حنیف حیدر نژاد، کیهان لندن، دوم مارس 2019:… سازمان مجاهدین خلق در مورد سانسور صحنههای سکسی و بوسیدن زن و مرد در فیلمها به مجله اشپیگل پاسخ میدهد: مجاهدین مسلمان هستند و حق دارند که مطابق اعتقاد و فرهنگ خودشان زندگی کنند. دمکراسی تضمین میکند که افراد در مورد موضوعات مختلف، از جمله پورنوگرافی، بر اساس باور خود عمل کنند. چرا مجاهدین را به خاطر رعایت فرهنگ خودشان توبیخ میکنید و فراخوان مرگ در موردشان صادر میکنید؟
آشفته بازاری است بیا و ببین – پاسخ آقای غلامرضا شکری در رابطه با جعلیات فرقه رجوی در آلبانی
گزارش اشپیگل در مورد سازمان مجاهدین خلق در آلبانی و پاسخ مجاهدین به آن
حنیف حیدرنژاد – مجله آلمانی اشپیگل در شماره ۸ به تاریخ ۱۶ فوریه ۲۰۱۹ یک مقاله چهار صفحهای را به سازمان مجاهدین خلق، به ویژه در آلبانی اختصاص داده است. دادههای گزارش را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
مریم و مسعود رجوی در میان یگانهای مقاومت
دسته اول: طرح سوالاتی در مورد روابط درونی سازمان مجاهدین خلق، برخورد آن با ناراضیان و جداشدگان، ایجاد زندان در این تشکیلات در دهه ۹۰ میلادی در قرارگاه «اشرف» در عراق و شکنجه ناراضیان، بدرفتاری و ترور روحی ناراضیان با هدف ترساندن آنها و خودداری از جدا شدن از تشکیلات، جداسازی جنسیتی، سانسور فیلمهایی که در آن بوسهی زن و مورد نمایش داده میشود، مجبور کردن اعضا به انتقاد از خود در برابر جمع و گزارش دادن در مورد افکار و تصورات جنسی، محرومیت اعضا از دسترسی به اینترنت و تلفن و تماس و رابطه با خانواده و… این موارد با استناد به «گفتههای جداشدگان» از سازمان مجاهدین مطرح شده و اشپیگل در تنظیم جملهپردازی و به کار بردن افعال، دقت داشته تا از سوی خود قضاوتی مطرح نکند.
دسته دوم: گزارش اشپیگل در یک مورد و به نقل از «کارشناسان امنیتی» ادعا میکند که سازمان مجاهدین از اسرائیل، عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا پول دریافت میکند، بدون آنکه مشخص کند این کارشناسان امنیتی چه کسانی هستند و بدون آنکه سندی در مورد این ادعا ارائه کند.
دسته سوم: در دو مورد دیگر مجله اشپیگل در گزارش خود ادعاهایی را مطرح میکند که هیچ منبعی برای آنها به دست نمیدهد. یکی در مورد اینکه افشاگریهای سازمان مجاهدین در مورد برنامههای هسته ای جمهوری اسلامی در سال ۲۰۰۲ با کمک اطلاعاتی انجام شده که سازمان اطلاعات و امنیت اسرائیل، موساد در اختیار این سازمان قرار داد. دیگر آنکه در سال ۲۰۰۷ نیروهایی از سازمان مجاهدین، آنهم در حالی که این سازمان هنوز در لیست تروریستی قرار داشت، در صحرای نوادا و توسط نیروهای نظامیایالات متحده آمریکا آموزش دیدهاند.
ضعف و تردیدهای گزارش اشپیگل
به باور نگارنده ادعاهای دسته دوم و سوم در مقاله اشپیگل، آنهم بدون ذکر هیچ منبعی به دقت و تا حدودی به بیطرفی اشپیگل خدشه وارد میآورد. البته که این ادعاها میتواند درست باشد، اما مهم این است که در کار ژورنالیسم سیاسی با رعایت اصل بیطرفی و پرهیز از پیشداوری و قضاوت، باید از طرح مطالب غیرمستند پرهیز کرده و نباید به خواننده هیچگونه قضاوتی القا کند. چنین روشی اعتبار گفتههای مستند دیگر را هم به خطر میاندازد.
آمریکا و اتحادیه اروپا نیز این سازمان را تروریستی تلقی میکردند اما چند سال پیش آن را از فهرست سازمانهای تروریستی حذف کردند
مجله اشپیگل در مقاله خود در مورد برخی از ادعاها بطور کوتاه پاسخ یا موضع نماینده مجاهدین را که ظاهرا از وی سوال شده نیز آورده است. اگرچه اشپیگل تاکید دارد که خبرنگار آن در آلبانی موفق به دیدار با مسئولین این سازمان برای بازدید از قرارگاه مجاهدین در شمال غربی تیرانا نشده و هیچیک از مسولین سازمان مجاهدین یا «شورای ملی مقاومت» در آلبانی، پاریس و برلین به درخواستهای این مجله پاسخ ندادهاند، اما میتوانست در یک فرم مناسب بخشی از پاسخهای داده شده از سوی مجاهدین را درج کند.
در مورد ۱۵ نفر جداشدگانی که اشپیگل به آنها اشاره میکند، این گمان وجود دارد که آنها از آن دسته از جداشدگانی هستند که با «انجمن نجات» که وابسته به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است در ارتباطاند. اگرچه ممکن است فاکتهای داده شده از سوی این دسته از افراد درست باشد، اما جانبداری سیاسی این دسته از جداشدگان از جمهوری اسلامی یا حداقل عدم اعلام موضع علنی آنها علیه رژیم ایران، این تردید را تقویت میکند که ارتباط با اشپیگل کانالیزه شده بوده و منابع گزارش آن بطور گزینشی انتخاب شدهاند. در این صورت بیطرفی گزارش مورد تردید قرار میگیرد. مجله اشپیگل برای حفظ اعتبار خود باید با افراد مختلف با مواضع متفاوت گفتگو میکرد. برای پرهیز از چنین تردیدی لازم بود تا اشپیگل علاوه بر نام دو نفر که در مقاله خود آورده، اسامی منابع خود را بطور کامل اعلام میکرد.
پاسخهای مجاهدین
سازمان مجاهدین خلق در پاسخ به گزارش اشپیگل در اطلاعیهای از سوی «نمایندگی شورای ملی مقاومت در آلمان» ادعاهای مقاله اشپیگل را «دروغهای فاحش» مینامد و تاکید میکند که بازتاب مقاله اشپیگل در رسانههای حکومتی در ایران نشان از آن دارد که مقاله اشپیگل «به فرموده رژیم ایران» بوده است. این اطلاعیه تاکید دارد که «۲۵۰۰ عضو سازمان مجاهدین در آلبانی غیابا توسط رژیم ایران محکوم به اعدام شده و سوژه ترور این رژیم هستند، حالا اشپیگل هم دقیقا مانند ملایان همین افراد را با کثیفترین اتهامات به صورت غیابی محکوم میکند. این مانند صدور فتوای قتل و ترور به نظر میرسد. این اشپیگل است یا دادگاه انقلاب اسلامی!»
مسعود رجوی و ابریشم چی همسر سابق مریم طی مراسم عزاداری در پادگان اشرف؛ بغداد
پاسخ سازمان مجاهدین را میتوان اینگونه خلاصه کرد: طولانی، در مواردی بیربط به اصل موضوع، همراه با اتهام و برچسبزنی و سخنانی تکراری و کلیشهای. پاسخ سازمان مجاهدین به مجله اشپیگل آشکارا تهاجمیاست به اصل آزادی بیان و رسانهها. سازمان مجاهدین با این پاسخ به خوبی نشان میدهد تا آنجا کمظرفیت است که حتی طرح سوال یک خبرنگار، که در غالب یک مقاله تحقیقی در یک مجله معتبر چاپ شده است را نداشته و هر سوال و انتقادی را به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نسبت میدهد!
سازمان مجاهدین ناخواسته به ماهیتی اعتراف میکند که از اذعان به آن فراری است
سازمان مجاهدین خلق در همان اطلاعیه به «روشنگریها و مکاتبات نمایندگی شورا با اشپیگل در ۱۰ ماه گذشته (از مه ۲۰۱۸ تا فوریه ۲۰۱۹) و مدارک ارسالی برای این مجله» اشاره کرده و از جمله به ۱۰سوال که از سوی معاون سردبیر بخش خارجی اشپیگل برای این سازمان ارسال شده اشاره میکند. این سوالات و پاسخهای سازمان مجاهدین در بخش آلمانی وبسایت اینترنتی «شورای ملی مقاومت» منتشر شده است.
سوالات معاون سردبیر بخش خارجی اشپیگل بیشتر در مورد مناسبات درونی سازمان مجاهدین خلق است. از سوی این مجله هیچگونه اتهامی علیه سازمان مجاهدین مطرح نشده و تنها پرسیده شده که آیا این ادعاها درست است. سوالات اشپیگل از جمله در مورد چنین ادعاهایی چنین است:
عدم دسترسی آزاد اعضا سازمان مجاهدین به اینترنت، تلفن دستی، ساعت، تقویم.
خروج از قرارگاه تنها در گروههای چند نفری و با حضور یک کنترلکننده.
در دهه ۹۰ میلادی در سازمان مجاهدین خلق در عراق: وجود زندان و شکنجه و حبسهای انفرادی چند ماهه تا چند ساله.
جلوگیری از جدایی اعضا در عراق و تهدید به اینکه به نیروهای صدام حسین تحویل داده شده و به زندان منتقل میشوند.
کسانی که در آلبانی میخواهند جدا شوند برای چند هفته در قرنطینه نگهداری شده و از حضور در جمع محروم میشوند.
ممنوعیت تماس و ارتباط با خانواده، جداسازی جنسیتی و مجبور کردن اعضا به ریاضت جنسی.
مجبور کردن اعضا به انتقاد از خود در نشستهای روزانه در جمع و اینکه افکار جنسی خودشان را در جمع مطرح کنند و متهم کردن برخی از آنها به اینکه مامور دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی هستند.
کتاب و نشریات به صورت گزینشی در اختیار افراد قرار داده شده و صحنههای بوسیدن یا صحنههای سکسی در فیلمهایی که نمایش داده میشود سانسور میشوند.
بیدارباش از ساعت ۴٫۵ یا ۵ صبح و کار روزانه و خاموشی و خواب در ساعت ۱۱ شب همراه با نگهبانی.
وجود یک بخش کامپیوتری با حضور ۱۰۰۰ نفر که در آن تحت یک فرماندهی اخبار و نظرات مختلف در مورد سازمان مجاهدین پخش و انتشار داده میشود.
آیا درست است که افراد مجاهدین ماهیانه حدود ۹ یورو مقرری دریافت میکنند؟
زنان عضو سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه
در جوابیه ارسال شده به پرسشهای طرح شده از سوی اشپیگل و پس از یک مقدمه بسیار طولانی و بیربط با سوالات مطرح شده، آورده شده که «به نظر میرسد سوالات شما برای یک باند مافیایی [..] تنظیم شده باشد.» مجاهدین ادعاهای مطرح شده را با عناوینی چون دروغ، اتهام، اتهامات بیشرمانه، دروغهای ساخته و پرداخته شده وزارت اطلاعات رژیم، مطلقا غیرواقعی، داستانپردازیهای فیلمهای گانگستری، مطلقا بیمعنی، دروغهای مربوط به مزدورانی که به استخدام وزارت اطلاعات رژیم آخوندها درآمدهاند و… رد میکنند؛ برای نمونه:
در مورد جداسازی جنسیتی: اینها سوالاتی است مربوط به دستگاه قرون وسطایی دیکتاتوری آخوندی.
در مورد ممنوعیت تماس با خانواده: یک دروغ رذل و بیشرمانه.
در مورد نشستهای روزانه و مغزشویی روزانه: مگر چنین چیزی ممکن است. این یک توهین به شعور آدمی است.
در مورد عدم دسترسی به اینترنت و تلفن همراه: چنین ادعایی در قرن ۲۱ اوج بی شرمی و حرفی نابجا است.
در مورد سانسور صحنههای سکسی و بوسیدن زن و مرد در فیلمها: مجاهدین مسلمان هستند و حق دارند که مطابق اعتقاد و فرهنگ خودشان زندگی کنند. دمکراسی تضمین میکند که افراد در مورد موضوعات مختلف، از جمله پورنوگرافی، بر اساس باور خود عمل کنند. چرا مجاهدین را به خاطر رعایت فرهنگ خودشان توبیخ میکنید و فراخوان مرگ در موردشان صادر میکنید؟
در مورد ساعت خواب و بیداری: این ادعا حقیقت ندارد. مجاهدین حق دارند مثل هر نهادی ساعت کار خودشان را خود تنظیم کنند. کار در اینجا داوطلبانه است.
در مورد بخش کامپیوتر و پخش متمرکز و سازماندهی شده اخبار و تبلیغ در مورد مجاهدین: این ادعا لغت به لغت عین حرفهای جواد ظریف است.
در مورد حقوق ماهیانه اعضای مجاهدین برابر با تقریبا ۹ یورو: این یک جُک است. هزینههای مربوط به غذا و دارو و ساختمان در آلبانی سالیانه بالغ بر میلیونها دلار است که توسط سازمان مجاهدین پرداخت میشود. کاملا واضح است که هر کسی در این مملکت به خیابان برود بالاخره مقداری پول نقد باید در جیبش داشته باشد. حتی به جداشدگان نیز ماهیانه ۲۴۰ تا ۴۰۰ یورو پرداخت میشود. البته به مامورین «گشتاپو»ی آخوندی و آنها که در خدمت وزارت اطلاعات باشند پولی پرداخت نمیشود [طعنه و کنایه به اشپیگل با اشاره به گشتاپو در دوران نازی].
بطور معمول پاسخ به چنین پرسشهایی باید از طریق یک حقوقدان تنظیم شود. پاسخ سازمان مجاهدین اما نمونه کاملا روشنی از حاکمیت یک تفکر ایدئولوژیک، حتی در ارتباطات خارج از مجاهدین است. پاسخها در مواردی پرخاشگرانه و با زبان مبهم و با طعنه و کنایه همراه است. سوالات مطرح شده از سوی اشپیگل، با اتهام و قضاوت اشتباه گرفته شده و سوالکننده مورد حمله قرار داده شده و در پایان با طعنه به «گشتاپوی آخوندی و مزدوری برای وزارت اطلاعات» متهم میشود. مجاهدین به این ترتیب نشان میدهند که تحمل ندارند مورد سوال قرار بگیرند و هر سوالی را با حمله و توهین و حتی تهدید پاسخ میدهند.
برخی از جوابهای مجاهدین اما سزاوار تأمل است. مجاهدین صحنههای بوسیدن زن و مرد یا حتی صحنههای سکسی (اِروتیک) در یک فیلم را برابر با «پورنوگرافی» (فیلمهای هرزه) میدانند. مجاهدین نمیدانند حتی اگر فردی «داوطلبانه» وارد یک حزب یا یک نهاد یا حتی یک ارتش شده باشد، وقت آزاد او متعلق به خودش است. افراد بالغ حتی در مبارزه و در پادگان، نیاز به «قیم» ندارند و کسی اجازه ندارد برای آنها «خوب و بد» را تعریف و تعیین کند. آنها حتی اگر مسلمان باشند، باز هم در چهارچوب قوانین مدنی حق انتخاب دارند. مگر آنکه به دلیل مسلمان بودن، «شریعت» بالاتر از حقوق بشر و آزادیهای فردی باشد! پاسخ مجاهین نشان میدهد که آنها اینگونه میاندیشند و شریعت و مقررات خود را بالاتر از قوانین مدنی میدانند، اما در عین حال ادعای دمکراتیک بودن و جدایی دین و دولت و سکولاریسم و حتی حقوق بشر هم دارند!
در سالهای اخیر آن گروه از جداشدگان سازمان مجاهدین که مواضع خود علیه نظام جمهوری اسلامی را حفظ کردهاند در نوشتهها و مصاحبههای مختلف، ادعاهایی در تائید همان سوالاتی که مجله اشپیگل مطرح کرده است را با افکار عمومی در میان گذاشتهاند. آنها شاهدان زنده در تائید نقض حقوق بشر در مناسبات داخلی سازمان مجاهدین هستند. سازمان مجاهدین خلق اما در پاسخ به اشپیگل ضمن رد این ادعاها در مورد خود، چنین رفتارهایی را شایسته «سازمانهای مافیایی» و «رژیم قرون وسطایی دیکتاتوری آخوندی» و بیگانه با قرن بیست و یکم میداند. اگر ادعاهای جداشدگان از سازمان مجاهدین حقیقت داشته باشد، انکارهای این سازمان صورت مسئله را تغییر نداده، بلکه اینک با توصیفاتی که ارائه داده است، ماهیت حقیقی خود را برملا کرده است: مافیایی، قرون وسطایی، بیگانه با قرن بیست و یکم؛ ماهیتی که این سازمان با هزار فریب و توضیحات بیربط از پذیرش و اعتراف به آن طفره میرود.
چند پرسش
– چرا پاسخ به مجله اشپیگل با امضای «نماینده شورای ملی مقاومت در آلمان» داده شده است؟ اگر بطور واقعی و آنگونه که مجاهدین ادعا میکنند، «شورای ملی مقاومت» یک نهاد سیاسی مستقل از سازمان مجاهدین خلق است، چرا نماینده سازمان مجاهدین به سوالات اشپیگل پاسخ نداده و چرا نماینده «شورای ملی مقاومت» حتی به خاطر حفظ ظاهر هم که شده، به این اشاره نکرده است که مسائل داخلی مجاهدین به خود آنها ربط دارد و این شورا مسئولیتی در قبال پاسخ به آن ندارد؟ آیا چنین امری نشان از آن ندارد که «شورای ملی مقاومت» زائدهی سازمان مجاهدین است؟
– چرا سازمان مجاهدین به سوالاتی مشابه اشپیگل و دهها سوال دیگر که از سوی جداشدگان، منتقدین و مخالفین این سازمان مطرح میشود پاسخ نداده و سوالکنندگان را بلافاصله «خائن و مزدور و شاگرد جلاد و…» خطاب میکند، اما وقتی یک مجله خارجی سوال مطرح میکند، پاسخ آن را میدهد؟
– چرا سازمان مجاهدین از روبرو شدن با مخالفین و منتقدین خود هراس دارد؟ چرا این سازمان از شفافیت و پذیرش پاسخگویی در قبال عمل و رفتار و ماهیت خود فرار میکند؟ چرا این سازمان هر صدای منتقدی را با پرخاشگری و اتهامزنی و با تهدید و ترور شخصیت خفه میکند؟
گزارش مجله اشپیگل در مورد سازمان مجاهدین و پاسخ مجاهدین به آن نمونهای است که نشان میدهد این سازمان تا کجا با قواعد زندگی در یک جامعه باز و مناسبات دمکراتیک، بیگانه و حتی دشمن است. با پنهان شدن پشت «قلعه اشرف» در عراق یا اینک در آلبانی، نمیتوان حقیقت را زندانی کرد و مانع از بیان آن شد.
(پایان)
***
دستور قتل محمدرضا کلاهی را مریم رجوی و ترکی الفیصل داده اند
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/جنجال-حمایت-مالی-مجاهدین-خلق-از-حزب-راس/
جنجال حمایت مالی مجاهدین خلق از راستگرایان اسپانیا (پولشویی توسط اعضا)ا
احمد رافت، کیهان لندن، هجدهم ژانویه ۲۰۱۹:… VOX در جریان انتخابات پارلمان اروپا در سال ۲۰۱۴ میلادی حدود ۸۰۰ هزار یورو از سازمان مجاهدین خلق کمک مالی دریافت کرده است. از آنجا که در اسپانیا شخصیتهای حقیقی نمیتوانند به هیچ سازمان سیاسی بیش از۵۰ هزار یورو کمک مالی کنند، سازمان مجاهدین از طریق ۱۴۶ نفر از اعضا و هوادارانش در ۱۵ کشور از جمله آلمان، ایتالیا، سوئیس، کانادا و …
Alejo Vidal-Quadras: We (VOX) Received money from Mojahedin Khalq (MEK) terrorists
جنجال حمایت مالی مجاهدین خلق از راستگرایان اسپانیا
– یک حزب اسپانیایی ۸۰۰ هزار یورو از سازمان مجاهدین خلق دریافت کرده و این کمکها را در بیلان مالی خود ثبت نکرده است.
– سنای اسپانیا تحقیق در رابطه با حمایت مالی مجاهدین خلق از حزب راستگرای VOX را در دستور کار خود قرار داد.
– پیشتر کیهان لندن نیز در گزارشی در رابطه با حمایت جمهوری اسلامی از چپگرایان اتحاد انتخاباتی Podemos به حمایت سازمان مجاهدین به VOX اشاره کرده بود.
پنج شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۷ برابر با ۱۷ ژانویه ۲۰۱۹
احمد رأفت – حزب راستگرای VOX که در آخرین انتخابات محلی اسپانیا در ایالت الاندلس یک موفقیت غیرقابل پیشبینی به دست آورد، به خاطر دریافت کمک مالی از سازمان مجاهدین خلق زیر ذرهبین دستگاه مالیاتی این کشور اروپایی قرار گرفته است. مجلس سنای اسپانیا نیز به درخواست «حزب خلق»، حزبی که تا چند ماه پیش رهبری دولت مرکزی را در دست داشت، تحقیق در این رابطه را در دستور کار خود قرار داده است.
آلخو ویدال کوادراس
این اولین بار نیست که رسانههای اسپانیا به حمایت مالی سازمان مجاهدین از راستگرایان اسپانیایی اشاره میکنند. پیشتر کیهان لندن نیز در گزارشی در رابطه با حمایت جمهوری اسلامی از چپگرایان اتحاد انتخاباتی Podemos به حمایت سازمان مجاهدین به VOX اشاره کرده بود. در هفتههای اخیر جزئیات بیشتری از پولهایی که سازمان مجاهدین خلق به این حزب واریز کرده منتشر شده است.
حزب VOX که نام آن از زبان لاتین به معنی «رأی» گرفته شده و در سال ۲۰۱۳ تأسیس شد از جمله برای یک ایجاد یک حکومت مرکزی قوی تلاش میکند.
کمک ۸۰۰هزار یورویی مجاهدین
بنابر اطلاعاتی که رسانههای اسپانیایی به دست آوردهاند، VOX در جریان انتخابات پارلمان اروپا در سال ۲۰۱۴ میلادی حدود ۸۰۰ هزار یورو از سازمان مجاهدین خلق کمک مالی دریافت کرده است. از آنجا که در اسپانیا شخصیتهای حقیقی نمیتوانند به هیچ سازمان سیاسی بیش از۵۰ هزار یورو کمک مالی کنند، سازمان مجاهدین از طریق ۱۴۶ نفر از اعضا و هوادارانش در ۱۵ کشور از جمله آلمان، ایتالیا، سوئیس، کانادا و ایالات متحده کمکهای مالی خود را به صندوق این حزب واریز کرده است.
مریم رجوی و آلخو ویدال کوادراس
البته دریافت کمک از افراد غیراسپانیایی از نظر قانونی در اسپانیا جرم به حساب نمیآید، ولی دادگاه حسابرسی اسپانیا میگوید این حزب هرگز کمکهایی را که از سازمان مجاهدین دریافت کرده در گزارشهای مالی خود منظور نکرده است. یکی از سخنگویان دادگاه حسابرسی اسپانیا به کیهان لندن میگوید «ما در بررسی بیلانهایی که این حزب رسما برای ما ارسال کرده اثری از این ۱۴۶ کمک مالی که از سوی هواداران یک سازمان ایرانی به صندوق حزب واریز شده پیدا نکردیم». البته رهبران VOX دریافت کمک از سازمان مجاهدین خلق را منکر نمیشوند و میگویند ۵۰۰ هزار یورو از این سازمان کمک مالی دریافت کردهاند. برخی از رسانههای اسپانیایی حدس میزنند که حجم این حمایت مالی بیش از ۸۰۰هزار یورویی بوده که از طریق قانونی به حساب VOX وارد شده است.
کمکهای مالی سازمان مجاهدین خلق، بنا بر آنچه روزنامه پرتیراژ «الپائیس» مینویسد، ۸۰ درصد از کل بودجهای که این حزب برای انتخابات پارلمان اروپا در سال ۲۰۱۴ خرج کرده را تامین کرده است. البته VOX در آن انتخابات تنها ۱.۵۶ درصد آرا را به دست آورد و نتوانست حتا یک نماینده هم راهی پارلمان اروپا کند. آلخو ویدال کوادراس، کاندیدای اصلی VOX در انتخابات سال ۲۰۱۴، که تا قبل از این انتخابات به نمایندگی از «حزب خلق» صاحب کرسی در پارلمان اروپا بود، حلقه ارتباط راستگرایان با سازمان مجاهدین خلق است. این قانونگزار اسپانیایی از سال ۲۰۰۰ میلادی که برای اولین بار راهی پارلمان اروپا شد، همکاری خود با سازمان مجاهدین خلق را آغاز کرده است.
همکاری مشکوک با مجاهدین
آلخو ویدال کوادراس در گفتگو با روزنامه اینترنتی «Estrella Digital» میگوید «در بدو ورود به پارلمان اروپا به دعوت نمایندهای از حزب سوسیالیست پرتغال برای اولین بار با نمایندگان مجاهدین خلق در بروکسل ملاقات کردم و پس از مطالعه مدارکی که آنها در اختیارم قرار دادند، حمایت از فعالیتهایشان را آغاز کردم». این همکاری، به گفته آلخو ویدال کوادراس «تا امروز ادامه دارد».
سانتیاگو آباسکال
با خروج آلخو ویدال کوادراس از «حزب خلق» و مشارکت او در راهاندازی حزب VOX، کمکهای مالی مجاهدین راهی این حزب تازهتاسیس شد. سانتیاگو آباسکال، رهبر VOX که در همین رابطه در یک برنامه رادیویی حضور پیدا کرده بود میگوید «مجاهدین به خاطر حمایتهای آلخو ویدال کوادراس در گذشته تصمیم به کمک مالی به حزب ما گرفتند، و این کمک در روز روشن انجام گرفته و ما در هیچ طرح و پروژه مشکوکی شریک نیستیم».
مارتا گونزالس
مارتا گونزالس، یکی از سخنگویان «حزب خلق» به کیهان لندن میگوید «اگرچه دریافت کمک از شهروندان غیراسپانیایی از نظر قانونی اشکالی ندارد، ولی نمیتوان به اینگونه کمکها مشکوک نبود. ما از مجلس سنا خواستیم که در رابطه با حمایت سازمانی که در گذشته نامش در فهرست گروههای تروریستی قرار داشته، از یک حزب سیاسی اسپانیایی تحقیقاتی را آغاز کند، زیرا این امر از نظر ما قابل قبول نیست و مشکوک به نظر میآید. برای ما این پرسش مطرح است که یک گروه سیاسی غیراسپانیایی برای تحقق کدام منافع از یک حزب اسپانیایی که حتی در پارلمان مرکزی نمایندهای هم ندارد باید حمایت مالی کند».
(پایان)
***

Terrorists, cultists – or champions of Iranian democracy? The wild wild story of the MEK

Mossad To Use Mercenary MEK For Fatal False Flag Op In Albania
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/کمک-مالی-فرقه-رجوی-مجاهدین-خلق-به-حزب-را/
کمک مالی فرقه رجوی (مجاهدین خلق) به حزب راست گرای افراطی اسپانیا
محمد کرمی، وبلاگ عیاران، هفدهم ژانویه ۲۰۱۹:… حزب راست گرای افراطی کمک های مالی به ارزش ۸۰۰٫۰۰۰ یورو برای تامین مالی انتخاباتی از مجاهدین خلق فرقه رجوی دریافت کرده اند . ویدال کوادراس در رابطه با ارتباطش با فرقه رجوی اشاره میکند که وی در پارلمان اروپا در سال۱۹۹۹ زمانی که در بروکسب به عنوان یکی از اعضای پارلمان بود شروع کرده. گروه خود ساخته ایران ازاد فرقه رجوی فعالیت …
Alejo Vidal-Quadras: We (VOX) Received money from Mojahedin Khalq (MEK) terrorists
کمک مالی فرقه رجوی به حزب راست گرای افراطی اسپانیا
حزب راستگرای افراطی اسپانیا که به نام ( وکس ) تحت رهبری سانتیاگو ابسکال می باشد .
آقای محمد کرمی
آلخو ویدال کوادراس نائب رئیس سابق پارلمان اروپا که از مسئولین حزب وکس است . از حامیان و لابی های مهم فرقه رجوی می باشد که بعضی از شوهای معروف فرقه رجوی را مدیریت می کند .
آلخو ویدال کوادراس رئیس کمیته بین المللی در جستجوی عدالت را که دست ساخت فرقه رجوی است یدک می کشد که در مجامع بین المللی از ان استفاده می کند .
در گزارشی که روزنامه ال دیاریو* انتشار داده است . افشاگری کرده است که این حزب راست گرائی افراطی اسپانیا در انتخابات پارلمان اروپا در سال ۲۰۱۴، ۸۰ درصد از هزینه های کمپین انتخاباتی این حزب توسط فرقه رجوی تامین شده است .طبق قانون اسپانیا در یافت هرگونه کمک های مالی و غیر مالی از افراد و نهاد های خارجی ممنوع است . این درحالی است این گروه ایرانی که حزب ( وکس ) را تامین مالی کرده .یک سازمانی است رهبران غربی انها را در لیست ترویستی و حامی تروریست می دانستد . و اقای الخو ویدال کوادراس می گوید که رهبر حزب( وکس ) سانتیاگو ابسکال، از این مسله اگاه بوده که منبع اصلی کمک های مالی کمپین انتخاباتی این حزب مجاهدین بودند .و اقای الخو ویدال کوادراس هم دریافت پول را تائید کرده است.
روزنامه ال دیاریو اشاره می کند : همانطور که در روزنامه ال پاییس یکشنبه نشان داد، حزب راست گرای افراطی ۱۴۶ مرتبه کمک های مالی به ارزش ۸۰۰٫۰۰۰ یورو برای تامین مالی انتخاباتی دریافت کرده اند .
ویدال کوادراس در رابطه با ارتباطش با فرقه رجوی اشاره میکند که وی در پارلمان اروپا در سال۱۹۹۹ زمانی که در بروکسب به عنوان یکی از اعضای پارلمان بود شروع کرده. گروه خود ساخته ایران ازاد فرقه رجوی فعالیت می کرده است .
بنا بر گزارش این روزنامه،آلیو ویدال کوآدراس تنها سیاستمدار اسپانیا نبوده که در نشستهای سالانه فرقه رجوی حضور چشمگیر داشته است.که در تمامی کنفرانس ها و…شرکت می کرده است ..
لازم به اید اوری است که این تنها ساسیت باز اسپانیای نبود که با فرقه رجوی همکاری می کرد .خوزه ماریا الفردو اسنارلوپز، ، خوزه لوئیس رودریگز زاپاترو….
محمد کرمی ۲۰۱۹/۰۱/۱۶
https://www.eldiario.es/politica/Alejo-Vidal-Quadras-financiacion-Vox_0_857065255.html
***

Alejo Vidal-Quadras , the best friend of the Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult)


همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/حمایت-مالی-فرقه-تروریستی-مجاهدین-خلق-ا/
حمایت منافقین از حزب راستگرای اسپانیا در انتخابات پارلمانی اروپا
خبرگزاری فارس، پانزدهم ژانویه ۲۰۱۹:… حزب مردم اسپانیا اعلام کرده، جدای از مسئله دریافت کمک مالی از نهادهای خارجی بر خلاف قوانین اسپانیا، این ارتباطات مالی میان حزب وکس اسپانیا با گروهک منافقین که زمانی از جانب کشورهای غربی نیز در فهرست گروههای تروریستی قرار گرفته بود، نگرانکننده است. واشنگتن در سال ۲۰۱۲ میلادی و اتحادیه اروپا نیز در سال ۲۰۰۹ میلادی پس از اعمال نفوذ بسیار از جانب منافقین …
Europe’s Extreme Right Is In Bed With MEK (Mojahedin Khalq and Alejo Vidal-Quadras)
حمایت منافقین از حزب راستگرای اسپانیا در انتخابات پارلمانی اروپا
حزب راستگرای افراطی اسپانیا که در انتخابات پارلمانی اروپا در سال ۲۰۱۴ میلادی شرکت کرده بود، برخلاف قوانین انتخاباتی اسپانیا، از کمکهای مالی منافقین استفاده کرده است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، حزب «وُکس» از جناح راستگرای افراطی در اسپانیا تأیید کرده که ۸۰ درصد از هزینههای کمپین انتخاباتی خود در انتخابات ۲۰۱۴ اروپا را با پولهایی که از گروهک تروریستی «منافقین» دریافت کرده، پرداخت کرده است.
بنا بر گزارش روزنامه «الدیاریو»، قانون انتخاباتی در اسپانیا دریافت هرگونه کمکهای نقدی و غیرنقدی از نهادها و افراد خارجی را منع میکند.
پس از تأیید این خبر از جانب «سانتیاگو آبسکال» رهبر حزب وکس، حزب مردم اسپانیا که اکثریت پارلمان این کشور را در اختیار دارد، اعلام کرده که مقامات این حزب راستگرا به زودی برای ارائه توضیحاتی در این خصوص به کمیته تحقیقات سنای اسپانیا احضار خواهند شد.
حزب مردم اسپانیا اعلام کرده، جدای از مسئله دریافت کمک مالی از نهادهای خارجی بر خلاف قوانین اسپانیا، این ارتباطات مالی میان حزب وکس اسپانیا با گروهک منافقین که زمانی از جانب کشورهای غربی نیز در فهرست گروههای تروریستی قرار گرفته بود، نگرانکننده است.
واشنگتن در سال ۲۰۱۲ میلادی و اتحادیه اروپا نیز در سال ۲۰۰۹ میلادی پس از اعمال نفوذ بسیار از جانب منافقین، سرانجام نام این گروهک تروریستی را از فهرست گروههای تروریستی خارج کردند.
نماینده حزب وکس در سمت چپ تصویر ایستاده است
حزب راست گرای افراطی «وُکس» اخیرا در انتخابات پارلمانی استان «اندلس» این کشور نیز پیروز شده بود و در این انتخابات که روز ۱۱ آذر برگزار شد، ۱۲ نماینده از حزب وکس موفق شدند کرسیهای پارلمان را از آنِ خود کنند و به این ترتیب به اقتدار مطلق سوسیالیستها پایان دهند.
حمایتهای منافقین از حزب راستگرای اسپانیا از کجا شروع شد
بنا بر این گزارش، حزب راستگرای اسپانیا ۱۴۶ مرتبه کمکهای مالی به ارزش ۸۰۰ هزار یورو طی سه ماه مانده به انتخابات سال ۲۰۱۴ پارلمان اروپا از منافقین دریافت کرده است. این کمکها از طریق ۱۵ کشور مختلف از جمله آلمان، سوئیس، ایتالیا، آمریکا و کانادا در اختیار این حزب قرار گرفته است.
«آلیو ویدال کوآدراس» نماینده حزب راستگرای اسپانیا در انتخابات اروپا بود که البته در این انتخابات موفق به راهیابی به پارلمان اروپا نیز نشد اما وی تأیید کرده که از گروهک منافقین کمکهای مالی دریافت کرده است.
حسابهای حزب راستگرای اسپانیا هرگز مورد ارزیابی قرار نگرفته بود چرا که این حزب موفق نشد در این انتخابات کرسی را از آن خود کند.
کوآدراس در سال ۲۰۰۴ میلادی به عنوان یکی از ۱۴ قائم مقام پارلمان اروپا انتخاب شده بود. وی در سال ۲۰۱۴ میلادی حزب مردم اسپانیا را که در پارلمان اروپا نیز کرسی داشت، ترک کرده و به حزب «وکس» ملحق شد و در انتخابات سال ۲۰۱۴ نیز به عنوان نماینده این حزب در انتخابات پارلمان اروپا شرکت کرد که متأسفانه این حزب موفق نشد هیچ کرسی را از آن خود کند.
کوآدراس در گفتوگو با رسانهها گفته است که روابطش با گروهک تروریستی منافقین از زمانی آغاز میشود که وی در پارلمان اروپا در سال ۱۹۹۹ مشغول به فعالیت شده بود و به دلیل ارتباط وی با این گروهک بود که کمکهای مالی در اختیار حزب «وکس» قرار گرفت.
وی در ادامه تأکید کرد که پیش از آنکه این حزب جدید را به دنبال شکست در انتخابات پارلمانی اروپا و کسب تنها ۱٫۵۶ درصد آراء، ترک کند، «سانتیاگو آبسکال» رهبر حزب راستگرای افراطی «وکس» اسپانیا را در جریان منبع اصلی کمکهای مالی کمپین انتخاباتی این حزب قرار داده است.
این سیاستمدار اسپانیایی در سالهای مختلف در نشستهای سالانه گروهک تروریستی منافقین که عمدتا در پاریس برگزار میشود حضور فعال داشته و در این نشستها به عنوان یکی از سخنرانان کلیدی به ایراد سخنرانی نیز پرداخته است. تصاویر مختلفی از وی در کنار اعضای اصلی این گروهک تروریستی ثبت شده و به جا مانده است که همگی از ارتباط نزدیک وی با این گروهک تروریستی حکایت دارد.
ارتباط سیاستمداران اسپانیایی با منافقین در محافل گوناگون
بنا بر گزارش این روزنامه اسپانیاییزبان، ظاهرا «آلیو ویدال کوآدراس» تنها سیاستمدار اسپانیا نبوده که در نشستهای سالانه منافقین حضور چشمگیر داشته است.
بر اساس این گزارش، «خوزه ماریا آلفردو اسنار لوپز» نخستوزیر اسپانیا از سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۴ میلادی و همچنین «خوزه لوئیس رودریگز زاپاترو» که نخستوزیری اسپانیا از سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۱ میلادی را عهدهدار بود، در نشستهایی که منافقین به مناسبتهای گوناگون برگزار کردهاند، شرکت داشتهاند.
بر اساس این گزارش، اسنار با شرکت در این نشستها ضمن اعلام حمایت خود از این گروهک تروریستی و ضدانقلاب از غرب خواسته بود تا همان سیاستی که در سال ۲۰۰۳ میلادی در قبال عراق و «صدام حسین» دیکتاتور این کشور در پیش گرفته شد را در قبال ایران نیز در پیش گیرند.
روزنامه «الدیاریو» تأکید کرد، با توجه به گرایشهای سیاسی اسنار، حمایت وی از این گروهک تروریستی مخالف تهران چندان عجیب نبوده اما زمانی که زاپاترو، جانشین وی که تا سال ۲۰۱۱ میلادی روی کار بود، بعد از کنار رفتن از قدرت از ایدئولوژی منافقین حمایت کرد، تعجب بسیاری نهادهای سیاسی برانگیخته شد چرا که وی تا زمانی که نخستوزیر اسپانیا بود، روابط خوبی با تهران برقرار کرده بود.
زاپاترو در سال ۲۰۱۳ میلاد در کنفرانس سالانه منافقین در پاریس سخنرانی کرد. وی سال بعد نیز در همین مراسم شرکت کرد و این بار سخنرانی خود را به زبان انگلیسی ارائه کرد. محور اصلی این سخنرانی نیز مانند دفعات قبل، صلح، آزادی، حقوق بشر و به ویژه حقوق زنان بود؛ مفاهیمی که با توجه به سابقه سیاه منافقین به نظر میرسد که این گروهک تروریستی با آنها تقریبا بیگانه باشد هر چند که شعارهایی در حمایت دروغین از این مفاهیم سر میدهد، اما سابقه جنایات این گروهک بر هیچ کس پوشیده نیست.
بنا بر این گزارش، ظاهرا گروهک منافقین مبالغ قابل توجهی به افراد و نهادهایی که در نشستهای سالانهشان شرکت کردهاند، پرداخت میکند که از قضا یک منبع درآمدی معمول برای نخستوزیران اسبق اسپانیا شده است.
انتهای پیام/.
***
MEPs discuss Mojahedine-E Khalq (MEK) Threat in #Albania
Albanian based MEK terrorists threat to security of EU Parliament says Ana Gomes MEP
False Flag Op In Albania Would Drive A Wedge Between The EU And Iran
Albania: MEK rebrands by assassinating unwanted members
The shadowy cult Trump advisors tout as an alternative to the Iranian government
Remember.Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult) was one of the excuses of US attacking Iraq
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/همه-بلاهایی-که-مجاهدین-خلق-مریم-رجوی-سر/
همه بلاهایی که منافقین (مجاهدین خلق، فرقه رجوی) بر سر زنان آوردند
نغمه موحد، خبرگزاری فارس، بیست و هشتم دسامبر ۲۰۱۸:… «پوشش خانه تیمی»، «طلاق اجباری»، «جدایی از فرزند»، «عمل خارج کردن رحم» و هزاران ظلم و مصیبت دیگر، گوشهای از بلایایی است که سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین در حق زنانی که سرباز این نهاد بودند، روا داشته است. رچوی میگفت که قرار است حقوق پایمال شده زنان توسط مردان را به آنها برگردانده شود …
گاردین: اعضای سابق مجاهدین خلق مریم رجوی را متهم می کنند که در تجاوزات مکرر مسعود رجوی به زنان مجاهد خلق دست داشته است
همه بلاهایی که منافقین (مجاهدین خلق، فرقه رجوی) بر سر زنان آوردند
«پوشش خانه تیمی»، «طلاق اجباری»، «جدایی از فرزند»، «عمل خارج کردن رحم» و هزاران ظلم و مصیبت دیگر، گوشهای از بلایایی است که سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین در حق زنانی که سرباز این نهاد بودند، روا داشته است.
گروه خانواده؛ نعیمه موحد: شعارها و مطالب نشریه هایشان میگفت که قرار است حقوق پایمال شده زنان توسط مردان را به آنها برگردانده شود و نقش زنان را در دموکراسی و مسائل اجتماعی تعیین شود. شعارهایی که بزرگ بود و فریبنده برای آن روزهای اوایل انقلاب که جوانها پر از شور و احساسات آرمانگرایانه بودند. اما مصیبتهایی که زنان در «سازمان مجاهدین خلق» کشیدند در کمتر گروه و فرقه ای اتفاق افتاده است. زنان سربازی که خیلی زود فهمیدند سازمان قرار است تمام زنانگی، مادرانگی و حتی حق داشتن یک همسر و خانواده را از آنها بگیرد.
در این گزارش به تمام بلاها و شکنجههایی که سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به اسم مبارزه و آرمانخواهی در حدود پنجاه سال بر سر زنان سرباز خود آورده است پرداختهایم. بلاها و مصایبی که زنان را به عروسک خیمه شب بازی عده ای برای رسیدن به اهداف سیاسی و نظامی تبدیل کرد.
درنوشتن این گزارش «ایمان گودرزی» تهیه کننده و مستندساز ما را یاری کرده است.
زنها بهعنوان اعضای پوششی مجاهدین
سازمان مجاهدین خلق تا سال ۱۳۴۸ یعنی تا ۴ سال بعدازاینکه توسط اعضای نهضت ملی ایجاد شد اصلاً هیچ نیروی خانمی نداشت و یک سیستم کاملاً مردانه داشت. اینها نیروهایی بودند که از نهضت آزادی منشعب شده بودند و در ابتدا اسم خاصی نداشتند و با اسم «بچههای نهضت ملی» شناخته میشدند.
بعدها وقتی «چریکهای فدایی» که عقاید چپ مارکسیستی داشتند برای خود اسمسازمانی «چریکهای فدایی خلق» را انتخاب کردند، «بچههای نهضت ملی» احساس کردند که از این جریان عقبافتادهاند و در ادامه، آنها نام «سازمان مجاهدین خلق» را برای خودشان انتخاب کردند. در سالهای اولیه تأسیس گروه، همه اعضا اعتقاد داشتند که زن اصلاً نمیتواند در جریان مبارزات باشد. تا اینکه «ساواک» طرحی برای مقابله با اقدامات مجاهدین خلق تهیه کرد. در این طرح به همه املاکیهای شهر دستور داده شد تا هر خانهای به مرد مجرد اجاره میدهند، اطلاعات آن را در اختیار ساواک قرار بدهند. با این شرایط نیروهای مجاهدین خلق دیگر نمیتوانستند خانه تیمی اجاره کنند. اینجا بود که پای خانمها هم به این گروه باز شد.
خانمهای آشنا و وابستهٔ اعضای مجاهدین، شروع به جذب زنان و دختران جوان کردند. بعدها کار جذب و عضوگیری بر عهده همین زنانی افتاد که در مراحل مختلف عضو سازمان شدند. بخش زیادی از این زنان جوان که در سن ۲۰-۱۹ سالگی قرار داشتند، از خانوادههای مذهبی بودند. چون در آن زمان هنوز ظاهر سازمان مجاهدین، گروهی بود که مقید به احکام اسلامی است. درواقع زنان فقط برای پوششدهی مردان و وانمود به این موضوع که همسر اعضای سازمان هستند، وارد سازمان شدند.
ازدواجهای سازمانی و اولین انحراف ایدئولوژیک
اما رویه جذب خانمها در سازمان، کمکم موضوعی به اسم «ازدواجهای سازمانی» را به وجود آورد. یعنی یک خانم مجبور بود چند وقت با عدهای آقا در یک خانه تیمی بماند و بعد به خاطر رعایت مسائل امنیتی سازمان، به خانه دیگری برود و با تعداد دیگری مرد زندگی کند. اغلب در این رفتوآمدها هم مسائل شرعی رعایت نمیشد. یعنی شرایطی به وجود آمده بود که حفظ اهداف و موجودیت سازمان از احکام اسلامی برایشان مهمتر بود. این موضوع شاید اولین انحراف دینی سازمان مجاهدین یا همان تغییر ایدئولوژیک آنها بود.
در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه، جذب زنان در سازمان شدت گرفته بود. زنان کمکم از حالت پوششی خارجشده بودند و به مسائل چریک شهری و اسلحه در دست گرفتن هم ورود کرده بودند. این مرحلهای بود که زنان کاملاً در تفکر سازمان ذوب شدند و البته مورد سوءاستفاده قرار گرفتند. درسالهای اخیر، در مقطعی از اتفاقات سوریه موضوع «جهاد نکاح» بر سر زبانها افتاد. عین همین اتفاق در دهه چهل و پنجاه در سازمان مجاهدین هم اتفاق افتاد. در این بستر، فسادهای بزرگی رخ داد و خیلی از زنانی که با وعدههای جهاد و مبارزه به سازمان پیوسته بودند دچار پوچی و افسردگی شدند و تعداد زیادی از آنها هم خودکشی کردند. یک نمونه زنی بود که با نارنجکی که بهعنوان تجهیزات در دستش بوده، خودش را در یک خرابه کشت.
شعارهای زنانه در نشریه مجاهد
در مقطع بعد از انقلاب، جریان زنان در سازمان مجاهدین خیلی عجیبوغریب میشود. زنان مسئولیتهای سنگینتری میپذیرند و جریانهای دانشآموزی، دانشجویی، کارگری یا حتی کادرهای مختلف پزشکی برای جذب افرادی از این اقشار به راه میافتد. درواقع در فضای باز سیاسی بعد از انقلاب، اعضای سازمان از خانههای تیمی و زیرزمینی بیرون میآیند و علنی تبلیغ میکنند. در این مقطع خیل عظیمی از جوانان دختر و پسر به آنها میپیوندند. طوری که در اواخر دهه پنجاه، سازمان خلق اعلام میکند که ما یک «ملیشیا» یا شاخه نظامی از جوانان دختر و پسر تشکیل دادهایم.
تبلیغات روانی سازمان مجاهدین خلق زیاد بود و به همین خاطر جوانان که سرشار از احساسات و هیجانات عدالتطلبی و آرمانخواهی بودند راحت جذب شعارهای سازمان میشدند. تا سال ۱۳۶۰، سازمان مجاهدین در ایران چندین هزار نفر را بهصورت رسمی جذب کرده بود. چندین هزار نفر هم نیروی سمپات داشت. نشریه رسمی مجاهد در تیراژ بالا، میدان تیر، داروخانه، مراکز امداد و بهداشت و ساختمانهای مصادرهای زیادی هم در اختیار داشتند که کارهای تشکیلاتی و ستادیشان را انجام میدادند.
سازمان مجاهدین آنقدر دارایی داشت که بعضی کتابهایش را بهصورت رایگان بین مردم تقسیم میکرد. برخی دانشکدههای دانشگاه تهران مثل دانشکده فنی در مصادره آنها بود و هرروز تجمعهای سیاسی در آن برگزار میشد. حتی در اوایل انقلاب بهقدری قدرت گرفته بودند که برای خودشان اسامی رسمی خیابانها و اماکن مختلف را هم عوض میکردند و مثلاً اسم استادیوم آزادی را گذاشته بودند شهید حنیف نژاد که از بنیانگذاران سازمان بود. درواقع جوری به جامعه القا میکردند که آنها متولیان اصلی انقلاب در کشور هستند و تمام تاریخ قبلی خود را هم تحریف میکردند.
اکثر جاهایی که اعضای سازمان میتوانستند عضوگیری کنند دانشگاهها و مراکز علمی بودند. نحوه تبلیغاتشان به این صورت بود که آرم سازمان را در بنرهای بزرگ چاپ و در مکانهای پرتردد نصب میکردند، بلندگو دست میگرفتند از فعالیتهایشان، از شهدایشان و… میگفتند.
سازمان مجاهدین برای اکثر اقشار تاثیرگذارمردم برنامه داشت و برایشان شعار طراحی کرده بود. نوع تبلیغاتشان طوری بود که همه اقشار همه آمال و آرزوهایشان را در عضویت یا موفقیت سازمان مجاهدین خلق ببینند. بخشی از نشریه رسمی آنها یعنی «نشریه مجاهد» همیشه به موضوع زنان اختصاص داشت. مسائل زنان، حقوق زن در جامعه، مسائلی مثل نسلسازی، مادری کردن، نقش و جایگاه زن در دموکراسی، موضوعات اجتماعی و سیاسی و… از مباحث ثابت و مفصل نشریه مجاهد بود.
پادگانهایی که به نام زنان نامگذاری شد
در ابتدای انقلاب، اوضاع سیاسی کمی آشفته بود و آنهایی هم که متوجه ماهیت سازمان شده بودند و میدانستند که سازمان مجاهدین خلق در زیربنا کمونیست است و در روبنا هم التقاط فکری دارد آنقدر درگیر سامان بخشیدن به اوضاع اوایل انقلاب بودند که وقت نداشتند این موضوع را برای مردم و جامعه توضیح بدهند. سازمان هم از این فضا استفاده کرد و فضای تبلیغاتی را به نفع خودش در دست گرفت.
سازمان مجاهدین سال ۱۳۴۴ اعلام موجودیت کرد و سال ۱۳۵۲ تقریباً تمام نیروهای آن در زندان بودند، پس درواقع اصلاً در جامعه حضور نداشتند که بخواهند از عناصر انقلاب ۵۷ باشند. در سالهای بعد از انقلاب عموم کارهای آنها مثل مبارزات مسلحانه، هم مورد تأیید رهبر انقلاب نبود و حتی به مردم هم ضرر و زیان میرساندند.
این اوضاع تا تیرماه سال ۱۳۶۰ و عزل بنیصدر ادامه داشت. بعدازآن سازمان طی بیانیهای اعلام کرد که قصد مبارزه مسلحانه دارد، دیگر نتوانست همین ظاهر موجه را هم حفظ کند. کمکم منتخبین آنها از طرف مردم پسزده شدند و بعد هم طبق آنچه از تاریخ میدانیم سازمان وارد فاز کشتار و ترور بیش از ۱۲ هزار از مردم عادی شد. مسئول بخش زیادی از این ترورها خانمهای عضو سازمان بودند، چون کمتر قابلشناسایی بودند و میتوانستند بهعنوان نیروی پوششی عمل کنند و البته برخلاف شعارهایشان حتی به زنان و بچههای کم سن و سال هم رحم نمیکردند.
بعد از شروع جنگ هم در یک اقدام بسیار عجیب اعضای سازمان به عراق میروند. بعد فراخوانی منتشر میکنند که طی آن چندین هزار نفر از زنان و مردانی که فریب سازمان را خورده بودند خودشان را به عراق رساندند. اینجا دوباره شروع فاز جدیدی از حیات سازمان مجاهدین خلق یا همان «منافقین» است.
اعضای سازمان در عراق در پادگانی دورهم جمع میشوند که نام آن «اشرف» است. در این ایام سازمان هنوز هم شعارهای زنانهاش را دارد. «اشرف ربیعی» نام همسر اول مسعود رجوی است که در خانه تیمی منطقه پاسداران تهران که در اختیار موسی خیابانی بود توسط نیروهای کمیته انقلاب کشته میشود. مقرها و پایگاههای کوچک دیگر هم به اسم زنان کشتهشده سازمان نامگذاری میشد. علت این نامگذاریها اینطور بیان میشد که زنان در طول تاریخ توسط مردان مورد ظلم و ستم قرارگرفتهاند و زنان هیچوقت در هیچ نظام و دستگاهی بهحق واقعیشان نرسیدهاند. پس سازمان زنان را در رأس نشاند و مردان را زیردست کرد. در آن زمان یکباره تمام فرماندهان منافقین از بین زنان انتخاب شدند. درواقع اینیک استراتژی بقا بود و سازمان در این زمان هم داشت از زنان سوءاستفاده میکرد تا وجهه خودش را ترمیم کند.
طلاقهای اجباری و بچههای بیسرپرست
در مقر منافقین در فرانسه اتفاق عجیب دیگری افتاد. یکشب دفتردار «مسعود رجوی» یعنی «مریم قجر عضدانلو» به دستور رجوی از همسرش مهدی ابریشمچی جدا میشود و منهای رعایت مسائل شرعی به همسری مسعود رجوی درآید! بعد از استفاده از زنان بهعنوان پوشش خانههای تیمی در دوران فعالیت مخفیانه سازمان، این کار دومین سنگ بنا و سرآغاز تغییر ایدئولوژیک مجاهدین خلق بود.
آن زمان عموماً اعضای سازمان نفهمیدند که چه اتفاقی در حال وقوع است اما کمی که جلوتر رفتند مسائل عجیب دیگری اتفاق افتاد. بعد از عملیات مرصاد، شکست منافقین و کشته شدن چهار الی پنج هزار نفر از اعضای سازمان، وقتی دو سه هزار نفر باقیمانده بهصورت مجروح و خسته به مقر اشرف برگشتند، به دستور مسعود رجوی همگی در یک گردهمایی بسیار بزرگ جمع شدند. حتی اعضایی که در بیمارستان و روی ویلچر و برانکارد بودند هم مجبور شدند خودشان را به این گردهمایی برسانند. خلاصه حرفهای مسعود رجوی در این مراسم این بود که شمایی که در جنگ شکست خوردید، شکست شما ربطی به نقشهها و تجهیزات ما، یا قدرت طرف مقابل نداشت. شما شکست خوردید چون فکرتان درگیر زن و بچه و خانواده بود و از اینکه بجنگید ترسیدید. پس باید همهٔ زن و شوهرها از هم طلاق بگیرند و خالص در خدمت رهبر سازمان باشند، یا سازمان را ترک کنند.
در این مراسم مسعود رجوی، مریم را برای اعضای سازمان مثال میزند و میگوید او برای اهداف سازمان یکشبه از شوهرش جدا شد و در خدمت رهبر سازمان قرار گرفت. یعنی حتی این اتفاق را هم به نفع اهداف خودشان جلوه میدادند.
تقریباً ۶۰ الی ۷۰ درصد اعضا که بازوی نظامی سازمان بودند مجبور به «طلاق اجباری» شدند و مابقی که نتوانستند به اروپا رفته و سمپات سازمان شدند. نکته تأسفبرانگیزتر این ماجرا این است که سازمان، بچههای خانوادههایی که از هم جدا شدند را با وعده تحصیل در بهترین مدارس اروپایی از آنها جدا کرد اما آنها را به خانوادههای اروپایی بهخصوص در فرانسه فروخت و هیچوقت از سرنوشت این بچهها هیچ خبری به دست نیامد.
فرماندهان زنی که مجبور شدند رحمشان را دربیاورند
ایدئولوژی جدید سازمان، زنانگی و مادرانگی را از زنان گرفت. آنها را تبدیل به مردانی کرد که صبح تا شب فقط باید کار میکردند و دیگر احساساتی در آنها وجود نداشت. مردها هم دیگر همسر و خانوادهای نداشتند و تبدیل به رباتهایی شده بودهاند که شبانهروز مشغول کار بودند. بعدازاین بود که چند ده نفر از مردان و زنان سازمان دست به خودکشی زدند.
در مقطعی حدود صد نفر از رهبران کادر و فرماندهان زن سازمان مجاهدین، طی دستوری مجبور میشوند تا عمل جراحی انجام بدهند و رحمهای خود را از بدن خارج کنند. یعنی این زنها هیچوقت نمیتوانستند حتی به بچه فکر کنند و همه فکر و ذکرشان باید معطوف به سازمان میشد.
خانم «زهرا میرباقری» از اعضای سابق سازمان مجاهدین که برای مستندی با او مصاحبه شده، لیستی از تعدادی از دوستانش را دارد که بالاجبار رحمهای خود را از بدنشان خارج کردهاند. این موضوع و این ظلم به زن تقریباً در هیچ گروه و فرقهای اتفاق نیفتاده است. آنقدری که جنس مؤنث در سازمان مجاهدین خلق مورد ظلم واقعشده ست شاید در هیچ جای دیگر این اتفاق نیفتاده باشد.
حدود پنجاه سال زندگی زنان عضو سازمان مجاهدین خلق در زندگی سازمانی خلاصه شد. آنها حالا پیرزنهای هفتادسالهای هستند که هیچ خانواده و بچهای ندارند. خود مریم رجوی جزء نفرات اولی است که از او در سازمان سوءاستفاده شد. به گفته خودش در بعضی مصاحبههایی که انجام داده او عروسک خیمهشببازی مسعود رجوی بود. درواقع سازمان منافقین یک عملیات تروریستی را علیه زنانی که سرباز خودش بودند انجام داد و زنان سازمان، قربانیان تروریسم این سازمان هستند.
انتهای پیام/
(پایان)
***
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/گزارش-روزنامه-گاردین-از-مجاهدین-خلق-فر/
تروریست، فرقه، یا قهرمانان دموکراسی ایران؟ داستان وحشی وحشی مجاهدین خلق
روزنامه گاردین، نهم نوامبر ۲۰۱۸ (ترجمه ایران اینترلینک):… مبارزان ضد سرمایه داری، ضد امپریالیست، و ضد آمریکایی مجاهدین خلق تعدادی از افسران پلیس شاه را اغلب به شکل درگیری های انتحاری خیابانی در دهه ۷۰ میلادی کشتند. این گروه هتل ها، خطوط هوایی و شرکت های نفتی متعلق به آمریکائی ها را هدف قرار می داد، و مسئول قتل شش آمریکایی در ایران بود. یکی از مشهورترین سرودها …
Ex members accuse Maryam Rajavi of coordinating routine sexual abuse
لینک به متن اصلی (انگلیسی)
ترجمه ابراهیم خدابنده
تروریست، فرقه، یا قهرمانان دموکراسی ایران؟ داستان وحشی وحشی مجاهدین خلق
روزنامه انگلیسی گاردین – ۹ نوامبر ۲۰۱۸
آنان برای انقلاب ایران جنگیدند – و سپس برای صدام حسین. ایالات متحده و بریتانیا زمانی آنان را محکوم کردند. ولی حالا مخالفتشان با تهران، آنان را به محبوب سخت سران کاخ سفید ترامپ بدل ساخته است.
https://www.theguardian.com/news/2018/nov/09/mek-iran-revolution-regime-trump-rajavi
مصطفی و ربابه محمدی برای نجات دخترشان به آلبانی آمدند. ولی در تیرانا، پایتخت آلبانی، این زوج میانسال همه جا توسط دو مأمور امنیت آلبانی تعقیب می شدند. مردانی با عینک های آفتابی آنان را از هتل تا خیابان جرج دبلیو بوش و تا دفتر وکلیشان و تا وزارت امور داخله، و از وزارتخانه تا هتل دنبال می کردند.
محمدی ها می گویند که دخترشان سمیه برخلاف میلش توسط یک گروه انقلابی ایرانی حاشیه ای، که به آلبانی تبعید شده و به اسم مجاهدین خلق شناخته میشود، نگاه داشته شده است. مجاهدین خلق که عموما به عنوان یک فرقه شناخته میشوند، زمانی به عنوان یک سازمان تروریستی توسط ایالات متحده و بریتانیا معرفی شدند، ولی مخالفت آنان با دولت ایران حالا موجب کسب حمایت از جانب جناح عقابان قوی در دولت ترامپ، شامل مشاور امنیت ملی جان بولتون و وزیر خارجه مایک پومپئو شده است.
سمیه محمدی یکی از حدود ۲۳۰۰ عضو مجاهدین خلق است که در داخل یک پایگاه بسیار مستحکم که در مساحتی به وسعت ۳۴ هکتار در یک مزرعه در شمال غربی آلبانی ساخته شده زندگی می کند. والدین وی، که زمانی از حامیان گروه بودند، می گویند که ۲۱ سال قبل، سمیه به عراق پرواز کرد تا در یک اردوی تابستانی شرکت نموده و مزار خاله اش را زیارت کند. اما او هرگز برنگشت.
این زوج دو دهه گذشته را در کوشش برای بیرون کشیدن دخترشان از مجاهدین خلق سپری کرده اند، و از محل اقامتشان در کانادا به پاریس، اردن، عراق و اکنون آلبانی سفر نموده اند. مصطفی در حالیکه در بیرون یک رستوران در مرکز تیرانا نشسته بود گفت: “ما علیه هیچ گروه یا کشوری نیستیم. ما فقط می خواهیم دخترمان را خارج از اردوگاه و بدون حضور فرماندهانش ببینیم. او می تواند انتخاب کند آنجا بماند یا اینکه انتخاب کند با ما به خانه برگردد”. مجاهدین خلق اصرار دارند که سمیه نمی خواهد اردوگاه را ترک کند، و نامه ای منتشر نموده است که در آن او پدر خود را متهم کرده است که با اطلاعات ایران کار می کند.
مادر سمیه می گوید: “او دختر محجوبی است. آنها افرادی مانند وی را تهدید می کنند. او می خواهد گروه را ترک کند ولی می ترسد که او را بکشند”.
مجاهدین خلق از زمان تبعید از ایران در اوایل دهه ۸۰ میلادی، خود را مکلف به سرنگون کردن جمهوری اسلامی نموده اند. ولی این گروه از دهه ۶۰ میلادی به عنوان یک میلیشیای دانشجویی مارکسیست- اسلامی، که در سرنگون کردن شاه در انقلاب ۱۹۷۹ میلادی ایران نقش بازی کرد کارش را شروع نمود.
مبارزان ضد سرمایه داری، ضد امپریالیست، و ضد آمریکایی مجاهدین خلق تعدادی از افسران پلیس شاه را اغلب به شکل درگیری های انتحاری خیابانی در دهه ۷۰ میلادی کشتند. این گروه هتل ها، خطوط هوایی و شرکت های نفتی متعلق به آمریکائی ها را هدف قرار می داد، و مسئول قتل شش آمریکایی در ایران بود. یکی از مشهورترین سرودهای مجاهدین خلق عنوان می نماید: “مرگ بر آمریکا، با آتش و خون، بر لبان هر مسلمان، فریاد مردم ایران، نابود باد آمریکا”. (متن سرودهای “نبرد با آمریکا” و “سرکوچه کمینه” از سرودهای مجاهدین خلق منتشر شده بعد از انقلاب اسلامی ضمیمه است – مترجم)
چنین حملاتی راه بازگشت آیت الله روح الله خمینی در تبعید را هموار نمود، که بلافاصله مجاهدین خلق را به عنوان تهدیدی جدی برای طرح هایش جهت تبدیل ایران به جمهوری اسلامی تحت کنترل روحانیت تشخیص داد. چریک های به خوبی مسلح طبقه متوسط ، اگرچه در میان دانشجویان و روشنفکران مذهبی محبوبیت داشتند، ولی ثابت شد که هیچ همخوانی با سازوکار و قاطعیت خمینی ندارند.
به دنبال انقلاب، خمینی از سرویس های امنیتی، دادگاه ها و رسانه ها استفاده کرد تا حمایت سیاسی مجاهدین خلق را محدود نماید و سپس آنان را به طور کامل خورد کند. بعد از اینکه آنان مقابله کردند، و بیش از ۷۰ تن از مقامات ارشد جمهوری اسلامی – شامل رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه – را در بمب گذاری های هولناک کشتند، خمینی دستور یک سرکوب خشونت آمیز علیه اعضا و هواداران مجاهدین خلق را صادر کرد. نجات یافتگان از کشور فرار کردند.
صدام حسین، که درگیر یک جنگ خونین علیه ایران با حمایت بریتانیا و ایالات متحده بود، فرصت را غنیمت یافت تا مبارزان تبعیدی مجاهدین خلق را علیه جمهوری اسلامی به خدمت بگیرد. در سال ۱۹۸۶، او به گروه پیشنهاد سلاح، پول نقد و پایگاه وسیع نظامی که اردوگاه اشرف نامگذاری شد و فقط ۵۰ کیلومتر تا مرز ایران فاصله داشت را داد.
برای نزدیک به دو دهه، تحت رهبری نامطلوب شخص مسعود رجوی، مجاهدین خلق حملاتی را علیه اهداف نظامی و غیر نظامی در طول مرز با ایران انجام دادند و همچنین به صدام حسین برای سرکوب دشمنان داخلی اش کمک نمودند. ولی بعد از همراه شدن با صدام – که شهرهای ایران را بی محابا بمباران می کرد و بی رحمانه از سلاح شیمیایی در جنگ استفاده می نمود که جان میلیون ها نفر را گرفت – مجاهدین خلق تقریبا تمامی حمایتی که در ایران کسب نموده بودند را از دست دادند. اعضا حالا به عنوان خائن شناخته می شدند.
مجاهدین خلق، ایزوله در پایگاه عراقی تحت کنترل شدید رجوی، به فرقه تبدیل شدند. یک گزارش ارائه شده به دولت ایالات متحده <https://www.rand.org/pubs/monographs/MG871.html>,
مبتنی بر مصاحبه های انجام شده در داخل اردوگاه اشرف اینطور نتیجه گیری می کند که مجاهدین خلق “بسیاری از خصوصیات یک فرقه، از قبیل کنترل شدید، مصادره اموال، کنترل جنسی (شامل طلاق اجباری و تجرد)، انزوای عاطفی، کار اجباری، محرومیت از خواب، سوء استفاده جسمی و گزینه های محدود خروج” را دارا می باشند.
بعد از اشغال عراق توسط ایالات متحده، مجاهدین خلق یک کارزار لابی گری غیر عادی را آغاز کردند
<https://www.theguardian.com/world/2012/sep/21/iranian-exiles-lobbyists-delist-mek>
تا شناسایی به عنوان یک سازمان تروریستی را خنثی نمایند – علیرغم گزارشاتی که نشان می دهند این گروه در ترور دانشمندان هسته ای ایران در سال ۲۰۱۲ دست داشته است – ولی تحت رهبری همسر مسعود رجوی، یعنی مریم رجوی، مجاهدین خلق حمایت قابل ملاحظه ای در بخش هایی از جناح راست آمریکایی و اروپایی، که مشتاق اتحاد با هر کسی که علیه تهران بجنگد هستند، کسب کردند.
در سال ۲۰۰۹، بریتانیا مجاهدین خلق را از لیست گروه تروریست ها خارج کرد. دولت اوباما نیز در سال ۲۰۱۲نام گروه را از لیست ترور آمریکا حذف نمود.
<https://www.theguardian.com/world/2012/sep/21/iran-mek-group-removed-us-terrorism-list>،
و سپس وارد مذاکره برای استقرار آنان در آلبانی شد.
در کنفرانس سالانه “ایران آزاد” که گروه در پاریس هر تابستان براه می اندازد، ده ها نماینده انتخابی ایالات متحده و بریتانیا – در کنار سیاستمداران و مقامات نظامی بازنشسته، شرکت کرده و به صراحت خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی و جایگزین کردن آن با مریم رجوی به عنوان رهبر ایران می شوند. در گردهمایی سال گذشته در پاریس، نماینده مجلس انگلستان از حزب محافظه کار دیوید ایمس David Amess اعلام نمود که “تغییر رژیم . . . نهایتا بدست خواهد آمد”. در همان برنامه جان بولتون John Bolton، که مدت ها قبل از پیوستن به دولت ترامپ جنگ با ایران را آغاز کرده بود – اعلام نمود که او انتظار دارد مجاهدین خلق قدرت را در تهران تا قبل از سال ۲۰۱۹ بدست بگیرند. او بیان داشت: “رفتار و اهداف رژیم تغییر نخواهد کرد و لذا تنها راه حل تغییر خود رژیم است”.
جاذبه اصلی کنفرانس امسال در پاریس یکی دیگر از حامیان سالیان مجاهدین خلق، شهردار سابق نیویورک رودی جولیانی Rudy Giuliani و حالا وکیل شخصی دونالد ترامپ بود. او خطاب به جمعیت گفت: “ملاها باید بروند. آیت الله ها باید بروند. و آنان باید با یک دولت دموکراتیک که خانم رجوی آنرا نمایندگی خواهد کرد جایگزین شوند”. جولیانی همچنین کار “هسته های مقاومت” مجاهدین خلق در داخل ایران را ستود، و آنان را بخاطر برگزاری موج اخیر اعتراضات در برابر وضعیت بد اقتصادی مورد تشویق قرار داد. او گفت: “این اعتراضات اتفاقی نیستند، آنان توسط بسیاری از افراد ما در آلبانی هماهنگ شده اند.” جولیانی، بولتون و مرحوم جان مک کین John McCain در میان سیاستمداران آمریکایی هستند که به آلبانی سفر کردند تا حمایت خود از مجاهدین خلق را نشان دهند.
در همین حال در آلبانی، مجاهدین خلق درگیر حفظ نیروهای خود هستند که شروع به جداشدن کرده اند. این گروه همچنین از جانب رسانه های محلی و احزاب مخالف زیر ذره بین قرار گرفته است، که مفاد معامله انجام شده برای آوردن مبارزان مجاهد خلق به تیرانا را مورد سؤال قرار می دهند.
سخت است بتوان یک ناظر جدی یافت که معتقد باشد مجاهدین خلق ظرفیت یا حمایتی در داخل ایران برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی دارند. ولی سیاستمداران ایالات متحده و بریتانیا با صدای بلند از یک گروه کوچک انقلابی زمین گیر شده در آلبانی بر اساس یک بازی ساده تر حمایت میکنند: حمایت از مجاهدین خلق ساده ترین راه برای خمشگین کردن تهران است، و مجاهدین خلق در عوض تنها بخش کوچکی از استراتژی کلی ترامپ برای خاورمیانه است که هدفش ایزوله کردن و وارد کردن فشار اقتصادی بر ایران می باشد.
قبل از اینکه مجاهدین خلق بتوانند محبوب راست های آمریکا و اروپا شوند، می بایست خود را از نو بسازند. دموکراسی، حقوق بشر و سکولاریزم شعارهای جدید گروه شد – مریم رجوی به عنوان رهبر گروه، خشونت را محکوم کرد و با موفقیت یک فرقه ضد غربی را به یک دولت در تبعید دموکراتیک طرفدار آمریکا تبدیل نمود.
راه دراز به کسب مقبولیت با اشغال عراق توسط ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ شروع شد. این جنگ صدام حسین، مدافع و محافظ مجاهدین خلق، را سرنگون کرد، ولی این گروه را در ارتباط مستقیم با مقامات آمریکایی قرار داد – که خیلی زود به دنبال مهمات بیشتر علیه ایران بودند.
ایالات متحده در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی مجاهدین خلق را، به عنوان یک ژست حسن نیت در برابر دولت اصلاح طلب در تهران، یک گروه تروریست معرفی کرده بود. وقتی جرج دبلیو بوش George W Bush صدام حسین را در سخنرانی سال ۲۰۰۲ به پناه دادن به تروریست ها متهم نمود که منجر به اشغال عراق شد، او در واقع اشاره اش به مجاهدین خلق بود. ولی در روزهای نخست اشغال عراق توسط آمریکا، بحثی در کاخ سفید پیش آمد که با حدود ۵۰۰۰ نفر مبارزان مجاهدین خلق در مقرشان در اردوگاه اشرف چه کنند.
کوندولیزا رایس Condoleezza Rice، وزیر خارجه ایالات متحده، اینطور بحث می کرد که مجاهدین خلق در لیست سازمان های تروریستی قرار دارند و باید بر همین اساس با آنها برخورد شود. ولی جناح عقاب ها، شامل وزیر دفاع وقت دونالد رامزفلد Donald Rumsfeld، و معاون رئیس جمهور دیک چنی Dick Cheney، اینطور بحث می کردند که مجاهدین خلق باید به عنوان سلاحی علیه جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار گیرند – این هدف بعدی در نقشه راه نومحافظه کاران برای بازسازی خاور میانه بود. (“پسران به بغداد میروند، مردان واقعی به تهران میروند”، گفتار نیمه شوخی آنان بود.)
جناح رامزفلد پیروز شد. اگرچه این گروه هنوز در لیست سازمان های تروریستی بود، پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) به صورت یک جانبه مبارزان مجاهد خلق در داخل اردوگاه اشرف را به عنوان “اشخاص حمایت شده” تحت کنوانسیون ژنو به رسمیت شناخت – آنان رسما خلع سلاح شده بودند، ولی در عمل امنیت آنان از جانب نیروهای آمریکا در عراق ضمانت شد. ایالات متحده از گروهی حفاظت می کرد که در عین حال به عنوان تروریست معرفی کرده بود.
شکی نیست که نگاه جناح عقاب های آمریکا به مجاهدین خلق به عنوان سلاحی در جنگ علیه ایران بود: در ماه مه ۲۰۰۳، یعنی همان ماهی که بوش در اعلامیه مشهور خود مأموریت عراق را انجام شده مطرح نمود، روزنامه نیویورک تایمز گزارش داد که “سخت سران پنتاگون” وارد حمایت از مجاهدین خلق شده اند، “و شاید بعدا آنرا به عنوان سازمان اپوزیسیون آینده در ایران مورد بازسازی قرار دهند، به نوعی مانند اپوزیسیون عراقی مورد حمایت آمریکا تحت احمد چلبی که جنگ در عراق را جلوداری کرد”. در سال ۲۰۰۳، دولت بوش یک پیشنهاد با امضای رهبر عالی ایران علی خامنه ای مبنی بر تحویل سران مجاهدین خلق در عراق در معاوضه با اعضای شورای نظامی القاعده و بستگان اسامه بن لادن که توسط ایران در حالیکه از افغانستان بعد از ۱۱ سپتامبر در حال فرار بودند دستگیر کرده بود را رد کرد.
زمانی که اشغال عراق توسط آمریکا به کابوس جنگ داخلی تبدیل شد، راست های آمریکایی به صورت فزاینده ای ایران را مقصر تفرقه در کشور می دانستند. سیاستمداران ارشد به صراحت خواهان بمباران جمهوری اسلامی شدند، در میان وحشت فزاینده در خصوص برنامه هسته ای ایران – که وجود آن اولین بار توسط مجاهدین خلق برملا شد که بی بی سی آنرا یک “کودتای تبلیغی” برای گروه نامید. (چندین متخصص اطلاعات اسرائیل گزارش نمودند که موساد Mossad این مدارک را به مجاهدین خلق داده است). در سال ۲۰۰۷، خروجی های خبری آمریکا گزارش نمودند که بوش یک دستورالعمل سری را برای انجام “عملیات مخفی” در داخل ایران به امضا رسانده است.
بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲، هفت دانشمند هسته ای ایران با مسمومیت یا بمب مغناطیسی که بر خودروی در حال حرکت آنها توسط موتور سوار چسبانده شده بود مورد حمله قرار گرفتند، پنج نفر کشته شدند. در سال ۲۰۱۲، اخبار ان بی سی NBC News، در نقل قول از دو مقام ناشناس آمریکایی گزارش نمود که حملات مربوطه از جانب آژانس اطلاعات خارجی اسرائیل طراحی شده و توسط عوامل مجاهدین خلق در داخل ایران به اجرا در آمده است. یک سخنگوی مجاهدین خلق این گزارش را “ادعای دروغ” خواهند . . . که “منبع اصلی آن رژیم ملاها می باشد”.
در همین اثنا بود که مجاهدین خلق شروع به کار برای بازسازی وجهه خود در غرب نمودند. گروه های مرتبط با مجاهدین خلق به کارزارهای سیاسی کمک کردند و واشنگتن را با تبلیغات پوشاندند و سیاستمداران با نفوذ غربی مواجب بگیر دست به قلم شدند و سخنرانی کردند – و برای خارج کردن نام مجاهدین خلق از لیست سازمان های تروریستی لابی نمودند.
یک لیست بلندبالای فوق العاده از سیاستمداران آمریکایی از هر دو حزب، ارقام بالای مالی دریافت کردند تا در مراسم مختلف به نفع مجاهدین خلق صحبت کنند، که شامل جولیانی، مک کین، نیوت گینگریچ Newt Gingrich و رؤسای سابق حزب دموکرات ادوارد رندال Edward Rendell و هاوارد دین Howard Dean – همراه با تعدادی از رؤسای سابق اف بی آی FBI و سی آی ای CIA می شدند. جان بولتون که به دفعات در مراسم حمایت از مجاهدین خلق ظاهر شده بود برآورد می شود که مبلغی بالغ بر ۱۸۰ هزار دلار دریافت کرده است. بر اساس فرم های مالی بیرون آمده، بولتون برای یک حضور خود در گردهمایی “ایران آزاد” در پاریس در سال ۲۰۱۷ مبلغ ۴۰ هزار دلار گرفته است.
یک تعداد از سیاستمداران بریتانیایی در دو یا چند مراسم مجاهدین خلق در پاریس در طی سه سال گذشته شرکت کرده اند، که شامل باب بلکمن Bob Blackman و متیو اوفارد Matthew Offord از حزب محافظه کار و راجر گادسیف Roger Godsiff و تونی پرکینز Toby Perkins از حزب کارگر می شوند. نماینده از حزب محافظه کار و وزیر سابق ترسا ویلیرز Theresa Villiers در دو مراسم سالانه پاریس شرکت داشته است. همچنین دیوید ایمس، نماینده مجلس از حزب محافظه کار در حوزه جنوب غرب – صدای بلند مجاهدین خلق در پارلمان انگلستان بود که همچنین به آمریکا جهت سخنرانی در یک گردهمایی در حمایت از گروه هم سفر نمود. (تمامی این نمایندگان از پاسخ دادن در خصوص علت حضور خود امتناع کردند).
دیگر شرکت کنندگان بریتانیایی در گردهمایی امسال در پاریس شامل سه عضو مجلس لردها و پنج نماینده سابق، از جمله مایک هنکاک Mike Hancock، که بعد از اعتراف به داشتن رفتار نامناسب با یک موکل از حزب لیبرال دموکرات استعفا داد، و میشل تامسون Michelle Thomson، که مجبور به استعفا از حزب ملی اسکاتلند در سال ۲۰۱۵ در یک معامله مشکوک ملکی شد، میگردید. اسقف سابق آکسفورد، جان پریچارد John Pritchard نیز آنجا بود که یک طومار در حمایت از مجاهدین خلق امضا شده توسط ۷۵ اسقف دیگر را در دست داشت که شامل اسقف اعظم کانتربری روآن ویلیامز Rowan Williams می شد.
در مراسم امسال، با اهتزاز پرچمهای انگلستان و بنرهای “تغییر رژیم”، ویلیرز در خصوص اهمیت حقوق زنان صحبت کرد و مریم رجوی را مورد ستایش قرار داد – که البته ورود او به انگلستان ممنوع است – و حمایت خود را از “هدف مشروع” وی برای ایجاد “ایرانی که آزاد از سرکوب وحشیانه توسط ملاهاست” اعلام نمود. در یک نمایش به دقت طراحی شده بر روی صحنه، رجوی بر روی کتاب قطور شهدای مجاهدین خلق گل گذاشت و بر روی آن با احترام نوشت. او گفت: “زمان آن فرا رسیده است تا رژیم سرنگون شود. پیروزی قطعی است، و ایران آزاد خواهد شد.”
یک روز بعد از کنفرانس، به دنبال دستگیری چهار مظنون در بلژیک، آلمان و فرانسه – شامل یک دیپلمات ناشناس ایرانی – مجاهدین خلق، تهران را متهم کردند که بمبگذاری در این مراسم را طراحی کرده است. وزیر خارجه ایران، محمد جواد ظریف ادعای دخالت ایران را رد کرد و این اتهامات را به عنوان “طنز شیطانی گمراه کننده” تعریف نمود.
حتی در حالیکه متحدان سیاسی در غرب با موفقیت جذب شده بودند، امنیت سازمان در عراق با خروج سربازان آمریکا مورد تهدید قرار گرفت. بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳، نیروهای امنیتی عراق حداقل دو بار مقر مجاهدین خلق را مورد هجوم قرار دادند که حدود ۱۰۰ نفر کشته شدند. نوری المالکی، نخست وزیر وقت عراق – که سفیرش در آمریکا گروه را “چیزی نه بیشتر از یک فرقه” خوانده بود – اصرار داشت که آنها کشور را ترک کنند.
دانیال بنجامین Daniel Benjamin، که آنزمان رئیس دایره ضد تروریسم در وزارت خارجه آمریکا بود به من گفت که ایالات متحده تصمیم گرفت تا نام مجاهدین خلق را از لیست سازمان های تروریست خارجی حذف نماید، نه به این دلیل که اعتقاد داشتند آنان دست از اعمال خشونت آمیز کشیده اند، بلکه به این ترتیب “مانع از کشته شدن همه آنان” در صورتی که در عراق بمانند گردند. بعد از اینکه مجاهدین خلق دیگر به عنوان یک گروه تروریستی معرفی نمی شدند، ایالات متحده قادر بود تا آلبانی را متقاعد نماید که حدود ۲۷۰۰ نفر باقیمانده اعضا را به تیرانا در یک سری پروازهای چارتر بین سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ منتقل نماید.
این گروه یک زمین در آلبانی خریداری کرد و یک پایگاه جدید ساخت. ولی انتقال از عراق به آلبانی که نسبتا امن بود یک موج از جداشدن ها را موجب گشت. کسانی که امکانش را داشتند از کشور خارج شده و به اتحادیه اروپا و آمریکا رفتند، ولی حدود ۱۲۰ نفر فراری جدید از مجاهدین خلق در تیرانا ماندند در حالیکه هیچ حق کار یا حقوق مهاجرتی نداشتند. من با بیش از ۱۰ نفر جداشده صحبت کردم، که نیمی از آنها هنوز در تیرانا هستند. آنان گفتند که فرماندهان مجاهدین خلق به صورت سیستماتیک از اعضا سوء استفاده می کنند تا مخالفان را ساکت کرده و مانع از جدایی شوند – با استفاده از شکنجه، حبس انفرادی، مصادره اموال و جداسازی خانواده ها جهت کنترل بر اعضا. در پاسخ به این اتهامات، یک سخنگوی مجاهدین خلق گفت: “افرادی که به عنوان اعضای سابق معرفی می گردند به عنوان بخشی از یک کارزار شیطانی علیه مجاهدین خلق بکار گرفته می شوند”.
شهادت کسانی که به تازگی جداشده اند در راستای گزارشات گروه هایی مانند دیدبان حقوق بشر است که گزارش نموده است اعضای سابق شاهد “کتک زدن، تحقیر زبانی و فیزیکی، اعترافات اجباری، تهدید به اعدام و شکنجه که در حداقل دو مورد منجر به مرگ شده است” بوده اند.
سازمان مجاهدین خلق از دل نهضت آزادی ایران بیرون آمد، یک اپوزیسیون وفادار اسلامی دموکراتیک که در سال ۱۹۶۱ توسط محمد حنیف نژاد پایه گذاری شد و دنباله روی محمد مصدق نخست وزیر ایران بود که در کودتای ۱۹۵۳ طراحی شده از جانب انگلستان و آمریکا برکنار شد. این جنبش خواهان استقلال ملی، آزادی فعالیت های سیاسی و جدایی مسجد از دولت بود. مجاهدین خلق به این سنت ها رسیدند، ولی در برابر افزایش سرکوب توسط شاه در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی با کنار گذاشتن مبارزه مسالمت آمیز واکنش نشان دادند.
در آن زمان، سازمان مجاهدین خلق، که اعضایش عمدتا دانشجویان ایده آلیست طبقه متوسط بودند، اسلام و دکترین مارکسیسم را ترکیب کردند. آنان آیات قرآن را که در تطابق با اعتقادات شیعی آنان با سوسیالیسته کردن ابزار تولید، نفی نظام طبقاتی و ارتقای مبارزه برای اقلیت های قومی ایران بود را باز تعبیر کردند. با تعمق در افکار کسانی همچون فرانس فانون Frantz Fanon و رژی دبره Régis Debray، آنان نسبت به جنبشهای آزادیبخش ملی در الجزایر، کوبا، فلسطین و ویتنام اعلام همبستگی نمودند. با نقل قول از جزوه مشهور لنین، مجاهدین خلق سؤال “چه باید کرد؟” را مطرح نمودند و آنان نوشتند که پاسخ آنان خیلی سراست است: “مبارزه مسلحانه”.
رجوی در میان ۶۹ نفر از اعضای مجاهدین خلق بود که در سال ۱۹۷۲ توسط دادگاه نظامی به اتهام طراحی اقدامات تروریستی محاکمه شد. او در دادگاه گفت که: “طبقه حاکمه در بستر مرگ قرار دارد”. وقتی دادستان سخن او را قطع کرد و پرسید که چرا سلاح تهیه کرده است رجوی پاسخ داد: “تا با امثال شما برخورد کنم”.
از ۱۱ عضو کمیته مرکزی مجاهدین خلق که در سال ۱۹۷۲ محاکمه شدند، ۹ نفر فورا اعدام گردیدند و یک نفر در زندان باقی ماند. وقتی رجوی در سال ۱۹۷۹ یعنی سه هفته قبل از پیروزی انقلاب ایران از زندان آزاد شد، او رهبر بلامنازع مرگبارترین گروه شورشی زیر زمینی ایران بود.
مجاهدین خلق نقش مهمی در انقلاب ۱۹۷۹ ایفا کردند، کاخ سلطنتی را اشغال نمودند و اغلب مبارزات جهت خنثی نمودن پلیس و ارتش را انجام دادند. دو روز بعد از انقلاب، مسعود رجوی که ۳۰ ساله بود با رهبر عالی ۷۷ ساله دیدار کرد. این دو با هم کنار نیامدند. رجوی در سال ۱۹۸۱ به یک خبرنگار گفت که: “من با خمینی دیدار کردم. او دستش را برای من جلو آورد تا ببوسم، و من امتناع کردم. از آن پس ما با هم دشمن شدیم”.
خمینی مجاهدین خلق را به عنوان تهدیدی نسبت به قدرت خود می دید، لذا رجوی را از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری محروم کرد و سازمان وی را دشمن اسلام قلمداد نمود. اعضای مسلح سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تازه تأسیس در مراسم مجاهدین خلق مداخله نمودند، انتشارات آنان را سوزاندند و اعضایش را کتک زدند. بدون قدرت سیاسی، مجاهدین خلق بر اعتراضات خیابانی تکیه کردند. صدها هزار ایرانی در گردهمائی ها شرکت کردند که البته بزودی از جانب دادگاه ها ممنوع اعلام گردیدند.
در واکنش، مجاهدین خلق و رئیس جمهور بنی صدر، که او نیز با خمینی در تضاد بود، اعتراضات دو روزه ای را در حدود ۳۰ شهر سازمان دادند – خمینی را وادار کردند تا به تلویزیون رفته و این ممنوعیت را مورد تأیید قرار دهد. او گفت که مجاهدین خلق “محاربه با خدا” انجام داده اند. روحانیون دیگر اخطار دادند که به سوی تظاهرات بی محابا شلیک خواهد شد. در ۲۰ ژوئن ۱۹۸۱، مجاهدین خلق یک اعتراض بزرگ به تعداد حدود نیم میلیون از مردم تهران، با هدف شروع انقلاب دوم، سازمان دادند. کلام روحانیون درست بود: ۵۰ تظاهر کننده کشته شدند و ۲۰۰ نفر مجروح گردیدند. بنی صدر از کار برکنار شد و موج اعدام ها آغاز گردید.
طی ماه ها و سالهای بعدی، خشونت بالا گرفت. خمینی هزاران هوادار مجاهدین خلق را بدام انداخت – در عین حال وفاداران به وی امواج خشونت گسترده علیه اعضا و هواداران مجاهدین خلق براه انداختند.
تا ماه دسامبر، رژیم ۲۵۰۰ عضو مجاهدین خلق را اعدام کرده بود. گروه با سیل ترورها و عملیات انتحاری علیه ائمه جمعه، قضات دادگاه های انقلاب و اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دست به ضد حمله زد. یک مبارز مجاهد خلق، ابراهیم زاده، که ۱۳ پاسدار و آیت الله صدوقی، یک مشاور نزدیک به خمینی را با نارنجک دستی در یک حمله انتحاری در ژوئیه ۱۹۸۲کشت نوشت: “من مایلم بمیرم تا به سرعت بخشیدن به رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی کمک نمایم، تا سنت های انقلابی مان را زنده نگاه دارم، و تا انتقام رفقایمان را که به دست این رژیم تشنه به خون و ارتجاعی کشته شدند را بگیرم”.
تا اواسط دهه ۱۹۸۰ میلادی، هزاران نفر با عنوان مجاهد خلق اعدام گردیدند یا در نبردهای خیابانی توسط جمهوری اسلامی ایران کشته شدند.
این زمانی بود که رجوی پیشنهاد صدام حسین را پذیرفت تا با ایران از مکان امن خود در عراق بجنگد. طی چند سال بعد، رجوی “انقلاب ایدئولوژیک” را براه انداخت، ازدواج را ممنوع کرد و طلاق “ابدی” را برای تمام اعضا اجباری ساخت، که لازم بود از شوهر یا زن خود جدا شوند. او خود با یکی از تازه طلاق گرفته ها، یعنی مریم عضدانلو، ازدواج کرد که در نتیجه در عمل همه کاره او شد و نام وی را هم گرفت.
برای صدام، مجاهدین خلق یک وسیله قابل استفاده در جنگش علیه ایران، ولی یک بار مصرف، بود. مجاهدین خلق در هر صورت تماما وابسته به رهبر عراقی بودند. علاوه بر کمک های نقدی و تسلیحاتی، او اسرای جنگی ایرانی را به عنوان اعضای جدید برای رجوی فرستاد. ادوارد تورمادو، یکی از آن اسیران که جذب شدن خود را بخاطر می آورد می گوید: “تمام دنیای من اردوگاه اشرف بود. هیچ چیز دیگری برایم معنی و مفهوم نداشت. حتی اگر می دانستم مادری دارم که منتظر من است، تمام دنیای من همان چیزی شده بود که آنها برایم ساخته بودند.”
در ژوئیه ۱۹۸۸، شش روز بعد از آتش بسی که رسما جنگ ایران و عراق را خاتمه داد، مجاهدین خلق یک مأموریت انتحاری در عمق اراضی را به انجام رساندند که عملیات “فروغ جاویدان” نامگذاری شد. بار دیگر، رجوی پیش بینی کرد که عمل او منجر به انقلابی دیگر خواهد شد. رجوی به مبارزان خود که آماده برای اعزام برای مرگشان بودند گفت: “مانند یک بهمن خواهد بود. شما نیازی نیست چیزی با خودتان ببرید. ما مانند ماهی در آب دریای خلق شنا خواهیم کرد. آنان هرچه نیاز داشته باشید به شما خواهند داد.”
مأموریت با کشتار خاتمه یافت: مبارزان مجاهد خلق ناچار به یک کمین ترتیب داده شده از جانب ارتش ایران کشیده شدند که با کمترین کوشش منجر به متلاشی شدن آنان گردید. یک سرباز ایرانی که در این عملیات شرکت کرده بود اخیرا آنرا برای من تشریح کرد. مهرداد، که در سال ۱۹۸۷ در سن ۱۵ سالگی داوطب شد، بخاطر می آورد که لشکر آنان، که علیه سربازان عراقی در مرزهای جنوبی جنگیده بود، در ژوئیه ۱۹۸۸ به شمال اعزام شد تا در برابر یک تهاجم جدید از جانب عراق مقاومت نماید. لشکر وی به محلی نزدیک شهر کرمانشاه حدود ۱۸۰ کیلومتری مرز عراق فرستاده شد. مهرداد و دیگر سربازان همرزمش متعجب شدند که شنیدند سربازان دشمن توانسته اند تا این عمق به داخل ایران پیشروی کرده باشند. او گفت: “ما فکر کردیم ارتش ما تسلیم شده است”.
وقتی مهرداد رسید او دریافت که دشمن مجاهدین خلق بودند – که به درون یک تله هدایت شده بودند. او به من گفت: “استراتژی نظامی آنان خیلی احمقانه بود. آنها فقط بر روی جاده به سمت تهران رانده بودند. مانند این بود که مثلا ارتش فرانسه بخواهد انگلستان را اشغال کند و صرفا از اتوبان دوور Dover به سمت لندن استفاده نماید”.
مهرداد گفت: “ما به سرعت هزاران تن از آنان را کشتیم. انباشت اجساد در هر دو طرف جاده بود. آنچه برای ما جالب بود این بود که بسیاری از آنان زن بودند”. برخی اعضای مجاهدین خلق از قرص های سیانور استفاده کردند تا زنده دستگیر نشوند. مجاهدین خلق سپس اعلام کردند که ۱۳۰۴ نفر از اعضایشان به شهادت رسیدند و ۱۱۰۰ نفر مجروح شده و به عراق بازگردانده شدند.
نجات یافتگان در محل محاکمه و به سرعت اعدام شدند. مهرداد شاهد بود که صدها نفر از تیرهایی که در شهر مجاور یعنی اسلام آباد برپا شده بود اعدام گردیدند. خمینی از این اشغال ناموفق به عنوان بهانه ای برای اعدام جمعی هزاران مجاهد خلق و دیگر چپ گراها در زندان های ایران استفاده کرد. عفو بین الملل تخمین می زند که بیش از ۴۵۰۰ نفر در زندان ها مردند، و برخی منابع می گویند که رقم حتی بیش از این است.
فروغ جاویدان یک نقطه عطف مهم برای مجاهدین خلق بود. در درون اردوگاه اشرف محصور با سیم های خاردار، غرق در واقعیت یک تبعید بی پایان، عضویت مصدوم و غم انگیز تحت رهبری پارانوئیدی رجوی علیه خود برگشته بود. بسیاری از اعضای سابق به من گفتند که بعد از شکست خونین، مسعود رجوی خود را نماینده المهدی، امام دوازدهم که در قرن نهم میلادی غایب شد و بر اساس اعتقاد شیعیان ایران همراه با عیسی برای برقرار کردن صلح و عدالت در جهان باز خواهد گشت، معرفی نمود. خارج از اردوگاه اشرف، مجاهدین خلق به حملات در آنسوی مرزها علیه ایران ادامه دادند، و به صدام کمک کردند تا قیام علیه حکومت خود، بعد از شکست در جنگ خلیج در برابر آمریکا در سال ۱۹۹۰، را درهم بشکند. صدام از مجاهدین خلق استفاده نمود تا جنبش مسلحانه کرد استقلال طلب در شمال را سرکوب نماید. بر اساس گزارش نیویورک تایمز، مریم رجوی به مبارزانش گفته بود: “کردها را زیر تانک های خود بگیرید، و گلوله های خود را برای پاسداران انقلاب ایران نگاه دارید”. مجاهدین خلق قویا شرکت در نبرد صدام برای سرکوب شورشیان شیعه و کرد را تکذیب می کنند، ولی یک دادگاه حقوق بشر عراقی رهبران مجاهدین خلق را برای نقششان در سرکوب این قیام ها محکوم کرده است. کاروان جمال طاهر، یک نماینده عالی دولت محلی کردستان در لندن، یکی از مبارزان پیشمرگه کرد در سال ۱۹۹۱ بود. او به من گفت که بخاطر دارد چگونه مجاهدین خلق وارد شهر کلار، حدود ۱۵۰ کیلومتری جنوب شرقی کرکوک، درست بعد از آنکه صدام کنترل شمال عراق بعد از جنگ خلیج اول را از دست داده بود، شدند. او گفت: “آنها با تانک های صدام آمدند. ما فکر کردیم آنان پیشمرگه هایی هستند که باز گشته اند زیرا که تانک ها با تصاویر رهبران کرد پوشیده شده بود . . . ولی آنان بر روی شهر آتش گشودند . . . کشتاری بزرگ اتفاق افتاد.”
در دهه بعد، مجاهدین خلق به جنگ خود علیه ایران ادامه دادند. در سال ۱۹۹۲، یک گروه به صورت همزمان علیه نمایندگی های دیپلماتیک در ۱۰ کشور حمله ور شدند، که این شامل نمایندگی دائم ایران در ملل متحد در نیویورک، که پنج مرد با چاقو آنجا را اشغال نمودند، هم می شد. مجاهدین خلق همچنین حملات فردی بیشتری را نیز انجام دادند. در سال ۱۹۹۸، یک سوء قصد منجر به کشته شدن اسدالله لاجوردی، رئیس سابق زندان اوین که شخصا اعدام هزاران عضو مجاهدین خلق را هدایت کرده بود، گردید.
در اردوگاه اشرف، فرماندهان به اعضای ناراضی میگفتند که اگر آنها فرار کنند، قطعا با مرگ یا توسط صدام یا توسط مقامات ایرانی، روبرو خواهند شد. یک عضو که بعد از انتقال مجاهدین خلق به آلبانی فرار کرده بود به من گفت: “ما از جهان خیلی دور بودیم. ما هیچ اطلاعاتی در اختیار نداشتیم. نه تلویزیون، نه رادیو”. در عوض آنان در داخل اردوگاه تنها تلویزیون مجاهدین خلق را داشتند که حاوی سخنرانی های تکراری مریم و مسعود رجوی بود که تمام روز پخش می شد.
رجوی به پیروانش گفته بود که شکست در عملیات فروغ جاویدان ناشی از یک اشتباه نظامی نبود، بلکه ریشه در افکار اعضا داشت که نگران همسرانشان بودند، عشق آنان مانع از بکارگیری اراده آنان برای جنگ شده بود. در سال ۱۹۹۰، تمامی زوج ها در داخل اردوگاه مجبور به طلاق شدند – و زنان حلقه های ازدواج خود را با شمایل مسعود رجوی عوض نمودند. همسران از یکدیگر جدا شدند، و کودکان آنان به اروپا فرستاده شدند تا توسط هواداران مجاهدین خلق به فرزند خواندگی پذیرفته شوند.
فرماندهان مجاهد خلق از تمامی اعضا خواستند تا بصورت عیان تمامی افکار جنسی گناه آلود خود را بیان نمایند. منوچهر عبدی، ۵۵ ساله که مجاهدین خلق را در آلبانی ترک کرده است به من گفت که جلسات اعتراف گیری هر روز برگزار می شد. حتی احساسات عاشقانه و دوستانه ممنوع بود. او گفت: “من مجبور بودم اعتراف کنم که دلم برای دخترم تنگ شده است. سپس آنها سر من داد می کشیدند و مرا تحقیر می کردند. آنها به من میگفتند که خانواده من دشمن من است و دلتنگی نسبت به آنها موجب قدرت بخشیدن به ملاها در تهران خواهد شد.”
یک جداشده اخیر دیگر، علی (که نام واقعی او نیست) جای زخم هایی را بر روی بازوان و پاهای خود نشان داد که طبق توضیحات او در نتیجه هفته ها شکنجه بوجود آمده بودند که بعد از پیوستن او به گروه در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی رخ داده بود که این شکنجه ها شامل سوزاندن با ته سیگار بر روی بازوانش هم می شدند. او گفت که وقتی شکنجه ها تمام شد او را به بغداد برای دیدار با رهبر بردند. علی گفت: “ما را به یک سالن بزرگ بردند. مسعود رجوی آنجا با یک گروه از زنان نشسته بود. رجوی گفت که اگر هر یک از ما کلمه ای به کسی بگوییم، حتی یک کلمه، و اگر چیزی از این مسائل برملا شود و به گوش کسی برسد، یا اگر کسی خواستار ترک گروه باشد، فورا به سرویس امنیت و اطلاعات صدام حسین تحویل داده خواهد شد.”
بتول سلطانی در سال ۱۹۸۶ با همسرش و دختر نوزادش به مجاهدین خلق پیوست. ابتدا خانواده آنها می توانستند با هم زندگی کنند، ولی در سال ۱۹۹۰، به گفته او مجبور به طلاق و ترک دختر ۵ ساله و پسر تازه به دنیا آمده اش گردید که آنان برای بزرگ شدن نزد هواداران مجاهدین خلق به خارج فرستاده شدند. سلطانی ادعا می کند که مجبور به رابطه جنسی با مسعود رجوی به دفعات شده است، که از سال ۱۹۹۹ آغاز گردید. او میگوید که آخرین تجاوز در سال ۲۰۰۶ صورت گرفت، سالی که او از اردوگاه اشرف فرار کرد و آن زمانی بود که رجوی سه سال بود در انظار عمومی ظاهر نشده بود. وقتی اخیرا صحبت کردیم، سلطانی مریم رجوی را متهم کرد که به مسعود کمک می کرد تا برای چندین سال اعضای مؤنث مجاهدین خلق را مورد سوء استفاده جنسی قرار دهد. سلطانی گفت: “مسعود رجوی فکر می کرد که تنها پاشنه آشیل مبارزان مؤنث جنس مخالف است. او میگفت که تنها دلیل زنان برای ترک وی وجود مردان است و لذا تمامی قلب زنان را می خواست”.
سلطانی، که یکی از سه زنی است که در خصوص سوء استفاده جنسی در داخل مجاهدین خلق در یک مستند که سال ۲۰۱۴ بر روی آنتن تلویزیون ایران رفت صحبت کرده است، رجوی را متهم نمود که صدها همسر در داخل اردوگاه داشته است.
یک عضو مؤنث سابق دیگر، زهرا مؤینی، که به عنوان محافظ مریم رجوی خدمت می کرد، به من گفت که زنان اگر شوهران خود را طلاق نمی دادند و به عقد مسعود رجوی در نمی آمدند تهدید به تنبیه می شدند. مؤینی در یک مصاحبه تلفنی از آلمان گفت: “مریم خود درگیر سوء استفاده جنسی بود، او خطبه ها را برای جاری شدن عقد می خواند”.
او همچنین گفت: “کسانی که چنین ازدواجی را نپذیرفتند ناپدید شدند. به من گفته شد که اگر شوهرم را طلاق ندهم سروکارم با زندان رمادی خواهد بود و اجبارا باید هر شب با ژنرال های عراقی بخوابم”.
در برابر این اتهامات یک سخنگوی مجاهدین خلق گفت: “ماشین تبلیغاتی ملاها طی ۴۰ سال گذشته اتهامات جنسی علیه مقاومت و رهبر آن را منتشر کرده اند”.
دو جداشده مؤنث دیگر، زهرا باقری و فرشته هدایتی، ادعا کرده اند که بدون موافقتشان در بیمارستان اردوگاه اشرف تحت عمل جراحی هیسترکتومی (خارج کردن رحم و تخمدان)، به بهانه یک عمل جراحی بخاطر یک بیماری جزئی، قرار گرفته اند. زنان می گویند که به زبان ایدئولوژیک نامتعارف این گروه، این روند برای قربانیان به این شکل توجیه می گردید که آنان به قله وفاداری به رهبر رسیده اند.
هدایتی، که از کشتار عملیات فروغ جاویدان جان سالم بدر برده بود، در سن ۲۲ سالگی در سال ۱۹۸۱ همراه با همسرش که هنوز در گروه است به مجاهدین خلق پیوست. او به من گفت: “آنان گفتند که یک کیست cyst دارم. ولی آنان علاوه بر کیست، رحم مرا هم خارج کردند. آنان به من گفتند که این بدان معنی است که من در ارتباط به مراتب محکم تری با رهبر عقیدتی مان قرار گرفته ام”. هدایتی که در عراق از گروه جدا شد و حالا در نروژ زندگی می کند، می گوید که هرگز مورد سوء استفاده جنسی قرار نگرفت، ولی توسط گروه برای طلاق شوهرش مورد مغزشویی قرار گرفته بود. او مدعی است که بیش از ۱۰۰ زن دیگر توسط دکترهای مجاهدین خلق عقیم شدند. باقری گفت: “من همیشه از خود می پرسم که چرا این کار را با ما کردند. البته برای این که آینده را از ما بگیرند”.
بین یک اقدام به فرار در سال ۲۰۰۱ و خروج وی از مجاهدین خلق در سال ۲۰۱۳، هدایتی می گوید که وی موضوع سخت ترین برخوردها از جانب فرماندهانش بوده است. او می گوید: “آنها می گفتند که من همجنس گرا هستم. آنها به صورتم تف می انداختند و مرا کتک می زدند و مرا حبس می نمودند. من به زندان افتادم و در حبس انفرادی بودم”.
کشور آلبانی ظاهرا اعضای مجاهدین خلق را به دلایل انساندوستانه پذیرفته است – ولی ممکن است رهبران کشور فرصتی را یافته اند تا خدمتی برای دولت آمریکا انجام دهند، که پیشنهاداتش از جانب دیگر کشورهای مختلف اروپایی رد شده بودند. یک مقام سابق وزارت خارجه آمریکا به نام دانیل بنجامین Daniel Benjamin گفته است: “آنها تنها طرفی بودند که اینها را پذیرفتند”.
اولسی یازچی Olsi Jazexhi، یک پروفسور تاریخ در دانشگاه دورس Durres و منتقد تصمیم دولت برای پذیرش مبارزان مجاهد خلق، می گوید که سیاستمداران آلبانی امیدوار بودند که این معامله موجب شود تا آمریکا چشمان خود را بر روی فساد مالی آنان ببندد. او گفت: “مجاهدین خلق کارتی است که به آنان در قبال آمریکا قدرت می بخشد. آنان فکر می کنند که با پذیرش مجاهدین خلق، آمریکایی ها کاری به کار آنان نخواهند داشت”. یک تلگراف محرمانه وزارت خارجه آمریکا در سال ۲۰۰۹، که توسط ویکی لیکس WikiLeaks انتشار یافت، می گوید که هر سه حزب اصلی کشور “نمایندگانی در پارلمان دارند که با جرائم سازمانیافته در ارتباط می باشند … عقل سلیم، بعلاوه گزارشات رسیده، حکم می کند که پارلمان جدید دارای تعدادی قاچاقچیان مواد مخدر و متصدیان پولشویی باشد”.
برای دولت ترامپ، مجاهدین خلق سرمایه باارزشی برای تشدید تضادهای منطقه ای بین عربستان سعودی و ایران به حساب می آیند. این تابستان، ترامپ به ناگهان از توافق هسته ای با ایران خارج شد و تحریم های جدیدی را اعلام نمود و سقوط ارز کشور و چهار ماه اعتراضات پراکنده در سراسر ایران را موجب گشت. ایالات متحده این هفته تحریم های سختی علیه صدور نفت ایران و روابط بانکی برقرار نمود. ولی استراتژی خاور میانه ترامپ تحت یک بازبینی جدید بعد از قتل خبرنگار جمال قاشقچی Jamal Khashoggi توسط مأموران سعودی در استامبول قرار گرفت که ضربه ای علیه ولیعهد این کشور، محمد بن سلمان، و اتحاد وی با دولت ترامپ بود.
سازمان مجاهدین خلق که بیشتر عمر خود را در تبعید بوده است از صدام کمک مالی دریافت می کرد. بعد از سقوط وی، این گروه می گوید که پول خود را از سازمان های مبارز ایرانی و کمک های افراد بدست می آورد. مجاهدین خلق همیشه دریافت کمک مالی از عربستان سعودی را تکذیب کرده اند – ولی رئیس سابق اطلاعات عربستان، شاهزاده ترکی الفیصل، که در میتینگ گروه در پاریس در ۲۰۱۶ شرکت نمود و خواهان سرنگونی رژیم ایران شد موج جدیدی براه انداخت.
ارواند آبراهامیان Ervand Abrahamian، یک پروفسور در دانشگاه سیتی در نیویورک و نویسنده کتاب مجاهدین ایران، که قطعا کاری آکادمیک است، در خصوص تاریخچه این گروه می گوید: “پول قطعا از جانب سعودی ها می آید. کس دیگری نیست که بتواند آنان را در این سطح از مخارج حمایت مالی نماید.”
تحلیلگران توافق دارند که سازمان مجاهدین خلق دارای این ظرفیت یا حمایت نیست که بتواند دولت ایران را سرنگون کند – بطوری که حتی بولتون و پمپئو هم قطعا این را قبول دارند. پل پیلار Paul Pillar، که به مدت ۲۸ سال در سازمان سیا CIA خدمت کرده است، که شامل یک دوره به عنوان تحلیلگر ارشد ضد تروریسم این آژانس می شود، می گوید: “آنان احتمالا اینقدر درایت دارند که بدانند این گروه دموکراتیک نیست و به هر صورت هیچ پایگاهی در داخل ایران ندارد”. ترامپ و جناح عقاب ها به گفته پیلار زیاد به دنبال یافتن جایگزین برای رژیم فعلی ایران نیستند بلکه بیشتر به دنبال ضعیف کردن آن هستند. او می گوید: “آنان به دنبال هر چیزی هستند که نظم سیاسی را در ایران برهم بزند بطوری که آنان و رئیس جمهور آمریکا بتوانند در نتیجه اعلام پیروزی نمایند و به عواقب آن فکر نمی کنند”.
طبق اظهارات یک جداشده اخیر مجاهدین خلق، حسن حیرانی، کار اصلی گروه در آلبانی نبرد اینترنتی در خصوص پخش اطلاعات جنگی بین ایران و رقیبان است. حیرانی، که تابستان گذشته مجاهدین خلق را ترک کرد، می گوید که او در یک “مزرعه ترول troll farm” (مفهوم جدیدی در فضای مجازی است که به شرکت ها یا گروههایی گفته میشود که با انبوه حسابهای غیرواقعی در آن وارد میشوند و به صورت گسترده تعداد بازدید و حمایت یا عدم حمایت را با استفاده از نرم افزارهای مختلف با لا می برند – مترجم) شامل ۱۰۰۰ نفر دیگر در اردوگاه آلبانی کار می کرد که مطالبی تبلیغی به طرفداری از رجوی و علیه ایران به زبانهای انگلیسی، فارسی و عربی در فیس بوک، توئیتر، تلگرام و بخش نظرات روزنامه ها ارسال می کردند.
او می گوید: “ما از صبح تا شب با حساب های جعلی کار می کردیم. ما دستورات روزانه داشتیم که فرماندهان برایمان می خواندند. مثلا می گفتند که وظیفه ماست که فلان سناتور، یا بهمان سیاستمدار، یا ژورنالیست که علیه ایران نوشته است را مورد تشویق قرار دهیم و ما مثلا می نوشتیم که متشکریم و مردم ایران از طرف مربوطه و مریم رجوی به عنوان رهبر برحق ملت حمایت می کنند، ولی اگر داستان منفی در خصوص مجاهدین خلق وجود داشت، ما پست می گذاشتیم که مثلا طرف مزدور رژیم ایران است و صدای مردم ایران نیست و خواهان آزادی در ایران نمی باشد”. یک سخنگوی مجاهدین خلق این اتهامات را “دروغ های دیگری” که برای دفاع از وزارت خارجه ایران ساخته شده اند خواند.
بر اساس گفته های مارک اوون جونز Marc Owen Jones، یک آکادمیسین که در خصوص ربات های سیاسی در رسانه های اجتماعی مطالعه کرده است، “هزاران” حساب توئیتری مشکوک در اوایل سال ۲۰۱۶ با “ایران” به عنوان محل و “حقوق بشر” به عنوان توضیح نام حساب سربرداشتند، که در حمایت از ترامپ و مجاهدین خلق پست می گذاشتند. این حساب ها، به گفته جونز، به صورت فله ای ساخته شده و تلاش های ضد ایرانی ترامپ در زمان استفاده از هشتگ های #IranRegimeChange, #FreeIran and #IstandwithMaryamRajavi. را ارتقاء می دادند.
ژورنالیست های آلبانی می گویند که مجاهدین خلق، که ارتباطات نزدیکی با سیاستمداران ارشد و سرویس های امنیتی دارند، در مصونیت کامل در آلبانی فعالیت می کنند. ایلی زیلا Ylli Zyla که به عنوان رئیس اطلاعات نظامی آلبانی از سال ۲۰۰۸ تا سال ۲۰۱۲ خدمت کرده است، مجاهدین خلق را متهم نمود که قوانین آلبانی را نقض می کنند. او به من گفت: “اعضای این سازمان در آلبانی به عنوان گروگان زندگی می کنند”. او گفت که اردوگاه آنان فرای کنترل پلیس آلبانی قرار دارد و “خشونت روانی و تهدید به مرگ” در درون آن اتفاق می افتد.
اعضای سابق، سازمان مجاهدین خلق را متهم می سازند که مسئول قتل مالک شراعی در ماه ژوئن، یک فرمانده ارشد که توسط غواصان پلیس بعد از غرق شدن در قعر یک مخزن آب در پشت مقر گروه در آلبانی کشف شد، میباشد. خواهر شراعی، زهرا شراعی گفت که خانواده او اخباری از اعضای سابق بدست آورده اند که مالک قصد فرار داشته، و می گویند که مجاهدین خلق مسئول مرگ او هستند. او از ایران به گاردین گفت: “من دشمن آنان هستم و تا زمانی که انتقام نگیرم آرام نخواهم نشست. مجاهدین خلق می گویند که شراعی در حالیکه که برای نجات جان فرد دیگری از غرق شدن اقدام می کرد غرق شد. پلس آلبانی می گوید که مرگ وی مشکوک نیست.
در حالیکه که جداشدگان با امکانات شخصی به صورت قاچاق از آلبانی به کشورهای اتحادیه اروپا رفته اند، بسیاری اعضای سابق به صورت دست به دهان در تیرانا زندگی می کنند. کشور آلبانی حق پناهندگی به مجاهدین خلق یا جداشدگان آنان اعطا نکرده است، و ملل متحد مستمری ماهانه ۳۰ هزار لک lek (215 پوند) به آنها تا اول سپتامبر می پرداخت. یازچی Jazexhi که در حمایت از جداشدگان کار کرده است می گوید: “آنان گیر افتاده اند. زبان نمی دانند، با قوانین آشنایی ندارند، آنان نمیدانند دموکراسی چیست. به دیکتاتوری عادت دارند. ما به آنها می گوییم که نباید بترسند”.
میگنا بالا Migena Balla، وکیل مدافع مصطفی و ربابه محمدی، زوجی که در تیرانا برای آزادی دخترشان سمیه مبارزه می کنند، اعتقاد دارد فشار هم بر روی پلیس و هم دستگاه قضایی گذاشته شده تا مطمئن شوند که مجاهدین خلق “تولید مشکلات سیاسی” نکنند. او می گوید: “سیاست در سیستم قضایی دخالت می کند. وقتی من به ایستگاه پلیس رفتم تا شکایت آنان را ثبت کنم، افسران پلیس عملا فرار کردند. آنان می ترسیدند که شغلشان را از دست بدهند”.
مجاهدین خلق از حضور محمدی ها در آلبانی استقبال نمی کنند. آنان مصطفی را متهم می سازند – و هر عضو سابقی که علیه مجاهدین خلق صحبت کرده است – که مأمور حقوق بگیر “رژیم ملاها” می باشد. در ۲۷ ژوئیه، مصطفی بعد از حمله چهار عضو ارشد مجاهدین خلق در بیمارستان بستری شد، که تصویر ویدئویی آن توسط همسرش ضبط گردیده است. حمله کنندگان، که در برابر محمدی فریاد می زدند “تروریست”، مدت بسیار کوتاهی توسط پلیس آلبانی بازداشت شدند. ولی بعد از رسیدن گروهی از اعضای مجاهدین خلق به ایستگاه پلیس، آنان فورا آزاد گردیدند.
مجاهدین خلق نامه هایی را منتشر کرده اند، که ظاهرا توسط سمیه نوشته شده است، و پدرش را محکوم کرده اند که مأمور اطلاعات ایران است. اخیرا سمیه که ظاهری کاملا مضطرب داشت در یک مصاحبه ویدئویی در داخل مقر مجاهدین خلق گفت که او می خواهد به عنوان یک عضو از گروه باقی بماند.
محمدی ها با انتشار نامه ای سرگشاده به دخترشان و سیاستمداران آلبانی واکنش نشان دادند، و خواهان یک دیدار هدایت نشده با دخترشان گردیدند. ربابه برای سمیه نوشت: “من مادرت محبوبه ربابه حمزه هستم و می خواهم ترا ملاقات کنم. من همان زنی هستم که با سینه خود به تو شیر داد، من ترا در آغوشم بزرگ کردم. تو از گوشت و خون من هستی . . . من ترا از جان خودم بیشتر دوست دارم . . . من دارم پیر می شوم، خسته شده ام، ولی زندگی بدون دیدن تو ارزش ادامه دادن ندارد.”
آرون مرآت Arron Merat خبرنگار اکونومیست در تهران بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ بوده است. او مسئول پوشش اخبار ایران برای گاردین، ساندی تایمز و وایس نیوز است. حساب توئیتری وی
https://twitter.com/a_merat?lang=en
می باشد.
ضمیمه ها:
شعر این ترانه در سال ۱۳۵۲ پس از ترور سرهنگ هاوکینز مستشار نظامی آمریکا توسط یکی از اعضای مجاهدین خلق در زندان سروده شده است. سپس در آبان ماه سال ۱۳۵۸ به صورت یک ترانه سرود تکمیل و در سری چهارم سرودهای سازمان انتشار یافت.
سرکوچه کمینه، مجاهد پر کینه – آمریکایی بیرون شو، خونت روی زمینه
مجاهد خلق ما – راه و رسمش چنینه
همگی همراه هم، به یاری حق، به نیروی خلق
تا هنگام پیروزی، تا هنگام بهروزی
کارگر تو بیداری، از دشمنات بیزاری – توی قلب دشمنات، سر مذاب می کاری
با نبرد خونینت، آزادی رو می آری
همگی همراه هم، به یاری حق، به نیروی خلق
تا هنگام پیروزی، تا هنگام بهروزی
برزگر تا رزم و خون، آزادی گیرد بنیان – برجهانخواران کینه، افشانی در کوهستان
بذر وحدت می کاری – در سرزمین طوفان
همگی همراه هم، به یاری حق، به نیروی خلق
تا هنگام پیروزی، تا هنگام بهروزی
–
سرود نبرد با آمریکا از مجموعه سرودهای سازمان مجاهدین خلق است که در سال ۱۳۵۸ سروده و ساخته و منتشر گردید.
در اوج رزم جاودان – با سد اصلی زمان
دریای خلق قهرمان – اینک نشسته در طغیان
تا ستاره سحر، افکند به شب شرر، زآتش گلوله ها
تا دمد سپیده دم، رخ نهان کند ستم، از نبرد توده ها
بشنو در این زمان – بانک مجاهدین
غرد ز هر کران – چون رعد آتشین
تنها سلاح ملت، همبستگی و وحدت، یا فتح یا شهادت، نبرد با آمریکا
خیزد ز بانگ رزم ما – آهنگ مرگ آمریکا
از بمب و آتش سلاح – سوزد شب اسارت ها
تا رهایی بشر، کی شود تهی جهان، از نبرد بی امان
جز اسارت و نبرد، راه دیگری مجو، بین خلق و ظالمان
جان را در این نبرد – باید فدا کنیم
بر عهد آهنین – باید وفا کنیم
فریاد هر مسلمان، لبیک بر شهیدان، خروش خلق ایران، نابود باد آمریکا
ننگ است راه سازش، پیروز باد جنبش، از دل خروش بر کش، نابود باد آمریکا
(پایان)
***
مباحثه در پارلمان اروپا “در خصوص مجاهدین خلق ایرانی چه باید کرد؟”ا
Saddam’s Private Army
How Rajavi changed Iran’s Mojahedin from Armed Revolutionaries to an Armed Cult
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/مجاهدین-خلق-تروریسم-بین-المللی-نمایشگ/
نمایشگاه کانون آوا در باشگاه خبرنگاران بروکسل – مجاهدین خلق، تروریسم بین المللی (مصاحبه ها)ا
کانون آوا، هفتم دسامبر ۲۰۱۸:… آقایان رضا صادقی جبلی و ادوارد ترمادو و خانم ها بتول سلطانی، حمیرا محمدنژاد و آن خدابنده در مصاحبه هایی به تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران، تروریسم لجام گسیخته، وضعیت کنونی فرقه رجوی، استمرار نقض حقوق بشر توسط مریم رجوی و دستیارانش پرداختند. این مصاحبه ها در روز اول نمایشگاه عکس در سالن باشگاه خبرنگارانانجام گرفته است …
گزارشاتی از نمایشگاه کانون آوا در باشگاه خبرنگاران بروکسل – مجاهدین خلق، تروریسم بین المللی
نمایشگاه کانون آوا در باشگاه خبرنگاران بروکسل – مجاهدین خلق، تروریسم بین المللی (مصاحبه ها)
آقایان رضا صادقی جبلی و ادوارد ترمادو و خانم ها بتول سلطانی، حمیرا محمدنژاد و آن خدابنده در مصاحبه هایی به تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران، تروریسم لجام گسیخته، وضعیت کنونی فرقه رجوی، استمرار نقض حقوق بشر توسط مریم رجوی و دستیارانش پرداختند. این مصاحبه ها در روز اول نمایشگاه عکس و بعد از جلسه افتتاحیه در سالن باشگاه خبرنگاران در بروکسل انجام گرفته است
سخنان خانم بتول سلطانی مدیرانجمن زنان ایران در نمایشگاه عکس تروریسم بین الملل دربروکسل:
سخنان خانم حمیرا محمدنژاد ازانجمن زنان ایران در نمایشگاه عکس تروریسم بین الملل دربروکسل:
سخنان آقای ادوارد ترمادو ازکانون آوا آلمان در نمایشگاه عکس تروریسم بین الملل دربروکسل (انگلیسی):
Anne Khodabandeh, Open Minds, De-Radicalisation Consultant, PHOTO-EXHIBITION in Bruxelles (انگلیسی):
Reza Jabelli, Service Etat Civil et Population, رضاجبلی در نمایشگاه تروریسم بین الملل دربروکسل (انگلیسی):
(پایان)
***
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/جنایات-مجاهدین-خلق-فرقه-رجوی-بروکسل/
برگزاری نمایشگاه بین المللی عکس در بروکسل
کانون آوا، پنجم دسامبر ۲۰۱۸:… نمایشگاه بین المللی عکس با عنوان “تروریسم بین الملل” از دوشنبه سوم تا دوشنبه دهم دسامیر۲۰۱۸ بمدت یک هفته در محل مرکز رسانه ای پارلمان اروپا واقع در بروکسل افتتاح گردید. در این نمایشگاه عکسها و تابلوهایی از جنایات گروه های مختلف تروریستی به معرض نمایش در آمد. در جلسه افتتاحیه این نمایشگاه در روز دوشنبه سوم دسامبر ۲۰۱۸ تعداد زیادی …
The Guardian: Ex members accuse Maryam Rajavi of coordinating routine sexual abuse
برگزاری نمایشگاه بین المللی عکس در مرکز رسانه ای پارلمان اروپا (باشگاه خبرنگاران، بروکسل)
نمایشگاه بین المللی عکس با عنوان “تروریسم بین الملل” از دوشنبه سوم تا دوشنبه دهم دسامیر۲۰۱۸ بمدت یکهفته در محل مرکز رسانه ای پارلمان اروپا واقع در بروکسل افتتاح گردید. در این نمایشگاه عکسها و تابلوهایی از جنایات گروه های مختلف تروریستی به معرض نمایش در آمد.
درجلسه افتتاحیه این نمایشگاه در روز دوشنبه سوم دسامبر ۲۰۱۸ تعداد زیادی از علامندان ایرانی و خارجی شرکت کردند. این تمایشگاه بطور خاص به جنایات گروه های تروریستی در جهان و خاورمیانه و همچنین کشورخودمان ایران می پردازد و افکار عمومی دنیا را نسبت به خطرحضور پس مانده های این گروه ها در اروپا آگاه می سازد. همه علاقمندان را به بازدید از این نمایشگاه منحصر بفرد دعوت می کنیم.
قابل ذکرمی باشد که این برنامه همزمان از صفحه فیسبوک تلویزیون مردم بطور زنده در سطح جهان پخش گردید.
(پایان)
***
همچنین:
۲۰۱۸/۱۲/۲۷ محمد سیدی کاشانی از آموزش در کمپ فلسطین تا مرگ در کمپ اسرائیلی
منابع مختلف، بیست و هفتم دسامبر ۲۰۱۸:… محمد سیدی کاشانی متولد ۱۳۲۱ تهران، که با آموزش نظامی در کمپ فلسطینی ها (کمپ حسن سلامه در اردن) در سال ۱۳۴۹ فعالیت هایش را با عملیات ترور علیه امریکایی ها و حکومت سلطنتی آغاز کرده بود، در آذر ماه امسال در آلبانی (کمپ تحت حفاظت موساد) به فلاکت مرد.
۲۰۱۸/۱۲/۲۶ رابطه مریم رجوی و مجاهدین خلق با سالروز میلاد عیسی مسیح و سال نو میلادی
ادوارد ترمادو، علی شیرزاد، علی جهانی، بیست و ششم دسامبر ۲۰۱۸:… مریم رجوی و مسعود رجوی سر ما کلاه گذاشتند. باز هم مسیح در مورد اینان چنین می گوید: از پیامبران دروغین برحذر باشید، آنان در لباس گوسفندان نزد شما میایند اما در باطن گرگان درنده هستند، آنها را از میوه هایشان خواهید شناخت درخت نیکو م
۲۰۱۸/۱۲/۲۶ خاطرات غلامعلی میرزایی از مجاهدین خلق، فرقه رجوی ـ قسمت اول و دوم
غلامعلی میرزایی، سایت نجات یافتگان در آلبانی، ایران آزادی، بیست و ششم دسامبر ۲۰۱۸:… وکیل تسخیری هم علیه من حرف زد، من هم در دفاعیات خودم همان نکته ای را که در شیراز گفته بودم گفتم ، ولی اهمیت ندادند . دادگاه بیش از ده دقیقه طول نکشید و پایان جلسه دادگاه اعلام شد و باید منتظر رای د
۲۰۱۸/۱۲/۲۳ استراتژی وطن فروشی هم کار رجوی و مجاهدین خلق را چاره نمی کند
میر باقر صداقی، سایت وطنم، بیست و سوم دسامبر ۲۰۱۸:… بهتر بود آنزمان به جای اینکه باور میکردم استراتژی فرقه رجوی جنگ آزادیبخش نوین است باور میکردم استراتژی فرقه رجوی چون لیاقت سرنگون کردن را نداشت و ندارد, وطن فروشی هست بوده و خواهد بود تا اینکه با سرنگونی صدام علنا در مناسبات مسئولین سیاست
۲۰۱۸/۱۲/۲۳ پشتیبانی اسرائیل از فرقه رجوی، مجاهدین خلق و اقدام ناشایست دولت آلبانی
مریم سنجابی، انجمن فراق، بیست و سوم دسامبر ۲۰۱۸:… این اقدام و سناریو تحت فشار دولت آمریکا و سرویس امنیتی رژیم صهیونیستی و با همکاری برخی گروههای تروریستی ضدایرانی و با بیان ادعاهای واهی و نادرست تدوین و در جهت تخریب و تحتتاثیر قرار دادن روابط ایران و اروپا اجرا شده است. این رفتار د
۲۰۱۸/۱۲/۲۳ نگاهی به پیام ساختگی منتسب به مسعود رجوی
کریم غلامی، ایران فانوس، بیست و سوم دسامبر ۲۰۱۸:… ۳۰ سال است که مجاهدین و رهبران آنها مسعود و مریم رجوی به حالت “آمده باش” وارد شده اند و در آن حالت باقی مانده و از آن خارج نشده اند. سران مجاهدین، سالیان است که با پول های کشورهای عربی در رفاه زندگی کرده اند و این آن ها را به افرادی بی خاصیت و غیر فعال، تبدی
۲۰۱۸/۱۲/۲۳ ورود بداخل مجاهدین سخت ولی خروج آزاد؟ (رجوی دروغ میگوید)ا
علی شیرزاد، وبلاگ عیاران، بیست و سوم دسامبر ۲۰۱۸:… گفتی ورود سخت و هفت خوان رستم است و دیدیم که ورود مثل آبخوردن و با کلاشی و فریب و نیرنگ نیرو می آوردی و بر عکس خروج صد خوان رستم و اجازه نمیدهد یکی خارج شود. راست میگویی سنت حسینی که مدعی آن هستی، درب لیبرتی را بازکن و چشمانت را هم ببند و بگو هر که میخواهد برود ت
۲۰۱۸/۱۲/۲۲ مریم رجوی و مجاهدین خلق! به این جنایت اربابان خود افتخار کنید!ا
صابر از تبریز (امضاء محفوظ)، ایران اینترلینک، بیست و دوم دسامبر ۲۰۱۸:… خانم رجوی و مجاهدین خلق! اربابانتان خیلی نامرد و بلکه جنایتکارند! بنزینی که مواد اولیه اش به ثمن بخس از ما خریداری میشود، چرا نباید دراختیار هواپیماهای مسافرب
۲۰۱۸/۱۲/۲۲ محمد سیدی کاشانی که سال ۱۳۶۴ مرده بود، بطور فیزیکی نیز درگذشت
داوود باقروند ارشد، نه به تروریسم و فرقه ها، بیست و دوم دسامبر ۲۰۱۸:… محمد سیدی کاشانی تنها یکی از این مجاهدان بود. پیش از او مجاهدان دیگری همچون علی زرکش، مهدی افتخاری، مهدی کتیرایی، …را مسعود رجوی توانسته بود با مرگ فیزیکی از جهنم خودش خلاص شوند. دستگاه کینه و نفرت مسعودرجوی حتی در مرگ این
۲۰۱۸/۱۲/۲۱ مجاهدین خلق، فرقه رجوی ابزار بازی کثیف اسرائیل، عربستان و امریکا
علیرضا نصراللهی، یاران ایران، پاریس، بیست و یکم دسامبر ۲۰۱۸:… فرقه رجوی، مجاهدین خلق، این پاپوش را برای من (علیرضا نصرالهی) هم تدارک دیده بودید ولی با هوشیاری من و پلیس فرانسه نقشه های شوم شما را خنثی کردیم، ولی در آن طرف داستان شخصی با نام علی پاک در دام شما قرار گرفت و برای چند صدر یورو خودش،شرافتش،ان
۲۰۱۸/۱۲/۲۰ پاسخ خانواده های گروگانها و قربانیان فرقه رجوی (مجاهدین خلق) به گزارش اخیر عفو بین الملل
انجمن نجات، مرکز تهران، بیستم دسامبر ۲۰۱۸:… عفو بین الملل حتی یک کلام به غیر از تمجید از مجاهدین خلق به عنوان یک گروه حامی “حقوق بشر” نگفته. در سال ۲۰۰۵، دیدبان حقوق بشر Human Rights Watch گزارشی در محکومیت نقض حقوق بشر توسط مجاهدین خلق منتشر کرد. در سال ۲۰۰۹ مؤسسه رندRAND Corporation مطالعاتی عم
۲۰۱۸/۱۲/۲۰ خیالپردازی ها و دغدغه های مریم رجوی و یاران شیطان
راه نو، بیستم دسامبر ۲۰۱۸:… دورهمی اخیر در آلبانی با سه تن از یاران شیطان، مریم رجوی، در تیرانا، که با عنوان دهان پر کن «دیدار نمایندگان پارلمان اروپا با مریم رجوی در آلبانی» در رسانه های وابسته به این گروه خودنمایی می کرد ، از جمله سرگرمی های این روزهای مریم رجوی در آلبانی شمرده می شود. ا