سایت مشروطه سلطنتی، سوم ژوئیه 2017:… تروریستهای سازمان مجاهدین از چندی پیش رفت و آمد این سه کارشناس آمریکایی و خیابانهایی را که از آنها میگذشتند، کنترل میکردند و دریافته بودند که خودروی سبز رنگ کارشناسان آمریکایی هر روز میان ساعت هفت و هفت و بیست دقیقه از تهران پارس برخوردگاه خیابان دماوند یا سه راه تهران پارس میگذرد و نزدیک به سی متری …
Crown prince Reza Pahlavi: Mojahedin Khalq, (MKO, MEK…) a cult-type structure
ترور مهندسان آمریکایی کمپانی راکول اینترنشنال دونالد اسمیت، رابرت کرونگارد و ویلیام کاترل از سوی سازمان مجاهدین خلق ۶ شهریور ۲۵۳۵ شاهنشاهی
در روز ۶ شهریور ماه ۲۵۳۵ شاهنشاهی سه تن از کارشناسان بلندپایه شرکت امریکایی راکول اینترنشنال[۱] به نامهای دونالد جی. اسمیت [۲]، رابرت آر. کرونگارد[۳] و ویلیام سی. کاترِل [۴] در تهران نو، خیابان خیام، خیابان دلپذیر از سوی هفت تن از تروریستهای مجاهدین خلق به رگبار گلوله بسته شدند و به قتل رسیدند.
تروریستهای سازمان مجاهدین از چندی پیش رفت و آمد این سه کارشناس آمریکایی و خیابانهایی را که از آنها میگذشتند، کنترل میکردند و دریافته بودند که خودروی سبز رنگ کارشناسان آمریکایی هر روز میان ساعت هفت و هفت و بیست دقیقه از تهران پارس برخوردگاه خیابان دماوند یا سه راه تهران پارس میگذرد و نزدیک به سی متری نارمک ، از خیابان خیام یکی از خیابانهای فرعی تهران نو به خیابان دلپذیر میپیچد. تروریستهای سازمان مجاهدین پس از بررسیهای همه سویه، خیابان دلپذیر که در آن زمین بایر نیمه خرابهای وجود داشت را برای ترور سه آمریکایی برگزیدند.
ساعت ۷ بامداد روز شنبه سه مهندس آمریکایی دونالد اسمیت، رابرت کرون گارد و ویلیام کاترل از خانه خود با شورولتی سبز رنگ رهسپار کمپانی راکول اینترنشنال شدند. شهرام محمدیان باجگیران تروریست مجاهد، سوار بر موتور و غلامحسین صاحب اختیاری ترک موتور، هر دو علامت دهنده و آغاز کننده ترور با بوق و علامت دست، تیم ترور را از نزدیک شدن آمریکاییان آگاه ساختند. در این هنگام شورولت آمریکاییان به شماره ۲۶۲۶۴ تهران-ع از پیچ خیابان دلپذیر نمایان شد. حسن آلادپوش راننده فولکس واگن سرخ رنگ به شماره ۶۶۵۳۶ تهران-الف جلوی خودروی آمریکاییان پیچید و راه را بست. راننده شورلت آمریکاییان دریافت که نیرنگی در کار است، کوشش کرد به سوی راست بپیچد و از این دام رهایی یابد ولی به سبب باریکی خیابان نتوانست کاری بکند. در این هنگام، حسن آلادپوش راننده فولکس واگن و دیگر مسلسل چیها، بهرام آرام و حسین سیاه کلاه و مهدی فتحی و محسن طریقت منفرد که در خرابه پنهان شده بودند، بیرون دویدند و از جلو و از دو سوی خودرو سرنشینان آمریکایی خودرو را به رگبار گلوله بستند. دونالد اسمیت و ویلیام کاترل که بر سندلی پشت نشسته بودند در دم کشته شدند و رابرت گرون گارد که جلو، کنار راننده نشسته بود به سختی زخمی شد. رابرت کرون گارد با وجود گلولههایی که خورده بود پیاده شد و کوشش کرد به سوی پیاده رو برود، مسلسل چی نیز دنبال وی را گرفت و دوباره وی را به رگبار مسلسل بست. رابرت کرون گارد با وجود گلولههایی که خورده بود پیاده شد و کوشش کرد به سوی پیاده رو برود، مسلسل چی نیز دنبال وی را گرفت و دوباره وی را به رگبار مسلسل بست. رابرت کرون گارد در جوی آب افتاد و مجاهد تروریست در جوی آب تیر خلاص را به وی زد و او را کشت. در این گیرو دار قاسم عابدینی به خرابه دوید و پیکانی را که در پیشتر در آنجا پارک کرده بودند، روشن کرد. دیگر مجاهدین تروریست دوان دوان همه به سوی خرابه بازگشتند و آنجا سوار بر خودروی فرار، متواری شدند. مجاهدین با مسلسلهای کلاشینکف ساخت شوروی آمریکاییان را به رگبار گلوله بستند.
در روز ۳۱ اردیبهشت ماه ۱۳۵۴ تیم ترور مجاهدین سیدمحسن سیدخاموشی، محمدطاهر رحیمی، محسن بطحایی و منیژه اشرف زاده کرمانی در قیطریه دو کلنل آمریکایی شفر و ترنر را به رگبار گلوله بستند. مجاهدین تروریست از کیف دستی کلنل ترنر و شفر به سندها و مدرکهای مهمی درباره خرید هواپیماهای فانتوم و پایگاههای این هواپیماها، خرید دستگاههای تله کامیونیکشین و جاهای برنشاندن آنها و دیگر خریدهای ارتش دست یافتند. مجاهدین همه این اسناد را از ایران بیرون بردند و در پاریس به سفارت شوروی دادند و به جای آن از پشتیبانی اتحاد جماهیر شوروی در رساندن اسلحه به سازمان مجاهدین، برپایی فرستندههای رادیویی برای پروپاگاند علیه حکومت ایران و بسیاری کمکهای دیگر مالی برخوردار شدند. این سه مهندس آمریکایی از کارشناسان زبردست سیستمهای کنترل مرزها و سیستمهای خبردهی از دست درازیها به مرزهای کشور و گردآوری اطلاعات بودند که پروژه برپا ساختن پایگاههای اطلاعاتی الکترونیکی، دریایی، هوایی و زمینی و هواپیماهای آواکس و هواپیماهای فرتورنگار را در ایران پیاده میکردند. این پروژه قراربود در چهار گام به انجام برسد. سازمان تروریستی مجاهدین خلق که همکاری نزدیک با کا گ ب داشت، اطلاعات درباره این سه آمریکایی در ایران را از سازمان جاسوسی شوروی دریافت کرد و به دستور شوروی کارشناسان آمریکایی سیستمهای اطلاعاتی در ایران را گلوله باران کرد.
پرزیدنت جرالد فورد که چند روزی را در کلرادو میگذرانید تلفنی از این رویداد تکان دهنده آگاهی یافت و بی درنگ به خانوادههای کشته شدگان از سوی سازمان تروریستی مجاهدین خلق دل آرامی گفت. در جارنامه کاح سفید که به چاپ رسید پرزیدنت جرالد فورد از کشته شدن سه مهندس آمریکایی به دست تروریستها در ایران اندوه و انزجار خود را ابراز داشت و لزوم کوششهای تازه برای سرکوب کردن تروریسم را یادآوری کرد. پرزیدنت فورد ابراز امیدواری کرد که تروریستهایی که سه آمریکایی را کشتهاند به زودی دستگیر و به دست قانون سپرده شوند.
وزارت خارجه آمریکا نیز با چاپ جارنامهای از ترور سه آمریکایی در تهران ابراز بیزاری کرد و یادآور شد که دولت ایران قول داده است که تروریستها را به مجازات برساند. در این جارنامه وزارت خارجه آمریکا به آگاهی رساند که سه امریکایی کشته شده سه غیرنظامی بودند که در چارچوب یک پروژه پژوهشی در زمینه الکترونیک در تهران کار میکردند، آنها هنگامی که رهسپار اداره خود بودند از سوی تروریستها از پای درآمدند.
کمپانی راکول اینترنشنال کارفرمای سه کارشناس آمریکایی نیز جارنامهای چاپ کرد و به خانواده قربانیان ترور سازمان مجاهدین تسلیت گفت.
پرونده ترور سه مهندس آمریکایی به شعبه ۲ بازپرسی دادسرای تهران فرستاده شد و بازپرس این شعبه عدم صلاحیت خود را داد و پرونده را به دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی فرستاد.
در بررسیها و بازجوییهایی که از سوی ماموران درباره فولکس واگن سرخ رنگ به شماره ۶۶۵۳۶ تهران-الف انجام یافت، ماموران دریافتند که این خودرو از سوی یکی از مجاهدین تروریست با نام دروغین « امیر کاظم کلوچهای » خریداری شده بود. با فرتورهایی که به فروشندگان خودرو نشان داده شد، یکی از فروشندگان حسن آلادپوش مارکسیست اسلامی خطرناک را شناسایی کرد. آشکار شد که حسن آلادپوش با شناسنامه دروغین به نام « امیرکاظم کلوچهای » فولکس واگن را خریداری کرده است. سرانجام با پیگیریهای شبانه روزی، ماموران توانستند یکی از نهانگاههای حسن آلادپوش و چند تن از همدستانش را بیابند. روز پنجشنبه ۱۱ شهریور ماه ۲۵۳۵ نزدیک ساعت ۲۱ ماموران پلیس آماده دستگیری حسن آلادپوش در خیابان شهباز بودند. آلادپوش که خود را تنگنا دید با اسلحه کمری به ماموران تیراندازی کرد و کشته شد. از جسد حسن آلادپوش افزون بر اسلحه کمری یک نارنجک، دو شناسنامه یکی به نام حسن آلادپوش و شناسنامه دروغینش به نام امیرکاظم کلوچهای به دست آمد.
بر پایه اطلاعاتی که ماموران از کسانی که با حسن آلادپوش آشنایی داشتند به دست آورده بودند، ماموران توانستند دیگر نهانگاه مجاهدین و چند تن از همدستانش را بیابند. بامداد آدینه ۱۲ شهریور ماه ۲۵۳۵ عباس جاودانی و یک تروریست دیگر از همدستان آلادپوش در خیابان امیرکبیر با ماموران کمیته مشترک روبرو شدند و بی درنگ به ماموران تیراندازی کردند و در این تیراندازی رویارو کشته شدند. عباس جاودانی از سال ۲۵۳۰ متواری بود و در ترورها و بمبگذاریهای بسیاری دست داشت. از نهانگاه این تروریستها ۳ قبضه اسلحه کمری، شماری نارنجک جنگی، فشنگ، دستگاه چاپ و شمار بسیاری کتابچههای پروپاگاند مارکسیسم اسلامی و مدرکها و شناسنامههای دروغین به دست آمد.
روز ۲۵ آبان ماه ۲۵۳۵ شاهنشاهی ساعاتی پس از نیمروز بهرام آرام از رهبران سازمان تروریستی مجاهدین خلق و از برنامه ریزان و ترورکنندگان سه مهندس آمریکایی، پیرامون مخبرالدوله دیده شد که سوار تاکسی مسافرکش میشود، ماموران کمیته مشترک نیز دنبال تاکسی را گرفتند. در میانه خیابان شیوا در سرآسیاب دولاب، بهرام آرام دریافت که خودرویی که در آن سوار است از سوی ماموران دنبال میشود. بهرام آرام که تا بن دندان مسلح بود به هنگام پیاده شدن از خودرو به سوی ماموران تیراندازی کرد و پا به فرارگذاشت. در این گیر و دار بهرام آرام میان چند ساختمان بدون راه گریز، گیر افتاد و پشت انبوهی آجر و سازههای ساختمانی سنگر گرفت. پس از نزدیک به یک ساعت تیراندازی به ماموران پلیس، سرانجام فشنگهای وی تمام شد و با اینکه زخمی شده بود کوشش کرد نارنجکی را که به همراه داشت به سوی مامورین پرتاب کند. خوشبختانه نارنجک در دستش ترکید و بهرام آرام نابود شد. در کنار جسد نیمه سوخته بهرام آرام تروریست یک اسلحه کمری، یک خشاب دیگر و یک شناسنامه دروغین با فرتور وی با نام « حسن باقری » به دست آمد. بهرام آرام از سال ۲۵۳۰ شاهنشاهی متواری بود و از سال ۲۵۳۳ شاهنشاهی [۱۳۵۳ تازی خورشیدی] رهبر گروه تروریستی مارکسیست اسلامی مجاهدین خلق شد. بهرام آرام به کار گرفتن و بهره کشی از زنان و دختران را در سازمان مجاهدین گستراند و آزادی جنسی و داشتن رابطه دختران و زنان با همه مردان سازمان را رواج داد و آن را عامل دلبستگی مجاهدین در کارهای تروریستی نامید.
حسن آلادپوش قاتل
مهدی فتحی قاتل
حسین سیاه کلاه آمریکاییان را با مسلسل اتوماتیک به رگبار بست
غلامحسین صاحب اختیاری سوار بر ترک موتور و علامت دهنده دوم
قاسم عابدینی راننده خودروی فرار
شهرام محمدیان باجگیران – راننده موتور و آغازکننده ترور
محسن طریقت منفرد قاتل
بهرام آرام قاتل – از سران سازمان تروریستی مجاهدین خلق
لاشه بهرام آرام – نارنجکی که خواست به سوی ماموران پرت کند در دستش ترکید
لاشه بهرام آرام – تروریست روز ۲۵ آبان ماه ۲۵۳۵ شاهنشاهی نابود شد
(پایان)
***
سرود تروریستی”سر کوچه کمینه” سازمان مجاهدین خلق
(سروده شده بعد از انقلاب، بیاد بود ترور افسران امریکایی)
(Mojahedin English Language paper June 1980)
از کمین مجاهدین سر کوچه ها برای کشتار مستشاران امریکائی تا گماشتگی برای جنگ طلبان امریکائی
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=30022
حکایت در ایران و شکایت در آمریکا
ایران فانوس، بیست و چهارم ژوئن ۲۰۱۷:… روز ۳۰ خرداد که اتفاقاً سالروز آغاز خشونت کور مجاهدین در ایران است، برای نشست خبری علیرضا جعفرزاده انتخاب شد. علیرضا جعفرزاده در این نشست خبری، قبل از همه پای سپاه پاسداران را در حمله موشکی به میان کشید و از آمریکا خواستار قرار دادن سپاه پاسداران در لیست تروریستی شد. جعفرزاده در این نشست خبری که مخاطبش در اصل دولت آمریکا بود، همچنین از کره …
َAlireza Jafarzadeh has already published his suicide bombing note.
Wondering at those Americans who stand under the flag of Mojahedin Khalq (MKO, MEK, NCRI, Rajavi cult) only to LOBBY for the murderers of their servicemen
حکایت در ایران و شکایت در آمریکا
مجاهدین خلق نیروی عجیبی هستند. شاید منحصر به فرد. آنها زمانی دور که در ایران مبارزات دهن پر کن دنبال می کردند برای مطرح شدن و ابراز وجود به امپریالیسم گیر سه پیچ داده بودند و معتقد بودند که همه گرفتاریهای بشر زمینی از امپریالیسم آمریکاست و امپریالیستهای دیگر بی گناه و این آمریکاست که به ویتنام تجاوز کرده و از دیکتاتوری منجمله در ایران، حمایت می کند بنابراین آمریکا تضاد دوران است.
پس از طی چهار دهه داستان کاملاً تغییر کرد. دقیقاً ۱۸۰ درجه تغییر کرد. البته نه تنها در دوستی و دشمنی مجاهدین خلق با آمریکا، بلکه در همه موارد دیگر داستان دگردیسی ۱۸۰ درجه تغییر کرد و به کمدی و تاسف و فاجعه نزدیک تر شد.
داستان از این قرار است، وقتی تروریستهای داعش روز چهارشنبه ۱۷ خردادماه به تهران حمله کردند، قند در دل مجاهدین خلق آب شد و روز پیروزی را نزدیک دیدند. اما وقتی که ایران روز یکشنبه ۲۸ خردادماه به مواضع تروریستهای داعش در سوریه، حمله کرد مجاهدین خلق این بار برعکس، از حکایتها شکایت ساختند و این بار نه به ارباب منطقه ای و دست اندرکار یعنی عربستان سعودی، بلکه به همان امپریالیستی که تضاد دوران شمرده می شد و هم اکنون حلال مشکلات دوران شده است، شکایت بردند که چه نشسته اید ایران دارای ۴۲ پایگاه موشکی است و دارد توسط موشکهایش در منطقه قدرت نمایی می کند.
مجاهدین خلق حمله و هجوم همه کشورها و تروریستها را به ایران، موجه و مشروع می دانند، اما دفاع ایران از خودش در مقابل دیگر کشورها منجمله تروریستها را قابل مذمت و حربه ای جهت محکوم شدن و در لیست تروریستی آمریکا قرار گرفتن و اعمال تحریم، می دانند.
مجاهدین خلق بعد از دو روز از حمله موشکی ایران به مواضع داعش در سوریه، علیرضا جعفر زاده را جهت نشست خبری و افشای اطلاعات کذب در آمریکا و نزدیکی کاخ سفید ارسال و هیاهوی تبلیغاتی جهت سیاه نمایی ایران و مطرح کردن خود را آغاز کردند.
روز ۳۰ خرداد که اتفاقاً سالروز آغاز خشونت کور مجاهدین در ایران است، برای نشست خبری علیرضا جعفرزاده انتخاب شد. علیرضا جعفرزاده در این نشست خبری، قبل از همه پای سپاه پاسداران را در حمله موشکی به میان کشید و از آمریکا خواستار قرار دادن سپاه پاسداران در لیست تروریستی شد.
http://news.gooya.com/2017/06/post-4860.php
جعفرزاده در این نشست خبری که مخاطبش در اصل دولت آمریکا بود، همچنین از کره شمالی نیز شکایت کرد و در ادامه افزود که موشکهای ایران قادرند اسراییل و عربستان سعودی، را مورد اصابت قرار دهند.
جعفرزاده همچنین تاثیر تحریمات اخیر سنای آمریکا در پرتاب موشکهای ایرانی را موثر دانست و در ادامه خواهان تحریمات بیشتری از جانب آمریکا علیه ایران، شد و در این میان نقش مجاهدین خلق را مانند همیشه در مطلع بودن از مسایل نظامی ایران و تحریک و تشویق دیگران به تحریم علیه ایران پر اهمیت دانست و افزود،
„ لایحهای که اخیرا در سنای آمریکا تصویب شد، لایحه بسیار مهمی بود، البته باید مراحل خودش را در مجلس نمایندگان هم طیی کند، و نهایتا تبدیل به قانون شود. تحریمهای جدید سنای آمریکا، اولین قدم در رابطه با فشار گذاشتن روی رژیم، و ارگانهای ترویستی و سرکوبگر رژیم است، که درگیر ساخت موشک و ساختن بمب اتم هستند. اقدامات بیشتری هم هست که ما امروز در این کنفرانس به آن اشاره کردیم. هیچ کس، هیچ تصویر کاملی از ابعاد فعالیتهای رژیم در زمینه تهدید، چه در محدوده داخل کشور، و چه در زمینه تهدید کشورهای همسایه و همچنین جهان آزاد ندارد. تصویری که ما ارائه دادیم، اولین تصویر کامل از برنامه موشکی رژیم بود. البته این به آن معنی نیست، که شامل تمام فعالیتهای موشکی رژیم میشود، ما تنها توانستهایم ۴۲ مرکز موشکی را با جزییات، ساختار ارگانی که مسئولیت ساخت وعملیاتی کردن این موشکها را بر عهده دارند، افشا کنیم.
نقش «مقاومت ایران» در این سالها این بوده است که با افشای اطلاعات، تشویق و ترغیب کند جامعه بینالمللی را، تا سیاستهای قاطعتری را علیه رژیم پیشه کنند و حق مردم ایران را برای تغییر به رسمیت بشناسند…“
در تبلیغات جعفرزاده هیچ حرفی از عملکرد داعش که منجر به عکس العمل ایران شده باشد، نیست بلکه هر چه هست عملکردهای مجاهدین خلق است که در مجموع ایران را ناچار به واکنش کرده و حال می بایست به زعم و خواست مجاهدین خلق، ایران تاوان عملکردش را بپردازد. علیرضا جعفرزاده، در خاتمه نقش و سهم مجاهدین در تحریمهای تازه علیه ایران و متعاقب آن حمله موشکی ایران به مواضع داعش، را خاطرنشان کرد و افزود،
„ نمیخواهم در مورد سهم خودمان صحبت کنم، چرا که فکر میکنم هر کسی که بی طرف قضایا را دنبال میکند، از روز اول تا امروز، نقش بارز «مقاومت ایران»، مشخصا «مجاهدین خلق» و شبکه داخلی ما را در شکل دادن یک مجموعه تحریمها میبیند. اگر افشاگریی «مجاهدین خلق» نبود، اصلا بازدیدهای آژانس بینالمللی اتمی و قطعنامههای سازمان ملل متحد، و تحریمهای آمریکا، شکل نمیگرفت. بنابر این واقعیت این است که نقشی که «مجاهدین» در این زمینه ایفا کردند، غیر قابل مقایسه با هر فرد و سازمانی است“.
مجاهدین خلق در هر مقطع و شرایطی که قرار بگیرند، متناسب با شرایط و زمان و مکان رنگ عوض می کنند. آنان زمانی که در عراق به سر می بردند، سربازان مرزی را دشمن تلقی می کردند حال که برای عربستان سعودی کار می کنند، سپاه قدس را عامل بی ثباتی منطقه می دانند و گاه که سیخ و سمبه از طریق خانواده های اعضای اسیر به خودشان فرو می رود، وزارت اطلاعات را مشکل دوران می دانند. به عبارت دیگر، زمانی که آنان در ایران بودند آمریکا را تضاد دوران قلمداد می کردند و سپس در عراق آمریکا را ارباب بی مروت و هم اکنون که میهمان ارباب هستند آمریکا را کدخدای ده می دانند و نزدش شکایت می برند.
کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس
(پایان)
***
Israel Provided IAEA with Fake Documents on Iran’s Nuclear Program
فارین پالیسی ادعای منافقین درباره لویزان را مضحک و یاوهگویی خواند
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=29947
تروریسم، از دیروز تا امروز
ایران فانوس، هفدهم ژوئن ۲۰۱۷:… در گذشته، خشونت و ترور آن قدر اهمیت و کارایی داشت که گروه تروریستی مجاهدین خلق، ضمن ترور شهروندان غیر ایرانی منجمله آمریکایی ها، به این تحلیل و مشی چریکی رسیده بودند که اگر آنان بتوانند در تهران هر روز یک ترور موفق داشته باشند، به پیروزی دست خواهند یافت. بازتاب جهانی و داخلی ترورهای چهارشنبه ۱۷ خردادماه تهران، ثابت کرد کسانی که هنوز فکر خشونت …
Trump Is At War With Iran, Not ISIS
Trump clearly has no intention of defeating terrorism.
تروریسم، از دیروز تا امروز
ایران فانوس، ۱۷٫۰۶٫۲۰۱۷
ترورهای روز چهارشنبه ۱۷ خردادماه که در مجلس شورای اسلامی و مقبره آیت الله خمینی، اتفاق افتاد مسایل زیادی را از هر حیث رو کرد که یکی از آنها مهمتر و پر اهمیت تر است و آن فرق مابین کارکرد ترورهای دیروز و امروز، است.
در این روز که تروریستها در تهران حمله کردند و خون ۱۷ تن از مردم بی گناه را بر زمین ریختند و بیش از ۴۲ تن از مردم زخمی شدند، هیچ فایده نظامی حتی سیاسی نصیب تروریستها نشد بلکه این نیروهای نظامی و امنیتی و مردم بودند که چشم و گوش شان از مسایل و اتفاقات پشت پرده بازتر شد و النهایه برنده ترورهای روز چهارشنبه تهران شدند.
واکنشها و محکومیتها نسبت به ترورهای تهران، آنچنان گسترده و جهانی بودند که می توان در این رابطه فصل جدیدی از تروریسم در ایران و جهان، را مورد نقد و بررسی قرار داد اگرچه تاییدها نیز کم نبودند، اما تاییدها جملگی کسانی بودند که از نزدیک یا دور، دستی در آتش داشته و راهکار ترور و جنگ را هنوز قبول دارند. رییس جمهور آمریکا دونالد ترامپ، اسراییل، عربستان سعودی و مجاهدین خلق، کسانی بودند که در ارتباط با ترورهای تهران، قند در دل شان آب شد و باصطلاح از ذوق نالیدند و ظاهراً تکذیب شان از هر تایید و تشویقی تاییدتر بود. به هر حال هر کسی از ظن خود یار و یاور مردم یا دشمنان مردم است. اینجا نیز دوست و دشمنان مردم و ایران و حقوق بشر و دموکراسی، اگرچه مشخص بود اما مشخص تر شد.
ایران کشوری است که قرنها مصیبت جنگ و ترور را تحمل کرد و تاوانش را پرداخت اما این بار ترورهای روز چهارشنبه ۱۷ خردادماه، چیزی را به عیان در جمع مردم ایران و جهان، ثابت کرد و آن مذموم بودن این گونه راه حلها نسبت به گذشته است. مردم ایران و جهان، هم اکنون نگاه و نگرش شان نسبت به جنگ و ترور با سالهای قبل فرق اساسی دارد.
در گذشته ای نه چندان دور، ترور و خشونت یکی از راههای مبارزه و مقاومت بود که در بین بعضی از محافل و مجامع کم و بیش مشروعیت داشت و قابل بحث و فحص بود. اما امروز کمتر کسی است که بتواند از حربه ترور و خشونت به نفع خود و علیه دیگران، استفاده کند و بهایش را نپردازد. در گذشته، فضای داخلی چنان ناامید کننده بود و فضای جهانی آنچنان مغشوش و دو قطبی، مبارزه و مقاومت بدون این که همه راههای سیاسی و حقوق بشری را پیش پایش مسدود ببیند، جهت ابراز وجود و بقاء و عبور از راههای کوتاه مدت و جذب نیرو و بیداری مردم، آسانترین راه یعنی خشونت را انتخاب می کرد. در نیم قرن قبل در داخل ایران گروههای چریکی مختلفی خلق شدند که مهترین آنها گروههای چریکی چپ و مجاهدین مارکسیست بودند که اتفاقاً هر دو طی دهه چهل پا به عرصه سیاسی و تروریستی گذاشته و در رقابت هم وارد میدان خشونت شدند منتها با بروز انقلاب در سال ۱۳۵۷ هر دو گروه دریافتند که خشونت راهکار پر هزینه ای است و هرچه بوده، مربوط به دوران خودش بود و نمی توان راه حل خشونت را که با اقبال عمومی مواجه نبوده را به هر کجا و هر زمان تسری داد. متاسفانه گروه دوم مجاهدین خلق، در ارتباط با خشونت و خشونت کور تا آنجا پیش رفتند که خشونت بدل به آرمان و جانمایه دستگاه شان شد و بدون خشونت قادر به ادامه بقاء نزد محافل قدرت نیستند. لذا آزموده را همچنان می آزمایند، چون بدون خشونت و جنگ، قادر به خروج از بن بست نیستند و مفری نخواهند یافت و در این رابطه همه ی توش و توان و تجربه و سرمایه شان، از خشونت است و بدون این، حرف تازه ای برای گفتن ندارند. بنابراین، مرغ شان همچنان و در همه میادین یک پا دارد، در اپوزسیون یا در قدرت، دیروز و یا امروز و فردا، خشونت یگانه سوخت دستگاه خشونت پرداز آنان است و دیگر هیچ.
سود و زیان ترورهای چهارشنبه ۱۷ خردادماه تهران، آن هم پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۹ اردیبهشت ماه در ایران، کاملاً مشهود است. داعش و داعشیان، همچنان در مظان اتهام و انزجار و محکومیت جهانی، متقابلاً نیروهای امنیتی این حق را برای خود قائلند تا همه گزینه ها را روی میز جهت سرکوب داعش قرار دهند و این یعنی اقدام و عملکرد داعش در عمل بر علیه خود و اربابانش، تمام شد.
شاید هنوز هم داعش و داعشیان ندانند، سالها بود که راهکار غیر خشونت آمیز در جامعه کار می کرد و حتی علیه داعش و داعشیان، از جنبه های مختلف سیاسی و فرهنگی، چون موریانه عصای پوسیده متشکل از جهل و تباهی و بر جای مانده از اعصار بربریت، را خورده بود که با اولین تلنگر چون ترورهای روز چهارشنبه ۱۷ خردادماه در تهران، خشونت و ترور با موجی از محکومیت و انزجار عمومی مواجه شد که در گذشته اساساً چنین چیزی نبود. چند دهه قبل، در همین تهران ترورها و انفجارات بسیار بزرگتری اتفاق می افتاد که مانند امروز محکومیت و منفوریت جهانی را به دنبال نداشت. فضای جهانی به گونه ای بود که هم ارگانهای تروریستی و هم اربابان شان مسئولیت اقدامات تروریستی خود را به عهده می گرفتند و به آن مباهات می ورزیدند اما امروز هر کسی هر عمل ضد بشری که مرتکب می شود آن را به گردن داعش می اندازد، داعشی که اصل و نسب ندارد و می تواند نقش طفره رفتن از مسئولیت سازمانها و دولتهای تروریستی را بازی کند.
در گذشته، خشونت و ترور آن قدر اهمیت و کارایی داشت که گروه تروریستی مجاهدین خلق، ضمن ترور شهروندان غیر ایرانی منجمله آمریکایی ها، به این تحلیل و مشی چریکی رسیده بودند که اگر آنان بتوانند در تهران هر روز یک ترور موفق داشته باشند، به پیروزی دست خواهند یافت. بازتاب جهانی و داخلی ترورهای چهارشنبه ۱۷ خردادماه تهران، ثابت کرد کسانی که هنوز فکر خشونت و جنگ، به عنوان راه حل در سر داشته باشند، بدون شک با انزجار و منفوریت داخلی و جهانی، روبرو خواهند شد و قبل از هر دستاوردی خود به شکست نزدیکتر خواهند شد.
کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس
(پایان)
***
عملیات مشترک موساد و مجاهدین خلق در ترور اساتید دانشگاههای ایران
ذوق زدگی منافقین (مجاهدین خلق) از تصرف موصل توسط داعش (مزدوران رجوی به القاعده پیوستند)
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=29840
از ترورهای تهران تا ویلپنت پاریس ( وتصحیح بعدالتحریر)ا
ایران فانوس، دهم ژوئن ۲۰۱۷:… عملیات مشترک تهران، در حالی انجام گرفت که در بخشی از عملیات سیانور و زن و مقبره آیت الله خمینی، وجود داشت که دقیقاً مجاهدین خلق غیر مستقیم می خواستند نیات و آرمانهای خود را وارد عملیات کرده و به مقامات جمهوری اسلامی برسانند که آنان هنوز دارای توانمندیهای نظامی هستند و قادرند از دور دستی در آتش داشته باشند. عملیات مشترک تهران، ضد اصلاحات بود …
پدیده تروریست و راه اشتباه جهان
از ترورهای تهران تا ویلپنت پاریس
(بعد التحریر:
توضیح و پوزش
در ارتباط با مقاله „از ترورهای تهران تا ویلپنت پاریس“ جایی آمده است که مسعود رجوی در توجیه عملیات فروغ جاویدان به محمود عطایی فرمانده محور تهران، فرمان انفجار مقبره آیت الله خمینی را داده است. در این جا، تاریخ و موضوع فوق تصحیح می شود و این داستان مربوط به بعد از سال ۱۳۶۸ است که مسعود رجوی گاه و بیگاه روی سن می رفت با عصبانیت تمام و خطاب به هر مجاهد خلق فرمان ایدئولوژیک صادر می کرد که هر مجاهد خلق وقتی پایش به تهران برسد، ابتدا می بایست مقبره آیت الله خمینی را منفجر کند. او این موضوع را بارها و روی سن و در حضور هزاران نفر تکرار کرده است.
کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس )
سفر خاورمیانه ای دونالد ترامپ در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ماه که وی نشستی هم با سران ارتجاع در ریاض حول محور تروریسم داشت و آدرس را اشتباهی داده بود، هنوز به اتمام نرسیده بود که در اولین دست گرمی تروریستهای داعش به منچستر انگلستان حمله کردند، سپس با گذشت دو هفته تروریستها به سه پایتخت جهان یعنی کابل و لندن و تهران، حمله کردند و تلفات هنگفتی از مردم گرفتند.
حملات روز چهارشنبه ۱۷ خرداد ماه در تهران را داعش به عهده گرفته و افکار عمومی ناچاراً متوجه داعش است. اما واقعیت امر غیر از این است. سبک عملیاتهای داعش در کشورهای تحت سیطره که حضور فعال دارند و کشورهای اروپایی که امکانات و هواداران فراوان دارند، متفاوت است. آنان طی سالهای اخیر حتی یک عملیات هدفمند و سازمانیافته در کشورهای غربی نداشتند و معمولاً دارای عملیاتهای کور و غیر هدفمند بودند. در رابطه با ایران که سیستم امنیتی قوی دارد و ضد داعش است و داعش وسایل و امکانات کافی در این کشور ندارد، لاجرم توان عملیات روز چهارشنبه تهران را نداشت، چون پیشبرد عملیات سازمانیافته و دقیق در تهران و به مقبره آیت الله خمینی و مجلس شورای اسلامی، نیازمند ارتباطات، شناسایی، تجربه، لجستیک، اطلاعات و دانش چریکی کافی بود که از عهده داعش خارج است. نیروهای آنارشی داعش در ایران حداکثر در مرزها می توانستند اقدام به عملیاتهای کور و انتحاری مثل انتحار مابین بازار یا حداکثر در نماز جمعه و از این دست ترورهای کور انجام دهند تا تجربه کافی جهت عملیاتهای پیچیده تر را کسب نمایند.
عملیات چهارشنبه ۱۷ خرداد تهران، همان گونه که از ماهیت ترور و مناطق عملیاتی مشهود است، می بایست کار دو نیرو، دو ایده و دو خط کاری باشد. مانند داعش و مجاهدین خلق که دومی در این عملیات می تواند غیر از اجرا، مابقی مسایل عملیات را حل و فصل نماید. عملیاتی اشتراکی که یکی خواسته اش ابراز وجود و انتقامگیری است و دیگری اما اهداف مهمتری دارد و ضمن مجلس شورای اسلامی مصمم بر انفجار مقبره آیت الله خمینی، است.
عملیات در مقبره آیت الله خمینی حتی به مخیله داعش نمی گنجد. اگر آنها می خواستند برای اولین بار اقدام تروریستی در ایران داشته باشند، می بایست در مرزها و حداکثر یک عملیات کور را به سرانجام می رساندند. رفتن به پایتخت یک کشور نیازمند تجربه و اعتماد به نفس و پشتیبانی یک کشور و انبوه تدارکات و طراحی و برنامه ریزی دارد که اینها در زمره توان و تجربه داعش نیست.
آنانی که از ماهیت و عملکرد و لجاجت رهبری مجاهدین خلق آشنایی دارند، به یاد دارند که مسعود رجوی در حین آماده سازی و برنامه ریزی عملیات فروغ جاویدان و چند شب مانده به انجام عملیات، رو به محمود عطایی و با تاکید گفته بود، وقتی به تهران رسیدی در اولین اقدام قبر خمینی را منفجر می کنی!
انفجار مقبره آیت الله خمینی، جزو فرامین عملیاتی محمود عطایی پس از تصرف تهران بود. البته عملیات فروغ جاویدان در سال ۱۳۶۷ شکست خورد، اما مجاهدین خلق کراراً از چنین عملیاتی که به مثابه رویا و وصیت رهبری مجاهدین شمرده می شد حرف می زدند.
(تاریخ و موضوع فوق تصحیح می شود و این داستان مربوط به بعد از سال ۱۳۶۸ است – ایران فانوس)
عملیات مشترک تهران، در حالی انجام گرفت که در بخشی از عملیات سیانور و زن و مقبره آیت الله خمینی، وجود داشت که دقیقاً مجاهدین خلق غیر مستقیم می خواستند نیات و آرمانهای خود را وارد عملیات کرده و به مقامات جمهوری اسلامی برسانند که آنان هنوز دارای توانمندیهای نظامی هستند و قادرند از دور دستی در آتش داشته باشند.
عملیات مشترک تهران، ضد اصلاحات بود. دقیقاً به مثابه عملیاتهایی که مجاهدین خلق در ابتدای دولت محمد خاتمی در تهران داشتند. در سال ۱۳۷۶ که دولت اصلاحات بر سر کار آمد، مجاهدین خلق اگر دست روی دست می گذاشتند، ناچاراً شاهد مرگ خود در داخل و خارج از ایران می شدند لذا در اسرع وقت عملیاتهای ضد اصلاحات را با کمک بعث عراق و در تهران به پیش بردند. در سال ۱۳۷۷ مجاهدین خلق عملیات مشترکی را به کمک بعث عراق در تهران، اجرا کردند که یکی از سوژه ها صیاد شیرازی، از جانب عراق و دیگری اسدالله لاجوردی، متعلق به مجاهدین خلق بود. این گونه عملیاتهای مشترک و ضد اصلاحات در ایران، مجدداً روز چهارشنبه ۱۷ خرداد ماه امسال در تهران اتفاق افتاد و هدف از انتخاب مجلس شورای اسلامی، اختلال در تشکیل کابینه اصلاح طلب از جانب حسن روحانی بود و انفجار در مقبره آیت الله خمینی، به این دلیل بود که مجاهدین خلق می خواستند به این وسیله زنده بودن و اجرای وصیت مسعود رجوی را محقق کنند و موضوعی متفاوت از نمایش پارسال در بورژه پاریس که ترکی الفیصل خبر مرگ مسعود رجوی را داده بود، داشته باشند. با عملیات تروریستی در تهران که اگر جواب می داد، مجاهدین خلق می توانستند جملگی اربابان و نیروهایشان را سورپرایز کنند.
با این وصف، راز عملیات تهران از زیر قبای مجاهدین خلق بیرون زد. آنان، مدتهاست که طی تبلیغات پر طمطراق و پر سروصدایی اعلام می دارند که مراسم ویلپنت پاریس امسال با سالهای گذشته متفاوت خواهد بود. به راستی چرا باید نمایش امسال مجاهدین خلق که در سالن ویلپنت پاریس و قرار است دهم تیرماه امسال برگزار شود، باید متفاوت از سالهای قبل باشد؟ آیا مجاهدین خلق طی سال گذشته جز شکست، دستاورد دیگری داشتند تا حرف تازه ای در مراسم ویلپنت امسال داشته باشند؟
آنان در مراسم ویلپنت امسال می خواستند همه ی شکست و ناکامیهای خود را که طی سال گذشته و از مرحوم شدن مسعود رجوی آغاز شده و به انتخابات ایران و روی کار آمدن حسن روحانی منجر شده بود، توسط یک خبر ظاهراً خوش بمثابه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ در آمریکا، جملگی اربابان و نیروهای روحیه باخته خود را سورپرایز کنند، خبری که آنان از قبل می دانستند و دیگران غافل بودند.
مجاهدین خلق همان گونه که مرتباً تبلیغ می کنند، می خواستند توسط عملیاتهای سازمانیافته در تهران که دست شان به عیان مشهود است، مراسم ویلپنت امسال را پر شورتر و پولسازتر کنند، اما متاسفانه به زعم آنان و خوشبختانه از نظر مردم، عملیات مشترک مجاهدین ـ داعش، دستاوردهای لازم را نداشت و طبعاً قابل استفاده بهینه در نمایش امسال در ویلپنت پاریس نخواهد بود.
کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس
***
سیرک سعودی ها با بازیگری مریم رجوی علیه ایران و ایرانی
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=29778
از تقدیس خشونت تا ترویج خشونت در ویلپنت مجاهدین (ویدئو)ا
ایران فانوس، ششم ژوئن ۲۰۱۷:… مراسم تقدیس خشونت مجاهدین که سالانه در نقاط مختلف پاریس و با شرکت پناهجویان و بی خانمانها از اروپا و آسیا برگزار می گردد، امسال نیز با چند روزی تاخیر و با تبلیغات پر طمطراق، سعی بر ویژه بودن نمایش امسال دارد. آن طور که مجاهدین خلق اذعان دارند، چون نیروهای مجاهدین به سلامت از عراق وارد آلبانی شده اند، مردم ایران انتخابات ریاست جمهوری را بنا بر دعوت …
تروریستهای جیش العدل و سازمان تروریستی مجاهدین خلق (فرقه رجوی)
فراخوانهای شوی سالانۀ مریم قجر به خلق قهرمان لهستان!!
از تقدیس خشونت تا ترویج خشونت در ویلپنت مجاهدین
روز شنبه اول ماه یونی برابر با دهم تیر ماه، مجاهدین خلق بنا بر گرامیداشت ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰، سالروز ترور و خشونت و وحشت در ایران، همچنین آزادی مریم قجر در سال ۲۰۰۳ از چنگال عدالت و قانون فرانسه، نمایشی جنجالی مرکب از شهروندان غیر ایرانی در سالن ویلپنت پاریس، برگزار خواهند کرد.
مراسم تقدیس خشونت مجاهدین که سالانه در نقاط مختلف پاریس و با شرکت پناهجویان و بی خانمانها از اروپا و آسیا برگزار می گردد، امسال نیز با چند روزی تاخیر و با تبلیغات پر طمطراق، سعی بر ویژه بودن نمایش امسال دارد.
آن طور که مجاهدین خلق اذعان دارند، چون نیروهای مجاهدین به سلامت از عراق وارد آلبانی شده اند، مردم ایران انتخابات ریاست جمهوری را بنا بر دعوت مجاهدین تحریم کرده اند، رژیم در مورد انتخاب کاندید مورد نظرش با شکست مواجه شده است، حکومت ایران در سراشیب سقوط قرار گرفته است، مجاهدین خلق همراه با رهبری غایب در اوج آمادگی و اعتلاء قرار دارند و غیره، بنابراین مراسم سالیانه امسال مجاهدین با مراسم سالهای قبل فرق اساسی دارد و مراسمی است که توان و سمت و سوی سرنگونی دارد!
اما واقعیت چیست؟ واقعیت دقیقاً ۱۸۰ درجه مخالف تبلیغات منگولی است. واقعیت این است که مجاهدین خلق موقعیت خود را با موقعیت حکومت ایران اشتباه گرفته و یا اشتباه تبلیغ می کنند.
واقعیت این است، مجاهدین خلق امسال بیشتر از سالهای قبل وسایل و ابزار سرنگونی را از دست داده و از مناظر مختلف خود به سرنگونی نزدیکتر شده اند. آنان عراق و همه پایگاههای استراتژیک و مبارزه مسلحانه و خشونت را از دست داده اند، رهبری و سلاح را از دست داده اند، روحیه و انگیزه نیروها را از دست داده اند، شعارهای پر طمطراق و سرنگونی را از دست داده اند و برای حفظ روحیه و مابقی نیروهای موجود در آلبانی ناچار به بازار گرمی و دروغهای شاخدار شده اند.
آنان از جانب دونالد ترامپ و پادشاه عربستان سعودی، بوی کباب استنشاق کرده و برای پولهای ارباب نقشه از نوع ویلپنت پاریس که به مثابه ترس در تاریکی می ماند را کشیده اند.
ویلپنت امسال مجاهدین خلق که به گمان آنها حکومت ایران در محاصره کشورهای متخاصم منطقه و آمریکا و اسراییل، قرار گرفته و عنقریب قیمت مجاهدین خلق در این شکاف و بروز جنگ، افزایش خواهد یافت، مانند سالهای گذشته از حضار شرکت کننده که اکثراً نمی دانند کشور ایران کجا قرار دارد و برای چه به ساندیس خوری دعوت شده اند، به آمارسازی و دروغ و جعل روی خواهند آورد و خاک را تنها به چشم اربابان خود خواهند ریخت. آنان زمانی به تقدیس و گرامیداشت ترور و خشونت خواهند پرداخت که امواج ترور و نا امنی حتی کشورهای اروپایی را فراگرفته و به ویژه پس از نشست تروریسم و فروش سلاح و رقص شمشیر دونالد ترامپ با سران ارتجاع در ریاض که به مثابه چراغ سبزی به تروریستها بوده است، موج خشونت و ناامنی دامن کشورهای اروپایی و انگلستان را نیز گرفته است.
نمایش ویلپنت پاریس امسال مجاهدین خلق ضمن این که شکستهای اخیر مجاهدین در آلبانی و ایران، را کتمان نمی کند همچنین گویای این واقعیت نیز است که تروریسم تکامل معنوی نداشته و تغییر مثبت نخواهد کرد. آنان در سراشیب سقوط و بی پرنسیبی و بی اخلاقی، همه مرزها و تابوهای جهانشمول را درنوردیده و به هیچ ارزش و قاعده و قانونی پایبند نیستند و همه چیز این جهان را ابزاری در راستای ابراز وجود خود می بینند و می خواهند. لذا ویدئوی زیر که در ارتباط با نمایش ویلپنت پاریس مجاهدین خلق در دهم تیرماه است توسط اعضای ایران فانوس تهیه شده است.
کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس
(پایان)
***
تفاوت خیمه شب بازی تکراری ویلپنت امسال با سال های قبل چیست؟ (سرنگونی؟!)
رادیو فردا: سفر به پاریس، از جیب سازمان مجاهدین خلق؟
لوموند: شو مجاهدین خلق به سبک آمریکایی
سرنوشت تلخ فرقه ای که از صد دام به مک دام رسید
مباحثه در پارلمان اروپا “در خصوص مجاهدین خلق ایرانی چه باید کرد؟”ا
grooming Mojahedin Khalq (MEK, Rajavi cult) in Tirana part of bigger agenda for Albania
The Enemy of My Enemy is NOT Always My Friend…
Debate in the European Parliament ‘What is to be done about the Iranian Mojahedin Khalq (MEK)?’
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=29560
گاوی که شیر می دهد و جفتک می زند
ایران فانوس، بیست و ششم می ۲۰۱۷:… این همه تمهیدات و تهدیدات و ایران هراسی و مبارزه علیه تروریسم در عربستان و اسراییل، در حالی صورت گرفت که ساعاتی بعد روز دوم خرداد، در یک سالن کنسرت واقع در شهر منچستر انگلستان، یک حمله انتحاری از جانب عوامل داعش صورت گرفت که در اثر آن ۲۲ کودک و نوجوان کشته و ۶۰ تن زخمی شدند. همچنین، در حالی که دونالد ترامپ با رهبران ارتجاع رقص شمشیر می کرد و طالب دوشیدن شیر فراوان بود و قیمتش …
احیای ‘جاهلیت صدر اسلام’؛ واکنش ایران به حمله ملک سلمان و ترامپ
گاوی که شیر می دهد و جفتک می زند
ایران فانوس، ۲۶٫۰۵٫۲۰۱۷
دونالد ترامپ، رییس جمهور آمریکا، روز ۳۱ اردیبهشت ماه وارد ریاض شد و در نشستی که با حضور رهبران ۴۰ کشور مسلمان برگزار شد، شرکت کرد و در آن جلسه به شدت ایران را مورد انتقاد قرار داد.
او گفت، میخواهم درباره ایران صحبت کنم که مسئول بیثباتی درمنطقه بوده، ایران به تروریستها آموزش میدهد. دههها هست که ایران آتش جنگهای فرقهای را شعلهور کرده است.
دونالد ترامپ افزود، این کشور خواستار نابودی اسرائیل است. ایران خاورمیانه را بیثبات کرده است. در سوریه شاهد آن هستیم. بزرگترین قربانیان رژیم ایران، خود مردم ایران هستند. مردم ایران به خاطر حمایت رژیم ایران از افراط گرایی دچار زحمت شده اند. همه باید کمک کنند تا ایران منزوی شود.
پادشاه عربستان نیز در اظهاراتی در همین نشست ایران را به صدور افراط گرایی اسلامی به جهان متهم کرد و در بخش دیگری از سخنانش گفت، رژیم ایران از زمان انقلاب خمینی در سال ۱۹۷۹ به طلایهدار تروریسم جهانی بدل شده است.
پیش از آن دو کشور آمریکا و عربستان سعودی چند توافق میلیارد دلاری در زمینههای مختلف به امضا رساندند، از جمله توافقی ۱۱۰ میلیارد دلاری تسلیحاتی.
فروش ۱۱۰ میلیارد دلار جنگ افزار به عربستان سعودی، شامل سامانه ضدموشکی تاد (THAAD)، چهار ناو جنگی، پنجاه فروند بالگرد ترابری شینوک، شصت فروند هلیکوپتر ترابری بلک هاوک، یکصد و پانزده فروند تانک آبرامز، سامانه های رادار، فن آوری مخابراتی و امنیت سایبری و هزاران موشک و بمب هدایت شونده از جمله این قراردادهای تسلیحاتی است.
دونالد ترامپ، همچنین سی موافقتنامه اقتصادی برای دویست و هشتاد میلیارد دلار فروش کالا و سرمایه گذاری شرکتهای آمریکایی در عربستان سعودی امضا کرد تا گام بزرگی در جهت تحقق وعده کارآفرینی و سودآوری بردارد که به مردم آمریکا داده بود.
دونالد ترامپ، در اولین سفر خارجی منطقه ای خود پس از ورودش به کاخ سفید ابتدا به عربستان رفت و روز دوشنبه ۲۲ مه (اول خرداد) وارد اسرائیل شد و ادامه سخنان ایران هراسی را نزد رهبران اسراییل تکرار کرد.
این همه تمهیدات و تهدیدات و ایران هراسی و مبارزه علیه تروریسم در عربستان و اسراییل، در حالی صورت گرفت که ساعاتی بعد روز دوم خرداد، در یک سالن کنسرت واقع در شهر منچستر انگلستان، یک حمله انتحاری از جانب عوامل داعش صورت گرفت که در اثر آن ۲۲ کودک و نوجوان کشته و ۶۰ تن زخمی شدند. همچنین، در حالی که دونالد ترامپ با رهبران ارتجاع رقص شمشیر می کرد و طالب دوشیدن شیر فراوان بود و قیمتش را از جیب دیگران حواله می کرد، کشور ایران درگیر دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود که در آن بیش از ۷۰% مردم شرکت داشتند.
آدرس اشتباهی دادن از تروریسم و منابع مالی و ایدئولوژیک آن توسط رهبران آمریکا و اروپا و کشورهای منطقه، به آنجا رسید که یکی از اعضای حزب سبزهای آلمان به نام امید نوری پور در پارلمان آلمان، ریشه تروریسم و خطر را به رهبران آلمان گوشزد کرد و آنان را از دنباله روی از سیاستهای آمریکا در منطقه برحذر داشت و افزود،
„اروپا تنها زمانی میتواند در این صحنه نقش ایفا کند که روی دو محور حرکت کند؛ اول این که نگوید متحد استراتژیک ما در منطقه عربستان سعودی است و این ایران است که مشکل منطقه است. چرا که عربستان مشکل بزرگتری است. این کشور حامی اسلام افراطی است. بنابراین ما باید در سیاستمان با هر دو کشور فاصله معینی را رعایت کنیم. به این معنی که به یکی اسلحه نفروشیم و برای مناسبات با دیگری شرط و شروط بگذاریم“.
واقعیت این است که مبارزه علیه تروریسم تا روحیه دادن و خط دادن به تروریسم و نان خوردن و استفاده ابزاری از تروریسم، دو موضوع کاملاً متفاوت است. اگر نشست ریاض مبارزه علیه تروریسم بود، داعش جرئت نمی کرد فردای آن روز عملیات انتحاری در منچستر انگلستان را اجراء کند.
عربستان سعودی، به دلیل زیاده خواهیهای ایدئولوژیک و پولهای باد آورده حاصل از فروش نفت سالیان درازی است که آشکار و پنهان از جنگ و خشونت در منطقه حمایت می کند و از تروریسم منطقه و جهان، آشکار و پنهان کمک مالی و ایدئولوژیک می کند.
این اولین بار نیست که عربستان سعودی با آمریکا قرارداد تسلیحاتی ۱۱۰ میلیارد دلاری می بندد و امنیت منطقه را ملتهب و با خطر مواجه می کند. عربستان سعودی، با خرید سالانه ۸۰ میلیارد دلار سلاح سعی در ناامن کردن خاورمیانه و ترساندن دیگر کشورهای منطقه را دارد. آنان سابقه طولانی در حمایت از جنگ را دارند. دهها میلیارد دلار حمایت از عراق بر علیه ایران در جنگ ایران و عراق، و سپس دهها میلیارد دلار در حمایت از آمریکا و بر علیه عراق و در راستای آزادسازی کویت و همین طور هر جا که جنگ و خشونت بود، انگشتان کثیف عربستان سعودی در میان بود و یا جنگ نبود، تمهیدات و تحریکات عربستان سعودی کارساز و محرکی قوی در راستای جرقه خوردن جنگ بود. آنان در حمایت از تروریسم ید طولایی دارند. حمایت از تروریستهای طالبان علیه افغانستان و القاعده علیه عراق و مجاهدین خلق علیه ایران و داعش علیه سوریه و همین طور حمایت از سایر تروریستها علیه کشورهای همسایه و از جمله یمن، در کارنامه جنگی و تروریستی خود دارند.
جالب اینجاست، مریم قجر، زنی که در اروپا ساکن است و دارد کار نیمه تمام همسر مرحوش را کامل می کند، این بار با وقاحتی غیر قابل باور برای ریاض پیام تایید و تشویق در ارتباط با جلسه سران کشورهای اسلامی را ارسال داشت و بر ایران هراسی آنان صحه گذاشت و به زعم خود مشروعیت بخشید. این زن تنها ایرانی است که اینچنین آشکار از دشمن در مقابل منافع ملی و مردم ایران، ایستاده و به کمک آنان شتافته است.
بر کسی پوشیده نیست، تمامی کشورهای غربی و عربی که مامن و ماوا جهت تبلیغات ایدئولوژیک و خشونت، برای عربستان سعودی و تروریستهای تحت الحمایه اش فراهم می کنند و به آنان سلاح می فروشند و از تروریستهای تحت الحمایه عربستان سعودی، آشکار و پنهان حمایت می کنند و از روی غرض و مرض آدرس را اشتباهی می دهند و خطر دیگران را زیاد و خطر عربستان سعودی را کم جلوه می دهند، در جنایات جنگی و تروریستی عربستان سعودی در منطقه و در جهان، سهیم و شریکند. جای هیچ شک و شبهه ای نیست.
آن سری که از تن جدا می شود، آن مردی که سوزانده می شود، آن دختری که به فروش می رسد، آن کودکی که آواره می شود و جهانی که با ناامنی و خطر مواجه می شود، سهمش تنها متوجه داعش و عربستان سعودی نیست، بلکه کشورها و نیروهای حامی عربستان سعودی نیز در این میان سهم و نقش دارند.
النهایه اگر این گاو شیرده شیر خوبی می دهد، باید دانست و فهم کرد که اولاً شیرش از خودش نیست بلکه از همین کشورهای خریدار نفت است و کسانی که طالب این چنین شیری هستند، ناچارند به گاو و گاوچه ها اجازه دهند تا اعتبار و حیثیت و امنیت شان را به مثابه زمین بی حاصل گاه و بی گاه شخم بزنند و جفتک پرانی بکنند.
کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس
***
If you thought Iran’s mullahs were bad, try Saudi’s Wahhabis
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=29444
پیروزی صلح و شکست جنگ
ایران فانوس، بیستم می ۲۰۱۷:… یکی از گروههایی که طبق سنت و روش همیشگی، انتخابات را تحریم و با حداکثر قوا در راستای تخریب شخصیتهای انتخاباتی برآمده بود تا دوباره اوضاع بر وفق مرادشان گردد، مجاهدین خلق بودند که این گروه در اصل با نفس انتخابات، فرقی نمی کند در ایران و یا در روابط خودشان، مخالف است و انتخابات را مصداق باجگیری مردم می داند. آنها در رابطه با انتخابات ایران که حین و بعد از مناظره ها با چالشها و افشاگریهای بی سابقه همراه بود، نمایشی …
(Library of Congress. Congressional Research Service.
The People’s Mojahedin Organization of Iran, by Kenneth Katzman. Washington, Nov 1992. 6 p.
Doc. call no.: M-U 42953-1 no.92-824F)
Trump Is At War With Iran, Not ISIS
Trump clearly has no intention of defeating terrorism.
پیروزی صلح و شکست جنگ
انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری ایران که روز جمعه ۲۹ اردیبهشت ماه، برگزار شد، یکی از سرنوشت سازترین انتخابات دوران جمهوری اسلامی بود. در رقابتهای این انتخابات ابتدا شش تن احراز صلاحیت شده به مصاف هم و در مناظره های تلویزیونی شرکت کرده و با تمام توان از صلاحیت و برنامه های خود دفاع کردند. قبل از انتخابات، بسیاری از گروهها به عناوین و مقاصد مختلف، انتخابات را تحریم کرده و از مردم نیز خواهان عدم شرکت در انتخابات شدند. با وجود این، بیش از ۷۰% مردم در انتخابات شرکت کردند که درنتیجه حسن روحانی با بیش از ۲۲ میلیون رای برنده دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شد.
یکی از گروههایی که طبق سنت و روش همیشگی، انتخابات را تحریم و با حداکثر قوا در راستای تخریب شخصیتهای انتخاباتی برآمده بود تا دوباره اوضاع بر وفق مرادشان گردد، مجاهدین خلق بودند که این گروه در اصل با نفس انتخابات، فرقی نمی کند در ایران و یا در روابط خودشان، مخالف است و انتخابات را مصداق باجگیری مردم می داند. آنها در رابطه با انتخابات ایران که حین و بعد از مناظره ها با چالشها و افشاگریهای بی سابقه همراه بود، نمایشی و قلابی خواندند، غافل از این که خودشان محض فریب اعضاء و اربابان، حتی یک بار حاضر نشدند یک مناظره تلویزیونی و افشاگری و برخوردهای چالشی و نقد و انتخابات نمایشی و قلابی، اجرا کنند، توان و پتانسیل چنین کاری را ندارند.
دولت روحانی، طی چهار سالی که بر مسند قدرت ریاست جمهوری بود، طبعاً کاستیهایی داشت، اما عملکردهای مثبت اش همواره بر کارکردهای منفی اش، افزون تر است. او طی چهار سال گذشته، موفقیتهایی در عرصه داخلی و خارجی داشت که تنها چند نمونه اش از قرار زیر است.
اول، قبل از این که دولت روحانی بر سر کار آید، ایران با رای سازمان ملل و اعضای شورای امنیت با انواع تحریمات روبرو بود و احتمال جنگ می رفت که دولت روحانی ظرف مدت دو سال و تحت عنوان برجام مابین ایران و شش قدرت جهانی، سایه جنگ و تحریم را از سر ایران و مردم، دور کرد و ایران تنها کشوری بود که وقتی به دام افتاد با هنر دیپلماسی خود را از دامگه نجات داد.
دوم، پرونده هسته ای ایران که طی مدت ۱۳ سال به سرانجام تلخی نزدیک می شد، ظرف مدت سه سال توانست تحریمات کمرشکن را خنثی کند و نفتکشهای خود را به اقصی نقاط جهان بفرستد.
سوم، خرید هواپیمای مدرن و مسافرتی که در گذشته به دلیل هواپیمای از رده خارج شده جان بسیاری از شهروندان ایرانی در معرض خطر جدی بود، با خرید هواپیمای پیشرفته توانست میلیاردها دلار از سهم شرکتهای هواپیمایی دیگر را از آن خود کند.
چهارم، میدان گازی ایران و قطر که سالها بود قطر سهم خود و ایران را استخراج می کرد، هم اکنون سهم ایران بیشتر از قطر رسیده است.
پنجم، ایران که یکی از بزرگترین وارد کننده گندم بود، ظرف یک سال گذشته به یکی از صادر کنندگان گندم بدل شده است.
ششم، بیش از یازده میلیون تن از شهروندان ایرانی تحت پوشش درمانی قرار گرفتند.
هفتم، غول بی شاخ و دم تورم که به ۴۰% رسیده و کمر مردم را شکسته بود، هم اکنون به ۸% رسیده است.
هشتم، تروریسم بی پروای ایرانی که افسارش دست دشمنان ایران و بیش از سی سال در همسایگی ایران یعنی کشور عراق، جا خوش کرده بود و ادعای آب و گل می کرد و در این راستا هزینه گزافی از مردم و منافع ملی ایران گرفته بود، به یکی از کشورهای فقیر اروپایی رانده شد.
البته موارد دیگری هم وجود دارد که از حوصله این مقاله خارج است.
حسن روحانی در ابتدای کار و تبلیغات ریاست جمهوری وعده های مختلفی به مردم داده بود که به دلایلی از عهده اش خارج و ناتوان بود و او همچنین طی روزهای گذشته و وعده های دور دوم ریاست جمهوری، امیدهایی چون افتتاح راه آهن داخلی و اتصال ایران به جهان را داده است. با آنچه که طی چهار سال گذشته اتفاق افتاد، می توان امیدوار بود، دولت جدید و کابینه حسن روحانی طی چهار سال باقیمانده بتواند ضمن تلافی کاستیها و قصورات چهار سال گذشته، به دستاوردهای تازه ای برای مردم ایران نائل آید و النهایه کشتی اسیر تلاطم و طوفان را به ساحل امن برساند.
کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس
***
جشن نوروزی در تیرانا، در هیاهوی مریم مهر تابان
شهید فروشی (اهدای کتاب شهدای مجاهد خلق به جان مک کین)ا
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=29358
گروگانهای آلبانی را آزاد کنید
ایران فانوس، سیزدهم می ۲۰۱۷:… ریزش اخیر نیروهای موجود در آلبانی و هزینه های دلاری، نشانگر فرق مابین گروگانها در عراق و آلبانی است. در عراق می شد تنها با چند دلار و انواع سرکوب از گروگانها کار کشید و آنان را به دلار تبدیل کرد. در آلبانی اما نه می توان شعارهای آنچنانی جنگی و ایدئولوژیک سر داد و نه می توان از گروگانها کار کشید و آنان را به دلار بدل کرد. بلکه برعکس، باید از کیسه مایه گذاشت …
طرح شکایت از عملکرد پرسنل کمیساریا در آلبانی (قابل توجه جداشدگان و فعالان حقوق بشری در اروپا)ا
گروگانهای آلبانی را آزاد کنید
با آن که در ایران مردم نیل به سوی عقلانیت دارند و نیروهای عقلانی در انتخابات پیش رو دست پیش دارند، در بخشی از اپوزسیون معترض و معاند اما درب بر همان پاشنه قدیمی و احساسی، می چرخد و همچنان مثال روز اول به سمت انتحار البته بدون مردم، پیش می روند. با این وجود و با وجودی که فرقه رجوی سال نوری از مردم فاصله دارد، متاسفانه تعدادی از نیروهایش را به بردگی و گروگان گرفته است.
نیروهای فرقه رجوی از پایین تا بالا در اصل گروگان جهل و تباهی هستند. در این میان اما گروگانهای آلبانی وضعیت شان از همه بدتر است. آنان همچنان از حق انتخاب سیاسی و فردی و حتی دیدار با عزیزان و خانواده محروم هستند. زنان وضعیت بدتر از مردان دارند. زنانی که اکثراٌ و حدوداً ۹۰% شان افراد بی سواد و عادی جامعه بودند. آنان در ابتدا به خاطر همسران و حفظ خانواده شان بود که وارد مناسبات مجاهدین شدند که بعداً در اثر فریب و طمع، فریب قدرت و مناسبات مجاهدین را خورده و باصطلاح به عنوان مبارز و سیاسی و نظامی، رنگ شدند. مریم قجر، یکی از این زنان نگونبخت است که اگر بر فرض محال آزاد شود، از قید و بند جهل آزاد شود، توان و قدرت خریدن یک نان از نانوایی را ندارد، چه رسد به این که به بهانه مبارزه و آزادی، بخواهد اربابان قدرت را تیغ بزند.
گروگانهای مجاهدی که امروز در آلبانی و در حصار فریب و دجالیت، اسیر هستند، ارزش گروگانهای واقع در عراق و پادگان اشرف را ندارند. آنان در آن روز اگرچه اسیر دست فرقه بودند، برای رهبران فرقه ارزش سیاسی و نظامی بیشتری داشتند، انقیاد و فشار و کنترل بسا آسانتر بود و درآمدهای گروگانگیری نیز بسا زیادتر بود. امروز اما گروگانها ارزش سیاسی و نظامی ندارند، بلکه تنها ارزش انسانی دارند و کنترل و سرکوب آنان آسان نیست و با حرف و وعده های توخالی نیز نمی توان آنان را سر کار گذاشت بلکه حداقل می بایست دلارهای اربابان عرب و آمریکایی را رو کرد. رهبران نیز ناچارند با حداکثر توان درگیر وعده های سرنگونی در راستای حفظ و حراست از نیروها باشند و در این میان قید مبارزه را بزنند و تنها به چند جوک و لطیفه بی مزه، رضایت بدهند و شعر و شعار و توهین و فضاحت را به حساب مبارزه و سرنگونی قریب الوقوع بگذارند.
ریزش اخیر نیروهای موجود در آلبانی و هزینه های دلاری، نشانگر فرق مابین گروگانها در عراق و آلبانی است. در عراق می شد تنها با چند دلار و انواع سرکوب از گروگانها کار کشید و آنان را به دلار تبدیل کرد. در آلبانی اما نه می توان شعارهای آنچنانی جنگی و ایدئولوژیک سر داد و نه می توان از گروگانها کار کشید و آنان را به دلار بدل کرد. بلکه برعکس، باید از کیسه مایه گذاشت و انرژی گذاشت و دلار هزینه کرد تا چند صباحی دیگر مابقی گروگانها که هر روز توان و انگیزه شان کاسته می شود، در اختیار داشت.
از حصر و زندان و بردگی و گروگانگیری که دورانش گذشته و کاربرد سیاسی و قدرت ندارد، بگذریم و به یک راه حل بپردازیم.
آنان که گروگان می گیرند، در اصل خود نیز به گروگان بدل می شوند. این اصل از حیث روانی در مورد گروگانگیران کوچک و هواپیماربایان و غیره، صدق می کند اما در مورد گروگانگیران بزرگ و نیروهای فرقه ای دو چندان صدق می کند. در مورد فرقه رجوی، مشهود است که رهبران شان در اثر گروگانگیری آنچنان خود به گروگان قدرتها بدل شده اند که هیچ راه برگشت و پلی برای بازگشت به میان مردم ندارند و تنها با رسیدن بی چون و چرا و به تمامیت قدرت است که می توانند رد پا و گذشته سراسر مشکوک خود را ظاهراً پاک کنند. بیهوده نبود که رهبری مجاهدین شعار می داد، همه چیز یا هیچ چیز.
آنان در طمع همه چیز، خود را به همه چیز آویزان کردند اما غافل از همه چیز و همه کس، به هیچ چیز رسیدند. چرا، یک دلیل ساده این که از گروگانگیری نیروها به گروگان قدرتها بدل شدند. بی جهت نبود که رهبری مجاهدین تاکید می کرد، من به شغال باج نمی دهم که در اثر باج ندادن به زعم خود به شغال که در اصل همان نیروهای درمانده اش بودند، ناچار شد به همه درندگان و از جمله کفتاران، باج بدهد. چرا، چون که او فقط گرفتن را می فهمید و راز دادن را نمی فهمید و سپس در آستانه همه چیز، به هیچ چیز رسید. نیست و نابود شد. به غیبت صغری و کبری رفت و مرحوم شد. آنچه خود داشت و ندید و نفهمید و قدر نشناخت و ناشکری کرد، از بیگانه تمنای دلار و سلاح و حمایت کرد، غافل از این که بیگانه، بیگانه است و تنها در سر به فکر منافع خود است.
رهبری فرقه، سالها قبل شبی در حین سخنرانی و توجیه جنگ دست پیش گرفته و خطاب به نیروهایش گفت، این شما بودید که از روز نخست با شور و فتور مرا به این راه کشاندید!
اگر این گفته رهبری فرقه در مورد نیروهایش درست باشد، پس چرا در مسیر جنگ نانش را رهبران فرقه خوردند و چوبش را نیروها؟ در ثانی، حال که جنگ تمام شده و همه چیز به بن بست کشیده شد، چه کسی باید راه حل ارائه دهد؟ آیا این نیروها هستند که رهبران شان را گروگان گرفته اند، یا رهبران هستند که پشت نیروهای باقیمانده قایم شده و آنان را به گروگان گرفته اند که در قدم اول و خروج از بن بست، می بایست از آزادی گروگانها آغاز کنند.
اولین قدمی که یک گروگانگیر می تواند بردارد و گروگانها و خود را آزاد کند، طبعاً فرار به جلو و تهدید و وعده و وعیدهای توخالی و انتحار و ارعاب نیست، بلکه عقب نشینی هوشیارانه و مثبت در راستای نیل به آزادی است. آزادی گروگانها و خود گروگانگیر. راز و رمز آزادی در همین است. راز آزادی و گشایش کار گروگانگیر در وهله اول، آزاد کردن گروگانهاست. کسی که این را نفهمد مابقی را نیز نخواهد فهمید.
کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس
(پایان)
***
نامه سرگشاده به کاردینال اعظم آلبانی جرج آنتونی فرندو
همچنین:
https://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=29128
شهید فروشی (اهدای کتاب شهدای مجاهد خلق به جان مک کین)ا
ایران فانوس، بیست و سوم آوریل ۲۰۱۷:… اهدای کتاب شهدای مجاهد توسط مریم قجر به یک آمریکایی هرچه معنا دهد، یک چیز را فراموش نکنیم، رهبران مجاهدین تا حال هر آنچه داشتند پیش پای اربابان شان فروختند و خوردند و آخرین ارزش و سرمایه شان لیست شهدای شان بود که آن هم چنین ارزان در معرض فروش می گذارند. شهدایی که اگر زنده می بودند، لاجرم هر کدام انگیزه ها و توانمندیهایی داشتند و هر یک می توانستند …
شهید فروشی
مجاهدین خلق طی عمر پنجاه ساله شان از هیچ ابزار و حربه ای به اندازه شهید استفاده بهینه نکردند. آنان استفاده هایی که از شهدایشان کردند، از زنده ها نکردند. به جرئت می توان گفت، اگر این دستگاه طی سالیان دراز شهید تولید نمی کرد، قادر به ادامه بقاء نبود و امروز وجود نداشت.
آنان اولین بار موضوع شهید و شهیدنمایی را بعد از انقلاب ۱۳۵۷ که از زندان آزاد شده و حرف جدیدی برای گفتن نداشتند، علم کردند. از شهدایی که در زندان شاه مقاومت کرده بودند، کتاب و داستان ساختند تا بخشی از نیروهای انقلاب را جذب کنند که در این رابطه موفق عمل کرده و موفق شدند.
به دنبال چنین موفقیت و مفت خوری از سرمایه مردم بود که سران مجاهدین تولید شهید را در دستگاه و استراتژی جدید خود قرار داده و به تبلیغ و تکثیر آن پرداختند. شهدای مجاهدین ظاهراً دارای ارج و قرب و نماد مبارزه و مقاومت و فدا و صداقت و الهام و انگیزه، شمرده می شدند و هیچگاه طی این مسیر شهداء به عنوان خسارت و تلفات و نقض و معایب و بی لیاقتی فرماندهان و رهبران، مورد بحث و بررسی و تحلیل و تفسیر قرار نگرفتند بلکه برعکس، شهدا اهرم فشار و حربه رهبران سازمان علیه دشمن و نیروهای داخل و ابزاری جهت ابراز وجود و مظلومیت و مشروعیت و جنگ در محافل عربی و غربی مورد استفاده قرار گرفتند.
در ادامه راه شهدای مجاهدین در هاله ای از قداست و به نفع جنگ و رهبری، کتاب شد و لیست این کتاب دست به دست برای سیاه نمایی دیگران و جذب نیرو و جلب حمایتهای مالی و سیاسی، مورد استفاده قرار گرفت. مسعود رجوی عامل و مسبب اصلی، شهدای مجاهد را نه به عنوان نقطه ضعف بلکه نقطه قوت خود و جنگ، لیست کرد و وقتی که در سال ۱۳۶۵ وارد خاک عراق شد به قبور امامان شیعه رفته و در کنار حرم امام حسین هل من ناصر ینصرنی، سر داد و در سامراء با ضجه و فغان به امام دوازدهم شیعیان خطاب کرد که این هدیه ناقابل از آن توست و اینها برای تو و در راه تو شهید شدند. آن روز بسیاری این فریبکاری و شهید دزدی و شهیدنمایی مسعود رجوی را باور کردند، در حالیکه امروز ثابت شد، پس از اهدای کتاب شهدای مجاهدین توسط مریم قجر به جان مک کین سناتور آمریکایی در تیرانا، مجدداً ثابت شد که کتاب شهدای مجاهدین توسط رهبرانش به تناسب زمان و مکان مورد سوء استفاده و ابزار پول و قدرت قرار گرفته و می گیرند.
شهدایی که در دل و در سر شور دیگری داشته و هرگز گمان نمی کردند که رهبران شان پس مرگ نیز دست از سر آنها بر نمی دارند و راحت شان نمی گذارند. شهدایی که در داخل تشکیلات، سوخت اصلی و انگیزه و روحیه نیروهای ضعیف و باعث حذف و نابودی نیروهای معترض به کار گرفته می شدند و هر از گاه که کفگیر به ته دیگ می خورد، استراتژی مرگ و مظلوم نمایی با شعار بیا بیا، نیروهای عراقی را تحریک و ناگزیر به حمله به نیروهای اسیر و محبوس در قرارگاههای اشرف و لیبرتی، می کرد تا با تولید شهدای بیشتر ضمن روحیه دادن به نیروهای روحیه باخته، اربابان خارجی را مجاب به حمایت مالی و سیاسی از خود کند. مسعود رجوی به نیروهایش مکرر اذعان می داشت که برای هر کدام از شما من صد شهید داده ام. او راست می گفت، او سرمایه ای جز این نداشت و از خود چیزی نداشت تا نیروهایش را سرکوب و ناچار به ماندن کند. او محک و معیارش در رابطه با نیروها و دشمنان و دیگران، تعداد شهداء بود. شهدایی که در عراق بدل به گورستان مروارید شدند، گورستانی که جهت شماتت و سرکوب اعضای ناراضی، استفاده می شد و هر آن کس که توان جنگیدن نداشت، به مزار مروارید می بردند و با سرکوفت از او می خواستند که انتقام خون این همرزمان را جز شما چه کسی باید بگیرد.
در عملیات فروغ جاویدان/مرصاد، که مسعود رجوی همه ظرفیتهای خود را به کار گرفته بود و پس از تحمل تلفات سنگین یعنی بیش از ۱۴۰۰ تن که بی شک در یک قاعده نظامی و سیاسی، می بایست عاملین و رهبران مورد مواخذه و محاکمه قرار می گرفتند و از دور خارج می شدند، ولی او به تجربه و دانش قبلی، همچنان شهدای مجاهد را جهت بهره برداریهای مختلف، بالا بردن مقام و منزلت خود و سرکوب معترضین و روحیه دادن به نیروهای روحیه باخته و کسب حمایتهای مالی و سیاسی و سیاه نمایی دیگران، استفاده می کرد.
اهدای کتاب شهدای مجاهد توسط مریم قجر به یک آمریکایی هرچه معنا دهد، یک چیز را فراموش نکنیم، رهبران مجاهدین تا حال هر آنچه داشتند پیش پای اربابان شان فروختند و خوردند و آخرین ارزش و سرمایه شان لیست شهدای شان بود که آن هم چنین ارزان در معرض فروش می گذارند. شهدایی که اگر زنده می بودند، لاجرم هر کدام انگیزه ها و توانمندیهایی داشتند و هر یک می توانستند مدارج علمی و سیاسی و مدیریتی داشته باشند. بعضی ها در عرصه های علمی و سیاسی و هنری و یا حداقل می توانستند خانواده ای را حمایت و سرپرستی کنند، ولی حیف و صد افسوس که این چنین ملعبه دست بیگانگان و وطن فروشان، قرار می گیرند.
البته ما همیشه حساب رهبران شهیدفروش و گروگانگیر را با حساب نیروهای اسیر و شهدایشان، جدا کرده و خواهیم کرد. آنان فرزندان و سرمایه های مردم بودند که اگر در یک حزب و تشکیلات مردمی به سر می بردند، دارای قابلیتهای زیادی برای خود و جامعه شان بودند. ولی هیهات که رهبران مجاهدین آنان را پوششی جهت بی لیاقتی و خیانتهای خود کرده و چنین سهل و آسان نزد محافل بیگانه مورد حراج قرار می دهند تا چند صباحی مورد مظلومیت و حمایتهای مالی و سیاسی این و آن قدرت قرار گیرند.
کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس
The Enemy of My Enemy is NOT Always My Friend…
همچنین:
۲۰۱۷/۰۴/۲۴ انتخابات در ایران و چهل سال خیانت مجاهدین خلق
کریم غلامی، ایران فانوس، بیست و چهارم آوریل ۲۰۱۷:… مجاهدین یک فرقه ایدئولوژیک بسیار خطرناکی هستند که برای بدست گرفتن قدرت، از هر گونه خیانت و جنایت فروگذار نمی کنند. طرح مجاهدین برای ایران آینده آمیخته ای از نوع حکومت کره شمالی و حکومت پل پوت(خمرهای سرخ) در کامبوج است. مهدی ابریشمچی، یکی از مغزهای مرتجع و فاسد مجاهدین، آیند
۲۰۱۷/۰۴/۲۳ شهید فروشی (اهدای کتاب شهدای مجاهد خلق به جان مک کین)ا
ایران فانوس، بیست و سوم آوریل ۲۰۱۷:… اهدای کتاب شهدای مجاهد توسط مریم قجر به یک آمریکایی هرچه معنا دهد، یک چیز را فراموش نکنیم، رهبران مجاهدین تا حال هر آنچه داشتند پیش پای اربابان شان فروختند و خوردند و آخرین ارزش و سرمایه شان لیست شهدای شان بود که آن هم چنین ارزان در معرض فروش می گذارند. شهدایی که اگر زنده می بودند، لا
۲۰۱۷/۰۴/۱۹ تقدیم کتاب لیست شهدا به مک کین خیانت به ایران و ایرانی است (+ تسلیت به مردم بالاخص آذربایجان )ا
کریم غلامی، ایران فانوس، نوزدهم آوریل ۲۰۱۷:… از اولین سرودهایی که از سازمان مجاهدین شنیدم سرود“سر کوچه کمینه، مجاهد پر کینه“ بود. مجاهدین همواره خود را ضد امپریالیسم و دشمن اصلی آمریکا می خوانند. در جلسات سرکوب گرایانه مجاهدین که در سال ۲۰۰۱ برگذار کردند، برابر بود با حمله ۱۱ سپتامبر به آمریکا و فاجعه انسانی آن زمان. مسعود رج
۲۰۱۷/۰۴/۱۸ تکامل تروریسم
ایران فانوس، هجدهم آوریل ۲۰۱۷:… در ایران تروریستهای زیادی در تاریخ وجود داشتند که به دنبال اهداف سیاسی و ایدئولوژیک، بودند و در مسیر سوژه خود را از مسئولین انتخاب می کردند. از فرقه حسن صباح گرفته تا فرقه مجاهدین خلق، از تروریسم به عنوان ابزار و وسیله ای برای رسیدن به قدرت استفاده کردند. اما ت
۲۰۱۷/۰۴/۱۴ رهبران فسیل و نالایق و دمکراسی تحریف شده برای انقلابی نوین
کریم غلامی، ایران فانوس، چهاردهم آوریل ۲۰۱۷:… مجاهدین برای ایران یک دیکتاتوری به مانند دیکتاتوری کره شمالی در نظر گرفته است. رهبر کره شمالی، هیچ فرقی با مسعود رجوی ندارد. من قبلا مقاله ای به نام „زنان ذوب شده در رهبر“ را نوشتم و به این موضوع پرداختم که می توانی
۲۰۱۷/۰۴/۱۱ نگاهی به اطلاعیه اخیر رضا پهلوی
ایران فانوس، یازدهم آوریل ۲۰۱۷:…آن چه اطلاعیه و خط کشی اخیر رضا پهلوی را با خط کشیهای دیگر، متمایز می کند، در مورد مجاهدین خلق است. او در اطلاعیه اش می افزاید: مجاهدین خلق ایران به „یکی از اعضای کابینه ترامپ ۵۰ هزار دلار“ بابت یک سخنرانی پرداخت کردهاند. به گفته او، با ای
۲۰۱۷/۰۴/۱۰ خاطره یک جنایت در دستگاه رجوى
عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، دهم آوریل ۲۰۱۷:… سال ١٣٧٨ براى یک مأموریت عبور واحد داخله(منظور واحدى که براى خمپاره زدن و بمب گذاشتن به داخل فرستاده میشد که اکثراً قربانیان این اعمال مردم عادى بودند) از قرارگاه حبیب در بصره، به سمت مرز گرم دشت بین شلمچه و منطقه زید، حرکت ک
۲۰۱۷/۰۴/۰۹ سیاهچاله های زمینی
ایران فانوس نهم آوریل ۲۰۱۷:… یک تروریست، ممکن است در طول عمرش حتی یک نهال نکاشته باشد، ولی تا توانسته هزینه مادی از هم نوعانش گرفته و طلبکار مطلق و مستعد ویرانی خود و دیگران باقی مانده است. فرقه رجوی، سازمان تروریستی ای که عمر ۵۰ ساله دارد، در پایین نشریه اش شعار جالبی دارد، خون شهدا
۲۰۱۷/۰۴/۰۶ دشمنی کور مجاهدین با انتخابات از هر نوع و هر شکل آن
کریم غلامی، ایران فانوس، ششم آوریل ۲۰۱۷:… اما مشکل مجاهدین با انتخابات در داخل ایران چیست؟ بعد از سال ۱۳۵۷، مجاهدین تلاش کردند که در انتخابات شرکت بکنند، ولی با شکست روبرو شدند و هرگز نتوانستند حتی یک نماینده به پارلمان و یا شورای شهرها بفرستند. از آنجایی که مجاهدین می دانستند که هیچ شانسی در انتخابات ندارند، همه پرسی …