میر باقر صداقی، ایران ستارگان، سوئیس، نوزدهم آوریل 2016:… کاظم رجوی پس از 1ـ2 سال برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، فعالیت میکرد. من هم برای مسافرتی به سوئیس رفته بودم و از طرف ساواک کاری داشتم و 8-9 سال هم از سابقه من در ساواک میگذشت. حوالی سال 1347 بود و خواستم که کاظم رجوی را ملاقات کنم که مثلا ببینم چه کاری میتوانم دربارة او انجام بدهم. به کاظم …
بتول سلطانی: ۳۰ فروردین ۱۳۵۱، یادآور چهل و چهارمین سال خیانت مسعود رجوی به بنیاگذاران سازمان
چرا مسعود رجوی در 30 فروردین 1350 همراه با اعضای مرکزیت مجاهدین اعدام نشد
در تابستان 68 وقتی مریم رجوی بعنوان مسئول اول سازمان معرفی شد مسعود رجوی یک نگرانی بزرگ داشت مسعود در سالن اجتماعات اشرف نگرانیش را از طریق مریم رجوی بیان کرد در آن تابستان گرم کاظم رجوی به عراق آمده بود در وسط متینگ مریم کاظم را مخاطب قرار داد و از او خواهش کرد تا بالای سن رفته و در حمایت از مسعود رجوی و دادن گزارش به خلق قهرمان در کتابی مستند اقداماتی که باعث نجات مسعود رجوی از اعدام شده را به خلق قهرمان گزارش کند در گزارش سازمان آمده است :
مسعود رجوی ابتدا به اعدام محکوم شد. برادر او دکتر کاظم رجوی که استاد حقوق در دانشگاه ژنو بود فعالیت گسترده ای برای نجات جان برادرش و سایر مجاهدینی که به اعدام محکوم شده بودند شروع کرد که با توجه به روابط دولت سوئیس با شاه و سفر تفریحی شاه به سوئیس، فعالیتهای دکتر کاظم رجوی مؤثر واقع شد و حکم اعدام مسعود رجوی به حبس ابد تبدیل شد. مسعود رجوی طی ۷ سالی که در زندان بود به طور مداوم تحت شکنجه و آزار ساواک بود ولی به رغم همه فشارها او توانست رهبری سازمان را به دست بگیرد و سازمان را بعد از ضربه سنگین شهریور ۵۰ که بخش عظیمی از مجاهدین دستگیر شده بودند بازسازی کند. وی در سیام دیماه ۱۳۵۷ به همراه آخرین گروه از زندانیان سیاسی آزاد شد.
گویند به روباه گفتند شاهدت کیه , گفت دمم حال روایت دیگری از علت اعدام نشدن مسعود رجوی از زبان شکنجه گر,در دامگه حادثه , گویایترین سند خیانت مسعود رجوی به بنیانگذاران وخلق قهرمان ایران ونشانی از نفسهای حرام مسعود رجوی .
روایت شکنجهگر ساواک از چگونگی اعدام نشدن مسعود رجوی
کتاب «در دامگه حادثه»، به بررسی علل و عوامل فروپاشی حکومت شاهنشاهی میپردازد. این کتاب روایت مستندی است که عرفان قانعیفرد، گفتگویی با پرویز ثابتی؛ مدیر امنیت داخلی ساواک و از شکنجهگران معروف رژیم پهلوی، انجام داده است. «در دامگه حادثه» سال 1390 در لسآنجلس منتشر شد.
با توجه به اینکه در خاطرهنویسیها و گفتگوها، فرد خاطره گو و طرف گفتگو، سعی در تطهیر گذشتة خود دارند. در مطالعة این کتاب نیز باید توجه داشت که افرادی نظیر پرویز ثابتی، به دلیل داشتن گذشتهای نه چندان افتخارآمیز، سعی دارند که فعالیتها و اقداماتشان را توجیه و تفسیر کنند تا بتوانند با مخاطب خود ارتباط برقرار کنند. به همین دلیل است که در مطالعه و استفاده از این کتاب باید تأمل و کنجکاوی نقادانهای را سرلوحه کار قرار داد. با توجه به این نکته، اکنون به قسمتی از کتاب که چگونگی اعدامنشدن مسعود رجوی را روایت میکند، اشارهای کوتاه میشود. کمترین فایدهاش روایتی است که میتوان از یک فرد مسئول ساواک شنید.
قرار بود داستان مسعود رجوی را تعریف کنید.
رجوی در شهریور 1350 دستگیر شد و جزو 10 نفری بود که محکوم به اعدام شده بود. برادر مسعود، یعنی کاظم رجوی را من میشناختم… در سال 1336 باهم به مدت 1 ماه برای استخدام در آموزش و پرورش دورهای را طی کردیم و باهم آشنا شدیم.
کاظم رجوی پس از 1ـ2 سال برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، فعالیت میکرد. من هم برای مسافرتی به سوئیس رفته بودم و از طرف ساواک کاری داشتم و 8-9 سال هم از سابقه من در ساواک میگذشت. حوالی سال 1347 بود و خواستم که کاظم رجوی را ملاقات کنم که مثلا ببینم چه کاری میتوانم دربارة او انجام بدهم. به کاظم تلفن زدم و گفتم که: «مرا یادت هست؟»، گفت: «بله! کجا هستید؟ و همدیگر را ببینیم» و رفتیم و همدیگر را دیدیم. از او پرسیدم: «اینجا چه میکنی؟»، البته میدانستم و پروندهاش را مطالعه کرده بودم. به هرحال دیدم که خیلی هم سفت و سخت نیست و فقط یک انتقادهایی از شاه دارد، ولی زیاد مهم نیست… مسلما در آن موقع، هنوز نمیدانست که برادرش (مسعود) در شبکه مجاهدین خلق، فعالیت دارد. از من پرسید که شما چه میکنید؟ من هم گفتم که: «در نخست وزیری هستم»، گفت: «همان ساواک؟» من هم صراحتا گفتم: «بله!» گفت که: «خوب اینجا در سوئیس، چه میکنی؟»… خلاصه در حین گفتگو دیدم که دُمَش سست است و به عنوان نمایندگی ساواک در آنجا استخدامش کردم و به نماینده ساواک در ژنو، تحویلش دادم و ماهی 1000 فرانک سوئیس هم برایش حقوق گذاشتیم و مأمور ما شد و گزارشات برای ما میفرستاد.
تا اینکه سال 1350 که برادرش (مسعود) دستگیر شد، کاظم، فوری نامه نوشت و تلفن زد که: «آقا! دستم به دامنت، برادرم را نجات بدهید!» و من هم گفتم که: «ببینم چه کاری میتوانیم بکنیم و بعد مسعود، محکوم به اعدام شد. کاظم جاهای مختلفی هم میرفت و ضمن اینکه به من متوسل میشد، میرفت مثلا ژان پل سارتر را هم میدید که علیه اعدامها، کاری بکند و مسعود اعدام نشود. من یک گزارشی درست کردم که برادرش برای ساواک، این کارها و خدمات را کرده و مسعود رجوی را یک درجه تخفیف بدهیم»، شاه هم موافقت کرد و یک درجه تخفیف داده شد و مسعود رجوی اعدام نشد.
فکر کنم که تا حدی توانستید که مسعود را به ساواک جذب کنید؛ البته خودش منکر این قضیه است.
نه! در بازجوییها، نسبتا همکاری کرد و آرام بود. خبر یک درجه تخفیف را که دادیم به روزنامهها، نوشتیم که این 10 نفر محکوم به اعدام شدند و مسعود رجوی به علت اینکه در جریان بازجویی با ما همکاری کرده است، شامل یک درجه تخفیف شده است.
در واقع او را تخریب و بیاعتبار کردید.
بله! آن وقت در زندان معترض شده بود که: «نخیر، من چه همکاری داشتهام؟»، درحالیکه همکاری کرده بود، در بازجوییها، خیلی آدمها را معرفی کرده بود و جمهوری اسلامی هم چند سال پیش، بازجوییهایش را منتشر کرده بود. در زندان، گاهی زندانیها شلوغ میکردند، او میرفت و میگفت که شلوغ نکنید، درحالیکه مخفیانه فعالیتش را داخل زندان میکرد و تنها کسی بود که از همان گروه اول مانده بود و نتیجتا اتوماتیک، رهبر شده بود.
شاپور بختیار در کتابش از قول احمد میرفندرسکی (سفیر ایران در مسکو) نوشته است که: «کاسیگین برای اعدام رجوی، واسطه شده و دائما درباره رجوی با من حرف زده است.» میرفندرسکی گاهی با کاسیگین تختهنرد بازی میکرده اما این داستان که روسها واسطه شدهاند برای آزادی رجوی، ابدا درست نیست… متأسفانه یا خوشبختانه من واسطه شدم برای آزادی و زنده ماندن رجوی. [….]
البته مجاهدین خلق با شوروی تماس داشتند.
بله داشتند، ولی نه سر آن جریان! ارتباط آنها برقرار شده بود، بعد از انقلاب هم سعادتی که با شهرام، از زندان شهربانی ساری فرار کرده بود با KGB کار میکرد که دستگیر و اعدام شد. ارتباط با KGB در اروپا هم برقرار بود.
وقتی به حضرات آمریکایی میگفتیم، که: «اینها باKGB تماس دارند»، میگفتند: «نه!» و باورشان نمیشد. همان وقت که وحید افراخته را از مجاهدین دستگیر کردیم که 2 تا افسر آمریکایی (ترنر و شفرز) را کشته بودند و وحید افراخته یکی از آن ضاربین بود، شخصا در بازجویی به ترور، شفرز و ترنر اعتراف و گفته بود اسناد همه آنها را فرستادیم فرانسه و در سفارت شوروی به روسها در پاریس تحویل دادیم. ارتباطشان از آن وقت برقرار شده بود. چریکهای فدایی خلق هم ارتباطشان برقرار بود کما اینکه حسن ماسالی در کتابش درباره ارتباط KGB با چریکهای فدایی خلق، اعترافاتی کرده است.(1)
پایان
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=24583
یادی از نوح مجدّم یکی از قربانیان سر به نیست شده فرقه رجوی
میر باقر صداقی، ایران ستارگان، سوئیس، سیزدهم آوریل ۲۰۱۶:… زمانیکه نوح در مقر ۳۵ ناپدید شد من برای آموزش پانسیون شده بودم دوره آموزش تمام شد برگشتم به یگان در همان روز اول نبود نوح را احساس کردم چند ین روز همه بچه ها از نبود نوح متناقض بودند همه از همدیگر سئوال میکردند نوح کجاست چرا دیگر اورا نمی بینند در محفل های بین بچه ها همه از نبود نوح ابراز نگرانی میکردند تا اینکه سازمان متوجه شد مخفی کاری …
حاج مسعود رجوی تولید شکنجه گر هم در راستای سرنگونی آخوندهای دجال بود؟
یادی از نوح مجدّم یکی از قربانیان سر به نیست شده فرقه رجوی
نوح را اولین بار در قرارگاه پنجم در مقر ۳۵ دیدم بسیار خون گرم و مهربان بود همه بچه ها دوستش داشتند با لحجه شیرین جنوبی صحبت میکرد دلی ساده و پاک داشت نوح بخاطر پاکی دلش نزد همه بچه عزیز و شیرین بود با همه شوخ طبع بود نوح تحت مسئولیت محسن حمزلوئیان در ترابری در قسمت شارژباتری خودرو کار میکرد آنزمان فرمانده شواری رهبری ترابری و صنفی با خانمی به اسم مریم بود مریم همان زنی بود که در تصادفی بین واز و آیفا در خیابان ۴۰۰ اشرف باعث چپ شدن آیفای حسن …. شد و در این تصادف سر جهانبخش زیر کابین آیفا له شد و در جا کشته شد بعد از این حادثه این خانم بدون اینکه در دادگاهی محاکمه شود به مسئولیتش که همانا فرماندهی تدارکات مقر سی وپنج که شامل صنفی و ترابری و تی ان بود ادامه داد.
برخلاف اینکه نوح با همه مهربان بود و به همه بچه ها مثل خودش بعنوان یک قربانی نگاه میکرد با خانم مریم رابطه خوبی نداشت هزاران بار من و تمامی بچه ها شاهد این بودیم که این خانم به فرمان مهری علی قلی فرمانده کل مقر ۳۵ از قرارگاه پنجم با نوح بد رفتاری میکند
مهری علی قلی( قاتل فرمان جوان کرد ایرانی )
اما نوح یکی از ناراضیانی بود که هیچوقت از شکنجه های روحی و جسمی شورای رهبری در نشستهای عملیات جاری انتقادی خم به ابرو نیاورد همیشه از خودش و همه بچه هائیکه تحت ستم فرقه رجوی بودند در نشستهای عملیات جاری دفاع میکرد روحیه تهاجمی و سرشار نوح در دفاع از بچه ها خشم شورای رهبری زن و مخصوصا خانم مهری علی قلی را در آورده بود این خانم که بخاطر خونخواری به فرماندهی مقر ۳۵ رسیده بود زیر دست خونخوار دیگری به اسم خانم زهره قائمی بود زهره قائمی همان زنی بود که در عملیات شرهانی دستور سر به نیست کردن محمد علی آبادیان را داده بود تا محمد علی زنده اسیر نشود شاید مازیار آنزمان به فرمان زهره به زور قرص سیانور را زیر دهان محمد علی شکانده باشد .
رده تشکیلاتی نوح مجدم ام جدید بود( ام رده بالاتر از عضویت است ) اما بدلیل اینکه زیر بار زورگوئیهای شورای رهبری زن نمیرفت او را بیشتر مواقع با لایه های عضو و کاندید عضو نشست میفرستادند خیلی وقتها من از دهان شورای رهبری زن مقر ۳۵ شنیده بودم که نوح با این ایستادگی در نشستهای عملیات جاری و انتقادی باعث بد آموزی دیگران میشود از اینرو کینه شورای رهبری مقر ۳۵ از نوح قابل وصف نبود تقریبا نوح با همه محفل داشت و درهر محفلی سازمان را از بالا تا پائین می شست .
زمانیکه نوح در مقر ۳۵ ناپدید شد من برای آموزش پانسیون شده بودم دوره آموزش تمام شد برگشتم به یگان در همان روز اول نبود نوح را احساس کردم چند ین روز همه بچه ها از نبود نوح متناقض بودند همه از همدیگر سئوال میکردند نوح کجاست چرا دیگر اورا نمی بینند در محفل های بین بچه ها همه از نبود نوح ابراز نگرانی میکردند تا اینکه سازمان متوجه شد مخفی کاری دیگر جواب ندارد و در تابلوی بولتن سالن غذا خوری نوشتند که نوح در ماموریت داخله شهید شده است در حالیکه همه میدانستند نوح بدلیل کم سوادی هیچ آموزش نظامی خاصی را ندیده است و طبق سیاق ثابت آموزشهای عملیاتی حداقل باید یکسال آموزش ببیند تا سازمان او را سر مرز بفرستد .
حتی شهادت نوح مجدم را سازمان برخلاف عرف معمول همیشه که بعد از هرعملیات و هر شهیدی در رادیو صدای مجاهد با بوق کرنامیگفت پخش نکرد مرگ نوح مجدّم را سازمان بدون سر وصدا به فراموشی سپارد بدلیل خفقان نشستهای عملیات جاری و شستشوی مغزی نوح از خاطره ها محو شد حتی سازمان حاضر نشد در مزار مروارید قرارگاه اشرف سنگ یادبودی به یاد نوح مجدّم بنا کند همیشه در سازمان رسم بود وقتی کسی شهید میشد و جسدش به اشرف برنمیگشت برایش در مزار مروارید سنگ یادبودی میگذاشتند و اسمش را روی سنگ یادبود مینوشتند .
حتی در لیست به اصطلاح شهدای سازمان هم اسمی از نوح مجدّم نیست بله حاج مسعود راست گفته بود طعمه نداریم هر که از ما نیست بر ماست پس خونش مباح است هنوز لحن نجف کریمی شکنجه گر سازمان بعد از سقوط صدام حسین از یادم نمیرود که در نشستهای عملیات جاری میگفت شما بد موقع گیر سازمان افتادید سازمان دستش بسته است وعلی بهتان نشان میداد چند مرد حالج هستید .
سال ۱۳۷۷ سال فوت نوح مجدّم و فرمان در مقر ۳۵ از قرارگاه پنجم هست , شاید روزی محسن حمزلوئیان فرمانده ترابری مقر ۳۵ بتواند اطلاعات بیشتری در باره ناپدید شدن و مرگ نوح مجدّم به دنیا بگوید چون زمان ناپدید شدن محسن حمزلوئیان مسئول مستقیم نوح مجدّم بود . طبق سیاق ثابت سازمان وقتی کسی را به جائی میفرستاد از طریق فرمانده مستقیم ابلاغ ماموریت میشد .
خدا رحمت کند نوح مجدّم و فرمان را
میر باقر صداقی سیزده آوریل دوهزاروشانزده سوئیس
***
نامه زهرا اشرفخانی ( التفات ) به پسرش میر واقف صداقی در آلبانی
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=24186
مجاهدین بی بوته سیاسی و دزدی که به کاهدان زد
میر باقر صداقی، ایران ستارگان، سوئیس، پانزدهم مارس ۲۰۱۶:… مسعود رجوی با تکیه بر کلت اهدائی صدام حسین قمپز در میکرد که من آنم که رستم بود پهلوان شاید بیچاره هنوز طبق تحلیلهای غلطی که داشت باور داشت که آمریکا به عراق حمله نخواهد کرد و او مجبور نخواهد شد روزی دامن پوشیده و از تمامی شعارهای انقلابی سرکوچه کمین مجاهد پر کینه عقب نشینی کرده شکر بخورد و سیاست موازی با سیاست جنگ طلبانه پنتاگون …
فرقه رجوی ورشکسته در سیاست و استراتژی
مجاهدین بی بوته سیاسی و دزدی که به کاهدان زد
باز مجاهدین در سایت آفتابکاران در مقاله ای با تیتر اثبات دست داشتن رژیم در یازدهم سپتامبر و عقبه ”کم پیدا“ی آن درمزدوری و وطن فروشی سنگ تمام گذاشتند گویا هر چه آلام مردم ایران بخاطر زورگوئی و اعمال غیر قانونی دولتهای بزرگ بیشترمیشود مجاهدین خوشحالتر به خود میبالند و مفتخرند شاید بهتر بود مجاهدین در شیادی خود شیطان را هم درس میداد هنوز قهقهه های مستانه مسعود رجوی در قرارگاه باقرزاده در پروسه نشستهای طعمه از یاد نرفته که در جشن بزرگی که به مناسبت فرو ریختن برجهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک تدارک دیده بود میگفت آمپریالیسم و ببر کاغذی کجایش را دیده تازه این یعنی انفجار برجهای دوقلو کار اسلام ارتجاعی است وای به روزیکه اسلام انقلابی مجاهدین وارد عمل شود
مسعود رجوی با تکیه بر کلت اهدائی صدام حسین قمپز در میکرد که من آنم که رستم بود پهلوان شاید بیچاره هنوز طبق تحلیلهای غلطی که داشت باور داشت که آمریکا به عراق حمله نخواهد کرد و او مجبور نخواهد شد روزی دامن پوشیده و از تمامی شعارهای انقلابی سرکوچه کمین مجاهد پر کینه عقب نشینی کرده شکر بخورد و سیاست موازی با سیاست جنگ طلبانه پنتاگون در عراق را پیشه کند همکاری مسعود رجوی با صدام حسین و نقش جاسوسی مجاهدین در عراق بعنوان ستون پنجمی مثل داستان دزدی که به کاهدان زد است متاسفانه مسعود رجوی بعد از صدام حسین از این سیاست واستراتژی دست برنداشته است و امروز گرفتار نئو محافظه کاران جنگ طلب شده است مسعود رجوی فکر میکند هر جور شده باید شعله های جنگ بین ایران و آمریکا را برافروخت از اینرو هر بلغوری که مزه جنگ میدهد را با وسواس , به به و چه چه زدن دنبال میکند حال به متن مقاله مسعود رجوی در سایت آفتابکاران میپردازیم در حالیکه همگان میدانیم ایران هیچ نقشی در حوادث یازدهم سپتامبر نداشت و دنیا گواه آن هست :
سه چهار سال پیش که فرستادگان خامنهای دور از چشم گماشته چموشش احمدینژاد، به سلطان نشین عمان میرفتند تا با مقامات آمریکایی روی توافق اتمی به توافق! برسند، اولین مشکلشان این بود که:
اگر اتمی را بدهیم،
شما ها واقعاً ”پول “ها را میدهید؟ یا نه؟
گزینه نظامی را از روی میز جمع میکنید یا نه؟
دست از تحریم بر میدارید یا نه؟
و یکی دو نکته دیگر که محرمانه ماند و…
بالاخره دو طرف روی توافق، به توافق رسیدند و ”برجام “ امضا شد،
اتمیرفت، اما ”پول“ ها!
خرج دررفته بیشتر از هفت هشت میلیارد دلارش به تهران نرسید، بقیه اش؟ ؟ ؟
گزینه نظامی هم، گرچه سایهاش از سر بعضیها کم شد، اما در ”اصول “ منتفی نشد! و هنوز گاهی اوقات صدایش به گوش میرسد.
تحریمها هم فقط همانهایی که مربوط به ماجرای اتمی بود، لغو شدند، بقیهاش که مربوط به صدور تروریسم و… بود، کماکان بقوت خود باقی ماندند.
و حالا این وسط یکمرتبه خبر میرسد که:
چون رژیم نتوانسته بیگناهی خود در واقعه ۱۱سپتامبر را، آن هم در محضر قضاییه آمریکا ثابت کند، لذا توسط فلان دادگاه آمریکایی، ا لبته باز هم بهصورت ”ناغافل“ ! ده و نیم میلیارد دلار جریمه شده!
حالا شما حساب کنید حال و روز ”آقا “ ! را که نه جواب باند خودش را میتواند بدهد و نه میتواند به سربازان شجاع عرصه دیپلوماتیکش! حرفی بزند.
تازه جریمه ده و نیم میلیارد دلاری به جهنم،
با این پرونده که: توی داستان ۱۱سپتامبر هم نقش داشته و اتهامش با ظرافت تمام! در ”جوف “ جریمه کذایی ”جاسازی“ شده، چه کار کند؟
”اتهامی“ که با بریدن جریمه نقدی، حالا بهطور اتوماتیک به منزلت یک ”جرم “ نان و آبدار! هم ارتقاء درجه پیدا کرده!
راسته که میگن، تروریسم آخر و عاقبت نداره
سفسطه مجاهدین در این نوشتار حماقت بی شرمانه بیش نیست حکم یک دادگاه در آمریکا چیزی را تعیین و تکلیف نخواهد کرد مهم آن بود که بعد از توافق اتمی و برجام گره انزوای ایران و تحریمها برداشته شود .بله راه حل نظامی کنار رفت به زعم مجاهدین باید گفت اگر آمریکا توان جنگ با ایران را داشت حتما اینکار را تا به امروز کرده بود دیگر هیچ نیازی به مذاکره نبود بی شک سیاستمداران آمریکائی میلیونها بار در تحلیل و سیاست خارجی توانمند تر از این کوتوله سیاسی ( مسعود رجوی) هستند اما خوبی این نوشته ها تنها در این است که ماهیت ضد ایرانی و ضدم مردمی این فرقه را به نمایش میگذارد .
میر باقر صداقی سوئیس
***
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=23826
بیگانه پرستی مجاهدین خلق و افتخارمجاهدین به این بیگانه پرستی
میر باقر صداقی، ایران ستارگان، بیست و چهارم فوریه ۲۰۱۶:… کردهای سوریه طی چند روز اخیر توانستند با پیشروی در شمال حلب برخی مناطق را از دست تروریستهای جبههالنصره و داعش خارج کنند. پروگاندای ( پروپاگاندای) مجاهدین مسعود رجوی طبق معمول برخلاف انسانیت و شرف انسانی است. مسعود باز بی مهابا مدارج چاکری را طی میکند مجاهدین در سایتهایش اوج رذالت و پستی را با نمایش میگذارد تا شاید ارباب پسند شوند …
Massoud Khodabandh, Huffington post Nov. 2015:
Syrian Negotiations Won’t Provide One Winner But Will Ensure Violence Is Absolute Loser
(مذاکرات سوریه برنده مطلق ندارد ولی بازنده مطلق آن تروریستها هستند)
بیگانه پرستی مجاهدین خلق و افتخارمجاهدین به این بیگانه پرستی
در معیار, یک سازمان یا گروه یا جنبش انقلابی به استقلال عمل لحاظ میشود اعتماد تودها وخلق ناشی از وطن پرستی ومیهن پرستی است هر چقدر این میهن پرستی کفه سنگینتری داشته باشتد تکیه خلق و توده ها به گروه , جنبش و یا سازمان انقلابی عمیقتر و پیوند ناگسستنی پیدا میکند اما متاسفانه در پرونده قماش سازمان مجاهدین کفه سنگین وابستگی , اتکا به بیگانه , جاسوسی و نقش ستون پنجمی , وطن فروشی و بیگانه پرستی موج میزند صفحات سایتهای وابسته به این فرقه مافیائی ملغمه ای چندش آور از سیاست تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان مسعود رجوی است .
در چند روز اخیر وزارت خارجه سوریه با ارسال نامه های جداگانه به شورای امنیت و سر مُنشی سازمان ملل از ترکیه به علت دخالت در امور این کشور و مانع تراشی در حل سیاسی بحران سوریه شکایت کرد وزارت خارجه در این نامه ها تاکید کرد دولت ترکیه به برخی گروه های مخالف نظام سوریه اعمال فشار میکند تا با برنامه سیاسی حل بحران مخالفت کنند و اراضی خود را هم به مکان آموزش گروه های مسلح تروریست به ویژه القاعده تبدیل کرده است در جنگ سوریه تمامی بنگاه های خبری غربی و شرقی اعتراف میکنند که نیروهای مسلح درگیر در جنگ سوریه از دولتهای خارجی از جمله عربستان , ترکیه و….تغذیه میشوند و این امری پوشیده نیست جنگ در سوریه ناشی از جنگ قدرت منطقه ای کشورهای ذی نفع است تمامی درگیرهای سوریه هیچ ربطی به انقلاب و انقلابیگری ندارد شعار تروریستهای حامی ترکیه و عربستان از روز اول فرقه گرایانه بود با این مضمون شیعه تابوت , مسیحی لبنان ( یعنی باید همه شیعیان را کُشت و در تابوت گذاشت ومسحیان را به لبنان فرستاد. فرستادن مسحیها به لبنان بخاطر انسان دوستی نیست بلکه بخاطرمزدوری و سگ با وفا بودن است)
در این چند خبرزیر به گواه میتوان دید جنگ در سوریه راه حل نظامی ندارد این جنگ از اول باطل بوده در خدمت استعمار است هر چه زود باید تمام شود دولتهای درگیر باید مردم سوریه را بحال خود بگذارند تا در مورد آینده خود, خود تصمیم بگیرند .
ترکیه روز گذشته (شنبه) از شبهنظامیان کرد سوریه خواست تا از نواحی که در شمال حلب طی روزهای اخیر به تصرف خود درآوردهاند، عقبنشینی کنند.
گلولهباران نظامیان ترکیه، یک پایگاه هوایی و چند موقعیت دیگر که تحت کنترل نیروهای کرد سوریه در شمال این کشور است را هدف قرار گرفته است.
کردهای سوریه طی چند روز اخیر توانستند با پیشروی در شمال حلب برخی مناطق را از دست تروریستهای جبههالنصره و داعش خارج کنند.
پروگاندای ( پروپاگاندای) مجاهدین مسعود رجوی طبق معمول برخلاف انسانیت و شرف انسانی است. مسعود باز بی مهابا مدارج چاکری را طی میکند مجاهدین در سایتهایش اوج رذالت و پستی را با نمایش میگذارد تا شاید ارباب پسند شوند نگاهی به سایت آفتابکاران میکنیم .
شهر حلب با این بزرگی برای بشریت به قدر کوبانی ۲۰ هزار نفری ارزش ندارد و عکس یادگاری فرمانده تروریستهای سوریه در گردان سلطان احمد زیر بیرق بیگانه مجاهدین در این خبر چون ارتش سوریه در حلب تروریستها را به محاصره در آورده است در نگرانی مطلق میگوید بیائید حلب را با خاک یکسان کنید تا دولت سوریه نتواند تروریستها را شکست دهد باز در سایت آفتابکاران مجاهدین در مقاله ای به قلم محمود نیشابوری میخوانیم سوریه قهرمان گریه نکن و در متن مقاله میخوانیم .
به دلاوران و رزمندگان شجاع، سوریه که برای آزادی سرزمینشان چه جانفشانیهایی که نکردند! و چه درد و حرمانهایی که نکشیدند!. رژیم جنایتکار آخوندی، بشار، روسیه و مماشاتگران بی وجدان آتش این جنگ و ویرانی را شعله ور کردند. اما، انسانهای فدا کار سوریه بی وقفه در جنگ و ستیزند، دیری نیست که آزادی بر سریر طلایی بنشیند و دگر بار لبخند بر لبان کودکان هویدا شود…»
اما واقعیت چیست باید مردم سوریه و دنیا به مردم سوریه گریه کنند بخاطر اینکه گرفتار گروه های افراطی شدند بخاطر اینکه نمیدانند گناهشان چیست بخاطر اینکه نمیدانند گروهای تروریستی حمایت شده از طرف ترکیه و عربستان و….. غیره چه نقشه شومی برای تمدن و تاریخ آنها کشیده اند بخاطر اینکه هر روز کشته میشوند بخاطر اینکه مبارزه و انقلابیگری لوث شده است بخاطر اینکه نمیدانند چه میخواهند چه میکنند بخاطر اینکه تمامی امیدهایشان در این چهار سال گذشته ذبح شد این چهار سال گذشته برای مردم سوریه ضرر بود ضرر, در لیبی هم دیدیم با سرنگونی قذافی مردم لیبی بر سریر طلایی ننشستند و دگر بار لبخند بر لبان کودکان لیبی هویدا نشد.
حال سئوال.آیا باید باور داشت که مسعود رجوی نمیداند چه میگوید و چه مینویسد بی شک او از همه سیاسی تر است و همه چیز را قبل از اینکه بُعد اجتماعی یا اقتصادی یا ایدئولوژیک و غیره داشته باشد را سیاسی کرده و از بُعد سیاسی به موضوع نگاه میکند مسعود در شارلاتانیزم ختم روزگار است بی شک مسعود رجوی تابلوی شوم سوریه را دیده است و خوب میداند بازنده جنگ در سوریه تنها مردم سوریه هستند و این جنگ پیروزی ندارد و اگر هم پیروزی داشته باشد مردم سوریه نخواهند بود مسعود رجوی تلاش میکند که پیروز احتمالی این جنگ باشد اما نه پیروز مستقیم بلکه چاکر و نوکردوم طرف پیروز جنگ . آخه مسعود رجوی سالهاست به بیگانه پرستی و مزدوری اعتیاد پیدا کرده است آخه مسعود رجوی بدون ارباب کسی نیست نوچه این و آن شدند مرام مسعود رجوی است خلاصه بگم مسعود از اینکه نوچه این و آن بشه کیف میکنه و حال . شیفتم شد
میر باقر صداقی بیست و سوم فوریه دوهزاروشانزده سوئیس
***
هفت گناه مجاهدین خلق فرقه رجوی (پشت صحنه ستون پنجم استخبارات عراق در زمان جنگ)
***
همچنین:
تفاهم اتمی و آینده تاریک برای فرقه رجوی (عاقبت رجوی سناریویی همچون اوجلان یا ریگی؟)




