انجمن نجات، مرکز تهران، سی ام اوت 2017:… به سبب آن که نخست وزیر و رییس جمهور هر دو در یک روز و در یک مکان به شهادت رسیدند، این روز با نام روز مبارزه با تروریسم در هفته دولت نامگذاری شده است. بعدها با روشن شدن عملکرد مجاهدین در راه جاسوسی برای غربی ها و رژیم صدام حسین و انتشار اسناد محافل غربی معلوم شد که این انفجارها ـ انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری …
رجوی بنیانگذار تروریسم و عملیات انتحاری
روز چهارشنبه آخرین عملیات تروریستهای داعشی در ایران بود !
هشت شهریور؛ روز مبارزه با تروریسم – آغاز هفته دولت
انجمن نجات مرکز تهران 7 شهریور 1396
“ترور” در لغت به ترساندن، “تروریسم” به ارعاب و تهدید، ایجاد ترس و وحشت در مردم و “تروریست” به طرفدار ارعاب و تهدید، طرفدار حکومت زور، ارعاب و تهدید، معنی شده است.
“ترور” واژه ای هراس انگیز و نفرت زاست، با شنیدن واژه “ترور” فهرستی بلند از انواع مختلف خشونت ها، قتل ها و جنایت ها به ذهن تداعی می شود.
پدیده تروریسم موضوعی است که برای ما ایرانیان که از بزرگترین قربانیان آن هستیم آشناست، سازمان تروریستی مجاهدین خلق که از حمایت های مالی سیاسی و تبلیغی برخی از دولت های مخالف نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران بهره می برد با شیوه قهرآمیز و کشتار فراوان، درصدد حذف فیزیکی عناصر کارآمد و طراحان نظام برآمد تا با ایجاد خلأهای جدی در ارکان حساس کشور ضربه های اساسی به ملت و حکومت ایران وارد آورد.
امسال سی و ششمین سالروز شهادت مظلومانه شهیدان رجایی و باهنر به دست منافقان کوردل است. این اقدام تروریستی در میان سایر عملیات تروریستی به دلیل شهادت نفرات اول و دوم دستگاه اجرایی یك كشور، كاملاً بی سابقه به شمار می آید.
به سبب آن که نخست وزیر و رییس جمهور هر دو در یک روز و در یک مکان به شهادت رسیدند، این روز با نام روز مبارزه با تروریسم در هفته دولت نامگذاری شده است. بعدها با روشن شدن عملکرد مجاهدین در راه جاسوسی برای غربی ها و رژیم صدام حسین و انتشار اسناد محافل غربی معلوم شد که این انفجارها ـ انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری ـ بر اساس طرح و برنامه سازمان سیا صورت پذیرفته و سران جنایتکار مجاهدین به اشاره و دستور آمریکا، این جنایات را مرتکب شدند.
انفجار ساعت سه بعد از ظهر روز ۸ شهریور ۱۳۶۰ در جلسه شورای عالی امنیت ملی رخ داد. در پی انفجار بمبی که گفته می شود در داخل یک کیف دستی جاسازی شده بود، قسمت هایی از طبقه اول و طبقه دوم ساختمان نخست وزیری در مجاورت خیابان پاستور دچار حریق شد و آتش و دود فضای محل انفجار را فرا گرفت. در این انفجار محمد علی رجایی رییس جمهور و محمدجواد باهنر نخست وزیر، عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری نخست وزیری و هوشنگ وحید دستجردی و یک عابر در بیرون ساختمان کشته شدند. آن ها برای شرکت در جلسه شورای عالی امنیت ملی کشور گرد هم آمده بودند که این حادثه تروریستی رخ داد. پس از وقوع حادثه، تحقیقات گسترده ای برای یافتن عامل حادثه آغاز می شود.
مسعود کشمیری فرزند سعید، با شماره شناسنامه 401، متولد سال 1329 در کرمانشاه، دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی و عامل انفجار
ابتدا چنین تصور شد که مسعود کشمیری که آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بود نیز در این انفجار کشته شده و قطعاتی از اجساد دیگران به عنوان بازمانده جسد وی دفن شد. ولی پس از مدتی معلوم شد که وی از مرتبطان با سازمان مجاهدین خلق و عامل اصلی انفجار بوده و به عراق گریخته است. کشمیری مأموریت خود را برای خیانتکاران منافق چنان ماهرانه انجام داد که در جلسات شورای عالی امنیت ملی شرکت می کرد و معروف بود که گاه آقای رجایی پشت سر او ـ که مقید به نماز اول وقت بود ـ نماز می خواند. نام او غالباً همراه با بیان تزویرهایش است، که دو خودکار در جیب داشته یکی برای بیت المال و یکی شخصی و…
ضبط صوت بزرگ كشميری كه مخصوص ضبط جلسات است، درست نزديك رجايی و باهنر قرار می گيرد و كشميری به معمول هر جلسه چای می ريزد و برای حاضرين می آورد و پس از گفت و گوی كوتاهی با خسرو تهرانی به جای اين كه برود و سر جای جديد خود در كنار مرحوم «رجايی» بنشيند، از در خارج می شود. او پيش از خروج از جلسه كيف بزرگی را كه هميشه همراه دارد با پا به نزديكی رجايی هدايت می كند.
كشميری از ساختمان نخست وزيری خارج می شود و در ميدان پاستور نزد كسانی می رود كه منتظر او هستند تا دبير شورای عالی امنيت ملی را به يك نقطه امن انتقال دهند. همزمان صدای انفجار شديدی منطقه را می لرزاند. مطابق نظر كارشناسان بمب از نوع خاص «تخريبی – آتش زا» بوده كه از حدود 2 پوند تی – ان- تی و مقداری منيزيم تشكيل و در يك كيف دستی جاسازی شده بود.
همسر کشمیری، دختر دایی اش مینو دلنواز بود. خانواده وی نیز هم زمان با انفجار نخست وزیری، توسط عوامل سازمان از محل سکونت خود به یک خانه تیمی انتقال داده شد و از طریق مرز زمینی عراق به انگلستان گریختند.
حجت الاسلام ناطق نوری می گوید: «موقعی که جنازه مرحوم شهید رجایی و باهنر را جلوی مجلس برای تشییع آورده بودند، حتی برای کشمیری هم جنازه درست کرده بودند و می گفتند که بدن ایشان در اثر سوختگی خاکستر شده است. آقای دکتر زرگر (نماینده تهران) همان موقع اعلام کرد که این کار از نظر پزشکی غیرقابل قبول است، ممکن است استخوان ها پودر شود اما جمجمه نمی سوزد.»
آیت الله مهدوی کنی اتفاق مهم تری از این تشییع جنازه را روایت می کند: «کشمیری پیدا نبود. با حسن ظنی که به این آقا داشتند، می گفتند او هم سوخته است. برخلاف آن دو نفر که جنازه شان بود این یکی جنازه اش نیست و خاکستر شده است. آنجایی که کشمیری نشسته بود یک قدری خاکستر جمع کردند، در نایلون ریختند و گفتند این هم آقای کشمیری است؛ لذا در روز بعد، هنگام تشییع جنازه، همین نایلون را روی ماشین گذاشتند و آقای مرتضایی فر هم از پشت تریبون صدا می زد: کشمیری! خداحافظ … در همان روز یا فردای آن روز، آقای بهزاد نبوی گفتند این جنازه کشمیری نبود. ایشان گفتند ما برای این که ببینیم کشمیری هست یا نیست، افرادی را فرستادیم خانه اش ببینیم آیا هست یا نیست؟ می خواستیم از خانواده اش مطلع شویم. ایشان گفتند وقتی رفتند دیدند که هیچ کس در خانه شان نیست. پدر و مادرش نیز غایب شده اند. از همین جا این شک پیدا شد که آیا کشمیری شهید شده یا نه؟»
همچنین سرتیپ شرفخواه و سرهنگ وصالی بر خروج کشمیری لحظاتی قبل از حادثه شهادت داده بودند. افراد دیگری نیز بر این موضوع صحه گذاشته بودند. به عنوان نمونه جلال طالبی از خروج کشمیری لحظاتی قبل از انفجار از در نخست وزیری خبر داده بود که به دنبال آن از نگهبانان و مستخدمین نیز تحقیق گشته و اطمینان حاصل می گردد. از سوی دیگر خودروی کشمیری که صبح روز حادثه دیده شده بود، در محل خود نبوده و خانواده وی نیز از منزل وی خارج شده بودند. پس از انفجار دفتر نخست وزيری، در نتيجه بازرسی از منزل مسعود کشمیری در شهرستان كرج، مقادير زيادی سلاح و مهمات كشف شد.
این واقعه درست دو ماه پس از آن رخ داد که آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی و بیش از ۷۰ تن از چهره های سیاسی و اجرایی عضو حزب جمهوری اسلامی در انفجار دفتر این حزب ترور شده و به شهادت رسیده بودند. مجاهدين خلق، هرگز مسئوليت فاجعه انفجار حزب جمهوری اسلامی و انفجار نخست وزيری را كه طی آن بسياری از چهره های شاخص نظام و انقلاب به شهادت رسيدند، رسماً به عهده نگرفتند ولی مسعود رجوی در مناسبات درونی به انجام چنین اقداماتی افتخار می کرد.
علاوه بر نگرانی از واكنش افكار عمومی داخلی و بين المللی در قبال پذيرش مسئوليت دو فاجعة بزرگ تروريستی 7 تیر و 8 شهریور سال 60 كه می توانست بازتاب پر سر و صدا و وسيعی در رسانه ها داشته باشد، برخی ملاحظات پيچيده امنيتی و اطلاعاتی در سازمان های جاسوسی غربی كه طراحان و آمران اصلی آن ها بودهاند و مستقيماً اين دو عمليات را حمايت و پشتيبانی فنی و عملياتی كرده اند، اختيار تصميم گيری در مورد اعلام مسئوليت آن ها را از دست سازمان خارج ساخته بود.
مسعود کشمیری همچنان زنده است. تعدادی از اعضای سابق مجاهدین اطلاع داده اند که او نیز همچون بسیاری دیگر از اعضای ارشد مجاهدین جدا شده و همراه با خانواده اش در اروپا ساکن است اما به دلیل جرم آشکاری که مرتکب شده همچنان محتاج مجاهدین و در ارتباط با آنان می باشد. آنچه موجب افسوس است، این است که او در پی آن که پرونده انفجار نخست وزیری همچنان مسکوت مانده است، علی رغم این که تمام اسناد محکمه پسند بر علیه او دلالت دارند، گویا مورد تعقیب هیچ نهاد بین المللی همچون اینترپل نیست و این است که بر مظلومیت رجایی و باهنر می افزاید…
شهید رجایی هنگام شهادت ۴۸ سال سن داشت. او پس از پیروزی انقلاب ابتدا سمت وزارت آموزش و پرورش را برعهده گرفت و سپس در سال ۱۳۵۹ به نمایندگی مردم تهران وارد مجلس شورای اسلامی شد. در ۲۰ مرداد ۱۳۵۹ به نخست وزیری و پس از عزل بنی صدر از مقام ریاست جمهوری در انتخابات دوم مرداد ۱۳۶۰ با کسب بیش از ۱۳ میلیون رأی مردم به عنوان دومین رییس جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد.
شهید باهنر نیز هنگام شهادت ۴۸ ساله بود. او پس از پیروزی انقلاب مسئولیت هایی از جمله عضویت در شورای انقلاب اسلامی، نمایندگی مردم کرمان در مجلس خبرگان، نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزش و پرورش (در کابینه شهید رجایی) و دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی (پس از شهادت دکتر بهشتی) را برعهده داشت. او پس از انتخاب رجایی به ریاست جمهوری، از سوی وی به نخست وزیری جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد.
شهيد محمدعلی رجايی دو هفته پيش از شهادت در يك پيام تلويزيونی، تحليل مشروحی از سوابق و عملكرد سازمان ارائه نمود. وی كه خود پيش از انقلاب به دليل همكاری با رهبران اوليه سازمان سالها زندان و شكنجه های سخت را متحمل شده بود، چنين گفت:
“سازمان مجاهدين در زندان حرفشان اين بود كه درست است كه ما شعار مبارزه با امپرياليسم می دهيم، درست است كه با رژيم شاه می جنگيم، درست است كه با ساواك بايد جنگيد، ولی قبل از هر چيز با مسلمانانی كه امام خمينی را به عنوان رهبر اين انقلاب قبول دارند، بايد با آن ها جنگيد. بايد از روی جنازه آن ها رد شد و به آن مبارزه بعدی رسيد. اين تفكر آن ها بود و ما در زندان به روشنی می ديديم كه با ماركسيست ها متحد می شوند و بر عليه ما می جنگيدند… پس از پيروزی انقلاب سازمان از هر فرصتی استفاده می كرد كه دست كم سه چيز را برای خودش آماده كند. يكی از آن ها، اسلحه بود، به محض اين كه مردم ما در انقلاب پيروز شدند، اين ها به انواع وسايل متوسل می شدند برای جمعآوری اسلحه… برای روزی كه در نظر داشتند، بعد از جمعآوری اسلحه، دوم اين كه شروع كردند به جمع آوری امكانات مالی و تداركاتی، از بردن ماشينهای دولتی گرفته تا بردن پول های نقد و اسناد و تصرف اماكن. كه مدت ها طول كشيد تا مردم توانستند اين اماكن را كه آن ها به زور گرفته بودند از آن ها پس بگيرند. به موازات اين دو كار، چيزی كه برای همه ما تعجب آور باشد، سوم اين كه، اين ها شروع كردند به شناسايي شخصيت هايی كه ممكن است در آينده اين انقلاب نقش داشته باشند. اخيراً يكی از خانه های تيمی كه به دست شما مردم لو رفته و تصرف شده، در آنجا اسنادی را ديديم كه حتی كسانی را كه در مدرسه رفاه (محل استقرار امام پس از 12 بهمن 57) مشغول خدمت بودند، شناسايی كرده اند و برای هر كدام يك كارت مشخصات درست كردند. پس، از آن موقع، اين ها به فكر بودند كه هر چه زودتر يك نبردی را با نيروهای مؤمن واقعی شروع كنند، و بنابراين آنچه كه آن موقع در زندان می گفتند، آرزوی عبور از جنازه ما در رسيدن به مبارزه بعدی، را تحقق بخشند… سازمان مجاهدين با عملكردی كه در اين دو سال و نيم دارند خط خودشان را نشان دادند… ای سازمان؛ آيا در اين دو سال و نيم شد كه يك آمريكايی را بكشی؟ و بگوييد كه ما ضد آمريكايی هستيم؟ آيا در عرض اين دو سال و نيم شد كه يك ساواكی را بكشی؟ آيا شد كه يك سرمايه دار صهيونيست استثمارگر را بكشی و بيايی بگويی كه انقلابی هستی؟ اما «بهشتی» را كشتی، اين موضع گيری تو است و تو ای سازمان؛ بدان كه منفور هستی و مردم قلبشان، تمام رگ هايشان به بهشتی ها پيوند دارد ولي تو كوری و نمی بينی.
واقعاً برای من كه تا حدودی چند سال با محمد حنيف نژاد، با رضا رضایی و احمد رضایی بودم،… هر وقت تصور می كنم كه شما به عنوان عضو سازمان مجاهدين می بينيد كه مسعودتان نخست وزير بنی صدر شده و از اينجا به فرانسه فرار كرده، آنجا جبهه متحد ضد انقلاب را دارد سازمان می دهد، چگونه خوابتان می برد؟ واقعاً تعجب می كنم… روی اين مسأله فكر كنيد كه آيا شما می توانيد در تاريخ جواب اين حركت را بدهيد؟ شما می توانيد بگوييد كه كشتن آيت الله خامنه ای برای شما، لازم تر از كشتن يك آمريكايی يا يك ساواكی يا يك اسرائيلی بوده است؟”
رهبری درباره ویژگی های اخلاقی شهیدان رجایی و باهنر می فرماید: «شهید باهنر، مرد بی تظاهری بود که هیچ کس از ظاهر آرام او نمی فهمید در باطن و ذهن و اندیشه موّاج او چه می گذرد. وی یکی از متفکرین و تئوریسین ها و ایدئولوگهای انقلاب بود. نوشته های زیادی داشت و کتاب های زیادی را تنظیم کرده بود….ارتباطات نزدیکی با شهید مطهری و شهید بهشتی داشت و هر دوی این ها، برای عظمت فکری و قدرت تفکر عملی او ارزش زیادی قائل بودند… نقش شهید رجایی و باهنر در افشا نمودن ماهیت لیبرالی و منافقانه بنی صدر، بسیار برجسته بود. البته شهید رجایی در درجه اول و بعد هم شهید باهنر در این مورد نقش داشتند. شهید رجایی با صبر خود و متانت و حوصله عظیم و با قبول دردها و رنج های قلبی و غیر قابل افشایی که داشت، توانست با تعبیر خود من با نرمش قهرمانانه ای، بنی صدر خائن را افشا و رسوا کند و به زمین بکوبد»
در حادثه شهادت شهیدان رجایی و باهنر چند نکته قابل تأمل است. اول این که مجاهدین به دنبال انتقام از نیروهای انقلابی بودند، زیرا دولت شهید رجایی به عنوان نماد دولتی اسلامی تلقی می شد. دوم این که مجاهدین در این باور غلط بودند که با توجه به شرایط حساس کشور و درگیری در جبهه های حق علیه باطل، با ترور رییس جمهور، اوضاع سیاسی داخل نیز از هم فرو پاشیده خواهد شد که در عمل این گونه نبود.
شهادت این عزیزان آغازگر هفته دولت نیز محسوب می شود. این نامگذاری به خاطر این بوده که دولت شهید رجایی نمادی از دولت انقلابی محسوب می شود که منطبق بر خواسته مردم و نیازهای آن ها بوده است.
تنظیم از محمدی
***
مریم رجوی در پاریس چه مناسبتی را جشن گرفت؟ (نامه ای به امانوئل ماکرون)ا
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=25113
چه کسی عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی بود (+ گمانه زنی ها در مورد دستگیری در آلبانی)
الف، پانزدهم می ۲۰۱۶:… مسعود رجوی در یکی از این ملاقاتها صریحاً در مورد مسئولیت سازمان در انفجار هفتم تیر سخن می گوید. وی در دیداری با سپهبد طاهر جلیل حبوش رئیس سازمان کل اطلاعات عراق در سال ۱۹۹۹ میلادی (۱۳۷۸ شمسی) هنگام اشاره به سوابق روابط قبلی با آمریکا و فرانسه چنین می گوید: ” همانگونه که اطلاع دارید من در سال های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۶ در پاریس بودم، در آن سال ها … به ما تروریست نمی گفتند، هر چند که کاخ سفید …
مسعود رجوی، مهدی ابریشمچی، ژنرال حبوش و کشتار اکراد عراقی
چه کسی عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی بود +تصاویر
تاریخ انتشار : یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۰۷:۳۶
روز هفتم تیر ۱۳۶۰ بر اثر انفجار یک بمب نیرومند در مقر حزب جمهوری اسلامی در تهران، آیتالله بهشتی و ۷۲ تن از یاران امام خمینی به شهادت رسیدند. یک هفته بعد از انفجار، هویت عامل آن شناسایی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اعلام مشخصات وی، از مردم برای دستگیری او درخواست کمک شد.
به گزارش مشرق، ساعتهای پایانی ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، خبری در رسانهها منتشر شد که برای مردم یادآور حادثه تلخ تروریستی است که در ۳۵ سال پیش در مرکز تهران رخ داد.
متن خبر این گونه بود: به دنبال همکاریهای پلیس اینترپل و پیگیریهای پلیس ایران، یکی از عناصر گروهک تروریستی منافقین که در انفجار حزب جمهوری دست داشت در کشور آلبانی شناسایی و دستگیر شد.
روز ۷ تیر ۱۳۶۰ بر اثر انفجار یک بمب نیرومند در مقر حزب جمهوری اسلامی در تهران، آیتالله بهشتی و ۷۲ تن از یاران امام خمینی به شهادت رسیدند؛ آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی، رییس وقت دیوان عالی کشور و بیش از ۷۰ نفر از مقامات و چهرههای برجسته سیاسی از جمله چهار وزیر، چند معاون وزیر، ۲۷ نماینده مجلس و جمعی از اعضای حزب جمهوری اسلامی در جریان انفجار مقر اصلی این حزب به شهادت رسیدند.
این حادثه شش روز پس از عزل بنیصدر از ریاستجمهوری صورت گرفت. روز سهشنبه ۳۰ /۳ /۱۳۶۰ طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس شورای اسلامی بررسی و با ۱۷۷ رای موافق، ۱۲ رای ممتنع و یک رای مخالف تصویب شد و روز اول تیرماه، حضرت امام خمینی(ره) حکم عزل بنیصدر را از مقام ریاست جمهوری صادر کردند.
سازمان مجاهدین خلق پس از این وقایع، در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، اعلام کرد که فعالیتهای این سازمان وارد فاز نظامی شده است، موج این فعالیتها به قدری گسترده بود که از مردم عادی در کوچه و خیابان تا مسوولین شاخص نظام را در بر گرفت. سه روز قبل از وقوع این حادثه، محمد جواد قدیری، عضو کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق و طراح اصلی انفجار مسجد ابوذر که در آن آیتالله خامنهای، امام جمعه وقت تهران مورد سوءقصد قرار گرفت، به دوستان خود با اطمینان خبر داده بود که «روز هفتم تیر» کار یکسره خواهد شد.
روزنامه کیهان فردای آن روز در گزارشی نوشت: «حدود ساعت ۲۱ دیشب دو بمب بسیار قوی در محل دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی منفجر شد که بر اثر شدت انفجار قسمتهایی از ساختمان فروریخت و موجب شهادت دهها تن از مقامات مملکتی و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی و چند تن از وزرا گردید.»
اکثر مجروحین و شهدا که به آمبولانسها حمل میشدند غرق در خون بودند و به هیچ وجه شناخته نمیشدند. یکی از شاهدان عینی انفجار که شدیداً میگریست گفت: آقایان دکتر باهنر، نبوی، محمد هاشمی، میرسلیم و طاهری نماینده کازرون در مجلس شورای اسلامی چند لحظه قبل از انفجار بمب سالن را ترک کردند. در این لحظه بسیاری از مردم در جستجوی آیتالله بهشتی بودند و یکی از پاسداران گفت که آخرین بار ایشان و حجتالاسلام محمد منتظری را در مقابل سالن دیده است، لیکن نیم ساعت بعد گفته شد که شیخ محمد منتظری به شهادت رسیدهاند.
روزنامه اطلاعات هم نوشت: «گزارش خبرنگاران از محل انفجار به نقل از شاهدان عینی حاکی است که احتمالا دو بمب بسیار قوی منفجر شده که صدای انفجار آن تا شعاع حداقل یک کیلومتر به وضوح شنیده شده است. این انفجار به هنگامی روی داده است که جلسه هفتگی حزب با حضور اعضای حزب، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و احتمالا چند تن از وزیران در این محل تشکیل شده بود. گزارش خبرنگاران در ساعت ۲۳ دیشب از مقابل دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران حاکی بوده است که در زمان مخابره خبر ۲۰ مجروح به وسیله آمبولانس به بیمارستانهای مختلف تهران از جمله بیمارستان طرفه و سینا انتقال یافتند و از بیمارستان طرفه خبر رسید که تا آن ساعت ۸ شهید که پیکر آنها به کلی متلاشی شده را به این بیمارستان آوردهاند. یکی از این شهدا آقای طباطبایی نماینده مجلس بود اما هویت هفت نفر دیگر هنوز مشخص نشده است. خبرنگاران در گزارش خود اضافه کردهاند که در فاصله ساعتهای ۲۳ تا ۲۴ دیشب ۲۴ جسد را از زیر آوار خارج کردهاند.»
بعد از این واقعه، ابتدا از سرنوشت دکتر بهشتی اطلاعی در دست نبود و برخی امیدوار بودند نام وی در میان شهدا نباشد اما حوالی صبح ۸ تیر خبر رسید که وی نیز در میان شهداست. در پی واقعه انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی، از اولین ساعات صبح فردای آن روز عده زیادی از مردم در مقابل ساختمان انتقال خون در خیابان ویلای تهران اجتماع کردند تا با اهدای خون به مجروحین این حادثه یاری برسانند.
حدود ساعت دو و نیم بامداد هشتم تیر بود که مشخص شد بمبها در سطل زباله نزدیک سن سالن اصلی حزب کار گذاشته شده بود.
*عامل واقعه هفتم تیر چه کسی بود؟
یک هفته بعد از انفجار، هویت عامل آن شناسایی شد و طی اطلاعیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اعلام مشخصات وی از مردم برای دستگیری او درخواست کمک شد:
” … در تحقیقات مشخص شد که این عمل وحشیانه توسط سازمان آمریکایی مجاهدین خلق تدارک دیده شده و یکی از افراد مؤثر در این جنایت فردی است به اسم «محمدرضا کلاهی صمدی» که مشخصات نامبرده بدین شرح اعلام می گردد: محمدرضا کلاهی فرزند حسن متولد ۱۳۳۸ دارنده شماره شناسنامه ۱۲۵۱، دانشجوی سال اول رشته برق دانشگاه علم و صنعت ایران و دارای دیپلم ریاضی از دبیرستان بامداد واقع در خیابان جمهوری اسلامی، خیابان گلشن، که نامبرده در حین وقوع حادثه متواری شده است.”
محمدرضا کلاهی صمدی
سخنگوی سپاه نیز در مصاحبه ای با ارائه توضیحات بیشتر در مورد نتایج تحقیقات گفت: ” … بمب گذاری از ناحیه سازمان مجاهدین خلق، این گروه وابسته و مزدور آمریکایی صورت گرفته است. شکل و نحوه کار هم به این طریق بوده که به وسیله یک عامل نفوذی به نام محمدرضا کلاهی که در میان کارکنان حزب جمهوری اسلامی نفوذ کرده بود … این بمب گذاری صورت می گیرد … این بمب گذاری خیلی ساده و به نوعی بوده که هر کسی می توانسته این کار را انجام بدهد. به جهت این که فرصت کافی داشته و یکی از بمب ها را در زیر تریبون قرار داده، بمب دیگر در کنار ستونی از سالن کار گذاشته …. “
حجت الاسلام محمدی ری شهری، اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در خاطرات خود آخرین و کاملترین اطلاعات منتشره درباره کلاهی را ارائه داده است: ” محمد رضا کلاهی صمدی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به سازمان منافقین پیوست. ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتی با خط دهی سازمان از انجمن اظهار بریدگی نموده، ضمن این که در همان مقطع با سازمان ارتباط تنگاتنگی داشته است به عنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی ولیعصر تهران واقع در خیابان پاستور شروع به فعالیت و به تدریج با هدایت منافقین وارد حزب جمهوری اسلامی می شود.
کلاهی در تشکیلات دفتر مرکزی حزب در جایگاهی قرار می گیرد که از کلیه جریانات مهم حزبی و مملکتی (دولت، مجلس، نهادها و …) مطلع بوده و همچنین مسئول دعوتها برای کنفرانسها، میزگردها و یا جلسات بوده، ضمن این که حفاظت سالن نیز به عهده او بوده است. او مستقیماً زیر نظر یکی از افراد کادر مرکزی منافقین به نام هادی روشن روانی با نام مستعار مقدم قرار داشته است.
کلاهی از تاریخ ۱/۹/۱۳۵۹ در منزل شخصی فردی به نام سید عباس مؤدب صفت به عنوان مستأجر و به صورت انفرادی زندگی میکرده و بعضاً افرادی را نیز با خود به منزل می آورده است. وی ساعت ۷ صبح از خانه خارج و حدود ۸ شب به خانه برمی گشت و در رفت و آمد بسیار محتاط و مرتباً خودش را چک میکرد و حتی برای رفتن به دستشویی در اتاق خودش را قفل می نموده است. وی چند روز قبل از انفجار حزب، کیف سامسونت خود را عوض کرده و یک کیف بزرگ را با خودش حمل می نموده و چون رفت و آمد وی در طول روز به حزب زیاد بوده، کمتر مورد بازرسی قرار می گرفت. پس از انفجار حزب جمهوری اسلامی، او متواری و در خانههای تیمی منافقین مخفی و نهایتاً از طریق مرز غرب کشور توسط عوامل منافقین به عراق منتقل شد. در مقطعی که وی در ایران مخفی بود گزارش های متعددی مبنی بر محل اختفای وی در مناطقی از جمله: جاده چالوس، روستای سیاه پیشه، قلعه میر فتاح در اطراف همدان، واصل که با مراجعه تیم های عملیاتی نتیجه ای حاصل نشد.
“مهدی اصفهانیان” مشهور به نام سازمانی “سعید شاهسوندی” در مصاحبه ای در خصوص تحولات بعد از خرداد ۱۳۶۰ به بیان ناگفتههایی درباره انفجار دفتر حزب جمهوری و شهادت دبیر کل و جمعی از اعضای اصلی آن پرداخته است. او میگوید:
مهدی اصفهانیان” مشهور به سعید شاهسوندی
کلاهی اطلاعات درون حزب جمهوری از جمله زمان برگزاری جلسات نوبتی شورای مرکزی و دیگر برنامه های دبیرخانه حزب را به سازمان اطلاع میداد. یکی از این جلسات در شامگاه روز یکشنبه ۷ تیر بود؛ موضوع اولیه بحث چگونگی مبارزه و مهار تورم و گرانی بود اما بعد از برکناری بنی صدر، موضوع نشست عوض شده و قرار می شود که به شرایط بعد از برکناری بنی صدر بپردازند. آقای بهشتی هم طبعا به عنوان نفر اول و اصلی حزب جمهوری اسلامی، سخنران اصلی بوده است.
رهبری سازمان به سرعت دست به کار طراحی عملیات انفجاری می گردد. کلاهی توسط مسئول خود در بخش اطلاعات سازمان توجیه عملیاتی شده و چندین نشست توجیهی هم برای او گذاشته می شود. با توجه به راحتی تردد برای او در جلسات مهم، قرار می شود دو بمب بسیار قوی یکی در سبد کنار تریبون و دیگری در کنار ستون اصلی جا داده شود.
کلاهی دعوت کننده افراد به جلسه بود و تلاش می کرد تا تعداد هر چه بیشتری را به آن جلسه دعوت کند. او تا آخرین لحظات در صحنه حضور داشت و هدف از حضورش این بود که افراد هر چه بیشتری را به داخل سالن راهنمایی کند و همچنین ناظر انجام مراحل نهایی طرح [انفجار حزب] باشد؛ طبعا تعدادی از افراد سازمان از دور و نزدیک، به طور ناشناخته ناظر عملیات بودند و این طور نبود که او به تنهایی قادر به انجام این کار باشد.
بعدها گفته شد که موسی خیابانی شخصا برای اطمینان از درست عمل کردن چاشنی ها، تعداد زیادی از آنها را در وان حمام کنترل کرده بود؛ بنا به گفته رجوی، نام رمز عملیات “الله اکبر” و زمان آن رأس ساعت ۹ شب بوده است.
یک روز قبل، یعنی در ۶ تیر انفجاری در در مسجد ابوذر رخ داد؛ بمب که در ضبط صوت کار گذاشته شده بود، هنگام سخنرانی آقای خامنهای منفجر و باعث جراحت شدید ایشان به ویژه از ناحیه دست راست می شود. چند روز قبل هم مرحوم چمران در جبههها شهید شده بود و این ایام همزمان با شب هفت او بود. اینها پارامترهایی بود که در سازمان به عنوان عوامل بازدارنده مطرح شد.
انفجار مسجد ابوذر، کار گروه فرقان بود که با سازمان هماهنگی نداشت؛ سازمان نگران بود تا مبادا به خاطر ماجرای ۶ تیر، نشست حزب جمهوری اسلامی که بیشتر سران قرار بود آنجا جمع شوند، برگزار نشود ولی این جلسه که تدارکات آن از قبل دیده شده بود، برگزار می شود.
پیکر شهدای انفجار دفتر حزب جمهوری
البته در روابط درون سازمانی ادعاهایی مطرح شد که با واقعیت نمی خواند؛ از جمله گفته شد که مسعود رجوی اعلام آمادگی کرده که اگر طرح با مشکل رو به رو شد، خود او طی عملیاتی انتحاری بمب را به خود بسته و در آن جلسه منفجر کند؛ بعد هم گفته شد که علی زرکش و موسی خیابانی مانع این کار او شدند! من همین جا اعلام می کنم اینگونه ادعاها به گروه خونی رجوی نمی خورد؛ گر چه اینگونه صحبت ها از قول او نقل می شد و در خارج از کشور هم مطرح شده بود.
به خاطر دارم شب عملیات، من، علی زرکش [نفر شماره دو گروهک نفاق که در جریان تجاوز منافقین به کشورمان و اشغال اسلام آباد غرب در سال ۶۷ توسط نیروهای رجوی مشمول تصفیه سازمانی شد]، علیرضا معدنچی، احمد شادبختی و همسرش، محمدعلی جابرزاده انصاری، همسر من [منصوره بیات] و چند نفر دیگر در خانه ای مخفی در اول اتوبان عباس آباد در طبقه چهارم یا پنجم حضور داشتیم. زرکش خبر طراحی چنین عملیاتی را به تعدادی از ما داد و ما از طریق دستگاه شنود بی سیم پاسداران و کمیته ها به گوش بودیم. شاخص پیروزی عملیات، کشته شدن [شهادت] آیت الله بهشتی بود که اگر صرفا ایشان کشته می شد، عملیات پیروز بود.
ساعت ۹ شب انفجار صورت می گیرد و لحظاتی قبل از آن، آقایان رفسنجانی، بهزاد نبوی و عسگراولادی به دلیل کارهایی که داشتند، از جلسه خارج می شوند. کلاهی تا دقایق آخر آنجا بوده است و بعد آنجا را ترک می کند. بدین ترتیب انفجار هفت تیر با مواد منفجره ای که از پادگان ها مصادره شده بود، صورت می گیرد. شنود کمیته ها و سپاه، نشان دهنده این بود که آنها نیز به دنبال این بودند که ببینند آقای بهشتی جزء کشته شدگان [شهدا] است یا نه، که بعد معلوم شد… هدف اصلی انفجار [حزب جمهوری] آقای بهشتی بود و بمب نیز در زیر تریبون سخنرانی ایشان کار گذاشته شده بود. شدت انفجار و کهنه بودن ساختمان باعث فرو ریختن سقف و ریزش آوار می شود؛ بیشترین تلفات نیز ناشی از ریزش آوار بود.
علی زرکش
درست در فردای هفتم تیر، طبق برنامه از قبل آماده شده و در پی موافقت با عبدالرحمن قاسملو – دبیر کل وقت حزب [منحله] دموکرات کردستان – من و سه نفر دیگر به عنوان گروه موسس رادیو مجاهد، همراه پیک اعزامی حزب، عازم مهاباد و کردستان شدیم. یکی دو ماه بعد، سازمان فردی را برای حفاظت به کردستان آورد که البته هویت او برای همه روشن نیست اما آن شخص کسی نیست جز محمدرضا کلاهی.
او مدت ها در کردستان در بخش رادیو بود؛ کارآیی ویژه ای نداشت اما برای حفاظت به منطقه منتقل شد و تهیه بولتن خبری رادیوهای مختلف از جمله کارهای او بود.
در ایامی که کلاهی مخفی شده بود برای ردیابی وی، دوستان، نزدیکان و خانواده وی از جمله برادرش محسن که همافر نهاجا بوده چندین مرحله مورد بازجویی قرار گرفتند، اما نتیجه مثبتی نداشت. نامبرده در عراق در بخش عارفی (روابط با عراق) با نام مستعار کریم فعالیت می کرده و با یکی از منافقین به نام خورشید فرجی زنوز اهل تهران ازدواج می نماید. همسرش قبلاً مسئول نهاد بوده که تنزل رده داشته، مدتی فرمانده گردان ارکان (پشتیبانی) و مدتی مسئول تأسیسات بوده است. وی آموزش خلبانی را گذارنده، آخرین مسئولیتش به عنوان فرمانده یگان پدافند و به اصطلاح ارتش آزادیبخش سازماندهی شده است.
گفته می شود کلاهی در ۱۳۷۰ در فهرست اعضای «مسئلهدار» سازمان قرار گرفت، در ۱۳۷۲ از سازمان جدا شد و در ۱۳۷۳ از عراق رهسپار آلمان گردید.
*اعتراف رجوی به جنایت
بعد از سقوط رژیم بعثی صدام در عراق، نوارهای فیلمبرداری شده از ملاقاتها و مذاکرات فوق سری رجوی با مقامات اطلاعاتی و امنیتی این رژیم کشف شد و تعدادی از آنها در اروپا منتشر گردید. از جمله متن مکتوب پنج ملاقات رجوی طی سال های ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۱ میلادی به همراه سی دی تصویری و صوتی آن در سال ۱۳۸۳ در قالب یک کتاب به ضمیمه سی دی، در لندن انتشار یافت.
مسعود رجوی در یکی از این ملاقاتها صریحاً در مورد مسئولیت سازمان در انفجار هفتم تیر سخن می گوید. وی در دیداری با سپهبد طاهر جلیل حبوش رئیس سازمان کل اطلاعات عراق در سال ۱۹۹۹ میلادی (۱۳۷۸ شمسی) هنگام اشاره به سوابق روابط قبلی با آمریکا و فرانسه چنین می گوید:
” همانگونه که اطلاع دارید من در سال های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۶ در پاریس بودم، در آن سال ها … به ما تروریست نمی گفتند، هر چند که کاخ سفید و کاخ الیزه می دانستند، با کاخ الیزه هم ارتباط داشتیم،
می دانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ایران منفجر کرد … آنها می دانستند و خوب هم می دانستند، ولی صفت تروریست هم به ما نزدند .”
جلسه مسعود رجوی، مهدی ابریشمچی با طاهر جلیل حبوش
لازم به ذکر است که ضبط تلویزیونی این جلسه و سایر مذاکرات رجوی و مقامات امنیتی رژیم بعث عراق به طور مخفیانه و توسط سرویس اطلاعاتی عراق صورت پذیرفته است که پس از تصرف آرشیوهای فوق سری مراکز اطلاعاتی به دست گروهی از مردم و نیروهای مبارز عراقی کشف گردید. آن بخش از نوارهای منتشره در لندن بنابر آنچه که در مقدمه کتاب حاوی متن آنها آمده است، توسط یک نماینده برجسته پارلمان اروپا به نام بارونس اِما نیکلسون Emma Nicholson از عراق خارج شده و در اختیار ناشران آن قرار گرفته است.
*منابع:
روزنامههای کیهان، اطلاعات و جمهوری اسلامی، تیرماه ۱۳۶۰
کتاب سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
***
فردا نیوز، پانزدهم می ۲۰۱۶
لینک به منبع
اینترپل عامل فاجعه ۸شهریور را بازداشت کرد/ کشمیری یا عطریانفر؟ عامل دستگیر شده انفجار نخست وزیری کیست؟
در حالی که خبرهای غیررسمی منتشر شده از دستگیری کشمیری حکایت دارد اما شنیده ها حاکی از آن است که فرد دستگیر شده زهره عطریانفر، عضو باند کشمیری است و نه خود کشمیری.
سرویس سیاسی فردا: روز گذشته سردار سعید منتظرالمهدی، سخنگوی ناجا در نشست خبری خود، خبر بازداشت یکی از اعضای گروهک تروریستی منافقین را اعلام کرد. وی گفت: به دنبال همکاریهای پلیس اینترپل و پیگیریهای پلیس ایران، یکی از عناصر گروهک تروریستی منافقین که در انفجار حزب جمهوری دست داشت در کشور آلبانی شناسایی و دستگیر شد.
انفجار دفتر نخست وزیری یکی از پرونده های پرابهام و امنیتی در تاریخ انقلاب بوده و انگشت اتهام این حادثه به سوی افراد متعددی رفته است. بهزاد نبوی که در دولت شهید رجایی مسئولیت سخنگوی دولت و رئیس ستاد بسیج اقتصادی را برعهده داشت ازجمله کسانی است که در این سالها همواره مورد اتهام بوده است که پیگیری قضایی او و دیگر چهرههای مورد اتهام با دستور حضرت امام متوقف شد.
کشمیری یا عطریانفر!
ماجرای انفجار دفتر نخست وزیری
ساعت ۳ بعدازظهر روز هشت شهریور سال ۱۳۶۰، جلسه شورای امنیت کشور؛ حاضران: محمدعلی رجایی رئیس جمهور، محمد جواد باهنر نخست وزیر و مسعود کشمیری جانشین دبیر شورای امنیت بالای میز جلسه نشسته اند. تیمسار وحید دستجردی کنار باهنر و بعد از او اخیانی به جای فرماندهی ژاندارمری کل نشسته، در کنار وی به ترتیب تیمسار کتیبه، سرورالدینی معاون وزیر کشور، خسرو تهرانی از اطلاعات نخست وزیری، کلاهدوز قائم مقام سپاه یک طرف میز بودند و طرف دیگر میز تیمسار شرف خواه معاون نیروی زمینی، سرهنگ وحیدی معاون هماهنگی ستاد مشترک، سرهنگ وصالی فرمانده عملیات نیروی زمینی و سرهنگ صفاپور فرمانده عملیات ستاد مشترک قرار دارند.
ضبط صوت بزرگ کشمیری که مخصوص ضبط جلسات است، درست نزدیک رجایی و باهنر قرار می گیرد و کشمیری به معمول هر جلسه چای می ریزد و برای حاضرین می آورد و پس از گفتگوی کوتاهی با خسرو تهرانی از جلسه خارج می شود. او پیش از خروج از جلسه کیف بزرگی را که همیشه همراه دارد با پا به نزدیکی رجایی هدایت می کند.
کشمیری از ساختمان نخست وزیری خارج می شود و در میدان پاستور نزد کسانی می رود که منتظر او هستند تا دبیر شورای امنیت را به یک نقطه امن انتقال دهند. همزمان صدای انفجار شدیدی منطقه را می لرزاند. مطابق نظر کارشناسان بمب از نوع خاص «تخریبی-آتشزا» بوده که از حدود ۲ پوند تی- ان- تی و مقداری منیزیم تشکیل و در یک کیف دستی جاسازی شده بوده.
پس از گذشت سی و چند سال از این ماجرا آخرین خبری که از کشمیری به دست آمد این بود که او و محمدرضا کلاهی صمدی (عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی) هنگام خوردن غذا در رستورانی در شهر کلن و هنگام رانندگی در شهر هامبورگ آلمان مشاهده شده اند. اما به دنبال انتشار خبر سردار منتظر المهدی برخی گمانه زنی ها از دستگیری مسعود کشمیری خبر دادند.
کشمیری یا عطریانفر!
از سمت راست: مسعود کشمیری و محمد رضا کلاهی
کشمیری دستگیر شد!
در همین زمینه امروز روزنامه شرق در گزارشی نوشت: «روز گذشته خبری منتشر شد که پیشینه آن به حدود ٣۵ سال قبل برمیگشت؛ سردار منتظرالمهدی، سخنگوی نیروی انتظامی، در میان مباحث مختلفی که در کنفرانس خبری خود مطرح کرد، از دستگیری عامل انفجار دفتر نخستوزیری جمهوری اسلامی ایران در کشور آلبانی خبر داد. پس از سقوط صدام، منافقین که سالها در پناه حکومت او در عراق میزیستند، مجبور به ترک این کشور شدند. در سالهای اخیر آنها مجبور شدند به کشورهای دیگر بروند اما جایی را نیافتند که آنان را به صورت گروهی بپذیرد. دراینمیان چندسال پیش دولت آلبانی اعلام کرد در چند مرحله تعدادی از اعضای این گروه را برای اعطای پناهندگی میپذیرد. در نهایت چند گروه از منافقین که تعدادشان به حدود ٣٠٠ نفر میرسید به این کشور رفتند. به احتمال بسیار زیاد منظور منتظرالمهدی کسی جز مسعود کشمیری نیست. هشتم شهریور ١٣۶٠ دفتر نخستوزیری منفجر شد و طی آن رئیسجمهوری و نخستوزیر وقت (محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر) به شهادت رسیدند. مسعود کشمیری، مظنون اصلی انفجار در دفتر نخستوزیری جمهوری اسلامی، از اعضای سازمان منافقین بود که توانسته بود تا سطح جانشین دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران به یکی از حساسترین ارکان امنیتی و تصمیمگیری کشور نفوذ کند.»
در حالی که خبرهای غیررسمی منتشر شده از دستگیری کشمیری حکایت دارد اما شنیده ها حاکی از آن است که فرد دستگیر شده زهره عطریانفر، عضو باند کشمیری است و نه خود کشمیری.
زهره عطریانفر کیست؟
زهره عطریانفر (خواهر محمد عطریان فر از اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی) از اعضای ارشد سازمان منافقین است که هم اکنون تشکیلات نظامی این سازمان را رهبری می کند. جواد قدیری شوهر اول زهره عطریانفر بوده است. قدیری که از اعضای باند خسرو تهرانی و کشمیری بوده، در ابتدای انقلاب از سوی سازمان مجاهدین مامور نفوذ در نهاد های امنیتی می شود و در ترور مقام معظم رهبری در ۶ تیر سال ۱۳۶۰ دست داشتهاست.
به هر حال باید تا روزهای آینده و روشن شدن ابعاد این ماجرا و اطلاعرسانی نهادهای مسئول منتظر ماند تا مشخص شود بلاخره معمای انفجار ۸ شهریور نخست وزیری حل خواهد شد.
(پایان)
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/fa/index.php?mod=view&id=10252
هفت تیر، سی سال پس از بمب گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی
(مجتبی واحدی و مسعود خدابنده در برنامه افق، صدای امریکا)
.
برنامه افق، تلویزیون صدای امریکا، بیست و هشتم ژوئن ۲۰۱۱
http://www.voanews.com/persian/programs/tv/113209144.html
لینک جهت دانلود (صد مگا بایت، سی دقیقه)
همین ویدئو در یو تیوب:
VOA interviews MassoudKhodabandeh, Mojtaba Vahedin (June 28, 2011)
* * *
مسعود و مریم رجوی زهره قائمی مسئول ترور شهید صیاد شیرازی را به همراه دیگران در قرارگاه اشرف باقی گذاشتند تا کشته شوند
زهره قائمی بصورتی مشکوک در کنار بیش از پنجاه تن دیگر در قرارگاه اشرف به ضرب گلوله گشته شد. رجوی هنوز اجازه دسترسی و تحقیق از ۴۲ تن باقی مانده از این واقعه را نمی دهد
سازمان ملل در مورد نقش رجوی در کشتار ۵۳ تن از قربانیان مجاهدین خلق در کمپ اشرف تحقیق کند
مافیای آلبانی در تدارک ویزا و همکاری نزدیک تر با رجوی
مسعود خدابنده: آیا آلبانی میتواند به تعهداتش عمل نماید و مانع هجوم تروریست ها به داخل اروپا گردد؟
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=25092
برادران ما در شورای ملی مقاومت
باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از العربیه سعودی، سیزدهم می ۲۰۱۶:… افسر ارتش آزاد سوریه در گفتگو با رسانه سعودی العربیه درباره همکاری و هماهنگی با گروهک تروریستی منافقین ادعا کرد: “این همکاری با هدف کسب اطلاعات دقیق صورت گرفت. برادران ما در شورای ملی مقاومت درباره حضور ارتش ایران در منطقه “سفیره” حلب اطلاعاتی را به ما دادند. پس از بررسی و تطبیق اطلاعات مشخص شد که این خبر درست است.” …
از قلاده های طلائی صدام تا قلاده های چرمی تل آویو
پایکوبی مجاهدین بخاطر شهادت غواصان ایرانی (رجوی: این کارناوال استخوان بود)
تیمسار مسعود رجوی،همسرش و آقای خزایی گماشته اش
برادران ما در شورای ملی مقاومت
گزافهگویی گروهک منافقین درباره خان طومان/ همکاری منافقین با تروریست های مخالف دولت اسد
گروهک منافقین و تروریستهای سوری درباره خان طومان یک گزارش مشترک ضد ایرانی منتشر کردند.
به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از شبکه سعودی العربیه، گروهک تروریستی منافقین با مشارکت ارتش آزاد سوریه (یکی از گروه های مسلح مخالفان این کشور) یک گزارش مشترک از وقایع پیش آمده در “خان طومان” منتشر کردند.
سرکردگان این گروه های تروریستی در گزارش واهی خود مدعی شدند: “حمله به حلب با نقشه ایران انجام شده است. ایران از مدت ها قبل برای این موضوع برنامه ریزی کرده بود. هیچ نیروی ارتش سوریه در این منطقه حضور نداشت. “
در ادامه این گزارش که آشکارا ادعای پیشین را در خصوص حضور نداشتن ارتش سوریه در حلب نقض می کند، ادعا شد: “نیروهای هوایی ارتش سوریه به همراه ارتش روسیه از دو هفته پیش حملات وسیعی را در این منطقه آغاز کردند. در این حملات صدها غیر نظامی بیگناه کشته شدند. هدف از اجرای این عملیات آماده سازی زمینه برای سپاه پاسداران ایران بود.”
سرلشگر “مثقال نعیمی” –افسر و مشاور ارتش آزاد سوریه” نیز در گفتگو با رسانه سعودی العربیه مدعی شد: “ارتش معارضان مانع از پیشروی ایران به سوی شهر حمیره شدند.”
وی درباره همکاری و هماهنگی با گروهک تروریستی منافقین ادعا کرد: “این همکاری با هدف کسب اطلاعات دقیق صورت گرفت. برادران ما در شورای ملی مقاومت درباره حضور ارتش ایران در منطقه “سفیره” حلب اطلاعاتی را به ما دادند. پس از بررسی و تطبیق اطلاعات مشخص شد که این خبر درست است.”
انتهای پیام/
***
همچنین:
تبعیض کینه توزانه مریم و مسعود رجوی در رابطه با قربانیان «از مهین افضلی ها تا میرزا آقا پاک نیت»


