران از داخل و مشغولسازی حاکمیت ایران به مسائل و مشکلات درونی و تخریبهایی است که میخواهد در کشور اتفاق بیافتد، سوم شعلهور کردن مناطق مرزی و ایجاد نارضایتی بین اقوامی که در این مناطق هستند از جمله در حوزه جنوب گروهکی را به نام خلق عرب ایجاد کردند، در مناطق مرزی غرب و شمالغرب که دارای زمینههای قبلی هم از اوایل انقلاب بوده است گروهکهایی که از همان ابتدا در آنجا فعال بودهاند و تقریباً از دور خارج شده بودند را مجدداً تحریک کردهاند و کمک مالی بسیاری هم به آنها کردهاند و گروهکهایی مثل حزب دموکرات کردستان را فعال کردهاند که اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی ایران هم نمودهاند. در شرق کشور در ناحیه قوم بلوچستان تلاش کردهاند گروهکهایی را آنجا فعال کنند برای اینکه بتوانند به نام قوم بلوچ در ایران اخلالی را بهوجود بیاورند. همچنین به صورت بالقوه تلاش های بسیار زیادی کردهاند که در ناحیه آذری نشین ایران سمت آذربایجان این را هم تبدیل کنند به یک قوم دیگری علیه کشور ایران که البته به فضل خدا موفق نشدند.
گروهک الاحوازیه در تیرماه یک خط لوله نفت را منفجر کرد و به طور رسمی هم اعلام کرد یا حزب دموکرات کردستان چند روز پیش مجدداً بعد از گذشت ۲۰ سال اعلام کرده است دوباره سلاحها را به دست گرفتهایم و وارد فاز جنگ مسلحانه میخواهند بشوند. در ضمن حزبی را اخیراً به نام «حزب آزاد پاک» در کردستان فعال کردهاند که خبرگزاری آشویتیدپرس اعلام کرد که این حزب توسط آمریکاییها آموزش داده شدهاند و سلاح به دست میگیرد. البته اینگونه وانمود میکنند که هدف از ایجاد آنها برای مقابله با گروههای سلفی است ولی حقیقت امر این است که عملکرد آنها علیه جمهوری اسلامی است.
محور چهارم ائتلاف و یکپارچهسازی گروههای سیاسی، نظامی و معاند علیه ایران است. این ائتلافها تلاش دارند تحت سرپرستی منافقین بهعنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی ایفای نقش کنند و البته این گروهکها به صورت ضمنی هم به این ائتلاف اشاره کردهاند من جمله استقبال منافقین از به کارگیری مجدد سلاح توسط حزب دموکرات و قصد تقابل نظامی و تروریستی آنها از این موارد است.
در مورد این چهار محور شبکه العربیه به شدت فعال بود و بعد از برگزاری جلسهای که منافقین با ترکیالفیصل در پاریس داشتند، از آن به بعد بسیار راجع به مطرح کردن منافقین فعال شده است و تقریباً روزی نیست که اعضا و فعالین این گروهک را به شبکه خودش دعوت نکند و به آنها نپردازد و اینها نشان میدهد که آنها تلاش دارند فعالیتها را به منافقین محوریت دهند. پنجم مهرماه ۱۳۹۵ شبکه اسکای نیوز عربی هم با عنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی با مریم رجوی مصاحبهای را انجام میدهد، یا راهاندازی کمپین اعتراض به اعدام منافقین و طرح آن در شورای حقوق بشر و تلاش برای اینکه به این موضوعات جنبه حقوق بشری بدهند در جنگی که منافقین تروریست علیه مردم کوچه و بازار ایران به راه انداخته بودند و مسئولین طبق وظیفه ذاتی خود به تقابل با آنها اقدام کردند؛ ولی خوب با خباثتی که از آنها سراغ داریم سعی در حقوقی کردن این موضوع دارند تا در مجامع حقوق بشری مطرح کنند تا بدین طریق به خیال خودشان ایران را محکوم نمایند. همچنین چند روز پیش نشریه گلوبال …… اعلام کرد که عربستان و آمریکا برای اینکه ایران را وادار به عقبنشینی از کشور سوریه بکنند برنامهریزی میکنند و به آن ۴ محور هم به گونهای دیگر اشاره کردهاند و در مقالهای که نوشتهاند اشاره میکند که این دو کشور مشغول ایجاد مجموعهای از بحرانها برای ایران جهت عقبنشینی از سوریه هستند. منتهی باخت عربستان سعودی و آمریکا در این است که روی گروهکهایی سرمایهگذاری کردهاند که اینها هیچ توانایی خرابکاری و عمل تروریستی در داخل کشور ایران ندارند؛ چراکه به لطف خدا جمهوری اسلامی کشوری بسیار قدرتمند و دارای امنیتی پایدار است و طبیعتاً گروهکهایی که فشل شدهاند و این دو کشور تلاش دارند یکی با تزریق بودجههای هنگفت و دیگری با ارائه آموزشهای نظامی و تأمین تسلیحاتی آنها را وادار به ایجاد مزاحمت نمایند هیچ گاه موفقیتی در پی ندارد، الا اینکه محدود به همان خارج از کشور و نهایتاً نوار مرزی کشور شود که معمولاً هم با پاسخ قدرتمند و ویرانگر جمهوری اسلامی مواجه میشوند.
سوال. پیوند و ارتباط منافقین به عنوان رابط بین اپوزیسیون خارج از کشور با عربستان چگونه است؟
اینکه روزگاری منافقین حرکتی را شروع کردند و تصورشان این بود که به تنهایی قادر هستند مسیر را ادامه دهند و ایران را از پا در بیاورند و خودشان به تنهایی بر کشور فائق بیایند، این دیگر جزو خوابهای تعبیر نشدنی است و البته برای خودشان هم بخوبی مسجل شده است. بهخصوص بعد از سقوط صدام خوب آمریکایی ها خیلی دنبال این موضوع بودند که بتوانند یک انسجامی به اپوزیسیون ایران و به کسانی که معارض هستند بدهند. منافقین هم که میدانستند به نفعشان است که به سمت این خواست آمریکا بروند، این همکاریهای آنها با دیگر معاندین یک شکل علنیتری به خود گرفت و لذا با هر ابزار و فضایی که بتواند این تقابلها را تشدید بکند به صورت طبیعی اینها اقدام به ارتباطگیری میکنند. نظیر ارتباط منافقین با جامعه فرقه ضاله بهاییت، بعضاً سلطنتطلبان و گروهکهایی که در غرب کشور اقدام تروریستی انجام داده بودند.
خوب بعضی از مأموران مشخص سیای آمریکا مثل سعید عابدینی و اینهایی که میآیند به صورت علنی در کحافل اینها شرکت میکنند. امروزه منافقین آن شکل مورد قبول آمریکاییها و بالطبع عربستانیها را که میخواهند پیشرو باشند و خودشان مستقیماً به عنوان اپوزیسیون مطرح باشند را از دست دادند و خیلی ابایی هم از عنوان کردنش ندارند مثلاً ملاحظه میکنید در گردهماییهای منافقین شخصیتهای به شدت ضدایرانی صهیونیست دعوت میشوند و بعضاً مأموران رده بالای حکومتی آمریکا و سازمان سیا هستند و وقتی در گردهمایی اینها نقش اصلی را بازی میکنند بیانگر این است که گروهک ترسی ندارد از اینکه خودش را به عنوان یک ابزار هم در دست جناح تندرو و لابی صهیونیستی آمریکا قرار دهد. به هر حال در حال حاضر مطرح شدنشان در این غالب میگنجد فلذا هر طرحی که آمریکاییها دارند را در شکل وقالب کارهای اجرایی منافقین هم ملاحظه میکنید. اگر سعید عابدینی بهعنوان یک چهره ضدایرانی و مأمور سیا مطرح است، میتواند به همراه چهرههای صهیونیستی در گردهمایی منافقین شرکت کند. ما حتی بعضاً شاهد ارتباطات منافقین با سلفیها و حمایتها و ارتباطات آنها با داعش را دیدیم و هنوز هم شاید در آرشیو منافقین باشد زمانی که داعشیها در حال حمله به مناطقی از سوریه و عراق بودند به عنوان انقلابی از آنها یاد میکردند و وقتی که متوقف شدند به دلیل برخی از عملکردهایشان در حوزه اروپا بدین شکل در آمدند به صورت ظاهری در تبلیغاتشان علیه داعش موضع گرفتند. ولی وقتی تحلیلهای منافقین را مطالعه میکنیم کاملاً همسویی دارند و بیشتر یک بام و دو هوا است یعنی از طرفی طبق موازین آمریکاییها میگویند داعش ولی در عمل جنایاتی که آنها علیه مردم سوریه انجام میدهند آنها را مورد تشویق قرار میدهند و در حوزه پنهانی هم که کاملاً مشخص است که ارتباطاط خوبی با هم دارند.
سوال. لطفاً پیرامون انتقال توان اطلاعاتی و عملیاتی منافقین و بحث آموزش تشکیلاتی به گروههای تکفیری را هم توضیح دهید؟
این یک همکاری جمعی متقابل است و ابزار تروریسم یک لوازم چند وجهی مختلف و فراگیری را دارد. گاهی ممکن است کشوری به طور مستقیم نتواند برخی از کارها را علنی انجام دهد ولی گاهی اوقات هم برعکس است و به صورت علنی میگویند و اقدام میکنند. شما توجه کنید چند سال قبل در پاریس همه کشورهای غربی به سرکردگی آمریکاییها جمع شدند و این گروهکهای جانی و تروریست سوریه را تحت عنوان ارتش آزاد سوریه گرد هم آوردند و به آنها پول و سلاح دادند. خوب حالا بعداً عناوینشان تغییر پیدا میکند و حتی علیه جوامع غربی هم دست به اقدام میزنند و ممکن است در این صورت غربیها مجبور به برخوردهایی آشکار با آنها شوند. در سال ۲۰۰۹ آقای سین برهش برای ترور دانشمندان هستهای ایران صراحتاً اعلام کرد که اینها در صحرای نوادا توسط آمریکاییها آموزش داده شدهاند و از طرفی دیگر این آموزش انتقال پیدا میکند به گروهها و گروهکهای سلفی و وقتی به مجموعه اینها نگاه میکنید یک خط سیری را مشاهده میکنید که به صورت زنجیروار بین مجموعه سازمانهای اطلاعاتی، گروههای تروریستی و آنهایی که آشکار و تحت حمایت عربستان است و در رده دوم آنهایی هستند که به ظاهر حمایتی نمیشوند و تروریست نامیده میشوند برای پیشبرد اهداف سیاسی استفاده میشوند. آنجایی که لازم است منافقین از سیا آموزش، پول و امکانات میگیرند و آنجایی که لازم است آن را منتقل کنند توسط منافقین به اینها انتقال داده میشود. گزارشهای متعددی وجود داشت قبل از اینکه داعش عمل بکند مبنی بر اینکه منافقین در پادگان اشرف به این گروهکها در آنجا آموزشهای نظامی میدهند و آنها را مسلح میکنند و از طریق منافقین بسیاری از اهداف کشور آمریکا محقق میشود. نباید فراموش کنیم در ابتدای اشغال عراق توسط آمریکا و تصور این بود که چون منافقین در لیست گروههای تروریستی هستند آمریکاییها این بساط را جمع خواهند کرد قضیه برعکس شد و آمریکا از آنها استفاده کرد و حتی یکی از مقامات آمریکایی به صراحت اعلام کرد ما اعمال کثیفی که خودمان رویمان نمیشود انجام دهیم به منافقین میسپاریم. با توجه به همه این موارد یک حقله وصل بین تمامی این موارد به وضوح مشاهده میکنیم.
به نظرم این جنگ چهارم قدرتها و عربستان که نماینده آنها در منطقه است روز به روز به نفع جمهوری اسلامی در حال تغییر چهره دادن در جهت تثبیت ایران است و از این آزمایشی که ملت ایران در آن قرار گرفتهاند سربلند بیرون خواهند آمد و یکی از آن مسیرهایی است که خداوند به مستضعفین عالم وعده آن را داد که ما نمونههای بارز آن را در طول حیات این انقلاب کم ندیدهایم.
نشریه اشارت، موسسه راهبردی دیده بان
***
مرگ مسعود رجوی
The death of Massoud Rajavi
https://youtu.be/CBJ3XiaQwT4
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=25603
هاشمی نژاد: امریکا برای حفظ شاکله منافقین، با نقض قوانین کمیساریا، جلو فرار گروگانها را میگیرد
هابیلیان (به نقل از ایسنا و صبح توس)، پانزدهم ژوئن ۲۰۱۶:… آمریکاییها این روند کمیساریای عالی پناهندگان را با بحث و مذاکره به عنوان انتقال با این سازمان تروریستی به هم ریختهاند. دولت آلبانی هم اگر قرار باشد براساس نظرات آمریکاییها شاکله این سازمان را در کشور خودش حفظ کند امنیت خود را در آینده مورد خطر قرار خواهد داد. وی افزود: برخی تلاش دارند با نظارت بر روی اعضای منافقین …
معامله هیلاری کلینتون با آلبانی تضمین میکند که اعضای مجاهدین خلق (فرقه رجوی) همچنان تروریست بمانند.
منافقین به دنبال ایجاد قلمرو مخصوص خود در آلبانی هستند
انتقال گروهی منافقین به آلبانی خلاف قوانین کمیساریای عالی پناهندگان است
دبیرکل بنیاد هابیلیان در گفتوگو با صبح توس خرداد ۲۵, ۱۳۹۵
دبیرکل بنیاد هابیلیان گفت: آمریکا قصد ندارد شاکله گروهک منافقین فرو بپاشد لذا در قراردادهای انتقال این گروهک نوعی فضاسازی میشود که امکان جدا شدن آنها وجود نداشته باشد.
به گزارش پایگاه خبریتحلیلی هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور) و به نقل از صبح توس، سیدمحمدجواد هاشمینژاد دبیرکل بنیاد هابیلیان، در رابطه با موضوع انتقال سریع منافقین از اردوگاه لیبرتی به آلبانی گفت: توافق انجام شده توسط آمریکا و دولت آلبانی برای انتقال این تعداد از منافقین (۱۹۰۰ نفر) تا پایان سال ۲۰۱۶، قبلاً هم سابقه داشته است.
وی در این رابطه افزود: بایستی توجه کنیم طی ۱۲ سال حضور آمریکاییها در عراق همواره روشهای غلط موجب شده روند انتقال منافقین با موانعی مواجه شود. سیاست آمریکاییها موجب شده سازمان منافقین به رسمیت شناخته شود و شاکله خود را حفظ کند و در امنیت کشور عراق اخلال ایجاد نماید.
دبیر کل بنیاد هابیلیان تاکید کرد: در کمیساریای عالی پناهندگان ذکر شده است که شیوه انتقال نیروها تحت عنوان پناهنده باید کاملاً به صورت فردی باشد و نباید این عمل به صورت گروهی و سازمانی صورت پذیرد؛ حتی صلیب سرخ هم باید بتواند تضمین دهد که این فرد کاملاً از گروه جدا شده است.
سید محمدجواد هاشمی نژاد اذعان داشت: آمریکاییها این روند کمیساریای عالی پناهندگان را با بحث و مذاکره به عنوان انتقال با این سازمان تروریستی به هم ریختهاند. دولت آلبانی هم اگر قرار باشد براساس نظرات آمریکاییها شاکله این سازمان را در کشور خودش حفظ کند امنیت خود را در آینده مورد خطر قرار خواهد داد.
وی افزود: برخی تلاش دارند با نظارت بر روی اعضای منافقین، نگذارند افراد حاضر در آلبانی از این سازمان جدا شوند و با ایجاد شغل آنها را تحت نظر گرفتهاند.
دبیرکل بنیاد هابیلیان در رابطه با چگونگی بهره برداری آمریکا از منافقین گفت: سیستمهای کشورهای غربی برای پیشبرد اهداف خود از گروهک منافقین استفاده میکنند و بسیاری از کارهای تبلیغاتی و جاسوسی خود را به این صورت پیش میبرند.
سید محمدجواد هاشمی نژاد دلیل انتخاب آلبانی به عنوان مقصد انتقال منافقین را چنین اعلام داشت که علی رغم رایزنی آمریکاییها، کشوری مسئولیت این گروهک را نپذیرفته است؛ زیرا امکان خطرآفرینی آنها برای کشورها زیاد است. در سطح منطقه هم حضور منافقین امکان خدشهدار کردن رابطه با ایران را در پی دارد.
دبیرکل بنیاد هابیلیان در پایان گفت: آمریکا قصد ندارد شاکله گروهک منافقین فرو بپاشد لذا در قراردادهای انتقال اینها نوعی فضاسازی میشود که امکان جدا شدن آنها وجود نداشته باشد.
–
روند انتقال منافقین از لیبرتی به آلبانی طولانی است
دبیرکل بنیاد هابیلیان در گفتوگو با ایسنا خرداد ۲۴, ۱۳۹۵
دبیرکل بنیاد هابیلیان با بیان اینکه در حال حاضر ۱۹۰۰ نفر از منافقین در اردوگاه لیبرتی عراق حضور دارند، افزود: به تازگی مقامات آلبانی برای انتقال این افراد به این کشور اعلام آمادگی کردهاند، گرچه انجام این کار با پروسه دشواری همراه خواهد بود.
به گزارش پایگاه خبریتحلیلی هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)، سید محمدجواد هاشمینژاد در گفتوگو با خبرنگار ایسنا با بیان اینکه تحقق انتقال منافقین از لیبرتی مشروط به چند گزینه است، افزود: در این راستا علاوه بر اهمیت همکاری سازمان ملل و دیگر سازمانهای بینالمللی مرتبط، همکاری سازمان منافقین نیز در به سرانجام رسیدن این پروژه مهم است.
وی با بیان اینکه تاکنون منافقین در روند این انتقال و انجام توافق صورت گرفته بین دولت آلبانی و سازمان ملل کارشکنیهای عمدهای انجام داده است خاطرنشان کرد: اگر این کارشکنیها نیز صورت نگیرد باز هم این موضوع روند طولانی نیز به همراه خواهد داشت.
دبیرکل بنیاد هابیلیان، همچنین از نوع ارتباط گیری برخی از دولتها از جمله آمریکاییها با سازمان مجاهدین خلق ایران در این ارتباط انتقاد کرد و گفت: آنها برای انجام روند انتقال با این سازمان ارتباط برقرار میکنند در حالیکه انتقال پناهندگان به یک کشور به صورت گروهی و سازمانی میسر نیست و هر مورد به صورت شخص به شخص مورد بررسی قرار میگیرد.
وی با بیان اینکه سازمان منافقین نمیخواهد اعضایش پراکنده و متفرق شوند، افزود: در صورتی که فردی از اعضای گروه منافقین بخواهد از آلبانی از این گروه جدا شود، دولت آلبانی تمام امتیازاتی که به این شخص داده بوده است را از وی سلب میکند.
هاشمینژاد گفت: تاکنون حدود ۸۰۰ نفر از منافقین به آلبانی منتقل شدهاند و ۱۹۰۰ نفر آنها همچنان در لیبرتی به سر میبرند.
بر اساس این گزارش برای اولین بار در بهار ۲۰۱۳ و پس از توافق هیلاری کلینتون، وزیر وقت امور خارجه آمریکا، با «سالی بریشا»، نخستوزیر سابق کشور آلبانی، ۲۰۰ نفر از اعضای منافقین از کمپ لیبرتی در عراق به آلبانی منتقل شدند. پس از آن این روند ادامه یافت و دولت آلبانی در مواجهه با پیشنهاد کمک مالی از سوی دولت آمریکا و سازمان ملل حاضر به پذیرش تدریجی سایر اعضای این گروهک شد.
***
What does it mean when we say ISIS operates as a mind control cult
Anne Singleton, Prevent Suffolk Conference 22 March 2016
From Attraction to Action — How Young People Are Radicalized
Can Albania Meet its Obligations and De-radicalize an Influx of Terrorists into Europe
Khodabandeh: It would be wrong to ignore the Mojahedin in Albania
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=25094
منافقین تهدیدات صدام را عملی کردند (+ چند خاطره)
بنیاد هابیلیان، چهاردهم می ۲۰۱۶:… روز ۲۴اسفند۱۳۶۳ با اینکه صدام بارها اعلام کرده بود صفوف نماز جمعه را بمباران خواهد کرد عده زیادی از مردم غیور تهران و شهرهای اطراف، برای حضور در نماز جمعه در دانشگاه تهران حاضر شدند تا ثابت کنند از اهداف و آرمانهای انقلاب پاسداری میکنند. آنچه در ادامه می خوانید بخشی از زندگی شهید قورچیبیگی است که با حضور در نماز جمعه باشکوه آن روز به …
اعضای ” شورای ملی مقاومت ” بدانند که چه نانی می خورند؟
خانواده شهدا روزی هزار بار شهید میشوند
گفتگو با همسر شهید مجتبی توانگر دهقان اردیبهشت ۰۷, ۱۳۹۵
شهادت نشانه استواری است. (مقام معظم رهبری)
یکی از این استوار مردان شهید مجتبی توانگر دهقان است که غیرتش اجازه نداد صفوف نماز جمعه خالی شود و دشمنان اسلام به اهداف خود برسند.
شهید مجتبی توانگر دهقان در سال ۱۳۲۴ در روستای سنقرآباد شهرستان کرج به دنیا آمد. ده سالش بود که از نعمت پدر محروم شد، پس از اخذ مدرک ششم ابتدایی به همراه برادرانش به کشاورزی پرداخت تا کمک حال خانواده باشد. او با ورود به ۱۸ سالگی برای گذراندن خدمت سربازی عازم تهران شد.
وی پس از اتمام دوره سربازی در بانک ملت تهران، شعبه فرهنگسرای(کشتارگاه)، مشغول به کار شد. با شروع فعالیتهای علنی مردم علیه رژیم پهلوی، او نیز در تظاهراتها حضوری فعال داشت. مجتبی در سال ۱۳۴۹ ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک فرزند دختر و دو فرزند پسر است.
وی صبح روز ۲۴اسفند۱۳۶۳ به همراه تعدادی از همکارانش برای عیادت مجروحین به بیمارستان رفته بود و پس از آن برای اقامه نماز جمعه عازم دانشگاه تهران شد. مدت زیادی از سخنرانی خطیب نماز جمعه، حضرت آیتالله خامنهای(مدظله العالی)، نگذشته بود که بمب کار گذاشته شده توسط منافقین، منفجر شد و شهید مجتبی توانگر دهقان به همراه سیزده نفر دیگر از نمازگزاران به شهادت رسیدند.
حاشیه نگاری تیم سرگذشت پژوهی بنیاد هابیلیان با همسر شهید مجتبی توانگر دهقان:
زمانی که برای مصاحبه تماس گرفتیم، همسر شهید از نظر جسمی کسالت داشت. با این حال مصاحبه را پذیرفت. خدمتش رسیدیم و او از شهیدش برایمان گفت:
«چند روز قبل از شهادت، همسرم خوابی دیده بود: «خواب دیدم به مکانی بزرگ و چمن شده رفته ام. در حال به جا آوردن اقامه نماز بودم که ناگهان زمین گود شد و از آن آتش بیرون آمد.»
بیست و چهارم اسفند ماه، روز جمعه بود. مجتبی طبق برنامه همیشگیاش تصمیم گرفته بود به نماز جمعه برود. با تعدادی از همکارانش قرار داشت تا برای عیادت مجروحین جنگ به بیمارستان برود و پس از آن عازم دانشگاه تهران برای نماز جمعه شد. غروب آن روز بود که متوجه انفجار بمب در نماز جمعه شدم و با توجه به روحیاتی که همسرم داشت گمان کردم در دانشگاه مانده تا به انتقال مجروحین و شهدا کمک کند؛ اما فردای آن روز این غیبت نگران کننده شده بود و به همین دلیل با تعدادی از بستگان در بیمارستانها به دنبالش گشتیم. لحظه به لحظه نگرانیام بیشتر میشد تا آنکه مسئولین بانک به خانه ما آمدند و کلید و کتاب دعایی که در جیب همسرم بود تحویلم دادند. مادرم برای شناسایی به محل نگهداری شهدای مجهولالهویه رفت. به من اجازه ندادند برای شناسایی پیکرش بروم. از پیکر همسرم چیزی باقی نمانده بود، فقط دست و کمی از بالاتنهاش مانده بود و هویتش از تکه پارچه های لباسی که به تن داشت مشخص شد.
ما قبل از انقلاب ازدواج کردیم و من سن و سال زیادی نداشتم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضو انجمن اسلامی شد. در بسیج مسجد محل نیز فعالیتهایی داشت که من از هیچکدام تا قبل از شهادتش اطلاعی نداشتم. آنقدر به امام خمینی(ره) علاقه داشت که وقتی ایشان به ایران بازگشتند برای استقبال به فرودگاه و از آنجا به بهشت زهرا(س) رفت و خیلی دیر وقت به خانه بازگشت.
همسرم اوایل در باجه بلیط فروشی سینما مشغول به کار بود و بعد از مدتی در بانک ملت شعبه فرهنگسرا(کشتارگاه سابق) به عنوان تحویلدار کار میکرد. آن زمان پول ها را با گونی جابهجا میکردند. شعبه کشتارگاه بدترین شعبه در تهران بود؛ اما مسئولینش آنقدر به او اعتماد داشتند که گونی پول را تحویل میدادند و همسرم خودش حسابکتاب میکرد. به بیت المال خیلی حساس بود. گاهی که خودکار محل کار در جیب کتش جا میماند، اجازه استفاده از آن را به کسی نمیداد.
چند ماه قبل از شهادتش نام مادرش و من و خودش را برای سفر حج نوشت و با هم برای حج تمتع به حرم امن الهی مشرف شدیم. بعد از این سفر ایشان خیلی تغییر کرده بود. مرتب نماز میخواند. نماز شبهایش همراه با اشک بسیار بود، به طوری که فرزندانم از این رفتار پدرشان تعجب میکردند . فرزندانم رابطه خیلی خوبی با پدرشان داشتند. زمان شهادت همسرم فرزند سومم را هفت ماهه باردار بودم. وقتی بچه به دنیا آمد و مدرسه رفت خیلی زود خلاء نبودن پدرش را متوجه شد.
من در تمام مسائل زندگی به همسرم وابسته بودم. بعد از گذشت این همه سال هنوز نمیدانم چطور بدون او زندگی میکنم. شهید یک بار شهید میشود؛ اما خانواده شهدا روزی هزار بار شهید میشوند .
چند ماه بعد از این حادثه عوامل ترور را دستگیر کردند و از ما دعوت کردند برای اجرای حکم، حضور داشته باشیم. عوامل ترور تنها برای دریافت مبلغ بسیار ناچیزی دست به چنین جنایتی زدند. سرکرده های منافقین باید در چنین شرایطی قرار بگیرند تا بفهمند آیا میتوانند فقط یک لحظه از سختیهایی را که ما در این سالها گذراندهایم تحمل کنند؟
–
منافقین تهدیدات صدام را عملی کردند
گفتگو با همسر و دختر شهید ذکریا قورچی بیگی اردیبهشت ۱۳, ۱۳۹۵
در اسفند ماه ۱۳۶۳ دولت عراق که پس از گذشت چند سال تهاجم به کشور ایران به هیچ یک از اهدافش نرسیده بود و همراهی سایر کشورهای ابرقدرت با او کاری از پیش نبرده بود تصمیم گرفت با ایجاد رعب و وحشت میان مردم و بمباران نماز جمعه تهران صحنه جنگ را به نفع خود تغییر دهد. در حقیقت او که اصابت موشک های دور برد ایران به شهرهای کرکوک و بغداد را انفجار بمب توصیف کرده بود، قصد داشت با هماهنگی با عوامل گروهک منافقین، بمبی را در صفوف نماز جمعه دانشگاه تهران منفجر کند و همزمان با آن، هواپیمایش را در ارتفاع بالا به حریم هوایی تهران اعزام داشته و ادعا کند که صدای انفجار، ناشی از بمباران تهران بوده است؛ اما با تاخیر ورود هواپیمای عراقی به آسمان تهران و انفجار بمب، نیم ساعت قبل از آمدن هواپیما ها، این توطئه تبلیغاتی با شکست مواجه شد و هواپیماهای عراقی نیز با آتش به موقع و قدرتمند پدافند هوایی متواری شدند. به این ترتیب گروهک تروریستی منافقین که رخت خوش خدمتی به صدام را برتن کرده بود رسوا شد و صفحه سیاه دیگری بر اعمال ننگینش افزوده شد.
روز ۲۴اسفند۱۳۶۳ با اینکه صدام بارها اعلام کرده بود صفوف نماز جمعه را بمباران خواهد کرد عده زیادی از مردم غیور تهران و شهرهای اطراف، برای حضور در نماز جمعه در دانشگاه تهران حاضر شدند تا ثابت کنند از اهداف و آرمانهای انقلاب پاسداری میکنند.
آنچه در ادامه می خوانید بخشی از زندگی شهید قورچیبیگی است که با حضور در نماز جمعه باشکوه آن روز به سعادت شهادت نائل گشت:
شهید ذکریا قورچیبیگی ۱۰اسفند۱۳۱۸ در شهرستان شهسوار استان مازندران در خانوادهای زحمتکش و انقلابی چشم به جهان گشود. تحصیلاتش را در محل زادگاهش گذراند و پس از اخذ مدرک دیپلم در کنار پدر در مغازه برنج فروشی مشغول به کار شد. ۲۶ ساله بود که با دختری از همان خطه ازدواج نمود و ثمره آن ازدواج یک فرزند دختر و دو فرزند پسر است.بعد از چند سال کار در برنج فروشی ، در سال ۱۳۴۸ عازم تهران شد و در بانک ملت شعبه دانشگاه تهران استخدام شد.
او عاشق و شیفته مولای متقیان علی بن ابیطالب(ع) بود و امام خمینی(ره) را آینهای از صفات ذات خداوندی میدید. ارادت فراوانی به مکتب و نهضت امام خمینی(ره) داشت و همیشه از رژیم پهلوی بیزاری میجست. سالها به طور پنهانی رساله امام خمینی(ره) را در منزل داشت و مطالعه میکرد. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همیشه در مسجد و در نماز دشمنشکن جمعه حضور داشت. شهید قورچیبیگی در روز ۲۴اسفند۱۳۶۳ با آنکه میدانست یزیدیان زمانه قصد بمباران نمازجمعه را دارند، پس از عیادت از مجروحین جنگ در صفوف نمازجمعه حاضر گردید. دیری نپایید که صدای انفجار بمب کار گذاشتهشده توسط منافقین به گوش رسید و او به همراه ۱۳ نفر از نمازگزاران با بدنی قطعه قطعه به دیدار معشوق حقیقی پیوستند و اینچنین به سعادت شهادت رسید.
شرحی بر مصاحبه با همسر و دختر شهید ذکریا قورچی بیگی:
پیش از آنکه به دیدار خانواده شهید بروم، به گلزار شهدا و مزار شهید رفته بودم. بخشی از قطعه ۲۷ بهشت زهرا(س) مزین به مزار شهدای نمازجمعه است. زمانی که با همسر و دختر شهید برای هماهنگی مصاحبه صحبت شد، حتی از پشت خطوط نیز میشد صفای باطنشان را احساس کرد. روز دیدار بخاطر اینکه با مسیر آشنا نبودم، کمی با تاخیر به منزل همسر شهید رسیدم که از صبر و شکیبایی ایشان کمال تشکر را دارم.
همسر شهید که در چهره اش آثار گذر از سختی های زندگی نمایان بود، روایت زندگی همسرش را این چنین آغاز کرد:
«صبح روز ۲۴اسفند۱۳۶۳ با دوستانش قرار گذاشته بودند تا قبل از نمازجمعه به عیادت مجروحین جنگ بروند. به او گفتم که امروز به نمازجمعه نرو؛ اما شهید قورچیبیگی گفت: «کور خواندهاند که بتوانند نمازجمعه را بزنند.» بعد از تمامشدن صبحانهاش، آماده رفتن شد. چندین بار خداحافظی کرد.» وقتی علت را جویا شدم گفت: «خداحافظی که چیز بدی نیست. با این تهدید های صدام، تهران یعنی اجل معلق.» و رفت.
من دو سال از شهید کوچکتر هستم و مانند همسرم در شهسوار متولد شدهام. پدرانمان هر دو کاسب و با هم دوست بودند. سال ۱۳۴۴ با خانوادهاش به منزلمان آمد و بحث ازدواج مطرح شد.
همسرم در مغازه برنج فروشی پدرش مشغول به کار بود؛ اما کارش با روحیه آرام او همخوانی نداشت. سال۱۳۴۸عازم تهران شدیم. شهید نیز در بانک ملت شعبه دانشگاه تهران مشغول به کار شد. بسیار فرد مسئولیتپذیری بود. همیشه زودتر از ساعت کاری در محل کارش حاضر میشد. مدتی پنجشنبهها و جمعهها پروندههایی به خانه میآورد و مشغول به کار میشد. آن زمان هم رایانه نبود و باید با چشم و فکر و دستش کار میکرد. اگر به او اعتراض می کردم، میگفت: «اینان زن و بچه دارند و گرفتارند، در کارشان ضعیف هستند و میخواهم کمکشان کنم وگرنه اخراج می شوند.» او همان سالها به عنوان کارمند نمونه انتخاب شد.
آنقدر اخلاق و رفتار همسرم خوب بود که وقتی ساکن تهران شدیم، جای خالی خانوادهام را برایم پر کرده بود. هیچوقت در کنارش احساس تنهایی نکردم.
آنقدر پدر و مادر برایش عزیز بودند که هر زمان کوچکترین فرصتی پیدا میکرد برای دستبوسی نزدشان میرفت. وقتی که پدر یا مادرش مریض میشدند، بهترین دکترها را برایشان میآورد. بعد از شهادت همسرم، هنوز سالگرد شهید نشده بود که مادرش و سال بعد پدرش از دنیا رفت.
شب قبل از آن روز جمعه گفت که صدام اعلام کرده که میخواهد نمازجمعه را بمباران کند. آنروزها مرتب بمباران هوایی بود و وضعیت قرمز میشد. از آنجایی که فقط چند روز تا عید نوروز باقی مانده بود، مشغول خانهتکانی بودم و پردهها را شسته بودم. شهید قورچی بیگی فردی بسیار آرام بود و هیچوقت عصبانیتش را ندیدم. هرزمان که عصبانی میشدم او مرا آرام می کرد. آن شب خیلی پریشانحال بود و گفت: « چرا پردهها را شسته ای؟ نمیبینی که مدام پیکر شهدا را میآورند؟ مگر ما امسال عید داریم که شما خانه تکانی میکنی؟ به جای خانهتکانی به خانه شهدا بروید و به خانواده هایشان دلداری بدهید.»
در ادامه به صحبت با دختر شهید پرداختم. ایشان که با اولین سوال بغض راه گلویش را گرفت، گفت:
« آن روز انگار زمان متوقف شده بود و درس خواندنم از صفحهای به بعد دیگر پیش نمیرفت. نمیتوانستم تمرکز داشته باشم. خانه ما تا محل برگزاری نمازجمعه فاصله زیادی داشت اما ناگهان صدای وحشتناک انفجاری به گوشمان رسید. گمان کردیم بمباران هوایی است و من و برادرم به پشت بام رفتیم. دودی که از انفجار بلند شده بود قابل مشاهده بود؛ اما اصلا گمان نمی کردیم که دانشگاه تهران باشد. بعدازظهر شده بود. پدرم هنوز به خانه بازنگشته بود. کم کم خبرهایی به گوش رسید که در نمازجمعه بمب گذاشتهاند و تعدادی شهید و مجروح شدهاند. با گذشت زمان آرامش نیز از خانهمان رخت بربست. پدرم را در حالی که بدنش از کمر به پایین کاملا متلاشی شده، پیدا کردند.
همکاران پدرم تعریف می کردند: « ما معمولا به عیادت مجروحین در بیمارستانها و آسایشگاهها میرفتیم؛ ولی آن روز شهید قورچی بیگی با دیدن مجروحین آنقدر منقلب شده بود و اشک می ریخت که گویی با آن اشکها غسل کرده باشد و پاک شده باشد. به او گفتیم که شما حالت خوب نیست و خسته هستی. این هفته را به نمازجمعه نرو. پاسخ داد: « امروز نمازجمعه واجب است.»
من بعد از شهادت پدرم تا چهل روز اشک نریختم و دلم نمی خواست کسی اشکم را ببیند. پدر من انتخاب شده بود و لیاقتش کمتر از شهادت نبود. خداوند این سعادت را نصیبش کرد که همچون مولا و مقتدایش امیرالمومنین(ع) در صفوف نماز به شهادت برسد.»
–
تروریسم در ایران ریشه خارجی دارد
گفتگو با خواهر شهید سیدحسین میری اردیبهشت ۲۳, ۱۳۹۵
در زمانی که رژیم بعث در جبهه های جنگ متحمل شکستهای سنگین و بزرگی شده بود، برای تضعیف روحیه مردم و ایجاد ناامنی در شهرهای مرکزی و به ویژه پایتخت، به وسیله عمالش که عمدتاً گروهکهای ضد انقلاب بودند، اقدام به بمب گذاری می کرد که حاصل آن به شهادت رسیدن جمع کثیری از شهروندان عادی بود. شیوه ای که در امتداد آن با همکاری منافقین به حملات موشکی ارتقا پیدا کرد و مراکز مسکونی و اجتماعی را هدف قرار می داد.
یکی از این اقدامات بیستودوم اردیبهشتماه ۱۳۶۴، در خیابان ناصر خسرو تهران که بسیار پرتردد بود به وقوع پیوست. حجم انفجار آنقدر وسیع بود که هنوز بعد از گذشت ۳۱ سال اگر از مردان قدیمی آن محل پرسیده شود، در خاطرشان هست. این بمب که با قدرت تخریبی پنجاه پوند و از نوع تی.ان.تی بود، باعث ویرانی و آتشسوزی یک ساختمان دو طبقه و یک کارگاه تولیدی پوشاک گردید. در این حادثه ۹ نفر از هموطنان بیگناه به شهادت رسیدند و ۴۵ نفر نیز مجروح شدند. همچنین ۱۵ دستگاه اتومبیل در آتش سوخت و به ۲۵ مغازه آسیب وارد شد.
آنچه در ادامه میخوانید، شرحی بر زندگی یکی از شهدای این حادثه است:
شهید سیدحسین میری ۲۳تیر۱۳۳۹ در تهران متولد شد. او پس از اخذ مدرک دیپلم برای ادامه تحصیل عازم کشور انگستان شد. مدت زیادی از رفتنش نمیگذشت که فضای حاکم بر آن کشور و دوری از خانواده را نتوانست تحمل کند و به ایران بازگشت.
شهید میری در سال ۱۳۶۰ که کشور درگیر جنگی نابرابر با رژیم بعث عراق بود عازم خدمت سربازی شد. وی دو سال سربازیاش را در مناطق جنگی و عملیاتی گذراند. پس از آن مجددا در مغازه پدرش مشغول به کار شد و بعد از گذشت دو سال ازدواج کرد.
۲۲اردیبهشت۱۳۶۴بود. سیدحسین به سمت بازار حرکت کرد و وارد خیابان ناصر خسرو شد و ناگهان بمبی که عوامل رژیم بعث در ماشینی کار گذاشته بودند، منفجر شد و او نیز به فیض شهادت نائل گشت.
شرحی بر مصاحبه با خواهر شهید سیدحسین میری:
چند روز به سیویکمین سالگرد شهید باقی مانده بود و تصمیم داشتم با مادر شهید صحبت کنم؛ اما این روزها مادر حسینآقا کسالتی دارند که سعادت هم صحبتی با ایشان نصیبم نشد. پدر شهید نیز به رحمت خدا رفتهاند. به همین دلیل مصاحبه با خواهر شهید هماهنگ شد. ایشان برادرش را اینطور روایت کرد:
« ظهر پدرم به مغازه زنگ زد تا سفارش کارهایی را به او بگوید؛ اما شاگرد مغازه گفت در بازار بمب گذاشتهاند و حسینآقا هنوز نیامده است. عصر شد و خبری از برادرم نشد. همه بیمارستانها را گشتیم. پیدا نشد. انگار کسی دلش نمیآمد به پزشکی قانونی مراجعه کند. از روی ناچاری به پزشکی قانونی مراجعه کردیم. پیکر شهدا به قدری سوخته بود که اصلا قابل شناسایی نبودند. بار اول اصلا نتوانستند شناسایی کنند. برای بار دوم که گشتند برادرم را از انگشتر و سگک کمربندش پیدا کردند.
حسینآقا در محله پانزده خرداد تهران بدنیا آمد. مادرم نام حسین را برایش انتخاب کرد و به حرمت امامحسین(ع) او را از همان نوزادی حسینآقا صدا میزد. اوایل برای بزرگترها سخت بود که بچهای نوزاد را آقا خطاب کنند؛ اما به مرور همه او را حسینآقا صدا کردند. پسر مظلومی بود و نسبت به بچههای دیگر بسیار مهربان، آرام و ساده بود. باوجود مظلومیتش خیلی غیرتی بود. من ۳ سال از او بزرگتر بودم. هر زمان با هم در خیابان راه میرفتیم جلوتر از من حرکت میکرد؛ اما مدام حواسش به پشت سرش بود که مبادا کسی به من نگاهی کند یا حرفی بزند. خیلی نامحسوس مواظبم بود.
در خانه از همه خندهروتر بود و با هر موضوع خندهداری قهقه سر میداد. این ویژگی اینقدر بارز بود که با گذشت ۳۱ سال هنوز هم اگر کسی مثل او بخندد مادرم یاد حسینآقایش میافتد.
حسینآقا بعد از اخذ دیپلم، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به انگلستان برود؛ اما هنوز نرفته برگشت. میگفت محیط آنجا با روحیهام همخوانی ندارد و از همه مهمتر فکر نمیکردم دوری از خانواده اینقدر سخت باشد.
او در سال ۱۳۶۰ عازم خدمت سربازی شد. سربازیاش در مناطق جنگی بود؛ اما اصلا نمیگفت در جبهه است. میگفت پشت جبهه، در شوش و دشت عباس هستم. من که نمیدانستم شوش کجاست، پرسیدم یعنی در همین شوش ِ تهران هستی؟ گفت: «آره، کمی این طرفتر.» بعدها که برادر بزرگترم عازم مناطق جنگی شده بود، متوجه شد نه تنها در پشت جبهه نیست بلکه خط مقدم و در حال نبرد با دشمن است. خیلی مراعات حال مادر و پدرم را میکرد و به هیچ عنوان نمیخواست کسی بداند در جبهه است تا مبادا والدینمان نگران شوند.
مادرم خیلی تلاش می کرد حسینآقا را داماد کند؛ اما او میگفت: «تا سربازیام تمام نشود ازدواج نمیکنم.» سربازیاش که به اتمام رسید، در بازار مشغول کار شد. مادرم بحث ازدواج را پیش کشید و دختری معرفی کرد. تیر ۱۳۶۲ ازدواج کردند. خانواده همسرش به پسری که سربازی نرفته بود دختر نمیدادند. نگران بودند که مبادا دامادشان شهید شود. همسرش تعریف میکرد: «حسینآقا بعد از ازدواج گفته بود اگر دوباره برای جبهه به نیرو نیاز داشته باشند، من میروم.» آن زمان اسم کوچه لادن بود. به همسرش گفته بود اسم این کوچه به نام من است. همه اینها را با خنده و شوخی میگفت و کسی باور نمیکرد روزی نام کوچه به شهید سیدحسین میری تغییر کند. هر زمان کسی ابراز مخالفت با انقلاب و جنگ میکرد، حسینآقا میگفت: «این حرفها را نگویید. اگر اشتباه کنید آن دنیا نمیتوانید پاسخ بدهید.»
پدربزرگم پیر بود و قادر به انجام هیچکاری نبود. نمیتوانست راه برود. حسینآقا تمام کارهای پدربزرگم را خودش انجام میداد. گاهی او را از پشت بغل میکرد و پاهایش را روی پاهای خودش میگذاشت، راهش میبرد تا پاهایش از بیتحرکی خشک نشود. پدربزرگ هم میخندید و دعایش میکرد: «انشاءالله عاقبت بخیر بشی و خیر از جوانیات ببینی.»
چند روز قبل از شهادت برادم، مادرمان میگفت: «نمیدانم چرا هر چه حسینآقا را میبینم، از دیدنش سیر نمیشوم. انگار موقتی است و برای همیشه نمیماند.»
بعد از اینکه حادثه انفجار بمب در خیابان ناصر خسرو اتفاق افتاد و برادرم به شهادت رسید مدام منافقین را نفرین میکنم و فقط از خدا نابودی آنها را میخواهم.»
***
یادی از ۱۱۹۲ کارگری که بهدست منافقین شهید شدند
از “دریوزگی قلم به مزدان فرقه رجوی” تا “نمونه فریبکاری تبلیغاتی مجاهدین خلق”
همچنین:
- ۲۰۱۶/۰۱/۳۰ نماینده مجلس اعلای شیعیان عراق:دولت عراق باید نسبت به منافقین دست بکار شود
موسسه راهبردی دیدبان، سی ام ژانویه ۲۰۱۶:… ابو عارف در خصوص تلاش دولت عراق برای تعیین تکلیف منافقین جهت اخراج از این کشور گفت: منافقین الآن در یک محل محصورشدهاند و قدرت مانوری در عراق ندارند.دولت عراق باید دستبهکار شود،داعش سعی میکند با هر گروهی که علیه مسلمانان هستند ارتب
– - ۲۰۱۶/۰۱/۲۷ شیخ محمد تقی مولا: دولت عراق به زودی منافقین را اخراج خواهد کرد
موسسه راهبردی دیدبان، بیست و هفتم ژانویه ۲۰۱۶:… شیخ محمد تقی مولا نماینده اقلیت های مذهبی در پارلمان عراق طی گفتگویی با دیده بان: :ارتش و نیروهای مردمی عراق همواره پیروز بوده اند و درو واقع روحیه داعش در عراق شکست خورده است. وی در خصوص
– - ۲۰۱۵/۱۲/۱۳ تابلوی ورود ممنوع پارلمان انگلیس مقابل منافقین
موسسه راهبردی دیدبان، تهران، سیزدهم دسامبر ۲۰۱۵:… اعضای سازمان وقتی با دربهای بسته پارلمان انگلیس مواجه میشوند، در روزهای اخیر به صورت پیاپی و در زمانهای مختلف، پیام ضبط شده مریم رجوی را در تلویزیون منافقین پخش میکنند که نمود
– - ۲۰۱۵/۰۸/۰۴ ماموریت ناتمام پیک مریم رجوی (گفتگو با ابراهیم خدابنده)
موسسه راهبردی دیدبان، تهران، چهارم اوت ۲۰۱۵:… به نکته جالبی اشاره کردید. بله ما شاهد یک چرخش ۱۸۰ درجهای و یک دگردیسی کامل در مواضع اعلام شده سازمان مجاهدین خلق از بعد از انقلاب اسلامی تاکنون بودیم و هستیم که بحث مفصلی دارد که به فرصت دیگری موکول میکنم. رجوی که زما
– - ۲۰۱۵/۰۷/۲۷ نشست بررسی تشابه اقدامات منافقین و داعش در عملیات مرصاد
موسسه راهبردی دیده بان، تهران، بیست و هفتم ژوئیه ۲۰۱۵:… شبکه بین المللی العالم در اقدام به موقع و در همکاری با فراکسیون مرکز بین المللی حمایت از قربانیان تروریسم نشستی “از داعش تا موصل(۲) ” را به صورت زنده بر روی آنتن آورد. در این نشست ک
– - ۲۰۱۴/۱۰/۲۱ مختصات دقیق کمپ منافقین (لیبرتی) دربغداد
مرکز راهبردی دیدبان، بیست و یکم اکتبر ۲۰۱۴: … منافقین همواره برای ایجاد بهانه جهت خبرسازی و بنحوی ایجاد فضا برای اعضای حاضر در این کمپ هر ازگاهی یادی هم از اعضای حاضر در این کمپ می کنند با این حال فضای خفقان کامل و هر لحظه احتمال کشته شدن و در عین حال فرار اعضا از این
– - ۲۰۱۴/۰۸/۲۰ چرا موضع منافقین (مجاهدین خلق، فرقه رجوی) درباره داعش تغییر کرد!
موسسه راهبردی دیدبان، تهران، بیستم اوت ۲۰۱۴: … ایجاد مقاومت مردمی در عراق بر علیه داعش،تغییرات جدید در ساختار سیاسی عراق و محکوم کردن داعش از سوی سازمان ملل و نهادهای بین المللی،بحرانی جدی را برای سازمان به وجود آورده است. سازمان همواره سعی می کند نظر سرویس های
– - ۲۰۱۴/۰۸/۰۳ از تئاتر مدرسه موش ها تا زنان افسرده پادگان اشرف
موسسه راهبردی دیده بان، تهران، سوم اوت ۲۰۱۴: … مسعود رجوی همیشه در ابتدای سخنرانی هایش در پادگان اشرف مقتدای خود را پیامبر اکرم و امام حسین(ع) معرفی میکرد و این در حالی بود که خودش بهتر می دانست که مقتدایش صدام،آمریکایی ها و صهیونیستی هایی هستند که برایشان مزدوری و جاسوسی می کند. رجوی متن زیارت نامه های مربوط به ائمه
– - ۲۰۱۳/۰۹/۱۷ نابودی نمادهای مجاهدین در عراق؛ برج پادگان اشرف سرنگون شد
موسسه راهبردی دیدبان، هفدهم سپتامبر ۲۰۱۳: … جدا شدههای این گروهک هدف مسعود رجوی از ساخت این برج را ایجاد نماد و شبیهسازی با اماکن تفریحی و دیدنی ایران را داشتند. هدف از ایجاد این برج استفاده از تصاویر آن در ویدئوها و عکسهای منتشر شده از رسانههای این گروهک بود تا چهره ای بانشاط
– - ۲۰۱۳/۰۸/۲۱ احتمال خودزنی منافقین! (مجاهدین خلق، فرقه رجوی)
موسسه راهبردی دیدبان، تهران، بیست و یکم اوت ۲۰۱۳: … دومین دلیلی که به ذهن میرسد این است که خود سازمان برای حذف تعدادی از اعضای خود که به قول خودشان مسئلهدار شدهاند قصد انجام عملیات نظامی علیه آنها را دارند و با این خبرسازی در حال زمینهسازی برای انجام آن هستند و با این ت